Telegram Group Search
میدان انقلاب
میدان 93.pdf
🔰 «انسان انقلاب اسلامی»
#بازنشر

بازنشر یادداشتی از متین یوسفی، ۱۳۹۹ علوم کامپیوتر

🔸 تاریخ پر است از مردانی که فکر می‌کردند «پاسخ» را دارند. از ارسطو و افلاطون گرفته تا فروید و نیچه. ادعا می‌کردند انسان را فهمیدند و برای مسئلۀ انسان، پاسخ دارند. شاید کمتر مسئله‌ای اندازۀ مسئله انسان جامع باشد؛ فلسفه، روانشناسی، جامعه‌شناسی، عرفان، هنر و سیاست همه دم از انسان می‌زنند. جنگ‌ها بر سر انسان شده و پاسخ‌های غلط به این مسئله، جان‌ها گرفته است.

🔹 پس عیار مکاتب به عیار پاسخشان به مسئلۀ انسان است. برای شناختن عیار پاسخ هم بهتر از بحث انتزاعی، ارجاع به واقعیت است. مسئلۀ انسان را با انسان پاسخ دادن. انسانِ مکتب اسلام، محمد رسول الله (ص) است و انسانِ شیعه امیرالمومنین علی (ع) است. و این دو با هم در تزاحم نیستند چون باید علی‌ای باشد که بتوان تناسب انسان کامل با پیامبر را فهمید. تبیین را می‌توان با زینب فهمید، وفا را با ابولفضل و جهاد را با مالک، سلام الله علیهم. البته هر چه از فهم جامع مکتب دور شویم و مکتب را تفکیک کنیم، انسان هم از وجود وحدانی معصوم دور می‌شود و به کثرت می‌رسد.

🔸 مکتب امام را به مکتب پرورش عارف مبارزه‌جو تفسیر می‌کنند. انسانِ مکتب، خود خمینی است و صدهاهزار شهید که فرزندان و شاگردان روح‌الله‌اند. شهیدانی که راه صد ساله عرفان را زیر هجمه ترکش‌ها و فریاد موشک‌ها چند ماهه رفتند و از مجاهدان بدر و اُحد سبقت گرفتند. از فهمیده‌های ۱۳ساله که زود به آرزوی فنای خود رسیدند تا سلیمانی‌هایی که خدا خواست بمانند و جهاد را ادامه دهند.

🔹 شهید بزرگ ما، حاج قاسم سلیمانی، چنین شأنیتی دارد. انسانِ مکتب است. کسی اگر می‌خواهد نور مکتب را ببیند، کافی است به زندگی حاج قاسم نگاه کند. حاج قاسم آن کسی است که بر باورها، جامۀ عمل پوشانده. کسی است که آرمان‌ها را به واقعیت تبدیل کرده. رستمی است که هفت‌ خوان را پشت سر گذشت و دیو سفید را سربرید. آن مرغی‌ است که به قله قاف رسید. او مرد میدان است.

🔸 می‌گویند این افتادگی اقیانوس است که همۀ رودهای پرخروش را جذب می‌کند، پس تعجبی ندارد که روز وداع با حاج قاسم یک ایران عزادار است. مردم می‌دیدند حاج قاسم آن فرمانده‌ای بود که اهل بیا گفتن بود نه برو گفتن. مردم می‌دیدند در روزگاری که برخی خود را به خواب زده‌اند او در چشم خود نمک می‌ریزد که خواب به چشمانش نیایید. در روزگاری که خیلی‌ها تاب مبارزه را نداشتند و از میدان گریختتد، او مرد میدان بود‌.

🔹 اینکه رهبر انقلاب گفتند به حاج قاسم سلیمانی به چشم یک فرد نگاه نکنید بلکه به عنوان یک مکتب او را نگاه کنید، خیلی در دل خود حرف دارد. یک اشاره است برای اینکه انسان را در مکتب امام این‌طور می‌توان شناخت. باید از خودمان بپرسیم مگر حاج قاسم چه خصوصیاتی داشت که چنین شأنی پیدا می‌کند؟ یک سال بعد از شهادت حاج قاسم، خود رهبری این سوال را پاسخ دادند:«صدق و اخلاص». صدق نسبت به آرمان‌های انقلاب اسلامی و اخلاص، اخلاصی که امروز بر پروفایل‌های ما این‌‌طور نقش بسته:«باید به این بلوغ برسیم که نباید دیده شویم، آن کس که باید ببیند، می‌بیند.» بروز اخلاص را در خستگی‌ناپذیری این مرد باید دید و بروز صدق‌ را در شهادت‌طلبی‌اش.

🔸 یازده امام شیعه شهید شدند و همه به دست شقی‌ترین‌های دوران خود. فیضی که نصیب حاج قاسم شد هم فقط فیض شهادت نبود بلکه فیض شهادت به دست شقی‌ترین دشمنان اسلام بود. این چقدر حجت است بر ما و مردم ما! شاید همین حجیت بود که آن تشییع جنازۀ تاریخ‌ساز را رقم زد. البته این حجیت ادامه دارد، اینکه امروز رسانه‌های معاند و برخی غرب‌زده‌ها روی حاج قاسم دست می‌گذارند نشانه‌ای است برای شناختن دوست و دشمن. به جز از دشمن چه کسی به یک چهرۀ محبوب ملی که زندگی و مرگش عامل اقتدار کشور بود حمله می‌کند؟

🔹 حاج قاسم رفت و ماندگار شد. این ما هستیم که ماندیم و راه مکتب؛ راه سمیه و یاسر؛ راه علی و فاطمه (ع)؛ راه حسین (ع)؛ راه شهیدین؛ راه ابراهیم هادی؛ راه محسن حججی؛ راه حاج قاسم...

🇮🇷 @Enqelabsq | میدان انقلاب
🔰 «مالک، عمار می‌خواهد»

✍🏻 امیرحسین همتی، ۱۴۰۰ شیمی

♦️ مالک‌ها را همه می‌شناسند. همه می‌فهمند. همه دغدغهٔ امنیت دارند لذا مالک محبوب است، اما عمار راحت‌تر مغفول می‌شود. دست‌و‌شمشیر، عیان است ولی فکر نه. اگر مالک‌ها در میدان نظامی شمشیر می‌زنند، باید عمارهایی هم باشند که در میدان فرهنگی و شناختی شمشیر بزنند، وگرنه مالک‌های آینده که تربیت نمی‌شوند هیچ، مالک‌های زمان هم بایستی از مقابل خیمهٔ معاویه برگردند.
در این یادداشت، در سه پرده با عمار انقلاب اسلامی که حزب‌الله هم مرهون اوست بیشتر آشنا می‌شویم:

1️⃣ مدافع نوامیس اندیشهٔ انقلاب:

🔹 معمول است وقتی یک اندیشه بخواهد میان افراد خارج از فرهنگ و تمدن مربوط به آن اندیشه تکثیر گردد، در قامت فلسفه وارد میدان می‌شود. فلسفه از آن جهت که اتکا به عقل خودبنیاد انسان دارد، زبانی برون‌گفتمانی برای اندیشه‌های مختلف است. آن ایام که انتشار عقاید مارکسیسم در ایران، بخشی از ملت را به بیرون از فرهنگ ایران کشانده بود، شهید مطهری علم این زبان (فلسفه) را به دوش کشید و با انواع قالب‌ها بر مبانی اندیشهٔ مارکسیستی تاخت.

🔸 اما پس از شهید مطهری، راه او در مقابلهٔ علمی با مارکسیسم توسط افراد دیگر امتداد یافت که از مشهورترین آنها، علامه مصباح بود. بعد از افول اندیشهٔ چپ در ایران، در نیمهٔ دوم دههٔ هفتاد، هرمنوتیک فلسفی توانست قله‌های افکار قشر دانشجوی کشور را و به‌طور خاص آن قشر متمایل به لیبرالیسم را فتح کند. این فلسفه ناظر بر مطلق فاهمهٔ بشر سخن می‌راند اما تبعات ایده‌های آن وقتی گریبان دین ایران را هم گرفت، جنجال آفرید. علامه ضمن مکتوبات و جوابیه‌ها، به همراه جمعی از علما، دوره‌ای را تدارک دیدند تا مبانی اندیشهٔ اسلامی را به دانشجویان آموزش دهند. از فلسفهٔ شناخت تا فلسفهٔ سیاست. این دورهٔ چهل‌روزه، موسوم به طرح ولایت، هرساله در اواخر خرداد برگزار می‌شود. دوره‌ای که بارها مورد مدح رهبر انقلاب قرار گرفته است.

🔹 اما عرصهٔ او فراتر از ایران بود. آثار او در عقاید و اندیشهٔ اسلامی، بعد از آثار امام و آقا، رهنمای اصلی حزب‌الله لبنان به‌شمار می‌رود. به قول این روزها، آثار ایشان آنلاین در حزب‌الله به عربی ترجمه می‌شد و میان مجاهدان حزب‌الله و مردم لبنان منتشر می‌گشت. در همین باب، بعد از عروج علامه، شهید سیدحسن نصرالله در دیداری با فرزند علامه، از مقام فکری و روحی علامه و جایگاه او در حزب‌الله سخن گفت.

2️⃣ تجسم روح انقلاب:
🔸 از احوالات علامه طباطبایی که انسان می‌شنود، آن تواضع، آن دانش، آن اخلاق، آن تعبد و ... مرغ فطرت هوای کمال می‌کند. بیچاره، انسان کامل‌تر را به چشم دیده. اما معاصرتر از مرحوم علامه، علامهٔ مصباح هم همین‌گونه بود یعنی شاگرد هم به استادش می‌رود. در جایی از حضرت آیت‌الله بهجت درخواست شد که درس اخلاق بگذارند یا کسی را معرفی کنند، ایشان شاگردشان علامه مصباح را معرفی نمودند... .

3️⃣ ذوب در ولایت:
🔹 علامهٔ مصباح با وجود این که در ساحت اندیشه از مرزبانان اسلام بود و به‌طور خاص برای تقویت مبانی اندیشهٔ انقلاب اسلامی و ولایت فقیه مجاهدت کرد، پیش و بیش از این‌ها «ذوب» بود. احوالات ایشان در رابطه‌شان با ولی فقیه زمانش شنیدنی‌ست. سکناتش در دیدارها، دیدنی‌ست. به ولایت فقیه با تأکید بر معنی ولایت معتقد بود. فرزند فرزانه‌اش نقل می‌کند که در ایام روضه‌ها که به حسینیهٔ امام می‌رفتند، اشک می‌ریخت که داریم به دیدار نائب امام عصر می‌رویم و پس از مراسم چشمان فرزندانش را می‌بوسید. می‌گفت چهرهٔ ولی فقیه را مشاهده کرده‌اند.

ضمیمه: فیلم گفت‌و‌گوی شهید نصرالله با حجت‌الاسلام مجتبی مصباح

🇮🇷 @Enqelabsq | میدان انقلاب
🔰 «دلتنگ سردار»
بخش 1⃣ از 2⃣

✍🏻 ریحانه علیزاده، ۱۴۰۲ فیزیک

🔸 طبق تقویم آموزشی، این هفته کلاس‌ها به پایان رسید. نمی‌دانم فقط برای من این‌گونه است که ساعت‌های آخر کلاس‌ها طاقت‌فرسا می‌گذرد یا برای شما هم همین‌طور است؟! اصولا چهارشنبه‌ها دانشگاه خلوت است. اکثرا سعی می‌کنیم کلاس‌ها را طوری برداریم که چهارشنبه‌مان خالی بماند. دانشجویان اهل شهرستان‌ها و شهر‌های دیگر، از این فرصت برای بیشتر ماندن در کنار خانواده‌هایشان استفاده می‌کنند. هر چند کلاس‌های حل تمرین و ددلاین‌ها این فرصت‌ها را هم می‌سوزانند.

🔹 چهارشنبه، ۷:۳۰ صبح بود که به دانشگاه رسیدم. مسجد شاید اولین مقصدی باشد که صبح‌ها یا ظهر‌ها یا هر زمان دیگری که دلتان بخواهد، درهایش به رویتان باز است. سرد بود. پا تند کردم تا زودتر به مسجد برسم. قدم‌هایم را که به حیاط مسجد ریختم، صدای دلنشین دعای توسل توجه‌ام را جلب کرد. ظاهرا هیأت جدیدی شکل گرفته که قرار است چهارشنبه‌ها از ساعت ۷ تا ۸ صبح، مراسم داشته باشند. جلسهٔ دوم هیأتشان بود. حاج‌آقای طباطبایی نام هیأت را با اجازهٔ حضار، منتظران مهدی(عج) گذاشت. می‌گفت بهتر است هیأت چهارشنبه‌ها، مزین به نام حضرت صاحب‌الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد. هیأت با حس‌وحالی بود.

🔸 دیگر از ۸ گذشته بود که حرکت کردم به سمت کلاس‌ها. حیاط مسجد و حوض آبی‌رنگ و فواره‌های بلندقامتش همیشه برایم چشم‌نواز بوده و هست. رد قدم‌هایم تا روبه‌روی مزار شهدا کشیده شد و در این میان نگاهم به حوض بود و آسمان. حس می‌کنم حق حوض و آسمان و گنبد مسجد و حیاطش را جور دیگری باید ادا کنم. بماند برای بعد. روبه‌روی مزار شهدا فاتحه‌ای فرستادم و خواستم بروم اما نشد.
نگاهم قفل شد روی سنگ خاکستری‌رنگی که در قسمت خواهران مزار شهدا، به دیوار تکیه داده شده بود. سنگ خاکستری‌ای که چهرهٔ سردارمان روی آن حک شده. مطمئنا اگر گذرتان به مزار شهدا خورده باشد، آن را دیده‌اید. لبخند ملیح حاج قاسم، با آن چشمان نافذ و خیره‌کننده هر چند وضوح عکس‌های مینیاتوری‌اش را نداشت اما باز هم جذبهٔ خاصی در میان بود. به یاد دیروز افتادم...

🇮🇷 @Enqelabsq | میدان انقلاب
🔰 «دلتنگ سردار»
بخش 2⃣ از 2⃣

✍🏻 ریحانه علیزاده، ۱۴۰۲ فیزیک

🔸 به یاد دیروز افتادم. دیروز ظهر که با مترو به خانه برمی‌گشتم، ذهنم پر بود از حل‌نشده‌ها و حل‌شده‌های گوناگون دوروبرم. مثل همهٔ آدم‌هایی که بی‌سروصدا در مترو تردد می‌کنند و نهایتِ واکنششان، پا تند کردن یا دویدن به سمت قطاری است که درهایش دارد بسته می‌شود، ساکت بودم و به افکارم رسیدگی می‌کردم.
به ایستگاه مقصد که رسیدم، با نهایت حوصله به سمت پله‌برقی روانه شدم. فکر می‌کردم و قدم اول را به اولین پله که به سمت بالا حرکت می‌کرد سپردم؛ فکر می‌کردم و پله‌برقی بالا می‌رفت؛ فکر می‌کردم و از پله‌برقی فاصله می‌گرفتم. فکر می‌کردم و... ناگهان دیگر نتوانستم قدم از قدم بردارم، چه برسد به فکر کردن.

🔹 سرباز شهید روبه‌رویم بود. لبخند می‌زد و مرا مجذوب خودش کرده بود. میز کوچکی در سالن اصلی مترو با روکشی سبزرنگ خودنمایی می‌کرد. دوتا عکس آ۳ از حاج‌قاسم‌مان روی دیوار پشت میز نصب شده بود. سعی کردم خودم را جمع‌وجور کنم. دو تا خانم، پشت میز ایستاده بودند. به مسافر‌های سرگردان مترو چای می‌دادند و حلوا. یکی‌شان دو برگهٔ کاغذ به اندازهٔ نصف آ۵ به کسانی که به میز سرمی‌زدند می‌داد. ۵ آیه هدیه به سردار، و دیگری هم قطعه‌ای از وصیت‌نامه‌اش. گُنگ بودم.

🔸 تمام لحظات آن سحرگاه تلخ مرا می‌لرزاند. هنوز که هنوز است باورم نشده که دیگر سردار سلیمانی را در بیت رهبر انقلاب نخواهم دید. هنوز هم انگار با طمأنینهٔ خاصی روی تل‌های خاکی صحراهای سوریه، در تیررس دشمن راه می‌رود و نگاهش به دوردست‌هاست. راستی حالا چقدر از سوریه می‌داند؟ حالا حرم در چه وضع است و آیا سردارمان حرم را می‌بیند؟ نمی‌دانم.

🔹 شیرینیِ حلوای روی میز، مرا به خود آورد. حلوا شیرینی‌اش به تلخی می‌زد. این حلوای سالگرد توست... حالم بد شد و جرعه‌ای چای به گلویم ریختم. گرم بود و شیرین. حالم را بیشتر بد می‌کرد. به یاد نماز حضرت آقا بر سر مزارت افتادم. به یاد اشک‌های مردم که با جمله‌جملهٔ آقا در نماز، سرازیر می‌شد. یاد جنون ناشناختهٔ آن روز‌ها. یاد همهٔ غم‌ها و غصه‌های ساعت ۱:۲۰ دقیقه.

🔸 صورتم خیس شده بود. پا تند کردم و از میز فاصله گرفتم. آخرین نگاه‌هایم را به سمت میزِ سالگرد سردار دلها روانه کردم. یادم افتاده بود که چقدر دلتنگم. دلتنگ سردار سپهبدمان. حالا هم در مسجد دانشگاه شریف، روبه‌روی شهدای گمنامی که همرزم‌های سردارمان بوده‌اند، ایستاده بودم و دلتنگی، بی‌رحمانه به قلبم لشگر می‌کشید. دیر شده بود و باید می‌رفتم، اما دلم نمی‌گذاشت. اشک‌هایم را پاک کردم و به نیت تمامی شهدای انقلاب‌مان صفحه‌ای قرآن خواندم و بعد از فاتحه، روانهٔ کلاس‌ها شدم.

🔹 کلاس‌های آخر این ترم. کلاس‌هایی که دیگر تکرار نمی‌شوند و حالا من و شما چقدر سردارانه در سنگر دانشگاه، کار کرده‌ایم؟ چقدر قلب‌هایمان را به سردار سلیمانی سپرده‌ایم و دست در دست او، قدم به قدم راه را برای همسنگران‌مان باز کرده‌ایم و موانع را پشت سر گذاشته‌ایم؟ چقدر به خدا نزدیک شده‌ایم؟ چقدر شهید شده‌ایم؟ مهم‌تر از همهٔ این‌ها، چقدر به خودمان رسیده‌ایم؟

🇮🇷 @Enqelabsq | میدان انقلاب
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔰 «قاسم سلیمانی، عامل اصلی توطئهٔ منطقه‌ای ایران، یک محور قدرت شیعی در خاورمیانه ایجاد کرد»

✍🏻 بخش‌هایی از مقالهٔ یک روزنامه‌نگار اسرائیلی دربارهٔ حاج‌قاسم، که پس از شهادت ایشان در نیویورک تایمز منتشر شد.

🔸 او صحنهٔ جنگ داخلی سوریه را عوض کرد و نفوذ ایران را در عراق گسترش داد. او کسی بود که پشت کشته‌شدن صدها آمریکایی در عراق و امواج حملات شبه‌نظامیان علیه اسرائیل بود و برای دو دههٔ تمام، تک‌تک اقدامات او حساسیت سیستم‌های اطلاعاتی را در سراسر خاورمیانه برمی‌انگیخت.

🔹 همچنان که دستاوردهای او یک محور شیعی را با مرکزیت ایران در خاورمیانه شکل داد، کشته‌شدن او نیز به احتمال زیاد فصل جدیدی از تنش‌های ژئوپلتیک را در سراسر منطقه آغاز خواهد کرد.

🔸 به‌گفتهٔ تامیر پاردو، رئیس سابق موساد، «بهار عربی و پس از آن مبارزه علیه داعش، سلیمانی را از یک چهرهٔ در سایه به یک بازیگر اصلی در ژئوپلتیک منطقه تبدیل کرد ... او تبدیل به یک بازیگر کلیدی در منطقه شد، که با هوشمندی تمام زیرساخت‌های مخفی‌ای را که طی سال‌ها ایجاد کرده بود به کار می‌گرفت تا هدفی روشن را محقق کند؛ این که بجنگد، پیروز شود، و حضورش را تثبیت کند.»

🔹 اولین سال‌های مسئولیت ژنرال سلیمانی در اواخر دههٔ ۹۰ میلادی [در نیروی قدس و از سال ۱۳۷۶] صرف سامان‌دهی نیروهای حزب‌الله علیه اشغال نظامی جنوب لبنان شد. او با همراهی فرمانده نظامی حزب‌الله، عماد مغنیه، یک جنگ چریکی حساب‌شده به راه انداختند ... که در نهایت برای اسرائیل بسیار سنگین تمام شد؛ اسرائیل در می ۲۰۰۰ از تمام لبنان عقب‌نشینی کرد، و این پیروزی بزرگی شد برای ژنرال سلیمانی، نیروی قدس او و حزب‌الله.

🔸 ایران حمایت مشابهی را از گروه‌های فلسطینی حماس و جهاد اسلامی انجام داد، که دهه‌ها دردسر امنیتی برای اسرائیل ایجاد کرد. با پشتیبانی نیروی قدس حماس موفق شد نوار غزه را در دست بگیرد، و توانایی یابد راکت‌هایی شلیک کند که تا اکثر مناطق اسرائیل برسند.

🔹 شکل‌گیری ژنرال سلیمانی و دیگر فرماندهان نسل او طی جنگی سخت بین ایران و عراق در اواخر دههٔ ۸۰ رخ داد. جنگی بی‌رحمانه میان سنگرها و شامل سلاح‌های شیمیایی، که بعضی آن را با ویرانگری‌های جنگ جهانی اول مقایسه می‌کنند. نزدیک به یک میلیون نفر از طرفین کشته شدند، که ژنرال سلیمانی اکثر این جنگ را در خطوط مقدم گذراند.

🇮🇷 @Enqelabsq | میدان انقلاب
مثل امواج خروشان که به ساحل برسند
وقت آن است که عشاق به منزل برسند

هادی راه تو هستی و یقیناً بی تو
ناگزیرند از آغاز به مشکل برسند

رهروان از تو و از جامعه تا بی‌خبرند
کی به درک قلم و قاف و مزمل برسند

واجب دین خدا بودی و ترکت کردند
در شتابند به انجام نوافل برسند

در جهان حاکم جبار فراوان دیدیم
که بعید است به پای متوکل برسند

سامرای تو مدینه‌ست مبادا یک روز
صحن‌های تو به ویرانی کامل برسند

با هم از غربت و داغ تو سخن می‌گویند
شاعرانی که به درک متقابل برسند

واژه‌ها کاش که از سوی تو الهام شوند
تا به این شاعر آشفتهٔ بیدل برسند

✍🏻 «احمد علوی»

◾️🌹 شهادت جانسوز امام هادی علیه‌السلام تعزیت باد.

🇮🇷 @Enqelabsq | میدان انقلاب
وقایع اخیر سوریه و محور مقاومت
<unknown>
صوت برنامه | «وقایع اخیر سوریه و محور مقاومت» 💡

👤 حجت‌الاسلام محمد قطرانی
پژوهشگر مرکز راهبری ورثه‌الانبیاء
مدیر مرکز بین‌المللی شعوبا

03:22 صورت کلی حکومت‌های عربی و نظام سوریه، تضادهای نظام سوریه با ایران

29:27 بافت جمعیتی ملت سوریه

39:47 اگر الان می‌گوییم سقوط سوریه قابل پیش‌بینی بود، چرا قبل از این چیزی گفته نمی‌شد؟!

45:17 چالش‌هایی که سقوط سوریه را قابل پیش‌بینی کرده بود.

51:27 وضعیت سیاسی سوریه نسبت به پنج سال پیش بهبود پیدا کرده بود و انتظار چنین اتفاقی نمی‌رفت.

57:17 چرا ارتش سوریه نتوانست نیروهای دفاع وطنی را فهم و تحمل کند؟!

79:47 حجم و سرعت تحولات، و برآورد اشتباه نیروهای ما از شدت حملهٔ دشمن

109:27 به‌عنوان یکی از مطالبات رهبر انقلاب از تشکل‌های دانشجویی، ارتباط با دانشجویان فعال ضداستکبار سوریه چگونه می‌توانست محقق شود؟

118:28 رژیم صهیونیستی در منطقه هیچ کشوری را که ظرفیت منسجم و قدرت‌مندشدن را داشته باشد، تحمل نمی‌کند.

125:17 آیا بهتر نبود ایران ورود نظامی کرده و بخشی از سوریه را تصرف و مقاومت می‌کرد؟

🇮🇷 @Enqelabsq | میدان انقلاب
🔰 «سردار سلیمانی از زبان سران آمریکا»

🔹 ژنرال پترائوس، رئیس سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا و مدیر کل سابق سیا :«قاسم سلیمانی فردی بسیار توانمند و مدبر و دشمنی شایسته است. وی بازی خود را به خوبی انجام می‌دهد، اما این بازی طولانی است پس اجازه دهید ببینیم حوادث چگونه به پیش می‌رود.»

🔸 باراک اوباما رئیس‌جمهور سابق آمریکا: «او دشمن من است ولی من برای او احترام ويژه‌ای قائل هستم.»

🔹 جان کری وزیر امور خارجهٔ سابق آمریکا: «برای یک بار هم شده مایلم قاسم سلیمانی را از نزدیک ببینم.»

🔸 دونالد ترامپ رئیس‌جمهور منتخب: «من سلیمانی را از میان برداشتم چون می‌خواست ارتش ما را نابود کند. سلیمانی واقعاً یک ژنرال بزرگ بود، او یک سردار بزرگ ایرانی بود. ... ما ملت شکست خورده‌ای هستیم، از گفتن این حرف بدم می‌آید اما ما ملتی هستیم که در حال انحطاط شدید هستیم.»

🇮🇷 @Enqelabsq | میدان انقلاب
میدان انقلاب
«بازداشت در تهران» وزارت امور خارجه‌ی ایتالیا دیروز اعلام کرد یک خبرنگار ایتالیایی روز ۱۹ دسامبر در تهران بازداشت شده است. وی درحین تهیه‌ی گزارشی در تهران دستگیر شده و به زندان اوین منتقل شد. فرد دستگیر شده سیسیلیا سالا (Cecilia Sala)، ۲۹ ساله و خبرنگار…
🔰 «زبان زور چاره‌ساز شد»

🔸روزنامۀ ایتالیایی «ایل گیورنال» گزارش داد که نخست‌وزیر ایتالیا از ترامپ خواسته استرداد شهروند ایرانی بازداشت‌شده در ایتالیا به آمریکا متوقف شود و ترامپ نیز موافقت کرده است.

🔹آمریکا پیش از این یک نخبه‌ی ایرانی و فارغ‌التحصیل دکتری مهندسی مکانیک دانشگاه شریف به نام «محمد عابدینی نجف‌آبادی» را به انتقال فناوری‌های پیشرفته به ایران و همکاری در صنعت پهپادی ایران و همکاری در کشتن سه نظامی آمریکایی متهم کرده بود. او طبق حکم قضایی آمریکا در فرودگاه میلان بازداشت شده است.

🇮🇷 @Enqelabsq | میدان انقلاب
🔰 «مناظره»

✍🏻 امیررضا جباری، ۱۴۰۰ مهندسی دریا

🔸 شنبه ۱۵ دی‌ماه در قالب برنامهٔ شیوه مناظره‌ای تلویزیونی حول موضوع قیمت‌گذاری ارز برگزار شد. مهمان برنامه دکتر مدنی‌زاده رئیس دانشکدهٔ مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف بود و درمقابل او دکتر ظاهری بیرگانی قرار داشت. فیلم کامل این مناظره را نیز می‌توانید تماشا کنید.

🔹 اولین نکته‌ای که در این مناظره به چشم می‌خورد اختلاف شدید سطح علمی دو مناظره‌کننده بود، به‌طوری که مناظره کنندهٔ دوم از لحاظ رزومه و سبقهٔ علمی در بهترین حالت هم‌سطح شاگردان دکتر مدنی‌زاده بود.

🔸 البته این‌گونه رفتارهای نامهربانانه توسط رسانه‌ها با دکتر مدنی‌زاده سابقهٔ طولانی دارد. انتشار یک یادداشت از ایشان در خبرگزاری فارس و بعدا حذف این یادداشت از سایت خبرگزاری فوق و همچنین دعوت ایشان به عنوان کارشناس به یک برنامهٔ تلویزیونی و بعدا لغو آن از مواردی‌ست که قبلا در این رابطه اتفاق افتاده. چند سال پیش یاسر جبرائیلی به ایشان اتهام جاسوسی زده بود. ولی سخنرانی ایشان در حسینیهٔ امام خمینی و در حضور رهبر معظم انقلاب احتمالا این امکان را برای دکتر بیگدلی مجری فرهیختهٔ شیوه ایجاد کرد که رئیس دانشکدهٔ مدیریت و اقتصاد شریف را به برنامهٔ خود دعوت کند.

🔹 صحبت‌های دکتر مدنی‌زاده مجموعا با سیری مشخص پیش رفت و جواب مشخصی به سؤال مورد بحث داد اما دکتر ظاهری بیرگانی صحبت‌هایی پراکنده بدون هدفی مشخص داشت و انسجامی از صحبت‌های ایشان برداشت نمی‌شد. در نهایت هم بیرگانی با بی‌اخلاقی تلاش مذبوحانه‌ای کرد تا دکتر مدنی‌زاده را عامل و خاطی آبان ۹۸ و حتی به طور عجیبی علت ترور شهید سلیمانی معرفی کند!

