باشگاه کتاب‌خوانی بروکا

[شب بود، شبی سرد و زمستانی…
در هوایی که رو به خاموشی می‌رفت، تنها صدایی که به گوش می‌رسید، صدای مداوم کوبیده شدن به در بود.
با باز شدنش، نوری گرم و طلایی بر پیکری لرزان افتاد. صورتی که با احتیاط خیابان را می‌پایید، او را به داخل دعوت کرد؛ کمکش کرد تا پالتوی ضخیمش را به چوب لباسی گوشه اتاق آویزان کند. وقتی لیوان حاوی مایع گرم را به دستانش داد، خبر از داستان جدیدش داد، شور و شوق او مسافر را تحت تاثیر قرار داد و زمانی که محتوای لیوان را مزه مزه می‌کرد، پای داستان جدید دوستش نشست:
«شب کم نظیری بود، خواننده‌ی عزیز! از آن شب‌ها که فقط در شور شباب ممکن است…»]

در سومین ایستگاه از سلسله جلسات بروکا، عصرانه‌ای را مهمان داستایفسکی جوان می‌شویم و در مورد داستانی کوتاه و عاشقانه‌ی شب های روشن با هم صحبت میکنیم.
برای این کتاب کوتاه و جالب یک جلسه برای تقریبا دو هفته‌ی دیگه در نظر گرفتیم.
زمان دقیق و مکان برگزاری بعدا در همین کانال اعلام خواهد شد.

دوستدار همراهی شما با ما😍

@brocabookclub

www.group-telegram.com/br/brocabookclub.com/33

697 viewsedited  May 31 at 17:31

[شب بود، شبی سرد و زمستانی…
در هوایی که رو به خاموشی می‌رفت، تنها صدایی که به گوش می‌رسید، صدای مداوم کوبیده شدن به در بود.
با باز شدنش، نوری گرم و طلایی بر پیکری لرزان افتاد. صورتی که با احتیاط خیابان را می‌پایید، او را به داخل دعوت کرد؛ کمکش کرد تا پالتوی ضخیمش را به چوب لباسی گوشه اتاق آویزان کند. وقتی لیوان حاوی مایع گرم را به دستانش داد، خبر از داستان جدیدش داد، شور و شوق او مسافر را تحت تاثیر قرار داد و زمانی که محتوای لیوان را مزه مزه می‌کرد، پای داستان جدید دوستش نشست:
«شب کم نظیری بود، خواننده‌ی عزیز! از آن شب‌ها که فقط در شور شباب ممکن است…»]

در سومین ایستگاه از سلسله جلسات بروکا، عصرانه‌ای را مهمان داستایفسکی جوان می‌شویم و در مورد داستانی کوتاه و عاشقانه‌ی شب های روشن با هم صحبت میکنیم.
برای این کتاب کوتاه و جالب یک جلسه برای تقریبا دو هفته‌ی دیگه در نظر گرفتیم.
زمان دقیق و مکان برگزاری بعدا در همین کانال اعلام خواهد شد.

دوستدار همراهی شما با ما😍

@brocabookclub

BY باشگاه کتاب‌خوانی بروکا