Telegram Group Search
🌐 کارگردانی تبادل؛ قدرت‌نمایی حماس پس از آتش‌بس

#تحلیل_کوتاه

🔹آنچه بزرگتر است، پنهان می ماند! به نظر می‌رسد راهبرد این روزهای حماس و جهاد اسلامی همین یک خط جمله باشد. وقتی که آتش‌بس بین غزه و اسرائیل برقرار شد، به یکبار ماشین‌های تویوتا با رزمندگان حماس وارد خیابان‌های غزه شدند و رژه پیروزی برگزار کردند.

🔸در دور دوم تبادل آزادی اسرای بین یک کارگردانی ماهرانه توسط حماس و جهاد انجام شد که به نظر می‌رسد در بعد رسانه‌ای و عملیات روانی این موضوع با مدیریت و راهنمایی شبکه خبری الجزیره قطر صورت گرفته است. بلافاصله نزدیک به مرحله دوم عملیات تبادل اسرا مستند ما خفی اعظم از الجزیره منتشر می شود که در آن برای نخستین بار تصاویر و فیلم های از شهید یحیی سنوار رهبر حماس در حین عملیات نظامی در داخل غزه منتشر می شود.

🔸از غرفه عملیات عسگری حماس در ۷اکتبر تصاویری ناب منتشر می شود و محمد ضیف با صورتی شطرنجی شده در این فیلم ها در حال سخنرانی است. در بعد اطلاعاتی این فیلم حائز اهمیت زیادی است. آنجای که تصاویر شهید سنوار و رفیق همراهش حمدان منتشر می شود یعنی آنها به شهادت رسیدند و حماس آن را تایید می کند ولی زمانی که تصویر محمد ضیف فرمانده گردان های کتائب القسام حماس نشان داده نمی‌شود یعنی او زنده است و عملیات اسرائیل برای ترور وی در خان یونس موفقیت آمیز نبوده.

🔸از سوی دیگر این مستند در زمان مهمی منتشر شد قبل از عملیات تبادل دوم. اوج کار رسانه ای و روانی حماس هم در تبادل صورت گرفت. به انگار یک فیلم در حال ساخت بود. از سوی دیگر روند تبادل اسرا یک پیام مهم دیگری هم در پی داشت و این بود که حماس مدیریت غزه را در دست گرفته است. مقاومت فلسطین در نوار غزه مایل بود که روند تحویل چهار زندانی زن اسرائیلی را به منظره ای تبدیل کند که نه تنها حضور جنبش حماس را تثبیت کرد، بلکه کنترل و ظرفیت سازمانی بالای آن را نیز تثبیت کند.

🔸صحنه آزادی ۴ سرباز زن اسرائیلی از وسط میدان فلسطین در قلب غزه توسط جناح های مقاومت فلسطین، پیچیدگی اوضاع اسرائیل را با هر آنچه که مربوط به بهایی می شود که تل آویو در مذاکرات تبادل اسرا پرداخت کرد، افزایش داد. در میان تقویت این باورها مبنی بر اینکه ارتش اسرائیل در دستیابی به اهداف جنگ ناکام مانده است و حماس ثابت قدم مانده و کنترل زمام حکومت در نوار غزه را در دست دارد.

🔸در رویکردی که بازتاب تلاش برای گمراه کردن افکار عمومی توسط رسانه‌های اسرائیلی است، شبکه‌های تلویزیونی اسرائیل سعی کردند از تصاویر تحویل سربازان زن اسیر فراتر بروند، این مناظر مانند اینکه آنها لبخند زدند، لباس‌های نظامی به تن داشته باشند و کیف‌هایی با خود حمل کنند در انتظار ورود سربازان زن به اسرائیل، برای ترویج شادی آمیخته با غم و اندوه.

🔸حتی این موارد به حدی بود که عینات وایزمن کارگردان اسرائیلی در توضیح صحنه ها و تصاویری که گردان های القسام در میدان فلسطین در جریان آزادی سربازان زن مشاهده کردند، در توئیت خود در شبکه های اجتماعی گفت: «تزیینات، لباس ها، تدارکات یک تئاتر! پیروزی مطلق اینگونه نشان داده می شود». همچنین سافیر لوکین، خبرنگار کانال ۱۲ اسرائیل در امور فلسطین و عربی نیز توضیح داد که جنبش حماس از طریق نمایش نظامی خود قصد خروج منظم از مرحله دوم معامله مبادله را با برافراشتن پرچم‌ها دارد. فلسطین، جناح های مسلح و بنرهایی به زبان عبری در پیام های متعدد به اسرائیلی ها داشت.

🔸حتی محل تبادل هم برای حماس جنبه تبلیغاتی داشت. در مورد انتخاب «میدان فلسطین» باید گفت این میدان نمادی تاریخی برای مردم غزه دارد و نیروهای اشغالگر با تانک‌های خود وارد آن شده و سربازان شروع به گرفتن عکس از خود کردند تا اینگونه وانمود کنند که غزه در اختیار آنهاست.

بنابراین حماس در ورای آتش‌بس در تبادل به دنبال صدور چندین پیام است:

1️⃣هنوز حماس زنده است و چیزهای پنهانی دارد که اسرائیل را شگفت زده می‌کند.
2️⃣اسرائیل نمی‌تواند حماس را از معادلات قدرت در غزه حذف کند.
3️⃣نمایش قدرت رسانه‌ای و جنگ روانی علیه اسرائیل
4️⃣نشان دادن اینکه علی‌رغم خسارات‌های فراوان، حماس از روایت مقاومت پیروز شده است.
5️⃣نشان دادن این قدرت که حماس نیروهای جدیدی استخدام کرده است. حتی گزارش سی ان ان هم به این موضوع اشاره دارد که ققنوس حماس از خاکستر غزه برخاسته و اکنون ۱۵ هزار نیرو جذب کرده است.

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/210
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
♦️حوثی‌ها در میانه چالش‌های داخلی و فشار خارجی پس از توافق غزه
◼️شاف - مصر
📝رضوى الشريف

#رویة_العربیة

🔹با آغاز آتش‌بس بین اسرائیل و حماس، تنش‌ها در دریای سرخ که تحت تأثیر حملات حوثی‌ها بود، کاهش یافت. اما نگرانی‌ها درباره اقدامات آینده حوثی‌ها، به‌ویژه پس از بازگشت این گروه به لیست تروریستی آمریکا، همچنان وجود دارد. رهبر حوثی‌ها اعلام کرده که توقف عملیات نظامی به اجرای کامل توافق غزه بستگی دارد. همچنین هشدار داده‌اند که در صورت حمله به مواضعشان، کشتی‌های آمریکا، بریتانیا و اسرائیل را هدف قرار خواهند داد. پرسش اصلی این است که آیا حوثی‌ها ادامه تنش‌ها در دریای سرخ را دنبال خواهند کرد یا به مذاکرات صلح خواهند پیوست؟

💢زمینه سیاسی و نظامی قبل از آتش‌بس

🔹پیش از آتش‌بس، حوثی‌ها برای حمایت از مردم فلسطین دست به تشدید عملیات نظامی در دریای سرخ زده و کشتی‌های اسرائیل و سایر حامیان آن را هدف قرار می‌داد. این اقدامات ابزاری برای تبدیل یمن به یک قدرت موثر منطقه‌ای، فرصتی برای تقویت نفوذ نظامی و سیاسی حوثی‌ها و تبدیل شدن به قهرمانان افسانه‌ای حمایت از غزه بود. این عملیات‌ها همچنین باعث افزایش بحران‌های اقتصادی و انسانی در یمن و افزایش فاصله بین خواسته‌های مردم و واقعیت سخت زندگی آن‌ها شده است.

💢چالش‌های داخلی پیش روی حوثی‌ها پس از توافق غزه

🔹نظامی: حوثی‌ها پس از آتش‌بس در غزه با سردرگمی استراتژیک مواجه‌اند. آن‌ها که حمایت از مردم غزه را بهانه‌ای برای گسترش عملیات نظامی خود قلمداد کرده بودند، پس از پایان جنگ به استراتژی جدیدی برای پر کردن این خلأ نیاز دارند.

🔹اقتصادی: وضعیت اقتصادی در مناطق تحت کنترل حوثی‌ها به دلیل ادامه محاصره و کمبود منابع ضروری وخیم‌تر شده است. این وضعیت بر ارائه خدمات به مردم تأثیر گذاشته و باعث افزایش ناامیدی در بین شهروندان شده است. در نتیجه، حوثی‌ها را در تقابل مستقیم با مردم یمن قرار داده است که خواستار بهبود شرایط اقتصادی و خدمات هستند.

🔹سیاسی: حوثی‌ها با فشارهای بین‌المللی برای یافتن یک‌راه حل سیاسی در یمن مواجه هستند. جامعه جهانی از آن‌ها خواسته تا در مذاکرات صلح مشارکت کنند، اما حوثی‌ها با حمایت ایران هرگونه توافق سیاسی را رد می‌کنند، مگر آنکه به نفع آن‌ها باشد.

💢فرسایش فرصت‌های توافق

🔹عربستان سعودی به دلیل تحریم‌های آمریکا علیه حوثی‌ها و طبقه‌بندی آن‌ها به‌عنوان گروه تروریستی نتوانسته نقشه راه قبلی را اجرا کند. علاوه بر آن، ایالات‌متحده از عمان به‌عنوان یکی از حامیان اصلی رسیدن گروه‌های یمنی به راه‌حل، خواسته تا از میزبانی رهبران حوثی‌ها خودداری کند. بااین‌وجود آزادسازی کشتی گلکسی لیدر و خدمه آن نشان‌دهنده تلاش‌ها برای کاهش فشار و حرکت به‌سوی حل بحران از سوی حوثی‌ها به‌شمار می‌رود.

💢ابعاد بین‌المللی و گزینه‌های احتمالی تعامل ترامپ با حوثی‌ها

🔹تشدید نظامی گسترده: ایالات‌متحده و متحدانش ممکن است به تشدید نظامی علیه حوثی‌ها پرداخته و زیرساخت‌های نظامی آن‌ها، ازجمله سایت‌های پهپادی و موشکی، را هدف قرار دهند. در حال حاضر فرصت برای انجام این عملیات وجود دارد به‌ویژه پس از از بین رفتن پوشش سیاسی که توسط حوثی‌ها تحت شعار حمایت از غزه ارائه‌شده است. بااین‌حال، این عملیات به دلیل خطرات زیاد، به‌ویژه تشدید تنش‌ها با ایران و افزایش تلفات انسانی در یمن، بعید به نظر می‌رسد.

🔹افزایش تحریم‌های بین‌المللی: ترامپ ممکن است برای اعمال تحریم‌های بیشتر علیه حوثی‌ها اقدام کند و همزمان فشارها بر ایران برای کاهش حمایت از آن‌ها را نیز افزایش دهد. اما با توجه به تجربه حوثی‌ها در دور زدن تحریم‌ها و ادامه حمایت‌های مخفیانه ایران، این اقدامات به‌تنهایی کافی به نظر نمی‌رسند.

🔹حمایت از نیروهای محلی: ممکن است تمرکز بر تقویت احزاب ضد حوثی یمن مانند دولت قانونی، شورای انتقالی جنوب و مقاومت ملی منجر به کاهش توانمندی‌های منطقه‌ای حوثی‌ها شود. این در حالی است که شورای انتقالی جنوب تشدید تنش‌ها را فرصتی برای کاهش تهدیدات درازمدت حوثی‌ها می‌داند. این‌ها در کنار انتقاد مارکو روبیو وزیر خارجه جدید آمریکا، از دولت بایدن برای عدم تسلیح دولت قانونی یمن بر علیه حوثی‌ها معنی‌دار است.

💢 نتیجه‌گیری

در نهایت، حوثی‌ها باید در سایه پایان یافتن جنگ غزه برای چالش‌های انسانی، اقتصادی داخلی و افزایش‌ فشارها و تحریم‌های بین‌المللی چاره‌ای بیاندیشند. سرنوشت حوثی‌ها به توانایی‌ آن‌ها در سازگاری با تغییرات و یافتن راهبردهای جایگزین برای تضمین بقای خود در صحنه بستگی دارد.

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/211
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔵توسعه فناورانه در تایوان: نگاهی به نقش «موسسه تحقیقات فناوری صنعتی»

#اکوتهران

🔸صادرات نیمه‌هادی‌های تایوان در سال 2023 به بیش از 150 میلیارد دلار رسید. تحول تایوان از یک اقتصاد کشاورزی در دهه 50 میلادی به رهبری جهانی صنایع فناورانه متاثر از مولفه‌های متعددی در سطوح مختلف بود. یکی از تاثیرگذارترین مولفه‌های نهادی در این تحول کلیدی موسسه تحقیقات فناوری صنعتی (ITRI) تایوان بود که با ادغام موسسات تحقیقاتی موجود و بهره‌گیری از تایوانی‌های ساکن خارج کشور در سال 1973 به عنوان بازوی تحقیق و توسعه تایوان و ذیل وزارت اقتصاد تاسیس گردید.

🔹در ابتدای دهه 70 میلادی صنعت در تایوان مبتنی بر بخش سبُک و کاربر بود و به استعاره گفته می‌شود که تولید چراغانی‌های کریسمسی و چتر در نشیمن خانه‌های تایوانی شکل غالب صنعتگری بود. تایوان برای قریب به یک دهه سیاست جایگزینی واردات و اعطای یارانه به صادرات را در پیش گرفت و همین مسئله به توسعه نسبی صنایع سبک در این قلمرو کمک کرد. با این‌حال، به نظر می‌رسد در سایه بحران سیاسی (خروج تایوان از سازمان ملل متحد در 1971)، رشد فزاینده کشورهای همسایه و شوک اقتصادی (بحران نفتی اول 1973) تصمیم به توسعه صنعتی متمرکز در نخبگان تایوانی پدیدار شد.

🔹مهم‌ترین حوزه تاثیر موسسه تحقیقات فناوری صنعتی را باید در صنایع نیمه‌هادی تایوان جستجو نمود. تایوان در حال حاضر حدود 65 درصد از نیمه‌رساناها و 90 درصد تراشه‌های پیشرفته کامپیوتری جهان را تولید می‌کند و تامین کننده اصلی شرکت‌هایی همچون اپل و ان‌ویدیا است. صنایع نیمه‌هادی در تایوان حدود 15 درصد از تولید ناخالص داخلی این جزیره کوچک را شامل می‌شوند.

🔹موسسه تحقیقات فناوری صنعتی در واقع مبدع و آغازکننده تحقیق و توسعه در حوزه نیمه‌هادی‌ها بود و در سال 1976 اولین مدار مجتمع مقیاس بزرگ تایوان توسط این موسسه توسعه داده شد. پارک علمی Hsinchu باتکای مطالعات و توصیه‌های این موسسه تاسیس گردید.

🔹پس از پانزده سال نقش‌آفرینی در جایگاه انکوباتور و بستر رشد برای صنایع نیمه‌هادی، این موسسه مسئولیت تحقیق و توسعه را در سال 1987 به تولیدکننده اصلی محصولات با عنوان شرکت تولید نیمه هادی تایوان (TSMC) منتقل نمود. این شرکت اکنون بزرگترین تولیدکننده تراشه‌های جهان است و ارزش بازار آن بیش از 500 میلیارد دلار ارزیابی می‌شود. علاوه بر این، ITRI در رشد و تثبیت شرکت‌های UMC و مدیاتک فعالانه نقش داشته است.

🔹با این حال، موسسه تحقیقات فناوری صنعتی هنوز یکی از بازیگران مهم در تامین و تربیت نیروی انسانی متخصص است و با دانشگاه‌های برتر جهان تبادلات علمی و پژوهشی منظم دارد. از جمله ابتکارات این موسسه می‌توان به ابتکار تعلیم استعدادهای نخبه نیمه‌هادی با هدف تامین تقاضای 50 هزار مهندس متخصص در یک بازه زمانی ده ساله اشاره نمود.

🔹موسسه تحقیقات فناوری صنعتی پیشگام و پیشران گذار به سوی تولید هوشمند و بهره‌برداری از هوش مصنوعی، رباتیک و اتوماسیون در صنایع سنتی بوده است. این موسسه با ابتکاراتی همچون ابتکار کارخانه هوشمند در به روز رسانی کارخانه‌های بومی تایوان مشارکت نموده و بیش از 500 شرکت و موسسه تایوانی را در به روز رسانی خطوط تولید خود همراهی نموده است. این به روز رسانی‌ها منجر به افزایش بازدهی 20 الی 30 درصدی در بخش‌هایی همچون تولید ابزارهای دقیق، نساجی و تجهیزات الکترونیکی مصرفی شده است.

🔹این موسسه از سال 2000 تاکنون در حوزه فناوری‌های سبز فعال است و توانسته است با توسعه پنل‌های خورشیدی با بازدهی بالا، فناوری‌های باتری حالت جامد و ابتکارات سوخت هیدروژن تایوان را به یکی از پیشتازان بازار انرژی‌های تجدیدپذیر مبدل سازد. صنعت پنل‌های خورشیدی تایوان که با پشتیبانی و حمایت ITRI ایجاد شده در حال حاضر بیش از 5 میلیارد دلار صادرات در محصولات فوتوولتائیک دارد.

🔹لازم به ذکر است که فعالیت‌های این موسسه در حوزه ارتقای ظرفیت ذخیره‌سازی برق منجر به 20 درصد افزایش استفاده از انرژی‌های تجدیدپذیر در تایوان در یک دهه گذشته گردیده است. در این خصوص می‌توان توسعه باتری‌های لیتیوم-آهن-فسفات (LFP) مورد اشاره قرار داد که اکنون به شکل وسیعی در اتوبوس‌های الکتریکی و سامانه‌های ذخیره‌سازی انرژی استفاده می‌شود.

در مجموع، نقش موسسه تحقیقات فناوری صنعتی به عنوان یک نهاد توسعه‌ای در پیشرفت اقتصاد و صنعت تایوان غیر قابل چشم پوشی است. در این میان، به نظر می‌رسد ادغام موسسات تحقیقاتی پراکنده ذیل یک نهاد جامع و تعیین دستور کار مشخص و متمرکز توسعه‌ای برای آن در حوزه صنعت مهم‌ترین وجه تمایز این موسسه با نمونه‌های مشابه آن باشد.

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/212
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🌐 معادله «الشّعب والجيش و المقاومة» پابرجاست

#تحلیل_کوتاه

🔹سال ۲۰۰۰ بود که دکترین جدید در نظام معادلات لبنان گنجانده شد. وقتی که مردم این کشور فوج فوج به ‏سمت جنوب راهی بودند تا آخرین پایگاه‌های نظامیان ارتش اسرائیل و همچنین «ارتش جنوبی» یعنی همان ‏فالانژیست‌های طرفدار تل‌آویو را تسخیر کنند، ناگهان همه دریافتند که تنها راه مقابله با اسرائیل مقاومت است. ‏این معادله در سال ۲۰۰۶ تکرار شد و زمانی که جنگ ۳۳ روزه رخ داد، سلاح حزب‌الله توانست مقابل اسرائیل ‏بایستد.‏

🔸اما با آغاز عملیات طوفان‌الاقصی و ورود حزب‌الله لبنان به معرکه درگیری با اسرائیل کمی این معادله تغییر کرد. ‏بعد از ترور دبیرکل جنبش مقاومت و همچنین حملات دیوانه‌دار اسرائیل به نقاط مختلف لبنان و آوارگی یک ‏میلیون لبنانی از جنوب روند کمی معکوس شد. آمریکا با همراهی برخی از نیروهای داخلی لبنان اعلام کردند که ‏سلاح حزب‌‌الله باعث تخریب لبنان شده و باید این جنبش خلع سلاح شود.‏

🔸انتخاب رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر جدید کاتالیزور این موضوع از منظر مخالفان بود. حتی رسانه‌های عربی مانند ‏اسکای نیوز عربی و العربیه گزارش‌های زیادی در خصوص تغییر معادله لبنان نوشتند. العربیه در یادداشتی به قلم ‏صالح المشنوق نویسنده ضد مقاومت در لبنان اعلام کرد معادله «مردم، ارتش و مقاومت» تغییر کرده است و ‏اکنون دکترین به سمت «الجيش و الشعب ضد "المقاومة» چرخیده است. حتی شبکه اسکای عربی نزدیک به ‏امارات هم در مقاله‌ای نوشت که دیگر معادله قبلی کارایی ندارد و اکنون معادله «ملت، ارتش و دولت» در لبنان ‏باید ساخته و پرداخته شود.‏

🔸درست در زمانی که جریان نزدیک به غرب اعتقاد داشت معادله سیاسی در حال تکمیل شدن است و اسرائیل هم ‏قصد نداشت به صورت کامل عقب‌نشینی کند، راهپیمایی مردم جنوب به سمت روستاهای خود معادله را تغییر ‏داد و باعث اخلال در نظم جدید آمریکا در لبنان شد به نحوی که اندیشکده اسرائیلی الما ‏نوشت: «حزب الله به جنوب بازگشت»! در واقع حزب‌الله بدون اینکه گلوله‌ای برای بیرون راندن اسرائیل از خاک ‏لبنان شلیک کند توانست با حمایت از بسیج مردمی در جنوب این روند سیاسی و امنیتی آمریکا و اسرائیل را ابتر ‏کند.

🔸آمریکا قصد داشته و دارد که به عنوان کارگردان اول در لبنان شناخته شود و ریاست هیات نظارت بر آتش‌بس و ‏قطعنامه ۱۷۰۱ موید این موضوع است. تل‌آویو هم بعد از سقوط سوریه و اشغال بخش های استراتژیک در این ‏کشور مانند کوه‌های حرمون و منطقه جبل الشیخ درصدد است با خفگی لجستیک حزب‌الله آن را از یک جنبش ‏مقاومت به یک حزب سیاسی صرف تبدیل کند. مانور بزرگ دیروز مردم لبنان در جنوب و آزاد شدن پی‌درپی ‏و دمینووار روستاهای مرزی لبنان این معادله را کاملا برهم ریخت. به حدی که اسرائیل مجبور شد از نزدیک ‌‏۸۰ درصد مناطق جنوبی عقب نشینی کند.‏

🔸از سوی دیگر همه گروه‌های لبنانی حتی مخالف حزب‌الله لبنان از حرکت و کار مردم جنوب در حرکت به ‏سمت مناطق مرزی حمایت کردند و تندروترین مخالفان حزب‌الله سکوت محض اختیار کردند و نتوانستند از این ‏موضوع انتقاد کنند. رسانه‌های اسرائیلی نیز نوشتند که معادله مردم، ارتش و مقاومت با این حرکت قوی‌تر شده ‏است.

بنابراین این روند را می‌تواند در چند خط خلاصه کرد:‏

1️⃣معادله سیاسی در لبنان بدون در نظر گرفتن جریان شیعی به ویژه دو گروه مهم حزب‌الله و جنبش امل ‏امکانپذیر نیست. همان طور که در موضوع انتخاب رئیس‌جمهور در دور اول بروز کرد.‏

2️⃣ معادله سیاسی در لبنان تغییر آنچنانی نخواهد کرد و نمی‌تواند راهبرد و کلمه مقاومت را با چیز دیگری ‏جایگزین کرد.‏

3️⃣‏ اسرائیل نمی‌تواند در جنوب لبنان بماند. دلیل اول اینکه ۷۵ درصد جنوب این کشور شیعیان هستند و ‏حتی اهل سنت این منطقه نیز نمی‌خواهند که اسرائیل در جنوب بماند و تجربه تاریخی دهه ۷۰ و ۸۰ ‏میلادی این موضوع را ثابت کرده است.‏

4️⃣پایگاه مردمی جریان‌های شیعی در جنوب به ویژه حزب‌الله بسیار قوی است. بنابراین شاید در کوتاه ‏مدت اسرائیل توان مقابله در جنوب را داشته باشد اما در بلند مدت دوباره حزب‌الله به جنوب باز خواهد ‏گشت و و مسلح هم برمی‌گردد.‏

5️⃣حزب‌الله اکنون در روند بازسازی است. بنابراین با مانور قدرتی که در جنوب بروز کرد و بعد از آن ‏ضاحیه جشن و شادی برگزار شد باید منتظر اقدام تکمیلی دیگر یعنی تشییع پیکر و مراسم بزرگ برای ‏سیدحسن نصرالله باشیم و با این روند حزب‌الله قدرت مردمی خود را به رخ خواهد کشید.‏

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/213
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
♦️محدودیت‌های تئوری «مرد دیوانه»؛ چگونه پیش‌بینی‌ناپذیری ترامپ می‌تواند به سیاست خارجی‌اش صدمه بزند؟
▪️فارن افرز
📝 روزان مک‌مانوس

#تهران_ریویو

🔹اگرچه تحلیلگران یک دوره چهار ساله از ریاست‌جمهوری ترامپ را تجربه کرده‌اند، اما هنوز هم قادر به پیش‌بینی رویکرد او نسبت به اکثر کشورهای جهان نیستند. این دقیقاً همان چیزی است که ترامپ می‌پسندد. او خود را به عنوان رهبری غیرقابل پیش‌بینی معرفی می‌کرد و معتقد است که این رویکرد می‌تواند سیاست خارجی ایالات متحده را تقویت کند.

🔸ترامپ نخستین فردی نیست که نظریه «مرد دیوانه» را در سیاست خارجی به کار می‌گیرد. این نظریه بر این اصل استوار است که یک سیاستمدار با رفتار غیرقابل پیش‌بینی و ترسناک می‌تواند دیگر کشورها را تحت فشار قرار دهد تا خواسته‌های او را بپذیرند. به عنوان مثال، در دوران جنگ سرد، برخی تحلیلگران بر این باور بودند که با اجرای این نظریه، کمونیست‌ها تهدید هسته‌ای ایالات متحده را جدی‌تر گرفته بودند.

🔸با این حال، اجرای این نظریه نیازمند احتیاط است، زیرا به کار بردن موفق آن بسیار دشوار است. به ندرت مشاهده شده که شهرت به دیوانگی در عرصه بین‌الملل نتیجه مطلوبی به همراه داشته باشد. این نوع رهبران غالباً در متقاعد کردن دشمنان بر دیوانگی خود ناکام می‌مانند و حتی اگر موفق شوند، نمی‌توانند در حفظ صلح مورد اعتماد واقع شوند. بنابراین، ترامپ باید سایر کشورها را متقاعد کند که به اندازه کافی دیوانه است تا تهدیداتش را عملی کند و در عین حال به اندازه کافی منطقی باشد تا به توافقات منعقد شده پایبند بماند.

💢تظاهر به نادانی

🔸اگرچه ریشه‌های این نظریه به ایده‌های ماکیاولی بازمی‌گردد، اما مفهوم مدرن آن در نیمه قرن بیستم و تحت تأثیر بی‌اعتبار شدن تهدید هسته‌ای توسعه یافت. نیکسون نخستین رئیس‌جمهوری بود که در دوران جنگ سرد از این مفهوم برای تقویت بازدارندگی هسته‌ای ایالات متحده استفاده کرد. او تلاش کرد با ایجاد تصور دیوانگی خود، ویتنام شمالی و روس‌ها را تحت تأثیر قرار دهد. خروشف، صدام حسین، معمر قذافی و ولادیمیر پوتین نیز از دیگر رهبرانی هستند که شهرت «مرد دیوانه» را با خود یدک می‌کشند.

💢آیا دیوانه بودن بد است؟

🔸این نظریه هرچند محبوب است، اما نتایج موفقیت‌آمیزی به همراه نداشته است. نیکسون در ارائه تصویر مرد دیوانه از خود ناموفق بود و مجبور به عقب‌نشینی از ویتنام شد. خروشچف، صدام، قذافی و پوتین نیز در دستیابی به اهداف خود ناکام ماندند.

🔸 آشکارترین دلیل این سابقه نه چندان مطلوب، دشواری متقاعد کردن رقبا به غیر عقلانی بودن خود، به ویژه برای رهبران کشورهای دارای تسلیحات هسته‌ای است. حتی رهبرانی که توانسته‌اند به این متقاعدسازی برسند نیز غالباً با شکست مواجه شده‌اند، زیرا چنین تصوری باعث می‌شود اعتماد به پایبندی به تعهدات از میان برود. رهبرانی با سابقه پیش‌بینی‌ناپذیری معمولاً نمی‌توانند ضمانت معتبر ارائه دهند.

💢خردورزی همراه با دیوانگی

🔸اگرچه راهبرد دیوانگی ترامپ ممکن است برای روسیه و چین مؤثر باشد، اما اگر آنها متوجه شوند که حتی در صورت احترام به منافع آمریکا نیز با تحریم و تنبیه مواجه خواهند شد، احتمال بیشتری دارد که ایالات متحده را به چالش بکشند. برای رقبای ضعیف‌تر مانند کره شمالی و ایران، این رویکرد تأثیر معکوس خواهد داشت. اگر ایران و کره شمالی به این نتیجه برسند که ترامپ به دنبال براندازی آنهاست، برنامه‌های هسته‌ای خود را گسترش خواهند داد.

به همین دلایل، ترامپ باید نشان دهد که دیوانگی‌اش محدودیت دارد. او باید ثابت کند که سیاست خارجی‌اش کاملاً خالی از منطق نیست و برای دستیابی به توافقات قابل اعتماد است. چنین رویکردی می‌تواند از تشدید تنش‌ها جلوگیری کرده و مانع دوری متحدان از آمریکا شود. متأسفانه، نشان دادن حد معقولی از دیوانگی کار بسیار دشواری است. صدام و قذافی آنقدر دیوانگی از خود بروز دادند که دیگر کسی تعهداتشان نسبت به صلح را باور نکرد؛ در حالی که خروشچف و نیکسون نیز به اندازه کافی خود را دیوانه نشان ندادند تا تهدیدهایشان مؤثر واقع شود.

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/214
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🌐 حکم دیوان علیه طالبان؛ تقویت کنشگری اجتماعی و مشروعیت‌زدایی از امارت اسلامی

#تحلیل_کوتاه

🔹دادستان ارشد دیوان کیفری بین المللی (ICC) روز پنج‌شنبه ۲۳ ژانویه ۲۰۲۵ اعلام کرد که برای دو مقام ارشد طالبان افغانستان یعنی ملا هبت‌الله آخوند‌زاده رهبر امارت اسلامی و عبدالحکیم حقانی، رئیس دادگاه عالی افغانستان به دلیل سرکوب زنان، درخواست صدور حکم بازداشت شده است.

🔸کریم اسد احمد خان وکیل بریتانیایی و دادستان دیوان کیفری بین المللی ادعا کرد که این درخواست مبتنی بر نقض سیستماتیک حقوق زنان و دختران، از جمله ممنوعیت تحصیل و سرکوب حامیان حقوق زنان می‌باشد. در مقابل طالبان در بیانیه‌ای اعلام کرده‌ است که این تصمیم فاقد پایه‌های حقوقی عادلانه، ناشی از استانداردهای دوگانه و تحت تأثیر انگیزه‌های سیاسی، اتخاذ شده است.

🔸این اقدام نخستین مورد رسمی جرم‌انگاری «تبعیض جنسیتی» در سطح بین‌المللی به شمار می‌رود. صدور این حکم می‌تواند به‌عنوان اولین واکنش جدی قضایی بین‌المللی به سیاست‌های به اصطلاح جنسیت‌محور حکومت طالبان باشد. از سوی دیگر این اقدام می‌تواند زمینه صدور احکام جدید برای مقامات دیگر کشورهای جهان را فراهم آورد. شایان ذکر است دیوان کیفری بین المللی یک مرجع معتبر بین‌المللی است که احکامش نقش مهمی را در حقوق بین‌الملل و به تبع آن در مناسبات بین المللی ایفا می‌کند. احکام این دادگاه بین‌المللی از دو منظر سیاسی و حقوقی تبعات قابل توجهی در عرصه داخلی و بین المللی برای حکومت طالبان به شرح زیر به همراه خواهد داشت.

🔸از منظر سیاسی، تصمیم دادگاه همه کشورهای عضو دیوان کیفری بین المللی را موظف می‌کند تا طبق مقررات اساسنامه رم در مورد استرداد افراد تحت تعقیب و در صورت حضور در قلمرو، حکم بازداشت را مطابق با تعهدات قانونی بعدی اجرا کنند. محدودیتهای مذکور کنشگری سیاسی و دیپلماتیک حکومت طالبان را در عرصه بین‌المللی تحت تاثیر قرار خواهد داد و مانع تعامل بیشتر خواهد شد. در همین رابطه می‌توان به صدور حکم برای مقامات رژیم صهیونیستی اشاره کرد که با وجود لابی‌های گسترده و مخالفت ایالات متحده، بسیاری از کشورها حتی کشورهای اروپایی و آمریکایی از آمادگی خود برای اجرای حکم خبر دادند. این موضوع در مورد مقامات طالبان با توجه به عدم برخورداری از حمایت سیاسی و لابی‌های موثر برای تضعیف و نادیده‌گرفتن رای دیوان، بغرنج‌تر خواهد بود. از سوی دیگر با عنایت به تاثیر دیوان بر سازمان ملل متحد، تلاش‌های حکومت طالبان برای کسب کرسی افغانستان در سازمان ملل که زمینه ساز مشروعیت بین‌المللی و شناسایی سیاسی آن توسط سایر کشورها می‌باشد را، پیچیده‌تر از گذشته می‌کند.

🔸افزایش محدودیتهای بین‌المللی برای حکومت طالبان تبعات و پیامد‌هایی نیز در عرصه داخلی به همراه خواهد داشت. تداوم و افزایش فشار‌های بین المللی قدرت بازیگری مخالفان داخلی برای کنشگری علیه حکومت را از دو منظر تقویت خواهد کرد. نخست، کاهش توانمندی‌های حکومت طالبان را برای مقابله با مخالفان سیاسی به واسطه افزایش فشار‌ها و محدودیتهای بین‌المللی و دوم، ایجاد انسجام و وحدت میان گروه‌های اجتماعی (بویژه زنان) برای پیگیری حقوقی که توسط حکومت طالبان نادیده گرفته شده است. تلاقی این دو امر منجر به تشدید تنش‌های سیاسی و اجتماعی در سایه حمایت‌های خارجی خواهد شد. بر موارد مذکور باید کند شدن روند بازسازی افغانستان و رفع مشکلات اقتصادی از جمله بیکاری و فقر در سایه گسترش تحریم‌ها و محدودیتها را اضافه کرد.

🔸از منظر حقوقی نیز؛‌ امکان تسری و صدور احکام جدید در حوزه های صلاحیت دیوان کیفری بین‌المللی وجود دارد. زیرا دیوان بر اساس اساسنامه رم، صلاحیت‌های گسترده‌ای در چهار دسته از جرایم (نسل کشی، جنایات جنگی، جنایات علیه بشریت و جنایات تجاوزکارانه) را دارد. با عنایت به شرایط کشور افغانستان و عملکرد حکومت طالبان، این تصمیم در موضوعات چهارگانه قابلیت تسری بر مقامات افغانستان را دارد که بستر حقوقی مناسبی برای افزایش دایره محدودیتها ایجاد خواهد کرد. همچنین می‌تواند زمینه کنشگری حقوقی گروه‌های مخالف به ویژه دایاسپورای (مهاجرین) افغانستانی برای گشایش پرونده‌های جدید و به تبع آن افزایش فشارها توسط دیوان بین المللی کیفری را فراهم نماید.

جمع‌بندی:‌ درخواست صدور حکم دیوان کیفری بین‌المللی برای حکومت طالبان در دو عرصه بین‌المللی و داخلی از منظر سیاسی، حقوقی و اجتماعی تبعاتی به همراه خواهد داشت و که ممکن است منجر به افزایش فشارها و محدودیت‌های دیپلماتیک در عرصه بین‌المللی و تقویت کنشگری گروه‌های اجتماعی و مخالفان سیاسی در عرصه داخلی شود. این امر می‌تواند به صورت توامان در عرصه ملی و فراملی روند کسب مشروعیت حکومت طالبان را تحت تاثیر قرار دهد.

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/215
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🌐 نیروی هوایی و سامانه های پدافندی اسرائیل؛ ساختار و توانمندی‌ها

#مقاله_تحلیلی

🔹نیروی هوایی رژیم صهیونیستی از هنگام اعلام موجودیت نامشروع آن در مه ۱۹۴۸ همواره عاملی تعیین‌کننده برای بقای این رژیم و نیز پیروزی در جنگ‌های متعدد بوده است. این نیرو به خصوص در جنگ ژوئن ۱۹۶۷ با نابودی حدود دوسوم از هواپیماهای سوریه و مصر بر روی زمین نقشی تعیین کننده در پیروزی اسرائیل داشت.

🔸ستاد نیروی هوایی اسرائیل به شش گروه تقسیم می‌شود که در صدر هر یک از گروه‌های شش‌گانه، فرمانده‌ای با رتبه نظامی بالا قرار دارد که مستقیماً زیر نظر فرمانده نیروی هوائی فعالیت می‌کند. تعداد نیروی انسانی فعال نیروی هوایی اسرائیل حدود ۳۴۰۰۰ نفر است که در یگان‌های مختلف هوایی و فضایی ارتش رژیم صهیونیستی شامل یگان‌های جنگنده، جنگ زیردریایی، جنگ الکترونیک، کنترل و پیش اخطار، آموزشی و ... مشغول هستند.

🔸نیروی هوایی اسرائیل (IAF) از نظر نوع و تعداد جنگنده در میان نیروهای هوایی رده بالای جهان قرار دارد. این نیرو ۵۸۱ فروند هواپیمای نظامی از جمله ۲۵۱ فروند جنگنده در اختیار دارد. برخی منابع تعداد جنگنده‌های نیروی هوایی اسرائیل را تا ۲۸۰ فروند ذکر کرده‌اند. طبق گزارش «میلیتاری بالانس» در سال ۲۰۲۳، در مجموع ۳۴۵ فروند هواپیمای دارای قابلیت رزمی در رژیم صهیونیستی وجود داشت.

🔸جنگنده‌های اف ۱۶ ستون فقرات نیروی هوایی اسرائیل محسوب می‌شوند. شمار جنگنده‌های اف ۱۶ نیروی هوایی این رژیم ‏حدود ۱۷۵ فروند است. رژیم صهیونیستی برای حفظ برتری کیفی خود ۷۵ فروند جنگنده نسل پنجمی اف ۳۵ را ‏سفارش داده که از دسامبر ۲۰۱۷ تاکنون حدود ۴۰ فروند از آنها تحویل شده است.

🔸رژیم صهیونیستی با درک اهمیت نیروی هوایی برای تداوم بقای خود پایگاه‌های هوایی متعددی در فلسطین اشغالی ایجاد کرده است. نیروی هوافضای این رژیم به‌صورت کلی هشت پایگاه هوایی و یک پایگاه موشکی در اختیار دارد. پایگاه تل‌نوف در ۲۵ کیلومتری جنوب تل‌آویو و ۱۵ کیلومتری شرق شهر اشدود میزبان قسمت مهمی از جنگنده‌های اسرائیلی است.

🔸رژیم صهیونیستی علاوه بر سامانه‌های پدافند هوایی پاتریوت با پشتیبانی مالی و فنی آمریکا، مجموعه‌ای از سامانه‌های ضد موشکی را در اختیار دارد که سه لایه است. لایه اول سامانه ضد راکتی و ضد موشکی گنبد آهنین است. سطح بعدی سامانه «فلاخن داوود» است که برای حفاظت در برابر تهدیدات کوتاه‌برد و میان‌برد موشکی است. در لایه سوم، سامانه‌های ضد موشکی «ختس» یا پیکان (ARROW) قرار دارد که اسرائیل برای مقابله با موشک‌های بالستیک برد بلند از آنها استفاده می‌کند.

🔗متن کامل مقاله را در سایت اندیشکده تهران بخوانید!🔗

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/183
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔵 رونمایی چین از Deep Seek؛ لحظه اسپوتنیک در هوش مصنوعی

#اکوتهران

🔸مدل هوش مصنوعی جدید چینی که توسط استارت‌آپ Deep Seek ( به معنی جستجوی عمیق) توسعه یافته و در هفته گذشته منتشر شد، به شکل حیرت‌انگیزی در اکثر حوزه‌ها از مدل موسوم به چت جی‌پی‌تی قوی‌تر عمل کرده است. علاوه بر این، هزینه توسعه مدل R1 این هوش مصنوعی از سوی شرکت چینی توسعه دهنده حدود ۶ میلیون دلار اعلام شده است؛ در حالی که توسعه مدل o1 چت جی‌پی‌تی چندین میلیارد دلار هزینه تمام شده داشت.

🔹در واقع، برتری عملکرد و هزینه بسیار پایین Deep Seek منجر به سقوط میلیارد دلاری بازار سهام ایالات متحده و صنایع وابسته به آن در سایر نقاط جهان گردید. برخلاف عمده شرکت‌های چینی در حوزه هوش مصنوعی که دسترسی به سخت‌افزار پیشرفته‌تر را نقطه اتکا قرار داده‌اند، Deep Seek بر روی بهینه‌سازی بهره‌برداری از منابع به‌اتکای نرم‌افزار متمرکز است. این هوش مصنوعی رایگان است و به صورت متن باز (Open Source) طراحی شده است.

🔹مارک اندریسن، موسس یکی از مطرح‌ترین شرکت‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر، از انتشار این هوش مصنوعی با عنوان لحظه اسپوتنیک در حوزه هوش مصنوعی یاد نمود که در واقع ارجاعی تاریخی به لحظه‌ای است که در جریان جنگ سرد، اتحاد جماهیر شوروی موفق شد پیش از ایالات متحده ماهواره خود را در مدار زمین قرار دهد. تعبیر اندریسن به درستی رقابت کنونی ایالات متحده و چین در حوزه هوش مصنوعی و فناوری را به رقابت‌های گذشته در جنگ سرد مشابهت می‌دهد.

🔹جورج تاکاچ، محقق کانادایی، در سال ۲۰۲۴ در کتاب «جنگ سرد ۲.۰» هوش مصنوعی را در کنار محاسبات کوانتومی، تراشه‌های نیمه‌هادی و زیست‌فناوری عوامل تعیین‌کننده نتیجه جنگ مذکور دانست. ایالات متحده مدتی است که در عرصه سیاست‌گذاری وجود چنین جنگی را جدی پنداشته و فعالانه برای کند نمودن رشد چین در این صنایع تلاش می‌کند. به عنوان مثال در اکتبر ۲۰۲۲ دولت آمریکا مقررات کنترل صادرات وسیعی را علیه شرکت‌های هوش مصنوعی چینی وضع نمود که دسترسی آنها را به تراشه‌های فوق پیشرفته همچون تراشه H100 ان‌ویدیا محدود می‌کند.

🔹یکی از بحث برانگیزترین نکات در خصوص Deep Seek ادعایی است که درباره بهره‌گیری آن از تعداد محدودی تراشه H100 (۱۰ هزار عدد) مطرح شده است. طراحان این هوش مصنوعی مدعی هستند که در فرآیند یادگیری از روش‌های خلاقانه جایگزین برای جبران کمبود تراشه استفاده شده است. در مقابل، برخی کارشناسان بر این باورند که تعداد واقعی تراشه‌های Deep Seek پنج برابر است و این شرکت به موجب ملاحظات تحریمی در حال پنهان کردن مسئله است.

🔹جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی دولت بایدن، در آخرین روزهای مسئولیت خود در کاخ سفید از پیشرفت سریع هوش مصنوعی در جهان به عنوان پُرپیامدترین اتفاق در حال وقوع در جهان یاد کرد. دونالد ترامپ نیز هوش مصنوعی را یکی از عرصه‌های کلیدی حمایت دولت ایالات متحده از سرمایه‌گذاری می‌داند و از برنامه بلند پروازانه ۵۰۰ میلیارد دلاری برای توسعه نسل جدید هوش مصنوعی خبر داد.

🔹جورج تاکاچ در کتاب «جنگ سرد ۲.۰» علیرغم آنکه تصویری آخرالزمانی از رقابت جاری در هوش مصنوعی ارائه می‌دهد، در نهایت به سه سناریو درباره جنگ سرد چین و آمریکا در فناوری می‌رسد. در سناریوی اول چین سر به راه شده و شبیه به کره جنوبی و ژاپن با آمریکا تعامل خواهد کرد. در سناریوی دوم، چین با کشورهای به‌اصطلاح دموکراتیک و غربی وارد جنگ می‌شود و در سومین سناریو، غرب چین را از توانمندی‌های خود در عرصه هوش مصنوعی دور نگاه داشته و موجب عقب‌ماندگی جدی چین در رقابت می‌شود.

به نظر می‌رسد که Deep Seek گواه امکان‌پذیری ابطال هر سه سناریوی پیش‌گفته است. چرا که در نهایت امر، پیشرفت اخیر چین در هوش مصنوعی بیش از آنکه سلب قدرت ایالات متحده باشد، ممکن است به‌مثابه نوعی بازآرایی در نظم فناورانه عمل نماید. به بیان دیگر، جهان یک گام دیگر به این سناریوی محتمل نزدیک شده که در آن به جای یک قدرت هژمونیک، مراکز مختلف قدرت وجود داشته باشند؛ خواه در هوش مصنوعی باشد و خواه در نظم بین‌الملل.

🔁مطالب مرتبط

▫️برد و باخت آمریکا، چین و قدرت های متوسط در مسابقه هوش مصنوعی
▫️جنگ و صلح در عصر هوش مصنوعی

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/217
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🌐 پروژه اقتصاد سیاسی عربستان و امارات در شام

#تحلیل_کوتاه

🔹سقوط بشار اسد و قدرت‌گیری اسلام‌گرایان سلفی در کنار ضرباتی که بر جنبش حماس و حزب‌الله واردشده، بخشی از ‏بازدارندگی منطقه‌ای ایران را با آسیب جدی همراه کرده است، بازیگران رقیب و دشمن این وضعیت را به مثابه ‏تغییر توازن قدرت در سطح منطقه‌ای فهم خواهند کرد و درصدد برخواهند آمد که به سمت پرکردن خلأ قدرت ‏اقدام کنند.‏

🔸در نظم مبتنی بر موازنه قدرت که برای مدت‌ها بر ترتیبات سیاسی و امنیتی خاورمیانه حکمفرما بوده است، ‏هرگونه تحول به شکل افزایش یا کاهش قدرت میان بازیگران رقیب و دشمن در مجموعه امنیتی غرب آسیا ‏دربردارنده تغییرات قابل‌توجه هم در ادراک و هم در واقعیت میدانی است.‏

🔸در این میان عربستان سعودی و امارات عربی متحده دو بازیگر اصلی عربی هستند که تحولات جدید سوریه و ‏لبنان را از منظر فرصت‌های نوظهور تحلیل می‌کنند؛ عرصه‌ای که می‌تواند ضمن خارج کردن رقیب دیرینه از ‏چرخه کنشگری فعال، تهدیدات جدید و منبعث از تغییر آرایش قدرت را نیز مدیریت کرده و فراتر از این دو ‏زمینه به سمت بازیگری فعال به شکل بسط الگوی مورد نظر خود حرکت کنند.‏

🔸بر این مبنا می‌توان بازیگری ابوظبی و ریاض را حول سه محور تبیین کرد:‏

1️⃣ تثبیت خروج ایران از بازی

🔸نفوذ منطقه‌ای ایران و حضور در پایتخت‌های عربی با شکل‌دهی به محور مقاومت در طول دو دهه گذشته، ‏محدودیت‌های بازیگری را برای امارات و عربستان فراهم آورده بود. پروژه اسقاط بشار اسد و مشارکت فعالانه ‏در اوایل بحران داخلی در سوریه بازتابی از این رقابت برای خارج کردن ایران از بازی بزرگ در خاورمیانه و ‏قطع اتصالات آن با گروه‌های مقاومت در لبنان و فلسطین اشغالی بود. فرصت بوجود آمده پس از سقوط بشار ‏اسد برای ابوظبی و ریاض در شرایط کنونی را می‌توان برابر همان «بشقاب طلایی» دانست که ترکی الفیصل ‏رئیس پیشین سازمان اطلاعات عربستان درباره حمله آمریکا به عراق و قرار گرفتن این کشور در حوزه نفوذ ایران ‏به کار گرفت. او گفته بود ایالات متحد آمریکا عراق را در یک بشقاب طلایی به ایران هدیه داد.

2️⃣مدیریت تهدیدات نوظهور

🔸به موازات مدیریت رفتار سوریه پسااسد از حیث تحرک فعالیت‌های ایران و گروه‌های همسو چه در داخل سوریه ‏و چه در محیط پیرامونی آن، مقامات امارات و عربستان در تلاشند تا ضمن استفاده از خلا قدرت پیش آمده ‏برای خارج کردن ایران از بازی، تهدیدات نوظهور منبعث از حضور اسلام‌گرایان سلفی و اخوانی، گروه‌های ‏جهادی، داعش و وضعیت شکننده سیاسی و اقتصادی سوریه را هم مدیریت کرده و مانع از بازگشت مجدد ‏سوریه به ورطه بحران داخلی گردند که می‌تواند مجدداً زمینه بازیابی نفوذ ایران را فراهم کند. حضور هیئت‌های ‏سیاسی به‌ویژه حضور وزیر خارجه عربستان در دمشق و دیدار با احمد الشرع بخشی از این دستور کار است. در ‏موضوع لبنان نیز تعیین رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر به‌عنوان بخشی از تقسیم‌کار آمریکا و عربستان ناظر بر تثبیت ‏روندهای در حال وقوع و مدیریت تهدیدات نوظهور است که بتواند پروسه سیاسی شکل گرفته را به سمت یک ‏خروجی مطمئن و قابل محاسبه هدایت کند.‏

3️⃣بازیگری اقتصادی

🔸سومین محور شکل‌دهنده به الگوی رفتاری امارات و عربستان منطق اقتصاد سیاسی است که بویژه با نسخه‌های ‏اقتصادی پسانفت در دستور کار بازیگران شورای همکاری خلیج فارس با چشم‌اندازهای ۲۰۳۰، ۲۰۳۵ و ۲۰۴۰ ‏قرار گرفته است. برای چندین دهه، امارات متحده عربی رهبر بلامنازع اقتصادی منطقه بوده و سرمایه‌گذاران ‏خارجی را جذب کرده است. بااین‌حال، اخیراً عربستان سعودی تلاش‌های خود را برای رقابت با دبی و معرفی ‏خود به عنوان رهبر جدید اقتصادی منطقه دوچندان کرده است. این رقابت می‌تواند ضمن تغییر اولویت‌های این ‏بازیگران برای منطقه، روندهای نوظهور در خاورمیانه را نیز با منطق اقتصاد و تجارت همراه سازد. البته این معادله ‏می‌تواند روابط عربستان و امارات را نیز دستخوش رقابت و حتی تنش کند.‏

🔸سعودی‌ها مشتاق افزایش سهم خود از تجارت و سرمایه‌گذاری منطقه‌ای و بین‌المللی هستند و در موقعیتی قوی ‏برای جذب استعدادها و مقرهای شرکت‌ها قرار دارند. دورنمای سوریه و لبنان می‌تواند بخشی از این ‏سرمایه‌گذاری‌ها را به خود اختصاص دهد.

اهمیت عامل اقتصاد برای عربستان و امارات در مزیت نسبی‌ای است که ‏این دو بازیگر می‌توانند در نسبت با رقبا به عرصه آورند و کارت‌های چانه‌زنی خود را افزایش دهند. همچنین ‏اقتصاد به‌عنوان اهرم فشار سیاسی در شرایطی که حوزه شام با شکنندگی اقتصادی مواجه است، می‌تواند تبعیت ‏سیاسی را نیز برای این دو کشور به همراه داشته باشد.‏

🔁مطالب مرتبط
▫️سرنگونی اسد؛ برندگان و بازندگان
▫️اسرائیل و سوریه مطلوب
▫️نگاه اتحادیه اروپا به تحولات سوریه

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/216
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
♦️ شبه‌خودگردانی کشورها و مناطق فاقد حکمرانی
▪️مرکز بگین-سادات
📝شای شبتای

#تهران_ریویو

🔹اسرائیل با همکاری کشورهای کلیدی جهان و تحت هدایت آمریکا، در حال رایزنی درباره سیاستی است که باید در قبال کشورها یا مناطق فاقد حکمرانی مناسب در مجاورت خود اتخاذ کند. این مناطق شامل نوار غزه، سوریه، لبنان، یمن، سودان، لیبی و بخش‌هایی از عراق و تشکیلات خودگردان هستند. بازیگران خارجی در مواجهه با طرح‌ریزی در چنین کشورهایی به دلیل تنش‌های نهادینه دچار دشواری‌هایی هستند چرا که به دلیل هزینه‌های سرسام‌آور نمی‌خواهند مداخله سیاسی، اقتصادی و نظامی قابل توجهی در این مناطق داشته باشند که بنا به تجربیات افغانستان و لیبی و سومالی، شانس موفقیت اندکی هم دارد. اما با این وجود نمی‌توان نسبت به تهدیدهای قابل توجه این مناطق نیز بی‌توجه بود. این مناطق می‌توانند تبدیل به مراکز تروریسم و سلاح‌های کشتارجمعی شده و بحران‌هایی نظیر پناهندگی، اپیدمی، قحطی و نسل‌کشی ایجاد کنند. بنابراین واجب است که سیاستی اتخاد کرد که شامل راهی بین این دو باشد.

🔸اصل «شبه‌خودگردانی»(Semi-Self Governance) مفهوم نظام‌مندی است که این هدف را محقق می‌سازد. اسرائیل تحت رهبری ایالات متحده آمریکا و دیگر متحدانش می‌تواند رویکردی را گسترش دهد که این امکان را به بازیگران محلی بدهد که با حمایت‌های خارجی فرآیندهای بازسازی ساختارهای حکومتی و مدنی را به پیش ببرند. اسرائیل همچنین می‌تواند برای مقابله با نیروهای مخل امنیت خود، بی‌اعتنا به هنجارهای پذیرفته‌شده بین‌المللی، دست به اقدام نظامی بزند.

🔸برای گسترش چنین سیاستی، ضروری است تعریف واضحی از آن ارائه کنیم. ساکنان و حاکمان احتمالی این مناطق در صورت انجام هرکدام از اقدامات زیر، هشدار مداخله خارجی دریافت می‌کنند: ۱. هرگونه حمله‌ای به دولت اسرائیل و کشورهای غربی ۲. تأثیرگذاری بر زندگی معمولی شهروندان اسرائیل در داخل یا خارج از مرزها ۳. ساخت زیرساخت‌های شهری با اهداف نظامی و حضور عناصر تروریستی ۴. وجود شواهدی مبنی بر ساخت طیف‌های مختلف موشک و پهپاد ۵. ساخت سیستم‌های نظامی برای محدود نمودن اقدامات اسرائیل در منطقه نظیر موشک‌های دفاع هوایی ۶. نسل‌کشی، سرکوب، قحطی، خشونت علیه اقلیت‌ها و مکانیسم‌های سیستماتیک برای نفرت‌پراکنی [علیه اسرائیل و متحدانش].

🔸در عوض مقامات محلی و جامعه مدنی آزادی کامل و کمک و تشویق لازم برای گسترش موارد زیر را خواهند داشت: ۱. توانبخشی و انجام فعالیت اقتصادی و مدنی ۲. توسعه زیرساخت‌های مدنی ۳. ایجاد مکانیسم‌های ثبات‌بخش حکومت‌داری از جمله پلیس ۴. توسعه نهادهای حکومت‌داری مناسب با اولویت نهادهای انتخابی ۵. ارتباط با نهادهای کمک‌کننده خارجی برای دریافت کمک.

🔸شبه‌خودگردانی همچنین می‌تواند به یک اصل حقوقی بین‌المللی تبدیل شود تا فرآیند تأسیس و اجرای آن استوارتر شود. به‌نظر می‌رسد این رویه، با رویکرد دونالد ترامپ که هم می‌خواهد از جنگ دوری کند و هم بر روندهای جهانی تأثیرگذار باشد هم‌راستا است.

گرچه این رویکرد منافع بسیاری برای اسرائیل در بر دارد اما از معایب آن نیز نباید غافل شد. این رویکرد به تسلط عناصر افراطی اسلامی بر این مناطق، مشروط بر عدم انجام اقدامات ضد اسرائیلی رضایت می‌دهد. این یعنی عناصر حماس نیز می‌توانند در مکانیسم‌های کنترل غزه ادغام شوند که می‌تواند موجب تقویت قاچاق سلاح و انجام فعالیت‌های تروریستی شود. اشکال بعدی امکان هدایت بودجه و کمک‌های خارجی به سمت ساخت قدرت توسط عناصر منفی است. همچنین در خصوص نحوه مداخله نظامی در صورت نیاز و نیز رفع مشکلات بنیادینی که اساس شکل‌گیری افراط‌گری در منطقه است نیز سکوت می‌کند.

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/218
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🌐تحول در سیاست‌ورزی اروپای شرقی: تقابل با روسیه و واگرایی از اتحادیه

#مقاله_تحلیلی

🔹در پی جنگ اوکراین منطقه اروپای شرقی دوباره به صحنه‌ای برای تقابل شرق و غرب تبدیل شده و اهمیت ژئوپلیتیک خاصی برای روسیه، اتحادیه اروپا و ایالات متحده پیدا کرده است. این تغییرات سبب شده تا ماهیت سیاست و ادراک هویتی این کشورها دستخوش تحولاتی اساسی شود و آنها را به سمت الگوهای متفاوتی از قدرت‌های سنتی اروپای غربی سوق دهد. ادراک امنیتی، هویت سیاسی و روحیه ملی‌گرایی و فراملی‌گرایی در این کشورها نسبت به دو دهه گذشته تغییرات چشمگیری داشته و نوع جدیدی از اروپای شرقی پا به عرصه گذاشته است.

💢تغییر رهبری در اتحادیه اروپا: انتقال قدرت از غرب به شرق

🔸در دهه‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، فرانسه و آلمان رهبری راهبردهای کلان سیاسی-اقتصادی اتحادیه اروپا را بر عهده داشتند، اما با تغییر دینامیک داخلی این اتحادیه، اکنون بازیگران جدیدی به میدان آمده‌اند. این بازیگران عمدتاً کشورهای اروپای مرکزی و شرقی هستند که نشان‌دهنده تغییر پارادایمی در ساختار قدرت اتحادیه اروپا است. تحولات پس از جنگ اوکراین این تغییرات را بیشتر نمایان کرد. به طور مثال در کمیسیون جدید اتحادیه اروپا، کایا کالاس، سیاست‌مدار استونیایی، به عنوان مسئول جدید سیاست خارجی اروپا منصوب شده است که جایگزین جوزف بورل، سیاست‌مدار اسپانیایی، شده است. با ادامه این روند، انتظار می‌رود که رهبران آینده اتحادیه اروپا از کشورهای اروپای شرقی ظهور کنند.

💢اروپای شمال شرقی: پیشتاز تقابل با روسیه

🔸کشورهای اروپای شمال شرقی مانند لیتوانی، استونی و لهستان ادراک تهدیدی بسیار بیشتری نسبت به کشورهایی همچون فرانسه و آلمان به روسیه دارند و به همین دلیل همواره در صف مقدم تقابل با روسیه قرار داشته‌اند. این کشورها در زمان الحاق کریمه در ۲۰۱۴، پرچمدار مقابله با روسیه بودند و تهدیدات آن را به سایر کشورها گوشزد می‌کردند. با این حال، تا پیش از جنگ اوکراین، صدای آنها چندان مورد توجه قرار نمی‌گرفت. یکی از دلایل عدم موفقیت کامل روسیه در اوکراین ناشی از اشتباه محاسباتی در پیش‌بینی رفتار این کشورها بود. در روزهای ابتدایی حمله به اوکراین، روس‌ها به غرب هشدار دادند که هر گونه ارسال تسلیحات به اوکراین می‌تواند به عنوان تشدید بحران تلقی شود. با وجود این تهدید و ابهام اثرات ارسال تسلیحات به اوکراین برای ناتو اما کشورهای اروپای شرقی بدون هیچ تردیدی جزو اولین کسانی بودند که اقدام به ارسال تسلیحات و مهمات کردند.

💢عرصه رقابت دو قدرت

🔸در طول دهه‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، کشورهای اروپای مرکزی و شرقی همواره به سمت اتحادیه اروپا گرایش داشتند و عضویت در این اتحادیه را تنها راه حل ممکن برای بهبود وضعیت اقتصادی و امنیتی خود می‌دانستند. اما اکنون کشورهای اروپای شرقی دیگر نمی‌خواهند به عنوان بازیگران درجه دوم و وابسته به غرب و شرق شناخته شوند و در تلاش‌اند بی‌توجه به قدرت‌های بزرگ منافع خود را در سیاست خارجی دنبال کنند. برای مثال، تعلیق درخواست عضویت گرجستان در اتحادیه اروپا توسط حزب حاکم این کشور و افزایش قابل توجه آراء احزاب مخالف اتحادیه اروپا در رومانی، مولداوی و کرواسی نمونه‌هایی از تلاش این کشورها برای اتخاذ رویکردی غیر از اتحادیه اروپا در سیاست خارجی هستند.

🔸از طرف دیگر، کشورهایی مانند لهستان و استونی تهدید امنیتی ناشی از روسیه را بسیار جدی می‌گیرند و رویکرد اتحادیه اروپا و ناتو نسبت به این تهدید را ناکافی می‌دانند. این کشورها خود به اتخاذ تصمیمات و رویکردهای سخت‌گیرانه‌تری پرداخته‌اند که حتی از اقدامات آلمان و آمریکا در برابر روسیه نیز رادیکال‌تر بوده است. افزایش هزینه‌های دفاعی لهستان به بیش از پنج درصد تولید ناخالص داخلی، نمونه‌ای از این رویکرد است.

کشورهای اروپای شرقی هم‌اکنون در مرکز توجهات قدرت‌های بزرگ هستند چرا که اقدامات و رفتارهای آنها شکل‌دهنده روندهای کلان سیاست بین‌الملل و اروپا در آینده است. آنها با اقدامات خود می‌توانند تعیین‌کننده شکست یا پیروزی روسیه در اوکراین شوند. تشدید قطبیت در این کشورها منجر شده تا سخت بتوان پیش‌بینی کرد که در مسیر همراهی یا مقابله با روسیه بمانند و چالش‌هایی که هم‌اکنون در اتحادیه اروپا و در رابطه با ظرفیت‌های داخلی خود تجربه می‌کنند باعث شده تا آینده‌ای مبهم در انتظار این قدرت‌های نوظهور اروپا باشد.

🔗متن کامل مقاله را در سایت اندیشکده تهران بخوانید!🔗

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/219
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🌐 امکان توافق بزرگ آمریکا و چین
◾️ فارن پالیسی
📝 زونگیوان زو لیو

#روندهای_استراتژیک

🔸روابط بین ایالات متحده و چین به طرز چشمگیری از دوستی به خصومت گسترده تغییر یافته است. در سال ۲۰۱۱، نظرسنجی‌ها نشان می داد که هم آمریکایی‌ها و هم چینی‌ها دیدگاه‌ مثبتی نسبت به یکدیگر دارند و اقتصادهای به هم پیوسته آن ها نوید همگرایی بیشتر را می داد. روابط حسنه ای که تحت عنوان «چیمریکا» شناخته می‌شدند. این شراکت به عنوان محرکی برای رشد جهانی، به ویژه پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸، محسوب می‌شد. اکنون همه چیز متفاوت شده است. نظرسنجی های سال ۲۰۲۴ به وضوح نشان از خصومت جدی میان دو کشور است.

🔹 امروزه بیش از ۸۱ درصد از آمریکایی‌ها به چین نگاه منفی دارند و بیش از ۴۲ درصد مردم آمریکا چین را به عنوان دشمن اصلی آمریکا قلمداد می کنند. این تغییر نگرش از کمپین انتخاباتی ریاست‌جمهوری باراک اوباما در سال ۲۰۱۲ که در آن چین را مسبب نابودی مشاغل معرفی کرد شروع شد و با گذشت زمان عمیق‌تر و عمیق تر شد. در دوره اول ترامپ تنش ها نتنها کاهش نیافت بلکه در مسیر افزایش حرکت کرد. در دوران بایدن اقتصاد آمریکا نسبت به رقیب خود ثبات بیشتری یافت و افزایش شکاف در تولید ناخالص داخلی و نرخ سرانه بین دو کشور از دوران پسا کرونا موید این مطلب است.

🔹در این چارچوب، اسکات بسنت، نامزد وزارت خزانه‌داری ترامپ، پیشنهاد برگزاری یک نشست میان متحدان آمریکا برای تجدید نظر و دراندازی قواعد تجاری را مطرح ساخته است. به نظر می رسد محدود کردن این نشست به متحدان آمریکا اثرگذاری و مفیدیت آن را کاهش و حضور چین برای اصلاح مؤثر سیاست‌های تجاری ضروری است.

🔹اقتصادهای آمریکا و چین هنوز هم به شدت به هم وابسته‌اند و در مجموع ۴۳ درصد از GDP جهانی و ۴۸ درصد از تولیدات صنعتی به این دو کشور اختصاص دارد. با وجود تلاش‌ها برای پایان دادن به شراکت با چینی ها، این کشور همچنان بزرگ‌ترین شریک تجاری ایالات متحده در خارج از آمریکای شمالی است. جنگ تجاری و اعمال تعرفه‌های ایالات متحده ممکن است هزینه‌های چین را افزایش دهند، اما در نهایت نمی‌توانند کالاهای چینی را به طور کامل از بازارهای جهانی حذف کنند لذا به نظر می رسد تصمیم ترامپ برای اعمال گسترده تر تعرفه ها، عمدتا با هدف تحمیل مذاکره و معامله‌ با پکن در جهت دستیابی به یک توافق تجاری جامع با چین مطرح می شود.

🔹یک توافق جامع با چین نباید به منافع امنیتی ایالات متحده به ویژه در زمینه فناوری‌های حساس آسیب بزند. هدف این توافق باید ادغام چین در سیستم اقتصادی جهانی تحت رهبری آمریکا باشد. ترامپ باید از استراتژی‌هایی فراتر از اجبار استفاده کند و تعرفه‌ها را به سطح سرمایه‌گذاری‌های چین در ایالات متحده پیوند زند. به عنوان مثال، اگر شی می‌خواهد تعرفه‌های کمتری وضع شود، باید سرمایه‌گذاری‌های بیشتری در ایالات متحده انجام دهد. در سال ۲۰۲۳، کسری تجاری ایالات متحده با چین به طرز قابل توجهی بالاتر از سایر کشورها بود و یک مانده پرداخت نشده حدود ۸۳ میلیارد دلار باقی ماند. دولت ترامپ می‌تواند تعرفه‌ها را بر اساس این مانده پرداخت نشده تنظیم کند و چین را تشویق کند تا از طریق افزایش صادرات یا سرمایه‌گذاری‌هایی که به صنایع آمریکایی سود می‌رساند، این فاصله را پر کند.

🔹 برای مرتفع ساختن نگرانی‌های امنیت ملی، سرمایه‌گذاری‌های چین در ایالات متحده می بایست محدود به صنایع خاصی باشد و تحت بررسی‌های دقیق دولتی قرار گیرد از اینرو خرید شرکت‌های موجود در ایالات متحده برای چینی ها ممنوع خواهد بود، در حالی که سرمایه‌گذاری‌های جدید آنان در پروژه‌های ایجاد شغل و فناوری‌های غیرحساس مورد حمایت قرار می‌گیرند. مسئله تایوان همچنان مانع بزرگی برای یک توافق بزرگ است، زیرا موضع چین در مورد تایوان بر روابط ایالات متحده و چین تأثیر منفی می‌گذارد. لذا هر دو کشور باید بر روی امتیازات اقتصادی تمرکز کنند و در عین حال ثبات ژئوپولیتیکی را در شرق آسیا مد نظر قرار دهند.

دولت ترامپ باید بر موضع آمریکا درخصوص تایوان ایستادگی نماید و شی را تشویق کند تا لحن خود برای استفاده از نیروی نظامی در قبال تایوان را کنار بگذارد. یک نشست احتمالی بین ترامپ و شی می‌تواند روابط دو کشور را بازتنظیم کند و راه را برای توافقات مهم آتی هموار سازد. توافقاتی که می تواند روابط ایالات متحده و چین را دچار دگردیسی شگرفی نماید.

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/220
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
♦️علل درگیری‌ها در جمهوری دموکراتیک کنگو
◼️الجزیره- قطر
📝عبدالقادر محمدعلی

#رویة_العربیة

🔹روابط بین روآندا و جمهوری دموکراتیک کنگو در دو ماه اخیر به دلیل تشدید درگیری‌ها در شرق کنگو وخیم‌تر شده است. شورشیان M23 (۲۳ مارس) با تصرف مناطق استراتژیک، روز دوشنبه هفته قبل وارد مرکز منطقه شمالی کیوو شدند. کنگو، روآندا را به حمایت از این گروه متهم می‌کند، اما کیگالی (پایتخت روآندا) این ادعا را رد می‌کند. این تنش‌ها نگرانی از وقوع جنگ مستقیم بین دو کشور را افزایش داده است.

💢دلایل ناپایداری وضعیت کنگو

🔹در دسامبر ۲۰۲۴، شکست میانجیگری آنگولا میان کنگو و روآندا گستردگی بحران روابط دو کشور را آشکار کرد. با شکست مذاکرات شبه‌نظامیان M23 به‌سرعت مناطق تحت کنترل خود را گسترش دادند.

🔹درگیری‌های شرق کنگو، به‌ویژه در مناطق کیوو، ده‌ها سال ادامه داشته و به یکی از خونین‌ترین درگیری‌ها از زمان جنگ جهانی دوم تبدیل‌شده است سرشار بودن این مناطق از منابع طبیعی، رقابت ژئوپلیتیک شدیدی میان کنگو و دیگر نیروهای منطقه‌ای ایجاد کرده و پیچیدگی بحران را افزایش داده است.

💢خواسته‌های شبه‌نظامیان M23

🔹ریشه درگیری‌ها به سیاست‌های استعماری بلژیک و رقابت‌های قومی بر سر سرزمین‌های حاصلخیز برمی‌گردد. جنبش M23 از گروه‌های مسلح برجسته شرق کنگو و متشکل از جنگجویانی است که از ارتش کنگو جدا شدند و در سال ۲۰۱۲ با ادعای عمل نکردن دولت کنگو به تعهدات توافق صلح ۲۰۰۹ (که به موجب آن این شورشیان به شورش خود پایان می‌دادند و به نیروهای مسلح کنگو می پیوستند) تاسیس شد. اهداف اصلی M23 شامل حمایت از جوامع توتسی (یکی از سه قومیت روآندا و بروندی)، اجرای توافق صلح و مبارزه با فساد و کمبود خدمات ذکر شده است.

🔹این جنبش در سال ۲۰۱۳ در درگیری با نیروهای ارتش شکست خورد و اعضای آن به روآندا فرار کردند. از اواخر ۲۰۲۱ فعالیت نظامی آن‌ها در شمال کیوو تشدید شد که ناشی از تنش‌های منطقه‌ای و رقابت بر سر منابع معدنی بوده است. اخیراً، این گروه موفقیت‌هایی در برابر ارتش کنگو داشته است.

💢مناطق تحت کنترل شبه‌نظامیان و اهمیت آن

🔹جنبش M23 در حال حاضر کنترل مناطقی وسیع در جنوب شرق استان شمالی کیوو را در دست دارد و اخیراً شهر استراتژیک ساکی و همچنین گوما (مرکز استان) را تصرف کرده است. جنبش M23 با کنترل منابع معدنی غنی مانند کبالت، مس، تیتانیوم، تنگستن، قلع و طلا به قدرت اقتصادی و سیاسی خود افزوده است. این کنترل منابع نه‌تنها وضعیت انسانی ساکنان محلی و آوارگان را تحت تأثیر قرار داده بلکه موقعیت آن را در مذاکره با دولت تقویت کرده است. استراتژی‌های این جنبش شامل جایگزینی مقامات، بهره‌برداری از منابع معدنی، تسلط بر راه‌های تجاری مهم و ایجاد یک نظام مالیاتی پیچیده است.

💢نقشه قدرت‌های منطقه

🔹شرق جمهوری کنگو به محل رقابت‌های ژئوپلیتیک میان کشورهای همسایه تبدیل‌شده است، جایی که انگیزه‌های امنیتی، قومی و اقتصادی با بلندپروازی‌های منطقه‌ای در هم می‌آمیزد. ضعف دولت کنگو و ذخایر عظیم مواد خام این منطقه را به هدفی برای قدرت‌های منطقه‌ای تبدیل کرده است. رقابت بر سر قاچاق مواد معدنی همچنان ادامه دارد و طلا و کلتان (سنگ معدنی مورد استفاده در قطعات الکترونیکی) از کنگو به روآندا و اوگاندا منتقل می‌شود. یکی از جنجالی‌ترین موضوعات، حمایت روآندا از جنبش M23 است که توسط کارشناسان سازمان ملل تائید شده و به حمایت نظامی، لجستیکی و سیاسی روآندا از این گروه شورشی اشاره دارد.

💢چشم‌انداز بحران

🔹جنگ و تشدید تنش نظامی: تحولات اخیر و اقدامات تشدیدکننده بین دو طرف، خطر جنگ منطقه‌ای را افزایش داده است. وزیر امور خارجه کنگو ورود نیروهای روآندایی را «تجاوز مستقیم و اعلام جنگ» دانسته است. این وضعیت نشان‌دهنده شکست ابتکارات صلح و اهمیت کنترل مناطق غنی از منابع طبیعی شرق کنگو برای طرف‌های مختلف، ازجمله روآندا، است.

🔹راهکار مسالمت‌آمیز: سازمان ملل، واشنگتن، بریتانیا و فرانسه خواستار خروج نیروهای روآندا و قطع حمایت از جنبش و همچنین آتش‌بس فوری شدند. اگرچه این تلاش‌ها ممکن است در کاهش تنش‌ها مؤثر باشند، اما تا زمانی که راه‌حل‌های صلح‌آمیز برای پایان دادن به درگیری‌های خونین بین دو طرف یافت نشود، چالش‌های متعددی وجود خواهد داشت.

🔹پرهیز از جنگ همه‌جانبه و ادامه تنش به شیوه‌های دیگر: دو کشور از جنگ تمام‌عیار به دلیل هزینه‌های اقتصادی و انسانی بالا و چالش‌های داخلی اجتناب می‌کنند. احتمال درگیری بازیگران منطقه‌ای مانند اوگاندا و بروندی نیز وجود دارد. این وضعیت منجر به ادامه تنش‌های امنیتی در شرق کنگو و جنگ‌های نیابتی با استفاده از گروه‌های شورشی می‌شود.

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/221
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
♦️خودروهای برقی؛ از چاله به چاه یا راه نجات؟

#مقاله_تحلیلی

🔹در آغاز قرن ۲۱ با پیشرفت صنعت باتری‌های لیتیومی و نیز افزایش نگرانی‌ها پیرامون آلودگی هوا و افزایش قیمت سوخت‌های فسیلی، بار دیگر خودروهای برقی در کانون توجهات قرار گرفتند.

🔸امروزه استفاده از خودروهای برقی به‌عنوان جایگزین خودروهای بنزینی و یکی از روش‌های مؤثر در کاهش گازهای گلخانه‌ای، تحقق سیاست‌های جهانی در زمینه کربن‌زدایی و افزایش بهره‌وری انرژی(۳۰٪ بیشتر از خودروهای بنزینی) جایگاه ویژه‌ای پیدا کرده است.

🔸افزایش اقبال به خودروهای برقی در سال‌های اخیر باعث شده است سهم آن در بازار جهانی خودرو از ۱٪ در سال ۲۰۱۶به ۲۰٪ (معادل ۷۸۶میلیارد دلار) در سال ۲۰۲۴ افزایش بیابد چنانکه از مجموع حدود ۸۸میلیون خودروی فروخته شده در سال ۲۰۲۴، سهم انواع خودروهای برقی حدود ۱۷میلیون بوده است.

🔸علی‌رغم مزایای متعددی که برای خودروهای برقی برشمرده می‌شود و مهم‌ترین آن‌ها کاهش آلودگی هوا و صرفه‌جویی در مصرف سوخت است، شک و تردیدهایی درباره توسعه آن‌ها وجود دارد. چالش‌هایی نظیر عدم توسعه متناسب زیرساخت‌های شارژ، محدودیت منابع لیتیوم و قیمت بالای باتری‌های لیتیومی از جمله موانع پیش روی توسعه خودروهای برقی است.

🔸با توجه به اینکه ایران نیز به پیروی از روندهای جهانی در حال حرکت به سمت استفاده بیشتر از خودروهای برقی است، لازم است در برآوردها و سیاست‌گذاری‌های این حوزه چالش‌ها و معایب استفاده از خودروهای برقی به‌دقت مورد ارزیابی قرار بگیرد. علی‌رغم اینکه واردات خودروهای برقی ایران در گام‌های اولیه خود به‌سر می‌برد اما به‌نظر می‌رسد همان تعداد اندک نیز با مسائلی از جمله فقدان زیرساخت‌های لازم و کافی برای شارژ خودروها مواجه باشد.

باید مراقب بود سیاستی که به نیت حل چالش‌های ناترازی بنزین به خدمت گرفته می‌شود کشور را به قعر چاه ناترازی برق و فقدان زیرساخت‌های مناسب گرفتار نکند. از همین رو، سیاست پیشنهادی مطلوب برای شرایط فعلی کشور حرکت به سمت واردات و استفاده از خودروهای هیبریدی است.

🔗متن کامل مقاله را در سایت اندیشکده تهران بخوانید!🔗

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/222
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🌐گرینلند؛ شاه کلید رویاهای ترامپ

#تحلیل_کوتاه

🔹از همان ابتدای ظهور آمریکا به عنوان یک قدرت هژمون در آمریکای شمالی و سیطره بر مناطق حاشیه‌ای گرینلند نیز برای آمریکا اهمیت یافت. دولت جانسون پس از خرید آلاسکا در سال ۱۸۶۷ به خرید گرینلند نیز فکر کرده بود. در دوران ریاست‌جمهوری هری ترومن، آمریکا پیشنهاد خرید گرینلند را مطرح کرد، اما موفق به خرید آن نشد و به جای آن قراردادهای همکاری راهبردی با این منطقه امضا کرد. اهمیت این منطقه برای آمریکا و به‌ویژه برای ترامپ به ویژگی‌های خاص آن و همچنین اهداف ترامپ برمی‌گردد.

💢منابع معدنی و فسیلی

🔸گرینلند به عنوان پهناورترین جزیره دنیا دارای منابع معدنی و فسیلی غنی برای رشد و توسعه صنایع آمریکایی است. ۲۵ ماده مهم و حیاتی از جمله طلا، پلاتین، الماس، یاقوت، لیتیوم، گرافیت، تیتانیوم، ذغال سنگ و نفت و گاز در مقیاس کلان در گرینلند وجود دارد به گونه‌ای که این جزیره امید آتی اروپا محسوب شده است.

💢مقابله با چین در زنجیره تأمین جهانی

🔸یکی از کاربردهای کلیدی منابع معدنی و فسیلی گرینلند در تولید تجهیزات نظامی، توربین‌های بادی و خودروهای برقی است. ترامپ برای حفظ برتری آمریکا به رشد بیشتر تجهیزات نظامی و صنعتی نیاز دارد و این منابع می‌توانند به راحتی در این مسیر کمک کنند. هدف او جایگزینی چین در زنجیره تأمین جهانی است و این منابع می‌توانند به تقویت رقابت در این زمینه کمک شایانی نمایند.

💢سود اقتصادی برای شرکت‌های نزدیکان ترامپ

🔸علاوه بر منافع اقتصادی ناشی از منابع معدنی، جذابیت گرینلند برای ترامپ در واقع به نیاز به این منابع برای تولید خودروهای برقی و صنایع مرتبط با نزدیکان او و دولتش بازمی‌گردد. بنابراین، منابع معدنی و فسیلی گرینلند برای رونق تولیدات برخی شرکت‌های مرتبط با ترامپ و ایلان ماسک، نظیر تسلا، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

💢ابزار چانه‌زنی در برابر اروپا و گرینلند

🔸در یک دهه گذشته، گرینلند روابط نزدیک‌تری با چین برقرار کرده و همچنین به دلایل محیط‌زیستی جلوی استخراج از برخی معادن و منابع خود را گرفته است. اتحادیه اروپا نیز با برنامه‌های اقتصادی و نظامی ترامپ مخالفت کرده و در تلاش است تا با تعرفه‌ها و سیاست‌های احتمالی او مقابله کند. به نظر می‌رسد اظهارات ترامپ درباره تصرف گرینلند بیشتر به عنوان یک تاکتیک چانه‌زنی باشد تا بتواند در مذاکرات با گرینلند و اروپا بر سر موضوعاتی چون همکاری‌های تجاری و جنگ اوکراین دست بالا را داشته باشد و اصطلاحاً آنها را به مرگ می‌گیرد تا به تب راضی باشند.


💢خطر ژئوپلیتیک روسیه و چین

🔸در صورت اراده روسیه برای حمله هسته‌ای به آمریکا، نزدیک‌ترین مسیر فضای قطب شمال خواهد بود. به همین دلیل، حضور آمریکا در گرینلند فرصتی مناسب برای شناسایی و دفع حملات احتمالی فراهم می‌آورد. همچنین با آغاز روند ذوب یخ‌ها، مسیرهای دریایی بیشتری در منطقه قطب شمال از جمله راه ابریشم قطبی به ابتکار چین و روسیه ایجاد شده است، به طوری که تجارت از طریق این مسیرها نسبت به یک دهه گذشته ۳۷ درصد افزایش یافته است. همچنین، ایالات متحده از جانب فعالیت‌های چین در زمینه سرمایه‌گذاری و تحقیقات قطبی در گرینلند احساس تهدید می‌کند.

💢تلاش برای ایجاد میراث نمادین

🔸دونالد ترامپ متاثر از گفتمان افول آمریکا همواره از تلاش خود برای احیای عظمت این کشور سخن می‌گوید و در این راستا به دنبال اقداماتی است که بتواند هم شکوه آمریکا را به صورت عملی و نمادین به نمایش بگذارد و هم نام خود را ماندگار کند. گسترش خاک آمریکا آن هم با ضمیمه کردن جزیره پهناور و راهبردی گرینلند اقدامی است که می‌تواند نام ترامپ را در تاریخ این کشور ماندگار کند. مضافاً چنین اقدامی می‌تواند گفتمان افول آمریکا که در سالهای اخیر رواج پیدا کرده را تضعیف کرده و جان تازه‌ای به پرستیژ ایالات متحده به عنوان تنها ابرقدرت جهان بدهد.

💢جمع‌بندی

گرینلند سرزمینی پر از فرصت‌های اقتصادی و دارای موقعیت ویژه راهبردی است، اما دلیل اصلی تمایل ترامپ به تصرف این کشور صرف این موارد نیست؛ زیرا تا پیش از این نیز از طریق همکاری‌های راهبردی دو طرفه از این منابع و موقعیت راهبردی بهره‌مند بوده است. در واقع، هدف ترامپ از این اقدام را می‌توان تلاشی در ادامه مقابله با چین از طریق حفظ کنترل بر زنجیره‌های تامین جهانی، سود شرکت‌های نزدیکان خود و ایجاد تصویری ماندگار از دوران ریاست‌جمهوری خود و البته در راستای گفتمان «اول آمریکا» ذکر کرد.

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/223
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
♦️تقویت ائتلاف دفاعی آمریکا و ژاپن
◼️مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی
📝گِرِگ رابینشتاین

#تهران_ریویو

🔹ژاپن در طول دو سال از زمان انتشار راهبردهای دفاعی و امنیت ملی خود، گام‌های برجسته‌ای را برای افزایش قابلیت‌های دفاعی و همکاری نزدیک‌تر با ایالات متحده برداشته است. اجلاس بایدن-کیشیدا در آوریل سال گذشته تعهدات ائتلاف میان دو کشور را در حوزه‌هایی همچون عملیات‌ها، شبکه‌های دفاعی منطقه‌ای، همکاری‌های علم و فناوری، اطلاعات و امنیت سایبری و همکاری‌های دفاعی-صنعتی گسترش داد. آغاز کانال جدیدی برای گفتگوهای تسلیحاتی می‌تواند برای اولین بار تعاملات دوجانبه را در طیف وسیعی از منافع مشترک وسعت بخشد.

💢چارچوبی برای همکاری‌های تأمین تسلیحات

🔹سال‌ها بود که همکاری صنعتی و تأمین تسلیحات در حاشیه گفتگوهای ژاپن-آمریکا ذیل کمیته مشورتی امنیتی (معروف به کمیته ۲+۲) قرار داشت. در شرایط فقدان درک فوریت عملیاتی، تلاش‌ها برای تعریف نقش عملیاتی و مسئولیت‌های نیروهای ژاپن و آمریکا نتوانست شکاف اساسی میان نیازمندی‌ها، قابلیت‌ها و تأمین تسلیحات را پر کند.

🔹چالش‌های امنیتی اخیر در سطح جهانی و منطقه‌ای هر دو کشور ژاپن و ایالات متحده را ترغیب کرده است تا در عملیات‌های ائتلافی خود بازنگری کنند. تأکید مضاعف بر عملیات‌های مشترک اکنون به اتحاد نزدیک با دیگر متحدان گسترش یافته است. همچنین، پروژه‌های توسعه، آزمایش و ارزیابی در کنار تنظیم امنیت عرضه در ژانویه ۲۰۲۳ امضا شدند که منابع صنعتی و فناورانه بیشتری را برای رفع نیازها به اشتراک می‌گذاشتند.

🔹چنین پیشرفت‌هایی مسیر را برای ابتکارهای دفاعی مهیا می‌کنند که در اجلاس دهم آوریل نیز اعلام شده بود. در میان این اقدامات، چارچوب جدیدی برای گفتگو در مورد منافع همکاری در تأمین تسلیحات وجود داشت: اجلاس همکاری‌، تأمین و ثبات صنعتی-دفاعی (DICAS). براساس تفاهم‌نامه‌ای که در ژوئن گذشته توسط مقامات ارشد دفاعی امضا شد، تمرکز نخستین فعالیت‌های دیکاس (DICAS) بر گروه‌های فعالی بود که به مسائل پشتیبانی و تدارکات می‌پردازند. این مسائل بر عملیات‌های امنیت منطقه‌ای همچون تعمیر کشتی‌ها و هواپیماها، پشتیبانی از زنجیره تأمین و تولید مشترک موشک‌های پیشرفته اثرگذار هستند.

