Telegram Group Search
یه تست جالب
ما تو فاصله زمانی چند ماه دو پیچ اینستا زدیم که اولی یجورایی تیمی و شرکتی بود و یکی شخصی با نام حسام.
میزان بازدید یکی از ویدیوها که توی هر دو پیچ منتشر شده بود، تو پیج شخصی سه برابر بود.

این نشون میده چقدره رشد یه پرسونال برند راحت تره نسبت به برند سازمانی.

لینک پستی که گفتم

اولی 1100 تا بازدید خورد و دومی که تو پیج حسام منتشر شد، تا حالا رسیده به 3429.

اگه برگردیم عقب زودتر پیج شخصی اینستاگرام رو راه مینداختیم و تمرکز اصلی رو میذاشتیم روی لینکدین و در کنارش یه زمان کوتاه میذاشتیم برای انتشار همون محتواها توی اینستاگرام. چون باعث میشه مشتری‌هامون تعداد دفعات بیشتری صورت و محتواهای ما رو ببینن.
@htuniversity
عاشق آدمایی هستم که یه کار رو سریع میبندن و کشش نمیدن.

آدمایی که میتونن متمرکز پای یه کار بشینن و اونو سریع به سرانجام برسونن.
@htuniversity
فریلنسرتاک، 30 خردادماه
از ساعت 9 صبح تا 4 عصر، رستوران قم قدیم، ظرفیت ثبت نام 100 نفر از شما دوستان رو داریم.

لینک و اطلاعات تکمیلی جهت ثبت نام هم به زودی داخل گروه گذاشته میشه.

این رویداد و دورهمی با محوریت انتقال تجربیات فریلنسرهای موفق و شبکه سازی بین دوستان هست.

اگه فریلنسر موفقی می‌شناسید که با خارج از کشور کار میکنه، حتما به بنده معرفی کنید که برای مراسم دعوتش کنم.
@htuniversity
اناری که قرار بود دانه سیاه باشه...

بعد از بازدید از حمام وکیل، همون حوالی یه گاری دیدیم که انارهای دانه سیاه خیلی زیبایی داشت. (چند تاش رو باز کرده بود و روی انارها به نمایش گذاشته بود.)

قیمت خیلی بالایی هم داشت. گفتیم انار شیراز رو حتما باید خورد. بهش گفتم بهترین هاش رو برام جدا کن. با وسواس خاصی یکی یکی برمی‌داشت و میذاشت توی پلاستیک.

فرداش با کلی شوق و ذوق انارها رو باز کردیم و واقعا جا خوردیم. انارها دون قهوه ای بودن و بشدت بی کیفیت.

سعی کنید تو زندگیتون هیچ وقت مثل اون انار فروش نباشید. این پولای حرام زندگیتون رو از هم می‌پاشونه.

بعضیا میگن پروژه رو خودت بگیر و بسپر به یکی دیگه. این کار پیچیدگی بسیار بالایی داره.

چیزی که به نمایش میذاریم و تحویل مشتری میدیم باید توی یه سطح باشن.

وقتی برای اولین بار خواستم یکی از پروژه های خودمون رو به مهدی بدم، یک شرط سخت گیرانه داشتم. باید کیفیت کار یا در حد خودمون باشه یا بهتر.

چون مشتری با دیدن اون نمونه های خوبی که پست کردیم، اعتمادش جلب شده و انتظار یک کار با کیفیت مشابه داره.

هیچ وقت از اعتمادی که مشتری به شما میکنه،
سو استفاده نکنید.
@htuniversity
وقتی دوستان بهم میگن یه قرارداد دلاری خوب بستن، خیلی خیلی خوشحال میشم. مخصوصا وقتی بفهمم از حوزه ای غیر ویدئو ادیتینگ بوده.

الان دوستان تامنیل دیزاینر دارن کولاک میکنن و خبرای خیلی خوبی داره ازشون بهم میرسه.

تو دورهمیمون هم انشاالله همشون رو جمع میکنم.
@htuniversity
شروع ثبت نام فریلنسرتاک:
سه شنبه 6 خرداد ماه ساعت 20:00.
-لینک راس این ساعت داخل کانال گذاشته میشه.

هزینه مراسم 700 هزار تومان است (تمام مبلغ دریافتی هم صرف خود مراسم میشه که شامل چندین نوبت پذیرایی و ناهار است)

از اونجایی که ظرفیت بشدت محدوده، دوستان علاقه مند در اولین فرصت ثبت نامشون رو نهایی کن.

فکر کنم نهایتا تو نیم ساعت ظرفیت تکمیل بشه. پس این فرصت رو از دست ندید و جا نمونید.
@htuniversity
یه ادیت الان انجام دادم در مورد توصیه‌ای که وارن بافت به طرف کرده.
گفتم با شما هم به اشتراک بذارم.
"You don't get rich fast, you get rich slowly."
گاهی این عجله ما برای پولدار شدن باعث میشه تصمیم‌های اشتباه زیادی تو زندگیمون بگیریم.
گاهی هم باعث میشه طمع کنیم و باهاش خودمونو بدبخت کنیم.
(مثلا با اینکه میدونیم فرصت برای قبول کار جدید نداریم، ولی قبول کنیم و از کیفیت کار بزنیم تا پروژه بیشتری انجام بدیم و پول بیشتری گیرمون بیاد)

البته من خودم همیشه روی این تاکید دارم که صبر تو جای درست جواب میده.

اول نسبت به مسیری که داخلش هستید مطمئن بشید،
بعد صبر و تلاش رو چاشنیش بکنید تا به نتایج خیلی خوبی برسید.
@htuniversity
فریلنسرتاک

لینک ثبت نام دورهمی 30 ام خردادماه

https://evnd.co/BrB6H

@htuniversity
دعوت نامه ها یکی یکی داره برای مهمان های عزیزمون ارسال میشه.

کاری که هانی جان به زیبایی هر چه تمام طراحی کرده.
@Haniasef2

@htuniversity
ترس از میتینگ با کارفرمای خارجی

من خودم از چند ماه قبل اینکه شروع همکاری برادرا با خارج از کشور بخوره، بهشون میگفتم که شما یکسال دیگه کارفرمای آمریکایی بهتون پیام میده جهت داشتن میتینگ و باید اون موقع بتونید باهاش صحبت کنید.

اگه مکالمتون قوی نباشه، ممکنه یه فرصت چند صد میلیونی رو از دست بدید. و این شد که کلاس های خصوصی زبان با استاد حسینی شروع شد.

و موقعی که کارفرمای آمریکایی جلسه رو ست کرد، با کمترین استرسی رفتند باهاش صحبت کردن و یه همکاری فوق العاده رقم خورد.

تمرین مکالمه رو پیشنهاد میکنم جدی بگیرید. بزرگترین دستاوردش هم اینه که استرستون میریزه.
@htniversity
نکاتی پیرامون یک کارفرمای خوب

1- از کار کردن باهاش لذت ببرید

کلا بعضی کارفرماها نچسبن، نه فیدبک میدن، نه درست جواب میدن، خلاصه اینکه شخصیت باحالی ندارن.

2- پول خوبی بده
اینجا یه نکته خیلی مهمه وجود داره:
مهم نیست به اون چی میرسه،
مهم اینه که به شما چی میرسه.

مثلا من یه بار بصورت اتفاقی فهمیدم کارفرمام 3 برابر چیزی که به ما میده از مشتری میگیره و چند وقت حس بدی داشتم.
این مقایسه کردنا بشدت اشتباهه!!!!

بعدها که جلو رفتم دیدم که یه مشتری خوب گرفتن چقدر سخته. مهم اینه که عددی که طرف به شما میده معقول باشه.

کار هر کسی نیست، مشتری مستقیم پولدار گرفتن. شما باید در نظر بگیرید که اون طرف کلی هزینه و زمان برای مارکتینگش گذاشته و چندین بار شکست خورده تا در نهایت شما الان دارید شیک و مجلسی با اون مشتری خاص کار می‌کنید.

3- پرداخت به موقع پول
اینکه لازم نباشه صد بار پیگیری کنی تا پول رو بزنه.

4- بصورت منظم پروژه داشته باشه.
بعضیا خوب پول میدن ولی مثلا هر دو ماه یکبار پروژه دارن. همین باعث میشه نتونی روش حساب باز کنی و درست برنامه ریزی کنی.

5- توی کار جای رشد وجود داشته باشه و به چالش کشیده بشی. با خروجی کاره خودت حال کنی.

آیا یه کارفرما میتونه همه این ویژگی های خوب رو با هم داشته باشه؟
که هم خوب پول بده، هم به موقع بده، هم از لحاظ شخصیتی اوکی باشه و ...؟

تقریبا غیرممکن همه اینا با هم اتفاق بیفته.
بعضیا یه ذهنیت کمال‌گرا دارن و این بشدت تو کار بهشون لطمه میزنه. دنبال یه کارفرمای همه چی تمامن.

البته هر چی تخصص شما بره بالاتر و برندتون قوی تر بشه، احتمال اینکه با کارفرمایی کار کنید که تعداد بیشتری از این ویژگی های مثبت رو با هم داشته باشه بیشتره.

ولی این نکته رو بهش دقت کنید که هر کسی استعداد و حال ساخت یک برند شخصی قوی رو نداره که بخواد بصورت مستمر تو شبکه های مجازی فعالیت کنه. اصلا خود اون موضوع یک مهارت مستقل خیلی سخت تر از داشتن یک مهارت تخصصی است.

اینجور جاها بهتره طرف روی داشتن نمونه کار قوی و شبکه سازی با افراد موثر اون حوزه کار کنه.
@htuniversity
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازی با هوش مصنوعی جدید گوگل

دیروز بالاخره فرصت کردم از سرویس جدید گوگل استفاده کنم و باهاش کلی تست انجام بدم و فکر کنم ببینم چجوری میتونم توی کارا ازش استفاده کنم.

یکی از تصاویر سلفی که تو دورهمی آقا جواد گرفته بودم رو هم باهاش تبدیل به ویدیو کردم و عملکرش بی نظیر بود!

اگه شما هم میخواید یاد بگیرید چجور ازش رایگان استفاده کنید، کافیه برید تو لینک اینستاگرامی زیر که کامل داخلش قدم به قدم توضیح دادم که چطور باید فعالش کنید و ازش استفاده کنید.

برید سریع‌تر دست به کار بشید تا دیر نشده!

استفاده‌ای که من ازش تو پروژه‌هام قراره در آینده بکنم اینه که تصاویر قدیمی که مشتری بهم میده بعنوان بی رول استفاده کنم رو تبدیل به ویدیو کنم و یه لول کار رو بالا ببرم.

🔹 لینک پست آموزشی

@htuniversity
✴️ #داستان_موفقیت_دوستان
آقای مصطفی میری(ویدیو ادیتور):

🎉 اولین درآمد دلاری از ادیت - ۳۰ دلار

🔹 تجربه کار سخت: مدتی استپ کار کردم، فهمیدم زمان و انرژی زیادی صرف میشه ولی درآمدش کمه. همین باعث شد بیشتر دنبال درآمد دلاری باشم و قدر پول رو بدونم.

🔹 سابقه قبلی در لینکدین: قبلاً پست‌های مینیمال‌نویسی میذاشتم، فالور جمع کردم ولی چون هدف‌دار نبودن، نتیجه‌ای نگرفتم. تازه با ۳ تا پست هدف‌دار اولین پروژه رو گرفتم.

🔹 محتوای مهم‌تر از ویو: پست‌های قدیمی ویو بالا داشتن ولی بی‌هدف بودن. پست جدید کم‌ویو بود اما باعث شد کار بگیریم.

🔹 نمونه کار کم ولی مؤثر: فقط یه نمونه کار زدم و چندتا پست تمرینی گذاشتم، ولی باعث جذب اولین مشتری شد.

🔹 صداقت + آمادگی: با مشتری صادق بودم که مبتدی‌ام، اول تست خواست. حرفه‌ای نبودم ولی قبول کرد و تست رو خرید.

🔹 زبان و ارتباط: زبانم خوب نبوده، تماس تصویری رو رد کردم. ولی با چت کارو جلو بردیم. زبان خوب، پروژه گرفتن رو راحت‌تر می‌کنه.

🔹 پول تست هم پرداخت شد: پروژه اصلی رو به کس دیگه داد ولی تست رو پسندید و ۳۰ دلار پرداخت کرد.

🧠 جمع‌بندی:

تا یه پیج هدف‌دار و حتی یه نمونه کارم میشه پروژه گرفت.

ویو بالا مهم نیست، هدف‌دار بودن پست مهمه.

با ارتباط با یه پیج توی لینکدین برو جلو بگیر.

همیشه آماده باش، ممکنه زودتر از چیزی که فکر می‌کنی کار بیاد سمتت.
https://www.linkedin.com/in/mostafamiri

@htuniversity
داستان درآمد دلاری آقا پارسا
که بصورت آنلاین زبان تدریس میکنن،
به زودی در کانال منتشر خواهد شد.
@Pars451

@htuniversity
پارسا | قسمت اول:

این قضیه زمانی شروع میشه که من خیلی خیلی خیلی علاقه مند شدید به زبان و رفتن به خارج از کشور و خارجی و دیدن افراد حارجی شدم، که حدود ۱۵.۵ نیمم بود، و حدود ۱۹ سالگی با یک آگهی در دیوار جهت گرفت که نوشته بودن برای یک موسسه ژاپنی(Native camp) به مدرس نیاز دارن و حقوقش هم دلاریه، که من واقعا در پوست خودم نگنجیدم.
.....گرچه به صورت خلاصه بخوام بگم کلا ۳ دلار میدادن و اون موسسه ها معمولا ۴۰ تا ۲۰ درصد رو خودشون ور میداشتن و فقط حساب داشتن و همین، ولی خیلی خیلی هم برای اون موقع من درآمد خوبی بود چون هیچی نداشتم و هم به علاقه خودم رسیدم و کمی اون حس من آروم میشد و کمی با یکی از این کشور های خارجی ارتباط میگرفتم، (گرچه ایرانی رو راه نمیدان و الکی با آیدی کشور های خارجی میرفتند بچه ها)، خود این ۱ سال و نیم هم کار کردن تقریبا هر روزه باعث شد که زبانم خیلی خیلی قوی بشه و کلی هم خوش میگذشت، کلی دوست جدید و تجربه جدید و کلی چیز از ژاپن میدونم، جوری که الان دیدن ژاپن یکی از آرزو هامه.
چیزی که خیلی قابل تحسین بود از این سایت برای من این بود که شاید ۲۰ درصد شاگردای من بالا ۵۵ سال بودن، حا تا ۸۰ سال من شاگرد داشتم، و دومیش نظم و ترتیب و نوع متد و مقدارش زیاد و تنوعش بود که جفت این موارد من رو قانع کرد که ژاپن الکی ژاپن نشده!👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
ولی خب حقوق زیادی برای ما نبود و عمده سیاست به نفع خودش بود، و متاسفانه غیر از کشور ما، عمده عمده مدرسین از فیلیپین بود، منظورم کشور هایی که خیلی ارزون همیشه کار میکردن از اول و اونقدر سطح بالا نبودن.

شروع اصلی کاری من دیگه از اینجا شروع شد، که شستم خبر دار شد که خیلی راه ها و جود داره و خیلی چیز ها هست که حتما من نمیدونم و حتما چیز های خیلی خیلی بهتری هست، گرچه با خم و چم کار فضای بین المللی آشنا نبود ولی تنها نکته ای که فهمیدم و متاسفانه فکر میکنم درستم فهمیدم این بود که این فضای برای ایرانی مانع بیشتری داره تا بقیه ملیت ها!! مثلا بعد از این قضیه نیتیو کمپ که بعد ۱ سال و نیم حساب مارو به حالت تعویق درآورد، من بعد از حدود ۹ ماه کار در نیتیو کمپ دیگه درآمدش برام راضی کننده نبود و بقط عشقی برای مامان بزرگای باحالش و ژاپن کار میکردم😅 (حتی هنوز با یکیشون در ارتبطام و فقط به ایشون گفتن ایرانیم و قراره یک روز برم ژاپن خونشون مثلا، امیدوارم!) ولی بعدش با preply آشنا شدم و سایت های دیگه..که عمده این ها سایت ها برام عجیبه که فیک بودن یا درامد خیلی کمی داشتن، در حد زیر ۳ دلار برای ۵۰ دقیقه که فقط فیلیپینی ها درش کار میکردن، و جالیه تقریبا بیش از نصفشون با ملیت ایرانی مشکل داشتن، خلاصه این دفعه preply پاس میخواست و منم با یکی از کشور های همسایه اقدام کردم و اون موقع سامانه ضعیفی داشت و زود اوکی میشد verifying اش، من اونجا تصمیم گرفتم که فارسی درس بدم به خارجی ها، چون گفتم قراره هم چیز جدید یاد بگیریم و هم تجربه ای جدید خواهد بود دیگه😅 چون در بین زبان هایی که بلد بودم ایتالیایی رو زده بودم هم، بعد از چند ساعت یک خانم ایتالیایی به نام anna اومد و دیگه نتونستم تصمیم رو عوض کنم که برم انگلیسی یا....😅😅 دیگه موندم به تدریس فارسی، ایشون خییلیییییی خییییلی عاشق فرهنگ ما بود، در حدی که تو خونش شاهنامه داشت، و خیل خیلی چیزای دیگه، مثلا یک روز پاستا با زعفران درست کرده بود و....خلاصه نگم دیگه، حتی فکنم بازی والیبال ایران ایتالیا بود در اون زمان و گفت من دوست دارم ایران ببره چون من روحم ایرانه، واقعا و واقعا عجیب بود! و بسییاررر باهوش، حتی گفت من قبلا عربی خوندم ولی وقتی فارسی دیدم دیگه عربی رو کنار گذاشتم (اون مورد رو شاید بیش از ۱۰ بار شنیدم، متاسفانه ما خیلی خیلی ناشناخته موندیم الکی، و خیلی ناراحت کننده هستش)،
خلاصه ایشون کلاس میگرفت و مثلا برام ۵ ستاره می داد و...بعد از اون ۲ نفر دیگه خواستم باهام کلاس بگیرن، ۱ پسر چینی که مسلمان بود و یک آقای آمریکایی، که از شانس من خواستن که ادامه بدیم دیگه کلا سایت من رو بست (چون هر روز حساس تر میشد) و خداروشکر فقط تونستم پولم رو برداشت بکنم، ولی خب خداروشکر باز کلی تجربه جدید و خوب یاد گرفتم.. تازه پولی که بود رو خودم تعیین کرده بودم و ۸ دلار زده بودم که حدود ۶ تاش به من میرسید، گرچه کمیسیون همیشه کم و کمتر میشد، و اساتیدی اونجا حتی حتی تا ۶۰ دلار گذاشه بودن.

خلاصه این مسیر ادامه پیدا کردن و بعد از مدت ها دیگه واقعا متاسفانه قفل شدم، و هم نیتیو کمپ من رو بسته بود و هم پریپلی و باید میرفتم جا های خیلی خیلی ارزون درس یا آموزشگاه های ایران که حتی بعضی هاسون به ساعتی ۱۰۰ هم نمیرسیدن، حتی برای افراد سطح بالا.

دوباره خودم رو جمع و جور کردم و فکر کردم چه کار کنم، به ذهنم خطور کرد که برم داخل کانال های تلگرامی "ایرانی های خارج از کشور تبلیغ بزارم.
@htuniversity
پارسا | قسمت دوم:

اومدم اسم همه شهر هارو مثلا دبی و ونکوور و همه شهر هایی که فکر میکردم ایرانی ها هستند رو گذاشتم، بعدش دادم چت جی پی تی و یک تبلیغ با شرایطی که خودم گذاشتم رو گرفتم و هی تبلیغ دادم...اولش کسی کلاس نمیگرفت، ولی وقتی قیمت رو گذاشتم در اگهی که ۲۰۰ هزار بود ساعتی مردم ریختن...دیگه اصن وقت کلاس جدید بعد از ۱ هفته رو اصلا نداشتم...اون موقع توی ۵۰ تا گروه هم تبلیغ میزاشتم که یک فولدر در تلگرام درست کردم و اونجا تبلیغ میزاشتم. دیگه واقعا کار منم خوب بود و میموندن و کلاس دیسکاشن نیمه خصوصی میزاشتم و هزار تا کار میکردم و هربار ایده جدیدی که در ذهنم میومد رو اجرا میکردم و یاد اون حرف آقای هادی توکلی افتادم که knowledge × visibility = success
چون واقعا هیچ کس من رو نمی دید، علل خصوص که من اینستا هم نداشتم

بعدش دیگه شهریه کلاس هام رو زیاد کردم و متاسفانه زمانی بود که دلار به شدت گرون شده بود، و من۳ دلار کردم و خیلی ها نیومدن دیگه ولی باز پر شد کلاس هام، و تا زمانی که ۴ دلار کردم باز شاگرد داشتم و هنوز دارم، ولی بعد این ایده به ذهنم خطور کرد که چرا همین رو در گروه های تلگرام خارجی ها ندم که بیشتر بشه درآمدم. (واقعا کار با خارجی های خارج سخته و ببخشید واقعا خصوصا کانادایی ها گدان، اصن یک تخفیف هایی میگیرن که آدم شاخ در میاره!!😳😳
دقیقا یاد این گدا ها میوفتم که پول میدادی میگفتن بیشتر بده😅)
بعدش من متوجه شدم تلگرام شاید سخت باشه برای این کار ولی گفتم بزارم گروه های ایتالیایی رو پیدا کنم که بگم دارم زبانشون رو یاد میگیرم و جذاب تر باشه براشون...

یکی ۲ تا گروه دانشجویی رو پیدا کردم و هرچی گشتم نبود، بعد فهمیدم خیلی از کشور ها از تلگرام اصن اونقدر استفاده نمیکنن، ولی باز تبلیغ میزاشتم و قیمت رو روی ۷ یورو گذاشتم و گفتم حالا شاید تقی به توقی خورد،
دیدم بعد از ۱ ماه یه نفر پیام داد و اومد و صحبت کردیم..من کلا ادمی هستم یه جرقه بخوره ممکنه تا اتیش رفتن جنگل برم..وقتی فهمیدم میشه دیگه تمام تلاشم رو کردم و کلی گروه دیگه پیدا کردم (از چت جی پی تی) خواستم برام پیدا بکنه..و نفر دومم هم اومدن و فهمیدم که خیلی راحت میاد..فقط باید برم جاش رو پیدا بکنم، الانم تصمیم دارم که در لینکدین تبلیغ بکنم، چون یکی از اساتید دیگه ایتالیایی بودن که عاشق فارسی هستند و داریم زبان هامون رو به من یاد میدیم...و کلی ایده جدید رد و بدل میشه! فعلا تا اینجا کافیه تا قسمت های بعد و خبر های بهتره😅

سوالهایی که ازش پرسیدم:
1- تا چقدر درآمد میشه تو این حوزه رسید؟ یکی رو میشناسم ماهی 4 هزار تا درآمد داره و بیشتر هم راه داره.
2- میانگین پولی که میتونی برای هر جلسه یک ساعته تدریس بگیری چقدره؟ 10 تا 12 یورو ولی من چون سطحم قوی هست میتونم تا 16، 17 هم ببرمش بالا. دارم آروم آروم نرخ ها رو میبرم بالا.
@htuniversity
درس آموخته‌های من از داستان موفقیت پارسا:

1) آدم تا میتونه باید از سایت‌های واسط فاصله بگیره و خودش مستقیم دست به کار بشه و برندش رو بسازه.

2) وقتی برای کاری کلی شوق و ذوق داری و عاشقشی،
بالاخره یه راهی برای موفقیت داخلش پیدا میکنی.

3) توی هر مسیری، کلی تجربه و چالش جدید وجود داره که خود همونا خیلی ارزشمنده.
گاهی همون تجربیات خیلی ارزشمندتر از پولیه که طرف بدست میاره.

4) تا وقتی کسی ندونه شما هستی، نباید انتظار درآمد بالا داشته باشی.
آدم تا میتونه باید تو بسترهای مختلف خودش و خدماتش رو معرفی کنه.
@htuniversity
مشکلی که خیلیا دارن، همینه!
زیاد کار میکنن؛
بدون توجه به اینکه فکر کنن تو جهت درستی دارن حرکت میکنن یا نه.

من همیشه سعی میکنم با پروژه اینقدر سرم رو شلوغ نکنم که فرصت فکر کردن رو از دست بدم.

فرصت اینکه فکر کنم چطور میشه راندمان رو برد بالا، چطور میشه به مشتری‌های بزرگتر رسید و هزار چطور دیگه که در نهایت منجر بشه از زندگی لذت بیشتری ببرم.

تو این پنج سال گذشته آدمای مستعد زیادی رو دیدم
که فقط بخاطر اینکه به همین موضوع بی‌توجهی کردن،
کلی آسیب روحی و مالی دیدن.
@htuniversity
"سلام اقا هادی شبت بخیر خیلی لطف کردین که اومدین ممنونم
امیدوارم راضی بوده باشین ❤️"

این یکی از زیباترین پیام هایی بود که از یک نفر دریافت کرده بودم که برای خودم یه درس بزرگ داشت.(پیام آقا جواد)

میشه تو دورهمی به یه تشکر اکتفا کرد،
میشه هم چند ساعت بعدش یه پیام شخصی سازی شده ارسال کرد.

این همون حرکت اضافیه که آدما رو نسبت به هم متمایز میکنه و میتونه باعث ایجاد یک شبکه و پیوند قلبی قوی بشه.

همین چیزای به ظاهر ساده میتونه اتفاقای بزرگی تو مسیر زندگی ما رقم بزنه.
@htuniversity
روزنوشت 14 خرداد:

امروز روز عجیبی بود،
یکی از همکارای استیون بارتلت بعد چند ماه دوباره جهت انجام یک سری پروژه ها ایمیل زد.

دفعه پیش، دقیقا قبل یه سفر بزرگی بود که قرار بود بعد یه سال سخت با برادرا بریم. و می‌خواستیم با خودمون لپ تاپ نبریم و کار رو قبول نکردیم.

حالا مجدد بعد چند ماه پیام داد که دوست داره همکاری کنه و جزئیات پروژه رو ارسال کرد.

موردی که برام عجیب بود اینه که گاهی اسامی بزرگ بودجه های کوچک برای کاراشون در نظر میگیرن و گاهی یه سری مشتری های گمنام پیدا میشن که پولهای خوبی میدن.

بهترین حالت اینه هم اسم مشتری بزرگ باشه، هم پول خوبی بده. که گاهی همه اینا با هم اتفاق نمیفته.

راستی اینکه اصلا چه شد که کریتیو دایرکتور تیمشون ایمیل داد هم از طریق معرفی ادیتور و فیلمبردار ارشد استیون، ویل بود.

چند بار بهش چند تا پیشنهاد جهت بهبود کاراش داده بودیم و رابطمون رو باهاش نسبتا عمیق کرده بودیم. همین شد که توی این موقعیت اسم ما رو یادش بود که معرفیمون کنه.

راستی آدمولا رو هم برای دورهمی دعوت کردم که تاریخش چون نزدیک تولدش بود، گفت نمی‌رسم ولی برای مراسم بعدی میاد.

امروز یه ایرانی خارج از کشور که تاپ ویس بود هم پیام داد که خیلی امیدی بهش ندارم. کلا پیام هاشون با این شروع میشه که ما بودجه خاصی برای فلان کار در نظر نگرفتیم.

اگه نگرفتید پس چرا اصلا پیام میدید؟
@htuniversity
2025/06/24 19:26:44
Back to Top
HTML Embed Code: