group-telegram.com/AmirTaheri4/6619
Last Update:
برجام: ترفند انحرافی برای فرار از تغییر رژیم
«بچههای نیویورک» مخالفان احیای مذاکرات درباره «برجام» را مخالف هرگونه مذاکره با آمریکا و دیگر قدرتهای بزرگ ترسیم میکنند، اما این دروغی بیش نیست
امیر طاهری
جمعه ۱۹ بهمن ۱۴۰۳ برابر با ۷ فِورِیه ۲۰۲۵ ۲۱:۰۰
هر روز که میگذرد، برگی از تقویم کنده میشود و به آنچه آقای محمدجواد ظریف، معاون راهبردی رئیسجمهوری اسلامی، «روز مبادا» میداند، نزدیکتر میشویم. او هشدار میدهد که در آن روز مبادا، نظام خمینیگرا و همراه با آن کلیت ایران با تهدیدی حیاتی روبرو خواهد شد. برای جلوگیری از آن تهدید، جمهوری اسلامی میبایستی مواضع تبلیغاتی خود را کنار بگذارد و هرچه زودتر باب مذاکره با «شیطان بزرگ» را باز کند.
این «روز مبادا» ۲۵ ماه اکتبر ۲۰۲۵ میلادی است؛ زمانی که موضوعیت «برجام» که تلویحا در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل عرضه میشود، به پایان میرسد. در آن صورت، آنچه ترفند ماشه یا اسنپبک خوانده میشود، خودبهخود به کار خواهد افتاد تا همه تحریمهایی را که شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی وضع کرده است، جنبه دائمی پیدا کنند. ظریف و گروه او همچنین هشدار میدهند که «روز مبادا» ممکن است ایران را مشمول فصل هفتم منشور سازمان ملل سازد و چراغ سبز برای حمله نظامی به جمهوری اسلامی را روشن کند.
آنچه «معاون راهبردی» و گروه «بچههای نیویورک» نمیگویند، این است که خود آنان باعث و بانی کشاندن کشور به این مخمصه بودهاند. با آغاز دوران اصلاحات به رهبری حجتالاسلام محمد خاتمی این گروه به این نتیجه رسیدند که بدون حمایت آمریکا و متحدان غربی آن نخواهند توانست قدرتی را که تصادفا کسب کردهاند، برای مدت طولانی حفظ کنند. بدون حمایت قدرتهای غربی ممکن نبود آنان بتوانند رقیبان ضدغربی و هوادار روسیه و چین را کنار بزند، چه رسد به اینکه در دایره وسیعتر نبرد بر سر قدرت در ایران و دیگر مخالفان و معاندان را به حاشیه برانند.
دو حجتالاسلام، خاتمی و روحانی در سفرهای خود به غرب این ارزیابی نادرست خود را بهعنوان تصویر واقعیتهای ایران ارائه کردند. هدف هر دو این بود که از یک سو نظام موجود در ایران را بهعنوان یک واقعیت ناگزیر، هرچند تلخ، ترسیم کنند و از سوی دیگر مدعی شوند که تنها جناح خود آنان میتواند اندکاندک از این تلخی بکاهد، به امید روزی که به شیرینی برسیم.
لازمه این ترفند جلوگیری از هرگونه بحث، چه رسد به مذاکره درباره ماهیت رژیم بود. این کار یافتن یک دستاویز انحرافی را ملزم میکرد. اگر از ماهیت رژیم و کارنامه عملی آن نمیتوان سخن گفت، پس مذاکرات درباره کدام مطلب جایز خواهد بود؟
پاسخی که دو حجتالاسلام احتمالا با الهام از جک استراو، وزیر خارجه بریتانیا در دوران نخستوزیری تونی بلر، یافتند، برنامه هستهای ایران بود. البته این برنامه از سالها پیش گاهگاه زیر نورافکن قرار میگرفت، اما هرگز بهعنوان مسئله حیاتیــمماتی بین ایران و دنیا مطرح نشده بود.
برنامه هستهای ایران در ۱۹۵۹ میلادی آغاز شد و در سال ۱۹۷۶ به مرحله خیز خود رسیده بود. در آن سال، ایران سه عامل اساسی برای چنین برنامهای را تهیه کرده بود: یک سیاست فرابردی با اهداف صلحجویانه، یک نیروی انسانی در سطح بالای دانش فنی و علمی و چارچوب یک زیربنای صنعتی. در همان حال، ایران در مقام یکی از نخستین ۱۱ کشوری که پیمان عدم گسترش سلاحهای هستهای (NPT) را امضا کرده بود، این حق را داشت که از تازهترین شیوهها و وسایل مربوط به دانش هستهای بهرهمند شود و در عوض، به همه تعهدات خود در قبال آژانس بینالمللی انرژی اتمی عمل کند.
با رسیدن آیتالله روحالله خمینی به قدرت، برنامه هستهای ایران برای نزدیک به یک دهه متوقف شد. بازگشت فعالانه این برنامه مثل بسیار اقدامات دیگر یک نظام سردرگم و بوالهوس در چارچوب یک سیاست فرابردی مشخص نبود. با این حال میتوان گفت که آنچه برنامه هستهای ایران خوانده میشود، هرگز از حدود رسمشده در انپیتی فراتر نرفت. چهار مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی از سوئدی گرفته تا ژاپنی و مصری و آرژانتینی هرگز نخواستند یا نتوانستند که سوءظنهای فراوان درباره نیات رهبران تهران را در قالب اتهامات مشخص به شورای امنیت عرضه کنند. در ۲۰ سال گذشته، برنامه هستهای ایران زیر ذرهبین وسیعترین بازرسیهای آژانس قرار داشته است و اگر تجربه دیگر کشورها مثل آلمان فدرالی، آفریقای جنوبی یا آرژانتین را ملاک قرار دهیم، ایران میبایستی سالها پیش از آژانس رضایتنامه میگرفت.
@AmirTaheri4
BY Amir Taheri امیر طاهری
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/AmirTaheri4/6619