" نوروزىخوانى "
کِی برافتد از سرِ گیتی ستم
تا ستمکاریم بر خُود بیش و کم!
از سرِ آغاز تا روز پسین
اشک تا کِی، در گلو چندَت وَرَم!
از چه جَم را گُم شدی یارَش جَمه
آن که با وِی بودی اَندر یک شِکَم!
از چه دردِ زادنِ مَردُم بر این
وین جهان پُر شد همه از نامِ جَم!
جَم همه جامِ جهانْبینَش جَمه
پُشتِ گیتی پیشِ جَم گردید خَم!
از جهان نامِ جَمه شد ناپدید
وَر که جَم بالید و گُم شد در مَنَم!
از چه ویرانْسالی و خُشکی رسید
برفِ چندین ساله از سرمای زَم!
ریشهها کالیده، جانها گُرسُنه
زَمهریری، هر که در مرگی دژم!
تا مگر نوروز و آغاز بهار
مُردگان را زنده شد گرما و دَم!
هر تَنی برخاست در جانَش تَنِش
میچمیدَندی جهان را پیچ و خَم!
هر کسی تا بُنگَهی بُنیاد کرد
هر جَمی با هر جَمه آمد به هم!
تا برآمد باز از نُو مردمی
تا بر آمد سازها در زیر و بم!
بر سرِ تاراج آمد اژدهاک
خُودْ ستم نالید از چندان ستم!
کشوری را خونِ دل غربال کرد
وَه چه ویرانی شد و چشمانِ نم!
اژدها را مغزِ بُرنایان خُورِش
زن به یغما رفت و گاميش و تَکَم!
هر که فریاد آمد از فردای خویش
از بُن دندان و از جان و جَنَم!
هر که نالیدند بر خونی تباه
هر که شوریدند چون اسبانِ رَم!
وَه زِ رستاخیزِ آغاز بهار
این جهان بیدار شد از خوابِ لَم!
اژدهاک انگار ناگه آب شد
تا فریدون آمد و نُوروزِ جَم!
هان فریدون باش و بِفکَن اژدهاک
بَندها بَرچين و بَرخیز و بِچَم!
✍ بهرام بیضایی
#شعر
#بهانه
🆔 @ToranjSUT
کِی برافتد از سرِ گیتی ستم
تا ستمکاریم بر خُود بیش و کم!
از سرِ آغاز تا روز پسین
اشک تا کِی، در گلو چندَت وَرَم!
از چه جَم را گُم شدی یارَش جَمه
آن که با وِی بودی اَندر یک شِکَم!
از چه دردِ زادنِ مَردُم بر این
وین جهان پُر شد همه از نامِ جَم!
جَم همه جامِ جهانْبینَش جَمه
پُشتِ گیتی پیشِ جَم گردید خَم!
از جهان نامِ جَمه شد ناپدید
وَر که جَم بالید و گُم شد در مَنَم!
از چه ویرانْسالی و خُشکی رسید
برفِ چندین ساله از سرمای زَم!
ریشهها کالیده، جانها گُرسُنه
زَمهریری، هر که در مرگی دژم!
تا مگر نوروز و آغاز بهار
مُردگان را زنده شد گرما و دَم!
هر تَنی برخاست در جانَش تَنِش
میچمیدَندی جهان را پیچ و خَم!
هر کسی تا بُنگَهی بُنیاد کرد
هر جَمی با هر جَمه آمد به هم!
تا برآمد باز از نُو مردمی
تا بر آمد سازها در زیر و بم!
بر سرِ تاراج آمد اژدهاک
خُودْ ستم نالید از چندان ستم!
کشوری را خونِ دل غربال کرد
وَه چه ویرانی شد و چشمانِ نم!
اژدها را مغزِ بُرنایان خُورِش
زن به یغما رفت و گاميش و تَکَم!
هر که فریاد آمد از فردای خویش
از بُن دندان و از جان و جَنَم!
هر که نالیدند بر خونی تباه
هر که شوریدند چون اسبانِ رَم!
وَه زِ رستاخیزِ آغاز بهار
این جهان بیدار شد از خوابِ لَم!
اژدهاک انگار ناگه آب شد
تا فریدون آمد و نُوروزِ جَم!
هان فریدون باش و بِفکَن اژدهاک
بَندها بَرچين و بَرخیز و بِچَم!
✍ بهرام بیضایی
#شعر
#بهانه
🆔 @ToranjSUT
🔅 پروانه اعتمادی (۱۴۰۴–۱۳۲۶)
پروانه اعتمادی، از برجستهترین نقاشان معاصر ایران، با نگاهی نو و بهرهگیری از اشیاء و عناصر بصری مهجور، به نقاشی ایرانی هویتی تازه بخشید. او که نقاشی را نزد بهمن محصص آغاز کرد و تنها شاگرد مستقیم او بود، با ظرافت و عمق احساسی آثارش جایگاهی ماندگار در هنر ایران یافت.
🎨 اعتمادی نخستین نمایشگاه خود را در سال ۱۳۴۸ برگزار کرد و در دهه ۱۳۵۰ با نقاشیهای طبیعت بیجانش به شهرت رسید. آثار او سرشار از ظرافت، عمق حسی و سکوتی است که هر خط و بافت را به شعری خاموش بدل میکند. مهارت کمنظیرش در نور و سایه، همراه با تجربهگرایی در چهار دوره متمایز کاریاش—نقاشیهای رنگ روغن و سیمانی، پاستل، مدادرنگی و کلاژ—روح جستوجوگر او را به نمایش میگذارد.
وی امروز در ۱ فروردین ۱۴۰۴ چشم از جهان فرو بست، اما یاد و هنر او همواره در تاریخ ایران زنده خواهد ماند. 🖤
📌 ویدیوی پیوستشده: تریلر مستند پروانه ساختهی بهمن کیارستمی که پرترهای از آثار و اندیشههای او را به نمایش میگذارد.
#بهانه
#نقاشی
🆔 @ToranjSUT
پروانه اعتمادی، از برجستهترین نقاشان معاصر ایران، با نگاهی نو و بهرهگیری از اشیاء و عناصر بصری مهجور، به نقاشی ایرانی هویتی تازه بخشید. او که نقاشی را نزد بهمن محصص آغاز کرد و تنها شاگرد مستقیم او بود، با ظرافت و عمق احساسی آثارش جایگاهی ماندگار در هنر ایران یافت.
🎨 اعتمادی نخستین نمایشگاه خود را در سال ۱۳۴۸ برگزار کرد و در دهه ۱۳۵۰ با نقاشیهای طبیعت بیجانش به شهرت رسید. آثار او سرشار از ظرافت، عمق حسی و سکوتی است که هر خط و بافت را به شعری خاموش بدل میکند. مهارت کمنظیرش در نور و سایه، همراه با تجربهگرایی در چهار دوره متمایز کاریاش—نقاشیهای رنگ روغن و سیمانی، پاستل، مدادرنگی و کلاژ—روح جستوجوگر او را به نمایش میگذارد.
وی امروز در ۱ فروردین ۱۴۰۴ چشم از جهان فرو بست، اما یاد و هنر او همواره در تاریخ ایران زنده خواهد ماند. 🖤
📌 ویدیوی پیوستشده: تریلر مستند پروانه ساختهی بهمن کیارستمی که پرترهای از آثار و اندیشههای او را به نمایش میگذارد.
#بهانه
#نقاشی
🆔 @ToranjSUT
Darya
Ardavan Kamkar
🎼 «دریا»؛ نوای مواج سنتور
«دریا» نام یکی از مشهورترین قطعات اردوان کامکار است که در آن، سنتور با نغمههایی روان، پرتحرک و جاری، تصویر امواج سرکش و بیقرار دریا را ترسیم میکند. اردوان کامکار، که از نوازندگان و آهنگسازان برجسته و معاصر سنتور است، در این اثر نهتنها مهارت تکنیکی، بلکه نگاه خلاقانهاش به موسیقی ایرانی را به نمایش گذاشته است. او این اثر را در ۱۶سالگی در دستگاه همایون و بیات اصفهان ساخت و در ۲۲سالگی در تالار وحدت اجرا کرد.
🎶 در این قطعه، مضرابهای سنتور، همچون موجهایی که گاه آرام و گاه خروشاناند، به نرمی و قدرت بر تارهای ساز فرود میآیند و تصویری موسیقایی از دریا را ترسیم میکند که همزمان آرامش و تلاطم آن را به شنونده القا مینماید.
#موسیقی
🆔 @ToranjSUT
«دریا» نام یکی از مشهورترین قطعات اردوان کامکار است که در آن، سنتور با نغمههایی روان، پرتحرک و جاری، تصویر امواج سرکش و بیقرار دریا را ترسیم میکند. اردوان کامکار، که از نوازندگان و آهنگسازان برجسته و معاصر سنتور است، در این اثر نهتنها مهارت تکنیکی، بلکه نگاه خلاقانهاش به موسیقی ایرانی را به نمایش گذاشته است. او این اثر را در ۱۶سالگی در دستگاه همایون و بیات اصفهان ساخت و در ۲۲سالگی در تالار وحدت اجرا کرد.
🎶 در این قطعه، مضرابهای سنتور، همچون موجهایی که گاه آرام و گاه خروشاناند، به نرمی و قدرت بر تارهای ساز فرود میآیند و تصویری موسیقایی از دریا را ترسیم میکند که همزمان آرامش و تلاطم آن را به شنونده القا مینماید.
#موسیقی
🆔 @ToranjSUT
چه غم دارد ز خاموشی درونِ شعله پروردم
که صد خورشید آتش بُرده از خاکسترِ سردم
به بادم دادی و شادی، بیا ای شب تماشا کن
که دشتِ آسمان دریای آتش گشته از گَردم
شرارانگیز و طوفانی، هوایی در من افتادهست
که همچون حلقه آتش در این گرداب میگردم
به شوق لعل جانبخشی که درمانِ جهان با اوست
چه طوفان میکند این موجِ خون در جان پُردردم
وفاداری طریق عشقِ مردان است و جانبازان
چه نامردم اگر زین راهِ خونآلود برگردم
در آن شبهای طوفانی که عالم زیرورو میشد
نهانی شب چراغ عشق را در سینه پروردم
برآر ای بذر پنهانی سر از خوابِ زمستانی
که از هر ذرّه دل آفتابی بر تو گستردم
ز خوبی آب پاکی ریختم بر دست بدخواهان
دلی در آتش افکندم، سیاووشی برآوردم
چراغ دیده روشن کن که من چون «سایه» شب تا روز
ز خاکسترنشینِ سینه آتش وام میکردم
✍ هوشنگ ابتهاج
#شعر
🆔 @ToranjSUT
که صد خورشید آتش بُرده از خاکسترِ سردم
به بادم دادی و شادی، بیا ای شب تماشا کن
که دشتِ آسمان دریای آتش گشته از گَردم
شرارانگیز و طوفانی، هوایی در من افتادهست
که همچون حلقه آتش در این گرداب میگردم
به شوق لعل جانبخشی که درمانِ جهان با اوست
چه طوفان میکند این موجِ خون در جان پُردردم
وفاداری طریق عشقِ مردان است و جانبازان
چه نامردم اگر زین راهِ خونآلود برگردم
در آن شبهای طوفانی که عالم زیرورو میشد
نهانی شب چراغ عشق را در سینه پروردم
برآر ای بذر پنهانی سر از خوابِ زمستانی
که از هر ذرّه دل آفتابی بر تو گستردم
ز خوبی آب پاکی ریختم بر دست بدخواهان
دلی در آتش افکندم، سیاووشی برآوردم
چراغ دیده روشن کن که من چون «سایه» شب تا روز
ز خاکسترنشینِ سینه آتش وام میکردم
✍ هوشنگ ابتهاج
#شعر
🆔 @ToranjSUT
اندیشه فکری در سنت ایرانی
دکتر محمد دهقانی
🔊 فایلهای صوتی جلسات ادبیات سیاسی
همانطور که آگاهید، در اسفند ماه، مجموعه نشستهایی با همکاری واحد فرهنگ و هنر انجمن اسلامی و دفتر مطالعات فرهنگی برگزار شد که به بررسی تأثیر ادبیات بر جنبشهای فرهنگی-سیاسی در تاریخ ایران پرداخت. اساتید برجسته در این جلسات، نقش ادبیات اعتراضی را در تحولات اجتماعی واکاوی کردند و زمینهای برای نگاهی عمیقتر به تاریخ و فرهنگ ایران فراهم آوردند.
اکنون فرصت آن است که شما نیز با شنیدن فایلهای صوتی این نشستها، در این تجربهی فکری سهیم شوید.
🆔 @ToranjSUT
🆔 @AnjomanSUT
🆔 @SUTdaftarm
همانطور که آگاهید، در اسفند ماه، مجموعه نشستهایی با همکاری واحد فرهنگ و هنر انجمن اسلامی و دفتر مطالعات فرهنگی برگزار شد که به بررسی تأثیر ادبیات بر جنبشهای فرهنگی-سیاسی در تاریخ ایران پرداخت. اساتید برجسته در این جلسات، نقش ادبیات اعتراضی را در تحولات اجتماعی واکاوی کردند و زمینهای برای نگاهی عمیقتر به تاریخ و فرهنگ ایران فراهم آوردند.
اکنون فرصت آن است که شما نیز با شنیدن فایلهای صوتی این نشستها، در این تجربهی فکری سهیم شوید.
🆔 @ToranjSUT
🆔 @AnjomanSUT
🆔 @SUTdaftarm