💢فرصت‌ها

🔸در کنار دیکاس، ابتکارهای قابل توجه دیگری نیز وجود دارند که تعاملات دوجانبه و چندجانبه را در حوزه برنامه‌های تدارکات دفاعی گسترش می‌دهند:

🔹موشک پدافندی ضدهایپرسونیک (GPI): توافقی در ماه می سال گذشته برای توسعه مشترک سامانه دفاع موشکی و پدافندی ضدهایپرسونیک در فاز گلاید [مرحله‌ای که کلاهک از بوستر جدا و از اتمسفر خارج می‌شود] امضا شد که براساس همکاری‌های پیشین در توسعه رهگیر موشک‌های بالستیک Standard Missile 3 Block IIA بود. با این وجود، مفاد برنامه توسعه همکاری GPI تعامل نزدیک‌تری را میان شرکت‌کنندگان صنعتی در هر دو سو در بر می‌گیرد.

🔹هواپیماهای رزمی مشارکتی (CCA): نیروی هوایی ایالات متحده در برنامه‌های خود برای تأمین هواگردهای بدون سرنشین Loyal Wingman نقش قابل توجهی برای همکاری‌های بین‌المللی در نظر گرفته است. به دنبال گفتگو‌های بدون نتیجه بر سر جنگنده‌های F-X مقامات دفاعی ژاپن و آمریکا به سمت سیستم‌های هوایی بدون سرنشین به عنوان برنامه مشترک آینده حرکت کرده‌اند. در اکتبر ۲۰۲۳، آمریکا و استرالیا برنامه‌های خود را برای کار با ژاپن در جهت توسعه هواپیماهای بدون سرنشین اعلام کردند. در دسامبر همان سال، ایالات متحده و ژاپن بر سر پروژه تحقیقات هوش مصنوعی مرتبط با CCA به توافق رسیدند.

🔹از تعامل دوجانبه به چندجانبه: تعامل میان ژاپن و آمریکا در حوزه تأمین تسلیحات دفاعی دیگر نمی‌تواند از روند برنامه‌های چندجانبه جدا بماند. مشارکت آکوآس (AUKUS) در خصوص زیردریایی‌ها و دیگر قابلیت‌های دفاعی پیشرو این واقعیت را زیر سؤال می‌برد. تصمیم ژاپن برای پیوستن به برنامه جهانی نبرد هوایی (GCAP) با بریتانیا و ایتالیا [برنامه‌ای برای تولید جنگنده نسل ششم] نیز در این راستاست.

برخلاف چالش‌هایی که دولت آینده ترامپ در سایر حوزه‌ها با آن مواجه است، چشم‌انداز تقویت بیشتر ائتلاف ایالات متحده و ژاپن همچنان مثبت به نظر می‌رسد. تنش اخیر بر سر تلاش یک شرکت ژاپنی برای خرید یک کارخانه فولادسازی آمریکایی نباید توجه را از مزایای استراتژیک همکاری نزدیک‌تر منحرف کند. برای تحقق چنین مزایایی، تعامل ایالات متحده و ژاپن باید از مدیریت در کانال‌های مجزا فراتر رفته و به ادغام کامل در چارچوب ائتلافی تبدیل شود که مزایای عملیاتی و مادی برای هر دو طرف فراهم کند.

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/224
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🌐 دولت جدید سوریه و احیای پروژه خط لوله گاز قطر-ترکیه

#تحلیل_کوتاه

🔹‏پروژه خط لوله گاز قطر-سوریه-ترکیه که هدف ان انتقال گاز قطر به اروپا از طریق میدان گازی گنبد شمالی ‌‏(پارس جنوبی) است، از منطقه راس‌لفان قطر شروع و از طریق عربستان و اردن به سوریه و سپس ترکیه می‌رسد و ‏در آنکارا به خط لوله نابوکو متصل می‌شود و از آنجا به اروپا می‌رود. قطر این طرح را در دهه ۲۰۰۰ مطرح کرد ‏اما بشار اسد رئیس‌جمهور وقت سوریه با آن مخالفت کرد و پس از شروع جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱ ‏این طرح غیر قابل‌اجرا شد. اما پس از سرنگونی نظام بعثی سوریه زمزمه‌هایی درباره احیای این پروژه شنیده ‏می‌شود.‏

💢امکان‌سنجی اجرای پروژه خط لوله گاز قطر-ترکیه


🔸تغییر حکومت در سوریه اکنون فرصت‌های جدیدی برای مطرح شدن مجدد پروژه خط لوله گاز قطر-ترکیه ‏ایجاد کرده است. با این حال صرف تغییر حکومت اجرای این پروژه را ممکن نمی‌سازد و از نظر امکان‌سنجی ‏باید همه عوامل مالی و محیطی مورد ارزیابی قرار گیرد و مولفه‌های مهمی مانند وضعیت ثبات سیاسی در سوریه ‏و تغییر بازارهای انرژی جهانی در نظر گرفته شود.

🔸از دیدگاه قطری‌ها این پروژه که امکان انتقال گاز به اروپا را از مسیر مستقیم زمینی فراهم می‌کند در مقایسه با ‏انتقال ال‌ان‌جی از طریق حمل‌ونقل دریایی بسیار کم هزینه‌تر است و صرفه زیادی برای قطر خواهد داشت. با این ‏حال این نکته مدنظر آنها هست که انتقال گاز به صورت ‌‎ LNG‏و‎ ‎توسط کشتی گزینه‌ای انعطاف‌پذیرتر و از نظر ‏لجستیک راحت‌تر است‎.‌‏ علاوه براین قطر با افزایش نفوذ ژئوپلیتیک خود می‌تواند جای خالی روسیه را در بازار ‏انرژی اروپا پر کند و روابط اقتصادی خود را با ترکیه و اروپا تقویت کند. ترکیه نیز به دلیل موقعیت استراتژیک ‏خود به عنوان حلقه اتصال آسیا و اروپا به عنوان یک مرکز مهم انتقال انرژی شناخته می‌شود و خط لوله قطر به ‏ترکیه می‌تواند اهمیت این کشور را در بازار‌های انرژی جهانی بیشتر تقویت کند.‏

🔸با این حال باید در نظر داشت اگرچه تاکنون روند استقرار دولت جدید در سوریه به آرامی و بدون درگیری ‏قابل‌توجه پیش رفته است اما به ویژه با توجه به اختلافات کردها با دمشق، این کشور هنوز تا رسیدن به ثبات ‏سیاسی فاصله زیادی دارد. همچنین با توجه به رقابت‌های عربستان با ترکیه و قطر این که آیا این کشور و ‏همچنین اردن با چنین پروژه‌ای موافق هستند یا خیر ابهامات زیادی دارد. علاوه براین با توجه به سرمایه گذاری‌ها ‏در دیگر حوزه‌های انرژی چشم‌انداز وضعیت تقاضای گاز در آینده نیز روشن نیست.

💢نگاه اروپا


🔸در نگاه اروپا این پروژه راه‌حل‌های به صرفه‌تری را برای پاسخ‌گویی به تقاضای فزاینده انرژی ارائه می‌کند و با ‏ایجاد تنوع در منابع، امنیت عرضه و به طور کلی امنیت انرژی اتحادیه اروپا را تقویت می‌کند. به گفته کریستین ‏استوفاس در نشریه لوموند، این پروژه دارای پتانسیل میان‌مدت و بلندمدت برای تامین امنیت انرژی است و امکان ‏دور زدن روسیه و همچنین اجتناب از مسیر طولانی دریایی که کشتی‌های حامل ال‌ان‌جی طی می‌کنند را فراهم ‏می‌کند.‏

💢همکاری ترکیه و قطر در زمینه مدیریت آب

🔸کشور قطر از نظر منابع آبی ضعیف است به طوری که ۵۰ درصد کل آب مصرفی خود را از طریق نمک‌زدایی ‏و با مصرف زیاد انرژی به دست می‌آورد. براین اساس ممکن است به موازات پروژه خط لوله گاز طبیعی اجرای ‏یک پروژه انتقال آب به قطر نیز در نظر گرفته شود. ترکیه ابتکار پروژه ماناوگات برای تامین آب شرب ‏کشورهای دارای تنش آبی خاور میانه از رودخانه‌ای با همین نام در نزدیکی آنتالیا را در کارنامه خود دارد. این ‏طرح برای اولین بار در سال ۱۹۸۷ در دستور کار قرار گرفت. در چارچوب این طرح در سال ۲۰۰۳ یک قرارداد ‏فروش آب به اسرائیل و انتقال آن از طريق تانكرهاي دريايي غول‌پيكر منعقد گردید. البته این قرارداد در سال ‌‏۲۰۰۶ فسخ شد.‏

💢‏نتیجه گیری

‏ در یک ارزیابی کلی می‌توان اظهار داشت که ذی‌نفعان پروژه خط لوله گاز قطر-ترکیه سرنگونی رژیم سوریه ‏را فرصت مناسبی برای احیای این پروژه می‌بینند. با این‌حال باید در نظر داشت با توجه به بی‌ثباتی سیاسی در ‏سوریه و رقابت‌های منطقه‌ای همچنان شرایط پیچیده‌ای حاکم است و موفقیت این طرح در گرو همکاری ‏بازیگران متعدد منطقه‌ای و بین‌المللی خواهد بود که به سختی می‌تواند حاصل شود و برای امکان سنجی نهایی ‏این پروژه باید تعادل منافع در برابر خطراتی که متوجه آن است در نظر گرفته شود.‏

🔁مطالب مرتبط
▫️
سرنگونی اسد؛ برندگان و بازدندگان
▫️نقش ترکیه در بازسازی سوریه و احیای پروژه خط لوله گاز قطر

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/225
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
♦️جوانان آمریکا و بیان نظراتشان راجع به اسرائیل
◼️امریکن انترپرایز
📝ساموئل جی.آبرامز


#تهران_ریویو

🔹داده‌های پیمایشی اخیر نشان می‌دهند که در مقایسه با مدت کوتاهی پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، جوانان آمریکایی دیدگاه خود را نسبت به اسرائیل تغییر اساسی داده‌اند. اگر پیروزی شگفت‌آور دونالد ترامپ در انتخابات نبود، نگاه جوانان آمریکایی به این سرعت تغییر نمی‌کرد؛ زیرا دانشجویان را در بیان حمایتشان از اسرائیل بدون ترس از طردشدن توسط جامعه جسورتر کرده است.

🔸در آغاز عملیات ۷ اکتبر و تنها چند روز بعد از حمله به اسرائیل توسط حماس، داده‌های پیمایشی از نظرسنجی هریس-هاروارد نشان می‌دادند که جوانان در مقایسه با نسل‌های پیشین، کمتر از اسرائیل حمایت می‌کنند. در حالی که جامعه آمریکا به طور گسترده‌ای (۸۴٪ به ۱۶٪) از اسرائیل در مقابل حماس حمایت می‌کرد، پس از ۷ اکتبر، تنها نیمی از افراد بین ۱۸ تا ۲۴ سال حامی اسرائیل بودند. در همین حال، ۹۵٪ از آمریکایی‌های بالای ۶۵ سال طرفدار اسرائیل بودند.

🔸یک سال بعد، در اکتبر ۲۰۲۴، دیدگاه جوانان آمریکایی باز هم تغییری نکرد. داده‌های نظرسنجی در دو هفته پیش از انتخابات ریاست جمهوری نشان داد که ۸۱٪ آمریکایی‌ها حامی اسرائیل و تنها ۱۹٪ آنها حامی حماس هستند. نسل‌های بزرگ‌تر با فاصله بسیار زیادی از جوانان، حامی اسرائیل بودند. در هر صورت، چهار ماه پیش، تنها ۵۷٪ از آمریکایی‌های ۱۸ تا ۲۴ ساله از اسرائیل حمایت می‌کردند که درصدی پایین‌تر از ۲۵ تا ۳۴ ساله‌ها (با ۶۵٪ طرفداری از اسرائیل) بود. مسن‌ترین قشر جامعه، یعنی ۶۵ ساله‌ها به بالا مجدداً قوی‌ترین حامیان اسرائیل (۹۴ درصد) بودند. این آمار بحث‌هایی را در مورد مسئله شکاف نسلی مطرح کرد که طبق آن جوانان آمریکایی دیدگاه مثبت‌تری نسبت به فلسطینیان در مقایسه با مردم اسرائیل دارند.

🔸با این وجود، داده‌‌های پیمایش ژانویه امسال از هاروارد-هریس این شکاف نسلی را رد کرد و به نظر می‌رسد جوانان آمریکایی به طور اساسی نگاه خود را نسبت به اسرائیل تغییر داده‌اند. این تغییر بسیار پرسش‌برانگیز است. آخرین داده‌ها نشان می‌دهد که نه تنها جامعه به جای حماس، بیشتر از اسرائیل حمایت می‌کند (۷۹٪ برای اسرائیل در مقابل ۲۱٪ برای حماس)؛ بلکه همچنین ۷۹٪ جوانان ۱۸ تا ۲۴ ساله حامی اسرائیل هستند. این سطح از تغییر حتی بیش از حمایت ۲۵ تا ۳۴ ساله‌هاست که ۶۸٪ از آنها از اسرائیل طرفداری می‌کنند. البته همچنان پایین‌تر از حمایت بیش از ۹۰ درصدی افراد بالای ۶۵ سال از اسرائیل است.

🔸داده‌های جدید نشان‌دهنده این است که جامعه فرهنگ طرد [یا همان cancel culture به معنای منزوی‌کردن و حمله رسانه‌ای-اجتماعی به دیدگاه‌ها علیه گروه‌‎ دینی، قومی، جنسی] و گروه‌های فکری و اجباری خطرناک را رد کرده است. افکار عمومی به ندرت دچار تغییرات ناگهانی می‌شود. به عنوان یک استاد دانشگاه، من با بسیاری از دانشجویان مواجه بوده‌ام که به هیج وجه ترقی‌خواه محسوب نمی‌شوند؛ اما در فضای عمومی خود را چپ میانه‌رو نشان می‌دهند. تقریباً تمامی آنها به طور خصوصی به من گفته‌اند که خودشان و دوستانشان ترقی‌خواه افراطی نیستند و از اسرائیل حمایت می‌کنند. اما آنها بیمناک هستند که توسط جامعه طرد شوند.

🔸تغییر در داده‌های اخیر به این دلیل است که پیروزی دونالد ترامپ نشانۀ چرخش از فرهنگ سکوت بود و آشکار کرد که دانشجویان در حلقه‌های دانشگاهی خود نماینده ارزش‌ها و دیدگاه‌های جامعه نیستند. به عنوان مثال، پیروزی ترامپ نشان داد که حمایت از تنوع، برابری و شمولیت [در میان به اصطلاح گرایش‌های جنسی] به طور چشم‌گیری کاهش پیدا کرده است. فرمان اجرایی او برای پایان‌دادن به برنامه برابری جنسی در استخدام‌های فدرال و جایگزینی شایستگی با آن، مهر تأییدی بر این نکته است.

🔸یک مشاور دانشگاهی در نیویورک تایمز این بحث را مطرح کرد که دانشجویان اکنون معتقدند که «... این چیزی است که به آن باور دارم و می‌خواهم در مورد آن صحبت کنم. اگر مسئول پذیرش کاملاً با من مخالف است و من را رد می‌کند، مشکلی نیست؛ زیرا من چنین کسی هستم...» اکنون دانشجویان احساس می‌کنند که برای صحبت کردن و زیرسوال بردن آزاد و صادقانه راحت‌تر هستند. این رفتاری است که ماهیت آموزش عالی را می‌سازد.

گمان نمی‌کنم که وضعیت جدید حمایت از اسرائیل در میان جوانان تغییر واقعی در دیدگاه‌ها نسبت به اسرائیل باشد. جواب معتبرتر این است که با پیروزی دونالد ترامپ، جوانان سرانجام باورهای حقیقی خود را بروز و ظهور می‌دهند. ایده‌آل‌ها و ارزش‌های کاخ سفید در حال آزادکردن جوانان آمریکایی از هنجارهای تقلید، سانسور و فرهنگ طرد است. در نهایت، گوناگونی نظرگاه‌ها مجددا پیروز شده است.

🔁مطالب مرتبط
▫️انتخابات آمریکا؛ ترامپ چگونه پیروز شد؟


اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/229
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔵 ردپای روسیه در اقتصاد قاره آفریقا

#اکوتهران

🔸حضور اقتصادی روسیه در آفریقا، علیرغم اینکه محدودتر از چین و اروپا است، از حیث نفوذ در بخش‌های کلیدی و همچنین رشد فزاینده در سایه تحریم‌های جنگ اوکراین واجد اهمیت است. باید توجه داشت که علیرغم سهم کمتر از بازارهای اقتصادی آفریقا، روسیه به عنوان میراث‌دار اتحاد جماهیر شوروی قدرت نرم قابل‌توجهی میان کشورهای استعمارزده در این قاره دارد و بسیاری از این ملل، از کمک‌های توسعه‌ای شوروی در سال‌های جنگ سرد خاطره خوشی دارند.

💢حوزه‌های همکاری

🔹حضور روسیه در آفریقا پس از فروپاشی شوروی تا سال ۲۰۱۰ محدود بود و اولین نمودهای بازگشت روسیه به آفریقا در این زمان مشاهده شد. با این‌حال، برگزاری اولین نشست روسیه-آفریقا در سال ۲۰۱۹ به عنوان نقطه عطف همکاری‌های اقتصادی دو طرف عنوان می‌شود. این اجلاس که دومین دوره آن نیز در سال ۲۰۲۳ برگزار گردید، اولین گردهمایی جدی رهبران آفریقایی با روسیه پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ به شمار می‌رفت و به انعقاد توافقات گسترده‌ای نیز انجامید.

🔹در دهه‌های اخیر روابط دو طرف در دو حوزه انرژی و صنایع استخراجی رو به گسترش بوده و شرکت‌های روسی قراردادهای متعددی را در حوزه استخراج، پالایش و فروش نفت در آفریقا منعقد نموده‌اند. لوک‌اویل، گازپروم و روس‌نفت در الجزایر، آنگولا، غنا، مصر، کامرون، ساحل عاج، کنگو، سیرالئون و موزامبیک حضور دارند. شرکت‌های آل‌روسا، روس‌جئو و روس‌آل در حوزه طلا، الماس و اورانیوم در کشورهای آنگولا، زیمباوه، گینه و کنگو سرمایه‌گذاری کرده‌اند. در مقابل، روسیه ضلع سومی برای طرف‌های آفریقایی در رقابت فزاینده چین و آمریکا بر سر منابع به شمار می‌رود.

🔹روسیه مهم‌ترین تامین‌کننده تجهیزات نظامی در آفریقاست و بنابر برآوردهای موجود، ۴۰ تا ۵۰ درصد تجهیزات نظامی در آفریقا توسط روسیه تامین می‌شود. برخلاف کشورهای غربی، روسیه کمتر در تامین تجهیزات نظامی شرط و شروط سیاسی مطرح می‌کند و همین مسئله بر جذابیت صنایع دفاعی روسیه در آفریقا افزوده است. براساس گزارش SIPRI روسیه در سال گذشته موفق شد که جای چین را در بازار تسلیحات جنوب صحرای آفریقا پر کند و بدین ترتیب سیطره خود بر بازار تسلیحات آفریقا را گسترش دهد.

🔹علاوه بر تامین تسلیحات، روسیه بازیگری مهم در عرصه خدمات خصوصی امنیتی در آفریقاست و پیمانکاران نظامی خصوصی (PMCs) نزدیک به روسیه –بالاخص گروه واگنر- در آفریقا علاوه بر تامین امنیت سرمایه‌گذاری‌های استخراجی روسیه، در ارائه خدمات مشابه به حاکمان آفریقایی در مناطقی همچون لیبی، جمهوری آفریقای مرکزی و مالی نقش داشته‌اند.

🔹تجارت روسیه و آفریقا از ۱.۶ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۱ به بیش از ۲۴.۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۳ رسیده که در این میان، سهم محصولاتی همچون غلات، کود و فرآورده‌های نفتی از سایر کالاها بیشتر است. در سال ۲۰۲۳ بیش از ۳۰% صادرات محصولات کشاورزی روسیه به آفریقا بوده است. بالاخص پس از جنگ اوکراین، بازار غلات تا اندازه زیادی دچار بحران شد و امنیت غذایی کشورهای آفریقایی با تهدید جدی مواجه شد. در این میان، روسیه از ظرفیت و جایگاه ویژه خود در بازار غلات به نفع افزایش نفوذ در قاره آفریقا استفاده و در مواردی، محصولات کشاورزی را در قالب کمک‌های غذایی به کشورهای آفریقایی ارسال نمود.

🔹روسیه به مراتب کمتر از چین، اروپا و آمریکا امکان ارائه پیشنهادهای تامین مالی و سرمایه‌گذاری سخاوتمندانه در پروژه‌های زیرساختی و توسعه‌ای آفریقا دارد و سهم آن در سرمایه‌گذاری خارجی آفریقا کمتر از یک درصد از کل است. با این‌حال، حضور روسیه در حوزه زیرساخت به سبب خودکفایی نسبی و انتقال فناوری مورد توجه بوده است. به عنوان مثال، شرکت برق‌آبی روس‌هیدرو دستکم ۳۳ پروژه در ۱۲ کشور آفریقایی در دست احداث دارد و بزرگترین نیروگاه برق هسته‌ای آفریقا با ظرفیت ۴۸۰۰ مگاوات در مصر توسط روسیه ساخته می‌شود.

💢 ویژگی‌های کلیدی

به طور کلی چند ویژگی شاخص در روابط اقتصادی روسیه و آفریقا وجود دارد. اولین ویژگی این روابط وجود نوعی ساختار تجاری نامتقارن است که در آن روسیه در ازای کالاهای مصرفی و نهایی، مواد اولیه و خام از آفریقا دریافت می‌کند. کالاهای محوری تامین شده توسط روسیه در یک تعریف موسع ماهیت امنیتی و راهبردی برای آفریقا دارند –تسلیحات، انرژی، غلات و خدمات امنیتی- و در مقابل روسیه نیز منابعی با اهمیت راهبردی از آفریقا به سرزمین خود باز می‌گرداند. همین مسئله به ظهور دومین خصیصه مهم در روابط روسیه و آفریقا یعنی دولت محوری و برقراری معادله منابع در مقابل امنیت انجامیده است.

🔁مطالب مرتبط
▫️برندگان و بازندگان رشد اقتصادی در آفریقا
▫️آسمان کشورهای ساحل؛ بازار داغ پهپادهای ترک و هواگردهای روس

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/230
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🌐سیاست ترامپ در قبال ونزوئلا و تأثیر آن بر ایران

#تحلیل_کوتاه

🔹از زمان به قدرت رسیدن هوگو چاوز از حزب سوسیالیستی و ضدامپریالیستی جنبش جمهوری پنجم در ونزوئلا (۱۹۹۹) روابط این کشور با آمریکا در تنش فزاینده بوده است. سیاست خارجه آمریکا در قبال ونزوئلا در دوران جرج بوش و باراک اوباما به صورت تحریم‌های متعدد به دلایل مختلف (قاچاق، حقوق بشر و...) جلوه‌گر شد. با این حال این ترامپ بود که از سال ۲۰۱۷، تحریم‌های گسترده‌ای علیه شرکت‌ها و کشتی‌های نفتی و همچنین سیستم‌های مالی ونزوئلا اعمال کرد و تاکنون تداوم یافته‌اند. اکنون نیز برخی پیش‌بینی می‌کنند این سیاست‌ها با ورود مجدد ترامپ به کاخ سفید بازگردند.

🔸به طور کل چندین علت را می‌توان علت تیرگی روابط میان دو کشور دانست. نخست مهاجرین لاتین است که از مرزهای جنوبی وارد آمریکا می‌شوند و یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های رأی‌دهندگان آمریکایی هستند. رقم بالایی از مهاجرین غیرقانونی، ونزوئلایی هستند. دوم، معادلات قدرت در آمریکای جنوبی است. هرچه کشورهای سوسیالیست و ضدآمریکایی در نیمکره غربی بیشتر باشند، امنیت آمریکا در این منطقه بیشتر به خطر می‌افتد. کشورهای سوسیالیستی آمریکای لاتین در پازلی بزرگ‌تر، بستر مناسبی برای ورود چین به حیاط خلوت آمریکا محسوب می‌شوند.

🔸با این حال چین تنها کشوری نیست که آمریکا نگران اتحاد ونزوئلا با آن است. سیاست‌های چماقی آمریکا باعث نزدیک‌ترشدن کشورهای باشگاه تحریمی‌ها به یکدیگر شده است که ایران از همه آنها مهم‌تر است. با افزایش تحریم‌ها دو کشور روابط خود را افزایش دادند که این شامل افزایش صادرات نفت ایران به ونزوئلا، تولید خودرو در این کشور، رزمایش‌های نظامی مشترک و... می‌شود. اگرچه روابط مساعد دو کشور پیش از تشدید تحریم‌ها و از زمان چاوز وجود داشت؛ اما نمی‌توان منکر شد که تحریم‌ها می‌توانند این روابط را تقویت کنند.

🔸در میان اعضای تیم سیاست خارجه ترامپ، کسانی همچون مارکو روبیو، اولین وزیر امور خارجه لاتین‌تبار تاریخ آمریکا، حضور دارند که طرفدار فشار حداکثری علیه مادورو و لغو تمامی مجوزهای نفتی اعطاشده به ونزوئلا توسط بایدن هستند. این افراد به طور کلی معتقدند که تنها راه شکست دشمنان آمریکا اتخاذ رویکرد سختگیرانه و وادارکردن آنها به تسلیم است. با این حال مشخص نیست ترامپ تا چه حد به سخنان آنان گوش دهد. اخیراً ترامپ ریچارد گرنل، فرستاده ویژه خود را به ونزوئلا فرستاد تا در مورد آزادی ۶ زندانی آمریکایی با مادورو مذاکره کند که موفقیت‌آمیز بود. ممکن است ترامپ به دلیل دو تجربه شکست‌‎خورده از فشار حداکثری (ونزوئلا و ایران) تصمیم بگیرد این بار، نخست روش تعامل محدود را امتحان کند.

🔸برای فهم اثر کاهش تحریم بر روابط میان ایران و ونزوئلا باید منازعه این دو کشور با آمریکا را با یکدیگر مقایسه کرد. هر دو کشور تا حدی متأثر از عوامل هویتی در روابطشان با آمریکا هستند. اما تفاوت مهمی که ونزوئلا با ایران دارد این است که موضوعات مورد مناقشه‌اش با آمریکا به پیچیدگی و حساسیت ایران (مسئله هسته‌ای، تنش با اسرائیل، سابقه طولانی‌تر منازعه و...) نیستند. همچنین روابط کنونی ایران و ونزوئلا آنچنان عمیق و محکم نیست که بتواند مانع جدی برای چرخش سیاست خارجه مادورو باشد. علاوه‌براین، ترامپ تمایلی به اشاعه دموکراسی ندارد و بنابراین راحت‌تر از بایدن می‌تواند با دولت مادورو کنار بیاید و اپوزوسیون ونزوئلا را کنار بگذارد که این در جلب نظر مادورو مؤثر است. در این صورت احتمال فاصله‌گیری از ایران را افزایش می‌دهد و حداقل انگیزه مادورو برای گسترش روابط را کاهش می‌دهد.

🔸البته نباید الگوی اثر تحریم را ساده‌سازی کرد. کاهش تحریم‌های ونزوئلا می‌تواند این کشور را به لحاظ سیاسی از ما دور کند؛ اما افزایش تحریم می‌تواند وضعیت این کشور را به حدی برساند که در روابط اقتصادی منفعتی برای ایران نداشته باشد. ونزوئلای تحت تحریم محیط مناسبی برای سرمایه‌گذاری یا فعالیت اقتصادی نیست و در پرداخت هزینه واردات خود با مشکل جدی مواجه است.

تاکنون روزهای نخستین دولت ترامپ به ارسال سیگنال‌های مثبت یا حداقل عدم سیگنال منفی به ایران و ونزوئلا سپری شده است. روابط میان آمریکا با دشمنانش از الگوی مشخصی پیروی می‌کند: چماق دشمنان را به یکدیگر نزدیک می‌کند و هویج نتیجه معکوس دارد. با این حال این سیگنال‌های مثبت را نباید به معنای کنارگذاشتن همیشگی سیاست فشار حداکثری ترامپ دانست. به نظر نمی‌رسد ترامپ شخصی باشد که در ناکامی در استفاده از هویج، خواستار استفاده مجدد از آن باشد. اطرافیان تندرو او نیز می‌توانند فرمان سیاست خارجه او را دوباره به سمت دوره نخست بچرخانند.

🔁مطالب مرتبط
▫️رویکرد ترامپ در قبال چین و پیامدها برای ایران

اندیشکده تهران

🌐https://institutetehran.com/art/232
🌐@InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
2025/02/04 03:58:03
Back to Top
HTML Embed Code: