Telegram Group Search
Forwarded from دُر (ᴅᴏʀꜱᴀ)
🫠
دل اگه زبون می‌فهمید که هی تنگ نمی‌شد.
هرچی بیشتر دوندگی می‌کنی بیشتر اونی که می‌خوای نمیشه.
ناراضی هستم اما نمی‌توانم بیان کنم.
تو برای من اون نورِ قطارِ تَه تونل تاریکی که هی نزدیک‌تر میشه.
بعضی وقت‌ها به آغوش نیاز نداری؛ به یک آغوش خاص نیاز داری.
من رو سر دو راهی‌های سخت قرار نده، فقط دو راهی‌های آسون، مثلن ازم بپرس «پول یا پول؟»
بچه‌ها همکار خیلی مهمه، مهم تر از هرچیزی تو محیط کار، همکاره.
دوست پسرم امروز پاشده اومده محل کارم از اون موقع تا حالا سرپرستم هی داره میگه «قدر این دورانتونو بدونید، بهترین دوران زندگیتونه.» ما می‌خوایم قدر بدونیم شرایط نمی‌ذاره.
وقتی برای اولین بار میرم تو یه جمعی تا سه روز اول باید جمله‌ی «بخدا خودمو نمی‌گیرم فقط هنوز باهاتون راحت نیستم.» رو بچسبونم رو پیشونیم.
بابونه.
کتاب مرگ ایوان ایلیچ رو گرفتم و دارم میخونم. خفن‌تر و شیک‌تر از انتشارات نشر چشمه واقعا وجود نداره، همون ترجمه‌ی همیشگی سروش حبیبی.
دوستت دارم چون با تو میشه بی‌وقفه به هرچیزی خندید.
2025/02/19 14:56:17
Back to Top
HTML Embed Code: