Telegram Group & Telegram Channel
🌱یارب تو نگهبان دل اهل وطن باش
کامید بدیشان بود ایران کهن را

بهار که در سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۴۹ میلادی برای درمان سل در مرکز درمانی در لیزان (لیسین)
Leysin
سوئیس اقامت داشته
آخرین قصیده‌اش را با وصفی از طبیعت آغاز می‌کند و به یاد ایران می‌افتد.
💥فوق‌العاده است:

🔵مِه کرد مُسخر دره و کوه لِزَن‌ را
پر کرد ز سیمابِ روان دشت و چمن را

گیتی به غبارِ دمه و میغ‌، نهان گشت
گفتی که برُفتند به جاروب‌، لِزَن را

گم شد ز نظر کنگرهٔ کوهِ جنوبی
پوشید ز نظّارگی، آن وجهِ حَسَن را

آن بیشه که چون جعدِ عروسان حبش بود
افکند به سر، مقنعهٔ برد یمن را

برف آمد و بر سلسلهٔ آلپ کفن دوخت
وآمد مِه و پوشید به کافور کفن را

کافور برافشاند کز او زنده شود کوه
کافور شنیدی که کند زنده بدن را؟

من بر زبر کوه نشسته به یکی کاخ
نظاره‌کنان جلوه‌گه سرو و سمن را

ناگاه یکی سیل رسید از دره‌ای ژرف
پوشید سراپایِ در و دشت و دمن را

هر سیل ز بالا به نشیب آید و این سیل
از زیر به بالا کند آهیخته‌ تن را

گفتی ز کمین خاست نهنگی و به‌ناگاه
بلعید لِزَن را و فروبست دهن را

مرغان، دهن از زمزمه بستند، تو گویی
بردند در این تیرگی از یاد، سخن را

خور تافت چنان کز تک دریا به سرِ آب
کس درنگرد تابش سیمینه لگن را

تاریک شد آفاق تو گفتی که به‌عمداً
یک‌باره زدند آتش‌ صد تل جگن را

گفتی که مگر جهل بپوشید رخ علم
یا برد سِفَه آبروی دانش و فن را

🔴گم شد ز نظر آن همه زیبایی و آثار
وین حال فرا یادِ من آورد وطن را

شد داغ دلم تازه که آورد به یادم
تاریکی و بدروزی ایران کهن را

آن روز چه شد کایران ز انوار عدالت
چون خلد برین کرد زمین را و زمن را

آن‌روز که از بیخ کهنسال فریدون
برخاست منوچهر و بگسترد فنن را

آن روز که گودرز، پی دفعِ عدو کرد
گلرنگ ز خونِ پسران دشت پشن را

وآن روز که پیوست به اروند و به اردن‌
کورش‌، کُر و وخش و ترک و مرو و تجن را

وآن روز که کمبوجیه پیوست به ایران
فینیقی و قرطاجنه و مصر و عدن را

وآن روز که دارای کبیر از مدد بخت
برکند ز بن ریشهٔ آشوب و فتن را

افزود به خوارزم و به بلغار حبش را
پیوست به لیبی و به پنجاب‌، ختن را

زان پس که ز اسکندر و اخلاف لعینش
یک قرن کشیدیم بلایا و محن را

ناگه وزش خشم دهاقین خراسان
از باغ وطن کرد برون زاغ و زغن را

آن روز کز ارمینیه بگذشت تراژان
بگرفت تسیفون‌، صفت بیت حزن را

رومی ز سوی مغرب و سگزی ز سوی شرق
بیدار نمودند فروخفته فتن را

در پیش دو دریای خروشان‌، سپه پارت
سد گشت و دلیرانه نگه داشت وطن را

پرخاشگران ری و گرگان و خراسان
کردند ز تن سنگر و از سینه مجن را

خون در سر من جوش زند از شرف و فخر
