Telegram Group & Telegram Channel
Forwarded from سایه‌سار (Sayeh Eghtesadinia)
«ریشه در خاک»
چه توفیقی برای شاعر بالاتر از آن است که شعرش زمزمۀ مردم روزگارش شود؟ بی‌گمان هیچ. هیچ‌چیز همسنگ آن نیست که شاعری در زمان حیات خودش ببیند و بشنود که شعرش را می‌خوانند. هیچ جایزه‌ای از هیچ دستی قدر آن ندارد که یک سطر، تنها یک سطر از شعرت را هنگام عبور از زیر پنجره‌ای بشنوی. هیچ نقدی، حتی از بلندمرتبه‌ترین منتقدان، هم‌ارز آن نیست که وقتی در مجلسی شعر می‌خوانی مردم را ببینی که کلمات تو را از حفظ دارند و با تو هم‌خوانی می‌کنند. این توفیق نصیب هر شاعری نمی‌شود، و فریدون مشیری بحق آن را نصیب برده بود.
از میان اشعار ماندگار او در جان ایرانیان معاصر بی‌گمان «کوچه» جایگاهی بی‌همتا و دست‌نیافتنی دارد و چه بهتر که رتبۀ نخست همیشه از آن عشق باشد. «ریشه در خاک» هم یکی دیگر از قطعاتی است که سطرهایی از آن مثل سائر شده و هرچند گرد گرم اندوه بر تاروپودش نشسته، اما صدای شاعرِ آن صلای امید است و نوید بِه شدن حالِ این دل غم‌دیده. شعر در سال۱۳۵۳ سروده شده و بر پیشانی‌نوشت آن آمده:
«در پاسخ دوستی آزادی‌خواه و ایران‌دوست که در سال۱۳۵۲ از این سرزمین کوچ کرد و مرا نیز تشویق به رفتن می‌نمود.»
اما شعر نه در سال۱۳۵۳، که پس از انقلاب۱۳۵۷ شهرتی همه‌گیر یافت؛ وقتی که بسیاری چون همان دوستان «آزادی‌خواه»، که با دلار هفت تومانی و پاسپورت معتبر ایرانی به غرب رفته بودند، دیگر نمی‌‌خواستند یا نمی‌توانستند به ایران بازگردند. شعر «ریشه در خاک» که با ایمان و صدق کم‌نظیر شاعری دلبستۀ میهن سروده شده بود، آن‌گاه گل کرد که درهای ایران، از داخل و خارج، به روی فرزندانش بسته شد. آن‌گاه که «نه در رفتن حرکت بود، نه در ماندن سکونی.» حتی فریدون مشیری این شعر را در سال 1356 در شب ششم از ده شب انستیتو گوته هم خوانده بود، اما عاطفۀ ملّی او در میان شعر و شعار چپ‌ها و سخنرانی‌های تند انتقادی چندان توجهی برنینگیخته بود. محمود طلوعی در فصل «نقش روشنفکران» از کتاب «بازیگران عصر پهلوی» در گزارش ده شب می‌نویسد: «سخنان گویندگان در زمینۀ انتقاد از اوضاع روز و شکایت از اختناق و سانسور و اشعار شاعران بیشتر بودار و انقلابی بود. در جمع این شاعران فقط یک نفر (فریدون مشیری) ایران را از یاد نبرد و دو قطعه شعر میهنی خواند. شعر بلند او تحت عنوان «خروش فردوسی» فریاد وطنخواهی و خروش ایران از زبان این شاعر بزرگ هزار سال پیش ایران بود و شعر دیگرش «ریشه در خاک» که در آن روزهای غم‌انگیز مسابقۀ فرار از ایران سروده شده بود.»
روایت فرزانه طاهری از آن شب نشان‌دهندۀ اوج بی‌مهری روشنفکران به انسان نازنینی چون مشیری است؛ روایتی که، حتی عیان‌تر از گفتۀ طلوعی، آشکارا نشان می‌دهد اندیشه و عاطفۀ ملی در میان روشنفکران انقلابی جایی نداشت: «شب ششم نوبت گلشیری بود که مشیری هم جزء آن جمع بود... گفتند حالا آقای فریدون مشیری شعر بخواند. خدا رحمتش کند اما ما خیلی دوستش نداشتیم چون اشعارش عاشقانه بود. فریدون مشیری اتفاقاً از جلوی من رد شد، وقتی که خواست برود بالا همه می‌خواستند آنجا را ترک کنند، مشیری ناراحت شد و وقتی می‌خواست برگردد همه می‌گفتند گلشیری، گلشیری و او فکر کرد که می‌گویند مشیری، مشیری... بالاخره گلشیری بالا رفت.»
اما گردش تاریخ به «ریشه در خاک» اعتباری مضاعف بخشید و آن را چون شرابی تلخ به جام یادها بازگرداند. در سال۱۳۷۷ مشیری در شعرخوانی‌اش در امریکا شعر را خواند و شأن نزول آن را کامل‌تر تعریف کرد:
«ریشه در خاک یک داستان مختصری دارد، یک‌وقت خدای‌نکرده بعضی‌ها به خودشان نگیرند که چون به دلایلی به هر حال وطن عزیزشان را ترک کرده‌اند، من قصد ملامتی دارم به آنها، ابداً همچنین چیزی نیست. دوست عزیزی که دیشب در منزلش بودیم در سیاتل، همان کسی است که بیست‌ودو سال پیش، با دورنمای بسیار زیبا و فریبنده‌ای از غرب، که آمریکا باشد، از من می‌خواست که با خانواده‌ام، مثل او که قصد کوچ از ایران را داشت، من هم کوچ کنم و بیایم. و شبی تا پاسی از نیمه‌شب در این زمینه سخن گفتیم و به هر حال آنچه او می‌خواست، شاید بسیار منطقی، زیبا، فریبنده، همه‌چیز از این قبیل بود. من ازش مهلت خواستم که تا فردا صبح بیندیشم و جوابی بهش بدهم. جوابی که من به او دادم همین شعر «ریشه در خاک» است.»
طرز نگاه مشیری به مسئلۀ مهاجرت از ایران با همدلی و رواداری و عطوفتی همراه است که چه‌بسا امروز نایاب باشد. او رفتگان از ایران را ملامت نمی‌کند، مقصر نمی‌پندارد، به آنها تندی نمی‌کند، خشم نمی‌ورزد و مؤاخذه‌شان نمی‌کند. همینطور، ماندن خودش در ایران را انتخابی عاشقانه می‌داند، نه اجبار و نکبتی که بر گردنش نهاده‌اند. مشیری داخل‌نشین و خارج‌نشین نمی‌کند. او برای ایران‌دوستی و ایرانی‌دوستی شرط و مرزی نمی‌گذارد.

https://www.group-telegram.com/us/Sayehsaar.com



group-telegram.com/Sayehsaar/1084
Create:
Last Update:

«ریشه در خاک»
چه توفیقی برای شاعر بالاتر از آن است که شعرش زمزمۀ مردم روزگارش شود؟ بی‌گمان هیچ. هیچ‌چیز همسنگ آن نیست که شاعری در زمان حیات خودش ببیند و بشنود که شعرش را می‌خوانند. هیچ جایزه‌ای از هیچ دستی قدر آن ندارد که یک سطر، تنها یک سطر از شعرت را هنگام عبور از زیر پنجره‌ای بشنوی. هیچ نقدی، حتی از بلندمرتبه‌ترین منتقدان، هم‌ارز آن نیست که وقتی در مجلسی شعر می‌خوانی مردم را ببینی که کلمات تو را از حفظ دارند و با تو هم‌خوانی می‌کنند. این توفیق نصیب هر شاعری نمی‌شود، و فریدون مشیری بحق آن را نصیب برده بود.
از میان اشعار ماندگار او در جان ایرانیان معاصر بی‌گمان «کوچه» جایگاهی بی‌همتا و دست‌نیافتنی دارد و چه بهتر که رتبۀ نخست همیشه از آن عشق باشد. «ریشه در خاک» هم یکی دیگر از قطعاتی است که سطرهایی از آن مثل سائر شده و هرچند گرد گرم اندوه بر تاروپودش نشسته، اما صدای شاعرِ آن صلای امید است و نوید بِه شدن حالِ این دل غم‌دیده. شعر در سال۱۳۵۳ سروده شده و بر پیشانی‌نوشت آن آمده:
«در پاسخ دوستی آزادی‌خواه و ایران‌دوست که در سال۱۳۵۲ از این سرزمین کوچ کرد و مرا نیز تشویق به رفتن می‌نمود.»
اما شعر نه در سال۱۳۵۳، که پس از انقلاب۱۳۵۷ شهرتی همه‌گیر یافت؛ وقتی که بسیاری چون همان دوستان «آزادی‌خواه»، که با دلار هفت تومانی و پاسپورت معتبر ایرانی به غرب رفته بودند، دیگر نمی‌‌خواستند یا نمی‌توانستند به ایران بازگردند. شعر «ریشه در خاک» که با ایمان و صدق کم‌نظیر شاعری دلبستۀ میهن سروده شده بود، آن‌گاه گل کرد که درهای ایران، از داخل و خارج، به روی فرزندانش بسته شد. آن‌گاه که «نه در رفتن حرکت بود، نه در ماندن سکونی.» حتی فریدون مشیری این شعر را در سال 1356 در شب ششم از ده شب انستیتو گوته هم خوانده بود، اما عاطفۀ ملّی او در میان شعر و شعار چپ‌ها و سخنرانی‌های تند انتقادی چندان توجهی برنینگیخته بود. محمود طلوعی در فصل «نقش روشنفکران» از کتاب «بازیگران عصر پهلوی» در گزارش ده شب می‌نویسد: «سخنان گویندگان در زمینۀ انتقاد از اوضاع روز و شکایت از اختناق و سانسور و اشعار شاعران بیشتر بودار و انقلابی بود. در جمع این شاعران فقط یک نفر (فریدون مشیری) ایران را از یاد نبرد و دو قطعه شعر میهنی خواند. شعر بلند او تحت عنوان «خروش فردوسی» فریاد وطنخواهی و خروش ایران از زبان این شاعر بزرگ هزار سال پیش ایران بود و شعر دیگرش «ریشه در خاک» که در آن روزهای غم‌انگیز مسابقۀ فرار از ایران سروده شده بود.»
روایت فرزانه طاهری از آن شب نشان‌دهندۀ اوج بی‌مهری روشنفکران به انسان نازنینی چون مشیری است؛ روایتی که، حتی عیان‌تر از گفتۀ طلوعی، آشکارا نشان می‌دهد اندیشه و عاطفۀ ملی در میان روشنفکران انقلابی جایی نداشت: «شب ششم نوبت گلشیری بود که مشیری هم جزء آن جمع بود... گفتند حالا آقای فریدون مشیری شعر بخواند. خدا رحمتش کند اما ما خیلی دوستش نداشتیم چون اشعارش عاشقانه بود. فریدون مشیری اتفاقاً از جلوی من رد شد، وقتی که خواست برود بالا همه می‌خواستند آنجا را ترک کنند، مشیری ناراحت شد و وقتی می‌خواست برگردد همه می‌گفتند گلشیری، گلشیری و او فکر کرد که می‌گویند مشیری، مشیری... بالاخره گلشیری بالا رفت.»
اما گردش تاریخ به «ریشه در خاک» اعتباری مضاعف بخشید و آن را چون شرابی تلخ به جام یادها بازگرداند. در سال۱۳۷۷ مشیری در شعرخوانی‌اش در امریکا شعر را خواند و شأن نزول آن را کامل‌تر تعریف کرد:
«ریشه در خاک یک داستان مختصری دارد، یک‌وقت خدای‌نکرده بعضی‌ها به خودشان نگیرند که چون به دلایلی به هر حال وطن عزیزشان را ترک کرده‌اند، من قصد ملامتی دارم به آنها، ابداً همچنین چیزی نیست. دوست عزیزی که دیشب در منزلش بودیم در سیاتل، همان کسی است که بیست‌ودو سال پیش، با دورنمای بسیار زیبا و فریبنده‌ای از غرب، که آمریکا باشد، از من می‌خواست که با خانواده‌ام، مثل او که قصد کوچ از ایران را داشت، من هم کوچ کنم و بیایم. و شبی تا پاسی از نیمه‌شب در این زمینه سخن گفتیم و به هر حال آنچه او می‌خواست، شاید بسیار منطقی، زیبا، فریبنده، همه‌چیز از این قبیل بود. من ازش مهلت خواستم که تا فردا صبح بیندیشم و جوابی بهش بدهم. جوابی که من به او دادم همین شعر «ریشه در خاک» است.»
طرز نگاه مشیری به مسئلۀ مهاجرت از ایران با همدلی و رواداری و عطوفتی همراه است که چه‌بسا امروز نایاب باشد. او رفتگان از ایران را ملامت نمی‌کند، مقصر نمی‌پندارد، به آنها تندی نمی‌کند، خشم نمی‌ورزد و مؤاخذه‌شان نمی‌کند. همینطور، ماندن خودش در ایران را انتخابی عاشقانه می‌داند، نه اجبار و نکبتی که بر گردنش نهاده‌اند. مشیری داخل‌نشین و خارج‌نشین نمی‌کند. او برای ایران‌دوستی و ایرانی‌دوستی شرط و مرزی نمی‌گذارد.

https://www.group-telegram.com/us/Sayehsaar.com

BY سایه‌سار




Share with your friend now:
group-telegram.com/Sayehsaar/1084

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Some privacy experts say Telegram is not secure enough "Markets were cheering this economic recovery and return to strong economic growth, but the cheers will turn to tears if the inflation outbreak pushes businesses and consumers to the brink of recession," he added. Given the pro-privacy stance of the platform, it’s taken as a given that it’ll be used for a number of reasons, not all of them good. And Telegram has been attached to a fair few scandals related to terrorism, sexual exploitation and crime. Back in 2015, Vox described Telegram as “ISIS’ app of choice,” saying that the platform’s real use is the ability to use channels to distribute material to large groups at once. Telegram has acted to remove public channels affiliated with terrorism, but Pavel Durov reiterated that he had no business snooping on private conversations. DFR Lab sent the image through Microsoft Azure's Face Verification program and found that it was "highly unlikely" that the person in the second photo was the same as the first woman. The fact-checker Logically AI also found the claim to be false. The woman, Olena Kurilo, was also captured in a video after the airstrike and shown to have the injuries. "The argument from Telegram is, 'You should trust us because we tell you that we're trustworthy,'" Maréchal said. "It's really in the eye of the beholder whether that's something you want to buy into."
from us


Telegram سایه‌سار
FROM American