group-telegram.com/uma_poem/2082
Last Update:
غزل زیر از انوری (احتمالاََ متوفی ۵۸۳ قمری) است.
در تاریخ ادبیات فارسی شُعرایی یافت میشوند که در روزگاران پیشین از ارزش و احترامی خارقالعاده برخوردار بودهاند و بعدها نامشان به سایه کشیده شده.
انوری یکی از مصادیق بارز این پدیده است.
ای دیر به دست آمده بس زود برفتی!
آتش زدی اندر دل و چون دود برفتی!
چون آرزویِ تنگدلان دیر رسیدی
چون دوستیِ سنگدلان زود برفتی
زان پیش که در باغِ وصالِ تو دلِ ما،
از داغِ فراقِ تو بیاسود برفتی...
ناگشته من از بَندِ تو آزاد بِجَستی
ناکَرده مَرا وَصلِ تو خشنود برفتی
آهنگ به جانِ منِ دلسوخته کردی
چون در دلِ من عشق بیفزود، برفتی...
آشنایان با تاریخ و ادبیات احتمالاََ این ابیات را که جامی در بهارستان از شاعری ناشناخته نقل کرده، شنیده یا در کتب مختلف خواندهاند:
در شعر سه تن پیمبرانند،
هر چند که《لا نَبیّ بَعدی》
اوصاف و قصیده و غزل را،
فردوسی و انوری و سعدی!
فارغ از اینکه چقدر با استناد به این دو بیت از مقام بلند انوری در شعر و شاعری داد سخن دادهاند، با توجه به غزلی که ابتدای کار ذکر کردم، دعوتتان میکنم از بُعدِ قصیدهسرایی انوری (که عرصهی مُسَلَّم هنر اوست و بیش و پیش از هر چیزی به آن شناخته میشود) عبور کرده، به غزلیات او توجه کنید. انوری را میتوان واپسین شعلهی سرکش قصیدهسُرایی با اسلوب خراسانی و قصاید او را ادامهی طبیعی آن جریان دانست؛ گو اینکه به لحاظ زمانی تقریباََ متعلق به دورهی پس از سبک خراسانیاست و مختصات قصایدش تفاوتهایی با قصیدههای آن دوران دارد.
اما در سرگذشت غزل فارسی، انوری نقشی متفاوت دارد. او شاعر قرن ششم است و قرن ششم دورهی گذار؛ گذاری عظیم در ادبیات این مرز و بوم از سبک خراسانی به سبک عراقی! در این قرن که سبک شعر نه خراسانیاست و نه عراقی، شاعران از میان این دو سبک عبور میکنند و به همین خاطر اسلوبشان《بینابین》خوانده میشود. در بررسی شاعران شاخص این دوره: جمالالدین بن عبدالرزاق اصفهانی، پسرش کمالالدین اسماعیل، ظهیر فاریابی و در رأس همگان انوری (حساب نظامی و خاقانی و دیگر شعرای آذربایجان جداست) عموماََ به قصایدشان توجه میشود و اهمیت بعد غزلسُرایی آنها تا حد زیادی نادیده گرفته میشود. در صورتی که غزلیات اینان و به خصوص انوریاست که به قالب غزل قوام و اعتبار میبخشد تا کمتر از یک قرن بعد با ظهور سعدی غزل تبدیل به شاخصترین قالب ادب فارسی شود؛ میگویم سعدی، چون سعدی کمالدهندهی غزل در شیوهی بزرگانیاست که نام بردم و حساب مولانا و حافظ به لحاظ تفاوت اسلوبشان جداست.
غزلیات امثال انوری بود که باعث تحکیم فرم و محتوای این قالب شد. قالبی که در اواخر سبک خراسانی شکل گرفته بود و به لحاظ فرم و درونمایههای اصلی هنوز در مرحلهی آزمایش بود، در قرن ششم توسط انوری و اقران او از هر دو جهت استحکام یافت:
کارم ز غمت به جان رسیدهست
فریاد بر آسمان رسیدهست...
این آب ز فرقِ سر گذشتهست
وین کارد به استخوان رسیدهست
اهمیت انوری و همدورههای او در غزل فارسی از آن روست که زمینه را برای ظهور سعدی مهیا کردند. بی شک در صورت نبود تجربههای آنان، شاهد به کمال رسیدن غزل عشقی فارسی توسط سعدی نبودیم.
بخشی از یک غزل انوری:
ای دوستان بگویید، آرامِ جان من کو؟!
راحترسانِ هر کس، محنترسانِ کو؟!
هر کس به خان و مانی، دارند مهربانی،
من مهربان ندارم، نامهربانِ من کو؟!
و پارهای از یک غزل دیگر او:
چون کسی نیست که از جورِ تو فریاد رسد،
چه کنم؟ صبر کنم گر ز تو بیداد رسد...
گر وصالِ تو به ما مینرسد ما و خیال
آرزو گر به گدایان نرسد یاد رسد...!!!
#علی_احمدی_راد
#انوری
#غزل
#تخت_طاقدیس
www.group-telegram.com/takhte_tagdis
BY کانون شعر و ادب دانشگاه محقق اردبیلی

Share with your friend now:
group-telegram.com/uma_poem/2082