#محتوای_آموزشی
🔰گیلگمش، در جستجوی جاودانگی
«گیلگمش نخستین اثر #حماسی و #ادبی جهان به شمار می رود. کهن ترین بخش نوشتاری آن مربوط به هزاره دوم پیش از مسیح است اما پیشینه اش به سه هزار سال پیش از میلاد نیز می رسد... #حماسه گیلگمش، به بهترین وجه سرنوشت انسان را در جستجوی جاودانگی توصیف کرده است.» (اسماعیلپور، 122)
#گیلگمش، پهلوان نامدار اوروک، شهری از سرزمین سومر در میانرودان (بینالنهرین)، که شخصیتی نیمهایزدی-نیمهانسانی دارد، عمری در جستجوی جاودانگی و خداگونه شدن میکوشد و بارها شکست میخورد اما سرانجام به گیاهی دست مییابد که او را جاودانه خاهد کرد ولی ماری آن گیاه را میرباید و حاصل عمر او از دست میرود. (مار در #اساطیر نماد جاودانگی است.)
داستان گیلگمش در چند دوره تاریخی به شعر حماسی نوشته شده است و چند روایت آن که برخی 2000 سال پیش از میلاد مسیح نوشته شده اند، به دست آمده است. کاملترین آن در 12 لوحه به زبان #اکدی، و در 350 سطر به دست آمده است.
(به طور خلاصه:)
💠لوح ۱ - اهالی اوروک به درگاه خدایان از زورگویی گیلگمش شکوه میکنند. خدایان #انکیدو را از خاک میآفریند. او در دشتها زندگی می کند.
💠لوح ۲ - مردی از چوپانان، زورگوییهای گیلگمش را برای انکیدو شرح میدهد. انکیدو خشمگین به اوروک میرود و با گیلگمش مبارزه میکند. گیلگمش پشتش را میخواباند و او را دوست خود میخواند. سپس به او میگوید که به همراهی هم، به جنگ #هومبه_به، دیو جنگل سدر خدایان بروند.
💠لوح ۳ - پیرسالان به گیلگمش نصیحتهایی برای این سفرش میکنند. نین سون، مادر گیلگمش برای او دعا میکند و از انکیدو میخواهد که از پسرش محافظت کند.
💠لوح ۴ - گیلگمش و انکیدو به سوی جنگل سدر خدایان به راه میافتند. گیلگمش پنج خواب میبیند و انکیدو آنها را به پیروزی تعبیر میکند. وقتی به آستانهٔ جنگل سدر میرسند، انکیدو هراسان میشود و گیلگمش او را دلداری میدهد و وارد جنگل میشوند.
💠لوح ۵ - با هومبه به مبارزه میکنند و گیلگمش با سه ضربه سرش را جدا میکند و سپس درختان جنگل سدر را میکوبند و میکَنند.
💠لوح ۶ - ایشتر به گیلگمش میگوید که معشوق او باشد، ولی گیلگمش عشق او را نمیپذیرد. ایشتر نر گاو آسمانی را در اوروک رها میکند. نر گاو به ویرانی اوروک میپردازد و انکیدو و گیلگمش با هم او را میکشند. سپس انکیدو خوابی میبیند و برای گیلگمش تعریف میکند.
💠لوح ۷ - انکیدو خواب دیده که خدایان برای مجازات گناهان گیلگمش و انکیدو (کشتن هومبه به، نابود کردن جنگل سدر و کشتن نرگاو آسمانی) تصمیم گرفتهاند که انکیدو باید بمیرد. .. انکیدو بار دوم خواب میبیند که مردی او را به دنیای زیرین میبرد و گیلگمش او را یاری نمیکند و سپس انکیدو دوازده روز در بستر بیماری میافتد.
💠لوح ۸ - انکیدو میمیرد و گیلگمش بر مرگش مویه میکند و دستور میدهد تندیسی از او بسازند.
💠لوح ۹ - گیلگمش اندوهگین از مرگ انکیدو، راهی جایگاه اوته نه پیشتیم (تنها انسانی که توانسته به جاودانگی برسد) میشود تا راز جاودانگی را از او بپرسد. به دو کوه میرسد که معبر آفتاب اند. دو نگهبان کوه که مانند کژدم هستند، راه را نشانش میدهند. او وارد ظلمات شده و آن سوی ظلمات باغی میبیند که برگهایش از لاجورد و میوههایش از عقیق است.
💠لوح ۱۰ - گیلگمش با کشتی، به جایگاه اوته نه پیشتیم میرسد و ماجرای خود را برایش میگوید. اوته نه پیشتیم میگوید مرگ تقدیر گریزناپذیر انسان است.
💠لوح ۱۱ - گیلگمش از راز جاودانگی اوته نه پیشتیم میپرسد. اوته نه پیشتیم ماجرای #طوفان بزرگ را تعریف میکند. در زمان طوفان بزرگ، او به دستور اآ کشتی ای ساخت و یک جفت از هر حیوانی در آن گذاشت. وقتی خدایان از زنده بودن او مطلع شدند، او و جفتش را در شمار خدایان قرار داده و ساکن آن سوی دریا کردند.
آن گاه اوته نه پیشتیم جای #گیاه_جاودانگی را بر گیلگمش آشکار میکند و گیلگمش آن را مییابد؛ ولی وقتی به شستوشوی خود مشغول است، #ماری آن را میخورد و گیلگمش دست خالی به اوروک بازمیگردد.
💠لوح ۱۲ - این لوح احتمالن به روایت دیگر ای حماسه تعلق دارد و ادامه قبلی نیست.
گیلگمش انکیدو را برای بازگرداندن چیزی به دنیای زیرین میفرستد و به او توصیههایی میکند تا بتواند برگردد. اما انکیدو به توصیههای گیلگمش عمل نمیکند و در دنیای زیرین گرفتار میشود. گیلگمش از خدایان طلب یاری میکند و اآ اجازه میدهد که روح انکیدو بالا بیاید. انکیدو احوال دنیای زیرین را برای گیلگمش بازمیگوید.
#گیلگمش
#اسطوره #اساطیر
منابع:
🔹انسان و اسطوره، گریمال (مقالات)، ترجمه اسماعیل پور
🔸گیلگمش، کهنترین داستان حماسی جهان، جرج اسمیت، منشی زاده
🔹فرهنگ اساطیر آشور و بابل، ف.ژیران و دیگران، ترجمه اسماعیل پور
🔰گیلگمش، در جستجوی جاودانگی
«گیلگمش نخستین اثر #حماسی و #ادبی جهان به شمار می رود. کهن ترین بخش نوشتاری آن مربوط به هزاره دوم پیش از مسیح است اما پیشینه اش به سه هزار سال پیش از میلاد نیز می رسد... #حماسه گیلگمش، به بهترین وجه سرنوشت انسان را در جستجوی جاودانگی توصیف کرده است.» (اسماعیلپور، 122)
#گیلگمش، پهلوان نامدار اوروک، شهری از سرزمین سومر در میانرودان (بینالنهرین)، که شخصیتی نیمهایزدی-نیمهانسانی دارد، عمری در جستجوی جاودانگی و خداگونه شدن میکوشد و بارها شکست میخورد اما سرانجام به گیاهی دست مییابد که او را جاودانه خاهد کرد ولی ماری آن گیاه را میرباید و حاصل عمر او از دست میرود. (مار در #اساطیر نماد جاودانگی است.)
داستان گیلگمش در چند دوره تاریخی به شعر حماسی نوشته شده است و چند روایت آن که برخی 2000 سال پیش از میلاد مسیح نوشته شده اند، به دست آمده است. کاملترین آن در 12 لوحه به زبان #اکدی، و در 350 سطر به دست آمده است.
(به طور خلاصه:)
💠لوح ۱ - اهالی اوروک به درگاه خدایان از زورگویی گیلگمش شکوه میکنند. خدایان #انکیدو را از خاک میآفریند. او در دشتها زندگی می کند.
💠لوح ۲ - مردی از چوپانان، زورگوییهای گیلگمش را برای انکیدو شرح میدهد. انکیدو خشمگین به اوروک میرود و با گیلگمش مبارزه میکند. گیلگمش پشتش را میخواباند و او را دوست خود میخواند. سپس به او میگوید که به همراهی هم، به جنگ #هومبه_به، دیو جنگل سدر خدایان بروند.
💠لوح ۳ - پیرسالان به گیلگمش نصیحتهایی برای این سفرش میکنند. نین سون، مادر گیلگمش برای او دعا میکند و از انکیدو میخواهد که از پسرش محافظت کند.
💠لوح ۴ - گیلگمش و انکیدو به سوی جنگل سدر خدایان به راه میافتند. گیلگمش پنج خواب میبیند و انکیدو آنها را به پیروزی تعبیر میکند. وقتی به آستانهٔ جنگل سدر میرسند، انکیدو هراسان میشود و گیلگمش او را دلداری میدهد و وارد جنگل میشوند.
