Telegram Group & Telegram Channel
بازنشر یادداشتی از سال ۲۰۱۹، با تاسف از خودکشی ابراهیم نبوی:


به سلامتی دوقطبی‌ها!
در هفتۀ گذشته استاد بهاءالدین خرمشاهی، نویسنده و مترجم، «به‌خاطر خودافشاگری دربارۀ بیماری دوقطبی» از طرف انجمن علمی روانپزشکان ایران جایزه دریافت کرد. دیروز هم در متنی که ابراهیم نبوی، نویسنده و طنزپرداز، منتشر کرده خبر داده که به اختلال دوقطبی مبتلاست و تحت درمان قرار دارد.
عده‌ای می‌پرسند چرا اعلان بیماری ستوده و پسندیده است و چه چیز فرد بیمار را شایستۀ تحسین و حتی دریافت جایزه می‌کند؟
هرچند اعلان بیماری برای بعضی افرادی که به‌صورت مسئله‌ای شبانه‌روزی درگیر آن‌اند و دائماً باید قسمتی از انرژی خود را صرف چالش یا مدارا با آن کنند، جنبه‌ای آرامش‌بخش و رهاکننده دارد، در مملکت ما منفعت عام هم دارد. کمترین خاصیت آن همین که بسیاری از افرادی که با اختلال دوقطبی درگیرند، با آگاهی یافتن از اینکه افرادی صاحب‌نام و موفق هم مانند آنها همین گرفتاری را دارند و بااینهمه در روند تحصیلات یا اشتغال یا کسب موفقیت‌های اجتماعی‌شان خللی وارد نشده امیدوار و باانگیزه می‌مانند و خود را به‌دست سیلاب افکار اضطراب‌‌زا نمی‌سپارند. می‌فهمند که آنها هم می‌توانند، علیرغم بیماری، تحصیل و کار و پژوهش و ورزش و هنرآفرینی کنند و از موفقیت‌های فردی و اجتماعی بازنمانند.
شاید به نظر بسیاری صحبت دربارۀ اختلال دوقطبی دیگر امری عادی تلقی شود که نه مایۀ شرم و ترس است و نه اسباب فخر و فضل، اما باورکردنی نیست که تا همین چند سال پیش، در میان بسیاری از افراد تحصیلکرده، روشنفکر، فرهنگ‌پرور و مؤثر در افکار اجتماعی آزادانه صحبت کردن از این بیماری تاچه‌اندازه تابو محسوب می‌شد و شجاعت می‌طلبید. تجربۀ شخصی من در این مورد به‌غایت ناامیدکننده و ناراحت‌کننده بود، تاحدی‌که مدت‌ها از بازگفت آن پرهیز می‌کردم چون هربار که می‌خواستم آن را برای کسی تعریف کنم همان آزار و زخمی که در دلم بود نو می‌شد و می‌رنجاندم. حالا که این دو اهل قلم دربارۀ ابتلایشان به دوقطبی صحبت کرده‌اند، چنان شادم که یادآوری آن خاطره دیگر برایم تلخ نیست، بلکه راحت و شیرین است.
در سال 1392 که مقالۀ خود با عنوان «فروغ فرخزاد، شخصیتی دوقطبی؟» را نوشتم و در آن فرضیۀ احتمال ابتلای فروغ به اختلال دوقطبی را طرح کردم، مطابق معمولِ همکاری‌های همیشگی‌ام با نشریات، آن را برای چاپ به دو مجلۀ خوشنام و معتبر پایتخت سپردم: مجلۀ زنان امروز به مدیریت خانم شهلا شرکت و مجلۀ نگاه نو به مدیریت آقای علی میرزایی. با هر دو مجله آشنایی و همکاری داشتم، غریبه و تازه‌ازراه‌رسیده نبودم و بین ما همیشه احترامی متقابل برقرار بود و هست. هر دو رد کردند. خانم شرکت صراحتاً پیام داد: ضد فروغ است، چاپ نمی‌کنیم. و آقای میرزایی هم علناً فرمود: گرفتار می‌شویم، چاپ نمی‌کنیم. در اعتبار و تلاش‌های مدبرانۀ تأثیرگذار هر دو این سروران تردیدی نداشتم و ندارم، و مسائل حاشیه‌ساز نشریات را هم درک می‌کردم، اما چنان جا خورده و تعجب کرده بودم که مدتی مقاله را پنهان کردم، به سکوت خزیدم، و از آن با کسی حرفی نزدم.
اما من، برای رسیدن به این فرضیه زحمت کشیده بودم. ساعت‌ها و روزها صرف یافتن انواع کتاب‌های روانشناسی و مطالعۀ آنها کرده بودم، سطرسطر آنچه را دربارۀ فروغ نوشته بودند در جستجوی شاهدی که به کارم بیاید زیرورو کرده بودم، در جستجوی پروندۀ پزشکی او چندین‌بار به آسایشگاه رضاعی مراجعه کرده بودم، با چندین روانشناس و روانپزشک مشورت و همفکری کرده بودم، دلم نمی‌آمد نتیجۀ زحمتم را کنار بگذارم. سرانجام به این نتیجه رسیدم که چاپ این مقاله در ایران غیرممکن است: وقتی در میان اربابان نشریات، که خود از اقشار فرهنگ‌پرور هستند، این تابوی ترسناک با چنین قدرتی میدان‌دار است، از مردمی که کمتر مطالعه و آگاهی دارند چه انتظار؟ مقاله را برای دانشمند فرهنگ‌پرور ساکن تورنتو، محمد توکلی‌طرقی، فرستادم و ایشان با سعۀ صدر چاپ آن را در مجلۀ ایران‌نامه پذیرا شدند.
 این ماجراها در سال 1392 و 1393 اتفاق افتاده، یعنی همین چند سال پیش. خوشحالم که رشد فرهنگی و اجتماعی ما در همین چند سال بدان درجه رسیده که اعلان بیماری مایۀ ترس و خجالت نیست، و همین شادی است که آزردگیِ حاصل از آن واکنش‌ها را از دلم می‌شوید. حالا صحبت کردن دربارۀ احتمال ابتلای فروغ به اختلال دوقطبی راحت است، اما همین چند سال پیش من نه‌تنها برای چاپ این مقاله متحمل ناراحتی و سرخوردگی شدم، بلکه آماج طعن و لعن عده‌ای از به‌اصطلاح روشنفکران هم واقع شدم که: مصلحت نبود می‌نوشتی، سوء‌استفاده می‌کنند تا جریان روشنفکری را بزنند! یا: این خانم از کیهان و فرهنگستان و ... مواجب می‌گیرد تا ضدروشنفکران مطلب بنویسد. این بود و هست روشنفکری ما!
برای استاد خرمشاهی و آقای نبوی آرزوی سلامتی و شادی دارم.
https://www.group-telegram.com/cn/Sayehsaar.com



group-telegram.com/Sayehsaar/1085
Create:
Last Update:

بازنشر یادداشتی از سال ۲۰۱۹، با تاسف از خودکشی ابراهیم نبوی:


به سلامتی دوقطبی‌ها!
در هفتۀ گذشته استاد بهاءالدین خرمشاهی، نویسنده و مترجم، «به‌خاطر خودافشاگری دربارۀ بیماری دوقطبی» از طرف انجمن علمی روانپزشکان ایران جایزه دریافت کرد. دیروز هم در متنی که ابراهیم نبوی، نویسنده و طنزپرداز، منتشر کرده خبر داده که به اختلال دوقطبی مبتلاست و تحت درمان قرار دارد.
عده‌ای می‌پرسند چرا اعلان بیماری ستوده و پسندیده است و چه چیز فرد بیمار را شایستۀ تحسین و حتی دریافت جایزه می‌کند؟
هرچند اعلان بیماری برای بعضی افرادی که به‌صورت مسئله‌ای شبانه‌روزی درگیر آن‌اند و دائماً باید قسمتی از انرژی خود را صرف چالش یا مدارا با آن کنند، جنبه‌ای آرامش‌بخش و رهاکننده دارد، در مملکت ما منفعت عام هم دارد. کمترین خاصیت آن همین که بسیاری از افرادی که با اختلال دوقطبی درگیرند، با آگاهی یافتن از اینکه افرادی صاحب‌نام و موفق هم مانند آنها همین گرفتاری را دارند و بااینهمه در روند تحصیلات یا اشتغال یا کسب موفقیت‌های اجتماعی‌شان خللی وارد نشده امیدوار و باانگیزه می‌مانند و خود را به‌دست سیلاب افکار اضطراب‌‌زا نمی‌سپارند. می‌فهمند که آنها هم می‌توانند، علیرغم بیماری، تحصیل و کار و پژوهش و ورزش و هنرآفرینی کنند و از موفقیت‌های فردی و اجتماعی بازنمانند.
شاید به نظر بسیاری صحبت دربارۀ اختلال دوقطبی دیگر امری عادی تلقی شود که نه مایۀ شرم و ترس است و نه اسباب فخر و فضل، اما باورکردنی نیست که تا همین چند سال پیش، در میان بسیاری از افراد تحصیلکرده، روشنفکر، فرهنگ‌پرور و مؤثر در افکار اجتماعی آزادانه صحبت کردن از این بیماری تاچه‌اندازه تابو محسوب می‌شد و شجاعت می‌طلبید. تجربۀ شخصی من در این مورد به‌غایت ناامیدکننده و ناراحت‌کننده بود، تاحدی‌که مدت‌ها از بازگفت آن پرهیز می‌کردم چون هربار که می‌خواستم آن را برای کسی تعریف کنم همان آزار و زخمی که در دلم بود نو می‌شد و می‌رنجاندم. حالا که این دو اهل قلم دربارۀ ابتلایشان به دوقطبی صحبت کرده‌اند، چنان شادم که یادآوری آن خاطره دیگر برایم تلخ نیست، بلکه راحت و شیرین است.
در سال 1392 که مقالۀ خود با عنوان «فروغ فرخزاد، شخصیتی دوقطبی؟» را نوشتم و در آن فرضیۀ احتمال ابتلای فروغ به اختلال دوقطبی را طرح کردم، مطابق معمولِ همکاری‌های همیشگی‌ام با نشریات، آن را برای چاپ به دو مجلۀ خوشنام و معتبر پایتخت سپردم: مجلۀ زنان امروز به مدیریت خانم شهلا شرکت و مجلۀ نگاه نو به مدیریت آقای علی میرزایی. با هر دو مجله آشنایی و همکاری داشتم، غریبه و تازه‌ازراه‌رسیده نبودم و بین ما همیشه احترامی متقابل برقرار بود و هست. هر دو رد کردند. خانم شرکت صراحتاً پیام داد: ضد فروغ است، چاپ نمی‌کنیم. و آقای میرزایی هم علناً فرمود: گرفتار می‌شویم، چاپ نمی‌کنیم. در اعتبار و تلاش‌های مدبرانۀ تأثیرگذار هر دو این سروران تردیدی نداشتم و ندارم، و مسائل حاشیه‌ساز نشریات را هم درک می‌کردم، اما چنان جا خورده و تعجب کرده بودم که مدتی مقاله را پنهان کردم، به سکوت خزیدم، و از آن با کسی حرفی نزدم.
اما من، برای رسیدن به این فرضیه زحمت کشیده بودم. ساعت‌ها و روزها صرف یافتن انواع کتاب‌های روانشناسی و مطالعۀ آنها کرده بودم، سطرسطر آنچه را دربارۀ فروغ نوشته بودند در جستجوی شاهدی که به کارم بیاید زیرورو کرده بودم، در جستجوی پروندۀ پزشکی او چندین‌بار به آسایشگاه رضاعی مراجعه کرده بودم، با چندین روانشناس و روانپزشک مشورت و همفکری کرده بودم، دلم نمی‌آمد نتیجۀ زحمتم را کنار بگذارم. سرانجام به این نتیجه رسیدم که چاپ این مقاله در ایران غیرممکن است: وقتی در میان اربابان نشریات، که خود از اقشار فرهنگ‌پرور هستند، این تابوی ترسناک با چنین قدرتی میدان‌دار است، از مردمی که کمتر مطالعه و آگاهی دارند چه انتظار؟ مقاله را برای دانشمند فرهنگ‌پرور ساکن تورنتو، محمد توکلی‌طرقی، فرستادم و ایشان با سعۀ صدر چاپ آن را در مجلۀ ایران‌نامه پذیرا شدند.
 این ماجراها در سال 1392 و 1393 اتفاق افتاده، یعنی همین چند سال پیش. خوشحالم که رشد فرهنگی و اجتماعی ما در همین چند سال بدان درجه رسیده که اعلان بیماری مایۀ ترس و خجالت نیست، و همین شادی است که آزردگیِ حاصل از آن واکنش‌ها را از دلم می‌شوید. حالا صحبت کردن دربارۀ احتمال ابتلای فروغ به اختلال دوقطبی راحت است، اما همین چند سال پیش من نه‌تنها برای چاپ این مقاله متحمل ناراحتی و سرخوردگی شدم، بلکه آماج طعن و لعن عده‌ای از به‌اصطلاح روشنفکران هم واقع شدم که: مصلحت نبود می‌نوشتی، سوء‌استفاده می‌کنند تا جریان روشنفکری را بزنند! یا: این خانم از کیهان و فرهنگستان و ... مواجب می‌گیرد تا ضدروشنفکران مطلب بنویسد. این بود و هست روشنفکری ما!
برای استاد خرمشاهی و آقای نبوی آرزوی سلامتی و شادی دارم.
https://www.group-telegram.com/cn/Sayehsaar.com

BY سایه‌سار




Share with your friend now:
group-telegram.com/Sayehsaar/1085

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

A Russian Telegram channel with over 700,000 followers is spreading disinformation about Russia's invasion of Ukraine under the guise of providing "objective information" and fact-checking fake news. Its influence extends beyond the platform, with major Russian publications, government officials, and journalists citing the page's posts. In this regard, Sebi collaborated with the Telecom Regulatory Authority of India (TRAI) to reduce the vulnerability of the securities market to manipulation through misuse of mass communication medium like bulk SMS. Now safely in France with his spouse and three of his children, Kliuchnikov scrolls through Telegram to learn about the devastation happening in his home country. Stocks dropped on Friday afternoon, as gains made earlier in the day on hopes for diplomatic progress between Russia and Ukraine turned to losses. Technology stocks were hit particularly hard by higher bond yields. "Russians are really disconnected from the reality of what happening to their country," Andrey said. "So Telegram has become essential for understanding what's going on to the Russian-speaking world."
from cn


Telegram سایه‌سار
FROM American