چون یاد کنم رزم کراسوس و سورن را

آن‌روز کجا شد که ز یک ناوک وَهرِز
بنهاد نجاشی ز کف اقلیم یمن را؟

وآن روز که شاپور به پیش سم شبرنگ
افکند به زانوی ادب والرین را

وآن‌روز کجا رفت که یک حملهٔ بهرام
افکند ز پا ساوه و آن جیش کشن را؟

آن‌روز کجا شد که ز پنجاب و ز کشمیر
اسلام برون کرد وثن را و شمن را؟

وآن‌روز که شمشیر قزلباش برآشفت
در دیدهٔ رومی‌ به شب تیره وسن را

آن‌روز که نادر، صف افغانی و هندی
بشکافت‌، چو شمشیر سحر عَقد پرن را

وآنگه به کف آورد به شمشیر مکافات
پیشاور و دهلی و لهاوور و دکن را

وآن ملک ببخشید و بشد سوی بخارا
وز بیم بلرزاند بدخشان و پکن را

امروز چه کردیم که در صورت و معنی
دادیم ز کف تربیت سر و علن را؟

نیکو نشود روز بد از تربیت بد
درمان نتوان کرد به کافور، عنن را

بالجمله محال است که مشاطهٔ تدبیر
از چهرهٔ این پیر برد چین و شکن را

جز آنکه سراپای، جوان گردد و جوید
در وادی اصلاح‌، ره تازه شدن را

ایران بود آن چشمۀ صافی که به‌تدریج
بگرفته لجن تا گلو و زیر ذقن را

کو مرد دلیری که به بازوی توانا
بزداید از این چشمه‌، گل و لای و لجن را؟

هرچند که پیچیده به هم رشتهٔ تدبیر
آرد سوی چنبر سر گم‌گشته رسن را

اصلاح ز نامرد مخواهید که نبود
یک مرتبه‌، شمشیرزن و دایره‌زن را

من نیک شناسم فن این کهنه‌حریفان
نحوی به عمل نیک شناسد لم و لن را

آن کهنه‌حریفی که گذارد ز لئیمی
در بیع و شری جمله قوانین و سنن را

طامع نکند مصلحت خویش فراموش
لقمه به مثل گم نکند راه دهن را

جز فرقهٔ مُصلح نکند دفع مفاسد
آن فرقه که آزرم ندارد تو و من را

بی تربیت‌، آزادی و قانون نتوان داشت
سعفص نتوان خواند، نخوانده کلمن را

امروز امید همه زی مجلس شور است
سر باید کآسوده نگه دارد تن را

گر سر عمل متحد از پیش نگیرد
از مرگ صیانت نتوان کرد بدن را

جز مجلس ملی نزند بیخ ستبداد
افریشتگان قهر کنند اهریمن را

بی نیروی قانون نرود کاری از پیش
جز بر سر آهن نتوان برد ترن را

گفتار بهار است وطن را غذی روح
مام از لب کودک نکند منع لبن را

این‌گونه سخن گفتن، حد همه‌کس نیست
داند شمن آراستن روی وثن را

🔴یارب تو نگهبان دل اهل وطن باش
کامید بدیشان بود ایران کهن را
#بهار ۱۳۲۷
👈 مرتبط
👈 نکات
www.group-telegram.com/cn/pakruh.com



group-telegram.com/pakruh/1435
Create:
Last Update:

🌱یارب تو نگهبان دل اهل وطن باش
کامید بدیشان بود ایران کهن را

بهار که در سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۴۹ میلادی برای درمان سل در مرکز درمانی در لیزان (لیسین)
Leysin
سوئیس اقامت داشته
آخرین قصیده‌اش را با وصفی از طبیعت آغاز می‌کند و به یاد ایران می‌افتد.
💥فوق‌العاده است:

🔵مِه کرد مُسخر دره و کوه لِزَن‌ را
پر کرد ز سیمابِ روان دشت و چمن را

گیتی به غبارِ دمه و میغ‌، نهان گشت
گفتی که برُفتند به جاروب‌، لِزَن را

گم شد ز نظر کنگرهٔ کوهِ جنوبی
پوشید ز نظّارگی، آن وجهِ حَسَن را

آن بیشه که چون جعدِ عروسان حبش بود
افکند به سر، مقنعهٔ برد یمن را

برف آمد و بر سلسلهٔ آلپ کفن دوخت
وآمد مِه و پوشید به کافور کفن را

کافور برافشاند کز او زنده شود کوه
کافور شنیدی که کند زنده بدن را؟

من بر زبر کوه نشسته به یکی کاخ
نظاره‌کنان جلوه‌گه سرو و سمن را

ناگاه یکی سیل رسید از دره‌ای ژرف
پوشید سراپایِ در و دشت و دمن را

هر سیل ز بالا به نشیب آید و این سیل
از زیر به بالا کند آهیخته‌ تن را

گفتی ز کمین خاست نهنگی و به‌ناگاه
بلعید لِزَن را و فروبست دهن را

مرغان، دهن از زمزمه بستند، تو گویی
بردند در این تیرگی از یاد، سخن را

خور تافت چنان کز تک دریا به سرِ آب
کس درنگرد تابش سیمینه لگن را

تاریک شد آفاق تو گفتی که به‌عمداً
یک‌باره زدند آتش‌ صد تل جگن را

گفتی که مگر جهل بپوشید رخ علم
یا برد سِفَه آبروی دانش و فن را

🔴گم شد ز نظر آن همه زیبایی و آثار
وین حال فرا یادِ من آورد وطن را

شد داغ دلم تازه که آورد به یادم
تاریکی و بدروزی ایران کهن را

آن روز چه شد کایران ز انوار عدالت
چون خلد برین کرد زمین را و زمن را

آن‌روز که از بیخ کهنسال فریدون
برخاست منوچهر و بگسترد فنن را

آن روز که گودرز، پی دفعِ عدو کرد
گلرنگ ز خونِ پسران دشت پشن را

وآن روز که پیوست به اروند و به اردن‌
کورش‌، کُر و وخش و ترک و مرو و تجن را

وآن روز که کمبوجیه پیوست به ایران
فینیقی و قرطاجنه و مصر و عدن را

وآن روز که دارای کبیر از مدد بخت
برکند ز بن ریشهٔ آشوب و فتن را

افزود به خوارزم و به بلغار حبش را
پیوست به لیبی و به پنجاب‌، ختن را

زان پس که ز اسکندر و اخلاف لعینش
یک قرن کشیدیم بلایا و محن را

ناگه وزش خشم دهاقین خراسان
از باغ وطن کرد برون زاغ و زغن را

آن روز کز ارمینیه بگذشت تراژان
بگرفت تسیفون‌، صفت بیت حزن را

رومی ز سوی مغرب و سگزی ز سوی شرق
بیدار نمودند فروخفته فتن را

در پیش دو دریای خروشان‌، سپه پارت
سد گشت و دلیرانه نگه داشت وطن را

پرخاشگران ری و گرگان و خراسان
کردند ز تن سنگر و از سینه مجن را

خون در سر من جوش زند از شرف و فخر
چون یاد کنم رزم کراسوس و سورن را

آن‌روز کجا شد که ز یک ناوک وَهرِز
بنهاد نجاشی ز کف اقلیم یمن را؟

وآن روز که شاپور به پیش سم شبرنگ
افکند به زانوی ادب والرین را

وآن‌روز کجا رفت که یک حملهٔ بهرام
افکند ز پا ساوه و آن جیش کشن را؟

آن‌روز کجا شد که ز پنجاب و ز کشمیر
اسلام برون کرد وثن را و شمن را؟

وآن‌روز که شمشیر قزلباش برآشفت
در دیدهٔ رومی‌ به شب تیره وسن را

آن‌روز که نادر، صف افغانی و هندی
بشکافت‌، چو شمشیر سحر عَقد پرن را

وآنگه به کف آورد به شمشیر مکافات
پیشاور و دهلی و لهاوور و دکن را

وآن ملک ببخشید و بشد سوی بخارا
وز بیم بلرزاند بدخشان و پکن را

امروز چه کردیم که در صورت و معنی
دادیم ز کف تربیت سر و علن را؟

نیکو نشود روز بد از تربیت بد
درمان نتوان کرد به کافور، عنن را

بالجمله محال است که مشاطهٔ تدبیر
از چهرهٔ این پیر برد چین و شکن را

جز آنکه سراپای، جوان گردد و جوید
در وادی اصلاح‌، ره تازه شدن را

ایران بود آن چشمۀ صافی که به‌تدریج
بگرفته لجن تا گلو و زیر ذقن را

کو مرد دلیری که به بازوی توانا
بزداید از این چشمه‌، گل و لای و لجن را؟

هرچند که پیچیده به هم رشتهٔ تدبیر
آرد سوی چنبر سر گم‌گشته رسن را

اصلاح ز نامرد مخواهید که نبود
یک مرتبه‌، شمشیرزن و دایره‌زن را

من نیک شناسم فن این کهنه‌حریفان
نحوی به عمل نیک شناسد لم و لن را

آن کهنه‌حریفی که گذارد ز لئیمی
در بیع و شری جمله قوانین و سنن را

طامع نکند مصلحت خویش فراموش
لقمه به مثل گم نکند راه دهن را

جز فرقهٔ مُصلح نکند دفع مفاسد
آن فرقه که آزرم ندارد تو و من را

بی تربیت‌، آزادی و قانون نتوان داشت
سعفص نتوان خواند، نخوانده کلمن را

امروز امید همه زی مجلس شور است
سر باید کآسوده نگه دارد تن را

گر سر عمل متحد از پیش نگیرد
از مرگ صیانت نتوان کرد بدن را

جز مجلس ملی نزند بیخ ستبداد
افریشتگان قهر کنند اهریمن را

بی نیروی قانون نرود کاری از پیش
جز بر سر آهن نتوان برد ترن را

گفتار بهار است وطن را غذی روح
مام از لب کودک نکند منع لبن را

این‌گونه سخن گفتن، حد همه‌کس نیست
داند شمن آراستن روی وثن را

🔴یارب تو نگهبان دل اهل وطن باش
کامید بدیشان بود ایران کهن را
#بهار ۱۳۲۷
👈 مرتبط
👈 نکات
www.group-telegram.com/cn/pakruh.com

BY شعر، موسیقی و گردشگری




Share with your friend now:
group-telegram.com/pakruh/1435

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

At the start of 2018, the company attempted to launch an Initial Coin Offering (ICO) which would enable it to enable payments (and earn the cash that comes from doing so). The initial signals were promising, especially given Telegram’s user base is already fairly crypto-savvy. It raised an initial tranche of cash – worth more than a billion dollars – to help develop the coin before opening sales to the public. Unfortunately, third-party sales of coins bought in those initial fundraising rounds raised the ire of the SEC, which brought the hammer down on the whole operation. In 2020, officials ordered Telegram to pay a fine of $18.5 million and hand back much of the cash that it had raised. Telegram Messenger Blocks Navalny Bot During Russian Election The Russian invasion of Ukraine has been a driving force in markets for the past few weeks. Since January 2022, the SC has received a total of 47 complaints and enquiries on illegal investment schemes promoted through Telegram. These fraudulent schemes offer non-existent investment opportunities, promising very attractive and risk-free returns within a short span of time. They commonly offer unrealistic returns of as high as 1,000% within 24 hours or even within a few hours. The account, "War on Fakes," was created on February 24, the same day Russian President Vladimir Putin announced a "special military operation" and troops began invading Ukraine. The page is rife with disinformation, according to The Atlantic Council's Digital Forensic Research Lab, which studies digital extremism and published a report examining the channel.
from cn


Telegram شعر، موسیقی و گردشگری
FROM American