عادی شدن منو میترسونه..!
عادی شدنِ ذوقی که برای کار داری، عادی شدنِ قشنگیهای کوچک اطراف، عادی شدنِ روابط، عادی شدن حسها، عادی شدن زندگی به خودم اومدم دیدم دارم وسطِ این عادی شدنه زندگی میکنم!
عادی شدنِ ذوقی که برای کار داری، عادی شدنِ قشنگیهای کوچک اطراف، عادی شدنِ روابط، عادی شدن حسها، عادی شدن زندگی به خودم اومدم دیدم دارم وسطِ این عادی شدنه زندگی میکنم!
من نمیتونم دوستش نداشته باشم و نمیتونم نسبت بهش بی اهمیت باشم، اما یاد گرفتم که نشون بدم حسی بهش ندارم و یاد گرفتم نشون بدم واسم اهمیت نداره...
من نفهم نیستم، اما زندگی بهم یاد داد که چطوری خودم رو به نفهمی بزنم!
به چشم های من نگاه کن! فکر میکنی خوابم؟ نه، نه! بیشتر از اون چیزی که فکرش رو بکنی هوشیارم، اون هایی که خوابن یه روز از خواب بلند میشن، ولی من خواب نیستم، من فقط خودم رو به خواب زدم، چشمهام رو بستم و دارم تو خیالاتم زندگی میکنم، برخلاف واقعیت ها.
مثل شنا کردن خلاف جهت ساحل، به سمت بی نهایت، من از ساحل میترسم، از واقعیتهاش میترسم، از آدمهاش میترسم، از دوست داشتنهاش هم میترسم...
من نفهم نیستم، اما زندگی بهم یاد داد که چطوری خودم رو به نفهمی بزنم!
به چشم های من نگاه کن! فکر میکنی خوابم؟ نه، نه! بیشتر از اون چیزی که فکرش رو بکنی هوشیارم، اون هایی که خوابن یه روز از خواب بلند میشن، ولی من خواب نیستم، من فقط خودم رو به خواب زدم، چشمهام رو بستم و دارم تو خیالاتم زندگی میکنم، برخلاف واقعیت ها.
مثل شنا کردن خلاف جهت ساحل، به سمت بی نهایت، من از ساحل میترسم، از واقعیتهاش میترسم، از آدمهاش میترسم، از دوست داشتنهاش هم میترسم...
رابطههای الان اينجوريه كه شروع ميكنن حرف زدن و نزديک شدن و وابسته ميشن ولی اسم رابطه رو هيچی نميذارن و هر کی زودتر جدی بگيره باخته و اون يكی ميگه نه من فاز دوستی عادی داشتم تو جدی گرفتی.
Forwarded from ـمَهجور! (𝑴𝒂𝒓𝒚𝒂𝒎)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بهش بگین بره همونجا که بود،برگرده به هر جاي دنیا که بود.
یه موقعی هست حسرت چیزی و میخوری که ممکنه هیچوقت به دستش نیاری.
یه موقعی هم هست حسرت چیزیو میخوری که تو دستات بود ولی از دستش دادی،
دومی بدتره!
یه موقعی هم هست حسرت چیزیو میخوری که تو دستات بود ولی از دستش دادی،
دومی بدتره!
دارم فکر میکنم ی مدت ارتباطم با آدما رو به حداقل ترین حد ممکن برسونم!
برم و نباشم...
وقتی حوصله خودتو نداری به نظرم این بهترین کاریه که میشه کرد
گذشتن و رفتنِ پیوسته...
فراموشی از بودنای نصفو نیمه...
کلافه شدن چاره اش جز رها کردنه؟
چقدر آدمی عجیبه که حتی با نبود قطره ای آب کنارش هم میتونه توی خودش غرق شه و از تقلا کردن خسته باشه.
برم و نباشم...
وقتی حوصله خودتو نداری به نظرم این بهترین کاریه که میشه کرد
گذشتن و رفتنِ پیوسته...
فراموشی از بودنای نصفو نیمه...
کلافه شدن چاره اش جز رها کردنه؟
چقدر آدمی عجیبه که حتی با نبود قطره ای آب کنارش هم میتونه توی خودش غرق شه و از تقلا کردن خسته باشه.