group-telegram.com/gurd_shah/145806
Last Update:
فراموش نمیکنم که در اوج سرطان و در غربت، هر لحظه به پدرم فکر میکردم. پدری که سرطان جانش را گرفت و من در این عکس شباهت زیادی به پدرم در زمان سرطانش دارم. ضعیف و رنجور.
آنقدر ضعیف شده و وزن از دست داده بودم و درد امانم را بریده بود که وقتی خودم را در آیینه میدیدم، سایه مرگ را احساس میکردم.
به پدرم فکر میکردم، پدری که سالها پیش از میان ما رفت و غم نبودنش، با دوری از وطن و زندگی در غربت برایم چند برابر سنگینتر شد.
در همان روزها که پدرم لحظهای از جلوی چشمانم کنار نمیرفت، تماسی دریافت کردم که روحیهام را بهبود بخشید.
در تصویری که میبینید من مردی را یافتم که همچون یک پدر پیگیر احوالم بود. کسی که در روزهای سخت سرطان پیگیر حالم بود و با مهر پدرانه به من روحیه میبخشید.
این مرد با محبت و حمایت بیدریغش، به من یادآوری کرد که حتی در تاریکترین لحظات زندگی، نور امیدی هست که میتواند راه را روشن کند. او برای من نه فقط یک همراه، بلکه همچون پدری بود که حضورش تسلای قلبم شد.
علاوه بر اینکه شهریار ایرانزمین در تاریکترین روزهای زندگیام، برای من نور امید بود، امروز نیز در این روزهای سیاه سرزمینمان، تنها نور امیدی است که داریم.
مرا [ملت ایران] هزار امید است و هر هزار تویی...
@OfficialRezaPahlavi
@HamedFardMusic
BY گــارد شـــاهــنــشــاهــی
Share with your friend now:
group-telegram.com/gurd_shah/145806