Telegram Group Search
نشستم یه تعداد زیادی از کتابای شعر و کتابای دوران نوجوونی که یادم بود خونده‌م رو تو بهخوان ثبت کردم. علی‌الحساب نشان کتاب‌دوست اعظم رو بهم اعطا کردن. کاش کل کتابایی که خونده‌م رو یادم بود.🚬
مردی در تبعید ادبی
خوشه‌های خشم ابداع مورل
کانالشون رو عضو نشدین هنوز؟ عضو بشین.
مردی در تبعید ادبی
دوازدهمین کتاب ۱۴۰۴ «چیزهای کوچکی مثل این‌ها» یک رمان کوتاه، تلخ، واقعا خوندنی و واقعا باکیفیت که اخیرا یک فیلم با بازی کیلین مورفی هم ازش اقتباس شده، با همین نام. چندین ترجمه از این کتاب در بازار وجود داره؛ من ترجمهٔ نشر بیدگل رو خوندم و پسندیدم. یادگاری…
سیزدهمین کتاب ۱۴۰۴

«دفتر بزرگ»

۲۰۰ صفحه کتاب رو نفهمیدم کی شروع و کی تموم کردم. من چاپ دهم این کتاب (سال ۹۶) رو دارم. آخرین چاپش امسال و در نوبت بیست‌ودوم انجام شده. حدودا هشت ساله که این کتاب رو دارم و نمی‌دونم چرا تا همین دو سه روز پیش نرفته بودم سراغش.

داستان کتاب داستان دو پسر دوقلوئه که مادرشون اون‌ها رو از شهر بزرگ میاره به روستا و به مادربزرگشون می‌سپردشون تا از جنگ در امان باشن. حالا این دو پسربچه باید برای بقا در شرایط جنگی در کنار مادربزرگی تلاش کنن که از این دو بچه و مادرشون متنفره.

نثر کتاب شدیدا مینیمال (خلاصه و مفید) و خوش‌خوانه. داستان کتاب هم جالب، عجیب، تلخ، گزنده و بهت‌آوره. در واقع کتاب داره تلاش می‌کنه نشون بده که جنگ می‌تونه انسان‌ها رو دچار چه بحران‌های اخلاقی و رفتاری‌ای کنه و این کار رو با بی‌رحمی، با شوخی‌های خیلی تلخ و با گزندگی شدیدِ واقعیت‌هایی که پشت سر هم ردیف می‌کنه انجام میده. نگاه کتاب به جنگ البته با عقاید و مطالعات و حتی با تجربیات ما که جنگ رو انسان‌ساز می‌دونه متعارضه اما خوندنی بود. واقعا خوندنی بود. حتما سراغ دو جلد بعدی این مجموعه هم میرم.


📚 @mimremeembook
کتاب‌های بهار ۱۴۰۴ + زیبا صدایم کن _ کتاب‌های پایان‌نامه
ابیگیل، در زمانهٔ پروانه‌ها و سوربز سه تای محبوبم هستن و دیلماج نامحبوب‌ترینشون.
#کتابخونه_زیون
باید تعداد کانال‌های کتابی و کتابخوانی و تعداد کانال‌های آدمای کتابخون تو تلگرام خیلی از این بیشتر بشه. اگر آدم کتابخونی هستید، لطفا یک کانال تلگرام بزنید و فعالیت کنید. از کتاباتون بگید و بنویسید و هیچ آداب و ترتیب خاصی هم مجویید. تو گودریدز و بهخوان هم فعالیت کنید.

📚 @mimremeembook
بالاخره فرصت شد که #استونر را شروع کنم.
برای خواندن این کتاب شوق بسیاری دارم زیرا یقین دارم که مجذوب شگفتی‌اش خواهم شد.
مردی در تبعید ادبی
«زمانی جولیا را خیلی دوست می‌داشتی، نمی‌داشتی؟» «از او تلفنی معذرت‌خواهی کن.» دوروتی گفت: «من می‌کنم.» «راستش را بگویید، نیک: فکر نمی‌کنید کلاید واقعا دیوانه باشد؟ مقصودم این است آن‌قدر دیوانه باشد که باید کاری کرد.» لهجه‌ای غلیظ و اسکاندیناوی داشت.…
متاسفانه هفتاد هشتاد صفحه از این کتاب رو خونده‌م. نه دلم میاد ولش کنم نه می‌تونم ادامه‌ش بدم. این چه ترجمهٔ کثافتیه که این کتاب داره من نمی‌دونم. هرچی جلوتر رفتم بدتر هم شد. قشنگ انگار دارم تو باتلاقی از محتویات رودهٔ شِرِک دست‌وپا می‌زنم. هی دلم می‌خواد زنگ بزنم نشر نو بگم آقا بیاین من خودم ترجمهٔ این کتاب رو براتون ویرایش کنم.
Forwarded from کُنجیده ࣫͝
بالاخره طلسم رفتن به بهخوان رو شکستم و ثبت‌نام کردم. از امروز کلی کتاب برای معرفی تو سایت بهخوان می‌ذارم.
همین الان برای شروع کار، نشستم پشت سیستم و برای کتاب هزار خورشید تابان، معرفی مفصل با جزئیات زیاد نوشتم.
مردی در تبعید ادبی
سیزدهمین کتاب ۱۴۰۴ «دفتر بزرگ» ۲۰۰ صفحه کتاب رو نفهمیدم کی شروع و کی تموم کردم. من چاپ دهم این کتاب (سال ۹۶) رو دارم. آخرین چاپش امسال و در نوبت بیست‌ودوم انجام شده. حدودا هشت ساله که این کتاب رو دارم و نمی‌دونم چرا تا همین دو سه روز پیش نرفته بودم سراغش.…
چهاردهمین کتاب ۱۴۰۴

«پسر خدا»

مدت‌ها بود که رمان ایرانی نخونده بودم. خرید این کتاب و شروع مطالعه‌ش خیلی اتفاقی بود. تعریف کتاب اول نویسنده یعنی «متولد زمستان» رو شنیده بودم و توصیهٔ رفیقی باعث شد که کتاب دومش رو هم بخرم.

صفحات اول و شروع کتاب که واقعا طوفانی بود رو برای چندنفر از دوستانم هم فرستادم و تقریبا همه خوششون اومد. اما در ادامهٔ کتاب، کم‌کم تکنیک‌هایی که نویسنده در شروع کتاب به شکلی حرفه‌ای و به‌یادموندنی ازشون استفاده کرده بود بی‌رمق و گاهی حوصله‌سربر میشن. به اصطلاح منتقدهای حرفه‌ای: تکنیک‌های نویسنده تبدیل به فرم نمیشن.

بگذریم. داستان کتاب راجع به یک نویسندهٔ متوسط‌ه که تو بهزیستی بزرگ شده و حالا چالش‌های متعددی در زندگی مشترکش داره. ارتباطش با همسرش معصومه به مشکل خورده و این که همسرش در دوران بارداری به سرطان دچار شده به این مشکلات دامن می‌زنه. آقای نویسنده همزمان باید دنبال هویت مادر گمشده‌ش هم بگرده که این مسیر هم سختیای خودش رو داره.

ادامه در پست بعد🔽


📚 @mimremeembook
مردی در تبعید ادبی
چهاردهمین کتاب ۱۴۰۴ «پسر خدا» مدت‌ها بود که رمان ایرانی نخونده بودم. خرید این کتاب و شروع مطالعه‌ش خیلی اتفاقی بود. تعریف کتاب اول نویسنده یعنی «متولد زمستان» رو شنیده بودم و توصیهٔ رفیقی باعث شد که کتاب دومش رو هم بخرم. صفحات اول و شروع کتاب که واقعا طوفانی…
🔼

محمدهادی عبدالوهاب که بعد از شروع مطالعهٔ این کتاب باهاش رفاقتکی به هم زدم، قلم توانمندی داره و از پس پرداخت دو شخصیت اصلی کتابش خیلی خوب براومده و قصهٔ خوبی هم گفته اما در پرداختن به شخصیت‌های فرعی کتابش کم‌کاری کرده.

تکنیک‌ها و مدل قصه‌گفتنی که کمابیش یادآور «بیوتن» رضا امیرخانی هستن هم در نیمهٔ اول کتاب به شکلی چیره‌دستانه مخاطب رو محو و مبهوت خودشون می‌کنن اما در نیمهٔ دوم کتاب بی‌رمق میشن. اون بنده‌خدا که نقش مرشد نقش اول داستان رو داره و بالای کوه املتی داره و اسمشو یادم رفته هم خیلی یادآور سهراب بیوتن و ارمیاست اما به مراتب از اون ضعیف‌تر و تاثیرنگذارتره. حتی کاملا میشه از داستان حذفش کرد.

در مجموع من این کتاب رو خیلی دوست داشتم و حتما به همه توصیه‌ش می‌کنم که بخونن و جزو کتاب‌هاییه که می‌تونم موقع هدیه دادن به دیگران انتخابش کنم. قصهٔ خوبی داره و نوید این رو میده که نویسندهٔ جوان ۳۱سالهٔ کتاب، در آینده اگر با همین فرمون پیش بره نویسندهٔ بسیار چیره‌دستی میشه.

۴ از ۵


📚 @mimremeembook
2025/07/01 21:15:51
Back to Top
HTML Embed Code: