Telegram Group & Telegram Channel
زن، زندگی، آزادی، عنوان مقاله جدید منتشر شده در یکی از معتبرترین مجلات پزشکی دنیا یعنی NEJM ‌می‌باشد که توسط دکتر سوزان کشاف، متخصص داخلی و دانشیار دانشگاه Yale نوشته شده است.

مقاله با اشاره به عکس از مهسا ژینا امینی بر روی تخت بیمارستان آغاز می شود. "او 22 ساله بود، اخیراً در دانشگاه پذیرفته شده بود و در تعطیلات به همراه خانواده اش در تهران به سر می برد که به دلیل داشتن حجاب ناکامل توسط «گشت ارشاد» بازداشت شد. او مورد ضرب و شتم قرار گرفت و در بیمارستان بستری شد، سپس بر اثر جراحات جان خود را از دست داد. رویاهای او برای وکیل شدن، به دلیل نشان دادن تعدادی مو از بین رفت."

سپس به اعتراضات بعد از فوت مهسا امینی اشاره می شود. نویسنده مهسا امینی و بقیه دختران (مثل سارینا و نیکای ۱۶ ساله) را با دختر ۱۷ ساله خود به نام لیلا مقایسه می کند و به تصاویر و ویدئوهای دختران از خنده هایشان، آشپزی و رقص اشاره می کند. "هر دو دختر، نیکا و سارینا، مفقود و قبل از ۱۷ سالگی (سن دختر نویسنده) به شهادت رسیدند"

نویسنده، سپس از جریان زندگی خود و خانواده اش و مشکلاتی که بعد از انقلاب ۵۷ داشته اند و نهایتا از مهاجرتشان (فرار) به آمریکا در سال 1984 می گوید.

…"بازرسی های مکرر در مدارس انجام می شد. گشت ارشاد، در خیابان‌ها به دنبال کسی بود که قوانین را زیر پا بگذارد. شاسی‌بلندهای نیسان پاترول بژ به دنبال زنانی هستند که آرایش کرده یا لباس‌های نامناسب دارند یا با مردی راه می‌روند. همه ما عواقب گرفتار شدن را می دانستیم: شلاق زدن."

"دو مرد یونیفرم پوش روی تخت پدر و مادرم نشسته‌اند و همه کاست‌های ویدئویی ما را به سرعت جلو می‌برند. بیشتر موارد ضبط شده از کارتون های پلنگ صورتی بود. آنها سرگرم نشدند، اما من سرگرم شدم."

"یادم افتاد که موهایم را کوتاه کردم و مثل پسر بچه ها لباس پوشیدم تا بتوانم بدون حجاب دوچرخه سواری کنم."

“یاد پیامدهای مخالفت فکری افتادم. عمه ام (aunt) پس از گزارش یکی از همکلاسی هایم به خاطر خواندن روزنامه مخالف، از دانشکده دندانپزشکی اخراج شد. پسرعمو (cousin) مجبور به اعتراف عمومی در تلویزیون شد و سپس اعدام شد….”

نویسنده اشاره می کند که با دیدن ویدئوهای اعتراضات و شعار زن زندگی آزدی، همه این خاطرات برایش زنده شده است.

"قلبم برای چیزی که دیدم و برای سکوتی که اطرافم بود به درد آمد. به نظر می رسید هیچ کس نمی دانست و اهمیتی نمی داد. ... در این فکر بودم که چگونه عادلانه است که لیلای من بتواند برای دانشگاه اقدام کند و نظرش را (آزادانه) بگوید، اما لیلاها در ایران به شیوه های غیرقابل توصیفی به دلیل مطالبه حقوق اولیه انسانی مجازات می شدند."

"من می توانستم از بیماران مراقبت کنم، در حالی که همکاران ایرانی ام که به معترضان مجروح رسیدگی می کردند تهدید می شدند، در سلول انفرادی قرار می گرفتند و به قتل می رسیدند." اینجا نویسنده به کشته شدن دو پزشک (آیدا رستمی و پریسا بهمنی) در جریان اعتراضات اشاره می کند و البته در هر دو مورد عنوان می کند که مقامات رسمی، کشته شدن در جریان اعتراضات را قبول ندارند و برای هر دو، علت مرگ را تصادف رانندگی می داند.

"این روایت بارها و بارها تکرار می‌شود: معترضان ناپدید می‌شوند، اما بعداً گزارش می‌شود که از یک ساختمان پریده‌اند، از پل هوایی سقوط کرده‌اند یا در یک تصادف رانندگی جان خود را از دست داده‌اند."

در قسمت بعد نویسنده از کنارهم قرار گرفتن گروهی از ایرانی ها برای حمایت از یکدیگر و همچنین درخواست حمایت از همکاران غیر ایرانیشان برای شنیده شدن صدایشان می گوید و شعر سعدی"بنی آدم اعضای يكديگرند" را می آورد

Human beings are like parts of a body,
created from the same essence.
When one part is hurt and in pain,
the others cannot remain in peace and be quiet.
If the misery of others leaves you indifferent
and with no feelings of sorrow,
You cannot be called a human being.


در نهایت در ادامه این شعر سعدی، و با توجه به آن، نویسنده مقاله را این طور به پایان می رساند:

"از هر چهار پزشک دارای مجوز در آمریکا، یک نفر فارغ‌التحصیل پزشکی از خارج آمریکا است. دیگران، مانند من، ریشه‌هایی در سراسر جهان دارند و داستان‌های ناگفته‌ای دارند که نسل‌ها را در بر می‌گیرد. تعلق از تمایل ما برای در آغوش کشیدن انسانیت در همه اشکال آن ناشی می شود از دیدن و ایستادن در کنار کسانی که آسیب می بینند، ارسال متن حمایتی و امضای طومار. برای مردم ایران، اوکراین، افغانستان، ترکیه یا سودان، اینها اقدامات ساده و قدرتمندی هستند که ما را به عنوان اعضای یک بدن به هم متصل می کنند.

این بیست و هفتمین مقاله ای بود که من در مورد مهسا امینی و اعتراضات بعد از آن در ایران از مجلات علمی اینجا گذاشتم.

مقالات قبلی: اینجا

@Scientometric



group-telegram.com/scientometric/6602
Create:
Last Update:

زن، زندگی، آزادی، عنوان مقاله جدید منتشر شده در یکی از معتبرترین مجلات پزشکی دنیا یعنی NEJM ‌می‌باشد که توسط دکتر سوزان کشاف، متخصص داخلی و دانشیار دانشگاه Yale نوشته شده است.

مقاله با اشاره به عکس از مهسا ژینا امینی بر روی تخت بیمارستان آغاز می شود. "او 22 ساله بود، اخیراً در دانشگاه پذیرفته شده بود و در تعطیلات به همراه خانواده اش در تهران به سر می برد که به دلیل داشتن حجاب ناکامل توسط «گشت ارشاد» بازداشت شد. او مورد ضرب و شتم قرار گرفت و در بیمارستان بستری شد، سپس بر اثر جراحات جان خود را از دست داد. رویاهای او برای وکیل شدن، به دلیل نشان دادن تعدادی مو از بین رفت."

سپس به اعتراضات بعد از فوت مهسا امینی اشاره می شود. نویسنده مهسا امینی و بقیه دختران (مثل سارینا و نیکای ۱۶ ساله) را با دختر ۱۷ ساله خود به نام لیلا مقایسه می کند و به تصاویر و ویدئوهای دختران از خنده هایشان، آشپزی و رقص اشاره می کند. "هر دو دختر، نیکا و سارینا، مفقود و قبل از ۱۷ سالگی (سن دختر نویسنده) به شهادت رسیدند"

نویسنده، سپس از جریان زندگی خود و خانواده اش و مشکلاتی که بعد از انقلاب ۵۷ داشته اند و نهایتا از مهاجرتشان (فرار) به آمریکا در سال 1984 می گوید.

…"بازرسی های مکرر در مدارس انجام می شد. گشت ارشاد، در خیابان‌ها به دنبال کسی بود که قوانین را زیر پا بگذارد. شاسی‌بلندهای نیسان پاترول بژ به دنبال زنانی هستند که آرایش کرده یا لباس‌های نامناسب دارند یا با مردی راه می‌روند. همه ما عواقب گرفتار شدن را می دانستیم: شلاق زدن."

"دو مرد یونیفرم پوش روی تخت پدر و مادرم نشسته‌اند و همه کاست‌های ویدئویی ما را به سرعت جلو می‌برند. بیشتر موارد ضبط شده از کارتون های پلنگ صورتی بود. آنها سرگرم نشدند، اما من سرگرم شدم."

"یادم افتاد که موهایم را کوتاه کردم و مثل پسر بچه ها لباس پوشیدم تا بتوانم بدون حجاب دوچرخه سواری کنم."

“یاد پیامدهای مخالفت فکری افتادم. عمه ام (aunt) پس از گزارش یکی از همکلاسی هایم به خاطر خواندن روزنامه مخالف، از دانشکده دندانپزشکی اخراج شد. پسرعمو (cousin) مجبور به اعتراف عمومی در تلویزیون شد و سپس اعدام شد….”

نویسنده اشاره می کند که با دیدن ویدئوهای اعتراضات و شعار زن زندگی آزدی، همه این خاطرات برایش زنده شده است.

"قلبم برای چیزی که دیدم و برای سکوتی که اطرافم بود به درد آمد. به نظر می رسید هیچ کس نمی دانست و اهمیتی نمی داد. ... در این فکر بودم که چگونه عادلانه است که لیلای من بتواند برای دانشگاه اقدام کند و نظرش را (آزادانه) بگوید، اما لیلاها در ایران به شیوه های غیرقابل توصیفی به دلیل مطالبه حقوق اولیه انسانی مجازات می شدند."

"من می توانستم از بیماران مراقبت کنم، در حالی که همکاران ایرانی ام که به معترضان مجروح رسیدگی می کردند تهدید می شدند، در سلول انفرادی قرار می گرفتند و به قتل می رسیدند." اینجا نویسنده به کشته شدن دو پزشک (آیدا رستمی و پریسا بهمنی) در جریان اعتراضات اشاره می کند و البته در هر دو مورد عنوان می کند که مقامات رسمی، کشته شدن در جریان اعتراضات را قبول ندارند و برای هر دو، علت مرگ را تصادف رانندگی می داند.

"این روایت بارها و بارها تکرار می‌شود: معترضان ناپدید می‌شوند، اما بعداً گزارش می‌شود که از یک ساختمان پریده‌اند، از پل هوایی سقوط کرده‌اند یا در یک تصادف رانندگی جان خود را از دست داده‌اند."

در قسمت بعد نویسنده از کنارهم قرار گرفتن گروهی از ایرانی ها برای حمایت از یکدیگر و همچنین درخواست حمایت از همکاران غیر ایرانیشان برای شنیده شدن صدایشان می گوید و شعر سعدی"بنی آدم اعضای يكديگرند" را می آورد

Human beings are like parts of a body,
created from the same essence.
When one part is hurt and in pain,
the others cannot remain in peace and be quiet.
If the misery of others leaves you indifferent
and with no feelings of sorrow,
You cannot be called a human being.


در نهایت در ادامه این شعر سعدی، و با توجه به آن، نویسنده مقاله را این طور به پایان می رساند:

"از هر چهار پزشک دارای مجوز در آمریکا، یک نفر فارغ‌التحصیل پزشکی از خارج آمریکا است. دیگران، مانند من، ریشه‌هایی در سراسر جهان دارند و داستان‌های ناگفته‌ای دارند که نسل‌ها را در بر می‌گیرد. تعلق از تمایل ما برای در آغوش کشیدن انسانیت در همه اشکال آن ناشی می شود از دیدن و ایستادن در کنار کسانی که آسیب می بینند، ارسال متن حمایتی و امضای طومار. برای مردم ایران، اوکراین، افغانستان، ترکیه یا سودان، اینها اقدامات ساده و قدرتمندی هستند که ما را به عنوان اعضای یک بدن به هم متصل می کنند.

این بیست و هفتمین مقاله ای بود که من در مورد مهسا امینی و اعتراضات بعد از آن در ایران از مجلات علمی اینجا گذاشتم.

مقالات قبلی: اینجا

@Scientometric

BY Scientometrics


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/scientometric/6602

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

"The result is on this photo: fiery 'greetings' to the invaders," the Security Service of Ukraine wrote alongside a photo showing several military vehicles among plumes of black smoke. A Russian Telegram channel with over 700,000 followers is spreading disinformation about Russia's invasion of Ukraine under the guise of providing "objective information" and fact-checking fake news. Its influence extends beyond the platform, with major Russian publications, government officials, and journalists citing the page's posts. In this regard, Sebi collaborated with the Telecom Regulatory Authority of India (TRAI) to reduce the vulnerability of the securities market to manipulation through misuse of mass communication medium like bulk SMS. "And that set off kind of a battle royale for control of the platform that Durov eventually lost," said Nathalie Maréchal of the Washington advocacy group Ranking Digital Rights. Telegram, which does little policing of its content, has also became a hub for Russian propaganda and misinformation. Many pro-Kremlin channels have become popular, alongside accounts of journalists and other independent observers.
from br


Telegram Scientometrics
FROM American