🔸 همچنین خلاصه‌ای از این مناظره را می‌توانید در ویرگول بسیج دانشجویی شریف بخوانید.

🇮🇷 @Enqelabsq | میدان انقلاب
🔰 «سوگواری پس از مرگ سهراب»
#بازنشر

✍️ ابراهیم تقوی، ۹۷ برق

▪️نمیدانم از کجا بگویم. از کجا شروع کنم؟ داستان را قبلا برایمان گفته اند. اصلا قصه رستم و سهراب را که من نمیتوانم روایت کنم! این اندوه سینه به سینه گشته و ما هم آن را از پدرانمان شنیده ایم و به فرزندانمان نیز خواهیم گفت. درد پسر کشی دردی عجیب است. دردی که نه میشود آن را گفت نه میشود نگفت... دردی که هم سوگوار پسری و هم ملول از این که چرا؟ چه شده؟ مگر اصلا چجور ممکن است؟ دردی که فقط باید با آن آرام آرام بغض کرد و لب گزید.

▫️حکیم فردوسی هم رستم افسانه ای را اینچنین روایت میکرد که "همی ریخت خون و همی کند موی". کاش میمردیم و نمیدیدیم و نمیشنیدیم. کاش اصلا خودمان در هواپیما بودیم و استرس فرود را داشتیم. شاید اصلا متوجه نمیشدیم چه شده. مرگ برایم عزیز تر از این زندگی‌ست.
"بریدن دو دستم سزاوار هست
جز از خاک تیره مبادم نشست"

▪️تحمل این مصیبت بسی سخت تر از مرگ است. سهراب کشته شده، سهراب عزیز ما، فرزند غیور وطن! و از آن بدتر اشتباه "رستم" باعث این حادثه شده. پهلوان دلیر ما! آن که نامش بر لشکر دشمن رعب و وحشت می‌انداخت...

▫️و درد دیگر و شاید بزرگتر از آنجایی شروع میشود که تورانیان هم از سوگواری ما شاد میشوند؛ تورانیان! آخر شما را چه به مردم ایران؟! برای خود شادی میکنند و در بزم هایشان میگویند که: هم سهرابشان کشته شده، هم میتوانیم رستمشان را نزد ایرانیان خار کنیم. میتوانیم عقده گشایی کنیم!

▪️نمیدانم؛ شاید اصلا از جادوی تورانیان بود که رستم فرزند خود را دشمن پنداشت. ما که میدانیم جادوی تورانیان زهرآگین است. ولی بهرحال؛ چه کنیم؟ فقط میتوان در این غم بغض کرد و آرام آرام گریست. مبادا بلند گریه کنیم! گرچه گریه هم سودی ندارد ولی شاید آراممان کند...
"اگر آسمان بر زمین بر زنی/ وگر آتش اندر جهان در زنی
نیابی همان رفته را باز جای/روانش کهن شد به دیگر سرای"

▫️گریستن شاید بتواند اندوه در جان نشسته ما را کمی بکاهد ولی باید مواظب باشیم! تورانیان نباید خیال کنند ایرانیان ضعیف شده اند، وگرنه...

▪️ یاد و خاطرهٔ جانباختگان حادثهٔ هواپیمای اوکراینی از جمله ۱۶ هم‌دانشگاهی‌مان گرامی باد.

🆔 میدان انقلاب
🇮🇷 تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام | توییتر
🔰 «مرقومه‌ای برای دانشگاه»
قسمت 1⃣ از 3⃣

✍🏻 محمد فاطمی، ۱۴۰۱ فیزیک

🔹 مواجهه با هر امر چند‌جانبه را عموماً می‌توان به سه لایه‌ی سیاست‌گذاری، راهبردی و بنیادین تقسیم کرد. اگر بخواهم مثال بزنم، یک لحظه تصور کنید در ذهن رئیس دانشگاه صنعتی شریف قرار دارید. عمدهٔ اشتغالات ذهنی او نسبت به دانشگاه را می‌توان ذیل این سه عنوان مرتب کرد و کمی منظور از این سه عنوان را روشن‌تر کرد؛ مثلاً ممکن است یک اشتغال ذهنی رئیس دانشگاه، مسائل کوتاه‌مدتی همچون پول غذای دانشگاه و یا تعمیرات سطح دانشگاه و افکار روزمرۀ این‌چنینی باشد. این جنس دغدغه‌ها در لایهٔ سیاست‌گذاری قرار می‌گیرد. دغدغه‌های کوتاه‌مدتی که در کالبد همین دانشگاه باید پاسخش را جست‌وجو کرد و عمدتاً ناظر به زمانی در آیندهٔ نزدیک هستند.

🔸 جنس دیگر مشغولیت فکری او ممکن است مربوط به اهدافی در آیندهٔ بلند‌تر ولی باز در همین کالبد باشد؛ برای مثال رئیس دانشگاه ممکن است به این بیاندیشد که چگونه دانشگاه را در رتبه‌بندی‌های جهانی بهبود ببخشد، چگونه قراردادهای بیشتری با صنایع داخلی تنظیم کند و ... این جنس فکرها را عموماً مسائل راهبردی مربوط به دانشگاه می‌نامند. کمی اگر تعمق کنیم می‌بینیم که پرداختن به مسائل راهبردی، یک‌سری مسائل سیاست‌گذاری در آیندهٔ نزدیک را به صورت عمده حل می‌کند. برای مثال اگر دانشگاه تفکر عمیقی دربارهٔ شرکت‌های خود با صنعت و کیفیت بهبود آن بکند، احتمالاً کمتر به مشکلات مالی روزمره دچار می‌شود. به همین دلیل، مواجههٔ راهبردی را مواجهه‌ای بالاتر از مواجههٔ سیاست‌گذارانه می‌نامم.

🔹 البته که تنها دغدغه‌های راهبردی و اهتمام به حل آن‌ها ما را بی‌نیاز از پرداختن به دغدغه‌های سیاست‌گذارانه نمی‌کند، ولی تا وقتی تغییرات جدی در مسائل راهبردی دانشگاه ایجاد نشود بعید است که تفکرات سیاست‌گذارانهٔ معطوف به دانشگاه رنگ جدیدی به خود بگیرد. حال به ذهن رئیس دانشگاه مفلوک که با کوهی از مشکلات روبرو است برگردیم. عموماً رؤسای دانشگاه در دنیای پیرامونی ما در بهترین حالت محدود به این دو جنس دغدغه می‌مانند، و در بدترین حالت هم تنها به مسائل سیاست‌گذارانه و پرداخت به آن‌ها اکتفا می‌کنند. ولی رئیس دانشگاه ذهنی ما کمی می‌خواهد درباره‌ی دانشگاه عمیق‌تر بیاندیشد و درباره‌ی بنیادهای دانشگاه هم دغدغه‌هایی دارد...

ادامه دارد
🇮🇷 @Enqelabsq | میدان انقلاب
میدان انقلاب
🔰 «زبان زور چاره‌ساز شد» 🔸روزنامۀ ایتالیایی «ایل گیورنال» گزارش داد که نخست‌وزیر ایتالیا از ترامپ خواسته استرداد شهروند ایرانی بازداشت‌شده در ایتالیا به آمریکا متوقف شود و ترامپ نیز موافقت کرده است. 🔹آمریکا پیش از این یک نخبه‌ی ایرانی و فارغ‌التحصیل دکتری…
🔰 «دلیل آفتاب»

🔸سیسیلیا سالا دیروز از زندان اوین آزاد شد و به رم پرواز کرد. در رم خانواده‌ی او در کنار نخست وزیر و وزیر امور خارجه‌ی ایتالیا به استقبال او رفتند.

🔹دفتر نخست‌وزیری ایتالیا اعلام کرد که سیسیلیا سالا، خبرنگار این کشور که پیش‌ازاین در ایران بازداشت شده بود؛ آزاد شده و با هواپیما راهی کشورش شده است.

🔸هرچند اخیرا استرداد دکتر عابدینی به آمریکا منتفی شد ولی ایشان هنوز در بازداشت ایتالیا قرار دارد و این نگرانی وجود دارد که شاید در آزادی خبرنگار ایتالیایی تعجیل شده باشد. در سالهای اخیر بارها به ما ثابت شده که به قول و قرارهای غربی‌ها نمی‌توان اعتماد کرد.

🔹در ۱۵ ژانویه، چهارشنبه‌ی هفته‌ی آینده اولین جلسه‌ی استماع دادرسی دکتر عابدینی در ایتالیا برگزار می‌شود و خواهیم دید که ایتالیایی‌ها چقدر به قول و قرارهای احتمالی‌ای که در ازای آزادی سالا به دیپلمات‌های ایرانی داده‌اند وفادار خواهند ماند.

🔸در این جلسه قرار است تصمیم گرفته شود که به دکتر عابدینی امتیاز بازداشت خانگی داده شود یا او در زندان بماند.

🔹وکیل دکتر عابدینی در ایتالیا، آلفردو دی‌فرانچسکو دیروز در پاسخ به خبرنگاران گفت که او از آزادی خانم سالا خوشحال است و حالا باید بر روی پرونده‌ی موکلش تمرکز کند او به سوال‌های درمورد تحولات وضعیت پرونده‌ی دکتر عابدینی پاسخی نداد

🇮🇷 @Enqelabsq | میدان انقلاب
🔰 «وقتی از اشک‌هامان سیاست ساختند»

✍️ امیر توحیدی، ۹۸ کامپیوتر

🔹 وقتی آسمان گریست و زمین به سوگ نشست، قلب‌های ما شکست. آن شب، آسمان خاکستری بود. هواپیما در آسمان بال می‌زد، پر از زندگی، پر از امید، پر از انسان‌هایی که هر کدام داستانی داشتند، رؤیایی در سر، و آینده‌ای در پیش. اما در یک لحظه، همه چیز به تاریکی گرایید. صدای انفجار، سکوت را شکست و قلب‌ها را به درد آورد. آن‌ها رفتند، بی آن که بدانند چرا. بی‌آنکه فرصتی برای خداحافظی داشته باشند.

🔸 آن شب، فضای کشور، فضای جنگی بود. مردی شهید شده بود. غمی سنگین در قلب‌ها بود، دشمن خارجی، جنایت کرده بود و بعد تهدید به جنگ. آسمان، دیگر امن نبود. هر لحظه، احتمال حمله وجود داشت. و در این شرایط، یک اشتباه، یک خطای انسانی، فاجعه‌ای به بار آورد که هیچ‌کس نمی‌توانست باورش کند.
هواپیمای مسافربری، به اشتباه هدف قرار گرفت و زندگی‌هایی که می‌توانستند ادامه پیدا کنند، در یک لحظه به پایان رسیدند.

🔹 وقتی خبر آمد، همهٔ ما در بهت و اندوه فرو رفتیم. اولین خبرها از نقص فنی حرف می‌زدند، اما بعد، حقیقت تلخ‌تر از آن بود که بتوان باورش کرد. یک اشتباه، یک خطای انسانی، و زندگی‌هایی که دیگر بازنمی‌گردند. آن‌ها شهید شدند، اما نه در میدان جنگ، بلکه در آسمانی که باید امن می‌بود.
در میان آن‌ها، چهره‌های آشنا بودند، کسانی که از دانشگاه ما بودند، کسانی که دیروز در کنار ما قدم می‌زدند و امروز تنها خاطره‌ای از آن‌ها باقی مانده بود.

🔸 آن روزها تازه پا به دانشگاه گذاشته بودم و فضایی پر از گرمی و دوستی را تجربه می‌کردم. فضایی که در آن، تفاوت‌ها نه تنها مانعی برای همکاری نبودند، بلکه به غنای روابط ما می‌افزودند. اختلاف نظرها وجود داشت، اما این اختلافات در سایهٔ درک متقابل و احترام متقابل، به جای دشمنی، به گفت‌وگو و همکاری منجر می‌شد. دوستی‌های عمیقی شکل می‌گرفتند، دوستی‌هایی که بر پایهٔ فهم مشترک و اهداف مشترک انسانی و عقاید مشترک دینی ما بنا شده بودند.

🔹 اما بعد از آن حادثه، که تلخی بعد از تلخی بود غم ما تنها به خاطر ازدست‌دادن عزیزان‌مان نبود. غم دیگری این بود که دیدیم چگونه یک تراژدی انسانی، به جای آن که دست‌های ما را برای همدلی و همبستگی به هم نزدیک‌تر کند، به ابزاری برای تفرقه تبدیل شد. آن‌ها آمدند، همان‌ها که همیشه در کمین نشسته‌اند، تا از درد ما سکه بسازند و از اشک‌هایمان سیاست. آن‌ها آمدند تا غم ما را به خشم تبدیل کنند و خشم ما را به دشمنی.

🔸 دانشگاه، که روزی مکانی برای فهم متقابل، همکاری و پروژه‌های مشترک بود، ناگهان شاهد دودستگی و اختلاف شد. آن فضای انسانی که در آن تفاوت‌ها به جای تفرقه، فرصتی برای یادگیری و رشد بودند، کم‌کم رنگ باخت. آن نگاه سیاست‌زده، جای نگاه انسانی را گرفت و دردناک‌تر از همه این بود که این اتفاق، دست‌مایهٔ سیاست‌بازی شد.

🔹 امروز، بعد از چند سال، وقتی به آن حادثه فکر می‌کنم، در کنار غم آن واقعه، سؤال‌های بی‌پاسخ دوباره در ذهنم زنده می‌شوند. چه شد که آن خطا رخ داد؟ چرا آسمان آن شب کلیر نشده بود؟ پروندهٔ این حادثه به کجا رسید؟ چرا اگر چنین حادثه‌ای خطای انسانی باشد، تازه برای برخی ارزش پیدا می‌کند و ناراحتی دارد؟ چرا، چرا باید چنین حادثه‌ای، که از اساس انسانی و دردناک بود، به ابزاری برای تفرقه تبدیل شود؟ چرا باید از درد و رنج خانواده‌هایی که عزیزان خود را از دست داده‌اند، سوءاستفادهٔ سیاسی کرد؟ آن‌ها انسان بودند، با تنوعی از عقاید، مذاهب و افکار، اما در آن لحظه، همه‌شان یکی بودند: قربانیان یک اشتباه تلخ و نه حتی حادثه‌ای عمدی.

🔸 امروز، وقتی به آن روزها فکر می‌کنم، بیش از هر چیز، به انسانیتی که از دست رفت می‌اندیشم. به آن نگاه‌های انسانی که جای خود را به سیاست‌زدگی دادند. به آن فهم متقابلی که کم‌کم محو شد. به آن پروژه‌های مشترکی که دیگر رنگ واقعیت به خود نمی‌گیرند. و به آن سؤال‌هایی که هنوز بی‌پاسخ مانده‌اند.

🔹 اما هنوز امید دارم. امید دارم که روزی دوباره، آن نگاه انسانی به دانشگاه بازگردد، انصاف بین ما بیشتر شود. روزی که تفاوت‌ها نه برای تفرقه، بلکه برای رشد و همکاری باشند. روزی که درد مشترک‌مان، به جای آن که ما را از هم دور کند، دست‌هایمان را به هم نزدیک‌تر کند.

