Telegram Group & Telegram Channel
ديد‌بان آزار
Photo
🔹قرچک؛ دور و دیر

قرچک دور است. از همان لحظه که جایی وسط ناکجا پیاده‌مان کردند فهمیدم اینجا دور است. دور از دنیای واقعی و خیال ما. جایی بدتر از بدترین کابوس‌هایمان.

همان شبی که در سرمای پاییز و از گرسنگی داشتیم از حال می‌رفتیم و منتظر بودیم که قرچک تحویل‌مان بگیرد، از همان شب فهمیدم اینجا با اوین فرق دارد. وقتی زنِ مسئول با لخ‌لخ دمپایی‌های گشادش آمد، دستکش یک‌بار مصرف دستش کرد و گفت یکی‌یکی برویم توی اتاقکی شلوغ و شلخته و لخت شویم، من فهمیده بودم جهان متفاوتی اینجا جاری است با مناسبات متفاوت. اعتراض کردم که «دیگر گشتنِ ما چه معنایی دارد!؟ ما را از اوین آورده‌اند اینجا.» زن، چپ‌چپ نگاهم کرد، عصبانی و خسته گفت: «گشتنِ اوین به‌دردِ خودش می‌خوره!» پشت به زن دو بار نشستم و پا شدم و دستش را محکم کشید لای پاهایم. بعد اجازه داد بپوشیم و برویم. لحن آدم‌ها عوض شده بود، همه‌چیز کمی زمخت‌تر بود. قرچک جایی‌ است ته دنیا. دستشویی‌های زرد و کاشی‌شکسته، آبِ شور، بوی تند فاضلاب، سرما و از همه بدتر «بی‌نامی» یا حتی «بدنامی». 

در این روزها سیستم گرمایش قرچک از کار افتاده و همه زندانی‌ها مریض و ضعیف شده‌اند. دارو در دسترس زندانی‌ها نیست و به خانواده‌ها اجازه‌ رساندن لباس گرم به عزیزانشان را نمی‌دهند. یادم می‌آید در روزهای شلوغِ ژینا، دوستی تعریف می‌کرد با کلی التماس و انتظار، پزشک قرچک را می‌بیند و او برایش سونوگرافی «اورژانسی» می‌نویسد. دمِ درِ بند وقتی از زندانبان می‌پرسد کِی آماده‌ اعزام به بیمارستان شود، زندانبان نامه‌ پزشک را می‌خواند و می‌گوید: «اوووه! نوشته اورژانسی! حداقل یه هفته طول می‌کشه!» و او را با وحشتِ اینکه مبادا دیر شود، به بند برمی‌گردانند. امروز خبر آمد که زنی به دلیل عدم رسیدگی پزشکی در قرچک، جانِ عزیزش را از دست داد. 

فرزانه بیژنی‌پور، زندانی جرائم عمومی که در بند شش زندان قرچک محبوس بود، غروب شنبه با احساس لرز و حال بد به بهداری زندان مراجعه کرد اما پزشک زندان گفت که او تمارض می‌کند. یک بار دیگر همبندی‌های فرزانه بیژنی‌پور او را با حال بد به بهداری بردند اما پزشک به یک قرص مسکن اکتفا کرد. شامگاه، فرزانه بیهوش شد و پس از انتقال به بهداری در همان حال درگذشت. فرزانه اولین قربانی دور و دیر بودن قرچک نیست و نخواهد بود. قرچک دور است و به خبرها دیر می‌رسد. قرچک دور است و زندگی و ضروریاتش به آنجا دیر می‌رسند. آنقدر دیر که جانی از دست می‌رود.

متن کامل:
https://us/harasswatch.com.com/news/2413/

@harasswatch



group-telegram.com/harasswatch/4127
Create:
Last Update:

🔹قرچک؛ دور و دیر

قرچک دور است. از همان لحظه که جایی وسط ناکجا پیاده‌مان کردند فهمیدم اینجا دور است. دور از دنیای واقعی و خیال ما. جایی بدتر از بدترین کابوس‌هایمان.

همان شبی که در سرمای پاییز و از گرسنگی داشتیم از حال می‌رفتیم و منتظر بودیم که قرچک تحویل‌مان بگیرد، از همان شب فهمیدم اینجا با اوین فرق دارد. وقتی زنِ مسئول با لخ‌لخ دمپایی‌های گشادش آمد، دستکش یک‌بار مصرف دستش کرد و گفت یکی‌یکی برویم توی اتاقکی شلوغ و شلخته و لخت شویم، من فهمیده بودم جهان متفاوتی اینجا جاری است با مناسبات متفاوت. اعتراض کردم که «دیگر گشتنِ ما چه معنایی دارد!؟ ما را از اوین آورده‌اند اینجا.» زن، چپ‌چپ نگاهم کرد، عصبانی و خسته گفت: «گشتنِ اوین به‌دردِ خودش می‌خوره!» پشت به زن دو بار نشستم و پا شدم و دستش را محکم کشید لای پاهایم. بعد اجازه داد بپوشیم و برویم. لحن آدم‌ها عوض شده بود، همه‌چیز کمی زمخت‌تر بود. قرچک جایی‌ است ته دنیا. دستشویی‌های زرد و کاشی‌شکسته، آبِ شور، بوی تند فاضلاب، سرما و از همه بدتر «بی‌نامی» یا حتی «بدنامی». 

در این روزها سیستم گرمایش قرچک از کار افتاده و همه زندانی‌ها مریض و ضعیف شده‌اند. دارو در دسترس زندانی‌ها نیست و به خانواده‌ها اجازه‌ رساندن لباس گرم به عزیزانشان را نمی‌دهند. یادم می‌آید در روزهای شلوغِ ژینا، دوستی تعریف می‌کرد با کلی التماس و انتظار، پزشک قرچک را می‌بیند و او برایش سونوگرافی «اورژانسی» می‌نویسد. دمِ درِ بند وقتی از زندانبان می‌پرسد کِی آماده‌ اعزام به بیمارستان شود، زندانبان نامه‌ پزشک را می‌خواند و می‌گوید: «اوووه! نوشته اورژانسی! حداقل یه هفته طول می‌کشه!» و او را با وحشتِ اینکه مبادا دیر شود، به بند برمی‌گردانند. امروز خبر آمد که زنی به دلیل عدم رسیدگی پزشکی در قرچک، جانِ عزیزش را از دست داد. 

فرزانه بیژنی‌پور، زندانی جرائم عمومی که در بند شش زندان قرچک محبوس بود، غروب شنبه با احساس لرز و حال بد به بهداری زندان مراجعه کرد اما پزشک زندان گفت که او تمارض می‌کند. یک بار دیگر همبندی‌های فرزانه بیژنی‌پور او را با حال بد به بهداری بردند اما پزشک به یک قرص مسکن اکتفا کرد. شامگاه، فرزانه بیهوش شد و پس از انتقال به بهداری در همان حال درگذشت. فرزانه اولین قربانی دور و دیر بودن قرچک نیست و نخواهد بود. قرچک دور است و به خبرها دیر می‌رسد. قرچک دور است و زندگی و ضروریاتش به آنجا دیر می‌رسند. آنقدر دیر که جانی از دست می‌رود.

متن کامل:
https://us/harasswatch.com.com/news/2413/

@harasswatch

BY ديد‌بان آزار



❌Photos not found?❌Click here to update cache.


Share with your friend now:
group-telegram.com/harasswatch/4127

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

At this point, however, Durov had already been working on Telegram with his brother, and further planned a mobile-first social network with an explicit focus on anti-censorship. Later in April, he told TechCrunch that he had left Russia and had “no plans to go back,” saying that the nation was currently “incompatible with internet business at the moment.” He added later that he was looking for a country that matched his libertarian ideals to base his next startup. Soloviev also promoted the channel in a post he shared on his own Telegram, which has 580,000 followers. The post recommended his viewers subscribe to "War on Fakes" in a time of fake news. Anastasia Vlasova/Getty Images In this regard, Sebi collaborated with the Telecom Regulatory Authority of India (TRAI) to reduce the vulnerability of the securities market to manipulation through misuse of mass communication medium like bulk SMS. In the past, it was noticed that through bulk SMSes, investors were induced to invest in or purchase the stocks of certain listed companies.
from us


Telegram ديد‌بان آزار
FROM American