ديدبان آزار
Photo
🔹برگزاری تجمع در اعتراض به قتل غزاله حدودی
جمعی از فعالان حقوق زنان و کنشگران مدنی در سنندج گرد هم آمدند و قتل غزاله حدودی را محکوم کردند. غزاله، زن ۲۷ساله، دارای دخترس ۱۱ساله و ساکن یکی از روستاهای قروه به علت رد درخواست ازدواج، توسط خواستگارش به اتش کشیده شد و بر اثر جراحات ناشی از سوختگی جان باخت.
فعالان حاضر در این تجمع با اشاره به اینکه زنکُشی و این نوع قتلها نه تنها حق زندگی را از زنان میگیرد بلکه تأثیرات عمیقی بر خانوادهها و جامعه دارد، خواستار تلاش بیشتر برای آگاهسازی جامعه، و ایجاد سازوکارهایی برای پیشگیری از خشونت علیه زنان شدند.
یکی از نزدیکان غزاله حدودی به ایرانوایر گفته است: «غزاله زن مستقلی بود که در مغازهای خیاطی میکرد و همراه با دختر ۱۱ سالهاش روزگار میگذرانید. مغازه او در نزدیکی منزل خانوادگیشان قرار داشت و مردی که حالا او را در محل کارش به آتش کشیده نیز فروشندهای در همسایگی آنهاست.»
به نقل از ایرانوایر، بر اساس روایت نزدیکان غزاله، این مرد حوالی عصر چهارشنبه ۵ دیماه ۱۴۰۳ مغازه محل کار غزاله را در حالی که آنجا بود با بنزین به آتش کشید و گریخت. شاهدان عینی که در کلانتری حاضر شدهاند تایید کردهاند چند لحظه قبل از اینکه شعلههای آتش به جان غزاله بیفتند، خواستگار او در حال خوش و بش کردن با پدر غزاله بوده و گفته کارش پایان یافته و دارد به خانه باز میگردد اما ساعاتی بعد با پارچی از بنزین به محل کار او رفته و بعد از مشاجره لفظی او را آتش زده است.
@harasswatch
جمعی از فعالان حقوق زنان و کنشگران مدنی در سنندج گرد هم آمدند و قتل غزاله حدودی را محکوم کردند. غزاله، زن ۲۷ساله، دارای دخترس ۱۱ساله و ساکن یکی از روستاهای قروه به علت رد درخواست ازدواج، توسط خواستگارش به اتش کشیده شد و بر اثر جراحات ناشی از سوختگی جان باخت.
فعالان حاضر در این تجمع با اشاره به اینکه زنکُشی و این نوع قتلها نه تنها حق زندگی را از زنان میگیرد بلکه تأثیرات عمیقی بر خانوادهها و جامعه دارد، خواستار تلاش بیشتر برای آگاهسازی جامعه، و ایجاد سازوکارهایی برای پیشگیری از خشونت علیه زنان شدند.
یکی از نزدیکان غزاله حدودی به ایرانوایر گفته است: «غزاله زن مستقلی بود که در مغازهای خیاطی میکرد و همراه با دختر ۱۱ سالهاش روزگار میگذرانید. مغازه او در نزدیکی منزل خانوادگیشان قرار داشت و مردی که حالا او را در محل کارش به آتش کشیده نیز فروشندهای در همسایگی آنهاست.»
به نقل از ایرانوایر، بر اساس روایت نزدیکان غزاله، این مرد حوالی عصر چهارشنبه ۵ دیماه ۱۴۰۳ مغازه محل کار غزاله را در حالی که آنجا بود با بنزین به آتش کشید و گریخت. شاهدان عینی که در کلانتری حاضر شدهاند تایید کردهاند چند لحظه قبل از اینکه شعلههای آتش به جان غزاله بیفتند، خواستگار او در حال خوش و بش کردن با پدر غزاله بوده و گفته کارش پایان یافته و دارد به خانه باز میگردد اما ساعاتی بعد با پارچی از بنزین به محل کار او رفته و بعد از مشاجره لفظی او را آتش زده است.
@harasswatch
ديدبان آزار
Photo
🔹تمامی فمینیستها و سازمانهای مترقی را برای توقف این جنایت فرا میخوانیم
شهرزاد مجاب، فعال سیاسی و استاد دانشگاه، و سیلویا فدریچی، نظریهپرداز فمینیست ایتالیایی-آمریکایی با انتشار بیانیهای که به امضای جمعی دیگر از دانشگاهیان نیز رسیده است، تایید حکم اعدام پخشان عزیزی در دیوان عالی را محکوم کردند و از تمامی فعالان فمینیست و افراد و سازمانهای مترقی خواستند که صدای پخشان عزیزی شوند و برای توقف این جنایت تلاش کنند.
عکس مربوط به لحظه آزادی هستی امیری است که تصویر #پخشان_عزیزی را در دست دارد. این نقاشی را #ویدا_ربانی در زندان اوین کشیده است.
لینک بیانیه و امضا:
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSdTXoSd6c-Ic1sTxV46cagoJELB4zMI10ZREqTgDtdCE3jAQA/viewform
@harasswatch
شهرزاد مجاب، فعال سیاسی و استاد دانشگاه، و سیلویا فدریچی، نظریهپرداز فمینیست ایتالیایی-آمریکایی با انتشار بیانیهای که به امضای جمعی دیگر از دانشگاهیان نیز رسیده است، تایید حکم اعدام پخشان عزیزی در دیوان عالی را محکوم کردند و از تمامی فعالان فمینیست و افراد و سازمانهای مترقی خواستند که صدای پخشان عزیزی شوند و برای توقف این جنایت تلاش کنند.
عکس مربوط به لحظه آزادی هستی امیری است که تصویر #پخشان_عزیزی را در دست دارد. این نقاشی را #ویدا_ربانی در زندان اوین کشیده است.
لینک بیانیه و امضا:
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSdTXoSd6c-Ic1sTxV46cagoJELB4zMI10ZREqTgDtdCE3jAQA/viewform
@harasswatch
Google Docs
Urgent Appeal: Halt the Execution of Pakhshan Azizi
ديدبان آزار
Video
ارائه شکوفه درفولی، پژوهشگر اکوفمینیست در دومین همایش هشت مارس دیدبان آزار با عنوان «شناخت اکوفمینیسم در چهارچوب شعار "زن، زندگی، آزادی"»
این ارائه در سه پرده تنظیم شده که هر کدام به یکی از ابعاد شعار «زن، زندگی، آزادی» و ارتباط آن با اکوفمینیسم میپردازد. پرده اول با تمرکز بر «زن»، تاریخ شکلگیری اکوفمینیسم را بررسی میکند. در این بخش تأکید میشود که «زن» در این شعار نه صرفاً به معنای بیولوژیکی آن، بلکه نماینده تمامی گروههای به حاشیه رانده شده است؛ از جمله اقلیتهای جنسی، طبقاتی و قومی که همگی در ساختارهای مردسالارانه و سرمایهداری جهانی مورد ظلم و تبعیض قرار گرفتهاند.
پرده دوم با تمرکز بر «زندگی»، به تحلیل ارتباط میان استثمار طبیعت، بدن زنان و حیوانات در نظام مردسالاری سرمایهدارانه میپردازد؛ این که چگونه این نظام با تکیه بر دوگانههایی مانند انسان/طبیعت و مرد/زن، همه این گروهها و موجودات را به منابعی برای بهرهکشی تبدیل کرده است. مفهوم «مجتمع حیوانی-صنعتی» نیز در این بخش مطرح میشود که به استثمار سیستماتیک حیوانات و ارتباط آن با میلیتاریسم و نظام سرمایهداری اشاره دارد.
پرده سوم به «آزادی» اختصاص دارد و به بررسی راهکارهای سیاسی و عملی برای مقابله با سلطه مردسالاری و سرمایهداری میپردازد. ارائه، آلترناتیوهای انحرافی مانند فمینیسم نئولیبرال و وابستگی به نهادهای بینالمللی را نقد میکند و بر ضرورت بازتعریف دموکراسی رادیکال تأکید میکند. در اینجا مطرح میشود که اکوفمینیسم، با شناخت تقاطع ستمهای جنسیتی، زیستمحیطی و اجتماعی، چارچوبی نظری و عملی برای ایجاد یک سیاست جمعی و تحولخواه ارائه میدهد که با فلسفه شعار «زن، زندگی، آزادی» همسو است.
ویدئوی کامل ارائه:
https://www.youtube.com/watch?v=viSP7-BfZs4&list=PLeHuPvPunYVCVvienmDmdlzYITUn-5QDd&index=4
@harasswatch
این ارائه در سه پرده تنظیم شده که هر کدام به یکی از ابعاد شعار «زن، زندگی، آزادی» و ارتباط آن با اکوفمینیسم میپردازد. پرده اول با تمرکز بر «زن»، تاریخ شکلگیری اکوفمینیسم را بررسی میکند. در این بخش تأکید میشود که «زن» در این شعار نه صرفاً به معنای بیولوژیکی آن، بلکه نماینده تمامی گروههای به حاشیه رانده شده است؛ از جمله اقلیتهای جنسی، طبقاتی و قومی که همگی در ساختارهای مردسالارانه و سرمایهداری جهانی مورد ظلم و تبعیض قرار گرفتهاند.
پرده دوم با تمرکز بر «زندگی»، به تحلیل ارتباط میان استثمار طبیعت، بدن زنان و حیوانات در نظام مردسالاری سرمایهدارانه میپردازد؛ این که چگونه این نظام با تکیه بر دوگانههایی مانند انسان/طبیعت و مرد/زن، همه این گروهها و موجودات را به منابعی برای بهرهکشی تبدیل کرده است. مفهوم «مجتمع حیوانی-صنعتی» نیز در این بخش مطرح میشود که به استثمار سیستماتیک حیوانات و ارتباط آن با میلیتاریسم و نظام سرمایهداری اشاره دارد.
پرده سوم به «آزادی» اختصاص دارد و به بررسی راهکارهای سیاسی و عملی برای مقابله با سلطه مردسالاری و سرمایهداری میپردازد. ارائه، آلترناتیوهای انحرافی مانند فمینیسم نئولیبرال و وابستگی به نهادهای بینالمللی را نقد میکند و بر ضرورت بازتعریف دموکراسی رادیکال تأکید میکند. در اینجا مطرح میشود که اکوفمینیسم، با شناخت تقاطع ستمهای جنسیتی، زیستمحیطی و اجتماعی، چارچوبی نظری و عملی برای ایجاد یک سیاست جمعی و تحولخواه ارائه میدهد که با فلسفه شعار «زن، زندگی، آزادی» همسو است.
ویدئوی کامل ارائه:
https://www.youtube.com/watch?v=viSP7-BfZs4&list=PLeHuPvPunYVCVvienmDmdlzYITUn-5QDd&index=4
@harasswatch
YouTube
روز سوم / پنل سوم
ارتباط سیاست های اقتصادی ناعادلانه با تشدید جنایات علیه زمین و زنان در ساختار جمهوری اسلامی
پردیس گودرزیان
شناخت اکوفمینیسم در چارچوب شعار زن زندگی آزادی
شکوفه دزفولی
اکولوژی سیاسی خیزش انقلابی ژینا
ندا هوشنگ
سیاست اکولوژی، زنان، خیزشها و آینده سرزمینی…
پردیس گودرزیان
شناخت اکوفمینیسم در چارچوب شعار زن زندگی آزادی
شکوفه دزفولی
اکولوژی سیاسی خیزش انقلابی ژینا
ندا هوشنگ
سیاست اکولوژی، زنان، خیزشها و آینده سرزمینی…
ديدبان آزار
Photo
🔹مردانی که خود را قربانی فمینیسم میدانند
نیمهشبی در نوامبر سال ۲۰۲۳، مردی بیستوچندساله، آن جی-گو را در یک فروشگاه در شهر جونجوی کره جنوبی مورد ضربوشتم قرار داد، چون تصور میکرد که جی-گو یک فمینیست است. او فریاد میزد «میدانم که فمینیستی» و او را به باد مشت و لگد گرفت. همینطور به مردی دیگر که در حمایت از این زن قصد مداخله داشت هم حمله کرد و استخوان صورت و شانه او را شکست. زن نیز دچار جراحاتی شد و شنوایی یک گوش خود را از دست داد. پلیس به محل حادثه رسید، مرد را متوقف و بازداشت کرد. او به پلیس گفته بود: «موهایش کوتاه بود و من فکر کردم فمینیست است و به همین دلیل به او حمله کردم.» مقامات کره جنوبی اعلام کردند که مرتکب مست بوده و پیشتر به دلیل بیماری اسکیزوفرنی تحت درمان بوده است. جی-گو بر پیگیری شکایت خود پافشاری کرد و ماه گذشته، دادگاه در تصمیمی بیسابقه، زنستیزی را بهعنوان انگیزه جرائم نفرتپراکنانه به رسمیت شناخت.
متن کامل:
https://harasswatch.com.com/news/2410/
@harasswatch
نیمهشبی در نوامبر سال ۲۰۲۳، مردی بیستوچندساله، آن جی-گو را در یک فروشگاه در شهر جونجوی کره جنوبی مورد ضربوشتم قرار داد، چون تصور میکرد که جی-گو یک فمینیست است. او فریاد میزد «میدانم که فمینیستی» و او را به باد مشت و لگد گرفت. همینطور به مردی دیگر که در حمایت از این زن قصد مداخله داشت هم حمله کرد و استخوان صورت و شانه او را شکست. زن نیز دچار جراحاتی شد و شنوایی یک گوش خود را از دست داد. پلیس به محل حادثه رسید، مرد را متوقف و بازداشت کرد. او به پلیس گفته بود: «موهایش کوتاه بود و من فکر کردم فمینیست است و به همین دلیل به او حمله کردم.» مقامات کره جنوبی اعلام کردند که مرتکب مست بوده و پیشتر به دلیل بیماری اسکیزوفرنی تحت درمان بوده است. جی-گو بر پیگیری شکایت خود پافشاری کرد و ماه گذشته، دادگاه در تصمیمی بیسابقه، زنستیزی را بهعنوان انگیزه جرائم نفرتپراکنانه به رسمیت شناخت.
متن کامل:
https://harasswatch.com.com/news/2410/
@harasswatch
دیدبان آزار
مردانی که خود را قربانی فمینیسم میدانند
نیمهشبی در نوامبر سال 2023، مردی بیستوچندساله، آن جی-گو را در یک فروشگاه در شهر جونجوی کره جنوبی مورد ضربوشتم قرار داد، چون تصور میکرد که جی-گو یک فمینیست است. او فریاد میزد «میدانم که فمینیستی» و او را به باد مشت و لگد گرفت. همینطور به مردی
ديدبان آزار
Photo
🔹مرثیهای برای زنده ماندن
برای همه آنها که قرار نبود زنده بمانند. آنها که همواره به ایستادن بر لبههای همیشگی وحشت محکوم شدند. به یاد نازیلا حیدرزاده که حتی در اعلامیه ترحمیش، نام قاتلش را درج کردند؛ «همسر گرامی عزیز حیدرزاده» و دیگر قربانیان زنکشی.
برای آنهایی از ما
که بر کرانهی ساحل زندگی میکنند،
ایستاده بر لبههای همیشگیِ تصمیمهای سرنوشتساز،
تنها و خاموش.
برای آنهایی از ما
که هیچگاه نمیتوانند
دل به رؤیای گذرای «انتخاب» ببندند؛
که در آستانه در، - میان آمدن و رفتن-
عاشق میشوند،
و در میان سپیدهدمها،
به درون و بیرون چشم میدوزند،
در میان گذشته و آینده،
اکنون را
چون نانی در دهان فرزندان خود، جستوجو میکنند
تا شاید اکنون آیندهای بزاید
که در آن، رؤیای کودکان
انعکاسی از مرگ رؤیاهای ما نباشد.
برای آنهایی از ما
که ترس بر چهرهشان
همچون خطی نازک
در میانه پیشانی حک شده است
آنهایی که ترس را با شیر مادر نوشیدند،
تا ترس، سلاحی شود
برای جستو جوی آن امنیت دستنیافتنی
که آنها را به سکوت وا میدارد.
اما همین لحظه،
همین پیروزی،
یادآور آن است که
ما هرگز قرار نبود زنده بمانیم.
ما با هر طلوع خورشید،
میترسیم که در آسمان دوام نیاورد و
با هر غروب میترسیم
که مبادا روزی دیگر، خورشیدی طلوع نکند.
ما، هنگام سیری،
از سنگینی و سوءهاضمه میترسیم.
و هنگام گرسنگی،
از آنکه شاید هیچگاه لقمهی دیگری نیابیم.
وقتی که دوستمان دارند،
از محو شدن عشق میترسیم.
و وقتی که تنها هستیم،
از آنکه عشق
برای همیشه از زندگیمان رخت بر بسته باشد
وقتی که حرف میزنیم،
از شنیده نشدن کلمات،
یا نابهجاییشان میترسیم.
ولی حتی در سکوت هم
ترس ما را رها نخواهد گذاشت.
بهتر است سخن بگوییم،
و به یاد بیاوریم:
که ما هیچوقت قرار نبود زنده بمانیم.
@harasswatch
برای همه آنها که قرار نبود زنده بمانند. آنها که همواره به ایستادن بر لبههای همیشگی وحشت محکوم شدند. به یاد نازیلا حیدرزاده که حتی در اعلامیه ترحمیش، نام قاتلش را درج کردند؛ «همسر گرامی عزیز حیدرزاده» و دیگر قربانیان زنکشی.
برای آنهایی از ما
که بر کرانهی ساحل زندگی میکنند،
ایستاده بر لبههای همیشگیِ تصمیمهای سرنوشتساز،
تنها و خاموش.
برای آنهایی از ما
که هیچگاه نمیتوانند
دل به رؤیای گذرای «انتخاب» ببندند؛
که در آستانه در، - میان آمدن و رفتن-
عاشق میشوند،
و در میان سپیدهدمها،
به درون و بیرون چشم میدوزند،
در میان گذشته و آینده،
اکنون را
چون نانی در دهان فرزندان خود، جستوجو میکنند
تا شاید اکنون آیندهای بزاید
که در آن، رؤیای کودکان
انعکاسی از مرگ رؤیاهای ما نباشد.
برای آنهایی از ما
که ترس بر چهرهشان
همچون خطی نازک
در میانه پیشانی حک شده است
آنهایی که ترس را با شیر مادر نوشیدند،
تا ترس، سلاحی شود
برای جستو جوی آن امنیت دستنیافتنی
که آنها را به سکوت وا میدارد.
اما همین لحظه،
همین پیروزی،
یادآور آن است که
ما هرگز قرار نبود زنده بمانیم.
ما با هر طلوع خورشید،
میترسیم که در آسمان دوام نیاورد و
با هر غروب میترسیم
که مبادا روزی دیگر، خورشیدی طلوع نکند.
ما، هنگام سیری،
از سنگینی و سوءهاضمه میترسیم.
و هنگام گرسنگی،
از آنکه شاید هیچگاه لقمهی دیگری نیابیم.