💠لوح ۵ - با هومبه به مبارزه میکنند و گیلگمش با سه ضربه سرش را جدا میکند و سپس درختان جنگل سدر را میکوبند و میکَنند.
💠لوح ۶ - ایشتر به گیلگمش میگوید که معشوق او باشد، ولی گیلگمش عشق او را نمیپذیرد. ایشتر نر گاو آسمانی را در اوروک رها میکند. نر گاو به ویرانی اوروک میپردازد و انکیدو و گیلگمش با هم او را میکشند. سپس انکیدو خوابی میبیند و برای گیلگمش تعریف میکند.
💠لوح ۷ - انکیدو خواب دیده که خدایان برای مجازات گناهان گیلگمش و انکیدو (کشتن هومبه به، نابود کردن جنگل سدر و کشتن نرگاو آسمانی) تصمیم گرفتهاند که انکیدو باید بمیرد. .. انکیدو بار دوم خواب میبیند که مردی او را به دنیای زیرین میبرد و گیلگمش او را یاری نمیکند و سپس انکیدو دوازده روز در بستر بیماری میافتد.
💠لوح ۸ - انکیدو میمیرد و گیلگمش بر مرگش مویه میکند و دستور میدهد تندیسی از او بسازند.
💠لوح ۹ - گیلگمش اندوهگین از مرگ انکیدو، راهی جایگاه اوته نه پیشتیم (تنها انسانی که توانسته به جاودانگی برسد) میشود تا راز جاودانگی را از او بپرسد. به دو کوه میرسد که معبر آفتاب اند. دو نگهبان کوه که مانند کژدم هستند، راه را نشانش میدهند. او وارد ظلمات شده و آن سوی ظلمات باغی میبیند که برگهایش از لاجورد و میوههایش از عقیق است.
💠لوح ۱۰ - گیلگمش با کشتی، به جایگاه اوته نه پیشتیم میرسد و ماجرای خود را برایش میگوید. اوته نه پیشتیم میگوید مرگ تقدیر گریزناپذیر انسان است.
💠لوح ۱۱ - گیلگمش از راز جاودانگی اوته نه پیشتیم میپرسد. اوته نه پیشتیم ماجرای #طوفان بزرگ را تعریف میکند. در زمان طوفان بزرگ، او به دستور اآ کشتی ای ساخت و یک جفت از هر حیوانی در آن گذاشت. وقتی خدایان از زنده بودن او مطلع شدند، او و جفتش را در شمار خدایان قرار داده و ساکن آن سوی دریا کردند.
آن گاه اوته نه پیشتیم جای #گیاه_جاودانگی را بر گیلگمش آشکار میکند و گیلگمش آن را مییابد؛ ولی وقتی به شستوشوی خود مشغول است، #ماری آن را میخورد و گیلگمش دست خالی به اوروک بازمیگردد.
💠لوح ۱۲ - این لوح احتمالن به روایت دیگر ای حماسه تعلق دارد و ادامه قبلی نیست.
گیلگمش انکیدو را برای بازگرداندن چیزی به دنیای زیرین میفرستد و به او توصیههایی میکند تا بتواند برگردد. اما انکیدو به توصیههای گیلگمش عمل نمیکند و در دنیای زیرین گرفتار میشود. گیلگمش از خدایان طلب یاری میکند و اآ اجازه میدهد که روح انکیدو بالا بیاید. انکیدو احوال دنیای زیرین را برای گیلگمش بازمیگوید.
#گیلگمش
#اسطوره #اساطیر
منابع:
🔹انسان و اسطوره، گریمال (مقالات)، ترجمه اسماعیل پور
🔸گیلگمش، کهنترین داستان حماسی جهان، جرج اسمیت، منشی زاده
🔹فرهنگ اساطیر آشور و بابل، ف.ژیران و دیگران، ترجمه اسماعیل پور
چاپ چند شعر از #فرناز_جعفرزادگان در مجله ادبی #سیاه_مشق
1
هنوز کفش های کودکی
به دنبال پاهایم می گردند
اما پاهایم را
راههای دور دزدیده اند
مانده ام میان این دو
پایی
که به دنبال کفش بزرگ تر بود
یا
راهی که
با کفش هایم
می دوید
2
راهی نیست
در خطوط چشم هایم
تا کولی پیری
آن را
به تعبیر روز ها ببرد
راه های چروکیده ی دنیا
در امتداد دست هایی پنهان شده
که از نگاه هیچ کف بینی
تعبیر نمی شود
3
شک
عصا به دست
دست مرد را می گیرد
تا
لنگ لنگان
زاغ سیاه اش را
چوب زند
نیست
هیچ ضمیری در صدای کلاغ
و تمام ضمیرها
فریاد می زنند در او
کسی که چشمانش را
به تاریکی فروخت
#فرناز_جعفرزادگان
1
هنوز کفش های کودکی
به دنبال پاهایم می گردند
اما پاهایم را
راههای دور دزدیده اند
مانده ام میان این دو
پایی
که به دنبال کفش بزرگ تر بود
یا
راهی که
با کفش هایم
می دوید
2
راهی نیست
در خطوط چشم هایم
تا کولی پیری
آن را
به تعبیر روز ها ببرد
راه های چروکیده ی دنیا
در امتداد دست هایی پنهان شده
که از نگاه هیچ کف بینی
تعبیر نمی شود
3
شک
عصا به دست
دست مرد را می گیرد
تا
لنگ لنگان
زاغ سیاه اش را
چوب زند
نیست
هیچ ضمیری در صدای کلاغ
و تمام ضمیرها
فریاد می زنند در او
کسی که چشمانش را
به تاریکی فروخت
#فرناز_جعفرزادگان
هنوز کفش های کودکی
به دنبال پاهایم می گردند
اما پاهایم را
راههای دور دزدیده اند
مانده ام میان این دو
پایی
که به دنبال کفش بزرگ تر بود
یا
راهی که
با کفش هایم
می دوید
#فرناز_جعفرزادگان#مجله_سیاه_مشق#شعر_کوتاه#شعر#کتاب_شعر_زنی_میان_دو_تاریکی #نشر_مروارید#ادبیات#راه#کفش#
https://www.instagram.com/p/BqNYP9IBvBH/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1b54hdx06usmv
به دنبال پاهایم می گردند
اما پاهایم را
راههای دور دزدیده اند
مانده ام میان این دو
پایی
که به دنبال کفش بزرگ تر بود
یا
راهی که
با کفش هایم
می دوید
#فرناز_جعفرزادگان#مجله_سیاه_مشق#شعر_کوتاه#شعر#کتاب_شعر_زنی_میان_دو_تاریکی #نشر_مروارید#ادبیات#راه#کفش#
https://www.instagram.com/p/BqNYP9IBvBH/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1b54hdx06usmv
Instagram
Farnaz Jafarzadegan
هنوز کفش های کودکی به دنبال پاهایم می گردند اما پاهایم را راههای دور دزدیده اند مانده ام میان این دو پایی که به دنبال کفش بزرگ تر بود یا راهی که با کفش هایم می دوید #فرناز_جعفرزادگان#مجله_سیاه_مشق#شعر_کوتاه#شعر#کتاب_شعر_زنی_میان_دو_تاریکی #نشر_مروار…
چاپ #شعر ی در #مجله_شهروند_بی_سی کانادا
.
#
#انتظار
حلق آویز چاهی ست
به نام تاریکی
و ما
میان گودی نشسته ایم
در انتظار
گودو .
.
#گودو نام شخصیت نجات دهنده ای ست در #نمایش_نامه #ساموئل_بکت که #انتظار آن را می کشند
#فرناز_جعفرزادگان
#شعر_سپید_کوتاه#طرح#شعر_کوتاه از کتاب شعر تن ها من بود که میان هیچ می دوید
عکس از پری کنگونی
https://www.instagram.com/p/BqxkVgvBm4r/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=wr3w6ukcg12z
https://shahrgon.com/73533-2/
.
#
#انتظار
حلق آویز چاهی ست
به نام تاریکی
و ما
میان گودی نشسته ایم
در انتظار
گودو .
.
#گودو نام شخصیت نجات دهنده ای ست در #نمایش_نامه #ساموئل_بکت که #انتظار آن را می کشند
#فرناز_جعفرزادگان
#شعر_سپید_کوتاه#طرح#شعر_کوتاه از کتاب شعر تن ها من بود که میان هیچ می دوید
عکس از پری کنگونی
https://www.instagram.com/p/BqxkVgvBm4r/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=wr3w6ukcg12z
https://shahrgon.com/73533-2/
Instagram
Farnaz Jafarzadegan
چاپ #شعر ی در #مجله_شهروند_بی_سی کانادا . # #انتظار حلق آویز چاهی ست به نام تاریکی و ما میان گودی نشسته ایم در انتظار گودو . . #گودو نام شخصیت نجات دهنده ای ست در #نمایش_نامه #ساموئل_بکت که #انتظار آن را می کشند #فرناز_جعفرزادگان #شعر_سپید_کوتاه#طرح#شعر_کوتاه…
Forwarded from شهرگان _فرهنگی/اجتماعی (Shahrgon)
چند شعر از فرناز جعفرزادگان - https://is.gd/q6H8dU
Forwarded from شهرگان _فرهنگی/اجتماعی (Shahrgon)
نقدی از فرناز جعفرزادگان بر کتاب شعر" هفته های بی حوصله" سروده شهین ده بزرگی
" راز فصل های هرگز نیامده "
شعر کوتاه درنهايت ایجاز وفشردگی و ایهام شکل می گیرد. ودر واقع یک لحظه آنی ست. برشی ازجهان درونی و بیرونی و دریافت و تجسم و کشف آنی شاعر است اگر متنی دارای المان های شعر کوتاه ( طرح و هایکو ) باشد ، هر واژه ،بار معنایی عمیقی را با خود به دوش می کشد گر چه هر زبان آفرینشها و پتانسیلهای موسیقیایی و دیالکتیک خاص خود را دارد.
کتاب شعر هفته های بی حوصله شامل شعرهای کوتاه است در این دفتر بعضی از شعرها با زبان و بیانی روایی وساده همراه با ایجاز و ایهام سروده شده است . اکثر شعرها در فضایی عاطفی ست اما در کنار این شعرها چند شعر کوتاه اجتماعی و نیز مرتبط با اسطوره با بیانی فلسفی نیز دیده می شود . شعرهاگاهی در فضایی رئال و گاه سورئال همراه با تصویر سازی های بکر سروده شده است
کلاغ ها
دهن کجی می کنند
به باور مترسک
وقتی که باد
زار می زند
در ذهن سوخته ی گندم زار
ش ش 2
شاعردر فضایی عینی و ذهنی همراه با تخیل شاعرانه ، با بیان روایی و استعاره سیاهی و تیرگی جوامع بشری رانشان می دهد
کلاغ سیاه در بسیاری از فرهنگ ها ، نماد شومی محسوب می شود
دهن کجی به باور مترسک به نوعی حکایت از به سخره گرفتن آدم های تهی مغز و پوچ انگار است که صرفا هیبتی دارند اما پشت این ظاهر فریبنده هیچ اندیشه ای موج نمی زند . در این کوتاه سروده باد پیام آور نیست بلکه ناله و زاری باد جهت ویرانی و تباهی ست ....
به لحاظ هنری شاعر با واج آرایی حرف " آ " و " ز " ناله و زاری را در شعر جاری می سازد . و با بیانی ایهام گونه و استعاره وار ، تباهی اجتماعی سوخته را نشان می دهد
در شعر شماره 6
پنجره ای
رو به بلندای بادها
یاس های رنگ پریده
گریزان از گلدان
پیوندم می دهند
به دورهای دور
در اوراق توفان برگ
می وزد خاطره هایم
و من مدفون می شوم
زیر برگ
در این سروده ، شاعر با زبانی روایی همراه با تخیل ، به یاس های رنگ پریده تشخص می دهد .
پنجره تداعی گر رهایی ست و بادهای بلند نیز رهیدن از تمام قیود و اسارت ها و منیت هاست در کل یاد آوری خاطرات
گذشته ، تلخی در وجود راوی می پراکند که منجر به خاموش شدنش می گردد.
رقص باد و آب
تصویر ماه را
شکست
(ش ش 24 )
این شعر کوتاه در فضایی ابژه و کاملا عینی سروده شده ، تصویر نیز در این کوتاه سروده نقش پر رنگی دارد و شاید چیدمان کلمات به ظاهر ساده به نظر آید اما مفهومی عمیق در آن نهفته است .
به قول شاملو هدف هایکو زیبایی نیست بلکه به سادگیِ تمام به ما چیزی را نشان می دهد که خود همیشه می دانسته ایم
شعر شماره 12
کلاغ ها که پر کشیدند
آسمان
پر کلاغی شد
شعری تصویری و کاملا ابژه با بیانی ساده ، صمیمی و ایهام وار ، که شاید همیشه این تصاویر را دیده باشیم اما شکار این لحظات و نوشتن آن مهم است . پایان بندی شاعرانه ، مفهوم سازی ، عکس از لحظات زندگی و سرودن این تجربیات در قالب شعر ، در این سروده کاملا بارز است .
در اینجا کلاغ می تواند مظهر شومی و تیرگی و نادانی انسان باشد که این تیرگی و سیاهی به صورت غیر مستقیم به واسطه ی تصویردر این شعر آمده است .
اوج گرفتن کلاغ هایی که آسمان آبی را تیره می کنند .
و یا ( ش، ش 19 )
زبان گنجشک ها را
که بریدند
پرندگان آواره شدند
زبان ساده ، بکاربردن اسطوره در شعر وتبدیل مفهومی واژه به صورت استعاره ، ذهن مخاطب را درگیر می کند .دراین سروده تصویر ابعاد عمیق تری از ظاهر زبانی به نمایش گذاشته و به نوعی مسائل اجتماعی و فلسفی را، به مخاطب القا می کند .
درخت زبان گنجشک به اسطوره های اروپایی ( اسکاندیناوی ) برمی گردد که از منظر اسطوره ، ریشه ی درخت زبان گنجشک و درخت نارون هر دو یکی ست و به روایتی " اودین " که نام یکی از خدایان و در واقع خدای نخستین بوده از درخت زبان گنجشک مرد آفرید و از درخت نارون زن ، و از خود اودین بود که انسان ها روح و زندگی دریافت کردند .... حال اگر منظور شاعر اشاره به اسطوره
باشد بنا به ذهنیت خواننده تعابیر خاصی نیز می توان از این طرح داشت .
شعر شماره 16
صدایم کن
سرها
پر از سکوت است
شاعر با زبان و بیانی ساده ،تنها با بهکارگیری چند واژه اما در گزینش و چیدمانی شاعرانه و بکار بردن پارادوکس و تقابل دو کلمه ی " صدا و سکوت " و واج آرایی " س " ، و عدم وجود ضمیر موجب زیبایی این طرح می گردد گر چه کارکرد خطی و طولی واژه نیزدر این شعر مورد توجه شاعر بوده است
شعر شماره 8
وقتی در خواب درخت
آتش رنگ نمی بازد
و جنگل
خاکستری
نفس می کشد
تبر در باوری سبز
ریشه می کند
شاعر زبان پیچیده ای برای ارائه ندارد . اما با بکار گیری استعاره و ایهام و ایجازهای به جا و همچنین تسلط بر ریزه
" راز فصل های هرگز نیامده "
شعر کوتاه درنهايت ایجاز وفشردگی و ایهام شکل می گیرد. ودر واقع یک لحظه آنی ست. برشی ازجهان درونی و بیرونی و دریافت و تجسم و کشف آنی شاعر است اگر متنی دارای المان های شعر کوتاه ( طرح و هایکو ) باشد ، هر واژه ،بار معنایی عمیقی را با خود به دوش می کشد گر چه هر زبان آفرینشها و پتانسیلهای موسیقیایی و دیالکتیک خاص خود را دارد.
کتاب شعر هفته های بی حوصله شامل شعرهای کوتاه است در این دفتر بعضی از شعرها با زبان و بیانی روایی وساده همراه با ایجاز و ایهام سروده شده است . اکثر شعرها در فضایی عاطفی ست اما در کنار این شعرها چند شعر کوتاه اجتماعی و نیز مرتبط با اسطوره با بیانی فلسفی نیز دیده می شود . شعرهاگاهی در فضایی رئال و گاه سورئال همراه با تصویر سازی های بکر سروده شده است
کلاغ ها
دهن کجی می کنند
به باور مترسک
وقتی که باد
زار می زند
در ذهن سوخته ی گندم زار
ش ش 2
شاعردر فضایی عینی و ذهنی همراه با تخیل شاعرانه ، با بیان روایی و استعاره سیاهی و تیرگی جوامع بشری رانشان می دهد
کلاغ سیاه در بسیاری از فرهنگ ها ، نماد شومی محسوب می شود
دهن کجی به باور مترسک به نوعی حکایت از به سخره گرفتن آدم های تهی مغز و پوچ انگار است که صرفا هیبتی دارند اما پشت این ظاهر فریبنده هیچ اندیشه ای موج نمی زند . در این کوتاه سروده باد پیام آور نیست بلکه ناله و زاری باد جهت ویرانی و تباهی ست ....
به لحاظ هنری شاعر با واج آرایی حرف " آ " و " ز " ناله و زاری را در شعر جاری می سازد . و با بیانی ایهام گونه و استعاره وار ، تباهی اجتماعی سوخته را نشان می دهد
در شعر شماره 6
پنجره ای
رو به بلندای بادها
یاس های رنگ پریده
گریزان از گلدان
پیوندم می دهند
به دورهای دور
در اوراق توفان برگ
می وزد خاطره هایم
و من مدفون می شوم
زیر برگ
در این سروده ، شاعر با زبانی روایی همراه با تخیل ، به یاس های رنگ پریده تشخص می دهد .
پنجره تداعی گر رهایی ست و بادهای بلند نیز رهیدن از تمام قیود و اسارت ها و منیت هاست در کل یاد آوری خاطرات
گذشته ، تلخی در وجود راوی می پراکند که منجر به خاموش شدنش می گردد.
رقص باد و آب
تصویر ماه را
شکست
(ش ش 24 )
این شعر کوتاه در فضایی ابژه و کاملا عینی سروده شده ، تصویر نیز در این کوتاه سروده نقش پر رنگی دارد و شاید چیدمان کلمات به ظاهر ساده به نظر آید اما مفهومی عمیق در آن نهفته است .
به قول شاملو هدف هایکو زیبایی نیست بلکه به سادگیِ تمام به ما چیزی را نشان می دهد که خود همیشه می دانسته ایم
شعر شماره 12
کلاغ ها که پر کشیدند
آسمان
پر کلاغی شد
شعری تصویری و کاملا ابژه با بیانی ساده ، صمیمی و ایهام وار ، که شاید همیشه این تصاویر را دیده باشیم اما شکار این لحظات و نوشتن آن مهم است . پایان بندی شاعرانه ، مفهوم سازی ، عکس از لحظات زندگی و سرودن این تجربیات در قالب شعر ، در این سروده کاملا بارز است .
در اینجا کلاغ می تواند مظهر شومی و تیرگی و نادانی انسان باشد که این تیرگی و سیاهی به صورت غیر مستقیم به واسطه ی تصویردر این شعر آمده است .
اوج گرفتن کلاغ هایی که آسمان آبی را تیره می کنند .
و یا ( ش، ش 19 )
زبان گنجشک ها را
که بریدند
پرندگان آواره شدند
زبان ساده ، بکاربردن اسطوره در شعر وتبدیل مفهومی واژه به صورت استعاره ، ذهن مخاطب را درگیر می کند .دراین سروده تصویر ابعاد عمیق تری از ظاهر زبانی به نمایش گذاشته و به نوعی مسائل اجتماعی و فلسفی را، به مخاطب القا می کند .
درخت زبان گنجشک به اسطوره های اروپایی ( اسکاندیناوی ) برمی گردد که از منظر اسطوره ، ریشه ی درخت زبان گنجشک و درخت نارون هر دو یکی ست و به روایتی " اودین " که نام یکی از خدایان و در واقع خدای نخستین بوده از درخت زبان گنجشک مرد آفرید و از درخت نارون زن ، و از خود اودین بود که انسان ها روح و زندگی دریافت کردند .... حال اگر منظور شاعر اشاره به اسطوره
باشد بنا به ذهنیت خواننده تعابیر خاصی نیز می توان از این طرح داشت .
شعر شماره 16
صدایم کن
سرها
پر از سکوت است
شاعر با زبان و بیانی ساده ،تنها با بهکارگیری چند واژه اما در گزینش و چیدمانی شاعرانه و بکار بردن پارادوکس و تقابل دو کلمه ی " صدا و سکوت " و واج آرایی " س " ، و عدم وجود ضمیر موجب زیبایی این طرح می گردد گر چه کارکرد خطی و طولی واژه نیزدر این شعر مورد توجه شاعر بوده است
شعر شماره 8
وقتی در خواب درخت
آتش رنگ نمی بازد
و جنگل
خاکستری
نفس می کشد
تبر در باوری سبز
ریشه می کند
شاعر زبان پیچیده ای برای ارائه ندارد . اما با بکار گیری استعاره و ایهام و ایجازهای به جا و همچنین تسلط بر ریزه
کاری های زبانی ، شعری را در برابر مخاطب قرار می دهد که ساده ، یکدست و خوش فرم است .
بکار گیری واژهای " درخت، جنگل ، تبر، ریشه ، و آتش، رنگ ، خاکستری ، سبز " در این شعر ، جدا از کارکرد معنایی خود درفرم نیز پیوند ارتباطی واژه در کارکردهای خطی و طولی ، مورد توجه شاعر بوده است
در کل مجموعه شعر "هفته های بی حوصله " در فضایی ذهنی و عینی با تصویر سازی های بکر ، سروده شده که در برخی مواقع با شاعری مواجهیم که در کنار محتوا، دغدغه ی فرم و زبان نیز دارد و به جذب و راضی نگهداشتن مخاطب حرفه ای می اندیشد. درشعر ها با صنعت ایجاز و تصویرسازی های بسیار و همچنین واج آرایی که موسیقی شعر را دلنشین تر می کند ، روبرو می شویم. گرچه گاهی سروده هااز منظر اندیشه نزول می کنند.
باهم چند شعر از این دفتر را می خوانیم
1
یخ زده
جغرافیای بودنت
عقربه ها را بگردان
فا
ص
له
ها
را
خط بزن
طلوع بی نشانه را
بر صفحه ی سفید زندگی
امضاء کن
2
تو را جار می زنم
تا دوئل کنی
با بودنت
کمی جلوتر بیا
نبودنت
به چشم پیش خوان هیچ کافه ای
نمی آید
این جا قهوه ی تلخ
مشتری بیشتر دارد
3
در رویاها
چیزی می شوی
نیمی از خواب جهان
نیمی دیگر
خیال من
4
لبخندت را
با آخرین
پرواز صبح
پست کن
این جا
لبخندها
اینترنتی شده اند
5
دامن دلواپسی ات را
بر کرانه ی باد برقصان
به اتفاق فکر نکن
از بی نهایت
با تو آسمانی ام
6
پاکت
پاکت
سیب هم که بیاوری
طعم بهشت را
نمی دهی
7
چشمهای انتظار
راز فصل های
هرگز نیامده را
به باد می دهند
فرناز جعفرزادگان 10 آبان 96 .
منبع: مجله شهروند بی سی ونکوور کانادا ، روزنامه اطلاعات تهران
https://shahrgon.com/%d8%b1%d8%a7%d8%b2-%d9%81%d8%b5%d9%84%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%87%d8%b1%da%af%d8%b2-%d9%86%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%af%d9%87/
بکار گیری واژهای " درخت، جنگل ، تبر، ریشه ، و آتش، رنگ ، خاکستری ، سبز " در این شعر ، جدا از کارکرد معنایی خود درفرم نیز پیوند ارتباطی واژه در کارکردهای خطی و طولی ، مورد توجه شاعر بوده است
در کل مجموعه شعر "هفته های بی حوصله " در فضایی ذهنی و عینی با تصویر سازی های بکر ، سروده شده که در برخی مواقع با شاعری مواجهیم که در کنار محتوا، دغدغه ی فرم و زبان نیز دارد و به جذب و راضی نگهداشتن مخاطب حرفه ای می اندیشد. درشعر ها با صنعت ایجاز و تصویرسازی های بسیار و همچنین واج آرایی که موسیقی شعر را دلنشین تر می کند ، روبرو می شویم. گرچه گاهی سروده هااز منظر اندیشه نزول می کنند.
باهم چند شعر از این دفتر را می خوانیم
1
یخ زده
جغرافیای بودنت
عقربه ها را بگردان
فا
ص
له
ها
را
خط بزن
طلوع بی نشانه را
بر صفحه ی سفید زندگی
امضاء کن
2
تو را جار می زنم
تا دوئل کنی
با بودنت
کمی جلوتر بیا
نبودنت
به چشم پیش خوان هیچ کافه ای
نمی آید
این جا قهوه ی تلخ
مشتری بیشتر دارد
3
در رویاها
چیزی می شوی
نیمی از خواب جهان
نیمی دیگر
خیال من
4
لبخندت را
با آخرین
پرواز صبح
پست کن
این جا
لبخندها
اینترنتی شده اند
5
دامن دلواپسی ات را
بر کرانه ی باد برقصان
به اتفاق فکر نکن
از بی نهایت
با تو آسمانی ام
6
پاکت
پاکت
سیب هم که بیاوری
طعم بهشت را
نمی دهی
7
چشمهای انتظار
راز فصل های
هرگز نیامده را
به باد می دهند
فرناز جعفرزادگان 10 آبان 96 .
منبع: مجله شهروند بی سی ونکوور کانادا ، روزنامه اطلاعات تهران
https://shahrgon.com/%d8%b1%d8%a7%d8%b2-%d9%81%d8%b5%d9%84%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%87%d8%b1%da%af%d8%b2-%d9%86%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%af%d9%87/
معرفی آثار و کتاب شعر فرناز جعفرزادگان همراه با شعر خوانی شاعر توسط مسعود بهنود در شبکه بی بی سی 9 بهمن 1397
BBC News فارسی | مرور هفتگی کتاب با مسعود بهنود - http://www.bbc.com/persian/tv-and-radio-47038620?ocid=wspersian.chat-apps.in-app-msg.whatsapp.trial.link1_.auin
BBC News فارسی | مرور هفتگی کتاب با مسعود بهنود - http://www.bbc.com/persian/tv-and-radio-47038620?ocid=wspersian.chat-apps.in-app-msg.whatsapp.trial.link1_.auin
نقدی برکتاب شعر پدرسروده ی (نعمت مرادی ) به قلم (فرناز جعفرزادگان )
این نقد حاصل جستاری تأمل برانگیز بر دفتر شعر نعمت مرادی تحت عنوان کتاب پدر است که این کتاب با ۴۲ شعر در ۶۷ صفحه توسط نشر آسا که شامل چندین شعر کوتاه و بلندمی باشدبه چاپ رسیده است
درشعرهای کوتاه این مجموعه شاعردرفضاهای متفاوت و گوناگونی گام می گذارد و هرچند شاعراز عناصر ملموس و قابل فهم برای بیان حالات خود استفاده می کند اما بعضی از شعرهای کوتاه این مجموعه مانند اشعار بلند این کتاب شعر چندان ذهن گیر مخاطب نمی شود و این نه به علت درون ذاتی این اشعار که به طور کلی شعرهایی که در قالب کوتاه سروده می شوند کمتر توفیق یافته اند که ذهن رادرگیر جنبه های خیالی نمادی و بطور کلی مجازی زبان کند
من به عنوان یک مخاطب در این کتاب شعر شماره ی (۴) را برگزیده ام که از آن یک خوانش هنری ارائه دهم
زنم
چرخ خیاطی اش را دوست دارد
بچه اش
و ظرف های چینی
داخل بوفه را
دکور اشیا را
طوری می چیند
تا زیبایی
سال ها
در آنها بماند
گل های روی تراس را
شبیه به خودش
آرایش می کند
و با قفل دستانش
برایم
عشق می سازد
اما من
بدون توجه
به اشیا
به گل های روی تراس
عشق را
لابه لای کلمات
در بوف کور/مسخ
و تنهایی پر هیاهو
جستجو می کنم
بدون این که بفهمم
انگار
زنی زیبا رو
روزی صدبار
اندازه ی این کتاب ها
در این خانه
زنده به گور می شود
در آستانه ی شروع شعر حضور زنی را می بینبم که این زن در یک روایت ساده با دوست داشتن سه چیز از آن چه که اطراف اوست حضوری زنده در شروع شعر پیدا می کند و شعور خواننده را اعم از اینکه مرد باشد یا زن باشد در گیر خود می سازد.
زنم/چرخ خیاطی اش را دوست دارد/ و ظرف های چینی /
در این قسمت زن ٬چرخ خیاطی٬ بچه ٬ ظروف چینی از نظر بدیعی مراعات نظیر بدیع و زیبایی ست زیرا چرخ خیاطی کار در خانه را و دوست داشتن بچه مقام مادری زن را نشان می دهد و ظروف چینی رابطه ی زن را با آشپزخانه و سفره تبیین می کند شاعر در آستانه ی شروع شعر بایک کلام مجازی قدرتمند خارج از گستره ی تشبیه گستره و نماد زنی را در خانه به زندان نشانده است که ما در پایان شعر این زن را در خانه به گونه ای دیگر در بافتار کلام مجازی شاعر زنده به گور می بینیم.
در قسمت بعدی شعر٬ این بانوی شعری که سرنوشت بسیاری از بانوان کشور ما را دارد در حصار خانه اشیا داخل بوفه را در آذین بندی خانه شاعر دستان این زن را به گونه ای در کار این آذین بندی قرار می دهد که زیبایی را در آن ها جاودانه می کند و این کم هنری نیست اما حیف که در آغاز این قسمت سخن شاعر با تکرار دو (را) که حالا به هر معنی می خواهد باشد وقار زیبایی شعر را لطمه آجین کرده است :
داخل بوفه را/ دکور اشیا را / طوری می چیند/ تا زیبایی / سال ها/ در آن ها بماند/
اگر داخل بوفه را عطف به ظروف چینی کنیم از محدوده ی سفره ی آشپزخانه که بیانگر تلاش زن در خانه است پرتاب می شود اگر نه (داخل بوفه را) به دکور اشیا برگردانیم آن حرفی که در اول جستجوی شعر گفتیم صادق می شود. اما واژه ی (دکور) در این قسمت از شعر که یک اصطلاح نمایشی ست صحن خانه را به سوی نمایش پرتاب نمی کند بلکه صحن خانه را به سوی آذین می کشاند به همین دلیل از نظر ما دکور در این قسمت از شعر نقش معنوی خود را می بازد اما آن چه در این قسمت از شعر زیباست آن زیبایی ست که در آذین بندی بانوی خانه تا سالها زیباییش در بوفه چشمگیر است .
در قسمت دیگر شعر شاعر در یک حرکت تشبیه محور کلام را در اوج و از آن جا خانه را در معنا به عشق می کشاند.
گل های روی تراس را/شبیه به خودش/ آرایش می کند/ و با قفل دستانش /برایم/ عشق می سازد/
در این قسمت شاعر تلویحأ بانوی این خانه را به گل های روی تراس تشبیه می کند و با ترکیب تشبیهی قفل دستان به آستانه ی عشق گام می گذارد . قفل دستان دارای ایهام است هم می تواند دستان پاک زنی را نشان دهد و نیز حیله های او را ٬ و این ترکیب می تواند شعر را در محور چند معنایی بکشاند. آن چه در این قسمت شعر قابل درنگ است هرچند نمی توانیم برای شاعر تجویز کنیم که باز کلمه ی تراس لطمه آفرین شده است جای تأمل است در زبان فروغ در شعر( پرنده مردنی ست ) ببینید چگونه فروغ از کلمه ی تراس گریخته است و کلمه ی ایوان را به جای او آورده است
دلم گرفته است/ دلم گرفته است/ به ایوان می روم و انگشتانم را/ بر پوست کشیده ی شب می کشم/ .... (دیوان فروغ فرخزاد ٬۱۳۷۷٬ ص۴۶۷ )
از این بخش شعر ما ٬با مرد خانه روبرو می شویم مردی که در خانه کاری به جز خواندن نداردو در خواندن خود آن چنان غرق است که در پایان شعر زنده به گوری زن را درخانه درک نمی کند و این موضوع را که بعدا توضیح بیشتری می دهیم فاجعه ای ست پنهانی که شاعر در بیان آن به کلامی موفق در ساحت مجازی زبان دست یافته است هنگامی که در این بخش شعر با سطر (امامن) روبرو می شویم شاعر ضربه ی کاری خود را
این نقد حاصل جستاری تأمل برانگیز بر دفتر شعر نعمت مرادی تحت عنوان کتاب پدر است که این کتاب با ۴۲ شعر در ۶۷ صفحه توسط نشر آسا که شامل چندین شعر کوتاه و بلندمی باشدبه چاپ رسیده است
درشعرهای کوتاه این مجموعه شاعردرفضاهای متفاوت و گوناگونی گام می گذارد و هرچند شاعراز عناصر ملموس و قابل فهم برای بیان حالات خود استفاده می کند اما بعضی از شعرهای کوتاه این مجموعه مانند اشعار بلند این کتاب شعر چندان ذهن گیر مخاطب نمی شود و این نه به علت درون ذاتی این اشعار که به طور کلی شعرهایی که در قالب کوتاه سروده می شوند کمتر توفیق یافته اند که ذهن رادرگیر جنبه های خیالی نمادی و بطور کلی مجازی زبان کند
من به عنوان یک مخاطب در این کتاب شعر شماره ی (۴) را برگزیده ام که از آن یک خوانش هنری ارائه دهم
زنم
چرخ خیاطی اش را دوست دارد
بچه اش
و ظرف های چینی
داخل بوفه را
دکور اشیا را
طوری می چیند
تا زیبایی
سال ها
در آنها بماند
گل های روی تراس را
شبیه به خودش
آرایش می کند
و با قفل دستانش
برایم
عشق می سازد
اما من
بدون توجه
به اشیا
به گل های روی تراس
عشق را
لابه لای کلمات
در بوف کور/مسخ
و تنهایی پر هیاهو
جستجو می کنم
بدون این که بفهمم
انگار
زنی زیبا رو
روزی صدبار
اندازه ی این کتاب ها
در این خانه
زنده به گور می شود
در آستانه ی شروع شعر حضور زنی را می بینبم که این زن در یک روایت ساده با دوست داشتن سه چیز از آن چه که اطراف اوست حضوری زنده در شروع شعر پیدا می کند و شعور خواننده را اعم از اینکه مرد باشد یا زن باشد در گیر خود می سازد.
زنم/چرخ خیاطی اش را دوست دارد/ و ظرف های چینی /
در این قسمت زن ٬چرخ خیاطی٬ بچه ٬ ظروف چینی از نظر بدیعی مراعات نظیر بدیع و زیبایی ست زیرا چرخ خیاطی کار در خانه را و دوست داشتن بچه مقام مادری زن را نشان می دهد و ظروف چینی رابطه ی زن را با آشپزخانه و سفره تبیین می کند شاعر در آستانه ی شروع شعر بایک کلام مجازی قدرتمند خارج از گستره ی تشبیه گستره و نماد زنی را در خانه به زندان نشانده است که ما در پایان شعر این زن را در خانه به گونه ای دیگر در بافتار کلام مجازی شاعر زنده به گور می بینیم.
در قسمت بعدی شعر٬ این بانوی شعری که سرنوشت بسیاری از بانوان کشور ما را دارد در حصار خانه اشیا داخل بوفه را در آذین بندی خانه شاعر دستان این زن را به گونه ای در کار این آذین بندی قرار می دهد که زیبایی را در آن ها جاودانه می کند و این کم هنری نیست اما حیف که در آغاز این قسمت سخن شاعر با تکرار دو (را) که حالا به هر معنی می خواهد باشد وقار زیبایی شعر را لطمه آجین کرده است :
داخل بوفه را/ دکور اشیا را / طوری می چیند/ تا زیبایی / سال ها/ در آن ها بماند/
اگر داخل بوفه را عطف به ظروف چینی کنیم از محدوده ی سفره ی آشپزخانه که بیانگر تلاش زن در خانه است پرتاب می شود اگر نه (داخل بوفه را) به دکور اشیا برگردانیم آن حرفی که در اول جستجوی شعر گفتیم صادق می شود. اما واژه ی (دکور) در این قسمت از شعر که یک اصطلاح نمایشی ست صحن خانه را به سوی نمایش پرتاب نمی کند بلکه صحن خانه را به سوی آذین می کشاند به همین دلیل از نظر ما دکور در این قسمت از شعر نقش معنوی خود را می بازد اما آن چه در این قسمت از شعر زیباست آن زیبایی ست که در آذین بندی بانوی خانه تا سالها زیباییش در بوفه چشمگیر است .
در قسمت دیگر شعر شاعر در یک حرکت تشبیه محور کلام را در اوج و از آن جا خانه را در معنا به عشق می کشاند.
گل های روی تراس را/شبیه به خودش/ آرایش می کند/ و با قفل دستانش /برایم/ عشق می سازد/
در این قسمت شاعر تلویحأ بانوی این خانه را به گل های روی تراس تشبیه می کند و با ترکیب تشبیهی قفل دستان به آستانه ی عشق گام می گذارد . قفل دستان دارای ایهام است هم می تواند دستان پاک زنی را نشان دهد و نیز حیله های او را ٬ و این ترکیب می تواند شعر را در محور چند معنایی بکشاند. آن چه در این قسمت شعر قابل درنگ است هرچند نمی توانیم برای شاعر تجویز کنیم که باز کلمه ی تراس لطمه آفرین شده است جای تأمل است در زبان فروغ در شعر( پرنده مردنی ست ) ببینید چگونه فروغ از کلمه ی تراس گریخته است و کلمه ی ایوان را به جای او آورده است
دلم گرفته است/ دلم گرفته است/ به ایوان می روم و انگشتانم را/ بر پوست کشیده ی شب می کشم/ .... (دیوان فروغ فرخزاد ٬۱۳۷۷٬ ص۴۶۷ )
از این بخش شعر ما ٬با مرد خانه روبرو می شویم مردی که در خانه کاری به جز خواندن نداردو در خواندن خود آن چنان غرق است که در پایان شعر زنده به گوری زن را درخانه درک نمی کند و این موضوع را که بعدا توضیح بیشتری می دهیم فاجعه ای ست پنهانی که شاعر در بیان آن به کلامی موفق در ساحت مجازی زبان دست یافته است هنگامی که در این بخش شعر با سطر (امامن) روبرو می شویم شاعر ضربه ی کاری خود را
در ذهن مخاطب فرو می کوبدو خانه را در زنانگی و مردانگی به توصیفی روشن می کشاند که این توصیف هنر آن را داشته است که در استفاده از نام کتابهایی مانند (بوف کور ٬مسخ و تنهایی پر هیاهو ) و عنوان هایی دیگر که در متن سپید شعر جای می گیرد دغدغه ی داستان فهمی و داستان گویی شاعر را مشخص می کند و استفاده از نام کتاب ها برد بینامتنیت شعر را تقویت کرده است
اما من/ بدون توجه به اشیا/ به گل های روی تراس/ عشق را / لابه لای کلمات/در بوف کور/ مسخ/ و تنهایی پر هیاهو / جستجو می کنم/
در این بخش از شعر شاعر متوجه هنر زنانه در درون خانه و عشق زن در خانه نیست زیرا ذهن اش درگیر داستانهایی مانند بوف کور و مسخ و تنهایی پرهیاهوست هرچند در این جا باز واژه ی تراس را هم می بینیم و شاعر بدون توجه به عشق زن با آن قفل های دست و آن آرایش گل ها عشق را در کتابخانه می جوید نه در کتابِ خانه که کتاب ِخانه شعرِ عشقش با درد زن سروده می شود درد زن بودن در جامعه ی پدر سالار درد سنگینی ست زیرا جامعه ی مرد سالار به شدت زن را سرکوب می کندواین زن مجبور است که در خانه مرد را دوست بدارد و این فاجعه ای ست که شاعر در پایان شعر آن را به زیبایی بیان می کند ...
بگذارید در قسمت پابانی شعر اول شعر را بخوانیم البته باتصرفی که من در حذف قسمت هایی از آن پایان شعر را این گونه می نویسم
اما من.../ بدون این که بفهمم/انگار/زنی زیبا رو / روزی صد بار/ اندازه این کتاب ها/ در این خانه/ زنده به گور می شود/
شاعر در قسمت پایانی شعر بایک ایجاز هنرمندانه قسمت اول و وسط و پایان را به هم وصل می کندو با تکیه بر زن ٬کتاب و خانه با یک ایهام تناسب زیبا به بوف کور و ترجمه ی مسخ کافکا از هدایت ٬زن را زنده به گورِ خانه می کند .
در یک نگاه کلی شروع و پایان شعر در ساحت ایجاز ٬اشاره٬و صورخیالی دیگربا شروعی زیبا و پایانی زیبا ذهن خواننده را جذب می کند که در ساحت شعر سپید کمتر شعری اینگونه توفیق داشته است که در ساختار شعر اینگونه هنرمندانه حرکت کرده باشداما آن چه که به زبان شعر لطمه زده است واژگانی از قبیل دکور و تراس است که در شعر خوش ننشسته است و موسیقی معنوی شعر در سطح بالایی نیست ای کاش موسیقی درونی تمام شعر مانند موسیقی پایانی ذهن نواز بود موسیقی پایانی شعر بر لنگر حروف (ن)٬(گ)٬(ز)٬(ر)ملاحت جاذبه ی شعر را افزون کرده است.
با آرزوی موفقیت برای نعمت مرادی شاعر مجموعه شعر پدر٬ همواره دست در دست واژه ها پر از صبح و روشنی باشد
فرناز جعفرزادگان ۲۵ تیر ۱۳۹۴
منبع : روزنامه آرمان
سایت ادبی پیاده رو
اما من/ بدون توجه به اشیا/ به گل های روی تراس/ عشق را / لابه لای کلمات/در بوف کور/ مسخ/ و تنهایی پر هیاهو / جستجو می کنم/
در این بخش از شعر شاعر متوجه هنر زنانه در درون خانه و عشق زن در خانه نیست زیرا ذهن اش درگیر داستانهایی مانند بوف کور و مسخ و تنهایی پرهیاهوست هرچند در این جا باز واژه ی تراس را هم می بینیم و شاعر بدون توجه به عشق زن با آن قفل های دست و آن آرایش گل ها عشق را در کتابخانه می جوید نه در کتابِ خانه که کتاب ِخانه شعرِ عشقش با درد زن سروده می شود درد زن بودن در جامعه ی پدر سالار درد سنگینی ست زیرا جامعه ی مرد سالار به شدت زن را سرکوب می کندواین زن مجبور است که در خانه مرد را دوست بدارد و این فاجعه ای ست که شاعر در پایان شعر آن را به زیبایی بیان می کند ...
بگذارید در قسمت پابانی شعر اول شعر را بخوانیم البته باتصرفی که من در حذف قسمت هایی از آن پایان شعر را این گونه می نویسم
اما من.../ بدون این که بفهمم/انگار/زنی زیبا رو / روزی صد بار/ اندازه این کتاب ها/ در این خانه/ زنده به گور می شود/
شاعر در قسمت پایانی شعر بایک ایجاز هنرمندانه قسمت اول و وسط و پایان را به هم وصل می کندو با تکیه بر زن ٬کتاب و خانه با یک ایهام تناسب زیبا به بوف کور و ترجمه ی مسخ کافکا از هدایت ٬زن را زنده به گورِ خانه می کند .
در یک نگاه کلی شروع و پایان شعر در ساحت ایجاز ٬اشاره٬و صورخیالی دیگربا شروعی زیبا و پایانی زیبا ذهن خواننده را جذب می کند که در ساحت شعر سپید کمتر شعری اینگونه توفیق داشته است که در ساختار شعر اینگونه هنرمندانه حرکت کرده باشداما آن چه که به زبان شعر لطمه زده است واژگانی از قبیل دکور و تراس است که در شعر خوش ننشسته است و موسیقی معنوی شعر در سطح بالایی نیست ای کاش موسیقی درونی تمام شعر مانند موسیقی پایانی ذهن نواز بود موسیقی پایانی شعر بر لنگر حروف (ن)٬(گ)٬(ز)٬(ر)ملاحت جاذبه ی شعر را افزون کرده است.
با آرزوی موفقیت برای نعمت مرادی شاعر مجموعه شعر پدر٬ همواره دست در دست واژه ها پر از صبح و روشنی باشد
فرناز جعفرزادگان ۲۵ تیر ۱۳۹۴
منبع : روزنامه آرمان
سایت ادبی پیاده رو
http://morvarid-pub.com/index.php?route=product/category&path=9
کتاب شعر" زنی میان دو تاریکی" سروده فرناز جعفرزادگان توسط نشر مروارید چاپ و به بازار کتاب عرضه شد
کتاب شعر" زنی میان دو تاریکی" سروده فرناز جعفرزادگان توسط نشر مروارید چاپ و به بازار کتاب عرضه شد
Forwarded from شهرگان _فرهنگی/اجتماعی (Shahrgon)
Forwarded from صفحه ی تخصصی شعر زنان ایران و جهان
معرفی کتاب
مجموعه شعر
#زنی_میان_دو_تاریکی
انتشارات مروارید
#فرناز_جعفرزادگان
@sherzananiran
صفحهیتخصصی شعر #زنان
مجموعه شعر
#زنی_میان_دو_تاریکی
انتشارات مروارید
#فرناز_جعفرزادگان
@sherzananiran
صفحهیتخصصی شعر #زنان
Forwarded from ✍️ مجله ادبی پیاده رو
🆔 @piaderonews👈ڪلیڪ
🔹نگاه پروفسور #سید_عین_الحسن به مجموعه ی
🔸" آدم از کدام فصل به زمین افتاد " سروده #فرناز_جعفرزادگان رزادگان
سرزمین ایران از زمانهای قدیم تا کنون مهد سخن سرایان بزرگ علم و ادب بوده است . همچنین زنان شاعر نیز درعرصه حیات ادبی این کشور سهامی خود را به خوبی ایفا نموده اند .
خانم فرناز جعفرزادگان نیز یکی از ارکان بیش قیمت این سلسه است که بالحن و سجع لطیف ، وظیفه ی اجتماعی خودرا به دوش کشیده است و هم دراین شیوه موفق بوده است .
زنی
بخت خود را
آگهی کرده
جار می زند
میانِ این همه هنجارِ خیابان های هیز
: آقایان
خداحافظ
دیگر دستان شما
سقفی نمی شود
تا گره ای کور را
از روسری باز کند
شعر زاییده ی درد است. اما عمیق ترین و عمومی ترین دردها ، دردی ست که شعرازآن سر چشمه می گیرد بی شک و تردید گاهی فردی و گاهی خصوصی جنبه بسیار وسیعی پیدامی کند و همیشه زنده می ماند .
ویژگی شعر، روانی و سلابت رشک انگیزش، ذهن خواننده را به فریاد در می آورد، البته مهم ترین چیزی که در خاطر شاعر موجود می باشد تکیه بر آگاهی و برخوردار بودن از دردهای پنهان اجتماعی بشری ست که به صورت "حس طبیعی" به چشم می خورد. فرناز چناچه، شاعر قوی دست امروز، پنهانی ترین ارتباط را با عامه مردم این عصر ایجاد میکند و دردهای خودرا با تمام نیروی ظاهری و درونی روی قلب سخن بازتاب و با درد های دیگران پیوند می دهد ...
http://uupload.ir/files/rot1_2.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت بخوانید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2649
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://www.group-telegram.com/joinchat-AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹نگاه پروفسور #سید_عین_الحسن به مجموعه ی
🔸" آدم از کدام فصل به زمین افتاد " سروده #فرناز_جعفرزادگان رزادگان
سرزمین ایران از زمانهای قدیم تا کنون مهد سخن سرایان بزرگ علم و ادب بوده است . همچنین زنان شاعر نیز درعرصه حیات ادبی این کشور سهامی خود را به خوبی ایفا نموده اند .
خانم فرناز جعفرزادگان نیز یکی از ارکان بیش قیمت این سلسه است که بالحن و سجع لطیف ، وظیفه ی اجتماعی خودرا به دوش کشیده است و هم دراین شیوه موفق بوده است .
زنی
بخت خود را
آگهی کرده
جار می زند
میانِ این همه هنجارِ خیابان های هیز
: آقایان
خداحافظ
دیگر دستان شما
سقفی نمی شود
تا گره ای کور را
از روسری باز کند
شعر زاییده ی درد است. اما عمیق ترین و عمومی ترین دردها ، دردی ست که شعرازآن سر چشمه می گیرد بی شک و تردید گاهی فردی و گاهی خصوصی جنبه بسیار وسیعی پیدامی کند و همیشه زنده می ماند .
ویژگی شعر، روانی و سلابت رشک انگیزش، ذهن خواننده را به فریاد در می آورد، البته مهم ترین چیزی که در خاطر شاعر موجود می باشد تکیه بر آگاهی و برخوردار بودن از دردهای پنهان اجتماعی بشری ست که به صورت "حس طبیعی" به چشم می خورد. فرناز چناچه، شاعر قوی دست امروز، پنهانی ترین ارتباط را با عامه مردم این عصر ایجاد میکند و دردهای خودرا با تمام نیروی ظاهری و درونی روی قلب سخن بازتاب و با درد های دیگران پیوند می دهد ...
http://uupload.ir/files/rot1_2.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت بخوانید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2649
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://www.group-telegram.com/joinchat-AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
دیدگاه پرفسور سید عین الحسن ، استاد دانشگاه جواهر لعل نهرو هندوستان ، بر شعرهای فرناز جعفرزادگان از کتاب شعر " آدم از کدام فصل به زمین افتاد "
" مبادا کلامی در انفجار دهان باز کند"
ای نام توبهترین سرآغاز
بی نام تو نامه کی کنم باز
سرزمین ایران از زمانهای قدیم تا کنون مهد سخن سرایان بزرگ علم و ادب بوده است . همچنین زنان شاعر نیز درعرصه حیات ادبی این کشور سهامی خود را به خوبی ایفا نموده اند .
خانم فرناز جعفرزادگان نیز یکی از ارکان بیش قیمت این سلسه است که بالحن و سجع لطیف ، وظیفه ی اجتماعی خودرا به دوش کشیده است و هم دراین شیوه موفق بوده است .
زنی
بخت خود را
آگهی کرده
جار می زند
میانِ این همه هنجارِ خیابان های هیز
: آقایان
خداحافظ
دیگر دستان شما
سقفی نمی شود
تا گره ای کور را
از روسری باز کند
شعر زاییده ی درد است. اما عمیق ترین و عمومی ترین دردها ، دردی ست که شعرازآن سر چشمه می گیرد بی شک و تردید گاهی فردی و گاهی خصوصی جنبه بسیار وسیعی پیدامی کند و همیشه زنده می ماند .
ویژگی شعر، روانی و سلابت رشک انگیزش، ذهن خواننده را به فریاد در می آورد، البته مهم ترین چیزی که در خاطر شاعر موجود می باشد تکیه بر آگاهی و برخوردار بودن از دردهای پنهان اجتماعی بشری ست که به صورت "حس طبیعی" به چشم می خورد. فرناز چناچه، شاعر قوی دست امروز، پنهانی ترین ارتباط را با عامه مردم این عصر ایجاد میکند و دردهای خودرا با تمام نیروی ظاهری و درونی روی قلب سخن بازتاب و با درد های دیگران پیوند می دهد
آوای کبود
از که بود
از کدامین واژه
حرف
ریخت
که زمین
از اتفاق
قار و غار
لب گرفت
با وجود کشمکش های زیادی با اجتماع و سیاست، فرناز را باید یک میهن دوست و وطن پرست بزرگ دانست. انتقاد وی از اوضاع زمان به دلیل هل دادن پیشرفت و بهبود آن بوده است. در این مورد نمونه های برجسته از اشعار وی آن عاطفه مقدس میهن دوستی را نمایان می کند و
همان طوری که قبلا ذکر گردیده است زن بودن فرناز در سخن وری اش و به خصوص در افکارش به خوبی بازتاب می دهد از این نظر می توان وی را با زنان سخنور دیگر هم عصرش در آسیا مقایسه کرد شرایشی کاجکو، از ژاپن ،فهمیده ریاض ، کشور ناهید و پروین شاکر از پاکستان ،زین زوا، لی سوکایو و شوتنگ از چین ،مهادیوی ورما از هند، و پروین و فروغ فرخزاد از ایران با همین درد ها سرشار بودند و با نیش قلم، شورش و نهضتی در جامعه های مربوطه با خود به پا می کردند .
تیمارستان
زیر پای شهر قدم می زند
و سنگینی بی وزنی
روی اندام توهم بالا می رود
زمان بی نفس واژه ها را می خواند
و کلمه ها
از لبهای شب های دو جنسی
روز می شوند
سوال پر شده
از گوش های دراز گوشان
: کجاست تاریخ دوره گردی
که باز
تورا صدا کند
و بچرخاند رهایی را
زمین دیوانه ای ست آبستن درد
درد،درد، مصدر درد را
در دهان ریخته
درد واژه ها را می تراشد
تا مبادا کلامی
در انفجار
دهان باز کند
روزنه ای از حرف بتابد
و آسمانی از تاریخ پرت شود
که تکرار را
بدهکار ما کند
صور ذهنی شاعر نه قانع زمان است نه مکان، هر آن چیزی که مانع آزاد منشی است از آن انتقاد می کند. معبد سالوس آسمان نیز اگر صوت صدای آزاد منش ها را خفه می کند ، باید در برابر آن قد علم کرد. شاعر حرف هایی را انتخاب می کند که از دهان بیرون آمدن شان سبب انفجار شدیدی باشد که آسمان را بر زمین زند.
روابط میان مرد و زن مخصوصا در آسیا عجیب غریب بوده است از یک طرف اگر مرد مجسمه زن را با کمال زیبایی و هنر نمایی خود تراشیده است تا دیگران از دیدن آن لذت ببرند ، از سوی دیگر همان مرد اصرار داشته است زن مربوط به خود را از نگاه مردم دور و زیر پرده نگه دارد و مانند اینکه برای مرد آسیایی این زن باید یک بت خاموش و قابل دیداری باشد.
اما وقتی جان در این بت می دمد و سر صحبت را آغاز می کند شورشی که سرش پیدا نیست ، آواز منحنی او را خفه می کند و در نتیجه باز هم از محیط افسانه و افسون سر بیرون نمی کشد ! فرناز نیز در قبال آزاده خواهی گام های خود را با خشونت پیش می برد و آگاهانه باز هم سعی می کند تا سهم خود را به اندازه تواناییش از دست پیشه وران ستم باز یابی کند:
اینروز ها باید
از صمیمیت مخفی کلاه با سر ترسید
و به صبح ،به عابر، سلام کرد
باید رو
سری را انداخت
روی زباله هایی
که خیابان
آن ها را به باد می دهد
تا باد روسری را
به گردن تاریخ بیاندازد
این روزها
از صمیمیت مخفی کلاه با سر باید ترسید
ترس ورش در حالی که امر بسیار طبیعی است اما زن امروزی مانند فرناز از همان ترس ورش سرچشمه می گیرد و خود را به جنبه ی منفی آن نمی سپارد چنانچه رمقی از جنبه اثبات را لمس کرده و امید را از دست نمی دهد:
فردا
چراغی ست
که چشمک می زند
دنیا را
کدامین چهار راه
مسیر عبور را
نشان می دهد
به این ترتیب است که شعر های فرناز جعفرزادگان
" مبادا کلامی در انفجار دهان باز کند"
ای نام توبهترین سرآغاز
بی نام تو نامه کی کنم باز
سرزمین ایران از زمانهای قدیم تا کنون مهد سخن سرایان بزرگ علم و ادب بوده است . همچنین زنان شاعر نیز درعرصه حیات ادبی این کشور سهامی خود را به خوبی ایفا نموده اند .
خانم فرناز جعفرزادگان نیز یکی از ارکان بیش قیمت این سلسه است که بالحن و سجع لطیف ، وظیفه ی اجتماعی خودرا به دوش کشیده است و هم دراین شیوه موفق بوده است .
زنی
بخت خود را
آگهی کرده
جار می زند
میانِ این همه هنجارِ خیابان های هیز
: آقایان
خداحافظ
دیگر دستان شما
سقفی نمی شود
تا گره ای کور را
از روسری باز کند
شعر زاییده ی درد است. اما عمیق ترین و عمومی ترین دردها ، دردی ست که شعرازآن سر چشمه می گیرد بی شک و تردید گاهی فردی و گاهی خصوصی جنبه بسیار وسیعی پیدامی کند و همیشه زنده می ماند .
ویژگی شعر، روانی و سلابت رشک انگیزش، ذهن خواننده را به فریاد در می آورد، البته مهم ترین چیزی که در خاطر شاعر موجود می باشد تکیه بر آگاهی و برخوردار بودن از دردهای پنهان اجتماعی بشری ست که به صورت "حس طبیعی" به چشم می خورد. فرناز چناچه، شاعر قوی دست امروز، پنهانی ترین ارتباط را با عامه مردم این عصر ایجاد میکند و دردهای خودرا با تمام نیروی ظاهری و درونی روی قلب سخن بازتاب و با درد های دیگران پیوند می دهد
آوای کبود
از که بود
از کدامین واژه
حرف
ریخت
که زمین
از اتفاق
قار و غار
لب گرفت
با وجود کشمکش های زیادی با اجتماع و سیاست، فرناز را باید یک میهن دوست و وطن پرست بزرگ دانست. انتقاد وی از اوضاع زمان به دلیل هل دادن پیشرفت و بهبود آن بوده است. در این مورد نمونه های برجسته از اشعار وی آن عاطفه مقدس میهن دوستی را نمایان می کند و
همان طوری که قبلا ذکر گردیده است زن بودن فرناز در سخن وری اش و به خصوص در افکارش به خوبی بازتاب می دهد از این نظر می توان وی را با زنان سخنور دیگر هم عصرش در آسیا مقایسه کرد شرایشی کاجکو، از ژاپن ،فهمیده ریاض ، کشور ناهید و پروین شاکر از پاکستان ،زین زوا، لی سوکایو و شوتنگ از چین ،مهادیوی ورما از هند، و پروین و فروغ فرخزاد از ایران با همین درد ها سرشار بودند و با نیش قلم، شورش و نهضتی در جامعه های مربوطه با خود به پا می کردند .
تیمارستان
زیر پای شهر قدم می زند
و سنگینی بی وزنی
روی اندام توهم بالا می رود
زمان بی نفس واژه ها را می خواند
و کلمه ها
از لبهای شب های دو جنسی
روز می شوند
سوال پر شده
از گوش های دراز گوشان
: کجاست تاریخ دوره گردی
که باز
تورا صدا کند
و بچرخاند رهایی را
زمین دیوانه ای ست آبستن درد
درد،درد، مصدر درد را
در دهان ریخته
درد واژه ها را می تراشد
تا مبادا کلامی
در انفجار
دهان باز کند
روزنه ای از حرف بتابد
و آسمانی از تاریخ پرت شود
که تکرار را
بدهکار ما کند
صور ذهنی شاعر نه قانع زمان است نه مکان، هر آن چیزی که مانع آزاد منشی است از آن انتقاد می کند. معبد سالوس آسمان نیز اگر صوت صدای آزاد منش ها را خفه می کند ، باید در برابر آن قد علم کرد. شاعر حرف هایی را انتخاب می کند که از دهان بیرون آمدن شان سبب انفجار شدیدی باشد که آسمان را بر زمین زند.
روابط میان مرد و زن مخصوصا در آسیا عجیب غریب بوده است از یک طرف اگر مرد مجسمه زن را با کمال زیبایی و هنر نمایی خود تراشیده است تا دیگران از دیدن آن لذت ببرند ، از سوی دیگر همان مرد اصرار داشته است زن مربوط به خود را از نگاه مردم دور و زیر پرده نگه دارد و مانند اینکه برای مرد آسیایی این زن باید یک بت خاموش و قابل دیداری باشد.
اما وقتی جان در این بت می دمد و سر صحبت را آغاز می کند شورشی که سرش پیدا نیست ، آواز منحنی او را خفه می کند و در نتیجه باز هم از محیط افسانه و افسون سر بیرون نمی کشد ! فرناز نیز در قبال آزاده خواهی گام های خود را با خشونت پیش می برد و آگاهانه باز هم سعی می کند تا سهم خود را به اندازه تواناییش از دست پیشه وران ستم باز یابی کند:
اینروز ها باید
از صمیمیت مخفی کلاه با سر ترسید
و به صبح ،به عابر، سلام کرد
باید رو
سری را انداخت
روی زباله هایی
که خیابان
آن ها را به باد می دهد
تا باد روسری را
به گردن تاریخ بیاندازد
این روزها
از صمیمیت مخفی کلاه با سر باید ترسید
ترس ورش در حالی که امر بسیار طبیعی است اما زن امروزی مانند فرناز از همان ترس ورش سرچشمه می گیرد و خود را به جنبه ی منفی آن نمی سپارد چنانچه رمقی از جنبه اثبات را لمس کرده و امید را از دست نمی دهد:
فردا
چراغی ست
که چشمک می زند
دنیا را
کدامین چهار راه
مسیر عبور را
نشان می دهد
به این ترتیب است که شعر های فرناز جعفرزادگان