از این به درد خویش آبستن چه می خواهی؟
از بوسه ام در وقت جان کندن چه می خواهی؟
آغوش وا کردم به سمت هیچ یک عمرست
از خالی ام در زیرِ پیراهن چه می خواهی؟
با سایه ات سرکرده ام از دور و از نزدیک
از این سر دیوانه ی بی تن چه می خواهی؟
آن کوه بی چشمه م که باد از جاش خواهد کَند
از بذر پاشیدن بر این دامن چه می خواهی؟
گفتی سیاهی می رود دیدم در آیینه
از تار موی این چنین روشن چه می خواهی؟
در قلب یغما رفته چیز پر بهایی نیست
از خاک های خالیِ معدن چه می خواهی؟
سخت است بشناسم خودم را بین آدم ها
من را چگونه دیده ای؟ از من چه می خواهی؟
دیگر توان انتظار و گریه در من نیست
ای عشق از تنهایی این زن چه می خواهی؟
✍ مینا سراوانی
پ.ن: از مجموعۀ بوسۀ خداحافظی (جنگ جهانی دوم)، آلفرد آیزنشتت
#ادبیات #سینما
از بوسه ام در وقت جان کندن چه می خواهی؟
آغوش وا کردم به سمت هیچ یک عمرست
از خالی ام در زیرِ پیراهن چه می خواهی؟
با سایه ات سرکرده ام از دور و از نزدیک
از این سر دیوانه ی بی تن چه می خواهی؟
آن کوه بی چشمه م که باد از جاش خواهد کَند
از بذر پاشیدن بر این دامن چه می خواهی؟
گفتی سیاهی می رود دیدم در آیینه
از تار موی این چنین روشن چه می خواهی؟
در قلب یغما رفته چیز پر بهایی نیست
از خاک های خالیِ معدن چه می خواهی؟
سخت است بشناسم خودم را بین آدم ها
من را چگونه دیده ای؟ از من چه می خواهی؟
دیگر توان انتظار و گریه در من نیست
ای عشق از تنهایی این زن چه می خواهی؟
✍ مینا سراوانی
پ.ن: از مجموعۀ بوسۀ خداحافظی (جنگ جهانی دوم)، آلفرد آیزنشتت
#ادبیات #سینما
group-telegram.com/Aghayedaghdaghe/1526
Create:
Last Update:
Last Update:
از این به درد خویش آبستن چه می خواهی؟
از بوسه ام در وقت جان کندن چه می خواهی؟
آغوش وا کردم به سمت هیچ یک عمرست
از خالی ام در زیرِ پیراهن چه می خواهی؟
با سایه ات سرکرده ام از دور و از نزدیک
از این سر دیوانه ی بی تن چه می خواهی؟
آن کوه بی چشمه م که باد از جاش خواهد کَند
از بذر پاشیدن بر این دامن چه می خواهی؟
گفتی سیاهی می رود دیدم در آیینه
از تار موی این چنین روشن چه می خواهی؟
در قلب یغما رفته چیز پر بهایی نیست
از خاک های خالیِ معدن چه می خواهی؟
سخت است بشناسم خودم را بین آدم ها
من را چگونه دیده ای؟ از من چه می خواهی؟
دیگر توان انتظار و گریه در من نیست
ای عشق از تنهایی این زن چه می خواهی؟
✍ مینا سراوانی
پ.ن: از مجموعۀ بوسۀ خداحافظی (جنگ جهانی دوم)، آلفرد آیزنشتت
#ادبیات #سینما
از بوسه ام در وقت جان کندن چه می خواهی؟
آغوش وا کردم به سمت هیچ یک عمرست
از خالی ام در زیرِ پیراهن چه می خواهی؟
با سایه ات سرکرده ام از دور و از نزدیک
از این سر دیوانه ی بی تن چه می خواهی؟
آن کوه بی چشمه م که باد از جاش خواهد کَند
از بذر پاشیدن بر این دامن چه می خواهی؟
گفتی سیاهی می رود دیدم در آیینه
از تار موی این چنین روشن چه می خواهی؟
در قلب یغما رفته چیز پر بهایی نیست
از خاک های خالیِ معدن چه می خواهی؟
سخت است بشناسم خودم را بین آدم ها
من را چگونه دیده ای؟ از من چه می خواهی؟
دیگر توان انتظار و گریه در من نیست
ای عشق از تنهایی این زن چه می خواهی؟
✍ مینا سراوانی
پ.ن: از مجموعۀ بوسۀ خداحافظی (جنگ جهانی دوم)، آلفرد آیزنشتت
#ادبیات #سینما
BY آقای دغدغه | علیرضا سیف
Share with your friend now:
group-telegram.com/Aghayedaghdaghe/1526