Telegram Group & Telegram Channel
شهر کتاب و داستان
▪️نامه بیست و دوم عزیز من! گاهی که از روند روزگار، زیر لب، شکایت می کنی، و اظهار تعجب از این که زندگی، با من و تو نیز ، گهگاه، سر مدارا نداشته است، این گونه به نظر می رسد که تو هنوز هم، زندگی را چیزی مستقل از زندگان می بینی، که به راه خود می رود و آنچه خود…
▪️نامه بیست و سوم

عزیز من!
زندگی، بدون روزهای بد نمی شود؛ بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم.
اما، روزهای بد، همچون برگهای پائیزی ، باور کن که شتابان فرو می ریزند، و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان می شکنند، و درخت، استوار و مقاوم بر جای می ماند.

عزیز من!
برگهای پائیزی، بی شک، در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند...

▪️نامه بیست و چهارم

عزیز من، همیشه عزیز من!
این زمان گرفتاری هایمان خیلی زیاد است و روز به روز هم ـ ظاهراً ـ زیادتر می شود. با این همه، اگر مخالفتی نداشته باشی، خوب است که جای کوچکی هم برای گریستن باز کنیم؛ این طور در گرفتاری هایمان غرق نشویم، و از یاد نبریم که قلب انسان ، بدون گریستن، می پوسد؛ و انسان، بدون گریه، سنگ می شود.
هیچ پیشنهاد خاصی برای آنکه برنامه منظمی جهت گریستن داشته باشیم ـ همانند آنچه که در «یک عاشقانه ی آرام » و عیناً در «مذهب کوچک من» گفته ام ـ البته ندارم و نمی توانم داشته باشم؛ اما جداً معتقدم خیلی لازم است که گهگاه ، «انتخاب گریستن» کنیم و همچون عزاداران راستین، خود را به گریستنی از ته دل واسپاریم.
من از آن می ترسم، بسیار می ترسم، که باور چیزی به نام «زندگی، مستقل از زندگان» ، آهسته آهسته ما را به جنگ خشونتی پایان ناپذیر بیندازد و اسیر این اعتقادمان کند که بی رحمی، در ذات زندگی است؛ بی رحمی هست حتی اگر بی رحم وجود نداشته باشد.
این نکته بسیار خطرناک است، حتی خطرناک تر از خود کشی.

چقدر خوشحالم که می بینم خیلی ها که ما کلام شان را دوست می داریم، درباره گریستن حرف هایی زده اند که به دل می نشیند.
گمان می کنم بالزاک در جایی گفته باشد:
گریه کن دخترم، گریه کن! گریه دوای همه دردهای توست...

و آقای آندره_ژید در جایی گفته باشد:
ناتانائل! گریه هرگز هیچ دردی را درمان نبوده است...

و نویسنده ی گمنامی را می شناسم که گفته است: «زمانی برای گریستن، زمانی برای خندیدن، و زمانی برای حالی میان گریه و خنده داشتن. عزیز من! هرگز لحظه های گریستن را به خنده وا مسپار، که چهره ای مضحک و ترحم انگیز خواهی یافت»
شنیده ام که ون_گوگ، بی جهت می گریسته است. بی جهت! چه حرف ها می زنند واقعاً ! انگار که اگر دلیل گریستن انسانی را ندانیم، او، یقیناً بی دلیل گریسته است.

به یادت هست. زمانی، در شهری، مردی را یافتیم که می گفت هرگز در تمامی عمرش نگریسته است. تفاخر اندوه بار و شاید شرم آوری داشت. پزشکی گفت: « نقصی ست طبیعی در مجاری اشک » و یا حرفی از این گونه؛ و گفت که « در دل می گرید » که خیلی سخت تر از گریستن با چشم است، و گفت که برای او بیم مرگ زودرس می رود.
مردی که گریستن نمی دانست، این را می دانست که زود خواهد مرد.
شاید راست باشد. شنیده ام مستبدان و ستمگران بزرگ تاریخ، گریستن نمی دانسته اند.

بگذریم! این نامه چنان که باید عاشقانه نیست. رسمی و خشک است. انگار که نویسنده اش با گریه آشنا نبوده است. باری این نامه را دنبال خواهم کرد، به زبانی سرشار از گریستن... و اینک، این جمله را در قلب خویش باز بگو: انسان، بدون گریه، سنگ می شود.

👤 #نادر_ابراهیمی
📚 #چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم
✉️ نامه 23 و 24
join us | شهر کتاب
@bookcity5



group-telegram.com/bookcity5/7027
Create:
Last Update:

▪️نامه بیست و سوم

عزیز من!
زندگی، بدون روزهای بد نمی شود؛ بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم.
اما، روزهای بد، همچون برگهای پائیزی ، باور کن که شتابان فرو می ریزند، و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان می شکنند، و درخت، استوار و مقاوم بر جای می ماند.

عزیز من!
برگهای پائیزی، بی شک، در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند...

▪️نامه بیست و چهارم

عزیز من، همیشه عزیز من!
این زمان گرفتاری هایمان خیلی زیاد است و روز به روز هم ـ ظاهراً ـ زیادتر می شود. با این همه، اگر مخالفتی نداشته باشی، خوب است که جای کوچکی هم برای گریستن باز کنیم؛ این طور در گرفتاری هایمان غرق نشویم، و از یاد نبریم که قلب انسان ، بدون گریستن، می پوسد؛ و انسان، بدون گریه، سنگ می شود.
هیچ پیشنهاد خاصی برای آنکه برنامه منظمی جهت گریستن داشته باشیم ـ همانند آنچه که در «یک عاشقانه ی آرام » و عیناً در «مذهب کوچک من» گفته ام ـ البته ندارم و نمی توانم داشته باشم؛ اما جداً معتقدم خیلی لازم است که گهگاه ، «انتخاب گریستن» کنیم و همچون عزاداران راستین، خود را به گریستنی از ته دل واسپاریم.
من از آن می ترسم، بسیار می ترسم، که باور چیزی به نام «زندگی، مستقل از زندگان» ، آهسته آهسته ما را به جنگ خشونتی پایان ناپذیر بیندازد و اسیر این اعتقادمان کند که بی رحمی، در ذات زندگی است؛ بی رحمی هست حتی اگر بی رحم وجود نداشته باشد.
این نکته بسیار خطرناک است، حتی خطرناک تر از خود کشی.

چقدر خوشحالم که می بینم خیلی ها که ما کلام شان را دوست می داریم، درباره گریستن حرف هایی زده اند که به دل می نشیند.
گمان می کنم بالزاک در جایی گفته باشد:
گریه کن دخترم، گریه کن! گریه دوای همه دردهای توست...

و آقای آندره_ژید در جایی گفته باشد:
ناتانائل! گریه هرگز هیچ دردی را درمان نبوده است...

و نویسنده ی گمنامی را می شناسم که گفته است: «زمانی برای گریستن، زمانی برای خندیدن، و زمانی برای حالی میان گریه و خنده داشتن. عزیز من! هرگز لحظه های گریستن را به خنده وا مسپار، که چهره ای مضحک و ترحم انگیز خواهی یافت»
شنیده ام که ون_گوگ، بی جهت می گریسته است. بی جهت! چه حرف ها می زنند واقعاً ! انگار که اگر دلیل گریستن انسانی را ندانیم، او، یقیناً بی دلیل گریسته است.

به یادت هست. زمانی، در شهری، مردی را یافتیم که می گفت هرگز در تمامی عمرش نگریسته است. تفاخر اندوه بار و شاید شرم آوری داشت. پزشکی گفت: « نقصی ست طبیعی در مجاری اشک » و یا حرفی از این گونه؛ و گفت که « در دل می گرید » که خیلی سخت تر از گریستن با چشم است، و گفت که برای او بیم مرگ زودرس می رود.
مردی که گریستن نمی دانست، این را می دانست که زود خواهد مرد.
شاید راست باشد. شنیده ام مستبدان و ستمگران بزرگ تاریخ، گریستن نمی دانسته اند.

بگذریم! این نامه چنان که باید عاشقانه نیست. رسمی و خشک است. انگار که نویسنده اش با گریه آشنا نبوده است. باری این نامه را دنبال خواهم کرد، به زبانی سرشار از گریستن... و اینک، این جمله را در قلب خویش باز بگو: انسان، بدون گریه، سنگ می شود.

👤 #نادر_ابراهیمی
📚 #چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم
✉️ نامه 23 و 24
join us | شهر کتاب
@bookcity5

BY شهر کتاب و داستان


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/bookcity5/7027

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

This ability to mix the public and the private, as well as the ability to use bots to engage with users has proved to be problematic. In early 2021, a database selling phone numbers pulled from Facebook was selling numbers for $20 per lookup. Similarly, security researchers found a network of deepfake bots on the platform that were generating images of people submitted by users to create non-consensual imagery, some of which involved children. The original Telegram channel has expanded into a web of accounts for different locations, including specific pages made for individual Russian cities. There's also an English-language website, which states it is owned by the people who run the Telegram channels. The Russian invasion of Ukraine has been a driving force in markets for the past few weeks. Official government accounts have also spread fake fact checks. An official Twitter account for the Russia diplomatic mission in Geneva shared a fake debunking video claiming without evidence that "Western and Ukrainian media are creating thousands of fake news on Russia every day." The video, which has amassed almost 30,000 views, offered a "how-to" spot misinformation. The Securities and Exchange Board of India (Sebi) had carried out a similar exercise in 2017 in a matter related to circulation of messages through WhatsApp.
from es


Telegram شهر کتاب و داستان
FROM American