Telegram Group Search
🔲⭕️من همسر توام و نه متعلقه!
مجتبی لشکربلوکی

دکتر مهراب صادقی نیا، متخصص جامعه شناسی فرهنگی مطلبی دارد که محل تامل است: به دنبال درگذشت همسر یکی از مراجع تقلید، پیام‌های تسلیتی از طرف شخصیت‌های مذهبی و سیاسی صادر شد. تعبیرهای متفاوتی در مورد ایشان به کار رفته؛
بانوی مکرمه، همسر گرامی
کریمه‌ بیت مرجع عالیقدر
همسر مکرّمه
با این حال، در شماری از پیام‌های تسلیت، از مفهوم «متعلقه» استفاده شده است. برای نمونه، امروز نیز چندین پیامک رسمی از طرف حوزه‌ علمیه برای دعوت به مشارکت در آیین تدفین آن بانوی پرهیزکار منتشر شد که در آن‌ها از کلمه‌ «متعلّقه» که وجه مؤنث «متعلّق» است، استفاده شده بود. کلمه‌ای که برای جهان امروز می‌تواند آزاردهنده باشد. 
زبان پدیده‌ فرهنگی پیچیده‌ای است. آینه‌ای‌ست که حیات فرهنگی ما را آشکار می‌کند و نظام ارزشی‌مان را برملا. ما در زبان‌مان زندگی می‌کنیم و شخصیت فرهنگی و نیز جهان‌معنای ما در زیر زبان‌مان پنهان است. کلمه‌ها نظام فکری ما هستند. کلمه‌ها را باید جدی گرفت. (منبع: کانال تلگرامی دکتر مهراب صادقی نیا)

☑️⭕️تحلیل و تجویز شخصی:

دو گونه می توان نگاه کرد:

◻️اول اینکه کلمات بازتاب نظام فکری ما هستند. فرض کنید که اگر من در هنگام رانندگی از راننده بغلی عصبانی می شوم و از الفاظ یابو و گاو استفاده می کنم. این نشان می دهد که من نظام فکری خشنی دارم و این خشونت خود را در کلمات نشان می دهد.
مثلا به زنان می گفتیم ضعیفه، یا کلمه سوسمارخور برای عرب ها یا کاکاسیاه برای سیاه پوستان و ...

◻️دوم اینکه می توان گفت که کلمات، عبارات، ضرب المثل ها به نظام فکری و رفتاری ما را شکل می دهند. فرض کنید که نسل های قبلی ما عبارت ضعیفه را در مورد زنان به کار می گرفته اند. این کلمات باعث چه می شد؟
• تقویت ساختارهای قدرت: این واژه به تقویت مردسالاری کمک می‌کرد و زنان را در موقعیت فرودست قرار می‌داد با استفاده از این عبارات، مردان می‌توانستند زنان را کنترل کنند و آن‌ها را به اطاعت از خود وادار کنند.
• توجیه نابرابری: این عبارات برای توجیه نابرابری‌های موجود بین زنان و مردان استفاده می‌شوند.
• کاهش اعتماد به نفس به خاطر تلقین و تکرار: خودتان را بگذارید جای دختری نوجوان در 300 سال گذشته وقتی از کودکی شما با چنین الفاظی بزرگ شوید چیزی از اعتماد به نفس، عزت نفس و خودباوری در شما باقی می ماند؟

یا فرض کنید یک نفر بگوید از این ستون به آن ستون فرجه و دیگری بگوید که آب از آب تکون نمی خوره! یا سگ زرد برادر شغاله یا در بر همین پاشنه می چرخه. این ها همه شان کلمات اند. اما دو گونه جهان ما را معنا می بخشند. دو گونه اقدام و کنش را برمی انگیزند. دو گونه انسان را می سازند.
کلمات سمی، جوک های سمی، ضرب المثل های سمی حتی اگر بر خود ما تاثیر نگذارد (با این دلیل که اصلا این کلمات را بر اساس نظام فکری ام می گویم و نه برعکس) بر دیگران که تاثیر می گذارند. ما در قبال تک تک کلماتی که می گوییم و بر منش و کنش دیگران تاثیر می گذاریم مسوولیم. کلماتی که به کار می بریم بعد از مدتی تبدیل می شود به پیش فرض های ما.

البته می دانیم که رابطه ذهن و زبان بسیار پیچیده است و در این مورد در رشته ها و نظریه های روان‌زبان‌شناسی، نسبی‌گرایی زبانی و زبان‌شناسی شناختی، بحث و بررسی های زیادی در این زمینه مطرح است.


جمله معروفی هست از وینستون چرچیل که می گوید ما ساختمان ها را می سازیم و بعدش آن ها ما را. فکر می کنم این رابطه بین خیلی چیزها هست از جمله اینکه می توان گفت: ما کلمات را می سازیم و کلمات ما را.
کلمات همراه با خود بار معنایی و ارزشی خاصی می آورند. به همین خاطر است که برخی کشورها، اسامی برخی مکان ها و برخی کلمات را تغییر داده اند چون حامل ارزش های قوم ستیزانه بوده است.
کلمات را جدی بگیریم، چرا که چه ما آن ها را جدی بگیریم یا نه، آن ها ما را جدی می گیرند!
آنقدری که کلمات آدم کشته اند، تفنگ ها نکشته اند.

@Dr_Lashkarbolouki
🔲⭕️ کارگاه آموزشی برنامه‌ریزی استراتژیک کاربردی و رقص استراتژی (تدوین سند راهبردی نسخه صفر)

زمان دوره: 16، 17 و 18 آبان 1403
مدرس دوره: دکتر مجتبی لشکربلوکی

مشاوره و ثبت‌نام: (متاسفانه پر شد و امکان ثبت نام وجود ندارد)
Postmba.org/strategic-planning
☎️ 02188220719
📲 09027733550
🔲⭕️ایرانی ها کاتارسیس می خواهند؟!
مجتبی لشکربلوکی

دکتر داریوش شایگان، فیلسوف و ایران‌پژوه معاصر در کتاب افسون زدگی خود دست روی نکته جالبی می گذارد: شاید کمتر قومی به اندازه ایرانی خود را به باد انتقاد بگیرد ولی ما هیچگاه نمی کوشیم درد خود را دریابیم. انتقاد ما بیشتر جنبه بیزاری و فحاشی دارد تا جنبه تحلیلی. می دانیم یک جای کار لنگ است اما نمی دانیم کجا؟ می دانیم بسیاری از مسایل باید روشن شود اما نمی دانیم چگونه؟ بحث دقیق در باره عناصری که غالب بر تفکرِ یک ملت و خلقیاتِ اوست مستلزم اندکی حوصله و اندکی عشق است. حوصله نداریم چون می خواهیم یک شبه ره صد ساله برویم. اغلب مضطربیم و چنان رفتار می کنیم که انگار آخرالزمان است و بلایی بزرگ از آسمان بر سر ما نازل خواهد شد. شتاب زده ایم زیرا که مضطربیم. اضطراب موقعی بوجود می آید که انسان از [ریشه و دلیل اصلی] دردِ خود آگاه نباشد. حصول این آگاهی و مطرح کردن آن از جمله لوازم بهداشت روانی یک ملت است. انتقاد مانند نیشتر جراح است که آلودگی چرکین را بیرون می ریزد.
ارسطو معتقد بود که نمایش آثار تراژدی یونان سبب می شد که همه نیروهای آزار دهنده ای که در درون انسان انباشته شده رها شده و سپس آرامش حاصل شود. این رهایی را ارسطو درون پالایی یا کاتارسیس می نامد. به گمانم موقع آن رسیده که ما نیز درون پالایی خود را آغاز کنیم. (به نقل از کانال سخنرانی ها)

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
مفهوم کاتارسیس بعد از مطرح شدن توسط ارسطو بعدها بارها و بارها با معانی کمابیش مشابه و گاهی متضاد به کار گرفته شد. این روزها برخی در روانشناسی کاتارسیس را به معنای تخلیه روانی یا رهایی هیجانی در نظر می گیرند(لینک). فردی را در نظر بگیرید که تجربه استرس در یک موقعیت شغلی، یا خیانت در زندگی زناشویی یا ورشکستگی اقتصادی را تجربه کرده باشد که ممکن است باعث احساس ناامیدی، خشم، تنش و ترس شود. در یک نقطه خاص، آن‌قدر این احساسات و آشفتگی روانی می تواند طاقت‌فرسا ‌شود. و فرد به مرز انفجار برسد، مگر اینکه راهی برای رهایی از این احساس فروخورده پیدا کنند. اینجاست که کارتاسیس یعنی رهایی هیجانی یا تخلیه روانی و تکنیک های روانشناختی مرتبط با کارتاسیس مطرح می شود. تا این جا کاتارسیس در بعد فردی، اما کاتارسیس برای یک ملت هم معنا دارد؟

حالا اگر تشخیص داریوش شایگان را بپذیریم که بهداشت روانی جمعی ما ایرانیان به خاطر ناکامی های بلندتاریخی و احساس عقب ماندگی و توسعه نیافتگی، به خطر افتاده است و با مساله ای دست کم با این سه ویژگی روبرو هستیم:
1) مدام خود را به باد انتقاد می گیریم تا مرز خودویرانگری.
2) این انتقاد ما بیشتر از آنکه تحلیلی و ریشه یابانه باشد، همراه با بیزاری و فحاشی است.
3) انتقادها همراه با سردرگمی است چون می دانیم یک جای کار لنگ است اما نمی دانیم کجا؟ می دانیم بسیاری از مسایل باید تغییر کند اما نمی دانیم چگونه؟

حال چه باید کرد؟
۱) رویکرد پرسشگری خود را تغییر دهیم: به عنوان مثال به این سوالات دقت کنید: چرا ما این قدر بدبختیم؟ ما چقدر عقب مانده ایم؟ در کدام حوزه ها ما پیشرفت کرده ایم و در کدام ها نیازمند بهبود هستیم؟ در کدام حوزه هم تراز جهانی رشد کرده ایم و به چه دلایلی در برخی حوزه ها نتوانستیم مانند متوسط جهان پیشرفت کنیم؟ برخی از این سوالات با رویکرد خودویرانگری است و جنبه مخدر دارد و برخی سوالات همراه با لایه ای از امیدواری مطرح می شود و رویکرد خودپالایی دارد.

۲) رویکرد پاسخ یابی خود را تغییر دهیم: گاهی پرسش هایی که مطرح می کنیم خوب است اما رویکرد پاسخ دهی ما غلط است. یکی از دوستان به شوخی می گفت روح داریوش کبیر در ما ته نشین شده است و ما کلا هر کاری را که می خواهیم انجام دهیم باید بزرگ و اساسی باشد. پاسخ های کلان، آرمانی و دور از دسترس باعث می شود که نتوانیم از پنجره های کوچک و روزنه های محدودی که پیش روی ماست استفاده کنیم و به راه حل های کوچک، مقطعی و محلی بی توجهی کنیم. بدیهی است که همه ما می خواهیم کارهای بزرگ، اساسی، زیرساختی و دگرگون ساز انجام دهیم اما تاریخ می گوید که ممکن است انقلاب ها در طول یک روز رخ دهد اما انباشتی از اقدامات کوچک مقطعی محلی رخ داده است و آنگاه خود را در یک انقلاب ناگهانی نشان داده است.

خلاصه کنم، می شود هم سوالات را به گونه ای پرسید که نتیجه ای جز نفرت و بیزاری از خود و ناامیدی ایجاد نکند و هم پاسخ ها را به گونه ای بیابیم که نتیجه ای جزء آرمان گرایی کور و بی عملی تولید نکند. ملتی به بهره مندی و توسعه می رسد که سوالات امیدوارانه بپرسد و پاسخ های خردمندانه بیاید. خلاصه آنکه به تعبیر شایگان؛ اندکی حوصله! اندکی عشق!

https://www.group-telegram.com/Dr_Lashkarbolouki.com
🔲⭕️بی ناموس پدرت است!
مجتبی لشکربلوکی


ببخشید که عنوان این نوشته بی ادبانه است اما اگر جلو بروید متوجه می شوید که داستان چیست. امروز می خواهم راجع به چالشی بنویسم که خودم مبتلا به آن هستم. اول نوشته کوتاهی را با هم مرور کنیم که باعث شد به این مساله توجه کنم. در شبکه های اجتماعی کسی نوشته بود: توهین، فرصت تأمل و تعامل رو از آدم‌ها میگیره. ‏وقتی به کسی می‌گویید «بی ناموس! ۲+۲ می‌شود ۴» نمی‌گوید بله مطلب درستی است و حق با شماست! خواهد گفت: بی‌ناموس پدرت است! (مدرسه علوم انسانی)

این جمله مرا به فکر فرو برد که حرف حق اگر با لحن نابحق گفته شود نتیجه عکس دارد. ما و از جمله خود من چقدر ناتوانیم که با هم محترمانه مخالفت کنیم، مودبانه نقد کنیم و با متانت تعامل کنیم. این مشکل فراگیر است، حتی در بین خبرگان و نخبگان ما. به یک نمونه واقعی توجه کنید: دو تن از اساتید دانشگاه این فرصت را پیدا کردند که با یکی از مدیران ارشد کشور گفتگویی اختصاصی و طولانی داشته باشند فرصتی که برای همه حتی نخبگان به این راحتی فراهم نمی شود، در همان ابتدای جلسه جمله ای که گفتند چنین بود: «شما حرف بی ربطی زدید». آن هم با لحنی بد و از بالا به پایین. هیچ اشکالی ندارد که شما یک مدیر ارشد کشور را شجاعانه و جسورانه نقد کنید این نشانه استقلال و آزادمنشی شماست اما اینکه نمی توانید آن را به شیوه ای موثر منتقل کنید نشانه چیز دیگری است.

☑️⭕️تحلیل و تجویز کاربردی:
بارها و بارها شنیده ایم که باید هنر گفتگو را بیاموزیم. اما می دانیم که گفتگو که همیشه گل و بلبل نیست. در بیشتر موارد، من یک باور دارم و شما باوری دیگر. چگونه با هم مخالفت کنیم و همدیگر را نقد کنیم که کار به جای باریک نکشد و تیتری که در بالا خواندیم را تجربه نکنیم؟ همه ما باید این مهارت را بیاموزیم: مهارت مخالفت محترمانه. برای شروع این ۶ نکته را تمرین کنیم:

◻️جملات را با تو شروع نکنیم! جملاتی که بدون فاعل آغاز می شود یا با من آغاز می شود راهی برای تمرکز بر خود ایده است، نه شخصی که می خواهیم با او مخالفت کنیم. جملاتی مانند «اینجوری به نظر می رسه که یا من اینجوری برداشت می کنم که ...» خیلی کمتر حساسیت برانگیزند به جای آنکه بگوییم «تو/شما گفتی که ...».

◻️مخالفت های خود را حتی الامکان (یعنی اگه شد) در جمع نگویید. بازخوردهای منفی در حضور جمع تقابل برانگیزند و افراد احساس می کنند که به جای آنکه ایده یا عملکرد آنان را نقد کنید، دارید ترور شخصیت می کنید.  (رفرنس)

◻️به جای مخالفت صریح ابتدا ابراز تردید کنید: با طرح سوالات هوشمندانه در خصوص نظراتی که با آن ها مخالف هستید ابراز تردید کنید و سعی کنید به گونه ای این کار را انجام دهید که دیگران را به سمت تردید ببرید و سپس مخالفت خود را اعلام کنید. مثلا اینگونه آغاز کنید: در مورد این ایده یک سری چیزها هست که من نمی دونم و در موردش تردید دارم ....

◻️مسیر را به سمت راه حل جایگزین کج کنید: به جای اینکه مستقیم یک ایده را نقد کنید، بگویید که در کنار ایده شما، می توانیم ایده دیگری را نیز مطرح کنیم یا از منظر دیگری به آن نگاه کنیم. اینگونه مسیر بحث به جای تقابل به سمت تعامل می رود (رفرنس).

◻️دیگران را احمق تصور نکنید. مثلا کتابی وجود دارد به نام هنر کنار آمدن با احمق‌ها! خب کسی که این کتاب را می خوانند، تصور می کنند که بالاخره هر کسی می تواند یک احمق بالقوه باشد و آنگاه خود به خود نگاهش به وی از بالا به پایین و غیرمحترمانه خواهد شد.

◻️جای فرار بگذارید. یک مشکل رایج این است که افراد ایده را مساوی خودشان می گیرند و اگر ایده نقد شد احساس می کنند که شخصیت شان، شعورشان، باهوشی شان و خبرگی شان زیر سوال رفته است. چه باید کرد؟ ایده تان را مساوی شخصیت تان نگیرید. همان ابتدا که ایده خود را مطرح می‌کنید برای خودتان جای فرار بگذارید. بگویید که این یک ایده ناقص است که فعلا به آن معتقد هستید و اصلا مطرح کرده اید که در معرض نقد و تکمیل قرار بگیرد. خودتان هم به این ایده نقدهایی دارید و در مورد آن تردیدهایی دارید به این ترتیب از این به بعد هر کسی شما را نقد کرد می توانید نقدها را بشنوید و سپس ایده خود را بهبود دهید و ایده کامل تر را ارایه کنید. شما همیشه راه فراری برای بازگشت از ایده و پس گرفتن ایده دارید. در ضمن چون گفته اید که خودتان هم در مورد ایده حرف ها و نقدهایی دارید، با زیرسوال رفتن ایده، زیر سوال نمی روید.

خلاصه آنکه اگر بیاموزیم چگونه مودبانه دیگران را نقد کنیم و چگونه محترمانه با دیگران مخالفت کنیم، آنگاه کار به تقابل و خصومت کشیده نمی شود. باید تمرین کنیم اول از همه، خودم! توسعه یعنی حل مسایل جمعی. حل مسایل کشور یا سازمان یا استان مدیون کسانی است که می توانند با هم محترمانه مخالفت کنند و به یک جمع بندی متفاوت از موضع اولیه شان برسند.

@Dr_Lashkarbolouki
🔲⭕️سخنرانی مجتبی لشکربلوکی در مرکز توسعه و آینده‌نگری سازمان برنامه و بودجه کشور

عنوان سخنرانی: سوالات سختی که ایران باید به آن ها پاسخ بدهد!
زمان: شنبه ۲۶ آبان‌ماه ۱۴۰۳
ساعت برگزاری: ۱٠:٠٠ الی ۱۲:٠٠
محل برگزاری : مرکز پژوهش‌های توسعه و آینده‌نگری
مدیر علمی نشست: علی آقامحمّدی ؛ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام
دیگر سخنران این نشست: دکتر محمّدحسین شریف‌زادگان ؛ استاد توسعه اقتصادی و برنامه‌ریزی دانشگاه شهید بهشتی

حضور برای عموم آزاد است:
خیابان استاد نجات‌الهی (ویلا)، خیابان استاد جعفر شهری (سپند)، شماره ۱۶، سالن استاد حسین عظیمی مرکز پژوهش‌های توسعه و آینده‌نگری
حضور آنلاین: تالار مجازی مرکز با این لینک:
http://connect.mporg.ir/cdrf
🔲⭕️غریب آشنا، دوست دارم بیا!
مجتبی لشکربلوکی

آیا به نظرتان می رسد ما این ظرفیت، این تحمل و این بلندنظری را داریم که مدیر عامل ایران خودرو یک آلمانی باشد، مدیر عامل همراه اول یک لبنانی باشد و مدیر عامل یکی از بانک های ما یک تایوانی؟ بلافاصله خواهیم گفت ما این همه استعداد مدیریتی در کشور داریم چرا دستمان را به سوی بیگانگان دراز کنیم؟ چرا برویم زیر دست اجنبی؟ مگه ما خودمان چه چیزی کم داریم!

حالا به این واقعیت ها توجه کنید: ساندار پیچای، مدیر عامل آلفابت (گوگل)، یک هندی‌الاصل است، کارلوس گُسِن، مدیر عامل سابق رنو، اصالتاً برزیلی-لبنانی بود. مارک جوزف کارنی، رئیس اسبق بانک مرکزی کانادا بود تا اینجایش خاص نیست ولی جالب اینجاست که ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۰ شد رئیس بانک مرکزی انگلستان! ایلان ماسک از آفریقای جنوبی آمده، دارد در آمریکا موشک هوا می کند! جنسن هوانگ در تایوان دنیا آمده اما در آنسوی دنیا دارد جهان را به عصر هوش مصنوعی می برد! نماد ژاپن چیست؟ سونی! مدیر عاملش برای مدت های طولانی یک آمریکایی بود! دارا خسروشاهی، مدیر عامل اوبر است با ۳۷ میلیارد دلار درآمد (مقایسه کنید با فروش سالانه نفت ایران)

سال هاست که ارتباط ما با جهان به سطحی اسفناک سقوط کرده. قبول ندارید؟ به چهار سوال جواب بدهیم، بعد شما و وجدان تان!
از ۱۰۰۰ شرکت برتر جهان، کدامشان در ایران دفتر فعال دارند؟
از ۱۰۰ دانشگاه برتر دنیا، چند درصدشان با دانشگاه های ایران برنامه مشترک دارند؟
از ۱۰ شرکت برتر مشاوره جهان کدامشان در ایران فعالند؟
سرمایه گذاری خارجی مستقیم (FDI) و در بازار سرمایه (FPI) ما نسبت به کشورهای عربستان و ترکیه چقدر است؟

دقت کنید که اصلا منظورم این نیست که سکان شرکت ها و سازمان هایمان را به دیگران بدهیم، بلکه تاکیدم روی همکاری و تعاملات بین المللی است. سپردن مدیریت یکی از صدها روش همکاری بین المللی است.


☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
کار کردن با خارجی ها اصلا چه فایده ای دارد؟ جدای از دسترسی به بازارهای بین المللی، جذب منابع مالی و انتقال تکنولوژی که در همه منابع اشاره می شود می خواهم روی موضوع دیگری دست بگذارم و آن تغییر عمیق درونی است. اگر با جهان کار کنیم ما دیگر آن آدم سابق نخواهیم شد:

۱) قد ما بلند می شود. فرض کنید که کسی در یک روستای ۱۰۰ نفره به دنیا می آید و همانجا زندگی می کند و می‌میرد. درکش از جهان و فرصت هایش چقدر است؟ کسی که با جهان در ارتباط است قدش بلند می شود چیزهایی را می بیند که امکان دیدن آن را قبلا نداشته

۲) می فهمیم که آدم های دیگر با دین و آیین متفاوت نیز به اندازه ما انسان هستند. به اندازه ما وجدان دارند، به اندازه ما به خانواده اهمیت می دهند، به اندازه ما برای عدالت دغدغه دارند. ما قطعا و حتما انسان تر خواهیم شد.

۳) ژن نوآوری ما تقویت می شود. دو تن از اساتید دانشگاه هاروارد و یک استاد دیگر این سوال برای شان مطرح شد که کارآفرینان نوآور با مدیران معمولی چه تفاوتی دارند؟ بررسی هایشان را در کتابی منتشر کردند به نام ژن نوآوری! آن ها متوجه شدند تفاوت در ۵ مهارت کلیدی است. یکی از آن ها شبکه سازی بود؛ ساختن ارتباطات اجتماعی و جستجوی فعالانه برای یادگیری از افراد با زمینه‌های متفاوت، تخصص‌های متنوع و دیدگاه‌های مختلف. شبکه بزرگ تر و متنوع تر یعنی ایده های با کیفیت تر، دیدگاهی وسیع تر و خلاقیت بیشتر.

۴) همزمان تواضع و اعتماد به نفس ما بیشتر می شود. وقتی در ایران زندگی می کنيم، به عنوان یک نویسنده یا کارآفرین یا مربی باشگاه فوتبال، جامعه ای که خودم را با آنان مقایسه می کنم محدود است (حدود ۱٪ جمعیت جهان). ممکن است به درستی یا نادرستی خودم را بهترین بیابم. ولی به محضی که پایم را از ایران بیرون می گذارم می بینیم که ده ها نویسنده، کارآفرین و مربی بالاتر از من هستند. دیگر امکان ندارد که مغرور شوم. ارتباط با جهان، فروتنی و تواضع می آورد. همچنین وقتی با خارجی ها کار می کنیم، می فهمیم که ما به یک اندازه باهوشیم، آن ها آدم های عجیب و غریبی نیستند. برخی از ما به خاطر شبکه محدودمان به شدت در معرض «غرور جاهلانه» و برخی دیگر در معرض ضعف اعتماد به نفس هستیم.

تا رفع تحریم ها که نمی دانیم چه زمانی است، به هر طریقی که می توانیم باید تعاملات بین المللی خود را توسعه دهیم.

می توانید مرا به غریبه پرستی، خودباختگی و «مرغ همسایه غازپنداری» متهم کنید. اما پیش از آن از خودتان بپرسید که کدام یک از استدلال های بالا اشتباه است. خلاصه کلام اینکه ما باید یاد بگیریم که با غریبه‌ها، بیگانگان، خارجی‌ها و اجنبی‌ها، کار کنیم. مدت هاست جهان، جهانی شده است و آنانکه بلد نیستند با جهان کار کنند ممکن است در نقشه های جفرافیا باقی بمانند اما در صفحات تاریخ حذف خواهند شد. با غریبه های بیشتر باید آشنا شد!

@Dr_Lashkarbolouki
🔲⭕️ شب عید به همکارتان، به شریک زندگی تان و اصلا به خودتان خوشبختی و موفقیت و آینده بهتر هدیه بدهید.

به لطف خدا؛
کتاب خلاصه خوشبختی به چاپ پانزدهم. (برای حال خوب و شاد بودن)
کتاب استراتژی های یک حرفه ای به چاپ پنجم و ششم (برای اینکه سطح زندگی یا مسیر حرفه ای تان را تغییر دهید)
و کتاب چرا ایران عقب ماند؟ چگونه پیشرفت کنیم؟ به چاپ هشتم و نهم رسید.



⭕️☑️ مخصوصا دو کتاب اول برای هدیه های شخصی و سازمانی (مثلا شب عید) بسیار مناسب است. امکان چاپ اختصاصی برای یک سازمان نیز وجود دارد. تیراژ بالا همراه با تخفیف اختصاصی است.

✔️ارسال پستی (و نه با پیک) برای تهران و شهرستان هم رایگان است.

تمام منافع هر سه کتاب برای امور فرهنگی و عام المنفعه صرف خواهد شد.
کتاب های خوب دیگری هم در این جا برای سفارش وجود دارد مانند کوی نیکنامان یا کامی از نام.

می توانید اینجا سفارش اینترنتی بدهید و همانجا پرداخت کنید:
https://shamsbook.com/
برای سفارش مستقیم به نماینده انتشارات در تلگرام و احیانا دریافت از طریق پیک
@NashrShams
شماره تماس
۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴
🔲⭕️داداش داری اشتباه می زنی!
مجتبی لشکربلوکی

اول ژوئن ۲۰۰۹ طبق معمول هواپیمای ایرباس از ریودو ژانیروی برزیل پرواز کرد به مقصد پاریس. پروازی که هیچگاه به پایان نرسید. این هواپیما در مسیر عبوری خود از اقیانوس اطلس، در نیمه های شب ناپدید شد. بالاخره اخبار منتشر شد که تمام ۲۲۸ سرنشین هواپیما کشته شدند. لاشه هواپیما تا مدت ها پیدا نشد بلکه بعد دو سال و پس از جستجوهای طولانی، در عمق ۳۹۰۰ متری اقیانوس پیدایش کردند و البته این مساله تبدیل شد به یک پرونده دادگاهی و ۱۴ سال طول کشید و ایرباس و ایرفرانس به قتل عمد متهم شدند.
داستان چه بود؟ اختلال در حسگرها (سنسورها)ی داده‌های سرعت. در طول پرواز سنسورهای اندازه‌گیری سرعت هواپیما، یخ‌زدند. یخ‌زدگی سنسورها باعث ارسال سیگنال‌های اشتباه به سیستم کنترل هواپیما، اشتباهات در محاسبات سرعت و تنظیمات خودکار پرواز شد و این منجر شد به تصمیمات اشتباه خلبانان! و کشته شدن ۲۲۸ نفر! این مساله به ایران امروز ما چه ربطی دارد؟

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
طبق آخرین داده ها، ما هر روز به عنوان یک انسان چیزی بیش از ۳۵ هزار تصمیم می گیریم. مثلا آستین کوتاه بپوشیم در خانه یا یقه اسکی، یک مسیر کوتاه را پیاده برویم یا اسنپ بگیریم؟ یا اینکه غذا قیمه سفارش بدهیم یا از خانه نان و پنیر ببریم سرکار. حالا ما این تصمیمات را چگونه می گیریم؟ بر اساس اطلاعاتی که از محیط دریافت می کنیم. اگر اطلاعاتی که از محیط دریافت می کنیم تغییر کند، تصمیم الف تبدیل می شود به تصمیم ب. مشکل کجا ظهور می کند؟ وقتی که یک نفر پیدا شود و اطلاعات غلط به ما بدهد. مثلا به ما بگوید که قیمت قیمه ۲ هزار تومان است و قیمت پنیر ۱۰۰ هزار تومان. خوب همه ما تصمیم می گیریم که سرکار قیمه سفارش بدهیم و آخر ماه که می شود می فهمیم که اوه! قیمت قیمه ۲۰۰ هزار تومان بوده و قیمت پنیر ۱۰ هزار تومان! داستان دولتی که در قیمت گذاری مداخله وسیع و نابجا می کند چنین است: چند مثال بزنم.


همسایه روبرویی ما خانه اش را کوبیده و از نوساخته حالا می خواهد واحدهایش را بفروشد. شب ها چراغ های تمام طبقات رو روشن می کرد. چیزی حدود ۵ طبقه پر از نور! به گونه ای که ما شب ها برای خوابیدن از نور آن ها اذیت می شدیم! چرا اینکار را می کرد؟ دلیلش واضح است: قیمت برق که برای او محسوب می شود به اندازه یک پیتزای خانواده هم نیست! پس برایش می صرفد که کل محله را منور بفرمایند! به همین خاطر است که ثروتمندان ۲۳ تا ۲۹ برابر بیشتر از فقرا از یارانه انرژی استفاده می کنند!

دولت با نیت کاملا خیر تلاش می کند که نرخ تسهیلات بانکی را پایین نگه دارد (دست کاری در قیمت). چه اتفاقی رخ می‌دهد، تسهیلات بانکی حکم طلا را پیدا می‌کند. به همین خاطر است که وام چاق‌کن‌ها (همان کارچاق‌کن‌های تخصصی در بانک‌ها) برای شما وام جور می کنند و سه درصد هم می گیرند و شرکت ها هم راضی هستند. چرا؟ چون در اقتصادی که تورمش ۴۵ درصد است شما هر وام با نرخ های جذاب اینچنینی بگیری در لحظه اخذ وام برنده ای. کسی به طنز می گفت: فقط کافیست کاغذهای بانک مرکزی (اسکناس) را تبدیل کنید به کاغذ توالت! و در انبار نگه دارید باز برنده اید!
در مورد دارو خود من به راحتی دارو می خرم، نصفه و نیمه مصرف می کنم و اصلا نگران استفاده بهینه آن نیستم. چرا؟ چون قیمت به من می گوید که چنین رفتار کن. قیمت ها از کجا می آیند از دولت محترم!

اسراف نان، قاچاق دارو و اتلاف انرژی، زد و بند بانکی اموری نیستند که با توصیه اخلاقی و کمپین‌های اجتماعی ریشه ای حل و فصل شوند. این پدیده ها حاصل همین سیگنالینگ غلط اند. ما مدت هاست که به جامعه (همان خلبانان) سیگنال غلط می دهیم و اکنون در آستانه سقوط هستیم. اگر این سیگنالینگ اصلاح نشود اجساد ما را باید از چند فرسنگی زیر دریا جمع کنند. ناترازی های آب و انرژی و بانکی و بودجه حاصل قیمت گذاری غلط دولتی است. کاش یک نفر پیدا شود به همه ما حالی کند که داداش داری اشتباه می زنی!

پس باید قیمت ها را آزاد کنیم آن هم یک شبه؟ قطعا نه! جامعه ای که به یک نظم ولو غلط خو کرده را نباید یک شبه درمان کرد. به آرامی به تدریج و هماهنگ. نه اینکه فقط قیمت انرژی (هزینه خانوار) تغییر کند اما دستمزدها (درآمد خانوار) نه. آیا مشکلات ما فقط قیمت گذاری غلط است؟ قطعا نه! نهادها و سیاست ها دو مقصر دیگرند که فعلا از آن ها می گذریم.
دولت با دست کاری در قیمت‌ها، بزرگترین اخلال گر اقتصادی است. بلدیم سلطان سکه را اعدام کنیم اما هیچ وقت سلطان سیگنالینگ غلط را اعدام نمی کنیم! چرا؟ چون بخش بزرگی از جامعه ما هنوز قبول دارد که دولت باید کاری کند. دولت باید قیمت گذاری کند. دولت باید بگیرد و ببندد. دولت مقصر نیست. همه ما مقصریم!

@Dr_Lashkarbolouki
🔲⭕️سیاست‌گذاران عاقل چگونه در دام سیاست‌های احمقانه می‌افتند؟
مجتبی لشکربلوکی

تاریخ پر از است از سیاست گذاران و مدیرانی که احمق نیستند. اما در تصمیمات احمقانه گیر می کنند چرا؟ سه مثال را با هم مرور کنیم و سپس آن را ریشه شناسی کنیم:

آمریکا با وجود تلفات انسانی و هزینه‌های مالی سنگین، به مدت طولانی در جنگ ویتنام باقی ماند. سیاست‌مداران آمریکایی به دلیل پول هایی که خرج کرده بودند و سربازانی که از دست داده بودند و نگرانی از دست دادن اعتبار، از خروج سریع امتناع کردند. این جنگ تا 1975 ادامه یافت. در این بیست سال شش رئیس‌جمهور از دو حزب اصلی (دموکرات و جمهوری‌خواه) آمدند و رفتند.

تداوم پروژه هواپیمای کنکورد؛ دولت‌های بریتانیا و فرانسه با وجود افزایش هزینه‌ها و کاهش توجیه اقتصادی، به پروژه جت مافوق صوت کنکورد ادامه دادند، با اینکه می دانستند که این پروژه دیگر سودآور نیست. این پروژه به ضررهای مالی هنگفت منجر شد.

حضور شوروی در افغانستان؛ شوروی سابق به مدت یک دهه با وجود محکومیت‌های بین‌المللی و تلفات سنگین، حضور نظامی خود در افغانستان را حفظ کرد. در نتیجه این حضور بی فایده طولانی‌مدت، فشار اقتصادی و بی‌ثباتی سیاسی در داخل شوروی شد.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
چرا سیاست گذار تا زانو در گل سیاست احمقانه می رود؟ ریشه آن را می توان در مفهوم هزینه‌های ریخته‌شده (Sunk Cost) شناسایی کرد یعنی زمانی که افراد یا سازمان‌ها یا کشورها به دلیل منابعی که خرج کرده اند، دلشان نمی آید از چیزی که برایش پول خرج کرده اند یا زمان گذاشته اند دست بکشند حتی اگر ادامه آن زیان ده و غیرمنطقی باشد. خب اگر بخواهیم همین را ریشه یابی کنیم به موضوعات جالبی می رسیم. فعلا به دو مورد اشاره کنم:
گرایش نفرت از زیان Loss Aversion؛ ما نسبت به زیان بسیار حساسیم. از دست دادن چیزی که قبلاً داشته‌ایم، از نظر روانی آسیب بیشتری ایجاد می‌کند تا به‌دست نیاوردن چیزی جدید.
تشدید تعهدات Escalation of Commitment: افراد یا سازمان‌ها، حتی با وجود شواهد جدید، تمایل دارند به تصمیمات قبلی خود پایبند بمانند. این رفتار ناشی از فشار اجتماعی، نیاز به اثبات توانایی، یا ترس از قضاوت دیگران یا بی اعتبار شدن است.

آیا سیاست مداران همیشه زانویشان در گل تصمیمات احمقانه گیر می کند؟ خیر! یکی از بهترین نمونه ها تغییر سیاست بین المللی و اقتصادی در ویتنام است.
اصلاحات در ویتنام یکی از نمونه‌های برجسته تاریخ معاصر است که نشان می‌دهد چگونه رهبران یک کشور می‌توانند علی‌رغم از دست دادن اعتبار و متهم شدن به عقب نشینی و خیانت؛ تصمیم بگیرند.

اصلاحات در سیاست اقتصادی: پس از پایان جنگ با آمریکا، دولت کمونیستی ویتنام برنامه‌ریزی متمرکز اقتصادی را با الهام از شوروی پیاده کرد (شامل دولتی سازی صنایع و توزیع دولتی کالاها). نتیجه این سیاست‌ها رکود اقتصادی، کمبود مواد غذایی و افزایش فقر بود. سال ۱۹۸۶، دولت ویتنام برنامه‌ نوسازی اقتصادی را معرفی کرد شامل آزادسازی اقتصادی و حمایت از بخش خصوصی. حزب کمونیست ویتنام بر ایدئولوژی مارکسیستی-لنینیستی تأکید داشت و این اصلاحات، نفی اصول بنیادین ایدئولوژیک حزب بود که سال ها تبلیغ و ترویج می شد. رهبران ویتنام با انتقادهای داخلی از سوی محافظه‌کاران حزب مواجه شدند که این تغییرات را خیانت به آرمان‌های انقلاب می‌دانستند.
در نهایت اصلاحات اقتصادی موفقیت‌آمیز بود و ویتنام به یکی از سریع‌ترین اقتصادهای در حال رشد جهان تبدیل شد و البته حزب کمونیست ویتنام، علی‌رغم تغییر در سیاست‌های اقتصادی، قدرت و اعتبار خود را حفظ کرد.

اصلاحات در سیاست بین‌الملل: پس از جنگ ویتنام و تهاجم به کامبوج در سال ۱۹۷۸، ویتنام تحریم و منزوی شد. اواخر دهه ۱۹۸۰، ویتنام تصمیم گرفت از کامبوج عقب نشینی کند و روابط خود را با همسایگان و جهان بهبود بدهد و تلاش کرد تا روابط دیپلماتیک خود را با غرب و آمریکا بازسازی کند و در نهایت در دهه ۱۹۹۰ به عادی‌سازی روابط با آمریکا رسید.تغییر سیاست‌های بین‌المللی می‌توانست ضعف ویتنام در برابر فشارهای خارجی و عقب نشینی از مواضع و تصمیمات قبلی تلقی شود.

سه راهکار برای آنکه پایمان تا زانو در گل تصمیمات احمقانه گیر نکند:
◻️تمرکز بر خالص منافع امروز به بعد: به جای محاسبه هزینه‌هایی که پرداخته ایم و تمام شده، تصمیمات خود را بر اساس خالص منافع آینده (منافع از این لحظه به بعد منهای هزینه از این لحظه به بعد) بنا کنید.
◻️تعریف معیارهای خروج از سیاست/پروژه: هیچ سیاستی و تصمیمی برای همه حالات و زمان ها درست نیست. بنابراین پیش از آغاز هر پروژه/تصمیم/سیاست، شرایطی که در آن باید از ادامه آن صرف‌نظر کرد را به وضوح تعریف کنید تا تصمیمات بدون دکمه خاموش نداشته باشید.
◻️قداست زدایی از سیاست/تصمیم/پروژه: آنچه مهم است فقط و فقط و فقط سعادت عمومی است.

@Dr_Lashkarbolouki
برگزار شد
🔳⭕️سخنرانی: جایگاه حکمرانی در نظام مسائل ایران
◻️⭕️سخنران: دکتر مجتبی لشکربلوکی
همایش ملی حکمرانی توسعه
امکان ثبت نام رایگان

سایر سخنرانان:
◻️دکتر قاسمی، مدیر عامل بانک پاسارگاد
◻️دکتر غضنفری، رئیس صندوق توسعه ملی
◻️دکتر فرشاد مومنی، اقتصاددان
◻️دکتر قاسمی معاون سازمان برنامه
◻️دکتر کتایون مصری، پژوهشگر مطالعات توسعه
◻️دکتر مهدی حاتمیان، مدیر کل وزارت فاوا

ثبت نام رایگان با این لینک:
https://evnd.co/KfQyX

ظرفیت سالن محدود است.
تلفن دبیرخانه همایش: ۰۲۱۸۸۸۶۴۷۵۳
زمان: سه‌شنبه همین هفته، ۲ بهمن‌ماه، ساعت ۱۴ تا ۱۸
خیابان ولی عصر(عج)، نبش جام جم، سازمان مدیریت صنعتی
🔲⭕️شاهزاده ها خودشان را خیس می کنند، لَلِ‍ه ها کتک می خورند!
مجتبی لشکربلوکی


تاریخ پژوهی می گفت: در قدیم هر کدام از شاهزادگان، سرپرستی داشتند که لَلِ‍ه می گفتند و هر موقع، آن شاهزاده ها کاری بد می کردند لَلِ‍ه را می زدند! یعنی مثلا وقتی شاهزاده شلوارش را خیس می کرد، با شاهزاده کاری نداشتند، لَــلِ‍ه را می زدند! (لینک) در کشورداری نیز چنین امری زیاد رخ می دهد.

چند مثال را با هم مرور کنیم:
ریشه تورم به سیاست‌های پولی، رشد نقدینگی، بدهی‌های دولت و کاهش تولید برمی گردد (شاهزاده ها) چه کسانی متهم می شوند و کتک می خورند؟ سیاست مدار تورم را به گران‌فروشی تقلیل می دهد و سپس با دلالان یا فروشندگان برخورد قضایی انجام می‌شود ( لَــلِ‍ه ها) درحالی‌که مشکل اصلی در سیاست‌های کلان اقتصادی است.
مثال دوم: کاهش ارزش پول ملی ناشی از چاپ پول بی‌پشتوانه، تورم ساختاری، ناترازی تجاری و تحریم هاست (شاهزاده ها) کانال های تلگرامی، پلتفرم های رمزارزی و سفته‌بازان ارز را عامل کاهش ارزش پول معرفی می‌کنند و به دنبال مهار بازار ارز از طریق دستگیری یا محدودیت‌های قیمتی هستند (لَلِ‍ه ها).

مثال سوم از حوزه اجتماعی: کاهش ازدواج و فرزندآوری بیشتر به دلایل اقتصادی (گرانی مسکن، بیکاری، هزینه‌های زندگی) و تغییرات اجتماعی (استقلال مالی زنان، تغییر در سبک زندگی) برمی گردد. اما سیاست گذار به راه حل های فرهنگی و رسانه ای متمرکز است!

مثال چهارم: فرار مغزها نتیجه نبود افق مثبت از آینده کشور، نبود فرصت‌های شغلی و امکان زندگی استاندارد است. برخی سیاست‌مداران مهاجرت نخبگان را به غرب گرایی و توطئه بیگانگان نسبت می‌دهند.

فساد دولتی ریشه در بزرگی دولت، قدرت بی حد و حصر دولت، حضور دولت در تمام شئون زندگی شهروندان و وجود امضاهای طلایی است ولی وقتی فسادی رخ می دهد بلافاصله آن را به چیزهای دیگری نسبت می دهیم به جای آنکه بخواهیم دولت را کوچک کنیم و از تصدی گری به سیاست گذاری و تنظیم گری کوچ دهیم.
به مثال آخر خودتان فکر کنید: قاچاق دختران به خارج از کشور برای روسپیگری!

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی

چرا چنین اشتباهاتی رخ می دهد؟
برای توضیح پدیده بالا خطاهای شناختی مختلفی را می توان مطرح کرد. یک مورد رو با هم مرور کنیم: خطایی وجود دارد به نام Oversimplification Bias معنی آن چیست؟ سوگیری ساده‌سازی افراطی!

ذهن ما از پیچیدگی و ابهام گریزان و متنفر است. سیاست‌مداران اغلب مشکلات را به یک عامل ساده تقلیل می‌دهند تا راه‌حلی سریع و قابل‌فهم ارائه دهند. مثال متهم کردن اینترنت و شبکه‌های اجتماعی به‌عنوان عامل افزایش طلاق، بدون در نظر گرفتن عوامل اقتصادی و اجتماعی دیگر!
این سوگیری زمانی رخ می‌دهد که افراد برای درک یا توضیح یک موضوع پیچیده، از جزئیات مهم چشم‌پوشی کرده و به جای آن، به توضیحات ساده‌تر اما ناقص یا گمراه‌کننده تکیه می‌کنند. این خطای شناختی چهار نشانه مهم دارد:
نادیده گرفتن پیچیدگی: عوامل متعدد و تعاملات پیچیده بین آنها را نادیده می گیریم
تاکید بر عوامل آشکار و ساده: تمرکز بر عوامل ساده‌تر و قابل‌مشاهده به جای عوامل پنهان یا کمتر آشکار
استفاده از کلیشه‌ها: استفاده از الگوهای ذهنی ساده‌شده برای تفسیر مسائل پیچیده (مثلا کار کار انگلیسی هاست)
کاهش ابعاد مساله: تبدیل مسائل چندعلتی (با روابط علت معلولی حلقوی یا رفت و برگشتی) به مسائل تک‌علتی یا خطی (روابط علت معلولی ساده و یک طرفه)

✔️⭕️چه می توان کرد؟
۱) به خودمان یادآوری کنیم که هیچ پدیده مهم اجتماعی، تک علیتی نیست.
۲) تکنیک ۵ چرا: لزوما علت های اولی که به ذهن ما می رسد علت اصلی نیست. می توان از هر علتی به ذهن مان می رسد بپرسم چرا؟ بعد مجدد بپرسیم چرا؟ الی آخر!
۳) عمدا تضاد کارکردی ایجاد کنیم. با دعوت از متخصصان از رشته های متنوع بین آنان گفتگوهای چالشی ایجاد کنیم. مراجعه به متخصصان برای ریشه یابی کمک می کند که خیلی ساده انگارانه به مسائل نگاه نکنیم
۴) استفاده از تفکر سیستمی، سیستم داینامیکس (پویایی شناسی سیستمی) و گاهی اوقات راهی نداریم جز مدل‌های ریاضی یا شبیه‌سازی‌های کامپیوتری یا مدل های اقتصادسنجی.
۵) بررسی تجربیات بین المللی؛ یعنی آنکه وقتی در آن کشورها شاهزاده ها خودشان را خیس می کنند، چه کسی کتک می خورد؟ شاهزاده ها یا لَــلِ‍ه ها؟

مجتبی لشکربلوکی در بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین I تمام لینک ها در یک صفحه
@Dr_Lashkarbolouki
🔲⭕️چراغ دوم را هیچ‌وقت خاموش نکن!
مجتبی لشکربلوکی

وضعیت یک کشور یا یک منطقه از جهان ممکن است در یک سال یا یک دهه بهتر یا بدتر شده باشد، اما کل جهان در طول تاریخ گذشته و آینده چطور؟
وقتی به رسانه ها مراجعه می کنیم، چیزی جز جنگ، دیکتاتوری، زلزله، تروریسم و نابرابری و فقر و گرسنگی چیزی نمی بینیم.
حالا اگر از منظر اعداد و ارقام نگاه کنیم اوضاع چگونه است؟ پروفسور استیون پینکر استاد دانشگاه هاروارد به این سوال جواب می دهد. او یکی از ۱۰۰ فرد برتر تأثیرگذار جهان در سال ۲۰۰۴ در مجله تایمز انتخاب شد و همچنین جزو ۱۰۰ روشنفکر برتر سال ۲۰۰۸ شد. می توانید سخنرانی او را در Ted در پلتفرم آپارات و همچنین خود تد نگاه کنید.


فقط قبل از نگاه کردن خود را برای تغییر عقیده تان آماده کنید. کتاب او که در همین زمینه است به نام روشنگری اکنون، توسط بیل گیتس ستایش شده است و آن را کتاب محبوب خود نامیده است.


ما شاید نتوانیم سرنوشت کل جهان را تغییر دهیم اما اگر بدانیم که مسیری که بشریت تا بدین جا آمده را علی رغم همه نقاط تاریک غیرقابل دفاع، همه زشتی ها و همه پسرفت ها، می توان یک پیشرفت دانست، می توانیم چراغ امید و انتظار را روشن نگاه داریم و یک استراتژی مشترک داشته باشیم: «بهبود جهان در چارچوب امکان در طول زمان».

شاید شاملو [شاعر و نویسنده معروف معاصر] سروده:
«چراغی به دست‌ام چراغی در برابرم.
من به جنگِ سیاهی می‌روم.
.....
من
برمی‌خیزم!
چراغی در دست، چراغی در دل‌ام.»
آن چراغی که می گفت همین چراغ امید و انتظار باشد. امیدی آمیخته با کنش و انتظاری همراه با اقدام چه اینکه خداوند در کتب آسمانی نیز آینده جهان و انسان را روشن دانسته و بشریت را بشارت داده به بهترین ها. شاید گاهی چراغی که در دست داریم به واسطه وزش تندباد حوادث خاموش شود اما اگر قدر چراغی که در دل داریم را بدانیم؛ می توانیم دوباره چراغ در دست مان را روشن کنیم و ادامه دهیم حتی اگر زخمی و خسته باشیم.
🔲⭕️پدیده ای به نام جامعه مردد!
مجتبی لشکربلوکی


سال ها پیش استاد بازاریابی داشتیم، برای درک رفتار مصرف کننده مثال جالبی می زد؛ می گفت آدم ها بسته به موقعیت شان رفتارهای متمایزی دارند. مثلا مجردها یک جور زندگی می کنند، متاهل ها هم یک جور [مثال اینکه زمان خواب، سبک خوراک و پوشاک و سبک معاشرت اجتماعی، بودجه پس انداز، هزینه های مصرفی و سرمایه گذاری آدم های مجرد و متاهل با هم متفاوت است -توضیح از بنده است] بعد می گفت گروه دیگری هستند که نه متاهلند و نه مجرد! بلکه مردد هستند یعنی در حال گذار از تجرد به تاهل. این ها هم رفتارشان متفاوت است. پس سه گروه داریم: متاهل، مجرد، مردد!

راستش اوضاع کشور را که می بینم بارها و بارها یاد آن استاد عزیز؛ دکتر احمد روستا – جایگاهش در آغوش خداوند آرام- می افتم. چرا؟ راستش ما در ایران دست کم چهار گروه شده ایم:
◻️ گروهی که رفته اند (شهروند مهاجر)
◻️گروهی که تصمیم شان بر ماندن جدی است (شهروند مقیم)
◻️گروهی که نرفته اند اما نگاه شان به مهاجرت است (شهروند مردد نوع یک)
◻️گروهی که مهاجرت کرده اند اما پشیمان هستند و می خواهند برگردند (شهروند مردد نوع دو)

خوب چه اشکالی دارد؟
اول اینکه سهم شهروندان مردد نوع یک بسیار بسیار زیاده شده. بر اساس آخرین پژوهش پیمایشی که خواندم فقط ۱۶ درصد پاسخ دهندگان که از بین جمعیت جوان تحصیلکرده بودند به مهاجرت فکر نمی کنند. این یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر بتوانیم نتایج این پژوهش را تعمیم دهیم از هر شش نفر ۵ نفر به مهاجرت فکر می کنند! حالا ممکن است الان اقدام نکنند، ولی فکر می کنند. ما با جامعه ای سروکار داریم که بخش بزرگی از مردم در تعلیق و در تردید زندگی می کند؛ یا خودش در تردید است یا فرزندش یا پدر و مادرش! ما با یک «جامعه مردد» روبرو هستیم.
جامعه مردد یعنی جامعه ای که در همه زمینه ها در تردید است، جامعه مردد چه رفتاری دارد؟
نه سرمایه گذاری بلند مدت می کند، نه کارآفرینی و نه فرزندآوری
پشت میز می نشیند اما دلش جای دیگری است
در دلش آشوب است اگر بمانم آینده فرزندم چه می شود؟ و اگر بروم پدر و مادرم را چه کنم؟

جامعه مردد یعنی ما با مهاجرت نخبگان روبرو نیستیم با مهاجرت همگان روبرو هستیم، هر کسی می تواند یک مهاجر بالقوه باشد: کافیست در گروه های تلگرامی مهاجران ایرانی عضو شوید: دیگر محدود به پزشک و استاد دانشگاه نیست. بلکه کارآفرین، پرستار، لوله کش، تکنیسین، برنامه نویس، آرایشگر همه ترجیح داده اند در این سرزمین نمانند! با تمام علقه هایی که داشته اند و با تمام عشقی که به کوچه پس کوچه های این سرزمین داشته اند.

☑️⭕️تجویز راهبردی:

در گذشته جنگ ها سه بعد داشته اند: زمینی، دریایی و هوایی. به همین خاطر نیروهای سه گانه دریایی، زمینی و هوایی داشتیم. این روزها دست کم پنج جنگ دیگر هم اضافه شده: جنگ فضایی، جنگ اقتصادی، جنگ رسانه ای، جنگ سایبری و جنگ استعدادها. می خواهم در مورد آخری صحبت کنم. ای کاش عقل‌مان می رسید به اندازه خاک برای فسفر هم ارزش قایل بودیم. امروز اگر به ما بگویند که یک وجب از خاک ایران تصرف شده چه می کنیم؟ چرا به همان اندازه به تصرف مغزها حساس نیستیم؟ چرا خاک ناموسی است اما مغز و استعداد ناموسی نیست؟ چرا به اندازه تنب کوچک برای آدم هایی که می روند غیرتی نمی شویم؟

کشورهای دیگر در یک رقابت هوشمندانه بی امان برای جذب استعدادها عمل می کنند؛ ویزای استعدادهای جهانی بریتانیا، کارت آبی اتحادیه اروپا به ویژه آلمان، پاس شغلی سنگاپور، ویزای کارآفرینی هلند، ویزای طلایی امارات و ... این ها یعنی دنیا فهمیده که این استعدادهای فنی، مالی، مدیریتی، علمی هستند که آینده جهان را رقم می زنند و ما در خواب! خوابی عمیق!

شاید اگر صورت مساله را از مهاجرت به جنگ استعدادها (Talent War) تغییر دهیم آنگاه فرار و فرسایش سرمایه انسانی می تواند هم تراز تمامیت ارضی کشور برای سیاست مداران مطرح شود و شاید شورای عالی امنیت ملی به این فکر کند که ما هر روز مورد غارت کشورهای دیگریم و شاید در سایر سیاست های نظام بازاندیشی کند و شاید به این فکر کند که همانگونه که خالص حساب سرمایه توسط بانک مرکزی منتشر می شود، باید برای کشور خالص حساب سرمایه انسانی هم داشته باشیم.
مهاجرت جنبه های مثبت فوق العاده دارد اما این پدیده دیگر نامش مهاجرت نیست! بزرگواران! ذخیره ژنتیکی ایران در حال نابودی و غارت است! به این فکر کنید مهم ترین دلیل تبدیل جامعه ایرانی به جامعه مردد چیست؟ برگردم به همان پیمایش؛ ۸۳٪ پاسخگویان در برابر گزاره «شیوه حکمرانی و مملکت‌داری هم راستا با واقعیات جامعه و خواست مردم است»؛ گزینه بسیار مخالفم و مخالفم را تیک زده اند! و در برابر گزاره «به آینده ایران خوشبین هستم» فقط ۱۲٪ گزینه موافقم و بسیار موافقم را تیک زده اند! آیا این نشانه ای برای تغییر اساسی در مسیر حکمرانی نیست؟

https://www.group-telegram.com/Dr_Lashkarbolouki.com
رویاهای گمشده.pdf
450.4 KB
🔲⭕️رویاهای گمشده ایرانیان؛
چرا چشم اندازپردازی برای ایران دشوار و شکننده است؟


این روزها در برخی محافل حاکمیتی صحبت از تنظیم دوباره چشم انداز بیست ساله برای کشور است. در ارایه ای برای همایش هم آفرینی ایران آینده دلایل اینکه دستیابی به یک چشم انداز بیست ساله در ایران دشوار یا حتی ناممکن است، دغدغه ها و تجویزهای راهبردی را آورده ام.

به امید فرداهای بهتر برای ایران و ایرانیان
@Dr_Lashkarbolouki
🔲⭕️برای سال جدید به خودت یا کسی که برایت محترم است یک عیدی خوب بده.

به لطف خدا؛
کتاب خلاصه خوشبختی به چاپ نوزدهم. (با معرفی 15 تکنیک از 12 کتاب برای شادکامی و سرخوشی)
کتاب استراتژی های یک حرفه ای به چاپ هشتم (با تمرکز بر موفقیت فردی و توسعه شخصی)
و کتاب چرا ایران عقب ماند؟ چگونه پیشرفت کنیم؟ به چاپ هشتم (و با احتساب سری اول که در یک انتشارات دیگر بود به چاپ نهم) رسید.

✔️ارسال پستی (و نه با پیک) برای تهران و شهرستان هم رایگان است.

ثبت سفارش به سه شیوه:
◻️می توانید اینجا سفارش اینترنتی بدهید و همانجا پرداخت کنید:
shamsbook.com
کتاب های خوب دیگری هم در این جا برای سفارش وجود دارد مانند کوی نیکنامان یا کامی از نام.

◻️ برای هماهنگی تلگرامی به نماینده انتشارات در تلگرام و احیانا دریافت از طریق پیک
@nashrshams
◻️برای تعامل مستقیم: شماره تماس مستقیم
۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
⭕️🔳 برگردیم به ٣٦٠ روز پیش!!
اول سال ١٤٠٣، اگر از شما می پرسیدند که آخر سال هر کدام از بازارهای موازی چقدر سود می‌کنند، چه می‌گفتید؟

این نمودار نشان می‌دهد که سهام، سکه، درآمد ثابت، رمزارز، ملک و دلار کدام برنده بودند و کدام بازنده؟

کار مشترکی از مدیریت سرمایه دایموند و مشاوره سرمایه گذاری دایان
www.group-telegram.com/DiamondCMG


Website |Instagram |Linkedin
🔲⭕️۴ پیشنهاد غم انگیز برای سال ۱۴۰۴
مجتبی لشکربلوکی

بدون هر گونه مقدمه ای برويم سراغ ۴ پیشنهاد برای سال پیش رو. فقط قبلش این را بگویم که ببخشید که کمی تلخ است، ترجیح می دهم به جای آنکه امید واهی ایجاد کنم، نگرانی معقول ایجاد کنم و از تکنیک بدبینی سازنده استفاده کنم. بدبینی سازنده پارادکسیکال به نظر می رسد اما در حقیقت معنی اش این است که حقایق تلخ را باید گفت. نباید به بهانه امیدوار نگه داشتن خود و دیگران حقایق را کتمان کرد. اما بدبینی نباید منجر به فلج شدن شود بلکه باید منجر به کنش، ابتکار و خلاقیت شود. اما چهار پیشنهاد غمناک (که ایکاش کار به چنین توصیه هایی نمی کشید)؛

۱) تاب آوری روانی خود و دیگران را افزایش دهید!
سال آینده سالی سختی است (البته امیدوارم که پیش بینی ام خطا باشد). و اگر چنین باشد همه ما نیاز داریم که تاب آوری روانی خود را افزایش دهیم. تاب آوری روانی ظرفیتی است که به ما آدم ها کمک می‌کند تا در مواجهه با بحران ها، چالش‌ها و استرس‌ها، پایدار بمانیم و به حالت تعادل روانی بازگردیم. آموزه‌هایی از روانشناسی، دین و فلسفه می تواند به ما کمک کند. خود من از پناهگاه دین استفاده می‌کنم، برای آنکه شکنندگی روانی خود را کاهش دهم. داشتن شبکه حمایتی برای دریافت پشتیبانی روانی و عاطفی نیز می تواند در تاب آوری روانی ما موثر باشد. در ضمن هوای دیگران را داشته باشید. بیشتر از سال پیش! به ويژه هوای آنهایی که می دانید آسیب‌پذیرتر، تنهاتر و شکسته‌ترند تا جایی که می شود و توانید! حتی شده با یک آغوش، با یک نان سنگگ با یک پیامک!

۲) تاب آوری مالی خود را تضمین کنید!
سال آینده سال سختی برای کسب وکارها نیز خواهد بود (مجددا امیدوارم که پیش‌بینی‌ام از خطا از آب در بیاید) و اگر چنین باشد با تورم، رکود، اخراج، بیکاری و عدم پرداخت منظم حقوق ها روبرو خواهیم بود لازم داریم که تاب آوری اقتصادی خود را تقویت کنیم. دو پیشنهاد برای شروع:
• یک حساب ذخیره استراتژیک داشته باشید، اول پس انداز کنید (البته اگر می توانید) و سپس باقی مانده را خرج کنید (می دانم که برای خیلی از خانواده ها امکان پس انداز وجود ندارد) این حساب ذخیره استراتژیک می تواند شما را در برابر حوادث غیرقابل پیش بینی در حاشیه امن نگاه دارد.
• مهارت‌های سرمایه گذاری خود را تقویت کنید. آموزش ببینید (به اندازه کافی آموزش های رایگان در دسترس ما و در اینترنت هست) و هوش و دانش مالی خود را تقویت کنید. از همین اندک پولی که در اختیارمان هست باید محافظت کنیم.

۳) دگردوستی اقتصادی را جدی بگیرید!
میلیون ها نفر در ایران زیر خط فقر زندگی می کنند و ممکن است که سال بعد بیشتر هم شود. اکنون زمان آزمون انسانیت ماست. چگونه؟ آزمون دگردوستی. اما این دگردوستی باید موثر باشد. پیتر سینگر فیلسوف اخلاق‌گرای استرالیایی، نظریه ای دارد به نام دگردوستی مؤثر و تأکید دارد که کمک به دیگران باید به شیوه‌ای انجام شود که بیشترین تأثیر مثبت را داشته باشد. یعنی باید بین «مهربانی اخلاقی» و «محاسبات ریاضی» ترکیب کرد وگرنه ممکن است در دام احساسات، عواطف، کوتاه مدت نگری و سوگیری اطلاعات در دسترس بیفتیم. باید برای انجام کار خیر و تخصیص منابع محدودمان عاقلانه، دقیق و اقتصادی عمل کنیم. کمک به دیگران باید بر اساس داده‌ها و تحلیل‌ باشد، نه صرفاً بر اساس احساسات یا سنت‌ها و عادت ها! فقط پول دادن مهم نیست بلکه باید اطمینان حاصل کنیم که منابع را به بهترین و مطمئن ترین شیوه ممکن تخصیص می دهیم خود من مدت هاست که دیگر مستقیم به کسی کمک نمی کنم چرا که فکر می کنم نهادهای تخصصی (خیریه ها و موسسات نیکوکاری) تخصص، تجربه بیشتر و سوگیری و تصمیم گیری هیجانی کمتری دارند. چند موسسه خیریه مطمئن را یافته ام و کمک های خود را به آنان تخصیص می دهم.


۴) توسعه مهارتی رو فراموش نکنید!
دنیا آشوبناک است. اگر بخواهید فقط اخبار را بخوانید، در مورد اخبار و تحولات و تغییرات و سخنرانی این و نامه آن فکر کنید سال می آید و می رود. برای خود برنامه بگذارید لابه لای همه رخدادها، بحران ها، شلیک موشک ها و هجوم بی امان اخبار منفی و ناامیدکننده، چند مهارت کلیدی خود را توسعه دهید. به عنوان مثال ممکن است برای خود هدف گذاری کنید که تا آخر امسال دانش تان را نسبت به هوش مصنوعی افزایش دهید و از ابزارهای هوش مصنوعی در حوزه تخصصی تان استفاده کنید و مهارت تصمیم گیری و حل مساله تان را بهبود دهید. روزها می آیند و می روند و ما نباید در روزمرگی ها غرق شویم.

باید امیدوار، تاب آور، کنشگر، دگردوست، خلاق، توسعه آفرین (به جای توسعه‌خواه) و توانمند بشویم، باشیم و بمانیم تا خداوند سال های بهتری را برای ما رقم بزند؛ یا محول الحول و الاحوال؛ حول حالنا الی احسن الحال!

@Dr_Lashkarbolouki
علی بندری دکتر لشکربلوکی
@Dr_lashkarbolouki
🔲⭕️روایت علی بندری از کتاب استراتژی توسعه ایران

برای ایام عید که فرصت و فراغت بیشتری دارید احتمالا این پادکست برای تان شنیدنی و جذاب باشد
هر چند خیلی از مضامین و ایده ها و بخش های کتاب پوشش داده نشده اما مانند کارهای دیگر علی بندری ارزشمند و شنیدنی است. اگر شنیدید و علاقه مند شدید که همه ایده ها و تصاویر و اینفوگراف های کتاب رو ببینید و بخوانید آنگاه این هم لینک خرید کتاب
shamsbook.com/product/tosee/

@Dr_Lashkarbolouki
🔲⭕️لپ تاپم را با من دفن کنید: زندگی به سبک تحصیل کردگان بی سواد!
مجتبی لشکربلوکی

سایمون کوپر ژورنالیست در فایننشال تایمز می نویسد: دستگاه‌های دیجیتال باعث شده‌اند ما یعنی انسان‌های امروزی، «بیشتر» از هر دورۀ دیگری در تاریخ بشریت بخوانیم. اما دیگر مثل قبل نمی‌خوانیم. خواندنِ دیجیتال، به تجربه‌ای تکه‌تکه، سرسری و سطحی تبدیل شده. بنابراین شاید تعداد کلمات خیلی زیادی در روز بخوانیم، ولی همۀ آن‌ها در قالب متن‌های چند کلمه‌ای یا نهایتاً چند خطی است. حال اگر بخواهیم همان تعداد کلمه را در قالبِ یک متن واحد بخوانیم، با دشواری بسیاری مواجه می‌شویم. زیرا درک متنی طولانی نیازمند مهارت‌ «خواندن عمیق» است.

این روزها هیچ کس متن های طولانی را نمی خواند. بیش از نیمی از افراد همین متن را تا انتها نمی خوانند. انسان‌ها در خواندن متن‌های طولانی به مشکل خورده‌اند.
مجموعه‌ای بیش از دوهزار ناشر، محقق، کتابدار و نویسنده و دانشگاهی سراسر جهان، چندی پیش در مانیفستی اعلام کردند: «خواندنِ دیجیتال» در حال تخریب عادتِ «خواندن عمیق» در میان ماست.

خواندن عمیق نقشی حیاتی در تمدن بشری داشته. استیون پینگر، روان‌شناس آمریکایی می گوید از اواخر قرن هفدهم با رواج خواندنِ متن‌های طولانی در بین مردم، توانایی همدردی با دیگران افزایش یافت. مردم با خواندنِ متن‌های طولانی دربارۀ زندگیِ دیگر انسان‌ها، توانستند دنیا را از چشم آن‌ها ببینند و تأثیر بسیار مهمی در تغییر نگرش آن‌ها دربارۀ موضوعاتی مثل برده‌داری، شکنجه و استبداد گذاشت. خواندنِ عمیق باعث رویدادهای دوران‌سازی مثل انقلاب آمریکا و انقلاب فرانسه شد.

ماریان وولف، محقق آمریکایی، می‌نویسد: ما در دنیای آنلاین دائماً در حال اسکرول‌کردن، نصفه‌نیمه خواندن یا ذخیره‌کردن متن‌هاییم تا در آینده‌ای نامعلوم آن‌ها را بخوانیم، چون این رسانه ها برای خواندنِ عمیق طراحی نشده اند. (بارنویسی شده از این منبع:نشریه ترجمان) یکی از دوستانم به شوخی می گفت می خواهم وصیت کنم لپ تاپم را با من دفن کنند چون کلی فایل ذخیره کرده ام که بعدا بخوانم و احتمالا تا زمان مرگ فرصت نمی کنم که بخوانم شان

تحلیل و تجویز راهبردی:
ما در دام سه گانه Skimming, Scanning, Scrolling (3S) افتاده ایم. ترجمه شان می شود نگاه گذرا، جستجوی سریع، رد کردن یا رد شدن از مطالب برای دیدن مطلب بعدی. خب این چه مشکلی ایجاد می کند؟ چهار مشکل ایجاد می شود:

۱) خواندن عمیق باعث می شود که جهان را از دیدگاه دیگران ببینم (از دیدگاه یک آواره بعد از جنگ یا یک دزد حرفه ای یا یک مستاجر)، ولی خواندن سطحی چنین توانایی در ما ایجاد نمی کند. همین باعث می شود که توان همدلی و همدردی در ما بمیرد.

۲) خواندن عمیق باعث می شود که یک مساله را از زوایای مختلف نگاه کنیم. پیچیدگی و چند بعدی بودن مساله را درک کنیم اما وقتی همه چیزهایی که می خوانیم کوتاه است کلا می رویم سراغ تحلیل های ساده، سرراست، یک خطی و اینگونه است که توانایی تفکر سیستمی و چند بعدی را از دست می دهیم.

۳) توهم دانایی نیز نتیجه بعدی است. چون ما راجع به همه چیز از 3S استفاده می کنیم راجع به همه چیز فکر می کنیم که بلدیم و جالب اینکه اظهار نظر هم می کنیم از رژیم غذایی فستینگ، تا سیاست های ارزی و تا نتایج مذاکرات ترامپ و پوتین. از سیاست تا اقتصاد! از زیست شناسی مولکولی تا فیزیک کیهانی!

۴) در نتیجه کسانی که دیگر نمی‌خوانند (عمیق نمی خوانند)، توان اندیشیدن را هم از دست می‌دهند. شما وقتی توانایی درک و تحلیل عمیق را از دست می دهید به مرور توان اندیشیدن را هم از دست می دهید.

این چهار باعث می شود که ما با پدیده ای روبرو باشیم به نام تحصیل‌کردگان بی سواد. بخش بزرگی از جامعه یک دیپلمی، لیسانسی، فوق لیسانسی و یا دکترایی داریم! اما در طول زمان به خاطر عدم خواندن عمیق عملا تبدیل شده ایم به «همه چیزان دان مدعی متوهم» یا همان مدرک داران بی ادراک!

راهکار چیست؟ ریاضت مطالعاتی؛
ریاضت، گوشه گیری موقتی برای انجام تمرین‌های سخت و خودخواسته‌ای است که فرد برای تعالی نفس و دستیابی به کمال روحی انجام می‌دهد. این مفهوم در ادیان مختلف، گرایش های معنوی و سنت‌های عرفانی وجود داشته و شامل خودداری خودخواسته از برخی امور، سکوت، خلوت نشینی و انجام کارهای سخت بوده است. به همین سیاق ریاضت مطالعاتی یعنی اینکه نمی توانیم برای همیشه خود را از دنیای دیجیتال منقطع کنیم اما می توان گهگاهی این امور را انجام دهیم:
• ایجاد زمان-مکانی برای مطالعه عمیق: خواندن متون طولانی بدون انقطاع و حواس پرتی
• تفکر انتقادی: تحلیل، بررسی و مقایسه نظریات مختلف.
• نوشتن و خلاصه‌برداری: تبدیل دانش به محتوای ساختاریافته برای درک بهتر.
ما به خواندن محتواهای سطحی، ساده، سرراست و یک خطی معتاد شده ایم باید با ریاضت مطالعاتی آن را تعدیل و مهار کنیم.

@Dr_Lashkarbolouki
🔲⭕️از مواجهه با قورباغه های زشت شانه خالی نکنید!
مجتبی لشکربلوکی

بگذارید با یک مثال تاریخی جذاب شروع کنیم: استارباکس را احتمالا می شناسید. استارباکس کافی‌شاپ‌های زنجیره‌ای بین المللی است که با بیش از ۳۰ هزار شعبه در کشورهای مختلف، بزرگ‌ترین کافی‌شاپ زنجیره‌ای در جهان است. سال ۲۰۰۸، استارباکس به دردسر افتاد و کاهش فروش و درآمد و سودآوری داشت اوضاع داشت بحرانی می شد! هاوارد شولتز که در سال ۲۰۰۰ از سمت مدیرعاملی کناره‌گیری کرده بود، دوباره برگشت و چند تصمیم سخت، آزاردهنده و شفاف گرفت و آن را عملیاتی کرد. باهم مرور کنیم:

۱) مشتریان احساس می‌کردند که استارباکس تبدیل به یک فست‌فود شده. شولتز ۷۱۰۰ شعبه را در یک روز تعطیل کرد تا همه کارکنان روش صحیح دم کردن اسپرسو را دوباره یاد بگیرند! این تصمیم در راستای تمرکز بر تجربه مشتری و بازگشت به احساس یک کافه واقعی بود. حذف یا کمرنگ کردن دستگاه‌های اتوماتیک اسپرسو که تعامل باریستا و مشتری را کاهش داده بود و افزایش فضای نشستن و اضافه کردن موسیقی زنده در برخی شعبه‌ها تصمیم دیگر بود که فقط در عرض یک سال باعث افزایش ۱۲٪ رضایت مشتریان شد.

۲) گسترش سریع شعبه‌ها باعث افت تجربه مشتری شده بود. تصمیم سخت بعدی کاهش تعداد فروشگاه‌ها و بستن ۶۰۰ شعبه زیان‌ده بود. افتتاح ۸۷۰ فروشگاه را هم لغو کرد. نتیجه تمرکز بر بهبود شعبه‌های سودآور بود.

۳) ساختار هزینه‌ها مطلوب نبود. اخراج ۶۷۰۰ مدیر و کارمند در دستور کار قرار گرفت.

۴) رقبایی مثل مک‌دونالد در حال ارائه قهوه ارزان‌تر و برنامه‌های وفاداری جذاب بودند. پس استارباکس نیز روی بازاریابی دیجیتال و برنامه های وفادارسازی مشتریان سرمایه‌گذاری ۳۰ میلیون دلاری کرد. نتیجه افزایش عضویت در برنامه پاداش استارباکس به میزان ۲۵٪ در طول یک سال بود.

۵) توسعه فروش قهوه‌های بسته‌بندی‌شده و ورود به فروشگاه‌های زنجیره‌ای نیز یک تصمیم شفاف و سخت بود. از خدمت به تولید! ورود به یک بازار جدید! استارباکس فروش قهوه‌های Via (قهوه فوری) و بسته‌بندی‌شده را در سوپرمارکت‌ها آغاز کرد. سال بعد استارباکس از طریق این محصولات ۱ میلیارد دلار درآمد کسب کرد.

۶) کوتاه آمدن از مزه های سنتی و اصیل استارباکس نیز تصمیم سخت دیگر بود. قهوه‌های استارباکس برای برخی مشتریان بیش از حد تلخ بود. شولتز دستور داد قهوه‌ای جدید با طعم ملایم‌تر نیز عرضه شود. این محصول یکی از پرفروش‌ترین قهوه‌های استارباکس شد.

۷) تغییر مدل مدیریتی و بازگرداندن تمرکز به ارزش‌های اصلی برند نیز کار ساده ای نبود. برخی مدیران قبلی بیشتر بر رشد مالی سریع تمرکز داشتند تا کیفیت برند. اخراج چند مدیر ارشد که رویکرد رشد بی‌رویه را دنبال می‌کردند به همه یک پیام واضح ارسال کرد.

۸) توسعه شبکه فروشگاهی در چین و هند به جای آمریکا: در ۲۰۰۸، استارباکس کمتر از ۳۰۰ شعبه در چین داشت. شولتز اعلام کرد چین به بزرگ‌ترین بازار استارباکس پس از آمریکا تبدیل خواهد شد. تا ۲۰۱۰، تعداد شعب در چین به بیش از ۸۰۰ رسید. ۲۰۱۹، استارباکس بیش از ۴۳۰۰ شعبه در چین داشت. کار به جایی رسید که بیش از ۶۰٪ درآمد استارباکس از بازارهای خارج از آمریکا از آسیاست.

این شد که افزایش ارزش بازار سهام استارباکس در طول پنج سال از ۶ به ۵۰ میلیارد دلار رسید!

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
فکرش را بکنید هاوارد شولتز می آمد مدیران و کارمندان را جمع می کرد و سخنرانی می کرد و مشتی حرف های کلی می گفت، امیدهای واهی می داد و سپس همه را به تلاش بیشتر، همکاری و همدلی دعوت می کرد؛ اگر تصمیمات گذشته را درست می دانست و فقط می گفت که باید بیشتر تلاش و ایستادگی کرد آیا به جایی می رسید؟ در عوض چه کرد؟ پرسیدن سوالات دشوار و پاسخ یابی برای آن سوالات. استراتژی بازی با کلمات زیبا نیست. واژه های گرد، دو پهلو و کلی به درد سخنرانی های سیاسی و خرید محبوبیت می خورند و منشا تغییر نخواهند بود.

استراتژی کار دلچسبی نیست.
باید قورباغه های زشت (انتخاب های دشوار) را یافت و قورت شان داد. چگونه؟ باید سوالات دشوار از خود پرسید (مثلا: آیا لازم است که جلوی افتتاح شعب را بگیرم یا به همین روند ادامه دهم؟) و به آن سوالات باید پاسخ های شجاعانه و مبتنی بر محاسبه، تحلیل، اجماع، ریسک پذیری معقول و گذشتن از گذشته ها داد پاسخ هایی گاه چارچوب شکنانه و بدون سابقه! (مثلا: تعطیلی شعب در آمریکا و افتتاح شعب در آسیا). کسانی که از قورباغه خوششان نمی آید به درد حوزه استراتژی نمی خورند!

https://www.group-telegram.com/Dr_Lashkarbolouki.com
2025/04/13 15:55:37
Back to Top
HTML Embed Code: