Telegram Group Search
🖋️#مشاعره
📚#هم_اندیشان

کاف میدم، گاف ندی!

بشتابید بشتابیدددد🥳
حالا نه اینکه ما از درگذشت استاد خیلی خوشحال باشیم ولی خب برای مایی که اهل شعر و ادبیاتیم این روز حسابیییی جای شتابیدن داره😁
اگه می‌خواین یه زمانی رو دور دوستای دیگه که اهل شعر و مشاعرن باشید و با هم گپی بزنید که از دل میاد و بر دل میشینه، به این آیدی پیام بدید تا جمع شیم دور هم و با قافیه‌ و وزن ابیات کیف کنیم🤩

📆 زمان: دوشنبه (۲۷ٱم شهریور)
ساعت: ۱۸:۴۵ تا ۲۰:۱۵

برای ثبت نام و اطلاعات به آیدی زیر مراجعه کنید:
🆔 @ar00115

🎁 راستییی به نفرات برتر جوایز خوبی میدیما😎


@ham_andishan1348
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شبتون خوشششش

این داستان ادامه دارد.....
#هزار و یک شب_۲



@ham_andishan1348
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حال دلتون خوب باشه انشالله
اینم ادامه داستان قبلیمون
#هزار و یک شب_۳




@ham_andishan1348
سلام دوستان
چون قول داده بودم داستان کوتاه‌های دیگری جز هزار و یک شب هم داشته باشیم؛ سوال پیش میاد که دوس دارین ویس بگیرم و بفرستم براتون ینی صوتی باشه یا اینکه عکس بگیرم و بذارم؟
Anonymous Poll
33%
ویس
67%
صرفا عکس
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
من اومدم با داستان علاءالدینشون که البته ادامه هم داره چندین شب...
دوسش بدارید😍


#هزار و یک شب_۴



@ham_andishan1348
همسایه کناری، غمگینم می‌کند.
زن و شوهر صبح زود بیدار می‌شوند، سرکار می‌روند، عصر باز می‌گردند.
یک پسر و یک دختر دارند.
ساعت ۹ شب، همه چراغ‌های خانه خاموش است.
فردا صبح نیز هر دو زود بیدار می‌شوند،
سر کار می‌روند،
عصر باز می‌گردند، ساعت ۹، خاموشی.
همسایه کناری غمگینم می‌کند.
آدم‌های خوبی هستند، دوستشان دارم.
اما حس می‌کنم که در حال غرق‌شدنند‌،
و نمی‌توانم کمک‌شان کنم.
گذرانِ زندگی می‌کنند. بی‌خانمان نیستند.
اما بهای گزافی می‌پردازند.
گاهی در میانه روز، به خانه‌شان می‌نگرم،
و خانه نگاهم می‌کند، خانه می‌گرید،
می‌توانم حس کنم.
خانه، مانند من، برای آن آدم‌ها غمگین است،
به هم نگاه می‌کنیم،
ماشین‌ها در خیابان رفت‌و‌آمد می‌کنند،
قایق‌ها از اسکله دور می‌شوند،
نخل‌های بلند، آسمان را قلقلک می‌دهند،
و امشب راس ساعت ۹ چراغ‌ها خاموش می‌شوند،
نه فقط در آن خانه و یا این شهر.
زندگی‌های بی‌دردسرِ پنهان، تقریبا نفس‌کشیدن آدم‌ها و چیزهای کوچکِ دیگر را بند آورده‌اند.


چارلز_بوکوفسکی
- لذت‌های نفرین‌شده
جاهد - از نویسنده‌های نسل جدید چیزی خواندید؟
گلستان - مثلاً کی‌ها؟
جاهد - #بیژن_نجدی‌ مثلاً‌
گلستان - چی نوشته؟
جاهد - بیشتر داستان کوتاه نوشته. دوتا مجموعه قصه ازش خوندم‌. "دوباره از همان خیابان‌ها" و "یوزپلنگانی‌ که با من دویده‌اند". فوق‌العاده‌‌اند.
گلستان - اینو‌ خوندم.
جاهد‌ - چطور بود؟
گلستان - خوب بود.
جاهد - البته جوانمرگ شد. خیلی زود مُرد.
گلستان - چرا مُرد‌؟
جاهد - علتش‌ را نمی‌دانم.
گلستان - خب! این خودش یک وضع بده. وقتی کسی‌که ذوق داره و کار می‌کنه، می‌میره‌، ما فقط می‌گیم خب‌ دیگه مُرد‌. خدا رحمتش‌ کنه. بهتر که مُرد‌. چون خیال مارو‌ از اینکه کارش‌ مارو‌ از حسد دق‌مرگ کنه، آسوده کرد!



▫️از کتاب نوشتن با دوربین
▫️گفتگوی پرویز جاهد با #ابراهیم_گلستان
💬🎭 جامعه بی چهره...!

| @ham_andishan1348 |
1/5 - حرکت
انتظار برای شروع دیگری!🍃

| @ham_andishan1348 |
2/5 - حرکت
کفر متحرک یا اسلام راکد؟!♻️

| @ham_andishan1348 |
3/5 - حرکت
خسته یا مغرور...🏳

| @ham_andishan1348 |
4/5 - حرکت
آگاهی یک عمر را به دوش گرفته ایم،
اما حرکت یک لحظه را هم نداریم...🌾

| @ham_andishan1348 |
5/5 - حرکت
ترکیب جبرها؛ زمینه ساز آزادی و اختیار!🌱

| @ham_andishan1348 |
📌کتاب حرکت
نویسنده: علی صفایی حائری (عین. صاد)
موضوع: انسان شناسی
تعداد صفحات: 304

🔸️ این کتاب در تحلیل جریان فکری و تربیتی انسان است. این اثر با تحلیل و نقد جریان‌های فکری و تربیتی در جامعه امروزی، به ضرورت حرکت و پویایی به سمت کمال تاکید می‌کند و تعادل را شرط رسیدن به کمال می‌داند.

نویسنده در این کتاب تاکید دارد ضرورت حرکت باید از ضرورت نفس کشیدنمان هم بیشتر باشد تا بتوانیم به خاطر آن حتی خون و جانمان را بدهیم. مادامی که ضرورت حرکت در این سطح درک نشده باشد قطعاً انسان در راه می‌ماند. راه‌هایی که پرپیچ و خم، پرخطر، پر از درگیری و رنج است.
آدمی که به ماهی چند هزار تومان حقوق و بروبیایی و یک عنوان روشنفکری و چند جلسه سخنرانی قانع است دیگر چه می‌خواهد؟
اگر به این حد قانع باشد طبیعی است که حرکت نکند، طبیعی است که در رکودش بگندد. اگر به طهارت آب پاک چشمه‌ها و اشک پاک ابرها هم که باشد می‌گندد!

| @ham_andishan1348 |
🖇نکته مهم؛
دانستن ندانستن، اولین قدم دانستن!

| @ham_andishan1348 |
با مردم‌ِ شب‌دیده به دیدن نرسیدیم
تا صبح دمی هم به دمیدن نرسیدیم

کالیم که سرسبز دل از شاخه بریدیم
تا حادثه‌ی سرخِ رسیدن نرسیدیم

خون‌خورده‌ی دردیم و چراغانی‌ِ داغیم
گل‌کرده‌ی باغیم و به چیدن نرسیدیم

زین هیزمِ تر هیچ ندیدیم به جز دود
شمعیم که تا شعله‌کشیدن نرسیدیم

خونیم و تپیدیم به تاب و تبِ تردید
اشکیم و به مژگانِ چکیدن نرسیدیم

بادیم که آواره دویدیم به هر سوی
اما چو نسیمی به وزیدن نرسیدیم

یک عمر دویدیم و لبِ چشمه رسیدیم
خشکید و به یک جرعه چشیدن نرسیدیم...

- قیصرامین‌‌پور‌ 🌱

| @ham_andishan1348 |
🤍| به وقت شعر
قشنگ ترین شعری که شنیدی چی بود؟
برامون بنویس. ♡
-هم اندیشان-
بیشتر به چه ژانر کتاب هایی علاقمندید؟
خب...
از اونجایی که طبق نظرسنجی، ژانر داستانی بیشترین رای رو آورد، میریم که از امشب یه معرفی رمان داشته باشیم.🔥🙌
2025/06/25 18:45:54
Back to Top
HTML Embed Code: