Forwarded from Gandhi
🔴 حزب آزادی کردستان (پاک) در حمایت از حملات اسراییل بیانه ای صادر کرد و برای تهاجم زمینی درون مرز های ایران اعلام امادگی کرد.
تا این حد لجنزار و فرصت طلب
ذره از ایران جانم رو که نمی دهیم اما اقلیم کردستان رو می گیریم .
تا این حد لجنزار و فرصت طلب
ذره از ایران جانم رو که نمی دهیم اما اقلیم کردستان رو می گیریم .
عرض سلام استاد
با سپاس از شما؛ که ما را از چرت جزمی ژرف مان به مدد بصیرت های شگرفتان در باب مقوله «نیهیلیسم» بیدار کردید.
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نَیَفزود
زِنهار از این بیابان وین راهِ بینهایت
...
سپاس بیکران
با سپاس از شما؛ که ما را از چرت جزمی ژرف مان به مدد بصیرت های شگرفتان در باب مقوله «نیهیلیسم» بیدار کردید.
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نَیَفزود
زِنهار از این بیابان وین راهِ بینهایت
...
سپاس بیکران
Forwarded from Clash Report
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
The Nuclear Treaty Hypocrisy
Israel has nukes — but never signed the Nuclear Non-Proliferation Treaty. No inspections. No accountability.
Iran signed it. Allows inspections. Claims peaceful use. But Iran is the one hit with sanctions and airstrikes.
Clash Report is now on YouTube!
SUBSCRIBE
Israel has nukes — but never signed the Nuclear Non-Proliferation Treaty. No inspections. No accountability.
Iran signed it. Allows inspections. Claims peaceful use. But Iran is the one hit with sanctions and airstrikes.
Clash Report is now on YouTube!
SUBSCRIBE
♦️قیامت وجودی ایران و طبیعتِ افشاگر جنگ
✍یوسف شیخی
۲۶ خرداد ۱۴۰۴
بیشک هر انسان عاقلی خواهان صلح است اما از واقعیت جنگ نیز گریزی نیست و حتی بر اساس ديدگاه واقع گرایانه زیگموند فروید در پاسخ به نامهی آرمانگرایانه و دیدگاه پاسیفیستی انیشتین، میتوان جنگ را بخشی از طبیعت گریزناپذیر زندگی برشمرد.
به نظر میرسد جنگ با همهی خرابیها و خسارتها و خشونتها و فقدان هایی که به بار میآورد، برکاتی نیز دارد. یکی از برکات جنگ، این است که همچون یوم القیامة وجودی پردههای نفاق را برمی افکند و دوست و دشمن واقعی را به ما میشناساند و قد و قواره و اندازهی افراد را برای همگان آشکار میسازد و ما را از آسمان آرمان ها و ایدئولوژیهای فرازمینی و اسطوره پردازی های خیالی به زمین سفت واقعیت نزدیک میسازد.
به برکت جنگ فهمیدیم چطور برخی منتقدان و اپوزوسیون جمهوری اسلامی و حتی فعالان و زندانیان سیاسی سابق داخل و خارج از کشور، با همهی اختلاف نظرهایی که با حاکمیت دارند، در حمایت از تمامیت ارضی ایران عزیز و علیه رژیم متجاوز گفتند و نوشتند، و در مقابل شاهد بودیم عدهای خائن و وطن فروش را که با امکانات این آب و خاک به نام و نشانی رسیده اند، چگونه با کمال وقاحت به وطن پشت کردهاند و صرفا برای منافع شخصی و بازگشت به قدرت یا خوشرقصی برای ارباب قدرت و نظام استعماری ماکیاولیستی-هابزی حاکم بر روابط بینالملل از نتانیاهوی بیآبروی کودک کش و متجاوز و تحت تعقیب از سوی دیوان کیفری بین المللی برای ارتکاب جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت، حمایت میکنند و مسیر را برای ضربه زدن دشمن هموار میسازند و هیچ ارزشی برای جان هموطنان خود حتی در حد یک محکومیت لفظی کشتار غیرنظامیان قائل نیستند؛ از رضا منتظرالسطنه تا نوچه هایش مثل علی کریمی!
به برکت جنگ فهمیدیم چقدر سرمایه اجتماعی حاکمیت در مواقع بحرانهای این چنینی همچون قدرت نظامی و دفاعی کشور مهم است و به همین طریق اینکه چقدر توجه به تکثرگرایی، مدینه اندیشی، اصلاح و بازنگری در قوانین یا سیاستهای فرهنگی و اجتماعی که با فعال ساختن گسلهای قومی و مذهبی و سیاسی مانع تحقق انسجام اجتماعی و وفاق ملی میشوند، ضرورت دارد.
با برخی تخریبهای تروریستی صورت گرفته از داخل کشور فهمیدیم تا چه حد عوامل موساد در خاک ما نفوذ کردهاند و اینکه چقدر اسرائیل از رگ گردن به ما نزدیک تر است!
جنگ ایران و اسرائیل، همانا شب قدر و یوم القیامة ایران است و نباید آن را صرفا به جنگِ حاکمیت فروکاست. جنگ تبلی السرائر یک ملت است و باطن و تقدیر و اندازه هر ملتی را از ظلمت قدر خارج ساخته و به روشنایی روز قیامت عیان میسازد. جنگ فقط متعلق به حکومتها نیست، بلکه قیامت و افشاگر اسرار درون یک ملت است.
امیدوارم با یاری هستی بخشِ مهرآفرین و با عزم و ارادهی پولادین میهن دوستان، خواب آشفته دشمن متجاوز و وطن فروشان خائن هیچگاه تعبیر نشود و تقدیر ایران این باشد که از قیامت وجودی خویش سربلند بیرون آید.
#جنگ_تحمیلی
#ایران_و_اسراییل
#تقدیر_ایران
#قیامت_وجودی
#یوسف_شیخی
@sheykhi_yusef63
✍یوسف شیخی
۲۶ خرداد ۱۴۰۴
بیشک هر انسان عاقلی خواهان صلح است اما از واقعیت جنگ نیز گریزی نیست و حتی بر اساس ديدگاه واقع گرایانه زیگموند فروید در پاسخ به نامهی آرمانگرایانه و دیدگاه پاسیفیستی انیشتین، میتوان جنگ را بخشی از طبیعت گریزناپذیر زندگی برشمرد.
به نظر میرسد جنگ با همهی خرابیها و خسارتها و خشونتها و فقدان هایی که به بار میآورد، برکاتی نیز دارد. یکی از برکات جنگ، این است که همچون یوم القیامة وجودی پردههای نفاق را برمی افکند و دوست و دشمن واقعی را به ما میشناساند و قد و قواره و اندازهی افراد را برای همگان آشکار میسازد و ما را از آسمان آرمان ها و ایدئولوژیهای فرازمینی و اسطوره پردازی های خیالی به زمین سفت واقعیت نزدیک میسازد.
به برکت جنگ فهمیدیم چطور برخی منتقدان و اپوزوسیون جمهوری اسلامی و حتی فعالان و زندانیان سیاسی سابق داخل و خارج از کشور، با همهی اختلاف نظرهایی که با حاکمیت دارند، در حمایت از تمامیت ارضی ایران عزیز و علیه رژیم متجاوز گفتند و نوشتند، و در مقابل شاهد بودیم عدهای خائن و وطن فروش را که با امکانات این آب و خاک به نام و نشانی رسیده اند، چگونه با کمال وقاحت به وطن پشت کردهاند و صرفا برای منافع شخصی و بازگشت به قدرت یا خوشرقصی برای ارباب قدرت و نظام استعماری ماکیاولیستی-هابزی حاکم بر روابط بینالملل از نتانیاهوی بیآبروی کودک کش و متجاوز و تحت تعقیب از سوی دیوان کیفری بین المللی برای ارتکاب جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت، حمایت میکنند و مسیر را برای ضربه زدن دشمن هموار میسازند و هیچ ارزشی برای جان هموطنان خود حتی در حد یک محکومیت لفظی کشتار غیرنظامیان قائل نیستند؛ از رضا منتظرالسطنه تا نوچه هایش مثل علی کریمی!
به برکت جنگ فهمیدیم چقدر سرمایه اجتماعی حاکمیت در مواقع بحرانهای این چنینی همچون قدرت نظامی و دفاعی کشور مهم است و به همین طریق اینکه چقدر توجه به تکثرگرایی، مدینه اندیشی، اصلاح و بازنگری در قوانین یا سیاستهای فرهنگی و اجتماعی که با فعال ساختن گسلهای قومی و مذهبی و سیاسی مانع تحقق انسجام اجتماعی و وفاق ملی میشوند، ضرورت دارد.
با برخی تخریبهای تروریستی صورت گرفته از داخل کشور فهمیدیم تا چه حد عوامل موساد در خاک ما نفوذ کردهاند و اینکه چقدر اسرائیل از رگ گردن به ما نزدیک تر است!
جنگ ایران و اسرائیل، همانا شب قدر و یوم القیامة ایران است و نباید آن را صرفا به جنگِ حاکمیت فروکاست. جنگ تبلی السرائر یک ملت است و باطن و تقدیر و اندازه هر ملتی را از ظلمت قدر خارج ساخته و به روشنایی روز قیامت عیان میسازد. جنگ فقط متعلق به حکومتها نیست، بلکه قیامت و افشاگر اسرار درون یک ملت است.
امیدوارم با یاری هستی بخشِ مهرآفرین و با عزم و ارادهی پولادین میهن دوستان، خواب آشفته دشمن متجاوز و وطن فروشان خائن هیچگاه تعبیر نشود و تقدیر ایران این باشد که از قیامت وجودی خویش سربلند بیرون آید.
#جنگ_تحمیلی
#ایران_و_اسراییل
#تقدیر_ایران
#قیامت_وجودی
#یوسف_شیخی
@sheykhi_yusef63
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
The Nuclear Treaty Hypocrisy
Israel has nukes — but never signed the Nuclear Non-Proliferation Treaty. No inspections. No accountability.
Iran signed it. Allows inspections. Claims peaceful use. But Iran is the one hit with sanctions and airstrikes.
Clash Report is now on YouTube!
SUBSCRIBE
Israel has nukes — but never signed the Nuclear Non-Proliferation Treaty. No inspections. No accountability.
Iran signed it. Allows inspections. Claims peaceful use. But Iran is the one hit with sanctions and airstrikes.
Clash Report is now on YouTube!
SUBSCRIBE
Forwarded from F
✔️مورد عجیب شاهزاده بیوطن
سهند ایرانمهر
در دنیایی که شاهزادگان تبعیدی اغلب با حسرت به سرزمین مادری مینگرند و نام کشورشان را با بغض بر زبان میآورند، رضا پهلوی پدیدهای نادر است. شاهزادهای که وقتی مجری بیبیسی از او میپرسد: «آیا واقعاً میگویید بمباران کشورت از سوی اسرائیل و کشتار غیرنظامیان، چیز مثبتی است؟» نه برمیآشوبد، نه انکار میکند، نه حتی لحظهای مکث میکند برای اندوه. چیزی در لحنش هست که انگار دارد درباره حذف یک حکومت حرف میزند، نه درباره کشتهشدن زنان و کودکانی در تهران.
برای لحظهای تاریخ را به عقب برگردانیم. قرن بیستم، مملو از شاهزادگان تبعیدی است؛ از ادوارد هشتم که به دلیل نزدیکیاش با نازیها کنارهگیری کرد، گرفته تا سیمئون دوم بلغارستان، که پس از سقوط کمونیسم به کشورش بازگشت و نخستوزیر شد. اما در هیچکدام از این موارد، نمیبینید که شاهزادهای برای بازگشت خود، خواهان یا حتی مدافع حمله نظامی به کشورش باشد. چرا؟ چون چیزی عمیقتر از سیاست در میان است: حس تعلق، غرور ملی، و اخلاق سلطنت.
حتی محمدرضا پهلوی، که پس از سقوط حکومتش طبیعتا با جمهوری اسلامی خصومت داشت، هرگز از مداخله نظامی قدرت خارجی دفاع نکرد. او هرگز نگفت: «بگذار آمریکا تهران را بمباران کند تا من برگردم.» نه. در بدترین شرایط هم، با وجود ضعفهایش، تعلقی پنهان در واژههایش بود که میگفت: «این خاک، خانه من است. حتی اگر دیگر بر آن سلطنت نکنم.» چون فهمیده بود اگر قرار است کسی سلطنت کند، باید اول وطن را خانه بداند و بدان تعلقی داشته باشد، نه آنکه آن را ظرف یا ابزار بازی قدرت بداند.
امروز اما شاهد پدیدهای هستیم که کمتر سابقه دارد: شاهزادهای که در پاسخ به تهدید صریح مقامات اسراییل به ویژه یسراییل کاتس وزیر دفاع اسرائیل مبنی بر اینکه «ساکنان تهران هزینه سنگینی خواهند داد»، نه محکوم میکند، نه اعتراض. حتی یک جمله هم نمیگوید که «غیرنظامیان خط قرمزند». این دیگر یک موضع سیاسی نیست؛ این شکاف اخلاقی است.
در تاریخ اروپا، شاهزادهای که همصدا با دشمن متجاوز به ملت خودش شود، محکوم به طرد تاریخی است. ادوارد هشتم همین را تجربه کرد. در فرانسه، لوئی شانزدهم وقتی با ارتشهای بیگانه نامهنگاری کرد تا تاج و تختش را بازستاند، مردمش او را به پای گیوتین کشاندند، نه صرفاً به دلیل سقوط سلطنت، بلکه بهخاطر خیانت به کشور. مردم گفتند: او دیگر از ما نیست و حالا در سخنان رضا پهلوی، انگار ایران فقط یک نام جغرافیایی است، نه وطن یا حتی خانه پدری.
در سیاست، همهچیز قابل بحث است: نوع حکومت، قانون اساسی، حتی آینده نهاد سلطنت. اما در اخلاق، برخی خطوط قرمز وجود دارد که اگر از آن عبور کنید، دیگر بازگشتی در کار نیست. یکی از این خطوط، بمباران شهروندان کشور خود توسط قدرت خارجی است. رضا پهلوی از این خط گذشته. و وقتی از آن بگذری، دیگر نمیتوانی به ادعای پادشاهی بازگردی، چون دیگر چیزی از «ملک» برایت نمانده است.
سخن آخر اینکه به اصطلاح شاهزادهای که به خون مردم خودش بیاعتناست، وارث هیچ سرزمینی نیست. او اصولا سرزمینی ندارد به عبارت دیگر : «بیوطن» است. تاریخ بیتردید و بیاعتنا به غوغاییان مجازی خواهد نوشت که او میخواست وارث تاج و تخت باشد. اما تاریخ از او چهرهای میسازد که به جای «شاهِ بیتاج»، به «شاهزادهای بیوطن» بدل شد.
@sahandiranmehr
سهند ایرانمهر
در دنیایی که شاهزادگان تبعیدی اغلب با حسرت به سرزمین مادری مینگرند و نام کشورشان را با بغض بر زبان میآورند، رضا پهلوی پدیدهای نادر است. شاهزادهای که وقتی مجری بیبیسی از او میپرسد: «آیا واقعاً میگویید بمباران کشورت از سوی اسرائیل و کشتار غیرنظامیان، چیز مثبتی است؟» نه برمیآشوبد، نه انکار میکند، نه حتی لحظهای مکث میکند برای اندوه. چیزی در لحنش هست که انگار دارد درباره حذف یک حکومت حرف میزند، نه درباره کشتهشدن زنان و کودکانی در تهران.
برای لحظهای تاریخ را به عقب برگردانیم. قرن بیستم، مملو از شاهزادگان تبعیدی است؛ از ادوارد هشتم که به دلیل نزدیکیاش با نازیها کنارهگیری کرد، گرفته تا سیمئون دوم بلغارستان، که پس از سقوط کمونیسم به کشورش بازگشت و نخستوزیر شد. اما در هیچکدام از این موارد، نمیبینید که شاهزادهای برای بازگشت خود، خواهان یا حتی مدافع حمله نظامی به کشورش باشد. چرا؟ چون چیزی عمیقتر از سیاست در میان است: حس تعلق، غرور ملی، و اخلاق سلطنت.
حتی محمدرضا پهلوی، که پس از سقوط حکومتش طبیعتا با جمهوری اسلامی خصومت داشت، هرگز از مداخله نظامی قدرت خارجی دفاع نکرد. او هرگز نگفت: «بگذار آمریکا تهران را بمباران کند تا من برگردم.» نه. در بدترین شرایط هم، با وجود ضعفهایش، تعلقی پنهان در واژههایش بود که میگفت: «این خاک، خانه من است. حتی اگر دیگر بر آن سلطنت نکنم.» چون فهمیده بود اگر قرار است کسی سلطنت کند، باید اول وطن را خانه بداند و بدان تعلقی داشته باشد، نه آنکه آن را ظرف یا ابزار بازی قدرت بداند.
امروز اما شاهد پدیدهای هستیم که کمتر سابقه دارد: شاهزادهای که در پاسخ به تهدید صریح مقامات اسراییل به ویژه یسراییل کاتس وزیر دفاع اسرائیل مبنی بر اینکه «ساکنان تهران هزینه سنگینی خواهند داد»، نه محکوم میکند، نه اعتراض. حتی یک جمله هم نمیگوید که «غیرنظامیان خط قرمزند». این دیگر یک موضع سیاسی نیست؛ این شکاف اخلاقی است.
در تاریخ اروپا، شاهزادهای که همصدا با دشمن متجاوز به ملت خودش شود، محکوم به طرد تاریخی است. ادوارد هشتم همین را تجربه کرد. در فرانسه، لوئی شانزدهم وقتی با ارتشهای بیگانه نامهنگاری کرد تا تاج و تختش را بازستاند، مردمش او را به پای گیوتین کشاندند، نه صرفاً به دلیل سقوط سلطنت، بلکه بهخاطر خیانت به کشور. مردم گفتند: او دیگر از ما نیست و حالا در سخنان رضا پهلوی، انگار ایران فقط یک نام جغرافیایی است، نه وطن یا حتی خانه پدری.
در سیاست، همهچیز قابل بحث است: نوع حکومت، قانون اساسی، حتی آینده نهاد سلطنت. اما در اخلاق، برخی خطوط قرمز وجود دارد که اگر از آن عبور کنید، دیگر بازگشتی در کار نیست. یکی از این خطوط، بمباران شهروندان کشور خود توسط قدرت خارجی است. رضا پهلوی از این خط گذشته. و وقتی از آن بگذری، دیگر نمیتوانی به ادعای پادشاهی بازگردی، چون دیگر چیزی از «ملک» برایت نمانده است.
سخن آخر اینکه به اصطلاح شاهزادهای که به خون مردم خودش بیاعتناست، وارث هیچ سرزمینی نیست. او اصولا سرزمینی ندارد به عبارت دیگر : «بیوطن» است. تاریخ بیتردید و بیاعتنا به غوغاییان مجازی خواهد نوشت که او میخواست وارث تاج و تخت باشد. اما تاریخ از او چهرهای میسازد که به جای «شاهِ بیتاج»، به «شاهزادهای بیوطن» بدل شد.
@sahandiranmehr
🔴 «بزن خراب کن» یا «بایست و نقد کن»؟ مرز خیانت و شرافت در عصر وطنهای متزلزل
🔴دکتر ندا سلیمانی پژوهشگر مطالعات رسانه فرهنگ
وطندوستی؛ حس یا برساختی فرهنگی؟
وطندوستی در سادهترین بیان، دلبستگی عاطفی به سرزمینی است که در آن متولد شدهایم، زیستهایم، و هویت خود را از آن گرفتهایم. اما در علوم انسانی، این حس صرفاً یک واکنش طبیعی یا غریزی تلقی نمیشود؛ بلکه یک سازهی فرهنگی و تاریخی است که در دل روایتهای ملی، نظام آموزشی، رسانهها، زبان رسمی و مناسک جمعی ساخته و بازتولید میشود.
بر اساس نظریه «جماعتهای تصوری» بندیکت اندرسون، ملت و در نتیجه وطندوستی، پدیدههایی تخیلی هستند که در ذهن و زبان جمعی شکل میگیرند و از طریق رسانهها و حافظهی فرهنگی، بدل به حس طبیعی میشوند. وطندوستی از این منظر، نه صرفاً یک «حس»، بلکه نوعی وفاداری هویتی در دل یک نظام معنایی مشترک است.
اما پرسش حیاتی اینجاست: آیا وطندوستیِ واقعی، یعنی وفاداری به خاک و مردم، با وفاداری به ساختارهای قدرت یکی است؟ و اگر نه، چگونه باید آن را تشخیص داد؟
در اینجا مفهومی کلیدی وارد میدان میشود: «هوش شرافت».
این ترکیب مفهومی – هرچند تازه و کمتر آشنا – اشاره به نوعی از «خرد اخلاقی» دارد: توانایی تشخیص مرزهای اخلاقی در موقعیتهای پیچیده و پرمناقشه. کسی که از هوش شرافت برخوردار است، نه در دام ناسیونالیسم کور میافتد، و نه از سر نفرت، نابودی وطن را طلب میکند. او میفهمد که وطن فراتر از نظام حاکم، و مردم اولویت نخست هر انتخاب اخلاقی هستند.
مخالفت مشروع یا خیانت ملی؟
درروزهای اخیر، همزمان با بالاگرفتن تنش نظامی بین ایران و اسرائیل، پدیدهای تازه و بهشدت بحثبرانگیز در فضای مجازی ایران شکل گرفته است: خوشآمدگویی برخی کاربران به حمله نظامی دشمن به زیرساختها، مراکز حکومتی و حتی چهرههای کلیدی امنیتی کشور.
این موضع، از سوی بخشهایی از جامعه بهمثابه «خیانت آشکار» دیده شده، و از سوی دیگر، برخی آن را واکنش ناامیدانه به انباشت بیعدالتی، فساد یا سرکوب داخلی تفسیر میکنند.
در علوم سیاسی، تفاوت میان مخالفت مشروع و خیانت، تفاوتی اخلاقی و کارکردی است. به تعبیر مایکل والزر، فیلسوف اخلاق سیاسی، خیانت یعنی آگاهانه به دشمن اطلاعات یا کمکهایی بدهی که منافع جمعی جامعه خودت را تهدید کند، نه صرفاً اینکه از حاکمان ناراضی باشی.
به عبارت دیگر، انتقاد از حاکمیت—even اگر رادیکال باشد—تا زمانی که در چارچوب گفتار داخلی و به قصد اصلاح باشد، مشروع است. اما اگر این نارضایتی به مشارکت در عملیات خرابکارانه یا کمک به دشمن خارجی بینجامد، از مخالفت عبور کرده و وارد حوزه «خیانت» میشود.
در چنین فضایی، مردم نه به دولت، نه به مخالفان آن، و نه حتی به «خود وطن» احساس تعلق ندارند. وفاداری به خاک، به تاریخ، به هممیهنان، و به آینده، در گرداب بیتفاوتی و انتقام فرو میرود.
امروز بیش از هر زمان، ما نیازمند بازتعریف وطندوستی هستیم:
نه بهمثابه اطاعت بیقید و شرط از قدرت، و نه بهمثابه نفی تمامیت آن.
بلکه بهمثابه یک تعهد اخلاقی به مردم، سرزمین، زبان، تاریخ و آینده.
بهمثابه محصولی از هوش شرافت، که در آن، مخالفت و مسئولیت همزیست میشوند.
وطندوستیِ شرافتمندانه، در نهایت، یعنی ایستادن در کنار زندگی—نه مرگ؛ در کنار مردم—نه قدرت؛ و در کنار حقیقت—نه انتقام
آنچه که روایت هوشمند و خودجوش گفتمان اتنولوژیک ایران وسیع امروز است ، که خیانت نکوهش و تقبیح همگانی یافته و خط انفکاکش با انتقاد و نارضایتی روشن و شفاف
این روزهاهوش شرافت در همبستگی سرزمینی باز تعریف شده است
🔴دکتر ندا سلیمانی پژوهشگر مطالعات رسانه فرهنگ
وطندوستی؛ حس یا برساختی فرهنگی؟
وطندوستی در سادهترین بیان، دلبستگی عاطفی به سرزمینی است که در آن متولد شدهایم، زیستهایم، و هویت خود را از آن گرفتهایم. اما در علوم انسانی، این حس صرفاً یک واکنش طبیعی یا غریزی تلقی نمیشود؛ بلکه یک سازهی فرهنگی و تاریخی است که در دل روایتهای ملی، نظام آموزشی، رسانهها، زبان رسمی و مناسک جمعی ساخته و بازتولید میشود.
بر اساس نظریه «جماعتهای تصوری» بندیکت اندرسون، ملت و در نتیجه وطندوستی، پدیدههایی تخیلی هستند که در ذهن و زبان جمعی شکل میگیرند و از طریق رسانهها و حافظهی فرهنگی، بدل به حس طبیعی میشوند. وطندوستی از این منظر، نه صرفاً یک «حس»، بلکه نوعی وفاداری هویتی در دل یک نظام معنایی مشترک است.
اما پرسش حیاتی اینجاست: آیا وطندوستیِ واقعی، یعنی وفاداری به خاک و مردم، با وفاداری به ساختارهای قدرت یکی است؟ و اگر نه، چگونه باید آن را تشخیص داد؟
در اینجا مفهومی کلیدی وارد میدان میشود: «هوش شرافت».
این ترکیب مفهومی – هرچند تازه و کمتر آشنا – اشاره به نوعی از «خرد اخلاقی» دارد: توانایی تشخیص مرزهای اخلاقی در موقعیتهای پیچیده و پرمناقشه. کسی که از هوش شرافت برخوردار است، نه در دام ناسیونالیسم کور میافتد، و نه از سر نفرت، نابودی وطن را طلب میکند. او میفهمد که وطن فراتر از نظام حاکم، و مردم اولویت نخست هر انتخاب اخلاقی هستند.
مخالفت مشروع یا خیانت ملی؟
درروزهای اخیر، همزمان با بالاگرفتن تنش نظامی بین ایران و اسرائیل، پدیدهای تازه و بهشدت بحثبرانگیز در فضای مجازی ایران شکل گرفته است: خوشآمدگویی برخی کاربران به حمله نظامی دشمن به زیرساختها، مراکز حکومتی و حتی چهرههای کلیدی امنیتی کشور.
این موضع، از سوی بخشهایی از جامعه بهمثابه «خیانت آشکار» دیده شده، و از سوی دیگر، برخی آن را واکنش ناامیدانه به انباشت بیعدالتی، فساد یا سرکوب داخلی تفسیر میکنند.