وقتی که دوستمان دارند،
از محو شدن عشق میترسیم.
و وقتی که تنها هستیم،
از آنکه عشق
برای همیشه از زندگیمان رخت بر بسته باشد
وقتی که حرف میزنیم،
از شنیده نشدن کلمات،
یا نابهجاییشان میترسیم.
ولی حتی در سکوت هم
ترس ما را رها نخواهد گذاشت.
بهتر است سخن بگوییم،
و به یاد بیاوریم:
که ما هیچوقت قرار نبود زنده بمانیم.
@harasswatch
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بازخوانی قطعه «یاران»، توسط گروه «خیال» در سقز.
این اولین اثر گروه خیال است که در فضای باز اجرا شده شده است. اعضای گروه این قطعه را به اشتراک گذاشته و نوشتهاند: «آزادی زمانی معنا پیدا میکند که زن را نه فقط بهعنوان زن و معنای آن در جهان امروز، بلکه با همه تاریخ و حقایق آن ببینیم. ما را مادر، مقدس، پاکدامن، الهه، و ... خواندند، تا با این وهم و خیالها در خانه نگهمان دارند، مثل قصهها، افسانهها. اما حق زندگی راستین در جهان واقعی از ما سلب شده است. در زمانه و جهانی که زن را مقدس نمیداند و هیچ زنی آزادانه نمیزید، مادران ما حرمت و جایگاه دارند. اما خیال آن بهشت به زیر پاهایمان؟ خیر، ممنون. زن زندگی راستین خود را میخواهد.»
کانی پاشایی، فعال مدنی و نوازنده تنبور در این اثر، مهرماه سال ۱۴۰۱ بر مزار #ژینا_امینی و در اعتراض به کشتهشدن او بدون حجاب تنبور نواخته بود.
صفحه اینستاگرام گروه خیال:
https://www.instagram.com/xeyall_group?igsh=MXN3OHlvYmhtaWM2Zw==
@harasswatch
این اولین اثر گروه خیال است که در فضای باز اجرا شده شده است. اعضای گروه این قطعه را به اشتراک گذاشته و نوشتهاند: «آزادی زمانی معنا پیدا میکند که زن را نه فقط بهعنوان زن و معنای آن در جهان امروز، بلکه با همه تاریخ و حقایق آن ببینیم. ما را مادر، مقدس، پاکدامن، الهه، و ... خواندند، تا با این وهم و خیالها در خانه نگهمان دارند، مثل قصهها، افسانهها. اما حق زندگی راستین در جهان واقعی از ما سلب شده است. در زمانه و جهانی که زن را مقدس نمیداند و هیچ زنی آزادانه نمیزید، مادران ما حرمت و جایگاه دارند. اما خیال آن بهشت به زیر پاهایمان؟ خیر، ممنون. زن زندگی راستین خود را میخواهد.»
کانی پاشایی، فعال مدنی و نوازنده تنبور در این اثر، مهرماه سال ۱۴۰۱ بر مزار #ژینا_امینی و در اعتراض به کشتهشدن او بدون حجاب تنبور نواخته بود.
صفحه اینستاگرام گروه خیال:
https://www.instagram.com/xeyall_group?igsh=MXN3OHlvYmhtaWM2Zw==
@harasswatch
ديدبان آزار
Photo
🔹آناتومی یک رسوایی
مینیسریال آناتومی یک رسوایی (نتفلیکس)، به موضوعات متعددی پیرامون خشونت جنسی میپردازد؛ از جمله مفهوم و معنای رضایت جنسی. کار الیویا بسیار دشوار است. او با الگوهای قربانی تمامعیار مطابقتی ندارد. با مردی متاهل وارد رابطه شده است و با قضاوت اخلاقی روبروست. به اینکه عاشق این مرد بوده اذعان دارد و علنا میگوید از اینکه وایتهاوس رابطه را تمام کرده ناراحت بوده است. او دقیقا همان زنی است که به اصطلاح «خودش کرم ریخته است» و حالا باید همه را قانع کند که در آن لحظه خاص که رفتار جیمز خشن و سلطهگرانه شده، در آن نقطه مشخص که ذهن و بدنش جیمز را پس زده، رابطه رضایتمندانه و مشتاقانه به تجاوز جنسی تبدیل شده است. وکیل مدافع وایتهاوس، الیویا را آماج پرسشهای کلیشهای قرار میدهد: «مگر دوستش نداشتی؟ مگر بارها در مکانهای عمومی با او نخوابیده بودی؟ مگر خودت برای ورود به آسانسور اغوایش نکردی؟ مگر به او نگفتی پرخاشگریاش جذاب است؟ مگر دلت نمیخواست دوباره با او بخوابی؟ مگر از اینکه رابطهاش را با تو تمام کرده بود ناراحت نبودی؟»
دادستان تمام تلاش خود را میکند با اتکا به تعریف دقیق رضایت جنسی، تجاوز را اثبات کند. رضایت جنسی، در هر نقطهای از مواجهه جنسی میتواند واژگون شود. به این معنی که شما در حین دخول جنسی هم میتوانید نظر خود را تغییر دهید و عدم رضایت خود را با بواسطه کلام یا زبان و رفتار بدن اعلام کنید. حتی اگر خودتان آگاهانه و مشتاقانه این مواجهه را آغاز کرده و پیش برده باشید. اینکه بارها و بارها شورمندانه و عاشقانه با شریک جنسی خود خوابیدهاید، به معنای رضایت ابدی نیست. مواجهات جنسی، ممکن است پر از ابهام و تردید باشد. ممکن است خواستن و تمایل اولیه، طی فرایند دگرگون شود و به سمت و سوی نخواستن و بیمیلی بچرخد، حتی اگر خشونتی در کار نباشد.
متن کامل:
https://harasswatch.com.com/news/2416/
@harasswatch
مینیسریال آناتومی یک رسوایی (نتفلیکس)، به موضوعات متعددی پیرامون خشونت جنسی میپردازد؛ از جمله مفهوم و معنای رضایت جنسی. کار الیویا بسیار دشوار است. او با الگوهای قربانی تمامعیار مطابقتی ندارد. با مردی متاهل وارد رابطه شده است و با قضاوت اخلاقی روبروست. به اینکه عاشق این مرد بوده اذعان دارد و علنا میگوید از اینکه وایتهاوس رابطه را تمام کرده ناراحت بوده است. او دقیقا همان زنی است که به اصطلاح «خودش کرم ریخته است» و حالا باید همه را قانع کند که در آن لحظه خاص که رفتار جیمز خشن و سلطهگرانه شده، در آن نقطه مشخص که ذهن و بدنش جیمز را پس زده، رابطه رضایتمندانه و مشتاقانه به تجاوز جنسی تبدیل شده است. وکیل مدافع وایتهاوس، الیویا را آماج پرسشهای کلیشهای قرار میدهد: «مگر دوستش نداشتی؟ مگر بارها در مکانهای عمومی با او نخوابیده بودی؟ مگر خودت برای ورود به آسانسور اغوایش نکردی؟ مگر به او نگفتی پرخاشگریاش جذاب است؟ مگر دلت نمیخواست دوباره با او بخوابی؟ مگر از اینکه رابطهاش را با تو تمام کرده بود ناراحت نبودی؟»
دادستان تمام تلاش خود را میکند با اتکا به تعریف دقیق رضایت جنسی، تجاوز را اثبات کند. رضایت جنسی، در هر نقطهای از مواجهه جنسی میتواند واژگون شود. به این معنی که شما در حین دخول جنسی هم میتوانید نظر خود را تغییر دهید و عدم رضایت خود را با بواسطه کلام یا زبان و رفتار بدن اعلام کنید. حتی اگر خودتان آگاهانه و مشتاقانه این مواجهه را آغاز کرده و پیش برده باشید. اینکه بارها و بارها شورمندانه و عاشقانه با شریک جنسی خود خوابیدهاید، به معنای رضایت ابدی نیست. مواجهات جنسی، ممکن است پر از ابهام و تردید باشد. ممکن است خواستن و تمایل اولیه، طی فرایند دگرگون شود و به سمت و سوی نخواستن و بیمیلی بچرخد، حتی اگر خشونتی در کار نباشد.
متن کامل:
https://harasswatch.com.com/news/2416/
@harasswatch
دیدبان آزار
«آناتومی یک رسوایی»
کار الیویا بسیار دشوار است. او با الگوهای قربانی تمامعیار مطابقتی ندارد. با مردی متاهل وارد رابطه شده است و با قضاوت اخلاقی روبروست. به اینکه عاشق این مرد بوده اذعان دارد و علنا میگوید از اینکه وایتهاوس رابطه را تمام کرده ناراحت بوده است. او دقی
ديدبان آزار
Photo
🔹قرچک؛ دور و دیر
قرچک دور است. از همان لحظه که جایی وسط ناکجا پیادهمان کردند فهمیدم اینجا دور است. دور از دنیای واقعی و خیال ما. جایی بدتر از بدترین کابوسهایمان.
همان شبی که در سرمای پاییز و از گرسنگی داشتیم از حال میرفتیم و منتظر بودیم که قرچک تحویلمان بگیرد، از همان شب فهمیدم اینجا با اوین فرق دارد. وقتی زنِ مسئول با لخلخ دمپاییهای گشادش آمد، دستکش یکبار مصرف دستش کرد و گفت یکییکی برویم توی اتاقکی شلوغ و شلخته و لخت شویم، من فهمیده بودم جهان متفاوتی اینجا جاری است با مناسبات متفاوت. اعتراض کردم که «دیگر گشتنِ ما چه معنایی دارد!؟ ما را از اوین آوردهاند اینجا.» زن، چپچپ نگاهم کرد، عصبانی و خسته گفت: «گشتنِ اوین بهدردِ خودش میخوره!» پشت به زن دو بار نشستم و پا شدم و دستش را محکم کشید لای پاهایم. بعد اجازه داد بپوشیم و برویم. لحن آدمها عوض شده بود، همهچیز کمی زمختتر بود. قرچک جایی است ته دنیا. دستشوییهای زرد و کاشیشکسته، آبِ شور، بوی تند فاضلاب، سرما و از همه بدتر «بینامی» یا حتی «بدنامی».
در این روزها سیستم گرمایش قرچک از کار افتاده و همه زندانیها مریض و ضعیف شدهاند. دارو در دسترس زندانیها نیست و به خانوادهها اجازه رساندن لباس گرم به عزیزانشان را نمیدهند. یادم میآید در روزهای شلوغِ ژینا، دوستی تعریف میکرد با کلی التماس و انتظار، پزشک قرچک را میبیند و او برایش سونوگرافی «اورژانسی» مینویسد. دمِ درِ بند وقتی از زندانبان میپرسد کِی آماده اعزام به بیمارستان شود، زندانبان نامه پزشک را میخواند و میگوید: «اوووه! نوشته اورژانسی! حداقل یه هفته طول میکشه!» و او را با وحشتِ اینکه مبادا دیر شود، به بند برمیگردانند. امروز خبر آمد که زنی به دلیل عدم رسیدگی پزشکی در قرچک، جانِ عزیزش را از دست داد.
فرزانه بیژنیپور، زندانی جرائم عمومی که در بند شش زندان قرچک محبوس بود، غروب شنبه با احساس لرز و حال بد به بهداری زندان مراجعه کرد اما پزشک زندان گفت که او تمارض میکند. یک بار دیگر همبندیهای فرزانه بیژنیپور او را با حال بد به بهداری بردند اما پزشک به یک قرص مسکن اکتفا کرد. شامگاه، فرزانه بیهوش شد و پس از انتقال به بهداری در همان حال درگذشت. فرزانه اولین قربانی دور و دیر بودن قرچک نیست و نخواهد بود. قرچک دور است و به خبرها دیر میرسد. قرچک دور است و زندگی و ضروریاتش به آنجا دیر میرسند. آنقدر دیر که جانی از دست میرود.
متن کامل:
https://harasswatch.com.com/news/2413/
@harasswatch
قرچک دور است. از همان لحظه که جایی وسط ناکجا پیادهمان کردند فهمیدم اینجا دور است. دور از دنیای واقعی و خیال ما. جایی بدتر از بدترین کابوسهایمان.
همان شبی که در سرمای پاییز و از گرسنگی داشتیم از حال میرفتیم و منتظر بودیم که قرچک تحویلمان بگیرد، از همان شب فهمیدم اینجا با اوین فرق دارد. وقتی زنِ مسئول با لخلخ دمپاییهای گشادش آمد، دستکش یکبار مصرف دستش کرد و گفت یکییکی برویم توی اتاقکی شلوغ و شلخته و لخت شویم، من فهمیده بودم جهان متفاوتی اینجا جاری است با مناسبات متفاوت. اعتراض کردم که «دیگر گشتنِ ما چه معنایی دارد!؟ ما را از اوین آوردهاند اینجا.» زن، چپچپ نگاهم کرد، عصبانی و خسته گفت: «گشتنِ اوین بهدردِ خودش میخوره!» پشت به زن دو بار نشستم و پا شدم و دستش را محکم کشید لای پاهایم. بعد اجازه داد بپوشیم و برویم. لحن آدمها عوض شده بود، همهچیز کمی زمختتر بود. قرچک جایی است ته دنیا. دستشوییهای زرد و کاشیشکسته، آبِ شور، بوی تند فاضلاب، سرما و از همه بدتر «بینامی» یا حتی «بدنامی».
در این روزها سیستم گرمایش قرچک از کار افتاده و همه زندانیها مریض و ضعیف شدهاند. دارو در دسترس زندانیها نیست و به خانوادهها اجازه رساندن لباس گرم به عزیزانشان را نمیدهند. یادم میآید در روزهای شلوغِ ژینا، دوستی تعریف میکرد با کلی التماس و انتظار، پزشک قرچک را میبیند و او برایش سونوگرافی «اورژانسی» مینویسد. دمِ درِ بند وقتی از زندانبان میپرسد کِی آماده اعزام به بیمارستان شود، زندانبان نامه پزشک را میخواند و میگوید: «اوووه! نوشته اورژانسی! حداقل یه هفته طول میکشه!» و او را با وحشتِ اینکه مبادا دیر شود، به بند برمیگردانند. امروز خبر آمد که زنی به دلیل عدم رسیدگی پزشکی در قرچک، جانِ عزیزش را از دست داد.
فرزانه بیژنیپور، زندانی جرائم عمومی که در بند شش زندان قرچک محبوس بود، غروب شنبه با احساس لرز و حال بد به بهداری زندان مراجعه کرد اما پزشک زندان گفت که او تمارض میکند. یک بار دیگر همبندیهای فرزانه بیژنیپور او را با حال بد به بهداری بردند اما پزشک به یک قرص مسکن اکتفا کرد. شامگاه، فرزانه بیهوش شد و پس از انتقال به بهداری در همان حال درگذشت. فرزانه اولین قربانی دور و دیر بودن قرچک نیست و نخواهد بود. قرچک دور است و به خبرها دیر میرسد. قرچک دور است و زندگی و ضروریاتش به آنجا دیر میرسند. آنقدر دیر که جانی از دست میرود.
متن کامل:
https://harasswatch.com.com/news/2413/
@harasswatch
دیدبان آزار
قرچک؛ دور و دیر
یادم میآید در روزهای شلوغِ ژینا، دوستی تعریف میکرد با کلی التماس و انتظار، پزشک قرچک را میبیند و او برایش سونوگرافی «اورژانسی» مینویسد. دمِ درِ بند وقتی از زندانبان میپرسد کِی آماده اعزام به بیمارستان شود، زندانبان نامه پزشک را میخواند و میگ
ديدبان آزار
Photo
🔹«ازدواج بردگی جنسی نیست»
دادگاه حقوق بشر اروپا در محکومیت فرانسه اعلام کرد زنی که از برقراری رابطه جنسی با همسرش امتناع کند، در مقوله طلاق مقصر شمرده نمیشود. همسر زن ۶۹ساله، اجتناب زن از برقراری رابطه جنسی، را قصور زن و دلیل درخواست طلاق عنوان کرده بود و این دلیل توسط دادگاه فرانسه پذیرفته شد.
دادگاه حقوق بشر اروپا متفقالقول رای داد که طلاق بر این مبنی، نقض حق زن بر حریم زندگی خصوصی و خانوادگی بوده، حقی که در کنوانسیون اروپایی حقوق بشر تضمین شده است. دادگاه علیه فرانسه رای داد و گفن زنی که از برقراری رابطه جنسی با همسرش اجتناب میکند، نباید در بحث طلاق غیرتوافقی، توسط دادگاه مقصر شمرده شود.
این زن در حومه غربی پاریس زندگی میکرد و با طلاق جدل و مخالفتی نداشت، اعتراض او به دلیلی که بود بر اساس آن درخواست طلاق در دادگاه فرانسوی پذیرفته شد؛ سکس نکردن با همسر. دادگاه حقوق بشر اروپا اعلام کرد هرگونه مفهوم وظایف زناشویی باید «رضایت» را اساس و بنیاد روابط جنسی قرار دهد. دادگاه نتیجه گرفت که «چنین وظیفهای در ازدواج، خلاف آزادی جنسی و حق خودمختاری بدنی است.»
این زن و همسرش، در سال ۱۹۸۴ ازدواج کردند و چهار فرزند از جمله یک دختر دارای معلولیت داشتند. این دختر به حضور و مراقبت دائمی نیاز داشت و مادر در این سالها این نقش را به عهده گرفت. رابطه زن و مرد پس از تولد اولین فرزند، رو به زوال رفت و زن در سال ۱۹۹۲ دچار مشکلات سلامتی شد. به گفته دادگاه، در سال ۲۰۰۲، مرد خشونت فیزیکی و کلامی علیه زن را آغاز کرد. در سال ۲۰۰۴، زن برقراری رابطه جنسی با همسرش را متوقف کرد و در سال ۲۰۱۲ درخواست طلاق را ارائه کرد. در سال ۲۰۱۹، دادگاه تجدید نظر در ورسای، شکایات زن را رد کرد و طرف همسرش را گرفت. او شکایت خود را در سال ۲۰۲۱ به دادگاه حقوق بشر اروپا برد.
پرونده او توسط گروه حامی حقوق زنان در فرانسه حمایت شد؛ بنیاد زنان و کلکتیو فمینیستی علیه تجاوز. دو گروه در بیانیهای مشترک در سال ۲۰۲۱ اعلام کردند: «ازدواج، بردگی جنسی نیست. قضات فرانسوی همچنان دیدگاههای کهنه خود درباره ازدواج را تحمیل میکنند. در حالی که تحت قانون فرانسه، دیگر اجبار "وظیفه ازدواج" وجود ندارد هیچ قانونی زوجین را مجبور به برقراری رابطه جنسی نمیکند.»
متن کامل:
https://harasswatch.com.com/news/2417/
@harasswatch
دادگاه حقوق بشر اروپا در محکومیت فرانسه اعلام کرد زنی که از برقراری رابطه جنسی با همسرش امتناع کند، در مقوله طلاق مقصر شمرده نمیشود. همسر زن ۶۹ساله، اجتناب زن از برقراری رابطه جنسی، را قصور زن و دلیل درخواست طلاق عنوان کرده بود و این دلیل توسط دادگاه فرانسه پذیرفته شد.
دادگاه حقوق بشر اروپا متفقالقول رای داد که طلاق بر این مبنی، نقض حق زن بر حریم زندگی خصوصی و خانوادگی بوده، حقی که در کنوانسیون اروپایی حقوق بشر تضمین شده است. دادگاه علیه فرانسه رای داد و گفن زنی که از برقراری رابطه جنسی با همسرش اجتناب میکند، نباید در بحث طلاق غیرتوافقی، توسط دادگاه مقصر شمرده شود.
این زن در حومه غربی پاریس زندگی میکرد و با طلاق جدل و مخالفتی نداشت، اعتراض او به دلیلی که بود بر اساس آن درخواست طلاق در دادگاه فرانسوی پذیرفته شد؛ سکس نکردن با همسر. دادگاه حقوق بشر اروپا اعلام کرد هرگونه مفهوم وظایف زناشویی باید «رضایت» را اساس و بنیاد روابط جنسی قرار دهد. دادگاه نتیجه گرفت که «چنین وظیفهای در ازدواج، خلاف آزادی جنسی و حق خودمختاری بدنی است.»
این زن و همسرش، در سال ۱۹۸۴ ازدواج کردند و چهار فرزند از جمله یک دختر دارای معلولیت داشتند. این دختر به حضور و مراقبت دائمی نیاز داشت و مادر در این سالها این نقش را به عهده گرفت. رابطه زن و مرد پس از تولد اولین فرزند، رو به زوال رفت و زن در سال ۱۹۹۲ دچار مشکلات سلامتی شد. به گفته دادگاه، در سال ۲۰۰۲، مرد خشونت فیزیکی و کلامی علیه زن را آغاز کرد. در سال ۲۰۰۴، زن برقراری رابطه جنسی با همسرش را متوقف کرد و در سال ۲۰۱۲ درخواست طلاق را ارائه کرد. در سال ۲۰۱۹، دادگاه تجدید نظر در ورسای، شکایات زن را رد کرد و طرف همسرش را گرفت. او شکایت خود را در سال ۲۰۲۱ به دادگاه حقوق بشر اروپا برد.
پرونده او توسط گروه حامی حقوق زنان در فرانسه حمایت شد؛ بنیاد زنان و کلکتیو فمینیستی علیه تجاوز. دو گروه در بیانیهای مشترک در سال ۲۰۲۱ اعلام کردند: «ازدواج، بردگی جنسی نیست. قضات فرانسوی همچنان دیدگاههای کهنه خود درباره ازدواج را تحمیل میکنند. در حالی که تحت قانون فرانسه، دیگر اجبار "وظیفه ازدواج" وجود ندارد هیچ قانونی زوجین را مجبور به برقراری رابطه جنسی نمیکند.»
متن کامل:
https://harasswatch.com.com/news/2417/
@harasswatch
ديدبان آزار
Video
🔹سیاست اکولوژی، زنان، خیزشها و آینده سرزمینی ایران
در این ارائه نسترن صارمی میکوشد خوانشی از نسبت خیزشهای سالهای اخیر در ایران را در نسبت با بحرانهای زیست محیطی و اکولوژیکی سرزمینی آن ارائه کند. در این ارائه فشرده، از تحول آگاهی خود به عنوان کنشگر محیط زیست در مسیر خیزشهای رخ داده – در سپهر سیاسی پسا 88- آغاز میکند: از مواجهه با بنبستهای کنشگری مدنی- که بر اصل آگاهی بخشی، اصلاح سبک زندگی و نمایندگی و چانه زنی برای اثرگذاری در فرایندهای تصمیم سازی بنا شده بود، تا مشاهده خیزشهای پیاپی در سالهای اخیر (از قیام آب در خوزستان تا قیام ژینا- مشخصا در ایذه، بلوچستان و کردستان)، که مسئله بهره کشی از منابع طبیعی و تخریب زیست بوم و زندگیهای وابسته به آن را به عنوان بخشی جدایی ناپدیر از عرصه نبرد بر سر امکانهای زندگی مرئی کرد. مبارزهای که البته انعکاسی در خوری در سپهر عمومی مسلط نداشته است. در ترسیم علل این بحرانها، ارائه دهنده از مفاهیمی چون رژیم مالکیتی و حقوقی مسلط، فرایندهای استعماری توسعه و سلب مالکیت از عموم که هم بسته الگوی فضایی-زمانی تولید دولت ملی است کمک میگیرد. این رژیمهای مسلط الگوهای مشخصی از توسعه و انباشت سرمایه را نیز شکل دادهاند که متناظر با یک ساخت طبقاتی مشخص (انباشت سرمایه در دست اقلیت توانگر و رانتیر) و تورم روز افزون مرکز در برابر حاشیه بوده است. به علاوه، برای واکاوی انگارههای مسلط از توسعه در تاریخ ایران مدرن، نگارنده به سراغ فیلمهایی از سینمای سالهای نخست پس از انقلاب میرود که از تخیل تکنیکی-اجتماعی مسلطی پرده برمیدارند که فهم رایج از توسعه را در ایران شکل داده است و نشان میدهند که چگونه سلب مالکیت شدگان در دهههای منتهی به انقلاب در تلاش برای باز پس گیری امکانهای زندگی برای خود و خاک و آب و زمینشان ناکام ماندهاند.
پرسش اما بر جای خود باقی است: در چه شرایطی نیروی اجتماعی و جامعه محلی میتواند امکانهای زندگی خود را از انقیاد این رژیمهای مسلط تصرف و استعمار رها کرده و کنترل منابع حیاتی خود را بدست بگیرد؟ پاسخ به این پرسش نه از خلال توصیههای تجویزی چون "مشارکت دادن جامعه محلی"، "اصلاح اسناد بالادستی" یا "توجه به تمرکززدایی در عرصه سیاستگذاری"، که با بازگشت به عرصه اجتماعی-سیاسی نبردهای در جریان و تلاش برای ایجاد ابزارهای تحقق و اعمال قدرت نیروهای مردمی از پایین ممکن میشود. در اینجا به نزاع بر سر تخیل اجتماعی-سیاسی جنبش زن، زندگی، آزادی برمیگردیم: اتخاذ رویکرد اکو فمینیستی و ترجمان سیاسی آن در واقع همان صف آرایی در برابر "مرد، میهن آبادی" در عرصههای متکثر است. گزارهای که به واقع تاریخ فشرده دولت-ملت سازی و توسعه گرایی غالب در ایران را به خوبی توضیح میدهد. اما تمرکززدایی از این سامانه تاریخی صرفا موضوعی برای جدالهای روز سیاسی در عرصه عمومی نیست؛ بلکه پیش شرط دستیابی به آن قدرتیابی انقلابی (تعین و مادیت دادن به عاملیت سیاسی مردم از پایین) جامعه است. فهم تفاوت انواع عاملیتهای اجتماعی- اعم از مدنی، خیزشی، جنبشی و انقلابی- و برهمکنش آنها و کوشیدن برای فراهم آوردن شرایط امکان همبستگی میان آنها، افقی است که میتواند امکانها و بالقوگیهای نهفته در زن، زندگی، آزادی را در برابر سامانه تاریخی مرد، میهن، آبادی فراهم کند.
ویدئوی کامل ارائه:
https://www.youtube.com/watch?v=viSP7-BfZs4&list=PLeHuPvPunYVCVvienmDmdlzYITUn-5QDd&index=4
@harasswatch
در این ارائه نسترن صارمی میکوشد خوانشی از نسبت خیزشهای سالهای اخیر در ایران را در نسبت با بحرانهای زیست محیطی و اکولوژیکی سرزمینی آن ارائه کند. در این ارائه فشرده، از تحول آگاهی خود به عنوان کنشگر محیط زیست در مسیر خیزشهای رخ داده – در سپهر سیاسی پسا 88- آغاز میکند: از مواجهه با بنبستهای کنشگری مدنی- که بر اصل آگاهی بخشی، اصلاح سبک زندگی و نمایندگی و چانه زنی برای اثرگذاری در فرایندهای تصمیم سازی بنا شده بود، تا مشاهده خیزشهای پیاپی در سالهای اخیر (از قیام آب در خوزستان تا قیام ژینا- مشخصا در ایذه، بلوچستان و کردستان)، که مسئله بهره کشی از منابع طبیعی و تخریب زیست بوم و زندگیهای وابسته به آن را به عنوان بخشی جدایی ناپدیر از عرصه نبرد بر سر امکانهای زندگی مرئی کرد. مبارزهای که البته انعکاسی در خوری در سپهر عمومی مسلط نداشته است. در ترسیم علل این بحرانها، ارائه دهنده از مفاهیمی چون رژیم مالکیتی و حقوقی مسلط، فرایندهای استعماری توسعه و سلب مالکیت از عموم که هم بسته الگوی فضایی-زمانی تولید دولت ملی است کمک میگیرد. این رژیمهای مسلط الگوهای مشخصی از توسعه و انباشت سرمایه را نیز شکل دادهاند که متناظر با یک ساخت طبقاتی مشخص (انباشت سرمایه در دست اقلیت توانگر و رانتیر) و تورم روز افزون مرکز در برابر حاشیه بوده است. به علاوه، برای واکاوی انگارههای مسلط از توسعه در تاریخ ایران مدرن، نگارنده به سراغ فیلمهایی از سینمای سالهای نخست پس از انقلاب میرود که از تخیل تکنیکی-اجتماعی مسلطی پرده برمیدارند که فهم رایج از توسعه را در ایران شکل داده است و نشان میدهند که چگونه سلب مالکیت شدگان در دهههای منتهی به انقلاب در تلاش برای باز پس گیری امکانهای زندگی برای خود و خاک و آب و زمینشان ناکام ماندهاند.
پرسش اما بر جای خود باقی است: در چه شرایطی نیروی اجتماعی و جامعه محلی میتواند امکانهای زندگی خود را از انقیاد این رژیمهای مسلط تصرف و استعمار رها کرده و کنترل منابع حیاتی خود را بدست بگیرد؟ پاسخ به این پرسش نه از خلال توصیههای تجویزی چون "مشارکت دادن جامعه محلی"، "اصلاح اسناد بالادستی" یا "توجه به تمرکززدایی در عرصه سیاستگذاری"، که با بازگشت به عرصه اجتماعی-سیاسی نبردهای در جریان و تلاش برای ایجاد ابزارهای تحقق و اعمال قدرت نیروهای مردمی از پایین ممکن میشود. در اینجا به نزاع بر سر تخیل اجتماعی-سیاسی جنبش زن، زندگی، آزادی برمیگردیم: اتخاذ رویکرد اکو فمینیستی و ترجمان سیاسی آن در واقع همان صف آرایی در برابر "مرد، میهن آبادی" در عرصههای متکثر است. گزارهای که به واقع تاریخ فشرده دولت-ملت سازی و توسعه گرایی غالب در ایران را به خوبی توضیح میدهد. اما تمرکززدایی از این سامانه تاریخی صرفا موضوعی برای جدالهای روز سیاسی در عرصه عمومی نیست؛ بلکه پیش شرط دستیابی به آن قدرتیابی انقلابی (تعین و مادیت دادن به عاملیت سیاسی مردم از پایین) جامعه است. فهم تفاوت انواع عاملیتهای اجتماعی- اعم از مدنی، خیزشی، جنبشی و انقلابی- و برهمکنش آنها و کوشیدن برای فراهم آوردن شرایط امکان همبستگی میان آنها، افقی است که میتواند امکانها و بالقوگیهای نهفته در زن، زندگی، آزادی را در برابر سامانه تاریخی مرد، میهن، آبادی فراهم کند.
ویدئوی کامل ارائه:
https://www.youtube.com/watch?v=viSP7-BfZs4&list=PLeHuPvPunYVCVvienmDmdlzYITUn-5QDd&index=4
@harasswatch
YouTube
روز سوم / پنل سوم
ارتباط سیاست های اقتصادی ناعادلانه با تشدید جنایات علیه زمین و زنان در ساختار جمهوری اسلامی
پردیس گودرزیان
شناخت اکوفمینیسم در چارچوب شعار زن زندگی آزادی
شکوفه دزفولی
اکولوژی سیاسی خیزش انقلابی ژینا
ندا هوشنگ
سیاست اکولوژی، زنان، خیزشها و آینده سرزمینی…
پردیس گودرزیان
شناخت اکوفمینیسم در چارچوب شعار زن زندگی آزادی
شکوفه دزفولی
اکولوژی سیاسی خیزش انقلابی ژینا
ندا هوشنگ
سیاست اکولوژی، زنان، خیزشها و آینده سرزمینی…