Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/group-telegram/post.php on line 37

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/post/heyran_s/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/group-telegram/post.php on line 50
واهمه‌! | Telegram Webview: heyran_s/25892 -
Telegram Group & Telegram Channel
دل‌درد دارد روانی‌ام می‌کند بچه. تمام این‌ها برای خاطرِ توست بچه. برای تویِ احتمالی، در سال‌های آینده‌ی زندگی‌ام. دل‌درد دارد روانی‌ام می‌کند و سال‌هاست که این دردها برای خاطر توست بچه. وسط خیابان گریه می‌کنم و برای خاطر توست بچه. از آدم‌ها در ثانیه دلگیر می‌شوم و این‌ها برای خاطر توست بچه. سر مامان داد می‌زنم، کیسه‌ی آب گرم را با خودم به خیابان می‌برم، از بوی خون وحشت‌زده می‌شوم و تمام این‌ها برای خاطر توست بچه... هیچ نمی‌دانم که اصلا در حضورت قطعیتی هست یا نه؟ می‌دانم که اگر بیایی، یک‌روز قرار است توی صورتم فریاد بکشی که چرا تورا زاییدم. و بعد من گریه کنم و از خودم بپرسم واقعا چرا؟ می‌دانم قرار است شب‌های بی‌خوابی را جیغ بکشی و من با گریه از خودم بپرسم چرا؟ می‌دانم وقتی بندنافت بیوفتد، وقتی ده روزت تمام شود و توی خانه‌ی کوچکمان من بمانم و تو، قرار است با گریه از خودم بپرسم چرا؟ می‌دانم که وقتی برایت لالایی می‌خوانم، قرار است از خودم بپرسم چرا؟ چون لالایی خواندن را بلد نیستم. چون تمام لالایی‌هایی که بلدم حزن‌انگیزند. چون نهایتا در تاریکیِ شب برایت تفنگ دسته نقره می‌خوانم و شعرهای غم‌ناک شهریار را.. می‌دانم که وقتی چیزی را به آرامی کنار لاله‌ی گوشت زمزمه می‌کنم، قرار است از خودم بپرسم چرا؟ می‌دانم که بانگِ صدایت که یک‌روز در اواسط چهارده پانزده سالگی داد زده‌ای که چرا تورا زاییدم، تا آخر عمر توی گوشم زنگ می‌زند. می‌دانم که با زاییدنت به بزرگ‌ترین بحرانِ معنای زندگی‌ام برمی‌خورم. حتا حالا گریه‌ام گرفته بچه. از فکر کردن به تو گریه‌ام می‌گیرد حتا...
از تصور نوزادی‌ات، واکسنت، دندان در آوردنت، گریه‌های شب هنگامت، زبان باز کردنت، برای اولین‌بار مامان گفتنت... از تصور تو گریه‌ام می‌گیرد.
مطمئن نیستم که حاضرم تمام زنانگی‌ام را وقف تو کنم یا نه. گاهی از تو می‌ترسم. از اینکه هنوز نیامده‌ای، دردسرهایت ماه به ماه هست...
مطمئن نیستم که این بدیختی‌ها به یک مامان گفتنت می‌ارزد یا نه. مطمئن نیستم که اگر روزی بپرسی چرا زاییدمت، جوابی داشته باشم...
دیگر به هیچ‌چیز مطمئن نیستم. همه‌چیز روی مرز شک ایستاده و من می‌ترسم. از خون‌ریزی‌های ماه به ماه، از دل‌دردهای وحشتناک، از غصه‌ی بی‌حد، از تمام چیزهایی که عواقب تو هستند می‌ترسم.
اما تو را با تمام واهمه‌ام دوست دارم.. و بی‌شک برای تو باز هم خواهم نوشت؛ که بدانی مادرت در آستانه‌ی جوانی، برای خاطرِ تو، که یک بچه‌ی احتمالی هستی، درد می‌کشید...

#شرح‌وقایع #موقت



group-telegram.com/heyran_s/25892
Create:
Last Update:

دل‌درد دارد روانی‌ام می‌کند بچه. تمام این‌ها برای خاطرِ توست بچه. برای تویِ احتمالی، در سال‌های آینده‌ی زندگی‌ام. دل‌درد دارد روانی‌ام می‌کند و سال‌هاست که این دردها برای خاطر توست بچه. وسط خیابان گریه می‌کنم و برای خاطر توست بچه. از آدم‌ها در ثانیه دلگیر می‌شوم و این‌ها برای خاطر توست بچه. سر مامان داد می‌زنم، کیسه‌ی آب گرم را با خودم به خیابان می‌برم، از بوی خون وحشت‌زده می‌شوم و تمام این‌ها برای خاطر توست بچه... هیچ نمی‌دانم که اصلا در حضورت قطعیتی هست یا نه؟ می‌دانم که اگر بیایی، یک‌روز قرار است توی صورتم فریاد بکشی که چرا تورا زاییدم. و بعد من گریه کنم و از خودم بپرسم واقعا چرا؟ می‌دانم قرار است شب‌های بی‌خوابی را جیغ بکشی و من با گریه از خودم بپرسم چرا؟ می‌دانم وقتی بندنافت بیوفتد، وقتی ده روزت تمام شود و توی خانه‌ی کوچکمان من بمانم و تو، قرار است با گریه از خودم بپرسم چرا؟ می‌دانم که وقتی برایت لالایی می‌خوانم، قرار است از خودم بپرسم چرا؟ چون لالایی خواندن را بلد نیستم. چون تمام لالایی‌هایی که بلدم حزن‌انگیزند. چون نهایتا در تاریکیِ شب برایت تفنگ دسته نقره می‌خوانم و شعرهای غم‌ناک شهریار را.. می‌دانم که وقتی چیزی را به آرامی کنار لاله‌ی گوشت زمزمه می‌کنم، قرار است از خودم بپرسم چرا؟ می‌دانم که بانگِ صدایت که یک‌روز در اواسط چهارده پانزده سالگی داد زده‌ای که چرا تورا زاییدم، تا آخر عمر توی گوشم زنگ می‌زند. می‌دانم که با زاییدنت به بزرگ‌ترین بحرانِ معنای زندگی‌ام برمی‌خورم. حتا حالا گریه‌ام گرفته بچه. از فکر کردن به تو گریه‌ام می‌گیرد حتا...
از تصور نوزادی‌ات، واکسنت، دندان در آوردنت، گریه‌های شب هنگامت، زبان باز کردنت، برای اولین‌بار مامان گفتنت... از تصور تو گریه‌ام می‌گیرد.
مطمئن نیستم که حاضرم تمام زنانگی‌ام را وقف تو کنم یا نه. گاهی از تو می‌ترسم. از اینکه هنوز نیامده‌ای، دردسرهایت ماه به ماه هست...
مطمئن نیستم که این بدیختی‌ها به یک مامان گفتنت می‌ارزد یا نه. مطمئن نیستم که اگر روزی بپرسی چرا زاییدمت، جوابی داشته باشم...
دیگر به هیچ‌چیز مطمئن نیستم. همه‌چیز روی مرز شک ایستاده و من می‌ترسم. از خون‌ریزی‌های ماه به ماه، از دل‌دردهای وحشتناک، از غصه‌ی بی‌حد، از تمام چیزهایی که عواقب تو هستند می‌ترسم.
اما تو را با تمام واهمه‌ام دوست دارم.. و بی‌شک برای تو باز هم خواهم نوشت؛ که بدانی مادرت در آستانه‌ی جوانی، برای خاطرِ تو، که یک بچه‌ی احتمالی هستی، درد می‌کشید...

#شرح‌وقایع #موقت

BY واهمه‌!


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/heyran_s/25892

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

"Someone posing as a Ukrainian citizen just joins the chat and starts spreading misinformation, or gathers data, like the location of shelters," Tsekhanovska said, noting how false messages have urged Ukrainians to turn off their phones at a specific time of night, citing cybersafety. In the United States, Telegram's lower public profile has helped it mostly avoid high level scrutiny from Congress, but it has not gone unnoticed. "And that set off kind of a battle royale for control of the platform that Durov eventually lost," said Nathalie Maréchal of the Washington advocacy group Ranking Digital Rights. Recently, Durav wrote on his Telegram channel that users' right to privacy, in light of the war in Ukraine, is "sacred, now more than ever." "The inflation fire was already hot and now with war-driven inflation added to the mix, it will grow even hotter, setting off a scramble by the world’s central banks to pull back their stimulus earlier than expected," Chris Rupkey, chief economist at FWDBONDS, wrote in an email. "A spike in inflation rates has preceded economic recessions historically and this time prices have soared to levels that once again pose a threat to growth."
from in


Telegram واهمه‌!
FROM American