Notice: file_put_contents(): Write of 8320 bytes failed with errno=28 No space left on device in /var/www/group-telegram/post.php on line 50

Warning: file_put_contents(): Only 8192 of 16512 bytes written, possibly out of free disk space in /var/www/group-telegram/post.php on line 50
ایران‌دل | IranDel | Telegram Webview: IranDel_Channel/3081 -
Telegram Group & Telegram Channel

🔴 ادب فارسی

✍️ جواد طباطبایی، فیلسوف سیاسی ایران

دلیل این‌که ادب فارسی در فاصله‌ی آغاز سده‌ی هفتم تا آغاز سده‌ی نهم، به چنان مرتبه‌ای رسید که فراتر رفتن از آن تا کنون نه تنها در زبان فارسی، بلکه کم‌وبیش در هیچ‌یک از زبان‌های بزرگ ممکن نشده‌است، ازین‌روست که شعر فارسی، نظم و ناحیه‌ای در ادب نیست، بیان «خاطره‌ی قومی» مردمانی است که جان و روح قومی خود را در زبانِ ملّی دمیده‌اند.

به این اعتبار، نه شعر فارسی صِرف شعر است، نه زبان فارسی صِرف یک زبان، آن‌چه این هر دو را از بسیاری از زبان‌ها و ادبیات‌های دیگر متمایز می‌کند، ساحتی از «خاطره‌ی قومی» ایرانیان است که در کالبد آن دو دمیده شده است، آن‌چه در زبان عرفانی - فلسفی از آن به «تروّح جسم و تجسّم روح» تعبیر کرده‌اند.

پیش‌تر با حکیم ابوالقاسم فردوسی، زبان فارسی به زبان حماسه‌ی ظاهری ایران تبدیل شده‌بود، اما شیخ شهاب‌الدین سهروردی، با انتقال آن حماسه به مرتبه‌ی عالم مثال، در نظام «حکمت خسروانی» خود به تعبیر هانری کُربن آن را به «حماسه‌ی باطنی» تبدیل کرد تا نه تنها از آب و باد گزند نیابد، بلکه آن‌گاه نیز که در «معرض وزیدن باد بی‌نیازی خداوند» قرار می‌گیرد، و به‌ویژه آن‌گاه که «سامان سخن گفتن نیست» از آسیب دور بماند.

من در نسخه‌ی دوم درآمدی بر تاریخ اندیشه‌ی سیاسی در ایران به وجوهی از ادب فارسی اشاره کرده و در واپسین فصل نسخه‌ی‌ دوم زوال اندیشه‌ی سیاسی در ایران نیز با تفصیل بیشتری از خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی بحث کرده‌ام تا نشان دهم که گذار از حماسه‌ی ظاهری به حماسه‌ی باطنی، که با یورش مغولان به قلمرو شعر انتقال پیدا کرد، چه اهمیّتی برای فهم تاریخ ایران و تداوم آگاهی (ملی) ایرانیان داشته است.

به این اعتبار، شعر حافظ - که هر تفسیری از آن داشته باشیم، اما به هر حال نمی‌توان آن را عارفانه خواند - صورتی دیگر از همان «حکمت خسروانی» است که شیخ مقتول در راه احیای آن جان باخت.

از دیدگاه تاریخ آگاهی (ملّی) ایرانیان، یعنی تداوم خاطره‌ی قومی ما، جانشینِ راستین شیخ مقتول، اشراقیانِ (رسمی) تاریخ فلسفه نیستند، که [شمس‌الدین] شهرزوری، تاریخ آنان را نوشته بود، بلکه خواجه شمس‌الدین [محمد حافظ شیرازی] است و رشته‌ای که آن دو را در پیوندی نامرئی اما ناگسستنی به هم ربط می‌دهد، دریافتی از دیدگاه تاریخِ باطنی از دوره‌ی باستانی ایران و اندیشیدن آن است.

در نخستین نگاه، این نکته شگفت می‌نماید که اگرچه شیخ شهاب‌الدین [سهروردی] آوازه‌ای درخور مقام او در تاریخ فلسفه‌ی ایرانی نیافت، اما عارفی مانند نجم‌الدین رازی در مرموزات اسدی و مرصادالعباد، هم‌زمان با یورش مغولان، با تفسیر عرفانی خود از اندیشه‌ی ایرانشهری راه او را دنبال کرد، هم‌چنان‌که حافظ در دیوان خود در راهی قدم گذاشت که شیخ مقتول هموار کرده بود.

بدین‌سان، به‌رغم بسطی که فلسفه‌ی یونانی در ایران پیدا کرد، اما هرگز به جریان مهمی در اندیشیدن ایرانیان تبدیل نشد، در حالی‌که آن «حکمت خسروانی» که شیخ مقتول آن را تجدید کرد، «آن آتش نهفته در دل» حافظ که «خورشید جز شعله ای از آن نبود که در آسمان» گرفته بود، در شرایطی که با زوال تدریجی اندیشیدن خردگرای فهم ایران در «حافظه‌ی ایرانی» غیرممکن شده بود، به‌نوعی به فلسفه‌ی تداوم آگاهی «ملْی» در «خاطره‌ی ایرانیان» تبدیل شد.

این امتناع تبیین تاریخ ایران در نظام مفاهیم اندیشه‌ی تاریخی، که هانس بلومنبرگ به مناسبت دیگری از آن به Unbegrifflichkeit تعبیر کرده است، یکی از ویژگی‌های ناشناخته‌ی تاریخ ایران است و تا کنون از اهل نظر مغفول مانده است. من گمان می‌کنم که بحث بلومنبرگ، که او آن را Metaphorology نامیده، افق‌های ناشناخته‌ی جدیدی را در برابر فیلسوفِ تاریخِ تداومِ آگاهی «ملّی» ایران باز می‌کند.

اگر شعر فارسی را ناحیه‌ای در ادب فارسی بدانیم، یا دیوان‌های مهم‌ترین نمایندگان آن را فصلی در تاریخ بسط عرفان بدانیم، فهم تاریخ بسط آگاهی «ملّی» ایرانیان، تدوام فرهنگی ایران و بقای بومی مردم آن به‌گونه‌ای که من کوشش می‌کنم طرحی از آن را عرضه کنم، قابل فهم نخواهد بود.

امتناع تبیین تاریخ ایران در نظام مفاهیم اندیشه‌ی تاریخی، اگر نمی‌توانست به قول بلومنبرگ بیانی در استعاره‌ها یا Metaphoren پیدا کند، ایران به پایان می‌رسید، یعنی به انبوه اقوامی می‌پیوست که هویت قومی باستانی خود را از دست داده‌اند، یا هرگز به قومی تاریخی تبدیل نشده‌اند.

به نظر من ناحیه‌هایی از ایران‌بزرگ، مانند افغانستان، ایالت‌های قفقاز و ... که از ممالک محروسه‌ی ایران جدا شده‌اند، ازین حیث نتوانسته‌اند به کشورهایی مستقل تبدیل شوند که تاریخ آن ایالت‌ها با جداسری از ایران، این ایران سیاسی کنونی که «دل ایران‌شهر» سده‌های فروپاشی است، به پایان رسیده، در حالی که تاریخ ایران در استعاره‌های ادب فارسی ادامه پیدا کرده‌است.

[سیاست‌نامه]

@IranDel_Channel

💢



group-telegram.com/IranDel_Channel/3081
Create:
Last Update:


🔴 ادب فارسی

✍️ جواد طباطبایی، فیلسوف سیاسی ایران

دلیل این‌که ادب فارسی در فاصله‌ی آغاز سده‌ی هفتم تا آغاز سده‌ی نهم، به چنان مرتبه‌ای رسید که فراتر رفتن از آن تا کنون نه تنها در زبان فارسی، بلکه کم‌وبیش در هیچ‌یک از زبان‌های بزرگ ممکن نشده‌است، ازین‌روست که شعر فارسی، نظم و ناحیه‌ای در ادب نیست، بیان «خاطره‌ی قومی» مردمانی است که جان و روح قومی خود را در زبانِ ملّی دمیده‌اند.

به این اعتبار، نه شعر فارسی صِرف شعر است، نه زبان فارسی صِرف یک زبان، آن‌چه این هر دو را از بسیاری از زبان‌ها و ادبیات‌های دیگر متمایز می‌کند، ساحتی از «خاطره‌ی قومی» ایرانیان است که در کالبد آن دو دمیده شده است، آن‌چه در زبان عرفانی - فلسفی از آن به «تروّح جسم و تجسّم روح» تعبیر کرده‌اند.

پیش‌تر با حکیم ابوالقاسم فردوسی، زبان فارسی به زبان حماسه‌ی ظاهری ایران تبدیل شده‌بود، اما شیخ شهاب‌الدین سهروردی، با انتقال آن حماسه به مرتبه‌ی عالم مثال، در نظام «حکمت خسروانی» خود به تعبیر هانری کُربن آن را به «حماسه‌ی باطنی» تبدیل کرد تا نه تنها از آب و باد گزند نیابد، بلکه آن‌گاه نیز که در «معرض وزیدن باد بی‌نیازی خداوند» قرار می‌گیرد، و به‌ویژه آن‌گاه که «سامان سخن گفتن نیست» از آسیب دور بماند.

من در نسخه‌ی دوم درآمدی بر تاریخ اندیشه‌ی سیاسی در ایران به وجوهی از ادب فارسی اشاره کرده و در واپسین فصل نسخه‌ی‌ دوم زوال اندیشه‌ی سیاسی در ایران نیز با تفصیل بیشتری از خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی بحث کرده‌ام تا نشان دهم که گذار از حماسه‌ی ظاهری به حماسه‌ی باطنی، که با یورش مغولان به قلمرو شعر انتقال پیدا کرد، چه اهمیّتی برای فهم تاریخ ایران و تداوم آگاهی (ملی) ایرانیان داشته است.

به این اعتبار، شعر حافظ - که هر تفسیری از آن داشته باشیم، اما به هر حال نمی‌توان آن را عارفانه خواند - صورتی دیگر از همان «حکمت خسروانی» است که شیخ مقتول در راه احیای آن جان باخت.

از دیدگاه تاریخ آگاهی (ملّی) ایرانیان، یعنی تداوم خاطره‌ی قومی ما، جانشینِ راستین شیخ مقتول، اشراقیانِ (رسمی) تاریخ فلسفه نیستند، که [شمس‌الدین] شهرزوری، تاریخ آنان را نوشته بود، بلکه خواجه شمس‌الدین [محمد حافظ شیرازی] است و رشته‌ای که آن دو را در پیوندی نامرئی اما ناگسستنی به هم ربط می‌دهد، دریافتی از دیدگاه تاریخِ باطنی از دوره‌ی باستانی ایران و اندیشیدن آن است.

در نخستین نگاه، این نکته شگفت می‌نماید که اگرچه شیخ شهاب‌الدین [سهروردی] آوازه‌ای درخور مقام او در تاریخ فلسفه‌ی ایرانی نیافت، اما عارفی مانند نجم‌الدین رازی در مرموزات اسدی و مرصادالعباد، هم‌زمان با یورش مغولان، با تفسیر عرفانی خود از اندیشه‌ی ایرانشهری راه او را دنبال کرد، هم‌چنان‌که حافظ در دیوان خود در راهی قدم گذاشت که شیخ مقتول هموار کرده بود.

بدین‌سان، به‌رغم بسطی که فلسفه‌ی یونانی در ایران پیدا کرد، اما هرگز به جریان مهمی در اندیشیدن ایرانیان تبدیل نشد، در حالی‌که آن «حکمت خسروانی» که شیخ مقتول آن را تجدید کرد، «آن آتش نهفته در دل» حافظ که «خورشید جز شعله ای از آن نبود که در آسمان» گرفته بود، در شرایطی که با زوال تدریجی اندیشیدن خردگرای فهم ایران در «حافظه‌ی ایرانی» غیرممکن شده بود، به‌نوعی به فلسفه‌ی تداوم آگاهی «ملْی» در «خاطره‌ی ایرانیان» تبدیل شد.

این امتناع تبیین تاریخ ایران در نظام مفاهیم اندیشه‌ی تاریخی، که هانس بلومنبرگ به مناسبت دیگری از آن به Unbegrifflichkeit تعبیر کرده است، یکی از ویژگی‌های ناشناخته‌ی تاریخ ایران است و تا کنون از اهل نظر مغفول مانده است. من گمان می‌کنم که بحث بلومنبرگ، که او آن را Metaphorology نامیده، افق‌های ناشناخته‌ی جدیدی را در برابر فیلسوفِ تاریخِ تداومِ آگاهی «ملّی» ایران باز می‌کند.

اگر شعر فارسی را ناحیه‌ای در ادب فارسی بدانیم، یا دیوان‌های مهم‌ترین نمایندگان آن را فصلی در تاریخ بسط عرفان بدانیم، فهم تاریخ بسط آگاهی «ملّی» ایرانیان، تدوام فرهنگی ایران و بقای بومی مردم آن به‌گونه‌ای که من کوشش می‌کنم طرحی از آن را عرضه کنم، قابل فهم نخواهد بود.

امتناع تبیین تاریخ ایران در نظام مفاهیم اندیشه‌ی تاریخی، اگر نمی‌توانست به قول بلومنبرگ بیانی در استعاره‌ها یا Metaphoren پیدا کند، ایران به پایان می‌رسید، یعنی به انبوه اقوامی می‌پیوست که هویت قومی باستانی خود را از دست داده‌اند، یا هرگز به قومی تاریخی تبدیل نشده‌اند.

به نظر من ناحیه‌هایی از ایران‌بزرگ، مانند افغانستان، ایالت‌های قفقاز و ... که از ممالک محروسه‌ی ایران جدا شده‌اند، ازین حیث نتوانسته‌اند به کشورهایی مستقل تبدیل شوند که تاریخ آن ایالت‌ها با جداسری از ایران، این ایران سیاسی کنونی که «دل ایران‌شهر» سده‌های فروپاشی است، به پایان رسیده، در حالی که تاریخ ایران در استعاره‌های ادب فارسی ادامه پیدا کرده‌است.

[سیاست‌نامه]

@IranDel_Channel

💢

BY ایران‌دل | IranDel




Share with your friend now:
group-telegram.com/IranDel_Channel/3081

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

But the Ukraine Crisis Media Center's Tsekhanovska points out that communications are often down in zones most affected by the war, making this sort of cross-referencing a luxury many cannot afford. At the start of 2018, the company attempted to launch an Initial Coin Offering (ICO) which would enable it to enable payments (and earn the cash that comes from doing so). The initial signals were promising, especially given Telegram’s user base is already fairly crypto-savvy. It raised an initial tranche of cash – worth more than a billion dollars – to help develop the coin before opening sales to the public. Unfortunately, third-party sales of coins bought in those initial fundraising rounds raised the ire of the SEC, which brought the hammer down on the whole operation. In 2020, officials ordered Telegram to pay a fine of $18.5 million and hand back much of the cash that it had raised. "Russians are really disconnected from the reality of what happening to their country," Andrey said. "So Telegram has become essential for understanding what's going on to the Russian-speaking world." Telegram boasts 500 million users, who share information individually and in groups in relative security. But Telegram's use as a one-way broadcast channel — which followers can join but not reply to — means content from inauthentic accounts can easily reach large, captive and eager audiences. Either way, Durov says that he withdrew his resignation but that he was ousted from his company anyway. Subsequently, control of the company was reportedly handed to oligarchs Alisher Usmanov and Igor Sechin, both allegedly close associates of Russian leader Vladimir Putin.
from fr


Telegram ایران‌دل | IranDel
FROM American