🇮🇷 @Enqelabsq | میدان انقلاب
میدان انقلاب
🔰 «مرقومه‌ای برای دانشگاه» قسمت 1⃣ از 3⃣ ✍🏻 محمد فاطمی، ۱۴۰۱ فیزیک 🔹 مواجهه با هر امر چند‌جانبه را عموماً می‌توان به سه لایه‌ی سیاست‌گذاری، راهبردی و بنیادین تقسیم کرد. اگر بخواهم مثال بزنم، یک لحظه تصور کنید در ذهن رئیس دانشگاه صنعتی شریف قرار دارید.…
🔰 «مرقومه‌ای برای دانشگاه»
قسمت 2⃣ از 3⃣

✍🏻 محمد فاطمی، ۱۴۰۱ فیزیک

🔹 رئیس دانشگاه ذهنی ما کمی می‌خواهد درباره‌ی دانشگاه عمیق‌تر بیاندیشد و درباره‌ی بنیادهای دانشگاه هم دغدغه‌هایی دارد. از اینجا متن را کمی با فکر او جلو ببریم:
می‌اندیشد که دانشگاه به معنای اجتماعی کنونی‌اش اولین‌بار در غرب و در پاریس به وجود آمد. مسئلهٔ اساسی که در دانشگاه پاریس به آن پرداخته می‌شد عموماً مشکلاتی بود که کلیسا‌های آن روز در مسائل متعدد فکری خود به آن برمی‌خوردند. دانشگاه مکانی برای اعیان و اشراف بود و کمتر از طبقات پایین کسی به آن راه می‌یافت. کمی جلو‌تر آمد، بعد از افول قدرت کلیسا و تشکیل دولت-ملت‌ها اروپا باز با دانشگاه‌های جدیدی روبرو شد. یکی از آن‌ها دانشگاه هومبولتی بود که در زمان امپراتوری پروس در آلمان به وجود آمد.

🔸 دانشگاه همچنان محلی برای آمدوشد اعیان و اشراف بود، اما این‌بار به لطف کانت و انقلاب روشنگری دغدغهٔ انسان دانشگاهی ما نه اندیشیدن به اموری که خداوند متعال در کتاب مقدس برای ما از آن سخن گفته، که اندیشیدن به اموری بود که خرد مستقل انسانی ایجاب می‌کند. باز جلوتر برویم، کم‌کم انسان ما دست به انقلاب‌هایی بر علیه طبقهٔ اشراف و اعیان خود زد، نهادهای اجتماعی صرفاً منحصر به طبقات اشراف نماندند و دچار تحول جمعیتی شدند. حالا فرزند کشاورزی می‌توانست بیاید و در دانشگاه با عظمت پاریس یا آکسفورد تحصیل کند.

🔹 این شد که دانشگاه روح تغییرات و مبارزات اجتماعی شد، و جنبش‌های دانشجویی به وجود آمد. ولی تغییر عظیمی که در این گذار از دانشگاه آلمانی به دانشگاهی که بعداً آمریکایی نام گرفت ایجاد شد، صرفاً همین نبود؛ اساسی‌ترین مسئله‌ این بود که انسان غربی، خوشحال از اشتغال خودش به امور عقلی و خرد انسانی، کم‌کم به ابتذال کشیده شد و مسئله‌اش از قدرت و سرمایهٔ یومیه‌اش بالاتر نرفت. همین شد که دانشگاه هم رنگی این‌چنین به خودش گرفت و مسئله‌اش هر چه بیشتر و بیشتر تولید ثروت و قراردادهای بیشتر با صنعت شد. این مسیر از ابتدایی که غرب شروع به پشت پا زدن به دین الهی و کلام خداوند کرد برای ذهن فعال قابل تصور بود. دانشگاه مبتذلی که امروزه رنگی از حقیقت را درون آن نمی‌توان یافت، فرزند همان دانشگاه آلمانی است که عمدهٔ اشتغال انسان‌هایش را فلسفه تشکیل می‌داد.

🔸 الغرض، مقصود از بیان همهٔ این‌ها در ذهن رئیس دانشگاه این بود که به این درک برسد؛ دانشگاه، تصویری از انسان درون آن تمدن موجود است. تمدن و نظم کنونی باطل جهان تصویرش خلاصه‌شده در دانشگاه MIT است. اگر بخواهیم یک انسان را به قالب نهاد دربیاوریم و بگوییم انسان نهادی‌شدهٔ این تمدن این‌چنین است، باید دم از دانشگاه آن تمدن بزنیم.

ادامه دارد...

🇮🇷 @Enqelabsq | میدان انقلاب
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 «تک‌ستاره»

🔸 امروز تئوریسین‌های «پیشرفت ایرانی-اسلامی» که در تقابل با دوگانهٔ توسعهٔ غربی و واپسگرایی متحجرانه قرار دارد کم نیستند اما این ایده سن زیادی ندارد. اگر به دوران قاجار بازگردیم چنین فکری اصولا وجود نداشت. مُلک، عقب‌مانده بود و اندک روشن‌فکرانِ از فرنگ برگشته، گبر و سکولار بودند. در این میان اما امیرکبیر تک ستارهٔ آسمان تاریک ایران شد. او هم در مقابل استعمار خارجی ایستاد و هم به ارزش‌ها و هویت ایرانی و اسلامی پایبند ماند و هم مایهٔ پیشرفت جامعه و حکمرانی ایران شد. او از دانش غربی استفاده می‌کرد ولی استعمار غربی را نمی‌پذیرفت. او هم درمقابل واپسگرایی داخلی ایستاد و هم در برابر استعمار خارجی و اولین الگوی پیشرفت ایرانی-اسلامی شد. الگویی که بیش از صد سال بعد توانست در قامت جمهوری اسلامی ایران بار دیگر ظهور کند.

🔹 رابرت واتسون، وقایع‌نگار انگلیسی دورهٔ قاجار، در وصف امیرکبیر:
«اگر میرزا محمدتقی‌خان فراهانی می‌ماند و اندیشه‌های خود را به انجام می‌رساند، بدون تردید در زمرهٔ آن کسانی شمرده می‌شد که به عقیدهٔ برخی از سوی خدا به رسالت تاریخی برگزیده گشته‌اند.»

▪️ امروز ۲۰ دی‌ماه ‏سالروز درگذشت دردناک این سیاست‌مدار تاریخ‌ساز ایران است، بزرگمردی که این روزها ایران بیشتر از همیشه به امثال او نیاز دارد.

🇮🇷 @Enqelabsq | میدان انقلاب
🔰 «مرقومه‌ای برای دانشگاه»
قسمت 3⃣ از 3⃣

✍🏻 محمد فاطمی، ۱۴۰۱ فیزیک

🔸 رئیس دانشگاه با خود می‌اندیشد که تصویر انسان انقلاب اسلامی کجای دانشگاه ما پیدا می‌شود؟ آیا انسان دانشگاه ما عموماً تصویری از انسان انقلاب اسلامی در زمانهٔ کنونی ما است؟ به نظر من بله و خیر. نمی‌خواهم حکم به قاعدۀ کلی بدهم ولی اگر افراد خارج از محدوده را کنار بگذاریم، عموم دانشجویان انقلابی دانشگاه اشتغال به مسائلی دارند که انسان انقلاب اسلامی در زمانهٔ کنونی با آن‌ها نمایان می‌شود. نه شریف، که بقیه دانشگاه‌ها هم همین‌طورند.

🔹 برای همین است که می‌گویم باز اگر قوهٔ خیالتان را به دست من بدهید و روحی در جان آجرهای دانشگاه بدمیم و او همچو انسانی به راه افتد، عموماً اشتغال به مواردی دارد که ما نیز توقع داریم انسان انقلاب اسلامی امروزی چنین باشد؛ انسانی که بحران معنا برایش پررنگ است و سعی می‌کند به نبرد با نظم باطل جهان برخیزد، ولی خسته و بی‌رمغ از تجاوزات زمانه به روح معنای خودش گوشه‌ای در این عالم افتاده‌است. دانشگاه باید معنای دیگری بجوید و روح دیگری در وجود خویش بدمد، چرا که انسان انقلاب اسلامی در زمان کنونی هم باید روح دیگری در وجود خویش بدمد.

🔸 القصه، رئیس دانشگاه هم وقتی با درد فلسفه و معنای مدرنی که بر ما تحمیل شده مواجه می‌شود، خوب بلد است روضه بخواند و دم از بی‌فایده بودن تغییرات در این زمانه بزند. اما نمی‌توان گوشه‌ای نشست و همچو فیلسوفان درمانده صرفاً صحبت از تفسیر جهان کرد؛ ما باید علاوه بر تفسیر جهان و اشکالاتی که به آن وارد می‌کنیم، دم از تغییر جهان بزنیم.

🔹 همین‌جا رئیس دانشگاه شروع به فکر کرد. اولین قدم در تغییر نهاد دانشگاه بر خلاف راهی که اوایل انقلاب عده‌ای پیمودند، تغییر ساختارها نیست؛ بلکه تغییر انسان‌هاست. مسئلهٔ اصلاح دانشگاه یک امر انسانی است. این‌جاست که توجهات به تشکل‌ها و اجتماعات دانشجویی جمع می‌شود. روح مخالفت با مدرنیته و بی‌معنایی آن در دانشگاه و مبارزه با مسیر علمی رایج غرب و رفتن به مسیر صحیح‌تر، نه دست‌گذاشتن بر ساختارها و اصلاح‌ آن‌ها، بلکه ایجاد چرخه‌ای است که اصلاح انسان‌ها مرحلهٔ اول شروع آن است. تا وقتی رنگ انسانی دانشگاه، به رنگ روحیهٔ انقلابی و اسلامی، چه در مسئلهٔ علم‌ورزی و تولید فناوری و چه در مسائل سیاسی-اجتماعی نرود، انتظار تغییر در مسائل ساختاری و روزمرۀ دانشگاه انتظار عجیبی است.

🔸 به روال صحبتی که در مقایسهٔ دو لایهٔ راهبردی و سیاست‌گذاری با یکدیگر کردیم، لایهٔ بنیادین هم لایه‌ای است که تا تغییری در آن صورت نگیرد، انتظار تغییر جدی در لایه‌های راهبردی و سیاستگذاری انتظار عجیبی است. ولی تغییر در لایه‌ی بنیادین نقطهٔ شروعش نه تولید علم و فناوری اسلامی، که صحبت از آن است. نقد غرب هم مسئله‌ای است درخور توجه، ولی مسئلهٔ اساسی این است که ما ابتدا انسان الهی تولید کنیم که در همین علم و همین فناوری معنای دیگری بجوید. با همین علم و فناوری با مشکلات بنیادینش هم می‌توان برای انقلاب اسلامی قدم‌های بلندی برداشت.

🔹 حال مسئله‌ی اساسی ذهن رئیس دانشگاه ما نه پرداختن به تغییر ساختار در دانشگاه برای اصلاح لایه‌ی بنیادین، بلکه پرداختن به تغییر انسان‌ها و تولید جمع‌ها و تشکل‌های انسانی برای نیل به اهداف انقلاب اسلامی است. تشکل‌ها باید جهت‌گیری خود را بر مبنای حل مشکلات واقعی انقلاب در دانشگاه تنظیم کنند. این چرخهٔ انسانی به مرور با تربیت انسان الهی، زمینه را برای تولید فکر الهی در علم‌و‌فناوری و مراحل بعدی اصلاح ایجاد می‌کند. رئیس دانشگاه ما از عالم خیالاتش بیرون می‌آید؛ کارهای روی‌زمین‌مانده بیداد می‌کند، پول اردوی ورودی هم که هنوز جور نشده. آهی می‌کشد و به خودش یادآور می‌شود که حل مسائل انقلاب در دانشگاه از کسی بر نمی‌آید، مگر این که اهل صبر و بصیرت باشد...

🇮🇷 @Enqelabsq | میدان انقلاب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰 چه ابعاد مبهمی از حادثهٔ سقوط هواپیمای اوکراینی موجب تأخیر در اطلاع‌رسانی قضیه شد؟
#بازنشر

🔹 سردار حاجی‌زاده: آن روز نمی‌توانستیم بگوییم گوشه‌ای از حادثه بر عهدهٔ دیگری است، پس همهٔ مسئولیت را پذیرفتیم. بعد از آن تاریخ متولی بررسی، قوهٔ قضائیه شده است.

🔺 بسیج دانشجویی دانشگاه شریف سال ۱۴۰۰ مصاحبه‌ای با سردار حاجی‌زاده داشته است که بریده‌ای از آن را در این کلیپ مشاهده می‌کنید.

🔗 فیلم کامل این گفتگو را از اینجا مشاهده کنید!


🇮🇷 @Enqelabsq | میدان انقلاب
🔶 «دو جنبه‌ی ارزش در وجود جوان شما کاملاً تبلور پیدا کرده، که هر کدام به‌تنهائی به نحوی مایه‌ی افتخار است: یکی جنبه‌ی علم و تحقیق و پیشرفت و تسلط بر کار مهم و حساسی که زیر دست اوست؛ که یک استعداد برتر و یک نخبگی به‌معنای حقیقی کلمه است. این یک بُعد از شخصیت این جوان است، که این خودش مایه‌ی افتخار است. لیکن بُعد دوم، اهمیتش از این بُعد بیشتر است؛ آن بعدِ معنوی و الهی است؛ همان چیزی است که او را آماده می‌کند برای شهید شدن.»
(بیانات در دیدار با خانواده‌ی شهید مصطفی احمدی روشن‌)

🔷 «حضرت آقا خیلی داره اذیت می‌شه»
▫️حاج‌آقا خوشوقت گفت: «هر کی رفته پیش ایشون صحبت کرده، هر راهی زده نشده. این بحث هسته‌ای آقا رو پیر کرده، تبدیل به سرطان شده برای ایشون.» حاج‌آقا آن جلسه از جلسات خودش که تنهایی با آقا داشت حرف می‌زد. گفت: «من اگه می‌تونستم می‌اومدم اونجا پیشتون. ولی دو تا کار می‌تونم براتون بکنم، اول این‌که براتون دعا کنم، دوم این‌که بهتون انگیزه بدم. براتون کوتاهی نمی‌کنم. شما برید ادامه بدید.» بهانه زیاد بود برای این‌که کار را ول کنیم و برویم، ولی مصطفی از وقتی فهمیده بود آقا پیگیر بحث هسته‌ای است، کوتاه نمی‌آمد.
(بخشی از خاطرات مربوط به شهید احمدی‌روشن)

♦️ سیزدهمین سالگرد شهادت دانشجوی بسیجی شهید مهندس مصطفی احمدی‌روشن بر همگان تبریک و تسلیت باد.

🇮🇷 @Enqelabsq | میدان انقلاب
2025/01/12 10:32:12
Back to Top
HTML Embed Code: