Forwarded from رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی (Nima)
بعد از جنگ هشت ساله با توجه به اینکه اولویت سیاستگذاری الیگارشی حاکم به سمت توسعه سرمایهگذاری خارجی رفت؛ احتیاج به پایین آوردن گارد امنیتی در برابر غرب بود. از همینرو علوم انسانی در جهت پایین آوردن گارد امنیتی به نظریهپردازی دست زد. بصورتیکه اولویت علوم انسانی ایران از مطالعات استعماری به سمت مکتب کپنهاگ و امنیتیزدایی رفت.
مکتب کپنهاگ و اندیشمندان آن همچون مکسویینی و باریبوزان برخلاف نگاههای امنیتی دوران جنگ سرد و نیز نظریه واقعگرایی مورگنتا، امنیت را امری بیناذهنی و مشارکتی میبیند. علاوه بر این نظریه کپنهاگ با قالبی هویتی، ریشه تنازع در محیط بینالملل را امر هویت میداند. این به معنی تبدیل منازعات جغرافیایی به امور فرهنگی است. حال در این قالب سازهانگاری، نظریه قدرت نرم و نظام امنیت دستهجمعی نیز جایگزین قدرت سخت و موازنههای راهبردی میشود.
بکارگیری این نظریه اروپامحور در محیط پرتنازع خاورمیانه که عمده تعارضات بازی حاصلجمع صفر است؛ منجر به از دست رفتن توازن امنیتی میگردد. وضعیتی که در ۱۲ روز جنگ ایران و اسراییل شاهد بودیم؛ نتیجه سه دهه امنیتیزدایی از دهه ۱۳۷۰ تاکنون میباشد.
✅@Seidnima70
مکتب کپنهاگ و اندیشمندان آن همچون مکسویینی و باریبوزان برخلاف نگاههای امنیتی دوران جنگ سرد و نیز نظریه واقعگرایی مورگنتا، امنیت را امری بیناذهنی و مشارکتی میبیند. علاوه بر این نظریه کپنهاگ با قالبی هویتی، ریشه تنازع در محیط بینالملل را امر هویت میداند. این به معنی تبدیل منازعات جغرافیایی به امور فرهنگی است. حال در این قالب سازهانگاری، نظریه قدرت نرم و نظام امنیت دستهجمعی نیز جایگزین قدرت سخت و موازنههای راهبردی میشود.
بکارگیری این نظریه اروپامحور در محیط پرتنازع خاورمیانه که عمده تعارضات بازی حاصلجمع صفر است؛ منجر به از دست رفتن توازن امنیتی میگردد. وضعیتی که در ۱۲ روز جنگ ایران و اسراییل شاهد بودیم؛ نتیجه سه دهه امنیتیزدایی از دهه ۱۳۷۰ تاکنون میباشد.
✅@Seidnima70
Forwarded from میموفن Memofen (mh)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ابدیت| محمدطاها جهاندیده
از حدود ۳۶۰۰ سال تاریخ ثبتشده بشر، تنها هشت الی ده درصد از تاریخ، بدون جنگ گزارش شدهاست. بنابر همین اصل است که صلح، زمان آسایش میان جنگها توصیف میشود. دوره صلح موقتی و ابزاری جهت جنگ بعدی است. از سوی دیگر، غایت اغلب جنگهای تاریخ، حداقل در توجیه و نیت ظاهری آنها، جنگی جهت دستیابی به صلح در نظر گرفته میشود. بنابراین، ما به صورت تاریخی، جنگ برای صلح و صلح برای جنگ را تجربه میکنیم. دقیقا بنابر همین واقعیت است که انگاره شرقی جنگ، بهویژه در سنتهایی همچون تائوئیسم و مفهوم یین و یانگ، معنادار میشود؛ جایی که همه پدیدهها به سوی عامل متضاد، اما مکمل خود حرکت میکنند. دوگانه جنگ و صلح تصویری از سایر دوگانههای مشهور است: شب و روز، زمین و آسمان، مرگ و زندگی، دم و بازدم، آتش و آب و مرد و زن. تاریخ بشر، در چرخهای تکرارشونده، پیوسته میان جنگ و صلح در نوسان است و این دو همچون دو وجه جداییناپذیر، تداوم حیات انسان را به تصویر میکشند.
@TheJahandideh
@TheJahandideh