در علوم سیاسی، تفاوت میان مخالفت مشروع و خیانت، تفاوتی اخلاقی و کارکردی است. به تعبیر مایکل والزر، فیلسوف اخلاق سیاسی، خیانت یعنی آگاهانه به دشمن اطلاعات یا کمکهایی بدهی که منافع جمعی جامعه خودت را تهدید کند، نه صرفاً اینکه از حاکمان ناراضی باشی.
به عبارت دیگر، انتقاد از حاکمیت—even اگر رادیکال باشد—تا زمانی که در چارچوب گفتار داخلی و به قصد اصلاح باشد، مشروع است. اما اگر این نارضایتی به مشارکت در عملیات خرابکارانه یا کمک به دشمن خارجی بینجامد، از مخالفت عبور کرده و وارد حوزه «خیانت» میشود.
در چنین فضایی، مردم نه به دولت، نه به مخالفان آن، و نه حتی به «خود وطن» احساس تعلق ندارند. وفاداری به خاک، به تاریخ، به هممیهنان، و به آینده، در گرداب بیتفاوتی و انتقام فرو میرود.
امروز بیش از هر زمان، ما نیازمند بازتعریف وطندوستی هستیم:
نه بهمثابه اطاعت بیقید و شرط از قدرت، و نه بهمثابه نفی تمامیت آن.
بلکه بهمثابه یک تعهد اخلاقی به مردم، سرزمین، زبان، تاریخ و آینده.
بهمثابه محصولی از هوش شرافت، که در آن، مخالفت و مسئولیت همزیست میشوند.
وطندوستیِ شرافتمندانه، در نهایت، یعنی ایستادن در کنار زندگی—نه مرگ؛ در کنار مردم—نه قدرت؛ و در کنار حقیقت—نه انتقام
آنچه که روایت هوشمند و خودجوش گفتمان اتنولوژیک ایران وسیع امروز است ، که خیانت نکوهش و تقبیح همگانی یافته و خط انفکاکش با انتقاد و نارضایتی روشن و شفاف
این روزهاهوش شرافت در همبستگی سرزمینی باز تعریف شده است
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅ جفری ساکس:
📍این هم از ترامپی که ادعا میکردند صلح طلب است/حمله به ایران ثابت کرد دنیا دنیای جنگ و زور است/این عملیات مشترک آمریکا واسرائیل علیه ایران بود/این شیوه مذاکراتی آمریکاست که میگوید ما شما را خواهیم کشت مگر اینکه با نگاه ما موافقت کنید، این سبکی از فاشیسم است که مرا بسیار ناامید کرد/بله! صلح جویی ما به این شیوه است که تهدید میکنیم و اول شماری از شما را میکشیم و بعد منتظر میشویم که آیا با ما مذاکره میکنید یا نه...
🆔 @Kavoshmedia
📍این هم از ترامپی که ادعا میکردند صلح طلب است/حمله به ایران ثابت کرد دنیا دنیای جنگ و زور است/این عملیات مشترک آمریکا واسرائیل علیه ایران بود/این شیوه مذاکراتی آمریکاست که میگوید ما شما را خواهیم کشت مگر اینکه با نگاه ما موافقت کنید، این سبکی از فاشیسم است که مرا بسیار ناامید کرد/بله! صلح جویی ما به این شیوه است که تهدید میکنیم و اول شماری از شما را میکشیم و بعد منتظر میشویم که آیا با ما مذاکره میکنید یا نه...
🆔 @Kavoshmedia
سِرّ برجای ماندن ایران چیست؟
[یک نقطهٔ مرموز در کلّ تاریخ ایران]
◾️ایران، از سه هزار سال پیش بدینسو هیچ زمان نبوده است که در صحنهٔ تاریخ جهان حاضر نباشد. یک ملّت چقدر میتواند پست و بلند و افت و خیز و رنج و آزمون داشته باشد، و باز بماند؟
از نفَس بیفتد، ولی از پا نیفتد؟ چون به حکم جغرافیا در قلب حوادث جهان بوده، از چهار سو فشار بر او وارد میشده، با اینحال، از میدان به در نمیرفته.
.
از کاخ آپادانا تا خانهٔ گِلی حافظ در شیراز، فاصلهٔ چندانی نیست؛ زمانی مُلکِ مرئی را در زیر سیطرهٔ خود داشته، زمانی مُلکِ معنی را.
.
یک نقطهٔ مرموز در کلّ تاریخ ایران است و آن سرّ بر جای ماندن اوست. چگونه بوده که وقتی همهٔ درها به رویَش بسته مینموده است، باز دریچهٔ نامنتظری باز میشده که او بتواند خود را از طریق آن برهاند؟ چنین مینماید که هرگاه لازم میشده، او ادامهٔ حیات ایرانیَش را به بهای گرانی میخریده.
این بها، «شکیبائی در مصائب» بوده است.
بدینگونه، آنچه را که «مشی ایران» میتوان خواند، به نیروی نو شدن و «باز آفرینی بر حسب مقتضیّات» تضمین میگردیده.
منظورم از «بازآفرینی بر حسب مقتضیّات» آن است که اقتضای اوضاع و احوال جدیدی که عارض گردیده، پاس داشته شود، بیآنکه اصلِ «مشی» تغییر یابد.
[اصل مشی ایرانی ماندن]
ظواهر تغییر میکرد، ولی او آن را مهم نمیدانست، پس از چندی و پس از یک انحنای مختصر، باز همان مسیر پیشین در پیش گرفته میشد.
سرباز ایران؛ زندهیاد استاد محمدعلی اسلامی ندوشن
سخنها را بشنویم، صص ۴۶-۴۵
#ایران
[یک نقطهٔ مرموز در کلّ تاریخ ایران]
◾️ایران، از سه هزار سال پیش بدینسو هیچ زمان نبوده است که در صحنهٔ تاریخ جهان حاضر نباشد. یک ملّت چقدر میتواند پست و بلند و افت و خیز و رنج و آزمون داشته باشد، و باز بماند؟
از نفَس بیفتد، ولی از پا نیفتد؟ چون به حکم جغرافیا در قلب حوادث جهان بوده، از چهار سو فشار بر او وارد میشده، با اینحال، از میدان به در نمیرفته.
.
از کاخ آپادانا تا خانهٔ گِلی حافظ در شیراز، فاصلهٔ چندانی نیست؛ زمانی مُلکِ مرئی را در زیر سیطرهٔ خود داشته، زمانی مُلکِ معنی را.
.
یک نقطهٔ مرموز در کلّ تاریخ ایران است و آن سرّ بر جای ماندن اوست. چگونه بوده که وقتی همهٔ درها به رویَش بسته مینموده است، باز دریچهٔ نامنتظری باز میشده که او بتواند خود را از طریق آن برهاند؟ چنین مینماید که هرگاه لازم میشده، او ادامهٔ حیات ایرانیَش را به بهای گرانی میخریده.
این بها، «شکیبائی در مصائب» بوده است.
بدینگونه، آنچه را که «مشی ایران» میتوان خواند، به نیروی نو شدن و «باز آفرینی بر حسب مقتضیّات» تضمین میگردیده.
منظورم از «بازآفرینی بر حسب مقتضیّات» آن است که اقتضای اوضاع و احوال جدیدی که عارض گردیده، پاس داشته شود، بیآنکه اصلِ «مشی» تغییر یابد.
[اصل مشی ایرانی ماندن]
ظواهر تغییر میکرد، ولی او آن را مهم نمیدانست، پس از چندی و پس از یک انحنای مختصر، باز همان مسیر پیشین در پیش گرفته میشد.
سرباز ایران؛ زندهیاد استاد محمدعلی اسلامی ندوشن
سخنها را بشنویم، صص ۴۶-۴۵
#ایران
🔹🔻سخنی با مقام رهبری
درباب رسانه ملی
اکنون که ایران عزیز بیش از هرزمان به همبستگی و همدلی در برابر دشمن متجاوز نیاز دارد، بهترین آزمون برای رسانه ملی است تا نشان دهد که واقعا و حقیقتا صدای ملی و مردمی است.
ازاینرو رسانه ملی باید بازتاب صدای رسای همه ملت ایران در محکومیت تجاوز و ایستادگی پای ایران و استقلال کشور باشد.
این تلویزیون، رسانه در خور شان ملت ما نیست؛
رسانه ملی با کم کاری، محافظهکاری و فقدان شور و نشاط ملی، چنان که باید به وظایف خود عمل نکرده و در حال فرصتسوزی است.
بیانیههای همبستگی همه جناحها طرزفکرها و احزاب و اصناف و اشخاص ازجمله نهضت آزادی، حزب اتحاد ایران اسلامی، اقلیتهای مذهبی و قومی، آقای خاتمی و... همه و همه همچون در آغاز جنگ تحمیلی ۸ساله باید در رسانه ملی انعکاس یابد.
این امر بهشدت بر یاس دشمن متجاوز از درهمشکستن اراده ملی خواهد افزود و ظرفیتهای وفاق ملی را افزایش خواهد داد.
مقاومت در برابر انتشار صداهای گوناگون که نویدبخش همبستگی ملی است، چه به دلیل تمایلات جناحی و سیاسی عقبمانده یا هر دلیل دیگر به شدت شائبه نفوذ بیگانه در رسانه ملی را بر خواهد انگیخت.
🔹از حضرتعالی میخواهم تا با مداخله خود هرگونه مقاومت کوتهنظرانه در برابر این خواسته منطقی و خردمندانه که متضمن منافع ملی و یاس دشمنان است را در هم بشکنید.
مجتبی مهدوی
شاعر ملی مقاومت
۲۶ خرداد ۱۴۰۴
#رسانه_ملی
#صدای_ملی
#نهضت_مقاومت_ملی
#نبرد_میهنی_ضدامپریالیستی
#همبستگی_ملی
#تداوم_ضربات_پشیمانکننده
درباب رسانه ملی
اکنون که ایران عزیز بیش از هرزمان به همبستگی و همدلی در برابر دشمن متجاوز نیاز دارد، بهترین آزمون برای رسانه ملی است تا نشان دهد که واقعا و حقیقتا صدای ملی و مردمی است.
ازاینرو رسانه ملی باید بازتاب صدای رسای همه ملت ایران در محکومیت تجاوز و ایستادگی پای ایران و استقلال کشور باشد.
این تلویزیون، رسانه در خور شان ملت ما نیست؛
رسانه ملی با کم کاری، محافظهکاری و فقدان شور و نشاط ملی، چنان که باید به وظایف خود عمل نکرده و در حال فرصتسوزی است.
بیانیههای همبستگی همه جناحها طرزفکرها و احزاب و اصناف و اشخاص ازجمله نهضت آزادی، حزب اتحاد ایران اسلامی، اقلیتهای مذهبی و قومی، آقای خاتمی و... همه و همه همچون در آغاز جنگ تحمیلی ۸ساله باید در رسانه ملی انعکاس یابد.
این امر بهشدت بر یاس دشمن متجاوز از درهمشکستن اراده ملی خواهد افزود و ظرفیتهای وفاق ملی را افزایش خواهد داد.
مقاومت در برابر انتشار صداهای گوناگون که نویدبخش همبستگی ملی است، چه به دلیل تمایلات جناحی و سیاسی عقبمانده یا هر دلیل دیگر به شدت شائبه نفوذ بیگانه در رسانه ملی را بر خواهد انگیخت.
🔹از حضرتعالی میخواهم تا با مداخله خود هرگونه مقاومت کوتهنظرانه در برابر این خواسته منطقی و خردمندانه که متضمن منافع ملی و یاس دشمنان است را در هم بشکنید.
مجتبی مهدوی
شاعر ملی مقاومت
۲۶ خرداد ۱۴۰۴
#رسانه_ملی
#صدای_ملی
#نهضت_مقاومت_ملی
#نبرد_میهنی_ضدامپریالیستی
#همبستگی_ملی
#تداوم_ضربات_پشیمانکننده
🔴روسیه، با تهران ابراز همدردی میکنیم ولی کمک نمیکنیم
دکتر محمد یوسفی متخصص امور روسیه
🔸️فقیری کنار خیابان از فرط بینوایی و درماندگی میگریست. رهگذری که از آنجا عبور میکرد، کنار فقیر مینشیند و شروع میکند به گریستن در کنار فقیر، مرد بینوا به رهگذر میگوید نیازی به گریستن نیست، اگر یکی از دو نانی را که در دست داری به من بدهی، سیر میشوم و دیگر گریه و زاری نمیکنم
🔸️مرد رهگذر جواب میدهد که تا هر وقت که بخواهی در کنارت گریه میکنم ولی نمیتوانم نانی به تو بدهم.
🔸️حالا مثل روسیه با ایران همین است، پوتین تماس میگیرد و پزشکیان شهادت سرداران ایرانی را تسلیت میگوید، ولی در این سالها جنگنده سوخو۳۵ را که به هر کشوری که مشتری باشد، از جمله مصر که ارتشش با کمک ایالات متحده سرپاست حاضر است بفروشد، ولی با وجود کمک پهپادی ایران به روسیه در زمانیکه هیچ کس حاضر به اعطای چنین کمکی نبود، تا کنون جنگندهای به ایران نداده تا امنیت آسمانش را در برابر تجاوز رژیم صهیونسیتی بهبود بخشد
🔸️زمستان میرود اما رو سیاهی ذغال ماندنی خواهد شد
دکتر محمد یوسفی متخصص امور روسیه
🔸️فقیری کنار خیابان از فرط بینوایی و درماندگی میگریست. رهگذری که از آنجا عبور میکرد، کنار فقیر مینشیند و شروع میکند به گریستن در کنار فقیر، مرد بینوا به رهگذر میگوید نیازی به گریستن نیست، اگر یکی از دو نانی را که در دست داری به من بدهی، سیر میشوم و دیگر گریه و زاری نمیکنم
🔸️مرد رهگذر جواب میدهد که تا هر وقت که بخواهی در کنارت گریه میکنم ولی نمیتوانم نانی به تو بدهم.
🔸️حالا مثل روسیه با ایران همین است، پوتین تماس میگیرد و پزشکیان شهادت سرداران ایرانی را تسلیت میگوید، ولی در این سالها جنگنده سوخو۳۵ را که به هر کشوری که مشتری باشد، از جمله مصر که ارتشش با کمک ایالات متحده سرپاست حاضر است بفروشد، ولی با وجود کمک پهپادی ایران به روسیه در زمانیکه هیچ کس حاضر به اعطای چنین کمکی نبود، تا کنون جنگندهای به ایران نداده تا امنیت آسمانش را در برابر تجاوز رژیم صهیونسیتی بهبود بخشد
🔸️زمستان میرود اما رو سیاهی ذغال ماندنی خواهد شد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📹 خرابیهای تلآویو فردای اصابت موشکهای ایران
س.س: استاد خوبین؟
به خدا جز شرمندگی چیزی ندارم بگم. بسیار بغض دارم از این که برای کشورم در حال حاضر هیچ کاری در این گوشه دنیا نمی توانم انجام دهم. 😔
عبدالکریمی: سلام. به تعبیر پرومته، یکی از اسطوره های یونانی، «شناخت بشری بسیار کم نیروتر از ضرورت تقدیر است». احساس و عقل شما می گوید باید کاری کنید اما در حال حاضر نقدیر به شما یک چنین اجازه ای نمی دهد. شما همان کاری رابکنید که می توانید.
س.س: عزیز دلمی استاد ❤️❤️❤️
ما که روسیاهی تاریخ قرار بشیم ولی دم شما گرم که ماندین❤️❤️
به خدا جز شرمندگی چیزی ندارم بگم. بسیار بغض دارم از این که برای کشورم در حال حاضر هیچ کاری در این گوشه دنیا نمی توانم انجام دهم. 😔
عبدالکریمی: سلام. به تعبیر پرومته، یکی از اسطوره های یونانی، «شناخت بشری بسیار کم نیروتر از ضرورت تقدیر است». احساس و عقل شما می گوید باید کاری کنید اما در حال حاضر نقدیر به شما یک چنین اجازه ای نمی دهد. شما همان کاری رابکنید که می توانید.
س.س: عزیز دلمی استاد ❤️❤️❤️
ما که روسیاهی تاریخ قرار بشیم ولی دم شما گرم که ماندین❤️❤️