Telegram Group & Telegram Channel
رابطه دوستانه شاه و سادات در جریان کنفرانس سران اسلامی در رباط آغاز شد. هنگامی که سادات هنوز در نقش معاون رئیس‌جمهوری مصر قرار داشت. پس از آن سفر، نخست‌وزیر ایران، امیرعباس هویدا، و پس از او اردشیر زاهدی، وزیر خارجه، این دوستی را تقویت کرد. بدین‌سان هنگامی که کارتر وارد کاخ سفید می‌شد، سادات در سفر تاریخی خود به بیت‌المقدس‌ (اورشلیم) نشان داده بود که روند صلح موردبحث چیزی فراتر از یک حرکت نمایشی است. در همان حال، ایران با تکیه‌بر مناسبات نزدیک خود با اسرائیل و نخست‌وزیر آن، مناخیم بگین، در زدودن شک و تردیدهایی که اسرائیلیان نسبت به نیات مصر و اردن داشتند، نقش مؤثری بازی کرد.

امیر طاهری
در بررسی طرح صلح موردنظر، یک پرسش فضولانه شکل می‌گیرد: آیا تصمیم مصر، بزرگ‌ترین و مهم‌ترین کشور عرب، برای صلح با دشمن اسرائیلی نمی‌توانست فرصتی تاریخی باشد برای صلحی شامل با همه اعراب و در نتیجه حل مسئله فلسطین؟ اگر پاسخ مثبت باشد، می‌توان گفت که جیمی کارتر نوبل صلح را برد، اما فرصت رسیدن به صلحی فراگیر و پایدار را از دست داد.

کارتر حتی پیش از آغاز نبرد انتخاباتی برای ریاست‌ جمهوری، خود را در نقش منادی صلح و حقوق بشر ترسیم کرده بود. او نخستین نامزد ریاست‌جمهوری آمریکا بود که با ادعای «تولدی دوباره» خود را یک مسیحی مؤمن معرفی می‌کرد. او در خاطراتش می‌نویسد: «روزی که چشم‌هایم به حقیقت پیام عیسی نجات‌دهنده باز شد، برای من تولدی دوباره بود.»

از این دید، کارتر در مسیری معکوس با مسیر جهان غرب پس از رنسانس قرار داشت. مسیری که با یک دوراهی، فلسفه و دین را از دولت جدا کرده بود. او در خاطرات خود می‌نویسد: «در تمام دوران گروگان‌گیری دیپلمات‌های ما در تهران، من هر شب دعا می‌کردم که همه آنان صحیح و سالم به خانه برگردند!»

کارتر در نامه‌های خود به آیت‌الله روح‌الله خمینی، رهبر انقلاب ۵۷، او را یک «مرد باایمان» می‌خواند و خود را نیز یک «مرد باایمان» معرفی می‌کند. این بدفهمی باعث شده بود که کارتر تصور کند «ایمان» خیالی او می‌تواند پلی باشد بین دو دنیای متفاوت، اما متوجه نبود که آنچه به نظر او «ایمان» است، از دید خمینی «کفر» به شمار می‌آید.

از دید کارتر، محمدرضا شاه با ارائه اصلاحاتی که مردم مسلمان ایران را از دین و ایمان خود دور می‌کرد، نمی‌توانست دوست و شریکی قابل‌قبول برای یک «مرد‌ باایمان» مثل کارتر باشد.

ورود کارتر به کاخ سفید به وزارت امور خارجه ایالات‌متحده که بخش خاورمیانه‌ای آن همواره دشمن محمدرضا شاه بود، امکان داد که پرانتز دوران ریاست‌جمهوری ریچارد نیکسون و جرالد فورد را که در آن، ایران یک دوست و متفق پرارزش به شمار می‌آمد، ببندد و اند‌ک‌اندک نظام پادشاهی مشروطه را به‌عنوان دشمن ایالات‌متحده ترسیم کند.

سایروس ونس، نخستین وزیر امور خارجه کارتر، حتی پیش از رسیدن به آن مقام، بارها دشمنی خود را با محمدرضا شاه نشان داده بود. زبیگنیو برژینسکی که در نقش مشاور امنیت ملی کارتر قرار گرفت، در دنیای خیالی خود، یک کمربند سبز اسلامی را می‌دید که اتحاد شوروی را در قرنطینه می‌افکند؛ کمربندی که ایران با ۲۵۰۰ کیلومتر مرز با کشور شوراها، مهم‌ترین بخش آن را تشکیل می‌داد.

البته این تصور که ملایان شیعه بهترین متحدان غرب برای مبارزه با کمونیسم هستند، پیش از ونس و برژنسکی نیز هم در آمریکا و هم در انگلستان، هواداران و مبلغانی داشت.

هنری پرشت، رئیس میز ایران و دوستان به‌اصطلاح ایران‌شناسی مانند ریچارد فالک و جیمز بیل دولت دکتر محمد مصدق را بهترین الگوی دموکراسی برای ایران می‌پنداشتند و در نتیجه از ائتلافی که میان روحانیون هوادار خمینی و بقایای جبهه ملی و نهضت آزادی شکل گرفت، برای کمک به‌ نظام مشروطه در ایران استقبال می‌کردند.

ضدیت با محمدرضا شاه در حزب دموکرات آمریکا، دست‌کم از زمان ریاست‌جمهوری هری ترومن، همواره هوادارانی داشت. پرزیدنت جان کندی و برادر او رابرت که وزیر دادگستری‌اش بود، هرگز این حدیث را پنهان نکردند. در دوران ریاست‌ جمهوری لیندون جانسون، درگیری روزافزون ایالات‌متحده در هندوچین «مسئله ایران» را برای حزب دموکرات کم‌رنگ‌تر کرد. سپس همان‌طور که در بالا گفتیم، هشت سال نیکسون فورد،‌ البته با زیروبم‌هایی، ایران را در نقش مهم‌ترین متفق آمریکا در خاورمیانه قرار داد.

یکی از نخستین نشانه‌های بسته شدن آن پرانتز، تماس‌هایی بود که تیم کارتر،‌ حتی پیش از ورود او به کاخ سفید، با مخالفان شاه، هم در میان دانشجویان ایرانی در آمریکا و هم در میان گروه‌های خمینی‌گرا و مصدقی در ایران برقرار کرد. امروز با پایان دوران محدودیت گزارش‌های «فوق‌العاده سری»، می‌دانیم که تیم کارتر با مهدی بازرگان، کریم سنجابی، داریوش فروهر، شاپور بختیار و ملایان بهشتی، باهنر و مطهری در تماس بود.

@AmirTaheri4



group-telegram.com/AmirTaheri4/6583
Create:
Last Update:

رابطه دوستانه شاه و سادات در جریان کنفرانس سران اسلامی در رباط آغاز شد. هنگامی که سادات هنوز در نقش معاون رئیس‌جمهوری مصر قرار داشت. پس از آن سفر، نخست‌وزیر ایران، امیرعباس هویدا، و پس از او اردشیر زاهدی، وزیر خارجه، این دوستی را تقویت کرد. بدین‌سان هنگامی که کارتر وارد کاخ سفید می‌شد، سادات در سفر تاریخی خود به بیت‌المقدس‌ (اورشلیم) نشان داده بود که روند صلح موردبحث چیزی فراتر از یک حرکت نمایشی است. در همان حال، ایران با تکیه‌بر مناسبات نزدیک خود با اسرائیل و نخست‌وزیر آن، مناخیم بگین، در زدودن شک و تردیدهایی که اسرائیلیان نسبت به نیات مصر و اردن داشتند، نقش مؤثری بازی کرد.

امیر طاهری
در بررسی طرح صلح موردنظر، یک پرسش فضولانه شکل می‌گیرد: آیا تصمیم مصر، بزرگ‌ترین و مهم‌ترین کشور عرب، برای صلح با دشمن اسرائیلی نمی‌توانست فرصتی تاریخی باشد برای صلحی شامل با همه اعراب و در نتیجه حل مسئله فلسطین؟ اگر پاسخ مثبت باشد، می‌توان گفت که جیمی کارتر نوبل صلح را برد، اما فرصت رسیدن به صلحی فراگیر و پایدار را از دست داد.

کارتر حتی پیش از آغاز نبرد انتخاباتی برای ریاست‌ جمهوری، خود را در نقش منادی صلح و حقوق بشر ترسیم کرده بود. او نخستین نامزد ریاست‌جمهوری آمریکا بود که با ادعای «تولدی دوباره» خود را یک مسیحی مؤمن معرفی می‌کرد. او در خاطراتش می‌نویسد: «روزی که چشم‌هایم به حقیقت پیام عیسی نجات‌دهنده باز شد، برای من تولدی دوباره بود.»

از این دید، کارتر در مسیری معکوس با مسیر جهان غرب پس از رنسانس قرار داشت. مسیری که با یک دوراهی، فلسفه و دین را از دولت جدا کرده بود. او در خاطرات خود می‌نویسد: «در تمام دوران گروگان‌گیری دیپلمات‌های ما در تهران، من هر شب دعا می‌کردم که همه آنان صحیح و سالم به خانه برگردند!»

کارتر در نامه‌های خود به آیت‌الله روح‌الله خمینی، رهبر انقلاب ۵۷، او را یک «مرد باایمان» می‌خواند و خود را نیز یک «مرد باایمان» معرفی می‌کند. این بدفهمی باعث شده بود که کارتر تصور کند «ایمان» خیالی او می‌تواند پلی باشد بین دو دنیای متفاوت، اما متوجه نبود که آنچه به نظر او «ایمان» است، از دید خمینی «کفر» به شمار می‌آید.

از دید کارتر، محمدرضا شاه با ارائه اصلاحاتی که مردم مسلمان ایران را از دین و ایمان خود دور می‌کرد، نمی‌توانست دوست و شریکی قابل‌قبول برای یک «مرد‌ باایمان» مثل کارتر باشد.

ورود کارتر به کاخ سفید به وزارت امور خارجه ایالات‌متحده که بخش خاورمیانه‌ای آن همواره دشمن محمدرضا شاه بود، امکان داد که پرانتز دوران ریاست‌جمهوری ریچارد نیکسون و جرالد فورد را که در آن، ایران یک دوست و متفق پرارزش به شمار می‌آمد، ببندد و اند‌ک‌اندک نظام پادشاهی مشروطه را به‌عنوان دشمن ایالات‌متحده ترسیم کند.

سایروس ونس، نخستین وزیر امور خارجه کارتر، حتی پیش از رسیدن به آن مقام، بارها دشمنی خود را با محمدرضا شاه نشان داده بود. زبیگنیو برژینسکی که در نقش مشاور امنیت ملی کارتر قرار گرفت، در دنیای خیالی خود، یک کمربند سبز اسلامی را می‌دید که اتحاد شوروی را در قرنطینه می‌افکند؛ کمربندی که ایران با ۲۵۰۰ کیلومتر مرز با کشور شوراها، مهم‌ترین بخش آن را تشکیل می‌داد.

البته این تصور که ملایان شیعه بهترین متحدان غرب برای مبارزه با کمونیسم هستند، پیش از ونس و برژنسکی نیز هم در آمریکا و هم در انگلستان، هواداران و مبلغانی داشت.

هنری پرشت، رئیس میز ایران و دوستان به‌اصطلاح ایران‌شناسی مانند ریچارد فالک و جیمز بیل دولت دکتر محمد مصدق را بهترین الگوی دموکراسی برای ایران می‌پنداشتند و در نتیجه از ائتلافی که میان روحانیون هوادار خمینی و بقایای جبهه ملی و نهضت آزادی شکل گرفت، برای کمک به‌ نظام مشروطه در ایران استقبال می‌کردند.

ضدیت با محمدرضا شاه در حزب دموکرات آمریکا، دست‌کم از زمان ریاست‌جمهوری هری ترومن، همواره هوادارانی داشت. پرزیدنت جان کندی و برادر او رابرت که وزیر دادگستری‌اش بود، هرگز این حدیث را پنهان نکردند. در دوران ریاست‌ جمهوری لیندون جانسون، درگیری روزافزون ایالات‌متحده در هندوچین «مسئله ایران» را برای حزب دموکرات کم‌رنگ‌تر کرد. سپس همان‌طور که در بالا گفتیم، هشت سال نیکسون فورد،‌ البته با زیروبم‌هایی، ایران را در نقش مهم‌ترین متفق آمریکا در خاورمیانه قرار داد.

یکی از نخستین نشانه‌های بسته شدن آن پرانتز، تماس‌هایی بود که تیم کارتر،‌ حتی پیش از ورود او به کاخ سفید، با مخالفان شاه، هم در میان دانشجویان ایرانی در آمریکا و هم در میان گروه‌های خمینی‌گرا و مصدقی در ایران برقرار کرد. امروز با پایان دوران محدودیت گزارش‌های «فوق‌العاده سری»، می‌دانیم که تیم کارتر با مهدی بازرگان، کریم سنجابی، داریوش فروهر، شاپور بختیار و ملایان بهشتی، باهنر و مطهری در تماس بود.

@AmirTaheri4

BY Amir Taheri امیر طاهری


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/AmirTaheri4/6583

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

The picture was mixed overseas. Hong Kong’s Hang Seng Index fell 1.6%, under pressure from U.S. regulatory scrutiny on New York-listed Chinese companies. Stocks were more buoyant in Europe, where Frankfurt’s DAX surged 1.4%. Investors took profits on Friday while they could ahead of the weekend, explained Tom Essaye, founder of Sevens Report Research. Saturday and Sunday could easily bring unfortunate news on the war front—and traders would rather be able to sell any recent winnings at Friday’s earlier prices than wait for a potentially lower price at Monday’s open. But the Ukraine Crisis Media Center's Tsekhanovska points out that communications are often down in zones most affected by the war, making this sort of cross-referencing a luxury many cannot afford. The next bit isn’t clear, but Durov reportedly claimed that his resignation, dated March 21st, was an April Fools’ prank. TechCrunch implies that it was a matter of principle, but it’s hard to be clear on the wheres, whos and whys. Similarly, on April 17th, the Moscow Times quoted Durov as saying that he quit the company after being pressured to reveal account details about Ukrainians protesting the then-president Viktor Yanukovych. So, uh, whenever I hear about Telegram, it’s always in relation to something bad. What gives?
from us


Telegram Amir Taheri امیر طاهری
FROM American