نگاهی به احکام کیفری قرآن
بخش سوم: محاربه
۲/۲
مجازات محاربه و سلب امنیت در کشورهای مختلف جهان باستان به شدت متفاوت بود و تحت تأثیر فرهنگ، دین و قوانین هر جامعه قرار داشت. در زیر به برخی از این مجازاتها در تمدنهای مختلف اشاره میشود:
▎1. ایران باستان (هخامنشیان)
- مجازات: محاربه و سلب امنیت معمولاً با مجازاتهای سنگین مواجه میشد. این مجازاتها شامل اعدام، قطع دست یا پا، و تبعید بود.
- دلیل: حفظ نظم و امنیت عمومی و جلوگیری از هرگونه شورش یا ناامنی.
▎2. روم باستان
- مجازات: در روم، محاربه به عنوان یک جرم جدی تلقی میشد و مجازاتهایی چون اعدام، کار اجباری در معادن، و گاهی اوقات سوزاندن زنده وجود داشت.
- دلیل: حفظ قدرت سیاسی و اجتماعی و جلوگیری از تهدیدات علیه امپراتوری.
▎3. یونان باستان
- مجازات: در شهرهای یونانی، مجازات برای محاربه میتوانست شامل تبعید یا اعدام باشد. در آتن، مجازات مرگ برای کسانی که به سلب امنیت عمومی متهم میشدند رایج بود.
- دلیل: تأکید بر دموکراسی و حفظ امنیت شهروندان.
▎4. مصر باستان
- مجازات: در مصر، محاربه و سلب امنیت معمولاً با مجازاتهایی چون اعدام یا قطع اعضای بدن همراه بود. فرعون به عنوان نماینده خدا، به شدت بر این مسائل نظارت داشت.
- دلیل: حفظ نظم اجتماعی و احترام به قدرت سلطنت.
▎5. چین باستان
- مجازات: در چین، محاربه به شدت مجازات میشد. مجازاتها شامل اعدام، قطع اعضای بدن، و کار اجباری بود.
- دلیل: حفظ اتحاد و نظم در جامعه.
▎6. هند باستان
- مجازات: در هند، مجازات محاربه بسته به طبقه اجتماعی و نوع جرم متفاوت بود. گاهی اوقات مجازات شامل اعدام یا تبعید بود.
- دلیل: رعایت اصول اخلاقی و اجتماعی.
▎7. آشور و بابل
- مجازات: در این تمدنها، محاربه معمولاً با مجازاتهای سختی مانند اعدام یا قطع اعضای بدن مواجه میشد.
- دلیل: تأکید بر قدرت سلطنت و نظم اجتماعی.
در کل، مجازاتهای مرتبط با محاربه و سلب امنیت در جهان باستان عموماً سخت و شدید بودند و هدف آنها حفظ نظم اجتماعی و قدرت دولت بود.
بخش سوم: محاربه
۲/۲
مجازات محاربه و سلب امنیت در کشورهای مختلف جهان باستان به شدت متفاوت بود و تحت تأثیر فرهنگ، دین و قوانین هر جامعه قرار داشت. در زیر به برخی از این مجازاتها در تمدنهای مختلف اشاره میشود:
▎1. ایران باستان (هخامنشیان)
- مجازات: محاربه و سلب امنیت معمولاً با مجازاتهای سنگین مواجه میشد. این مجازاتها شامل اعدام، قطع دست یا پا، و تبعید بود.
- دلیل: حفظ نظم و امنیت عمومی و جلوگیری از هرگونه شورش یا ناامنی.
▎2. روم باستان
- مجازات: در روم، محاربه به عنوان یک جرم جدی تلقی میشد و مجازاتهایی چون اعدام، کار اجباری در معادن، و گاهی اوقات سوزاندن زنده وجود داشت.
- دلیل: حفظ قدرت سیاسی و اجتماعی و جلوگیری از تهدیدات علیه امپراتوری.
▎3. یونان باستان
- مجازات: در شهرهای یونانی، مجازات برای محاربه میتوانست شامل تبعید یا اعدام باشد. در آتن، مجازات مرگ برای کسانی که به سلب امنیت عمومی متهم میشدند رایج بود.
- دلیل: تأکید بر دموکراسی و حفظ امنیت شهروندان.
▎4. مصر باستان
- مجازات: در مصر، محاربه و سلب امنیت معمولاً با مجازاتهایی چون اعدام یا قطع اعضای بدن همراه بود. فرعون به عنوان نماینده خدا، به شدت بر این مسائل نظارت داشت.
- دلیل: حفظ نظم اجتماعی و احترام به قدرت سلطنت.
▎5. چین باستان
- مجازات: در چین، محاربه به شدت مجازات میشد. مجازاتها شامل اعدام، قطع اعضای بدن، و کار اجباری بود.
- دلیل: حفظ اتحاد و نظم در جامعه.
▎6. هند باستان
- مجازات: در هند، مجازات محاربه بسته به طبقه اجتماعی و نوع جرم متفاوت بود. گاهی اوقات مجازات شامل اعدام یا تبعید بود.
- دلیل: رعایت اصول اخلاقی و اجتماعی.
▎7. آشور و بابل
- مجازات: در این تمدنها، محاربه معمولاً با مجازاتهای سختی مانند اعدام یا قطع اعضای بدن مواجه میشد.
- دلیل: تأکید بر قدرت سلطنت و نظم اجتماعی.
در کل، مجازاتهای مرتبط با محاربه و سلب امنیت در جهان باستان عموماً سخت و شدید بودند و هدف آنها حفظ نظم اجتماعی و قدرت دولت بود.
نگاهی به احکام کیفری قرآن
بخش چهارم زنا
۱/۲
عبدالعلی بازرگان: "در کل قرآن چهار کیفر بیشتر نیست و آن چهار کیفر هم در همه جای دنیا هست. یکی سرقت است، یکی قصاص جان است که هیچ جای دنیا نسبت به آن بیتفاوت نیستند، یکی امنیت جامعه را (مسلحانه) به هم زدن و یکی هم زنای علنی است در جلوی چشم مردم. تجاوز به عفت عمومی. در سراسر قرآن شما حتی یک کیفر دیگر در هیچ مورد نمیتوانید پیدا کنید."
در این پرونده چهار حکم کیفری قرآن را که در عربستان باستان نازل شده است، با احکام عرفی کیفری سایر نقاط جهان باستان برای آن چهار جرم سنجیده شد و نشان داده شد که این احکام در چهارگوشه جهان در آن دوران اجرا میشدهاند که با جرح و تعدیلاتی توسط شارع امضا شدهاند. در اسلایدهای این فرسته، احکام کیفری مربوط به زنا در جهان باستان نشان داده شده است.
بنابراین بخش کیفری از احکام اجتماعی شریعت و فقه تخته بند زمان و مکان بوده و عرف عقلای زمان خویش بودهاند که با جرح و تعدیلاتی توسط شارع امضا شدهاند و امروز دیگر منسوخ شدهاند.
امروز باید این احکام را مطابق عرف عقلای زمان در جهان مدرن در چهارگوشه جهان بومیسازی کرد و اجرا نمود. چنانچه مقصود شارع چنین بوده است. احکام پیشین در زمانه خویش در سراسر جهان عادلانه و منصفانه شناخته میشدهاند و امروز باید احکامی عادلانه و منصفانه به باور عصر مدرن برای مجازاتها انتخاب نمود.
https://www.instagram.com/p/C_0wqdxOrNx/?igsh=MTRlc3pxMHVvbzVqaQ==
بخش چهارم زنا
۱/۲
عبدالعلی بازرگان: "در کل قرآن چهار کیفر بیشتر نیست و آن چهار کیفر هم در همه جای دنیا هست. یکی سرقت است، یکی قصاص جان است که هیچ جای دنیا نسبت به آن بیتفاوت نیستند، یکی امنیت جامعه را (مسلحانه) به هم زدن و یکی هم زنای علنی است در جلوی چشم مردم. تجاوز به عفت عمومی. در سراسر قرآن شما حتی یک کیفر دیگر در هیچ مورد نمیتوانید پیدا کنید."
در این پرونده چهار حکم کیفری قرآن را که در عربستان باستان نازل شده است، با احکام عرفی کیفری سایر نقاط جهان باستان برای آن چهار جرم سنجیده شد و نشان داده شد که این احکام در چهارگوشه جهان در آن دوران اجرا میشدهاند که با جرح و تعدیلاتی توسط شارع امضا شدهاند. در اسلایدهای این فرسته، احکام کیفری مربوط به زنا در جهان باستان نشان داده شده است.
بنابراین بخش کیفری از احکام اجتماعی شریعت و فقه تخته بند زمان و مکان بوده و عرف عقلای زمان خویش بودهاند که با جرح و تعدیلاتی توسط شارع امضا شدهاند و امروز دیگر منسوخ شدهاند.
امروز باید این احکام را مطابق عرف عقلای زمان در جهان مدرن در چهارگوشه جهان بومیسازی کرد و اجرا نمود. چنانچه مقصود شارع چنین بوده است. احکام پیشین در زمانه خویش در سراسر جهان عادلانه و منصفانه شناخته میشدهاند و امروز باید احکامی عادلانه و منصفانه به باور عصر مدرن برای مجازاتها انتخاب نمود.
https://www.instagram.com/p/C_0wqdxOrNx/?igsh=MTRlc3pxMHVvbzVqaQ==
نگاهی به احکام کیفری قرآن
بخش چهارم زنا
۲/۲
مجازات زنا در کشورهای مختلف جهان باستان به شدت متفاوت بود و تحت تأثیر فرهنگ، دین و قوانین هر جامعه قرار داشت. در زیر به برخی از این مجازاتها در تمدنهای مختلف اشاره میشود:
▎1. ایران باستان
- مجازات: زنا به عنوان یک جرم جدی تلقی میشد و مجازاتهایی چون اعدام، تبعید یا تنبیههای شدید وجود داشت.
- دلیل: حفظ نظم اجتماعی و خانواده.
▎2. روم باستان
- مجازات: در روم، زنا معمولاً با مجازاتهایی چون طلاق، تبعید و حتی اعدام مواجه میشد. زنان متأهل که مرتکب زنا میشدند، ممکن بود به شدت مجازات شوند.
- دلیل: حفظ آبرو و نظم اجتماعی.
▎3. یونان باستان
- مجازات: در آتن، زنا به شدت محکوم میشد و مجازاتهایی مانند طلاق و تبعید وجود داشت. مردان متأهل نیز ممکن بود تحت فشار اجتماعی قرار بگیرند.
- دلیل: احترام به خانواده و حفظ نظم اجتماعی.
▎4. مصر باستان
- مجازات: زنا در مصر معمولاً با مجازاتهایی چون اعدام یا تنبیههای جسمی مواجه بود. زنان مرتکب زنا ممکن بود به شدت مجازات شوند.
- دلیل: حفظ نظم اجتماعی و احترام به خانواده.
▎5. چین باستان
- مجازات: در چین، زنا به عنوان یک جرم جدی تلقی میشد و مجازاتهایی مانند اعدام یا قطع اعضای بدن وجود داشت.
- دلیل: تأکید بر خانواده و نظم اجتماعی.
▎6. هند باستان
- مجازات: در هند، مجازات زنا بسته به طبقه اجتماعی و نوع جرم متفاوت بود. گاهی اوقات مجازات شامل اعدام یا تبعید بود.
- دلیل: رعایت اصول اخلاقی و اجتماعی.
▎7. آشور و بابل
- مجازات: در این تمدنها، زنا معمولاً با مجازاتهای سختی مانند اعدام یا تنبیههای شدید مواجه میشد.
- دلیل: تأکید بر قدرت سلطنت و نظم اجتماعی.
در کل، مجازاتهای مرتبط با زنا در جهان باستان عموماً سخت و شدید بودند و هدف آنها حفظ نظم اجتماعی، خانواده و ارزشهای فرهنگی هر جامعه بود.
بخش چهارم زنا
۲/۲
مجازات زنا در کشورهای مختلف جهان باستان به شدت متفاوت بود و تحت تأثیر فرهنگ، دین و قوانین هر جامعه قرار داشت. در زیر به برخی از این مجازاتها در تمدنهای مختلف اشاره میشود:
▎1. ایران باستان
- مجازات: زنا به عنوان یک جرم جدی تلقی میشد و مجازاتهایی چون اعدام، تبعید یا تنبیههای شدید وجود داشت.
- دلیل: حفظ نظم اجتماعی و خانواده.
▎2. روم باستان
- مجازات: در روم، زنا معمولاً با مجازاتهایی چون طلاق، تبعید و حتی اعدام مواجه میشد. زنان متأهل که مرتکب زنا میشدند، ممکن بود به شدت مجازات شوند.
- دلیل: حفظ آبرو و نظم اجتماعی.
▎3. یونان باستان
- مجازات: در آتن، زنا به شدت محکوم میشد و مجازاتهایی مانند طلاق و تبعید وجود داشت. مردان متأهل نیز ممکن بود تحت فشار اجتماعی قرار بگیرند.
- دلیل: احترام به خانواده و حفظ نظم اجتماعی.
▎4. مصر باستان
- مجازات: زنا در مصر معمولاً با مجازاتهایی چون اعدام یا تنبیههای جسمی مواجه بود. زنان مرتکب زنا ممکن بود به شدت مجازات شوند.
- دلیل: حفظ نظم اجتماعی و احترام به خانواده.
▎5. چین باستان
- مجازات: در چین، زنا به عنوان یک جرم جدی تلقی میشد و مجازاتهایی مانند اعدام یا قطع اعضای بدن وجود داشت.
- دلیل: تأکید بر خانواده و نظم اجتماعی.
▎6. هند باستان
- مجازات: در هند، مجازات زنا بسته به طبقه اجتماعی و نوع جرم متفاوت بود. گاهی اوقات مجازات شامل اعدام یا تبعید بود.
- دلیل: رعایت اصول اخلاقی و اجتماعی.
▎7. آشور و بابل
- مجازات: در این تمدنها، زنا معمولاً با مجازاتهای سختی مانند اعدام یا تنبیههای شدید مواجه میشد.
- دلیل: تأکید بر قدرت سلطنت و نظم اجتماعی.
در کل، مجازاتهای مرتبط با زنا در جهان باستان عموماً سخت و شدید بودند و هدف آنها حفظ نظم اجتماعی، خانواده و ارزشهای فرهنگی هر جامعه بود.
🔹️تفاوت لیبرالیسم مدرن با نئولیبرالیسم
چرا اکثر راستهای ایران لیبرال نیستند؟
#نقد_راست_ایرانی
راستهای ایرانی، بویی از لیبرالیسم مدرن نبردهاند. چنانچه پیشتر در این پرونده آمد ایشان شیفته نئولیبرالکاپیتالیسم تاچری و ریگانی هستند که در شیلی و چین هم توسط پینوشه و دنگ شیائوپینگ پیادهسازی شد.
لیبرالیسم مدرن و نئولیبرالیسم دو مفهوم مرتبط با یکدیگر هستند، اما در زمینهها و اصول مختلفی تفاوت دارند. در زیر به تشریح این تفاوتها پرداخته میشود:
▎۱. تعریف و زمینه تاریخی:
- لیبرالیسم مدرن: این مکتب فکری به قرن 17 و 18 برمیگردد و بر آزادی فردی، حقوق بشر، دموکراسی و حکومت قانون تأکید دارد. فیلسوفانی مانند جان لاک و جان استوارت میل از پیشگامان این مکتب هستند.
- نئولیبرالیسم: این اصطلاح به رویکرد اقتصادی و سیاسیای اشاره دارد که از دهه 1970 به بعد در واکنش به بحرانهای اقتصادی و اجتماعی شکل گرفت. نئولیبرالیسم بر کاهش نقش دولت در اقتصاد، خصوصیسازی، آزادسازی بازارها و کاهش هزینههای اجتماعی تأکید دارد.
▎۲. نقش دولت:
- لیبرالیسم مدرن: معتقد است که دولت باید نقش فعالی در حمایت از حقوق فردی و تأمین خدمات عمومی داشته باشد. این مکتب به تعادل بین آزادیهای فردی و مسئولیتهای اجتماعی اهمیت میدهد.
- نئولیبرالیسم: به کاهش نقش دولت در اقتصاد و واگذاری بسیاری از وظایف آن به بخش خصوصی اعتقاد دارد. نئولیبرالیسم معمولاً خواستار کاهش مالیاتها و حذف مقررات دولتی است.
▎۳. اقتصاد:
- لیبرالیسم مدرن: ممکن است از یک اقتصاد مختلط حمایت کند که هم شامل بخش خصوصی و هم بخش عمومی باشد. این رویکرد به عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه ثروت توجه دارد.
- نئولیبرالیسم: بر بازار آزاد و رقابت به عنوان بهترین راه برای ایجاد ثروت تأکید میکند و معمولاً نسبت به مسائل اجتماعی و اقتصادی کمتر حساس است.
▎۴. تأثیرات اجتماعی:
- لیبرالیسم مدرن: به دنبال ایجاد جامعهای عادلانه و برابر است که در آن حقوق بشر رعایت شود.
- نئولیبرالیسم: ممکن است منجر به افزایش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی شود، زیرا تمرکز بر بازار آزاد میتواند به نفع گروههای خاصی از جامعه باشد.
▎۵. دیدگاه نسبت به جهانیسازی:
- لیبرالیسم مدرن: ممکن است نسبت به جهانیسازی با احتیاط برخورد کند و بر اهمیت فرهنگها و حقوق محلی تأکید کند.
- نئولیبرالیسم: معمولاً از جهانیسازی به عنوان یک فرصت برای توسعه اقتصادی و گسترش بازارها حمایت میکند.
به طور خلاصه، لیبرالیسم مدرن بر حقوق فردی و عدالت اجتماعی تأکید دارد، در حالی که نئولیبرالیسم بیشتر بر کارایی اقتصادی، بازار آزاد و کاهش نقش دولت تمرکز میکند.
https://www.instagram.com/p/C_-aoleJFAv/?igsh=MW9lZWM1ZXhjcnJyeA==
چرا اکثر راستهای ایران لیبرال نیستند؟
#نقد_راست_ایرانی
راستهای ایرانی، بویی از لیبرالیسم مدرن نبردهاند. چنانچه پیشتر در این پرونده آمد ایشان شیفته نئولیبرالکاپیتالیسم تاچری و ریگانی هستند که در شیلی و چین هم توسط پینوشه و دنگ شیائوپینگ پیادهسازی شد.
لیبرالیسم مدرن و نئولیبرالیسم دو مفهوم مرتبط با یکدیگر هستند، اما در زمینهها و اصول مختلفی تفاوت دارند. در زیر به تشریح این تفاوتها پرداخته میشود:
▎۱. تعریف و زمینه تاریخی:
- لیبرالیسم مدرن: این مکتب فکری به قرن 17 و 18 برمیگردد و بر آزادی فردی، حقوق بشر، دموکراسی و حکومت قانون تأکید دارد. فیلسوفانی مانند جان لاک و جان استوارت میل از پیشگامان این مکتب هستند.
- نئولیبرالیسم: این اصطلاح به رویکرد اقتصادی و سیاسیای اشاره دارد که از دهه 1970 به بعد در واکنش به بحرانهای اقتصادی و اجتماعی شکل گرفت. نئولیبرالیسم بر کاهش نقش دولت در اقتصاد، خصوصیسازی، آزادسازی بازارها و کاهش هزینههای اجتماعی تأکید دارد.
▎۲. نقش دولت:
- لیبرالیسم مدرن: معتقد است که دولت باید نقش فعالی در حمایت از حقوق فردی و تأمین خدمات عمومی داشته باشد. این مکتب به تعادل بین آزادیهای فردی و مسئولیتهای اجتماعی اهمیت میدهد.
- نئولیبرالیسم: به کاهش نقش دولت در اقتصاد و واگذاری بسیاری از وظایف آن به بخش خصوصی اعتقاد دارد. نئولیبرالیسم معمولاً خواستار کاهش مالیاتها و حذف مقررات دولتی است.
▎۳. اقتصاد:
- لیبرالیسم مدرن: ممکن است از یک اقتصاد مختلط حمایت کند که هم شامل بخش خصوصی و هم بخش عمومی باشد. این رویکرد به عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه ثروت توجه دارد.
- نئولیبرالیسم: بر بازار آزاد و رقابت به عنوان بهترین راه برای ایجاد ثروت تأکید میکند و معمولاً نسبت به مسائل اجتماعی و اقتصادی کمتر حساس است.
▎۴. تأثیرات اجتماعی:
- لیبرالیسم مدرن: به دنبال ایجاد جامعهای عادلانه و برابر است که در آن حقوق بشر رعایت شود.
- نئولیبرالیسم: ممکن است منجر به افزایش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی شود، زیرا تمرکز بر بازار آزاد میتواند به نفع گروههای خاصی از جامعه باشد.
▎۵. دیدگاه نسبت به جهانیسازی:
- لیبرالیسم مدرن: ممکن است نسبت به جهانیسازی با احتیاط برخورد کند و بر اهمیت فرهنگها و حقوق محلی تأکید کند.
- نئولیبرالیسم: معمولاً از جهانیسازی به عنوان یک فرصت برای توسعه اقتصادی و گسترش بازارها حمایت میکند.
به طور خلاصه، لیبرالیسم مدرن بر حقوق فردی و عدالت اجتماعی تأکید دارد، در حالی که نئولیبرالیسم بیشتر بر کارایی اقتصادی، بازار آزاد و کاهش نقش دولت تمرکز میکند.
https://www.instagram.com/p/C_-aoleJFAv/?igsh=MW9lZWM1ZXhjcnJyeA==
چرا سوسیال دموکراسی یک ضرورت برای ایران امروز است؟
#اقتصاد_امروز_ما
پس از فاجعه #معدن_طبس دوباره وضعیت نامطلوب طبقه کارگر در ایران برجسته شد. در فرستههای پیشین از معایب سرمایهداری نئولیبرال و سرمایهداری دولتی سخن گفته شد. همچنین گفته شد بهتر است برای یک بار هم که شده به جای واردات ایدئولوژیهای سمی ( اسلامیسم از مصر، مارکسیسم-لنینیسم از شوروی، ناسیونالیسم رومانتیک از آلمان نازی و نئولیبرالیسم از شیلی و چین)، ایدئولوژیهای میانهرو چون مدل نوردیک و سوسیال دموکراسی را در ایران ترویج دهیم که مردم اروپای شمالی و کشورهای اسکاندیناوی امروز از نظر رفاه و خوشبختی در جهان اولند. اما سوسیال دموکراسی چیست؟
سوسیال دموکراسی یک جنبش سیاسی و اقتصادی است که به دنبال ترکیب اصول دموکراسی با ارزشهای اجتماعی و اقتصادی است. این نظریه به طور کلی بر این باور است که دولت باید در زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم نقش فعالی ایفا کند تا عدالت اجتماعی و برابری فرصتها را تضمین کند. در ادامه به برخی از ویژگیها و اصول سوسیال دموکراسی اشاره میشود:
▎۱. دموکراسی سیاسی
سوسیال دموکراسی بر برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه، حقوق بشر، آزادیهای فردی و حق مشارکت سیاسی تأکید دارد. این جنبش به دنبال ایجاد نهادهای دموکراتیک و پاسخگو است.
▎۲. عدالت اجتماعی
سوسیال دموکراسی بر اهمیت عدالت اجتماعی تأکید دارد و به دنبال کاهش نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی است. این شامل حمایت از گروههای آسیبپذیر و ایجاد فرصتهای برابر برای همه افراد جامعه میشود.
▎۳. اقتصاد مختلط
این نظریه معمولاً به مدل اقتصادی مختلط اعتقاد دارد که در آن بخش خصوصی و دولتی هر دو نقش دارند. دولت ممکن است در برخی از صنایع کلیدی دخالت کند و خدمات عمومی مانند بهداشت، آموزش و تأمین اجتماعی را فراهم آورد.
▎۴. حقوق کارگران
سوسیال دموکراسی به حمایت از حقوق کارگران و اتحادیههای کارگری اهمیت میدهد. این شامل حقوق مناسب، شرایط کاری بهتر و تأمین اجتماعی برای کارگران است.
▎۵. رفاه اجتماعی
سوسیال دموکراسی به ایجاد سیستمهای رفاه اجتماعی پایبند است که شامل بیمه بیکاری، خدمات بهداشتی، آموزش رایگان و دیگر خدمات اجتماعی باشد.
▎۶. توسعه پایدار
این جنبش به توسعه پایدار و حفاظت از محیط زیست نیز توجه دارد و به دنبال راهکارهایی است که همزمان با پیشرفت اقتصادی، به محیط زیست آسیب نرساند.
▎نتیجهگیری
سوسیال دموکراسی تلاش میکند تا با ترکیب اصول دموکراتیک و اجتماعی، جامعهای عادلانهتر و پایدارتر ایجاد کند. این نظریه در بسیاری از کشورهای اروپایی به عنوان یک مدل موفق برای اداره جامعه و اقتصاد شناخته شده است.
https://www.instagram.com/p/DARQwo2yaB8/?igsh=YjB1cHpueXBpYnls
#اقتصاد_امروز_ما
پس از فاجعه #معدن_طبس دوباره وضعیت نامطلوب طبقه کارگر در ایران برجسته شد. در فرستههای پیشین از معایب سرمایهداری نئولیبرال و سرمایهداری دولتی سخن گفته شد. همچنین گفته شد بهتر است برای یک بار هم که شده به جای واردات ایدئولوژیهای سمی ( اسلامیسم از مصر، مارکسیسم-لنینیسم از شوروی، ناسیونالیسم رومانتیک از آلمان نازی و نئولیبرالیسم از شیلی و چین)، ایدئولوژیهای میانهرو چون مدل نوردیک و سوسیال دموکراسی را در ایران ترویج دهیم که مردم اروپای شمالی و کشورهای اسکاندیناوی امروز از نظر رفاه و خوشبختی در جهان اولند. اما سوسیال دموکراسی چیست؟
سوسیال دموکراسی یک جنبش سیاسی و اقتصادی است که به دنبال ترکیب اصول دموکراسی با ارزشهای اجتماعی و اقتصادی است. این نظریه به طور کلی بر این باور است که دولت باید در زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم نقش فعالی ایفا کند تا عدالت اجتماعی و برابری فرصتها را تضمین کند. در ادامه به برخی از ویژگیها و اصول سوسیال دموکراسی اشاره میشود:
▎۱. دموکراسی سیاسی
سوسیال دموکراسی بر برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه، حقوق بشر، آزادیهای فردی و حق مشارکت سیاسی تأکید دارد. این جنبش به دنبال ایجاد نهادهای دموکراتیک و پاسخگو است.
▎۲. عدالت اجتماعی
سوسیال دموکراسی بر اهمیت عدالت اجتماعی تأکید دارد و به دنبال کاهش نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی است. این شامل حمایت از گروههای آسیبپذیر و ایجاد فرصتهای برابر برای همه افراد جامعه میشود.
▎۳. اقتصاد مختلط
این نظریه معمولاً به مدل اقتصادی مختلط اعتقاد دارد که در آن بخش خصوصی و دولتی هر دو نقش دارند. دولت ممکن است در برخی از صنایع کلیدی دخالت کند و خدمات عمومی مانند بهداشت، آموزش و تأمین اجتماعی را فراهم آورد.
▎۴. حقوق کارگران
سوسیال دموکراسی به حمایت از حقوق کارگران و اتحادیههای کارگری اهمیت میدهد. این شامل حقوق مناسب، شرایط کاری بهتر و تأمین اجتماعی برای کارگران است.
▎۵. رفاه اجتماعی
سوسیال دموکراسی به ایجاد سیستمهای رفاه اجتماعی پایبند است که شامل بیمه بیکاری، خدمات بهداشتی، آموزش رایگان و دیگر خدمات اجتماعی باشد.
▎۶. توسعه پایدار
این جنبش به توسعه پایدار و حفاظت از محیط زیست نیز توجه دارد و به دنبال راهکارهایی است که همزمان با پیشرفت اقتصادی، به محیط زیست آسیب نرساند.
▎نتیجهگیری
سوسیال دموکراسی تلاش میکند تا با ترکیب اصول دموکراتیک و اجتماعی، جامعهای عادلانهتر و پایدارتر ایجاد کند. این نظریه در بسیاری از کشورهای اروپایی به عنوان یک مدل موفق برای اداره جامعه و اقتصاد شناخته شده است.
https://www.instagram.com/p/DARQwo2yaB8/?igsh=YjB1cHpueXBpYnls
سازگاری توصیههای اقتصادی اسلام با سوسیال دموکراسی
#اقتصاد_امروز_ما
ما چیزی تحت عنوان نظام اقتصادی اسلامی نداریم، اما توصیههای اقتصادی اسلام که در قرآن و سنت پیامبر وجود دارند. میتوان نشان داد که برخلاف آنچه سوسیالیستها یا نئولیبرالها میگویند که اسلام سوسیالیستی یا بازار آزادی و مهد سرمایهداری است، در واقع نه این و نه آن بلکه تلفیق و ترکیبی از این دو است. شاید بتوان گفت سوسیال دموکراسی سازگارترین شیوه با توصیههای اقتصادی اسلامی است.
رویکرد اقتصادی اسلام و سوسیال دموکراسی به رغم تفاوتهای بنیادی، شباهتهایی نیز دارند که میتوان به آنها اشاره کرد:
▎۱. عدالت اجتماعی
- اسلام: بر عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه ثروت تأکید دارد. زکات و صدقه و انفاق به عنوان ابزارهایی برای کمک به نیازمندان در این زمینه عمل میکنند.
- سوسیال دموکراسی: نیز بر اهمیت عدالت اجتماعی و کاهش نابرابریهای اقتصادی تأکید دارد و از سیاستهای رفاهی برای حمایت از اقشار کمدرآمد استفاده میکند.
▎۲. نقش دولت
- اسلام: دولت را مسئول نظارت بر اقتصاد و تأمین نیازهای اجتماعی میداند، به طوری که باید از حقوق افراد و نیازمندان حمایت کند.
- سوسیال دموکراسی: نیز نقش دولت را در تنظیم بازار و ارائه خدمات عمومی (مانند آموزش، بهداشت و مسکن) مهم میداند.
▎۳. توجه به حقوق بشر و کرامت انسانی
- اسلام: تأکید بر حفظ کرامت انسانی و حقوق افراد در فعالیتهای اقتصادی دارد.
- سوسیال دموکراسی: نیز بر حقوق بشر و آزادیهای فردی تأکید میکند و تلاش میکند تا این حقوق در سیاستهای اقتصادی لحاظ شود.
▎۴. تأکید بر همبستگی اجتماعی
- اسلام: مفهوم همبستگی اجتماعی را از طریق اصولی مانند تعاون و کمک به یکدیگر ترویج میدهد.
- سوسیال دموکراسی: نیز بر همبستگی اجتماعی و همکاری میان اعضای جامعه برای ایجاد رفاه عمومی تأکید دارد.
▎۵. اقتصاد مختلط
- اسلام: به نوعی اقتصاد مختلط اشاره دارد که در آن هم مالکیت خصوصی و هم مسئولیتهای اجتماعی وجود دارد.
- سوسیال دموکراسی: نیز به دنبال ترکیبی از اقتصاد بازار آزاد و مداخلات دولتی برای تأمین عدالت اجتماعی است.
▎نتیجهگیری
در نهایت، هر دو نظام به دنبال ایجاد جامعهای عادلانهتر و رفاه عمومی هستند، هرچند که روشها و مبانی فلسفی آنها متفاوت است. این شباهتها میتواند به گفتوگو و تبادل نظر میان پیروان هر دو نظام کمک کند.
https://www.instagram.com/p/DAaylygPvhK/?igsh=MWY4cms3cnk5N2xzOA==
#اقتصاد_امروز_ما
ما چیزی تحت عنوان نظام اقتصادی اسلامی نداریم، اما توصیههای اقتصادی اسلام که در قرآن و سنت پیامبر وجود دارند. میتوان نشان داد که برخلاف آنچه سوسیالیستها یا نئولیبرالها میگویند که اسلام سوسیالیستی یا بازار آزادی و مهد سرمایهداری است، در واقع نه این و نه آن بلکه تلفیق و ترکیبی از این دو است. شاید بتوان گفت سوسیال دموکراسی سازگارترین شیوه با توصیههای اقتصادی اسلامی است.
رویکرد اقتصادی اسلام و سوسیال دموکراسی به رغم تفاوتهای بنیادی، شباهتهایی نیز دارند که میتوان به آنها اشاره کرد:
▎۱. عدالت اجتماعی
- اسلام: بر عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه ثروت تأکید دارد. زکات و صدقه و انفاق به عنوان ابزارهایی برای کمک به نیازمندان در این زمینه عمل میکنند.
- سوسیال دموکراسی: نیز بر اهمیت عدالت اجتماعی و کاهش نابرابریهای اقتصادی تأکید دارد و از سیاستهای رفاهی برای حمایت از اقشار کمدرآمد استفاده میکند.
▎۲. نقش دولت
- اسلام: دولت را مسئول نظارت بر اقتصاد و تأمین نیازهای اجتماعی میداند، به طوری که باید از حقوق افراد و نیازمندان حمایت کند.
- سوسیال دموکراسی: نیز نقش دولت را در تنظیم بازار و ارائه خدمات عمومی (مانند آموزش، بهداشت و مسکن) مهم میداند.
▎۳. توجه به حقوق بشر و کرامت انسانی
- اسلام: تأکید بر حفظ کرامت انسانی و حقوق افراد در فعالیتهای اقتصادی دارد.
- سوسیال دموکراسی: نیز بر حقوق بشر و آزادیهای فردی تأکید میکند و تلاش میکند تا این حقوق در سیاستهای اقتصادی لحاظ شود.
▎۴. تأکید بر همبستگی اجتماعی
- اسلام: مفهوم همبستگی اجتماعی را از طریق اصولی مانند تعاون و کمک به یکدیگر ترویج میدهد.
- سوسیال دموکراسی: نیز بر همبستگی اجتماعی و همکاری میان اعضای جامعه برای ایجاد رفاه عمومی تأکید دارد.
▎۵. اقتصاد مختلط
- اسلام: به نوعی اقتصاد مختلط اشاره دارد که در آن هم مالکیت خصوصی و هم مسئولیتهای اجتماعی وجود دارد.
- سوسیال دموکراسی: نیز به دنبال ترکیبی از اقتصاد بازار آزاد و مداخلات دولتی برای تأمین عدالت اجتماعی است.
▎نتیجهگیری
در نهایت، هر دو نظام به دنبال ایجاد جامعهای عادلانهتر و رفاه عمومی هستند، هرچند که روشها و مبانی فلسفی آنها متفاوت است. این شباهتها میتواند به گفتوگو و تبادل نظر میان پیروان هر دو نظام کمک کند.
https://www.instagram.com/p/DAaylygPvhK/?igsh=MWY4cms3cnk5N2xzOA==
قصاب خاورمیانه و حامیانش در میان اپوزیسیون راست افراطی ایرانی
#نقد_راست_ایرانی
نتانیاهو رهبر رژیم آپارتاید اسرائیل و قصاب مردم غیرنظامی فلسطین، لبنان و سوریه، هزاران نفر را در این کشورها کشته است به این بهانه که گروههای شبهنظامی چون حماس و حزبالله را نابود کند. این سلاخی شبهنظامیان و نسلکشی مورد تشویق اپوزیسیون راست افراطی ایرانی قرار گرفته است. اپوزيسيونی که در بیشرافتی، بیاخلاقی و بیوطنی و فاشيسم جزو پلیدترین مردمان زنده تاریخ جهانند.
اینان حاضرند ایران چون فلسطین و لبنان و سوریه ویران شود تا خود بر خون و خرابی و ویرانی بر ایران به عنوان گماشته غرب و دوست اسرائیل حکومت کنند. پیرامون این راهبرد ایشان نزدیک به یک دهه است که در این برگه صحبت میشود. نتانیاهو هیتلر زمانه ماست با این تفاوت که اینبار به پشتوانه متفقین جنایت میکند.
نتانیاهو دشمن بشریت است و اپوزیسیون راست افراطی ایرانی حامی او که از نسلکشی حمایت میکنند هم دشمن بشریت هستند. چرا که اگر روزی بین ایران و اسرائیل جنگی درگیرد (جنگی که این اپوزيسيون آن را شیمیدرمانی مینامد) و به بهانه از بین بردن نظامیان صدها هزار ایرانی غیرنظامی هم کشته شوند، ایشان بر روی این جنایت هم چون غزه و لبنان ماله میکشند و آن را پودرسازی تروریستها مینامند و مردم کشته شده را هوادار تروریستها. امثال اینان در دهه ۶۰ آویزان صدام بودند و امروز آویزان نتانیاهو که ایران را فتح کند و تحویل ایشان دهد.
اسرائیل چنانچه امام موسی صدر گفت شر مطلق است و این نظام جعلی استعمارساخته باید ساقط شود. اما برای مبارزه با آن نباید شیوه مبارزه اسلامگرایان را تأیید نمود که همگان دیدند نتیجه عملیات هفت اکتبر جز کشتار و ویرانی در غزه و لبنان و سوریه و تقویت اسرائیل نبود. راهحل کوتاه مدت اما فشار جهانی و منطقهای برای تشکیل دولت مستقل فلسطین است. همانطور که اسرائیل دشمن ایران و ایرانی و مسلمانان است، اپوزیسیون راست افراطی ایرانی هم دشمن ایران و ایرانی است. با این اپوزیسیون نباید مماشات نمود.
انقلاب ۵۷ انقلابی بود علیه اعقاب همین اپوزیسیون راست افراطی ایرانی عاشق اسرائیل و جنایتهای آن، مواجب بگیران و گماشتگان غرب پس از کودتای ۲۸ مرداد. میان ما و ایشان هیچ صلحی نیست. ملت بزرگ ایران یکبار ایشان را از قدرت خلع ید کردند و رویای ایشان برای کسب قدرت دوباره را هم بدل به کابوس خواهند کرد. قصاب صهیونیست هم همان سرگذشتی را خواهد داشت که صدام داشت.
https://www.instagram.com/p/DAduS4QusOD/?igsh=ZHg4aGI3YXN5d2gz
#نقد_راست_ایرانی
نتانیاهو رهبر رژیم آپارتاید اسرائیل و قصاب مردم غیرنظامی فلسطین، لبنان و سوریه، هزاران نفر را در این کشورها کشته است به این بهانه که گروههای شبهنظامی چون حماس و حزبالله را نابود کند. این سلاخی شبهنظامیان و نسلکشی مورد تشویق اپوزیسیون راست افراطی ایرانی قرار گرفته است. اپوزيسيونی که در بیشرافتی، بیاخلاقی و بیوطنی و فاشيسم جزو پلیدترین مردمان زنده تاریخ جهانند.
اینان حاضرند ایران چون فلسطین و لبنان و سوریه ویران شود تا خود بر خون و خرابی و ویرانی بر ایران به عنوان گماشته غرب و دوست اسرائیل حکومت کنند. پیرامون این راهبرد ایشان نزدیک به یک دهه است که در این برگه صحبت میشود. نتانیاهو هیتلر زمانه ماست با این تفاوت که اینبار به پشتوانه متفقین جنایت میکند.
نتانیاهو دشمن بشریت است و اپوزیسیون راست افراطی ایرانی حامی او که از نسلکشی حمایت میکنند هم دشمن بشریت هستند. چرا که اگر روزی بین ایران و اسرائیل جنگی درگیرد (جنگی که این اپوزيسيون آن را شیمیدرمانی مینامد) و به بهانه از بین بردن نظامیان صدها هزار ایرانی غیرنظامی هم کشته شوند، ایشان بر روی این جنایت هم چون غزه و لبنان ماله میکشند و آن را پودرسازی تروریستها مینامند و مردم کشته شده را هوادار تروریستها. امثال اینان در دهه ۶۰ آویزان صدام بودند و امروز آویزان نتانیاهو که ایران را فتح کند و تحویل ایشان دهد.
اسرائیل چنانچه امام موسی صدر گفت شر مطلق است و این نظام جعلی استعمارساخته باید ساقط شود. اما برای مبارزه با آن نباید شیوه مبارزه اسلامگرایان را تأیید نمود که همگان دیدند نتیجه عملیات هفت اکتبر جز کشتار و ویرانی در غزه و لبنان و سوریه و تقویت اسرائیل نبود. راهحل کوتاه مدت اما فشار جهانی و منطقهای برای تشکیل دولت مستقل فلسطین است. همانطور که اسرائیل دشمن ایران و ایرانی و مسلمانان است، اپوزیسیون راست افراطی ایرانی هم دشمن ایران و ایرانی است. با این اپوزیسیون نباید مماشات نمود.
انقلاب ۵۷ انقلابی بود علیه اعقاب همین اپوزیسیون راست افراطی ایرانی عاشق اسرائیل و جنایتهای آن، مواجب بگیران و گماشتگان غرب پس از کودتای ۲۸ مرداد. میان ما و ایشان هیچ صلحی نیست. ملت بزرگ ایران یکبار ایشان را از قدرت خلع ید کردند و رویای ایشان برای کسب قدرت دوباره را هم بدل به کابوس خواهند کرد. قصاب صهیونیست هم همان سرگذشتی را خواهد داشت که صدام داشت.
https://www.instagram.com/p/DAduS4QusOD/?igsh=ZHg4aGI3YXN5d2gz
تفاوت خط مشی عقیدتی-سیاسی سیدموسی صدر و سیدحسن نصرالله
پیشتر پس از ترور قاسم سلیمانی به مقایسه خط مشی او با مصطفی چمران پرداخته و از تفاوتهایشان صحبت شد. اما سوای چریکها، در میان رهبران مذهبی مشی سیاسی و دینی سید موسی صدر و سید حسن نصرالله نیز تفاوتهای قابل توجهی داشت:
▎صدر
مشی سیاسی:
- ملیگرایی و وحدت: او به دنبال وحدت ملی در لبنان بود و تلاش میکرد تا بین مسلمانان و مسیحیان پل بسازد. او تأکید زیادی بر همزیستی مسالمتآمیز داشت. شعار او گفتوگو، تفاهم و همزیستی بود.
- تأسیس جنبش امل: او جنبش امل را تأسیس کرد که هدف آن حمایت از حقوق شیعیان و بهبود وضعیت اجتماعی و اقتصادی آنها و مبارزه با اسرائیل متجاوز بود. او نقشی برای دین در حوزه حکومتی قائل نبود.
- دیپلماسی: او به دیپلماسی و گفتگو با دیگر گروههای سیاسی اهمیت میداد و سعی میکرد تا از طریق مذاکره به حل بحرانها بپردازد.
مشی دینی:
- اجتهاد و نوآوری: او به اجتهاد در مسائل دینی تأکید داشت و سعی میکرد تا دین را با نیازهای زمانه تطبیق دهد. او همچون بازرگان و طالقانی از پیشگامان جنبش نوگرایی دینی بود.
- نقش اجتماعی دین: او بر این باور بود که دین باید در حل مسائل اجتماعی و اقتصادی نقش فعالی داشته باشد و به همین دلیل به فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی توجه ویژهای داشت.
▎نصرالله
مشی سیاسی:
- مقاومت و مبارزه: او بر مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل تأکید داشت و این موضوع بخش عمدهای از سیاستهای او را تشکیل میداد.
- استفاده از قدرت نظامی: او به قدرت نظامی حزبالله به عنوان ابزاری برای مقابله با تهدیدات خارجی اعتقاد داشت و بر این اساس استراتژیهای نظامی را پیگیری میکرد.
- محوریت ایران: روابط نزدیک و فرمانبرداری از ایران و حمایت از محور مقاومت در منطقه.
مشی دینی:
- تأکید بر ولایت فقیه: او به اسلامگرایی و ولایت فقیه به عنوان یک اصل اساسی اعتقاد داشت و این امر بر روی تصمیمات حزبالله تأثیرگذار بود.
- نقش دین در مبارزه: او دین را به عنوان یک منبع الهامبخش برای مبارزه و مقاومت معرفی میکرد و تلاش میکرد تا آموزههای دینی را در فعالیتهای سیاسی و نظامی حزبالله ادغام کند.
▎نتیجهگیری
در مجموع، صدر بیشتر بر وحدت ملی و دیپلماسی تأکید داشت، در حالی که نصرالله بر مقاومت و قدرت نظامی متمرکز بود. هر دو شخصیت به نقش دین در سیاست توجه دارند، اما رویکردهای آنها متفاوت است. صدر جزوی از جنبش نوگرایی دینی بود و نصرالله عضوی از جنبش اسلامگرایی. رویکرد صدر ملی و رویکرد نصرالله فرقهای و شیعی بود. صدر به کثرتگرایی عقیدتی-سیاسی باور داشت.
https://www.instagram.com/p/DAiGtP-RgWs/?igsh=ZDN0cDQyeTJzNDFu
پیشتر پس از ترور قاسم سلیمانی به مقایسه خط مشی او با مصطفی چمران پرداخته و از تفاوتهایشان صحبت شد. اما سوای چریکها، در میان رهبران مذهبی مشی سیاسی و دینی سید موسی صدر و سید حسن نصرالله نیز تفاوتهای قابل توجهی داشت:
▎صدر
مشی سیاسی:
- ملیگرایی و وحدت: او به دنبال وحدت ملی در لبنان بود و تلاش میکرد تا بین مسلمانان و مسیحیان پل بسازد. او تأکید زیادی بر همزیستی مسالمتآمیز داشت. شعار او گفتوگو، تفاهم و همزیستی بود.
- تأسیس جنبش امل: او جنبش امل را تأسیس کرد که هدف آن حمایت از حقوق شیعیان و بهبود وضعیت اجتماعی و اقتصادی آنها و مبارزه با اسرائیل متجاوز بود. او نقشی برای دین در حوزه حکومتی قائل نبود.
- دیپلماسی: او به دیپلماسی و گفتگو با دیگر گروههای سیاسی اهمیت میداد و سعی میکرد تا از طریق مذاکره به حل بحرانها بپردازد.
مشی دینی:
- اجتهاد و نوآوری: او به اجتهاد در مسائل دینی تأکید داشت و سعی میکرد تا دین را با نیازهای زمانه تطبیق دهد. او همچون بازرگان و طالقانی از پیشگامان جنبش نوگرایی دینی بود.
- نقش اجتماعی دین: او بر این باور بود که دین باید در حل مسائل اجتماعی و اقتصادی نقش فعالی داشته باشد و به همین دلیل به فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی توجه ویژهای داشت.
▎نصرالله
مشی سیاسی:
- مقاومت و مبارزه: او بر مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل تأکید داشت و این موضوع بخش عمدهای از سیاستهای او را تشکیل میداد.
- استفاده از قدرت نظامی: او به قدرت نظامی حزبالله به عنوان ابزاری برای مقابله با تهدیدات خارجی اعتقاد داشت و بر این اساس استراتژیهای نظامی را پیگیری میکرد.
- محوریت ایران: روابط نزدیک و فرمانبرداری از ایران و حمایت از محور مقاومت در منطقه.
مشی دینی:
- تأکید بر ولایت فقیه: او به اسلامگرایی و ولایت فقیه به عنوان یک اصل اساسی اعتقاد داشت و این امر بر روی تصمیمات حزبالله تأثیرگذار بود.
- نقش دین در مبارزه: او دین را به عنوان یک منبع الهامبخش برای مبارزه و مقاومت معرفی میکرد و تلاش میکرد تا آموزههای دینی را در فعالیتهای سیاسی و نظامی حزبالله ادغام کند.
▎نتیجهگیری
در مجموع، صدر بیشتر بر وحدت ملی و دیپلماسی تأکید داشت، در حالی که نصرالله بر مقاومت و قدرت نظامی متمرکز بود. هر دو شخصیت به نقش دین در سیاست توجه دارند، اما رویکردهای آنها متفاوت است. صدر جزوی از جنبش نوگرایی دینی بود و نصرالله عضوی از جنبش اسلامگرایی. رویکرد صدر ملی و رویکرد نصرالله فرقهای و شیعی بود. صدر به کثرتگرایی عقیدتی-سیاسی باور داشت.
https://www.instagram.com/p/DAiGtP-RgWs/?igsh=ZDN0cDQyeTJzNDFu
سرنوشت رضا پهلوی چه خواهد شد؟
پدربزرگ او رضاخان با کودتای انگلیسی به قدرت رسید، دیکتاتوری پیشه کرد و با اشغال ایران توسط متفقین به جزیره موریس تبعید شد در آوارگی و غربت مرد. بیگانه تصمیم گرفت به قدرت برسد و از قدرت خلع شود.
پدر او با اجازه انگلیس به تخت نشست و با کودتای آمریکایی به قدرت بازگشت و دیکتاتوری پیشه کرد و پس گریختن از ایران پیش از وقوع انقلاب در غربت و آوارگی قاهره دفن شد. بیگانه تصمیم گرفت به قدرت برسد و در گوادلوپ تصمیم گرفت از قدرت خلع شود.
حال رضا پهلوی که عنوان ولیعهد را یدک میکشید و پس از درگذشت پدر سوگند پادشاهی خورده بود نیز چون پدر و پدربزرگ خویش آواره است و چشم به حمله نظامی اسرائیل و نتانیاهو قصاب خاورمیانه دارد تا او را به قدرت بازگرداند. این دودمان تنها بر خون و خرابی است که به قدرت میرسد. با کودتا یا اشغال مملکت توسط بیگانگان. در هر صورت افسار ایشان دست بیگانگان است.
سرنوشت رضا پهلوی چه خواهد شد؟ احتمالا او نیز در آوارگی مانند پدر و پدربزرگ وابسته به بیگانهاش به دور از ایران دفن خواهد شد و رویای قدرت در ایران را به گور خواهد برد. به فرض محال که روزی هم به قدرت برسد باز هم چون اعقاب خویش دیکتاتوری پیشه کرده و وابسته به بیگانگان خواهد بود که در این صورت هم باز چون پدرش توسط مردم به زیر کشیده خواهد شد.
همانطور که پیشتر در پرونده نقد پهلویسم آمد، این سلسله منحوس و وابسته به بیگانه همانطور که شهید سیدحسین فاطمی، وزیرخارجه اعدامی دکتر مصدق گفته بود مخلوق استعمار، آلت دست استعمار و وابسته به استعمار بودند.
پهلویسم گویی با فاشیسم پیوند خورده است. منورالکفران حول رضاخان عاشق هیتلر بودند و منورالفکران پیرامون نوه او نیز امروز شیفته هیتلر زمان یعنی نتانیاهو هستند.
بنیادگرایی ملی و ناسیونالیسم رومانتیک باستانی چون بنیادگرایی دینی یک ایدئولوژی وارداتی و مخرب است که از آلمان نازی به ایران وارد شد و امید است همراه با مرگ وارث سلطنت یعنی رضا پهلوی به گورستان تاریخ رود.
برخلاف پروپاگاندای رسانههای فارسیزبان خارج از کشور و ارتش سایبری سلطنت که به پمپاژ بدآگاهی و آگاهی کاذب پیرامون دودمان پهلوی و منجیسازی از رضاپهلوی مشغولند باید پرده از چهره واقعی این دودمان برداشت تا چهره کریه واقعیت درباره ایشان روشن شود: دیکتاتورهایی وابسته به بیگانه.
https://www.instagram.com/p/DAy0Srsyzxl/?igsh=azZyYXFyd25keTRu
پدربزرگ او رضاخان با کودتای انگلیسی به قدرت رسید، دیکتاتوری پیشه کرد و با اشغال ایران توسط متفقین به جزیره موریس تبعید شد در آوارگی و غربت مرد. بیگانه تصمیم گرفت به قدرت برسد و از قدرت خلع شود.
پدر او با اجازه انگلیس به تخت نشست و با کودتای آمریکایی به قدرت بازگشت و دیکتاتوری پیشه کرد و پس گریختن از ایران پیش از وقوع انقلاب در غربت و آوارگی قاهره دفن شد. بیگانه تصمیم گرفت به قدرت برسد و در گوادلوپ تصمیم گرفت از قدرت خلع شود.
حال رضا پهلوی که عنوان ولیعهد را یدک میکشید و پس از درگذشت پدر سوگند پادشاهی خورده بود نیز چون پدر و پدربزرگ خویش آواره است و چشم به حمله نظامی اسرائیل و نتانیاهو قصاب خاورمیانه دارد تا او را به قدرت بازگرداند. این دودمان تنها بر خون و خرابی است که به قدرت میرسد. با کودتا یا اشغال مملکت توسط بیگانگان. در هر صورت افسار ایشان دست بیگانگان است.
سرنوشت رضا پهلوی چه خواهد شد؟ احتمالا او نیز در آوارگی مانند پدر و پدربزرگ وابسته به بیگانهاش به دور از ایران دفن خواهد شد و رویای قدرت در ایران را به گور خواهد برد. به فرض محال که روزی هم به قدرت برسد باز هم چون اعقاب خویش دیکتاتوری پیشه کرده و وابسته به بیگانگان خواهد بود که در این صورت هم باز چون پدرش توسط مردم به زیر کشیده خواهد شد.
همانطور که پیشتر در پرونده نقد پهلویسم آمد، این سلسله منحوس و وابسته به بیگانه همانطور که شهید سیدحسین فاطمی، وزیرخارجه اعدامی دکتر مصدق گفته بود مخلوق استعمار، آلت دست استعمار و وابسته به استعمار بودند.
پهلویسم گویی با فاشیسم پیوند خورده است. منورالکفران حول رضاخان عاشق هیتلر بودند و منورالفکران پیرامون نوه او نیز امروز شیفته هیتلر زمان یعنی نتانیاهو هستند.
بنیادگرایی ملی و ناسیونالیسم رومانتیک باستانی چون بنیادگرایی دینی یک ایدئولوژی وارداتی و مخرب است که از آلمان نازی به ایران وارد شد و امید است همراه با مرگ وارث سلطنت یعنی رضا پهلوی به گورستان تاریخ رود.
برخلاف پروپاگاندای رسانههای فارسیزبان خارج از کشور و ارتش سایبری سلطنت که به پمپاژ بدآگاهی و آگاهی کاذب پیرامون دودمان پهلوی و منجیسازی از رضاپهلوی مشغولند باید پرده از چهره واقعی این دودمان برداشت تا چهره کریه واقعیت درباره ایشان روشن شود: دیکتاتورهایی وابسته به بیگانه.
https://www.instagram.com/p/DAy0Srsyzxl/?igsh=azZyYXFyd25keTRu
#قرآنشناسی_نواندیشان_دینی
به نقل از حبیبالله پیمان گفته شد که قرآن سه بخش دارد. دین، معارف کمکآموزشی و شریعت. بخشی از این معارفکمکآموزشی قرآن قصههای پیامبران میباشد.
قرآن طی داستانهای انبیا به ضرورت ایمان و توکل، صبر و استقامت، آگاهیافزایی و آموزش و هدایت، مبارزه و مقاومت برابر زور و زر و تزویر، دعوت به خیر و قسط و عدل و حقیقت، اخلاقی زیستن، توبه و سربلند بیرون آمدن از آزمونهای الهی، همکاری و تعاون، بخشش و گذشت و حمایت از محرومان و مستضعفان تأکید میکند که انسان موحد باید چون الگوهای ایمانی خویش چنین زندگی کند.
▎1. ایمان و توکل به خدا
انبیا همواره به قدرت و حکمت خداوند ایمان داشتند و در سختترین شرایط به او توکل کردند. داستان حضرت ابراهیم و آتش نمونهای از این اعتماد و توکل است.
▎2. صبر و استقامت
انبیای الهی در برابر مشکلات و چالشها صبر و استقامت نشان دادند مانند حضرت ایوب با بیماری و سختیهای بسیار، حضرت محمد و مقاومت برابر فشارهای اجتماعی و نظامی و اقتصادی مشرکان.
▎3. دعوت به حق و عدالت
همه انبیا به دعوت مردم به حق، عدالت و اخلاق نیکو تأکید کردند. حضرت موسی به مبارزه با ظلم فرعون پرداخت و حضرت محمد نیز به ترویج عدالت اجتماعی اهتمام ورزید.
▎4. توبه و رحمت الهی
قصههای انبیا نشان میدهد که خداوند همواره آماده پذیرش توبه بندگانش است. داستان حضرت نوح و قومش، یا داستان حضرت یونس نشاندهنده این حقیقت است که هر کس میتواند با توبه به رحمت الهی دست یابد.
▎5. آموزش و تربیت نسلها
انبیای الهی نه تنها خودشان پیام را به مردم رساندند، بلکه به تربیت نسلهای آینده نیز اهمیت دادند. حضرت عیسی و آموزشهای او به حواریون، نمونهای از این تلاش است.
▎6. اهمیت وحدت و برادری
انبیا همواره بر وحدت و برادری تأکید داشتند. قرآن کریم در داستانهای انبیا، به اهمیت همکاری و همدلی و تعاون در میان مردم اشاره میکند.
▎7. توجه به نیازهای جامعه
انبیای الهی به نیازهای مادی و معنوی جامعه توجه داشتند. آنها همواره سعی کردند تا مشکلات اجتماعی را حل کرده و مردم را به سوی رشد و تعالی هدایت کنند.
▎8. آزمون الهی
داستانهای انبیا نشان میدهد که زندگی پر از آزمونها و چالشهاست. خداوند بندگانش را آزمایش میکند تا ایمان و استقامت آنها را بسنجد.
قصههای انبیا در قرآن حاوی درسها و پیامهای عمیق اخلاقی، اجتماعی و روحانی هستند که میتوانند راهنمای زندگی انسانها باشند. این داستانها ما را به تفکر درباره ایمان، اخلاق، عدالت، صبر و رحمت الهی دعوت میکنند.
https://www.instagram.com/p/DBBKQ9Nxlq8/?igsh=MW42bnZhZ3gybjl2aA==
به نقل از حبیبالله پیمان گفته شد که قرآن سه بخش دارد. دین، معارف کمکآموزشی و شریعت. بخشی از این معارفکمکآموزشی قرآن قصههای پیامبران میباشد.
قرآن طی داستانهای انبیا به ضرورت ایمان و توکل، صبر و استقامت، آگاهیافزایی و آموزش و هدایت، مبارزه و مقاومت برابر زور و زر و تزویر، دعوت به خیر و قسط و عدل و حقیقت، اخلاقی زیستن، توبه و سربلند بیرون آمدن از آزمونهای الهی، همکاری و تعاون، بخشش و گذشت و حمایت از محرومان و مستضعفان تأکید میکند که انسان موحد باید چون الگوهای ایمانی خویش چنین زندگی کند.
▎1. ایمان و توکل به خدا
انبیا همواره به قدرت و حکمت خداوند ایمان داشتند و در سختترین شرایط به او توکل کردند. داستان حضرت ابراهیم و آتش نمونهای از این اعتماد و توکل است.
▎2. صبر و استقامت
انبیای الهی در برابر مشکلات و چالشها صبر و استقامت نشان دادند مانند حضرت ایوب با بیماری و سختیهای بسیار، حضرت محمد و مقاومت برابر فشارهای اجتماعی و نظامی و اقتصادی مشرکان.
▎3. دعوت به حق و عدالت
همه انبیا به دعوت مردم به حق، عدالت و اخلاق نیکو تأکید کردند. حضرت موسی به مبارزه با ظلم فرعون پرداخت و حضرت محمد نیز به ترویج عدالت اجتماعی اهتمام ورزید.
▎4. توبه و رحمت الهی
قصههای انبیا نشان میدهد که خداوند همواره آماده پذیرش توبه بندگانش است. داستان حضرت نوح و قومش، یا داستان حضرت یونس نشاندهنده این حقیقت است که هر کس میتواند با توبه به رحمت الهی دست یابد.
▎5. آموزش و تربیت نسلها
انبیای الهی نه تنها خودشان پیام را به مردم رساندند، بلکه به تربیت نسلهای آینده نیز اهمیت دادند. حضرت عیسی و آموزشهای او به حواریون، نمونهای از این تلاش است.
▎6. اهمیت وحدت و برادری
انبیا همواره بر وحدت و برادری تأکید داشتند. قرآن کریم در داستانهای انبیا، به اهمیت همکاری و همدلی و تعاون در میان مردم اشاره میکند.
▎7. توجه به نیازهای جامعه
انبیای الهی به نیازهای مادی و معنوی جامعه توجه داشتند. آنها همواره سعی کردند تا مشکلات اجتماعی را حل کرده و مردم را به سوی رشد و تعالی هدایت کنند.
▎8. آزمون الهی
داستانهای انبیا نشان میدهد که زندگی پر از آزمونها و چالشهاست. خداوند بندگانش را آزمایش میکند تا ایمان و استقامت آنها را بسنجد.
قصههای انبیا در قرآن حاوی درسها و پیامهای عمیق اخلاقی، اجتماعی و روحانی هستند که میتوانند راهنمای زندگی انسانها باشند. این داستانها ما را به تفکر درباره ایمان، اخلاق، عدالت، صبر و رحمت الهی دعوت میکنند.
https://www.instagram.com/p/DBBKQ9Nxlq8/?igsh=MW42bnZhZ3gybjl2aA==
📁 مجموعه مکتب دوبُنی
📚دفتر نخست: فلسفه دین (الهیات دوبُنی)
📖 جلد ششم | ۱۴۰۳
📕 کتاب شریعت در الهیات دوبُنی ۲
✍ محمد قطبی
الهیات دوبُنی یک رویکرد میانه در نواندیشی دینی معاصر است که در پی توازنی میان رویکرد نواندیشان لیبرال و سوسیالیست در دینپژوهی است.
️در چهار جلد نخست از این دفتر به مسأله عرفان و سلوک و مسائل الهیاتی و فلسفی در الهیات دوبنی پرداخته شد و راه و رسم تجرباندیشی و معرفتاندیشی در این الهیات مورد بررسی قرار گرفت.
در جلد پنجم تا هفتم به مسأله کنش دینی و علوم ناظر بر آن یعنی فقه و اخلاق پرداخته میشود. در جلد پنجم سیر پیدایش و تکامل شریعت مورد بررسی قرار گرفت، در این جلد (جلد ششم) به بحران شریعت در جهان مدرن، پیامدها و راهکارهای حل این بحران پرداخته میشود و در نهایت جلد هفتم به اجتهاد و اصلاح ساختاری در فقه و شریعت برای روزآمد کردن آن اختصاص داده میشود.
در کتاب پیشِ رو به بحرانهای شریعت در مواجهه با جهان مدرن، عواقب این بحران و پاسخهای نوگرایانه و بنیادگرایانه از سوی جنبش اسلامگرایی و جنبش اصلاح دینی به این بحران پرداخته میشود.
مشاهده فهرست و مطالعه کتاب:
https://vrgl.ir/JxcBS
📚دفتر نخست: فلسفه دین (الهیات دوبُنی)
📖 جلد ششم | ۱۴۰۳
📕 کتاب شریعت در الهیات دوبُنی ۲
✍ محمد قطبی
الهیات دوبُنی یک رویکرد میانه در نواندیشی دینی معاصر است که در پی توازنی میان رویکرد نواندیشان لیبرال و سوسیالیست در دینپژوهی است.
️در چهار جلد نخست از این دفتر به مسأله عرفان و سلوک و مسائل الهیاتی و فلسفی در الهیات دوبنی پرداخته شد و راه و رسم تجرباندیشی و معرفتاندیشی در این الهیات مورد بررسی قرار گرفت.
در جلد پنجم تا هفتم به مسأله کنش دینی و علوم ناظر بر آن یعنی فقه و اخلاق پرداخته میشود. در جلد پنجم سیر پیدایش و تکامل شریعت مورد بررسی قرار گرفت، در این جلد (جلد ششم) به بحران شریعت در جهان مدرن، پیامدها و راهکارهای حل این بحران پرداخته میشود و در نهایت جلد هفتم به اجتهاد و اصلاح ساختاری در فقه و شریعت برای روزآمد کردن آن اختصاص داده میشود.
در کتاب پیشِ رو به بحرانهای شریعت در مواجهه با جهان مدرن، عواقب این بحران و پاسخهای نوگرایانه و بنیادگرایانه از سوی جنبش اسلامگرایی و جنبش اصلاح دینی به این بحران پرداخته میشود.
مشاهده فهرست و مطالعه کتاب:
https://vrgl.ir/JxcBS
شریعت و فقه در جهان مدرن در بحران است. این بحران عواقبی داشته است که در این کتاب به عواقب این بحران پرداخته میشود. در جلد پیشین (شریعت در الهیات دوبنی ۱) علل وقوع این بحران نشان داده شد، در این جلد عواقب این بحران را نشان داده شده و در جلد بعدی (شریعت در الهیات دوبنی ۳) راهکار حل این بحران را به بحث گذاشته میشود.
جلد این کتاب مزین تصویر میرزا یوسفخان مستشارالدوله، پدر روشنفکری دینی ایران و حتی نوگرایی دینی در جهان اسلام است که در پی آشتی دین و تجدد بود. جنبش اسلامگرایی اما قائل به ناسازگاری دین و تجدد بود و در جهان اسلام فرداست شد. حال ما باید با عواقب این ناسازگاری مواجه شویم.
در جلد ششم و کتاب پیشِ رو به بحرانهای شریعت در مواجهه با جهان مدرن، عواقب این بحران و پاسخهای نوگرایانه و بنیادگرایانه از سوی جنبش اسلامگرایی و جنبش اصلاح دینی به این بحران پرداخته میشود.
مشاهده فهرست و مطالعه کتاب:
https://vrgl.ir/JxcBS
جلد این کتاب مزین تصویر میرزا یوسفخان مستشارالدوله، پدر روشنفکری دینی ایران و حتی نوگرایی دینی در جهان اسلام است که در پی آشتی دین و تجدد بود. جنبش اسلامگرایی اما قائل به ناسازگاری دین و تجدد بود و در جهان اسلام فرداست شد. حال ما باید با عواقب این ناسازگاری مواجه شویم.
در جلد ششم و کتاب پیشِ رو به بحرانهای شریعت در مواجهه با جهان مدرن، عواقب این بحران و پاسخهای نوگرایانه و بنیادگرایانه از سوی جنبش اسلامگرایی و جنبش اصلاح دینی به این بحران پرداخته میشود.
مشاهده فهرست و مطالعه کتاب:
https://vrgl.ir/JxcBS
چرا تضاد ایران و اسلام یک تضاد جعلی است؟
بخش نخست
#پرونده_ایران_و_اسلام
مطابق آنچه در پرونده پیدایش پهلویسم آمد گفته شد که اسلامستیزی و عربستیزی در ایران با الهامگیری از مستشرقینی چون دوگوبینو و رنان شروع شد. آنها نژاد عرب را پست و غیرعقلانی توصیف میکردند و دین ایشان را پست. نوشتههای این شرقشناسان پشتوانه فکری برای روشنفکرانی چون آخوندزاده و کرمانی شد.
آثار آخوندزاده و کرمانی که متاثر از ناسیونالیسم رومانتیک مستشرقین بود با شکست جنبش مشروطه به جریان اصلی تبدیل شد. در دوره جنگ جهانی اول، آرای افراطی آخوندزاده و کرمانی به شیوههای گوناگون در «حلقه برلین» بازخوانی و بسط یافت.
آنچه در نشریات حلقه برلین چون کاوه و فرنگستان پرورده شد بدل به ایدئولوژی رسمی نظام پهلوی شد. ناسیونالیسم رومانتیک و تجدد آمرانه استبداد منور میراث فکری آن منورالفکران بود.
هواداران پهلویسم امروز در همدستی با جریان خداناباوری نو، یک بلوک اسلامستیزانه در فضای رسانهای ایران ایجاد نمودهاند.
#بابک_مینا: "ملیگرایی ایرانی در عصر حاضر برای مقابله با اسلام برداشتی ایدئولوژیک از هویت باستانی را در برابر اسلام قرار داد و «ایران» شد هر آنچه که اسلامی و عربی نیست. استراتژی ملیگرایی در برابر اسلام، «بیگانهسازی» عناصر عربی-سامی-اسلامی فرهنگ ایرانی بود. این استراتژی درست عکس چیزی بود که به طور سنتی پدران ما در برابر هجومِ فرهنگ سامی-عربی انجام میدادند، یعنی «درونی کردن» و تفسیر دوباره کردن آن عناصر و تطبیقشان با فرهنگ ایرانی.... امروز اما یک نفر ملیگرای معمولی ایرانی تصور میکند بخش بزرگی از فرهنگ و رسوم ایرانی، از ادبیات عرفانی و مساجد و نگارگری و هنر تذهیب قرآن گرفته تا مراسم عاشورا و ماه رمضان و عید فطر همگی عناصری بیگانه با ایران است. ملیگرایی ایرانی در نسخههای رادیکالتر خود میپندارد جمهوری اسلامی و آخوند هم پدیدههایی صرفاً «عربی» هستند و بیگانه با ایران. بر همین اساس انقلاب ۵۷ حمله دوباره اعراب به ایران نام میگیرد. اسلام چه به عنوان دین و چه به عنوان بستر فرهنگی، بیگانه تلقی میشود. نتیجه این نگاه این است که نه تنها بخش عمده میراث ملی ایران، بلکه بخش مهمی از فرهنگ، ارزشها و آداب و رسوم روزمره مردم نیز بیگانهسازی میشود. یک ملیگرای افراطی ایرانی دیر یا زود به این نتیجه خواهد رسید که در کشوری خارجی ساکن است و باید آن را ترک کند!".
بنیادگرایی ملی یک طاعون وارداتی از آلمان نازی است که امروز از هیتلر زمان نتانیاهو دفاع میکند.در این پرونده به تضاد جعلی ایران و اسلام که توسط این جریان به آن دامن زده شده پرداخته میشود.
https://www.instagram.com/p/DBWgvFxOHYI/?igsh=NjNjdXcwMHk1aDVo
بخش نخست
#پرونده_ایران_و_اسلام
مطابق آنچه در پرونده پیدایش پهلویسم آمد گفته شد که اسلامستیزی و عربستیزی در ایران با الهامگیری از مستشرقینی چون دوگوبینو و رنان شروع شد. آنها نژاد عرب را پست و غیرعقلانی توصیف میکردند و دین ایشان را پست. نوشتههای این شرقشناسان پشتوانه فکری برای روشنفکرانی چون آخوندزاده و کرمانی شد.
آثار آخوندزاده و کرمانی که متاثر از ناسیونالیسم رومانتیک مستشرقین بود با شکست جنبش مشروطه به جریان اصلی تبدیل شد. در دوره جنگ جهانی اول، آرای افراطی آخوندزاده و کرمانی به شیوههای گوناگون در «حلقه برلین» بازخوانی و بسط یافت.
آنچه در نشریات حلقه برلین چون کاوه و فرنگستان پرورده شد بدل به ایدئولوژی رسمی نظام پهلوی شد. ناسیونالیسم رومانتیک و تجدد آمرانه استبداد منور میراث فکری آن منورالفکران بود.
هواداران پهلویسم امروز در همدستی با جریان خداناباوری نو، یک بلوک اسلامستیزانه در فضای رسانهای ایران ایجاد نمودهاند.
#بابک_مینا: "ملیگرایی ایرانی در عصر حاضر برای مقابله با اسلام برداشتی ایدئولوژیک از هویت باستانی را در برابر اسلام قرار داد و «ایران» شد هر آنچه که اسلامی و عربی نیست. استراتژی ملیگرایی در برابر اسلام، «بیگانهسازی» عناصر عربی-سامی-اسلامی فرهنگ ایرانی بود. این استراتژی درست عکس چیزی بود که به طور سنتی پدران ما در برابر هجومِ فرهنگ سامی-عربی انجام میدادند، یعنی «درونی کردن» و تفسیر دوباره کردن آن عناصر و تطبیقشان با فرهنگ ایرانی.... امروز اما یک نفر ملیگرای معمولی ایرانی تصور میکند بخش بزرگی از فرهنگ و رسوم ایرانی، از ادبیات عرفانی و مساجد و نگارگری و هنر تذهیب قرآن گرفته تا مراسم عاشورا و ماه رمضان و عید فطر همگی عناصری بیگانه با ایران است. ملیگرایی ایرانی در نسخههای رادیکالتر خود میپندارد جمهوری اسلامی و آخوند هم پدیدههایی صرفاً «عربی» هستند و بیگانه با ایران. بر همین اساس انقلاب ۵۷ حمله دوباره اعراب به ایران نام میگیرد. اسلام چه به عنوان دین و چه به عنوان بستر فرهنگی، بیگانه تلقی میشود. نتیجه این نگاه این است که نه تنها بخش عمده میراث ملی ایران، بلکه بخش مهمی از فرهنگ، ارزشها و آداب و رسوم روزمره مردم نیز بیگانهسازی میشود. یک ملیگرای افراطی ایرانی دیر یا زود به این نتیجه خواهد رسید که در کشوری خارجی ساکن است و باید آن را ترک کند!".
بنیادگرایی ملی یک طاعون وارداتی از آلمان نازی است که امروز از هیتلر زمان نتانیاهو دفاع میکند.در این پرونده به تضاد جعلی ایران و اسلام که توسط این جریان به آن دامن زده شده پرداخته میشود.
https://www.instagram.com/p/DBWgvFxOHYI/?igsh=NjNjdXcwMHk1aDVo
الگوی اسرائیل در رفتار با فلسطینیان بومی: رفتار آنگلوساکسونهای استعمارگر با بومیان
#آرمان_فلسطین
جهان به اصطلاح آزاد و رهبر آن یعنی نژاد آنگلوساکسون، امروز از استاندارد دوگانه نیست که در جنایات اسرائیل علیه بومیان فلسطین شریک شده است. کافیست به رفتار ایشان علیه بومیان به ویژه در قرون ۱۷ تا ۱۹ میلادی در آمریکا و کانادا و استرالیا و... بنگریم، آنگاه روشن میشود که این رفتار الگوی اصلی صهیونیستها بوده است:
▎۱. تسخیر و استعمار
• تصرف سرزمین: آنگلوساکسونها، به ویژه انگلیسیها، با ادعای مالکیت زمینهای بومیان، به تسخیر سرزمینهای جدید پرداختند. این عمل معمولاً با استفاده از نیروی نظامی و درگیریهای مسلحانه انجام میشد.
• حذف و جابجایی: بومیان به طور مکرر مجبور به ترک سرزمینهای خود شدند. این جابجاییها غالباً با خشونت و کشتار همراه بود.
▎۲. استثمار اقتصادی
• بهرهکشی از منابع طبیعی: استعمارگران از منابع طبیعی و زمینهای بومیان برای کشاورزی، استخراج معادن و تجارت استفاده کردند. بومیان به کار اجباری و شرایط سخت اقتصادی دچار شدند.
• ایجاد اقتصاد مستعمراتی: اقتصاد مستعمراتی بر پایه استثمار بومیان و منابع آنها شکل گرفت.
▎۳. تحمیل فرهنگ و هویت
• فرهنگسازی: تلاش برای تحمیل زبان، مذهب (عموماً مسیحیت) و فرهنگ اروپایی بر بومیان صورت گرفت. مدارس شبانهروزی برای آموزش فرهنگ غربی تأسیس شد که در آنجا بسیاری از آداب و رسوم بومیان نادیده گرفته میشد.
• نفی هویت فرهنگی: به طور سیستماتیک سعی کردند هویت فرهنگی بومیان را از بین ببرند.
▎۴. تنظیم قوانین و قراردادها
• قراردادهای نابرابر: قراردادهایی که میان استعمارگران و بومیان امضا میشد، معمولاً به نفع استعمارگران بود و حقوق بومیان را نادیده میگرفت.
• قوانین محدودکننده: قوانین متعددی برای محدود کردن حقوق بومیان وضع شد که دسترسی آنها به زمین و منابع را محدود میکرد.
▎۵. خشونت و جنگ
• درگیریهای نظامی: جنگها و درگیریهای نظامی متعددی میان آنگلوساکسونها و بومیان رخ داد. این جنگها معمولاً با کشتار و تخریب همراه بود.
• تبعید و کشتار جمعی: برخی از جوامع بومی به طور کامل نابود یا تبعید شدند.
▎۶. تأثیرات روانی و اجتماعی
• آسیب به ساختار اجتماعی: رفتار آنان باعث آسیب به ساختارهای اجتماعی و فرهنگی جوامع بومی شد.
• تأثیرات طولانیمدت: آثار این رفتارها هنوز هم در جوامع مختلف قابل مشاهده است و باعث ایجاد نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی شده است.
به طور کلی، رفتار آنگلوساکسونها با بومیان کشورهای مستعمره غالباً با خشونت، استثمار، و تحمیل فرهنگی همراه بود که تأثیرات عمیق و پایدار بر جوامع بومی گذاشت.
https://www.instagram.com/p/DBbexOWuhId/?igsh=eXN6Zm9oOXc3bGQ1
#آرمان_فلسطین
جهان به اصطلاح آزاد و رهبر آن یعنی نژاد آنگلوساکسون، امروز از استاندارد دوگانه نیست که در جنایات اسرائیل علیه بومیان فلسطین شریک شده است. کافیست به رفتار ایشان علیه بومیان به ویژه در قرون ۱۷ تا ۱۹ میلادی در آمریکا و کانادا و استرالیا و... بنگریم، آنگاه روشن میشود که این رفتار الگوی اصلی صهیونیستها بوده است:
▎۱. تسخیر و استعمار
• تصرف سرزمین: آنگلوساکسونها، به ویژه انگلیسیها، با ادعای مالکیت زمینهای بومیان، به تسخیر سرزمینهای جدید پرداختند. این عمل معمولاً با استفاده از نیروی نظامی و درگیریهای مسلحانه انجام میشد.
• حذف و جابجایی: بومیان به طور مکرر مجبور به ترک سرزمینهای خود شدند. این جابجاییها غالباً با خشونت و کشتار همراه بود.
▎۲. استثمار اقتصادی
• بهرهکشی از منابع طبیعی: استعمارگران از منابع طبیعی و زمینهای بومیان برای کشاورزی، استخراج معادن و تجارت استفاده کردند. بومیان به کار اجباری و شرایط سخت اقتصادی دچار شدند.
• ایجاد اقتصاد مستعمراتی: اقتصاد مستعمراتی بر پایه استثمار بومیان و منابع آنها شکل گرفت.
▎۳. تحمیل فرهنگ و هویت
• فرهنگسازی: تلاش برای تحمیل زبان، مذهب (عموماً مسیحیت) و فرهنگ اروپایی بر بومیان صورت گرفت. مدارس شبانهروزی برای آموزش فرهنگ غربی تأسیس شد که در آنجا بسیاری از آداب و رسوم بومیان نادیده گرفته میشد.
• نفی هویت فرهنگی: به طور سیستماتیک سعی کردند هویت فرهنگی بومیان را از بین ببرند.
▎۴. تنظیم قوانین و قراردادها
• قراردادهای نابرابر: قراردادهایی که میان استعمارگران و بومیان امضا میشد، معمولاً به نفع استعمارگران بود و حقوق بومیان را نادیده میگرفت.
• قوانین محدودکننده: قوانین متعددی برای محدود کردن حقوق بومیان وضع شد که دسترسی آنها به زمین و منابع را محدود میکرد.
▎۵. خشونت و جنگ
• درگیریهای نظامی: جنگها و درگیریهای نظامی متعددی میان آنگلوساکسونها و بومیان رخ داد. این جنگها معمولاً با کشتار و تخریب همراه بود.
• تبعید و کشتار جمعی: برخی از جوامع بومی به طور کامل نابود یا تبعید شدند.
▎۶. تأثیرات روانی و اجتماعی
• آسیب به ساختار اجتماعی: رفتار آنان باعث آسیب به ساختارهای اجتماعی و فرهنگی جوامع بومی شد.
• تأثیرات طولانیمدت: آثار این رفتارها هنوز هم در جوامع مختلف قابل مشاهده است و باعث ایجاد نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی شده است.
به طور کلی، رفتار آنگلوساکسونها با بومیان کشورهای مستعمره غالباً با خشونت، استثمار، و تحمیل فرهنگی همراه بود که تأثیرات عمیق و پایدار بر جوامع بومی گذاشت.
https://www.instagram.com/p/DBbexOWuhId/?igsh=eXN6Zm9oOXc3bGQ1
✍ نظام سرمایهداری چگونه بتهای جدیدی برای پرستش به جای خدا ساخت؟
نظام سرمایهداری پول را به جای خدا نشانید، پول شد بت اعظم و سلبریتیها الههای رنگارنگ این بت بزرگ. مصرفگرایی و عشق به سلبریتیها هم شد پرستش این خداوند. دین وحیانی از موضوعیت افتاد و دین جدید نئولیبرال کاپیتالیسم جای آن را گرفت.
در دنیای مدرن و به ویژه تحت سلطه سرمایهداری، برخی از تحلیلگران و جامعهشناسان استدلال میکنند که پول، سلبریتیها و نمادهای فرهنگی جدید به نوعی به عنوان جایگزینهای پرستش و ارزشگذاری در آمدهاند. این پدیدهها میتوانند به شکلهای زیر خود را نشان دهند:
۱. پرستش پول: در جوامع سرمایهداری، موفقیت مالی و دسترسی به ثروت به عنوان معیارهایی برای ارزشمندی فردی و اجتماعی تلقی میشوند. این نگرش میتواند به نوعی پرستش پول تبدیل شود که در آن افراد به جای جستجوی معنای عمیقتر زندگی، به دنبال جمعآوری ثروت و دارایی هستند.
۲. سلبریتیها و فرهنگ ستایش شخصیت: رسانههای اجتماعی و فرهنگ سلبریتی باعث شدهاند که افراد بیشتری به دنبال الگوهای رفتاری و سبک زندگی سلبریتیها بروند. این موضوع میتواند به نوعی پرستش شخصیتهای عمومی تبدیل شود که در آن سلبریتیها به عنوان نمادهای موفقیت و خوشبختی معرفی میشوند.
۳. کالاها و مصرفگرایی: در دنیای مدرن، مصرفگرایی به یک ارزش اجتماعی تبدیل شده است. افراد ممکن است احساس کنند که خوشبختی و رضایت در خرید کالاها و خدمات جدید نهفته است، که این نیز میتواند به نوعی پرستش کالاها و برندها تعبیر شود.
۴. فقدان معنای عمیق: با کاهش نقش دین و معنویت در زندگی روزمره، برخی افراد ممکن است احساس کنند که به دنبال معنای عمیقتری هستند، اما در عوض به نمادهای مادی و فرهنگی روی میآورند که ممکن است نتوانند نیازهای روحی آنها را برآورده کنند.
۵. تجارت و بازاریابی: شرکتها و برندها با استفاده از استراتژیهای بازاریابی، تلاش میکنند تا خود را به عنوان نمادهایی از موفقیت و خوشبختی معرفی کنند، که این نیز میتواند بر روی ارزشها و باورهای جامعه تأثیر بگذارد.
به طور کلی، این پدیدهها نشاندهنده تغییراتی هستند که در ارزشها و باورهای اجتماعی در دنیای مدرن رخ دادهاند، و ممکن است به نوعی جایگزینی برای ارزشهاییی مذهبی و معنوی سنتی ایجاد کنند. در مجموع، سرمایهداری با استفاده از رسانهها، فرهنگ مصرفگرایی و تجاریسازی زندگی سلبریتیها، موجب شده است که آنها به نمادهای فرهنگی تبدیل شوند و پول نیز به عنوان خدای عصر جدید شناخته شود. این پدیدهها بر روی ارزشها، باورها و رفتارهای اجتماعی تأثیر عمیقی گذاشتهاند.
https://www.instagram.com/p/DB0jem-uT7x/?igsh=eXpjdzJkMWQzNGhy
نظام سرمایهداری پول را به جای خدا نشانید، پول شد بت اعظم و سلبریتیها الههای رنگارنگ این بت بزرگ. مصرفگرایی و عشق به سلبریتیها هم شد پرستش این خداوند. دین وحیانی از موضوعیت افتاد و دین جدید نئولیبرال کاپیتالیسم جای آن را گرفت.
در دنیای مدرن و به ویژه تحت سلطه سرمایهداری، برخی از تحلیلگران و جامعهشناسان استدلال میکنند که پول، سلبریتیها و نمادهای فرهنگی جدید به نوعی به عنوان جایگزینهای پرستش و ارزشگذاری در آمدهاند. این پدیدهها میتوانند به شکلهای زیر خود را نشان دهند:
۱. پرستش پول: در جوامع سرمایهداری، موفقیت مالی و دسترسی به ثروت به عنوان معیارهایی برای ارزشمندی فردی و اجتماعی تلقی میشوند. این نگرش میتواند به نوعی پرستش پول تبدیل شود که در آن افراد به جای جستجوی معنای عمیقتر زندگی، به دنبال جمعآوری ثروت و دارایی هستند.
۲. سلبریتیها و فرهنگ ستایش شخصیت: رسانههای اجتماعی و فرهنگ سلبریتی باعث شدهاند که افراد بیشتری به دنبال الگوهای رفتاری و سبک زندگی سلبریتیها بروند. این موضوع میتواند به نوعی پرستش شخصیتهای عمومی تبدیل شود که در آن سلبریتیها به عنوان نمادهای موفقیت و خوشبختی معرفی میشوند.
۳. کالاها و مصرفگرایی: در دنیای مدرن، مصرفگرایی به یک ارزش اجتماعی تبدیل شده است. افراد ممکن است احساس کنند که خوشبختی و رضایت در خرید کالاها و خدمات جدید نهفته است، که این نیز میتواند به نوعی پرستش کالاها و برندها تعبیر شود.
۴. فقدان معنای عمیق: با کاهش نقش دین و معنویت در زندگی روزمره، برخی افراد ممکن است احساس کنند که به دنبال معنای عمیقتری هستند، اما در عوض به نمادهای مادی و فرهنگی روی میآورند که ممکن است نتوانند نیازهای روحی آنها را برآورده کنند.
۵. تجارت و بازاریابی: شرکتها و برندها با استفاده از استراتژیهای بازاریابی، تلاش میکنند تا خود را به عنوان نمادهایی از موفقیت و خوشبختی معرفی کنند، که این نیز میتواند بر روی ارزشها و باورهای جامعه تأثیر بگذارد.
به طور کلی، این پدیدهها نشاندهنده تغییراتی هستند که در ارزشها و باورهای اجتماعی در دنیای مدرن رخ دادهاند، و ممکن است به نوعی جایگزینی برای ارزشهاییی مذهبی و معنوی سنتی ایجاد کنند. در مجموع، سرمایهداری با استفاده از رسانهها، فرهنگ مصرفگرایی و تجاریسازی زندگی سلبریتیها، موجب شده است که آنها به نمادهای فرهنگی تبدیل شوند و پول نیز به عنوان خدای عصر جدید شناخته شود. این پدیدهها بر روی ارزشها، باورها و رفتارهای اجتماعی تأثیر عمیقی گذاشتهاند.
https://www.instagram.com/p/DB0jem-uT7x/?igsh=eXpjdzJkMWQzNGhy
اخلاق کاربردی در قرآن
#قرآنشناسی_نواندیشان_دینی
هر آیینی سه رکن دارد: تجربه دینی شامل تجارب معنوی و عرفانی، معرفت دینی شامل اعتقادیات و باورهای دینی و کنش دینی که شامل اعمال و مناسک دینی میشود. به رکن سوم شریعت و اخلاق دینی گفته میشود.
شریعت نیز خود به دو دسته احکام فردی و احکام اجتماعی تقسیم میشوند. احکام فردی به سه دسته احکام مناسکی (مانند نماز و روزه)، احکام شبهمناسکی (نخوردن گوشت خوک) و احکام تربیتی-اخلاقی را در بر میگیرند. این احکام به اخلاق دینی موسومند و با اخلاق فرادینی متفاوتند.
فربهی مناسکی موجب آن میشود که احکام تربیتی-اخلاقی قرآن نادیده گرفته شود. همانطور که احکام مناسکی نماز و روزه واجب است، احکام اخلاقی نیز واجب است. در قرآن توصیههای اخلاقی کاربردی متعددی وجود دارد که میتوان به برخی از آنها اشاره کرد:
▎۱. نیکی به والدین:
- آیه: "وَ قَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا" (اسراء: 23)
- توصیه: احترام و محبت به والدین و خدمت به آنها.
▎۲. عدالت در قضاوت:
- آیه: "إن الله يأمرکم أن تؤدوا الأمانات إلى أهلها و إذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل" (نساء: 58)
- توصیه: رعایت عدالت در همهی امور.
▎۳. صداقت در گفتار:
- آیه: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا" (احزاب: 70)
- توصیه: گفتار راست و پرهیز از دروغ.
▎۴. عفو و گذشت:
- آیه: "فَمَن عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ" (شوری: 40)
- توصیه: بخشش دیگران و نادیده گرفتن خطاها.
▎۵. خودداری از غیبت:
- آیه: "وَ لا يَغْتَب بَعْضُكُمْ بَعْضًا" (حجرات: 12)
- توصیه: اجتناب از غیبت و تهمت به دیگران.
▎۶. احسان به همسایگان:
- آیه: "وَ اعبدوا اللَّهَ و لا تشركوا به شيئًا و بالوالدين إحسانًا و بذي القربى و الجيران" (نساء: 36)
- توصیه: نیکی به همسایگان و نزدیکان.
▎۷. صبر در سختیها:
- آیه: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاةِ" (بقره: 153)
- توصیه: صبر و استقامت در برابر مشکلات.
▎۸. وفای به عهد:
- آیه: "وَ أَوْفُوا بِالْعُقُودِ" (مائده: 1)
- توصیه: پایبندی به قراردادها و وعدهها.
▎۹. احسان به فقرا و نیازمندان:
- آیه: "وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ" (بقره: 43)
- توصیه: کمک به نیازمندان و پرداخت زکات.
▎۱۰. عدم تمسخر و عیبجویی:
- آیه: لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ"(حجرات: 11)
- توصیه: پرهیز از تمسخر و عیبجویی و القاب زشت نهادن بر یکدیگر.
https://www.instagram.com/p/DB81emGO-V-/?igsh=cGlhMHhjZDVjcWJm
#قرآنشناسی_نواندیشان_دینی
هر آیینی سه رکن دارد: تجربه دینی شامل تجارب معنوی و عرفانی، معرفت دینی شامل اعتقادیات و باورهای دینی و کنش دینی که شامل اعمال و مناسک دینی میشود. به رکن سوم شریعت و اخلاق دینی گفته میشود.
شریعت نیز خود به دو دسته احکام فردی و احکام اجتماعی تقسیم میشوند. احکام فردی به سه دسته احکام مناسکی (مانند نماز و روزه)، احکام شبهمناسکی (نخوردن گوشت خوک) و احکام تربیتی-اخلاقی را در بر میگیرند. این احکام به اخلاق دینی موسومند و با اخلاق فرادینی متفاوتند.
فربهی مناسکی موجب آن میشود که احکام تربیتی-اخلاقی قرآن نادیده گرفته شود. همانطور که احکام مناسکی نماز و روزه واجب است، احکام اخلاقی نیز واجب است. در قرآن توصیههای اخلاقی کاربردی متعددی وجود دارد که میتوان به برخی از آنها اشاره کرد:
▎۱. نیکی به والدین:
- آیه: "وَ قَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا" (اسراء: 23)
- توصیه: احترام و محبت به والدین و خدمت به آنها.
▎۲. عدالت در قضاوت:
- آیه: "إن الله يأمرکم أن تؤدوا الأمانات إلى أهلها و إذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل" (نساء: 58)
- توصیه: رعایت عدالت در همهی امور.
▎۳. صداقت در گفتار:
- آیه: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا" (احزاب: 70)
- توصیه: گفتار راست و پرهیز از دروغ.
▎۴. عفو و گذشت:
- آیه: "فَمَن عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ" (شوری: 40)
- توصیه: بخشش دیگران و نادیده گرفتن خطاها.
▎۵. خودداری از غیبت:
- آیه: "وَ لا يَغْتَب بَعْضُكُمْ بَعْضًا" (حجرات: 12)
- توصیه: اجتناب از غیبت و تهمت به دیگران.
▎۶. احسان به همسایگان:
- آیه: "وَ اعبدوا اللَّهَ و لا تشركوا به شيئًا و بالوالدين إحسانًا و بذي القربى و الجيران" (نساء: 36)
- توصیه: نیکی به همسایگان و نزدیکان.
▎۷. صبر در سختیها:
- آیه: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاةِ" (بقره: 153)
- توصیه: صبر و استقامت در برابر مشکلات.
▎۸. وفای به عهد:
- آیه: "وَ أَوْفُوا بِالْعُقُودِ" (مائده: 1)
- توصیه: پایبندی به قراردادها و وعدهها.
▎۹. احسان به فقرا و نیازمندان:
- آیه: "وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ" (بقره: 43)
- توصیه: کمک به نیازمندان و پرداخت زکات.
▎۱۰. عدم تمسخر و عیبجویی:
- آیه: لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ"(حجرات: 11)
- توصیه: پرهیز از تمسخر و عیبجویی و القاب زشت نهادن بر یکدیگر.
https://www.instagram.com/p/DB81emGO-V-/?igsh=cGlhMHhjZDVjcWJm
نظام انتخاباتی نمایندگی: انتخاب میان شارلاتان و فاشیست
#ماکیاولیسم_مسلح
ما و غرب| بخش سوم
در نوشتار پیشین از این پرونده گفته شد نظام نمایندگی، همان الیگارشی احزاب، رسانهها و سرمایهداران است که در قالب جدید الیگارشی قدیم یعنی سلطنت، روحانیت و اشراف بازتولید شده است. زور و زر و تزویر جامه مدرن به خود پوشیده است. در این فرسته به این مسأله پرداخته میشود که دوگانه جمهوریخواه-دموکرات و اصولگرا-اصلاحطلب همان دوگانه فاشیست و شارلاتان است. انتخاب میان ترامپ فاشیست و هریس شارلاتان که از نسلکشی نتانیاهو حمایت کرد و میخواست با کمک سلبریتیها چهره خود را سفیدشویی و روتوش کند، فضاحت نظام نمایندگی در انتخابات را نشان میدهد.
▫️رانسیر فیلسوف فرانسوی: این از آنجور دوراهیهاست که وقتی پیش بیاید میتوانید تکلیفشان را در عرض پنج دقیقه روشن کنید. معلوم است که پیروزشدن راست افراطی اتفاق قشنگی نیست. ولی باید از این قضیه نتایج درستی استنباط کنیم. راه حل این است: جنگیدن با نظامی که راست افراطی را تولید میکند، نه این خیال باطل که با رأیدادن به سیاستمداری که در فساد رتبۀ اول دارد میتوان دموکراسی را نجات داد. هنوز شعار انتخابات 2002 از یادم نرفته است: «به شارلاتان رأی بدهید، نه به فاشیست» [در دور دوم انتخابات آن سال ژاک شیراک و ژان ماری لو پن رقیب هم شدند]. کسی که از ترس فاشیست به شارلاتان رأی میدهد سزاوار هر دوی آنهاست و راه را برای هر دوی آنها هموار میکند.
دموکراسی مبتنی بر نمایندگی، به حق، یک شکل الیگارشیک است، نظامی مبتنی بر نمایندگی اقلیتهایی است که دارای عنوان و لقبی برای تصدی امور مشترک هستند. در تاریخ نظام مبتنی بر نمایندگی، همواره پیش از هر چیز، قدرتها، طبقات و داراییهایی هستند که حق نمایندگی دارند، چه به مثابهی لقبدهندگانی برای اعمال قدرت و چه به عنوان یک قدرت دارای حق حاکمیت. بنابراین یکسانسازی دموکراسی و نمایندگی اشتباه است.
"دموکراسی نه شکلی از حکومت است که به الیگارشی اجازه دهد به نام مردم حاکمیت داشته باشد، نه شکلی از جامعه است که قدرت کالا آن را ساماندهی کند. دموکراسی کنشی است که بیوقفه، انحصار حکومتهای الیگارشیک بر حیات عمومی و همگانی و چنگاندازی ثروت بر زندگیها را از میان میبرد. دموکراسی توان بالقوهای است که باید امروزه بیش از هر زمان دیگری، بر ضد درهمآمیختگی این قدرتهایی که تنها و تنها تحت قانون سلطه هستند، به مبارزه برخیزد".
https://www.instagram.com/p/DCBhbLYuXtq/?igsh=N2lzand6ODN5N3Fj
#ماکیاولیسم_مسلح
ما و غرب| بخش سوم
در نوشتار پیشین از این پرونده گفته شد نظام نمایندگی، همان الیگارشی احزاب، رسانهها و سرمایهداران است که در قالب جدید الیگارشی قدیم یعنی سلطنت، روحانیت و اشراف بازتولید شده است. زور و زر و تزویر جامه مدرن به خود پوشیده است. در این فرسته به این مسأله پرداخته میشود که دوگانه جمهوریخواه-دموکرات و اصولگرا-اصلاحطلب همان دوگانه فاشیست و شارلاتان است. انتخاب میان ترامپ فاشیست و هریس شارلاتان که از نسلکشی نتانیاهو حمایت کرد و میخواست با کمک سلبریتیها چهره خود را سفیدشویی و روتوش کند، فضاحت نظام نمایندگی در انتخابات را نشان میدهد.
▫️رانسیر فیلسوف فرانسوی: این از آنجور دوراهیهاست که وقتی پیش بیاید میتوانید تکلیفشان را در عرض پنج دقیقه روشن کنید. معلوم است که پیروزشدن راست افراطی اتفاق قشنگی نیست. ولی باید از این قضیه نتایج درستی استنباط کنیم. راه حل این است: جنگیدن با نظامی که راست افراطی را تولید میکند، نه این خیال باطل که با رأیدادن به سیاستمداری که در فساد رتبۀ اول دارد میتوان دموکراسی را نجات داد. هنوز شعار انتخابات 2002 از یادم نرفته است: «به شارلاتان رأی بدهید، نه به فاشیست» [در دور دوم انتخابات آن سال ژاک شیراک و ژان ماری لو پن رقیب هم شدند]. کسی که از ترس فاشیست به شارلاتان رأی میدهد سزاوار هر دوی آنهاست و راه را برای هر دوی آنها هموار میکند.
دموکراسی مبتنی بر نمایندگی، به حق، یک شکل الیگارشیک است، نظامی مبتنی بر نمایندگی اقلیتهایی است که دارای عنوان و لقبی برای تصدی امور مشترک هستند. در تاریخ نظام مبتنی بر نمایندگی، همواره پیش از هر چیز، قدرتها، طبقات و داراییهایی هستند که حق نمایندگی دارند، چه به مثابهی لقبدهندگانی برای اعمال قدرت و چه به عنوان یک قدرت دارای حق حاکمیت. بنابراین یکسانسازی دموکراسی و نمایندگی اشتباه است.
"دموکراسی نه شکلی از حکومت است که به الیگارشی اجازه دهد به نام مردم حاکمیت داشته باشد، نه شکلی از جامعه است که قدرت کالا آن را ساماندهی کند. دموکراسی کنشی است که بیوقفه، انحصار حکومتهای الیگارشیک بر حیات عمومی و همگانی و چنگاندازی ثروت بر زندگیها را از میان میبرد. دموکراسی توان بالقوهای است که باید امروزه بیش از هر زمان دیگری، بر ضد درهمآمیختگی این قدرتهایی که تنها و تنها تحت قانون سلطه هستند، به مبارزه برخیزد".
https://www.instagram.com/p/DCBhbLYuXtq/?igsh=N2lzand6ODN5N3Fj
سکینه فرزند امام حسین و زندگی برابریطلبانه
تاکنون در چهار فرسته پیشین از این پرونده از زندگی اجتماعی-سیاسی خدیجه همسر پیامبر، فاطمه و زینب دختران او و زینب نوه او در شکستن اسطوره زن پستونشین اسلامی پرداخته شد. اینجا به سکینه فرزند امام حسین از نسل چهارم زنان خاندان پیامبر پرداخته میشود.
محمد حسین بادامچی:
🔺در مطالعات فمینیستی پسااستعماری، غربیها را بسیار نکوهش میکنند که در متون و روایتهای خود زن شرقی را بهصورت موجودی زبون، ناتوان، وابسته، لال، صغیر و نیازمند قیمومیت مردان تصویر میکنند. این منتقدان غرب اما توجه به این ندارند که این غربیان تقصیری ندارند جز اینکه روایت پدرسالاری شرقی را در مقیاسی وسیعتر بازتاب میدهند.
🔺نمونه بارز این تضاد را در روایت شخصیت بانو سکینه دختر جوان امام حسین در کربلا میتوان دید. به عنوان یک شیعه سالها پای منبر و مجالس روضه بزرگ شدم چندان شناختی از زنان و دختران کربلا عایدم نشد جز اینکه همگی به مثابهی ابژهی سنتی «حرم»، زنان ضعیفهی خراباتنشینی بودند که بار دراماتیک و نقش ترحمبرانگیزی و غیرتبرانگیزی داستان را برای مردان ایفا میکردند. زینب (س) بعدها در آثار علی شریعتی بود که چهرهی متفاوتی برایم پیدا کرد.
🔺اما در رابطه با سکینه اولین بار در نوشتهی فاطمه مرنیسی بود که توانستم شخصیت او را از زیر آوار مخرب روضهها تشخیص دهم. مرنیسی که طبعا محققی اهل سنت است، در بخشی از کتاب « زنان پردهنشین و نخبگان جوشنپوش» نشان میدهد که در تاریخ اسلام سکینه بهعنوان نمادی از زنان شجاع، سیاسی، معترض و به تعبیر امروزی فمینیست شناخته میشود که بهخاطر اینکه صورتشان را برخلاف حکم پدرسالارانه حجاب نمیپوشاندند و با مردان اختلاط میکردند «برزه» نامیده میشدند. سکینه در تاریخ صدر اسلام به بانویی با ازدواجهای متعدد معروف بوده که برخلاف فقه پدرسالار متعارف، حق نشوز یعنی نافرمانی در برابر شوهر و حق تکهمسر بودن را جزو شروط عقد خود قرار میداده و به زیبایی و سخنوری و شخصیت قدرتمندش شهرت داشته.
♦️حالا مقایسه کنید با تصویری که روضههای تشیع صفوی کنونی درباره سکینه به ما ارائه میدهد! مرنیسی میگوید وقتی در کنفرانسی این چنین از شخصیت تاریخی سکینه بهعنوان نماد زنان مسلمان و قوی صدر اسلام سخن میگفته مردی از مستمعین بر او شوریده که این حرفها دروغ است و سکینه در همان کربلا مرده است. فرقی نمیکند شیعه یا سنی، گویی برای مرد پدرسالار مسلمان اینطور بهتر است که شخصیتی مثل سکینه در همان کودکی در کربلا مرده باشد تا اینکه اینطور جهان مذکر مقدسین را به چالش بکشد.
تاکنون در چهار فرسته پیشین از این پرونده از زندگی اجتماعی-سیاسی خدیجه همسر پیامبر، فاطمه و زینب دختران او و زینب نوه او در شکستن اسطوره زن پستونشین اسلامی پرداخته شد. اینجا به سکینه فرزند امام حسین از نسل چهارم زنان خاندان پیامبر پرداخته میشود.
محمد حسین بادامچی:
🔺در مطالعات فمینیستی پسااستعماری، غربیها را بسیار نکوهش میکنند که در متون و روایتهای خود زن شرقی را بهصورت موجودی زبون، ناتوان، وابسته، لال، صغیر و نیازمند قیمومیت مردان تصویر میکنند. این منتقدان غرب اما توجه به این ندارند که این غربیان تقصیری ندارند جز اینکه روایت پدرسالاری شرقی را در مقیاسی وسیعتر بازتاب میدهند.
🔺نمونه بارز این تضاد را در روایت شخصیت بانو سکینه دختر جوان امام حسین در کربلا میتوان دید. به عنوان یک شیعه سالها پای منبر و مجالس روضه بزرگ شدم چندان شناختی از زنان و دختران کربلا عایدم نشد جز اینکه همگی به مثابهی ابژهی سنتی «حرم»، زنان ضعیفهی خراباتنشینی بودند که بار دراماتیک و نقش ترحمبرانگیزی و غیرتبرانگیزی داستان را برای مردان ایفا میکردند. زینب (س) بعدها در آثار علی شریعتی بود که چهرهی متفاوتی برایم پیدا کرد.
🔺اما در رابطه با سکینه اولین بار در نوشتهی فاطمه مرنیسی بود که توانستم شخصیت او را از زیر آوار مخرب روضهها تشخیص دهم. مرنیسی که طبعا محققی اهل سنت است، در بخشی از کتاب « زنان پردهنشین و نخبگان جوشنپوش» نشان میدهد که در تاریخ اسلام سکینه بهعنوان نمادی از زنان شجاع، سیاسی، معترض و به تعبیر امروزی فمینیست شناخته میشود که بهخاطر اینکه صورتشان را برخلاف حکم پدرسالارانه حجاب نمیپوشاندند و با مردان اختلاط میکردند «برزه» نامیده میشدند. سکینه در تاریخ صدر اسلام به بانویی با ازدواجهای متعدد معروف بوده که برخلاف فقه پدرسالار متعارف، حق نشوز یعنی نافرمانی در برابر شوهر و حق تکهمسر بودن را جزو شروط عقد خود قرار میداده و به زیبایی و سخنوری و شخصیت قدرتمندش شهرت داشته.
♦️حالا مقایسه کنید با تصویری که روضههای تشیع صفوی کنونی درباره سکینه به ما ارائه میدهد! مرنیسی میگوید وقتی در کنفرانسی این چنین از شخصیت تاریخی سکینه بهعنوان نماد زنان مسلمان و قوی صدر اسلام سخن میگفته مردی از مستمعین بر او شوریده که این حرفها دروغ است و سکینه در همان کربلا مرده است. فرقی نمیکند شیعه یا سنی، گویی برای مرد پدرسالار مسلمان اینطور بهتر است که شخصیتی مثل سکینه در همان کودکی در کربلا مرده باشد تا اینکه اینطور جهان مذکر مقدسین را به چالش بکشد.
🔹شش الگوی تیپ اجتماعی زنان ایرانی در کشاکش سنت و تجدد
پس از ظهور تجدد در ایران از شش مدل الگوی برای تیپهای اجتماعی زنان ایرانی میتوان سخن گفت. پیشتر درباره دو گروه وابسته به سنت و تجدد یعنی دو الگوی زن دگرسالار، زن سنتی مرتجع و زن شبهمدرن مبتذل به نقل از شریعتی سخن گفته شد.
زن در نظام سنت و نظام سرمایهداری یک کالا است. دگرسالار است. در نظام سنت چون کالایی به مردان فروخته میشود و به مالکیت مرد درمیآید و در نظام تجدد نیز یک کالای ویترینی صنعتبدن است که کیم کارداشیان در آن به بتواره تبدیل میشود. زن شبهمدرن مصرفزده که از درون پوک است و مهرهای است در ماشین نظام سرمایهداری. اسیر صنعت پورن، مد، فشن، فیتنس، تبلیغات، زیبایی و.. تا سرمایهداران را پروارتر کند.
در مقابل این نگاه زن پستونشین و پرورش دهنده، در عصر مدرن نگاه نظام سرمایهداری به زن شکل گرفت و اسارتی جدید پدید آورد. نگاهی که زن را از پستو به اجتماع آورد اما به جای پستو در جامعه اسیر کرد.
در کنار دو الگوی زنان دگرسالار سنتی و شبهمدرن، از دو الگوی دیگر زن مذهبی صورتی و زن موفقیتجوی سکولار نیز میتوان صحبت نمود.
بنیادگرایان برای طیف مذهبی جدیدی که سبک زندگی مدرن داشته و با سبکهای زندگی عرفی دیگران مشکلی ندارند، کثراتگرا بوده و مخالف اعمال خشونت و اجبار دین هستند برچسب مذهبی صورتی را ساختهاند. این گروه از نظر سیاسی و دینی نواندیش هم نیستند، سنتی هستند اما در ماجرای جنبش مهسا از بنیادگرایان حمایت نکردند و مورد حمله و اتهام گسترده ایشان قرار گرفتهاند.
زن میتواند پستونشین نباشد، مستقل زندگی کند، وارد جامعه شود اما آگاهی و کنشگری اجتماعی سیاسی نداشته باشد و تنها در پی منافع شخصی خود باشد. یکی دیگر از الگوهای نامناسب جهان مدرن چنین الگویی است. زن مدرن منفعتطلب که تنها در پی موفقیت شغلی و تحصیلی خود است و نسبت به محیط پیرامونیاش بیتفاوت میباشد.
این چهار الگوی زن در تفکر مدرن نیستند، دو مدل نخست کاملا ارتجاعیاند و دو مدل دوم نیز مدرن بودنشان در سبک زندگی یا زندگی تحصیلی و شغلی است و نه در تفکر. کمتر ارزشی برای حقوق بشر، آزادی بیان، دموکراسی و سایر ارزشهای جهان مدرن قائلند.
اما دو الگوی دیگر نیز وجود دارند که خودسالارند و در تفکر مدرن. زن متجدد سکولار خودآگاه و داری تعهد اجتماعی و زن متجدد مذهبی خودآگاه و دارای تعهد اجتماعی که نیمی سنتی و نیمی مدرن زندگی میکند و رویکرد بومیگرایی گزینشگرانه به تجدد دارد. این دو از نظر تفکر نیز مدرن هستند و دغدغه و فعالیت اجتماعی سیاسی دارند. برابر چهار الگوی پیشین باید این دو الگو را تبلیغ و ترویج نمود.
https://www.instagram.com/p/DCRXtqCOIMZ/?igsh=MThqMW9mMWtkMHE1
پس از ظهور تجدد در ایران از شش مدل الگوی برای تیپهای اجتماعی زنان ایرانی میتوان سخن گفت. پیشتر درباره دو گروه وابسته به سنت و تجدد یعنی دو الگوی زن دگرسالار، زن سنتی مرتجع و زن شبهمدرن مبتذل به نقل از شریعتی سخن گفته شد.
زن در نظام سنت و نظام سرمایهداری یک کالا است. دگرسالار است. در نظام سنت چون کالایی به مردان فروخته میشود و به مالکیت مرد درمیآید و در نظام تجدد نیز یک کالای ویترینی صنعتبدن است که کیم کارداشیان در آن به بتواره تبدیل میشود. زن شبهمدرن مصرفزده که از درون پوک است و مهرهای است در ماشین نظام سرمایهداری. اسیر صنعت پورن، مد، فشن، فیتنس، تبلیغات، زیبایی و.. تا سرمایهداران را پروارتر کند.
در مقابل این نگاه زن پستونشین و پرورش دهنده، در عصر مدرن نگاه نظام سرمایهداری به زن شکل گرفت و اسارتی جدید پدید آورد. نگاهی که زن را از پستو به اجتماع آورد اما به جای پستو در جامعه اسیر کرد.
در کنار دو الگوی زنان دگرسالار سنتی و شبهمدرن، از دو الگوی دیگر زن مذهبی صورتی و زن موفقیتجوی سکولار نیز میتوان صحبت نمود.
بنیادگرایان برای طیف مذهبی جدیدی که سبک زندگی مدرن داشته و با سبکهای زندگی عرفی دیگران مشکلی ندارند، کثراتگرا بوده و مخالف اعمال خشونت و اجبار دین هستند برچسب مذهبی صورتی را ساختهاند. این گروه از نظر سیاسی و دینی نواندیش هم نیستند، سنتی هستند اما در ماجرای جنبش مهسا از بنیادگرایان حمایت نکردند و مورد حمله و اتهام گسترده ایشان قرار گرفتهاند.
زن میتواند پستونشین نباشد، مستقل زندگی کند، وارد جامعه شود اما آگاهی و کنشگری اجتماعی سیاسی نداشته باشد و تنها در پی منافع شخصی خود باشد. یکی دیگر از الگوهای نامناسب جهان مدرن چنین الگویی است. زن مدرن منفعتطلب که تنها در پی موفقیت شغلی و تحصیلی خود است و نسبت به محیط پیرامونیاش بیتفاوت میباشد.
این چهار الگوی زن در تفکر مدرن نیستند، دو مدل نخست کاملا ارتجاعیاند و دو مدل دوم نیز مدرن بودنشان در سبک زندگی یا زندگی تحصیلی و شغلی است و نه در تفکر. کمتر ارزشی برای حقوق بشر، آزادی بیان، دموکراسی و سایر ارزشهای جهان مدرن قائلند.
اما دو الگوی دیگر نیز وجود دارند که خودسالارند و در تفکر مدرن. زن متجدد سکولار خودآگاه و داری تعهد اجتماعی و زن متجدد مذهبی خودآگاه و دارای تعهد اجتماعی که نیمی سنتی و نیمی مدرن زندگی میکند و رویکرد بومیگرایی گزینشگرانه به تجدد دارد. این دو از نظر تفکر نیز مدرن هستند و دغدغه و فعالیت اجتماعی سیاسی دارند. برابر چهار الگوی پیشین باید این دو الگو را تبلیغ و ترویج نمود.
https://www.instagram.com/p/DCRXtqCOIMZ/?igsh=MThqMW9mMWtkMHE1