Telegram Group Search
📣 عزیزان و علاقه‌مندان جهت عضویت در شورای مرکزی کانون شعر و ادبیات و کسب اطلاعات بیشتر، می‌توانید با دبیر کانون در ارتباط باشید:
@jaryan_man
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️از خزر تا خلیج فارس در سوگ بندرعباس

◼️گردهمایی جمعی از دانشجویان کانون‌های فرهنگی هنری دانشگاه جهت ابراز همدردی با مردم بندرعباس

▪️سه شنبه ۹ اردیبهشت /ساختمان خیام


📌روابط عمومی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل
🆔@profnoshiravani
Forwarded from Z.Asadi
📚 مسابقه کتابخوانی کتاب نسیم به سوی من وزید

«زندگینامه شهید مدافع حرم سید سجاد خلیلی» نویسنده سرکار خانم زهره اسدی

🎊 در راستای گرامیداشت هفته هنر انقلاب اسلامی و اردیبهشت خانطومان

زمان:۲۰ فروردین الی ۱۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

🎁 به ۱۲ نفر از برگزیدگان جوایز نقدی اهدا خواهد شد

▫️حوزه هنری انقلاب اسلامی مازندران
▫️سازمان تبلیغات اسلامی…
▫️اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی…
▫️اداره کل کتابخانه های عمومی…
▫️ بنیاد شهید و امور ایثارگران...


👨‍💻 ارسال پاسخنامه بی آیدی @Artmaz در پیام رسان ایتا


♥️🇮🇷 #حوزه_هنرے_مازندران

╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
سایت | اینستاگرام | تلگرام | بله | روبیکا | ایتا | سروش | واتساپ | آپارات
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
🍃معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه برگزار می کند:

❇️بازدید دانشجویان از سی و ششمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران

🔹زمان ثبت نام: ۱۳ تا ۱۷ اردیبهشت ماه از ساعت ۸ الی ۱۱

🔸جهت ثبت نام به ساختمان سابق معاونت فرهنگی دانشگاه، دفتر رییس گروه حمایت و پشتیبانی، فرهنگی و اجتماعی، دکتر هادی عباس نژاد مراجعه فرمایید.

🟣زمان حرکت خواهران: چهارشنبه 1404/02/24

🟢زمان حرکت برادران: پنج‌شنبه 1404/02/25

🏛ساعت و مکان حرکت: 6 صبح درب اصلی


📌روابط عمومی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل
🆔@profnoshiravani
با درود و احترام.
اکنون که در نشست های شاهنامه خوانی، داستان زال و رودابه را به اتمام رساندیم مقاله ای از استاد جمال طاهری عزیز را به شما معرفی میکنم که در آن به جایگاه سیندخت، مادر روداوه در این داستان پرداخته.
ایشان به تازگی خلاصه ای از این مقاله را در کانال خود منتشر نمودند که آن را نیز برای دوستانی که زمان کمتری برای مطالعه دارند در اینجا به اشتراک میگذارم.
_یکی از واژگان پر تکرار این نوشته 《خواسته》است که اینگونه معنا میشود:
ثروت، دارایی، مال، هدیه های ارزشمندی که تقدیم طرف مقابل میشود
📚✍️ @Sher_nit
بازخوانی_زال_و_رودابه_استاد_طاهری.pdf
6 MB
بازخوانی زال و رودابه استاد طاهری.pdf
شهبانو سیندخت
 در برابر  شاه ، پهلوان  و همسر
جمال محسن طاهری
۱

سیندخت شهبانوی  کاول است  و کاول  پاره ای از تن کشور ایران می باشد ،  کاول به آیین ایرانیان نیست و ایرانیان مهتران کاول هستند ۰ زال شاهِ نیمروز و فرزندِ سامِ نریمان است و سام نریمان  جهان پهلوان شاهنشاه ایران  منوچهر شاه می باشد ۰

داستان زال به کوتاهی چنین است که زال  به موی و مژه ی سپید زاده می شود ۰ پدرش سامِ  نریمان شرمسار از زاده شدن او ، نوزاد را به کوه البرز می سپارد تا سیمرغ او را بشکرد  ۰ به خواست یزدان ، سیمرغ او را خوراک خود نمی سازد ، بزرگش می کند و سامِ جهان پهلوان ،  در خوابی آگاه می شود که پسرش را سیمرغ پرورانده و بزرگش کرده است   ، سام به البرز می رود ، فرزند را  به سیستان می آورد و جامه و فرهنگ شهرنشینی و فرمانروایی بر تن و اندیشه اش می کند و زال می شود شاه نیمروز  ۰ روزی  زال به کنارِ رودِ  کاول می رود و ناشناسی از زیبایی و فرهنگ و خردِ  دخترِ شاهِ کاول  ، روداوه ، داستان ها می زند  زال ندیده  شوریده او می شود ۰
پدر روداوه  ،  مهراب کاولی هم  به دیدن زال می آید و در بازگشت به کاخ خود از زیبایی  و فرهنک زال می گوید و روداوه هم  ، ندیده شیفته زال می گردد ۰ این دو عاشق پیشه ، این دو جوان ، یکی از کشور برتر  ، دیگری از سرزمینی کهتر ،  شبی را با هم  نردِ عشق می بازند و خداوند مهر و ناهید را گواه می گیرند که تا پای جان وفادار به  هم باشند ۰ منوچهر شاه ایران از عشق جوانی ایرانی و دختر کاولی آگاه می شود  واین زناشویی را نمی پذیرد چون روداوه از تبار ضحاک می باشد ، منوچهر شاهنشاه ایران   به سام ،  جهان پهلوانِ  ایرانشهر دستور می دهد که به کاول برود و شهر را بسوزاند  و سواری نگذارد که بر اسپ نشیند ،  چون او بیمناک  که از زال و روداوه فرزندی آید که خوی و خیم ضحاک را داشته باشد ۰ مهراب هم که آگاه از لشکـرکشي سام می شود در پی کشتن دختر و همسر ش بر می آید  که شاید از خشم شاه منوچهر بکاهد ۰ در چنین هنگامه ای سیندخت تنهاست و در برابر خشم شاه و پهلوان و مهراب اندیشه ورزی می کند ۰ او می آید تا شهرش کاول را از خشم مردان رهایی بخشد ، و این  زناشویی از دوکشور را که دو آیین دارند شدنی سازد ۰
گفتار ما ایستادگی و پیروزی این شهبانوی کاولی  است در برابر سه مرد  ، شاه ایران منوچهر  ، جهان پهلوان ایران سام و مهراب شاه کاول  ، او می کوشد تا شهرش به خشم شهسواران نسوزد و این زناشویی را شدنی سازد ۰ اکنون سیندخت  آگاه از خشم  سه شهسوار  شده است

چو بشنید سيندخت بنشست پست 
دلِ «چاره­ جوی» اندر اندیشه بست

  سیندخت با «سخن» به پیکار با ارزش­هایی می­ پردازد که جنگ را  درفشِ خویش ساخته اند ۰
   سیندخت  در چنین هنگامه ای به مهراب  می­ گوید که

"  ما خواسته و مال فراوان داریم و خواسته برای آسایشِ جان و تن است  آن را می بخشیم ، این شب که منوچهر شاه و سام  بر ما گسترده­ اند بازی­ های پنهان در آستین دارد ، از   این شبِ دیریاز می کوشیم  بامدادی تابناک به سود خود  بسازیم  ۰ نیاز به ریختن خونِ ما نیست، پیش سام می­ روم و تیغ زبان  از نیام بر  آهیخته و به سخنش  می­ آرایم "

  سیندخت تن را به دُر و زَرّ و یاقوت پُرمایه می­ آراید و با خواسته ­های فراوان به بارگاه سام می­ آید و  نام خود  پنهـان می­ دارد ۰
پرسشی که پیش می­آید این است که چرا مهراب به دیدار سام نمی­ رود و سیندخت وارد گفت و گو با نریمانی چون  جهان پهلوان ایران می­ شود ؟ می توان  گمان برد که  در لایه های پیشین ترِ  این داستان ،   سیندخت  شهربان و شهبانوی شهر می باشد و اوست که  باید شهر را بپاید و خویشاوندی میان زال و روداوه  را شدنی سازد  نه مهرابِ شوریده
هُش  ۰  در باز خوانی های تازه تر   از داستان ،  مهراب جای سیندخت را می گیرد  چون  برای فرهنگِ مرد سالار پذیرفتنی نبود  که یک زن شهبانوی شهر  کابل باشد ۰
پس سیندخت‌ در سیمای نهفته تر و دورترِ این نامه پهلوانی،  شه بانوی شهر کاول می­ باشد که پاسداری از شهر بر دوشِ او نهاده شده است ۰

  سیندخت نزد سام می­ آید «خواسته ­های فراوان» سرزمینش را به سام پیشکش می ­کند ، سام شگفت زده می شود و چون مستی ناهشیار می­ نشیند و  از خود می پرسد که : 
" این مردمی که «قدرت» و «پادشاهی» را به ما باخته ­اند و باژگذارمان هستند ، چسان این همه خواسته  دارند. ، آیین شان چیست و مردانشان کجایند که زنی از سوی آنان به گفت و گوي ما آمده است:

که " جایی کجا مایه چندین بود
فرستادن زن چه آیین بُوَد؟! " ، ۱۱۱۰

سام با خود درگیر است  : اگر این خواسته را بپذیرم شاه در خشم خواهد شد و اگر نپذیدم زال آزرده می گردد ۰  سام پیشکش­ ها را می­ پذیرد این خود  نخستین گام در آشتی جستن است و سیندخت در گام دیگر  زبان را به گویایی می­ گشاید :

پری روی سیندخت بر پیش سام    
زبان کرد گویا و دل شادکام  ،  ۱۱۱۵
📚✍️ @Sher_nit
شهبانو سیندخت
 در برابر  شاه ، پهلوان  و همسر
جمال محسن طاهری
۲
پهلوان و پریدخت  رو به روی هم می نشینند و باده می گسارند  ۰ سيندخت در پی آن است تا شهرش را از خشمِ   شاه و پهلوان  بپاید  تا این زناشویی  را شدنی سازد و پهلوان هم به فرمان شاه می اندیشد که این شهر و شهسواران اش را  به خون و به آتش بر کشد   و سیندخت اینگونه خردمندانه  «سخن» می­ سُراید که این شهر  :

پرستنـده­ ی خاکِ پـای تو انــد                  
همه شهر زنده به رای تو اند
سـرِ بی  گناهان  کاول چـه کرد
کجــا انــدر آورد بایــد به گرد 

چرا مردم کاول باید نابود شوند مردمی که باژگذار شما هستند و همه شهر به خواست و قدرت شما زنده اند
سام ! جهان پهلوان ایران زمین !
از خداوند هور و ناهيد که زور و زندگي آفـريد بيم ناک شو ، این خداوندی که به ما جان  و قدرت داد کشتار مردم کاول را بر نمی تابد  تنها به گناهی که قوم کهتر و به آیین دیگرند

نیاید چنین کارش از تو پسند
  میان را به خون برهمن مبند "

سام می­خواهد بداند این بانوی ناشناس کیست که چنين چـون شـه بانوان به آيين بزرگان و نه دريوز گان  و شکست خوردگان ، با او سخن مي راند و کار او را در لشکـرکشي بـه کابـل  مي نکوهد ۰ سام مي پرسد تو اي بانوي ناشناس که هنوز نام آشکار نکرده اي به من بگو کهترِ شاهِ کابلي يا همال و همسر او که چنین از شهر کاول و مردمان اش سخن می گویی ؟  تو مهراب را کهتری گر همال؟   از رودابه بگو که چگونه است  به زیبایی وخرد

به روی و به موی و به خوی و خِرَد      
بـه مـن گـوی تا با که انـدر خـورد
ز بـــالا و دیــدار و فرهنــگِ اوی 
بر انسان که دیدی، یکایک بگوی

  سیندخت  درنگ می کند  ، نام نمی گوید  نخست از سام ،   پیمانی می­خواهد  تا جان او و شهرش ،  از این لشکر کشی   سام  آسوده بماند ۰ سام دستِ او را به دست می­ گیرد و پیمان می ­بندد که در زینهار من هستی  و سیندخت رازش را می ­گشاید که کیست :
"  من سيندختم  مادر روداوه ، شه بانوي قوم کهتر ، مردمي ديگر ، با آيين و ارزش ها و گوهري ديگر  ،  اکنون به این جا آمده ­ام تا ببینم مراد تو چیست؟ و در سرزمین کابل چه کسی را دشمن و چه کسی را دوستِ خود می­دانی؟ اگر ما گناهکار و بَد نژادیم و شایسته ­ی این پادشاهی نیستیم اینک در برابر تو ایستاده ­ایم، اگر کشتینم، بکُش، و اگر سزاوار بند و زندانم، بگیر و ببند ۰اما دلِ مردمِ بی گناه کابل را مسوزان  ، آزارشان مَده ، جانشان مَستان، و آبادی­شان ویران مَساز، زیرا روزگار ؛ روزانِ  تیره در پی این کُشت و کشتار  خواهد داشت ، سام  ،

کنون آمدم تا هوای تو چیست؟        
ز کاول ترا دشمن و دوست کیست؟               
اگـر مـا گنه ­کـار و بـد گوهـریم         
بـدین پادشـاهی نــه انـدر خـوریـم                 
من اینک به پیش توام مستمند        
بکُــش کُشتنـــی را و بنـــدی ببنــد                            
دلِ بــی گناهــانِ کـــاول مســوز         
که بـس تیـره روز ، انـدر آیـد بروز "

   سخنها و گفت و گوها میان سام و سیندخت  ، میان پهلوان و پریدخت  به پایان خود نزديک مي شود سیندخت همچنان گام بر می دارد  و همچنان از زیبایی و فرهنگ  دخترش  و عشق زال و رودابه  سخن می گوید  و چاره می  ورزد  و سام  به او می نگرد  ۰  سام در نگاهش  زنی را ديدار مي کند با این ویژگی­ها: بانویی کنش­گر با رأی و اندیشه  و روانی روشن  ، که رخ او چون بهار تازه  و رنگین است  و به بالا و اندام  چون  سرو ، میان وکمرش   به باریکی  نی می­ باشد و راه رفتن او به زیبایی تَذَرو مانند است  که پرنده­ یی است با پَرهای رنگین و خوش خُرام که تنها در پای درخت سرو می خرامد و می نازد  ۰

سخن ها چو بشنید از و پهلـوان            
«زنــی دید با رأی و روشن روان»
 به رخ چون بهار  و  به بالا چو سرو            
میانش چو غَرو و به رفتن تَذَرو

در فرجام سام می ­پذیرد که فرمان شاه را به انجام  نرساند و کاول را  نسوزاند و زناشویی پسری از قومِ فراز با دختری از قـوم نشیب و با آييـن و گوهـر و ارزش هاي ديگـر را شدني  شمرد

چنیــن داد پاسخ کـه پیمـان مــن            
دُرسـت است، اگر بگسَلَد جان من

 تو با کاول و هر که پیوندِ توست           
 بمانیــد شادان دل و تـَن درست

   بدیـن نیز هم داستانـم کـه زال              
   ز گیتی چو رودابه خواهد همال

   می ­پذیرم و همداستانم که رودابه از سرزمین باژگذار می ­تواند همال و همتا و برابر و همسر زال پسر من گردد گرچه شما از تبار و نژاد «دیگری» هستید اما این «دیگران» را در خور و سزاوارِ  تاج و تخت می بینم

شما گرچه از گوهرِ دیگرید         
همان تاج و اورنگ را در خورید

گیتی این گونه است که مردمی در فراز و در  فزون اند و  مردمی دیگر در نشیب و نهیب می  باشند ۰

📚✍️ @Sher_nit
شهبانو سیندخت
 در برابر  شاه ، پهلوان  و همسر
جمال محسن طاهری
۳
چنین است گیتی، وُ زین ننگ نیست      
که  با کردگارِ جهان جنگ نیست

   یکــی بر فــراز و یکــی در نشیــــب               
  یکی با فـزونی، یکی با نهیب

یکـــی از فـــزایـش ،  دل آراستــــه                 
ز کمّــی   دلِ  دیگــری کاستــه

به کاول بباش و به شادی بِمـان              
  از ین پس مَترس از بدِ بَد گمان

    آری سیندخت با «سخن و چاره» شهر و مردم و خاندانش را از گزندِ قدرت منوچهر و سام آسوده می­ سازد و با پذیرفتن زناشویی زال و رودابه، به شهر و تبار و  خاندان خود «قدرت»، «سروری» و «نیرو» می­ سپارد قدرتی که در سیمای رستم همه پیکر و روان شاهنامه را سرشاری می­ بخشد ۰
سیندخت کارش به پایان می­ رسد از این پس، نبرد میان شاه جهان منوچهر و پهلوان  جهان  سام می­ باشد و سام در این نبرد قدرت، شاه را وامی دارد که این زناشویی میان «یکی در فراز و یکی در نشیب» را بپذیرد ۰

اين داستان ستايش نامه ايرانيان  و اندیشه ای  مي باشد که به ما مي آموزد که نگاه آشتي جويانه و مهربانانه به « ديگري» تا  چه اندازه براي ما سودمند است ۰
" دیگری " که خویشاوندی با او ، ایران را به پدیده ای چون رستم زیناوند و نیرومند می‌کند، و رستم که برآیند نزدیکی  « خودی » و « دیگری» و زال و روداوه است   قهرمان نخست حماسه ملی ایران می گردد ۰

📚✍️ @Sher_nit
2025/06/19 06:40:35
Back to Top
HTML Embed Code: