میدانی که گورستان بود
🔹 در دوران قاجار، محوطه پشت دروازه مسجد(میدان مشتاقیه) تا حوالی خیابان هفده شهریور و مناطق مجاور، قبرستان عمومی شهر محسوب میشد و تا سال ۱۳۱۰ نیز به همین صورت بود، تا این که در زمان استانداری سید مصطفی کاظمی، قبرستان را تخریب کردند و میدانی احداث شد که با توجه به وجود مقبره مشتاق علیشاه، این میدان هم به میدان مشتاقیه شهرت یافت.
🔹 در حال حاضر، وجود مزار مشتاقیه، مزار آقا (آیت الله سید جواد شیرازی)، مزار سادات سجادی، مزار شیخ نعمت الله بحرینی و ... که هنوز در حول و حوش میدان مشتاقیه به چشم میخورد، یادگاری از آن دوران است.
غسالخانه عمومی شهر نیز روبروی در مسجد جامع (خیابان شریعتی) بوده است، یعنی محل فعلی سازمان انتقال خون، در گذشته غسالخانه بوده است.
منبع: کتاب کرمان در نگارخانه تاریخ
@kermanmosavar
🔹 در دوران قاجار، محوطه پشت دروازه مسجد(میدان مشتاقیه) تا حوالی خیابان هفده شهریور و مناطق مجاور، قبرستان عمومی شهر محسوب میشد و تا سال ۱۳۱۰ نیز به همین صورت بود، تا این که در زمان استانداری سید مصطفی کاظمی، قبرستان را تخریب کردند و میدانی احداث شد که با توجه به وجود مقبره مشتاق علیشاه، این میدان هم به میدان مشتاقیه شهرت یافت.
🔹 در حال حاضر، وجود مزار مشتاقیه، مزار آقا (آیت الله سید جواد شیرازی)، مزار سادات سجادی، مزار شیخ نعمت الله بحرینی و ... که هنوز در حول و حوش میدان مشتاقیه به چشم میخورد، یادگاری از آن دوران است.
غسالخانه عمومی شهر نیز روبروی در مسجد جامع (خیابان شریعتی) بوده است، یعنی محل فعلی سازمان انتقال خون، در گذشته غسالخانه بوده است.
منبع: کتاب کرمان در نگارخانه تاریخ
@kermanmosavar
نمایی از مقبره مشتاقیه (سه گنبدان) و قبرستان عمومی شهر در یک روز برفی.
منبع: کتاب کرمان در نگارخانه تاریخ
@kermanmosavar
منبع: کتاب کرمان در نگارخانه تاریخ
@kermanmosavar
نمایی از قلعه دختر
این عکس توسط الا کنستانس سایکس (خواهر ژنرال سر پرسی سایکس) گرفته شده است. او به همراه برادرش در سال ۱۲۷۳ ش/ ۱۸۹۴ م. برای افتتاح کنسولگری انگلیس در کرمان، به این منطقه آمدند.
منبع: کتاب کرمان در نگارخانه تاریخ
@kermanmosavar
این عکس توسط الا کنستانس سایکس (خواهر ژنرال سر پرسی سایکس) گرفته شده است. او به همراه برادرش در سال ۱۲۷۳ ش/ ۱۸۹۴ م. برای افتتاح کنسولگری انگلیس در کرمان، به این منطقه آمدند.
منبع: کتاب کرمان در نگارخانه تاریخ
@kermanmosavar
قلعهای که تسخیر شد
میگویند دختر فرمانروای «گواشیر» در عصر مادها کرمی جادویی داشت که شانس و قدرت به همراه داشت و قلعه دختر، دست نیافتنی و شکست ناپذیر بود تا اینکه با دسیسه یکی از کنیزان، کرم را کشتند و قلعه به دست دشمن افتاد.
«قلعه دختر» کرمان که به «قلعه کهنه» نیز مشهور است، از قدیمیترین قلعههای ایران است که بر فراز کوهی کم ارتفاع در همسایگی «قلعه اردشیر» در خاور شهر کرمان قرار دارد.
این عکسهای قدیمی که توسط «آرنولد هنری ساویچ لندور» در حدود ۱۲۸۳ ش/ ۱۹۰۴ م. گرفته شده، نمایی از قلعه را نشان میدهد. در عکس دیگر، قبرستان اطراف قلعه دختر مشاهده میشود.
منبع: کتاب کرمان در نگارخانه تاریخ
@kermanmosavar
میگویند دختر فرمانروای «گواشیر» در عصر مادها کرمی جادویی داشت که شانس و قدرت به همراه داشت و قلعه دختر، دست نیافتنی و شکست ناپذیر بود تا اینکه با دسیسه یکی از کنیزان، کرم را کشتند و قلعه به دست دشمن افتاد.
«قلعه دختر» کرمان که به «قلعه کهنه» نیز مشهور است، از قدیمیترین قلعههای ایران است که بر فراز کوهی کم ارتفاع در همسایگی «قلعه اردشیر» در خاور شهر کرمان قرار دارد.
این عکسهای قدیمی که توسط «آرنولد هنری ساویچ لندور» در حدود ۱۲۸۳ ش/ ۱۹۰۴ م. گرفته شده، نمایی از قلعه را نشان میدهد. در عکس دیگر، قبرستان اطراف قلعه دختر مشاهده میشود.
منبع: کتاب کرمان در نگارخانه تاریخ
@kermanmosavar
نمایی از بیمارستان نوریه در دوره پهلوی اول
در عکس یدالله خان ابراهیمی (فرزند واقف و متولی وقت بیمارستان)، میرزا حسین جودت (رئیس وقت معارف کرمان) و دکتر علی ایرانی کرمانی (رئیس وقت بیمارستان) حضور دارند.
این بیمارستان توسط نورالله خان ابراهیمی (فرزند حاج خسروخان و نوه ابراهیمخان ظهیرالدوله) در سال ۱۲۹۹ ش/ ۱۹۲۰ م. احداث شده است.
منبع: کتاب کرمان در نگارخانه تاریخ
@kermanmosavar
در عکس یدالله خان ابراهیمی (فرزند واقف و متولی وقت بیمارستان)، میرزا حسین جودت (رئیس وقت معارف کرمان) و دکتر علی ایرانی کرمانی (رئیس وقت بیمارستان) حضور دارند.
این بیمارستان توسط نورالله خان ابراهیمی (فرزند حاج خسروخان و نوه ابراهیمخان ظهیرالدوله) در سال ۱۲۹۹ ش/ ۱۹۲۰ م. احداث شده است.
منبع: کتاب کرمان در نگارخانه تاریخ
@kermanmosavar
در ورودی کنسولگری انگلیس در کرمان
به رغم آن که در دوره قاجاریه، کلیه تشکیلات و نهادها در حدود ارگ دولتی بودند و انگلیسیها نیز میتوانستند در این منطقه، کنسولگری خود را دایر کنند، اما بیشک گذشته از خوش و آب هوا بودن منطقه زریسف، دوری این منطقه از شهر جهت پنهان پنهان ماندن فعالیتها و رفت و آمد افراد، این محل را جهت افتتاح کنسولگری انتخاب کردند.
منبع: کتاب کرمان در نگارخانه تاریخ
@kermanmosavar
به رغم آن که در دوره قاجاریه، کلیه تشکیلات و نهادها در حدود ارگ دولتی بودند و انگلیسیها نیز میتوانستند در این منطقه، کنسولگری خود را دایر کنند، اما بیشک گذشته از خوش و آب هوا بودن منطقه زریسف، دوری این منطقه از شهر جهت پنهان پنهان ماندن فعالیتها و رفت و آمد افراد، این محل را جهت افتتاح کنسولگری انتخاب کردند.
منبع: کتاب کرمان در نگارخانه تاریخ
@kermanmosavar
Forwarded from ✍️ محسن جلالپور
زخم ملی
▪️«پنج ساعت پیش بم فرو ریخته اما هنوز دو دلم که برم یا نرم. اصلن برا چی باید برم؟ برای تم بیاتی که از زلزله طبس تو ذهنم مونده و میخوام از شرش خلاص شم یا اینکه تو بم چیزی هست که داره منو صدا میکنه. میرم مگه میشه مث قبر به زمین چسبید و به بم نرفت تا نگن فلانی فرصت طلبه؟... پس میرم. اما چه جور میشه جلوی چشم آدمای ماتم زده به بازیگر فیلم گفت: نه، نشد... برو دوباره بیا. سعی کن حست بیشتر باشه. نشون بده که کوه روی دوشاته.»
▪️ فیلم «بیدار شو آرزو» که روایتگر ویرانیهای زلزله بم است، با همین یادداشت کوتاه کیانوش عیاری در تیتراژ آغاز میشود و بعد ساعتی را میبینیم که روی دیوار برای خودش تیک تیک میکند و لحظهای بعد که همه چیز فرو میریزد.
این فیلم، داستان خانمی را روایت میکند که در یکی از روستاهای نزدیک بم معلم است. زلزله که میآید زیر آوار میماند اما به سختی جان خود را نجات میدهد اما دوست و هماتاقیاش، زیر آوار میماند و جانش را از دست میدهد. خانم معلم از روستایی که با خاک یکسان شده، بیرون میرود تا برای بیرون کشیدن آدمها کمک بیاورد اما وقتی به بم میرسد، تازه میفهم چه فاجعهای رخ داده است. کیانوش عیاری که ظاهرا ساعاتی پس از زلزله، به بم سفر کرده، تصویرهای تکاندهندهای از ویرانی این شهر ثبت کرده است. تصورم این است که کیانوش عیاری در فیلم «بیدار شو آرزو» بهت و سرگشتگی خود را از آن همه ویرانی و درد، به شخصیت اصلی فیلم- خانم معلم- انتقال داده و در حقیقت خود اوست که در ویرانههای بم دنبال چیزی میگردد.
▪️ بیست سال از زلزله بم گذشته و هنوز کسی واقعیت را از زیر آن همه ویرانی بیرون نیاورده است. بیست سال از آن روزها میگذرد اما زخمش هنوز بوی خون میدهد. خاکش هنوز بوی غم میدهد. بعضی زخمها ممکن است روی سر و صورت و تن دیگران بنشینند اما دردشان در وجود همه احساس میشود. بعضی زخمها میآیند که بمانند و به قول صادق هدایت، مثل خوره در انزوا روح را آهسته میخورند و میتراشند.
بعضی داغها، بعضی رنجها و بعضی بغضها ملیاند. به گمانم زخم بم همین گونه است. ملی است و به همه تعلق دارد.
زخمهای ملی خیلی بیشتر از زخمهای فردی و خانوادگی درد دارند. زخمهای ملی مثل جنگ، مثل زلزله رودبار، مثل ریزش پلاسکو، مثل پرواز 752، مثل فرو ریختن متروپل و مثل خیلی زخمهای دیگر میآیند که بمانند. میآیند که وقتی یادشان بیفتیم، درد همه وجودمان را بگیرد.
▪️هر سال این روزها یاد آن زلزله، روح همه ما را خراش میدهد. آنها که عمق فاجعه را دیدند، احتمالا تا مدتها نتوانستند به زندگی عادی بازگردند. خیلیها هنوز هم نیمههای شب صدای ناله آدمهای زیر آوار مانده را میشنوند.
امروز که سالگرد آن زلزله تکاندهنده است، هم یادی از آن واقعه تلخ کردم و هم بهانهای شد تا یادی از کیانوش عیاری کنیم که این روزها در بستر بیماری است. امیدوارم کیانوش عیاری بزرگوار زودتر از بستر بیماری برخیزد، هرچند بم دیگر بم نمیشود.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
▪️«پنج ساعت پیش بم فرو ریخته اما هنوز دو دلم که برم یا نرم. اصلن برا چی باید برم؟ برای تم بیاتی که از زلزله طبس تو ذهنم مونده و میخوام از شرش خلاص شم یا اینکه تو بم چیزی هست که داره منو صدا میکنه. میرم مگه میشه مث قبر به زمین چسبید و به بم نرفت تا نگن فلانی فرصت طلبه؟... پس میرم. اما چه جور میشه جلوی چشم آدمای ماتم زده به بازیگر فیلم گفت: نه، نشد... برو دوباره بیا. سعی کن حست بیشتر باشه. نشون بده که کوه روی دوشاته.»
▪️ فیلم «بیدار شو آرزو» که روایتگر ویرانیهای زلزله بم است، با همین یادداشت کوتاه کیانوش عیاری در تیتراژ آغاز میشود و بعد ساعتی را میبینیم که روی دیوار برای خودش تیک تیک میکند و لحظهای بعد که همه چیز فرو میریزد.
این فیلم، داستان خانمی را روایت میکند که در یکی از روستاهای نزدیک بم معلم است. زلزله که میآید زیر آوار میماند اما به سختی جان خود را نجات میدهد اما دوست و هماتاقیاش، زیر آوار میماند و جانش را از دست میدهد. خانم معلم از روستایی که با خاک یکسان شده، بیرون میرود تا برای بیرون کشیدن آدمها کمک بیاورد اما وقتی به بم میرسد، تازه میفهم چه فاجعهای رخ داده است. کیانوش عیاری که ظاهرا ساعاتی پس از زلزله، به بم سفر کرده، تصویرهای تکاندهندهای از ویرانی این شهر ثبت کرده است. تصورم این است که کیانوش عیاری در فیلم «بیدار شو آرزو» بهت و سرگشتگی خود را از آن همه ویرانی و درد، به شخصیت اصلی فیلم- خانم معلم- انتقال داده و در حقیقت خود اوست که در ویرانههای بم دنبال چیزی میگردد.
▪️ بیست سال از زلزله بم گذشته و هنوز کسی واقعیت را از زیر آن همه ویرانی بیرون نیاورده است. بیست سال از آن روزها میگذرد اما زخمش هنوز بوی خون میدهد. خاکش هنوز بوی غم میدهد. بعضی زخمها ممکن است روی سر و صورت و تن دیگران بنشینند اما دردشان در وجود همه احساس میشود. بعضی زخمها میآیند که بمانند و به قول صادق هدایت، مثل خوره در انزوا روح را آهسته میخورند و میتراشند.
بعضی داغها، بعضی رنجها و بعضی بغضها ملیاند. به گمانم زخم بم همین گونه است. ملی است و به همه تعلق دارد.
زخمهای ملی خیلی بیشتر از زخمهای فردی و خانوادگی درد دارند. زخمهای ملی مثل جنگ، مثل زلزله رودبار، مثل ریزش پلاسکو، مثل پرواز 752، مثل فرو ریختن متروپل و مثل خیلی زخمهای دیگر میآیند که بمانند. میآیند که وقتی یادشان بیفتیم، درد همه وجودمان را بگیرد.
▪️هر سال این روزها یاد آن زلزله، روح همه ما را خراش میدهد. آنها که عمق فاجعه را دیدند، احتمالا تا مدتها نتوانستند به زندگی عادی بازگردند. خیلیها هنوز هم نیمههای شب صدای ناله آدمهای زیر آوار مانده را میشنوند.
امروز که سالگرد آن زلزله تکاندهنده است، هم یادی از آن واقعه تلخ کردم و هم بهانهای شد تا یادی از کیانوش عیاری کنیم که این روزها در بستر بیماری است. امیدوارم کیانوش عیاری بزرگوار زودتر از بستر بیماری برخیزد، هرچند بم دیگر بم نمیشود.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
در ورودی کنسولگری انگلیس از نمای داخل.
«سر کلارمونت اسکرین» در خاطرات خود (جنگ جهانی در ایران) آورده: «... به زودی دیوارهای دراز باغ «زربف» (زریسف) که از معروفترین باغات حومه کرمان است در برابرمان پدیدار شد و به دروازهای رسیدیم که علامت مخصوص کنسولگری انگلیسی بر زمینهای بیضی شکل رسم شده بر فراز آن پرچم بریتانیا در اهتزاز بود .
@kermanmosavar
«سر کلارمونت اسکرین» در خاطرات خود (جنگ جهانی در ایران) آورده: «... به زودی دیوارهای دراز باغ «زربف» (زریسف) که از معروفترین باغات حومه کرمان است در برابرمان پدیدار شد و به دروازهای رسیدیم که علامت مخصوص کنسولگری انگلیسی بر زمینهای بیضی شکل رسم شده بر فراز آن پرچم بریتانیا در اهتزاز بود .
@kermanmosavar
نمایی از ساختمان کنسولگری انگلیس در کرمان و حضور سر پرسی سایکس، الا کنستانس سایکس، میرزا نصرالله خان شیرازی (مترجم) و ... در عکس
الا سایکس (خواهر ژنرال سایکس) به حدی زندگی در این باغ را دوست داشته که در خاطرات خود (سراسر ایران بر پشت اسب)، سکونت در این محل را از بهترین لحظات زندگی خود دانسته و حتی در هنگام ترک کرمان در آخرین یادداشت خود، از دوری و ترک این باغ، با حزن و اندوه یاد کرده است.
@kermanmosavar
الا سایکس (خواهر ژنرال سایکس) به حدی زندگی در این باغ را دوست داشته که در خاطرات خود (سراسر ایران بر پشت اسب)، سکونت در این محل را از بهترین لحظات زندگی خود دانسته و حتی در هنگام ترک کرمان در آخرین یادداشت خود، از دوری و ترک این باغ، با حزن و اندوه یاد کرده است.
@kermanmosavar
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
استاد ریاضیات
یکی از آموزگاران معروف دیار کرمان، مرحوم پرویز شهریاری است که بدون شک برای همه ما مایه مباهات و افتخار مضاعف است. ایشان ریاضیدان، مترجم، نویسنده، معلم ریاضیات، روزنامهنگار و فعال سیاسی بودند که به خصوص در زمینه آموزش ریاضیات، رنج زیادی کشیدند و میراث ماندگاری به جا گذاشتند.
وی در عرصه علم و آموزش و فرهنگ و سیاست تاریخ معاصر ایران، بیش از چهارصد جلد کتاب در زمینههای ریاضیات، تاریخ، فلسفه و ادبیات تألیف و ترجمه کرده و نیز بیش از هزار عنوان مقاله از او در نشریات مختلف به چاپ رسیدهاست.
این فیلم کوتاه که اطلاعی از سازنده آن ندارم، مروری بر زندگی پر افتخار ایشان است.
یادشان گرامی
@kermanmosavar
یکی از آموزگاران معروف دیار کرمان، مرحوم پرویز شهریاری است که بدون شک برای همه ما مایه مباهات و افتخار مضاعف است. ایشان ریاضیدان، مترجم، نویسنده، معلم ریاضیات، روزنامهنگار و فعال سیاسی بودند که به خصوص در زمینه آموزش ریاضیات، رنج زیادی کشیدند و میراث ماندگاری به جا گذاشتند.
وی در عرصه علم و آموزش و فرهنگ و سیاست تاریخ معاصر ایران، بیش از چهارصد جلد کتاب در زمینههای ریاضیات، تاریخ، فلسفه و ادبیات تألیف و ترجمه کرده و نیز بیش از هزار عنوان مقاله از او در نشریات مختلف به چاپ رسیدهاست.
این فیلم کوتاه که اطلاعی از سازنده آن ندارم، مروری بر زندگی پر افتخار ایشان است.
یادشان گرامی
@kermanmosavar
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
درگذشت بانوی نیکوکار
بانوی نیکوکار و خردمند «مینو رجبینیا» پس از یک دوره بیماری درگذشت.
خانم رجبینیا، همسر شادروان مهندس میرحیدر از مفاخر معماری ایران، معمار و طراح ساختمانهای دانشگاه شهید باهنر کرمان بود که ایشان هم در شهریورماه سال 1400 درگذشت.
@kermanmosavar
بانوی نیکوکار و خردمند «مینو رجبینیا» پس از یک دوره بیماری درگذشت.
خانم رجبینیا، همسر شادروان مهندس میرحیدر از مفاخر معماری ایران، معمار و طراح ساختمانهای دانشگاه شهید باهنر کرمان بود که ایشان هم در شهریورماه سال 1400 درگذشت.
@kermanmosavar
Forwarded from ✍️ محسن جلالپور
سرزمین خشکیده
شواهد نشان میدهد تابستان سختی پیش رو داریم. تابستان سخت یعنی به همه مشکلات فعلی، قطعی آب و برق را هم اضافه کنیم.
یعنی سال آینده در کنار ترافیک و آلودگی و تحریم و تورم و رکود و مهاجرت و تنشهای داخلی و تنشهای منطقهای و شوکهای سیاسی و اقتصادی و تداوم گرمای هوا ، دولت ناچار است هم آب را قطع کند و هم برق را.
ایرادی ندارد، ما یک ملت هستیم و گاهی باید کنار هم سختیها را تحمل کنیم اما این تحمل جمعی زمانی معنی پیدا میکند که تصمیمگیران کشور به درستی سیاستگذاری کنند و به موقع تصمیم بگیرند.
به طور مثال شواهد نشان میدهد میزان بارندگی امسال در برخی مناطق بیش از 50 درصد کاهش یافته و اگر همین روند ادامه پیدا کند، به طور قطع سال آینده در خیلی از شهرها آب برای نوشیدن نخواهیم داشت. چنین وضعیتی در هر کشوری میتواند ساختار تصمیمگیری را به لرزه درآورد و استیضاح چند وزیر و سقوط دولت را به دنبال داشته باشد اما در ایران آب از آب تکان نمیخورد.
گاهی با پدیدههایی مواجه میشویم که ناگهانی به وجود میآیند و همه را غافلگیر میکنند اما خشکسالی و خشکیدگی سرزمینی، پدیدهای دفعتی و ناگهانی نیست. سالهای طولانی است که تحلیلگران اقتصاد و ناظران محیط زیست نسبت به ابرچالش آب و محیط زیست هشدار میدهند اما نظام حکمرانی به اندازه ارزنی به هشدارها توجه نشان نداده است.
نتیجه اینکه کاهش مستمر بارندگیها، روند خشک شدن زمینها را تشدید کرده و شرایطی به وجود آورده که در هیچ زمانی تجربه نشده است. ایران همیشه کشوری خشک و کم بارش بوده و میانگین بارش اگرچه در برخی از آمارها بین 200 تا 250 میلیمتر در سال مطرح شده اما در یک دهه اخیر به زیر 200 میلیمتر سقوط کرده است. این روند نشان میدهد که نظام تصمیمگیری در کشور ما دست کم باید از یک یا دو دهه پیش تلاش خود را معطوف به مدیریت منابع آب میکرد. در این مدت بارها و بارها درباره عواقب و عوارض اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خشکسالی سخن گفته شده اما هیچ دولتی، آب و محیط زیست را ابرچالش تلقی نکرد.
ما در حال حاضر با دو پدیده مواجهیم؛ پدیده کاهش بارندگی در خیلی از مناطق کشور و پدیده خشکیدگی سرزمین. کم توجهی به پدیده اول و سیاستگذاری نادرست، منجر به بروز پدیده دوم یعنی خشکیدگی سرزمین میشود که به گواه تحلیلگران محیط زیست، آنچه بیش از خشکسالی خطرناک به نظر میرسد، خشکیدگی سرزمین است. خشکسالی را میشود مدیریت کرد اما خشکیدگی سرزمین یعنی مرگ و نابودی تمدن.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
شواهد نشان میدهد تابستان سختی پیش رو داریم. تابستان سخت یعنی به همه مشکلات فعلی، قطعی آب و برق را هم اضافه کنیم.
یعنی سال آینده در کنار ترافیک و آلودگی و تحریم و تورم و رکود و مهاجرت و تنشهای داخلی و تنشهای منطقهای و شوکهای سیاسی و اقتصادی و تداوم گرمای هوا ، دولت ناچار است هم آب را قطع کند و هم برق را.
ایرادی ندارد، ما یک ملت هستیم و گاهی باید کنار هم سختیها را تحمل کنیم اما این تحمل جمعی زمانی معنی پیدا میکند که تصمیمگیران کشور به درستی سیاستگذاری کنند و به موقع تصمیم بگیرند.
به طور مثال شواهد نشان میدهد میزان بارندگی امسال در برخی مناطق بیش از 50 درصد کاهش یافته و اگر همین روند ادامه پیدا کند، به طور قطع سال آینده در خیلی از شهرها آب برای نوشیدن نخواهیم داشت. چنین وضعیتی در هر کشوری میتواند ساختار تصمیمگیری را به لرزه درآورد و استیضاح چند وزیر و سقوط دولت را به دنبال داشته باشد اما در ایران آب از آب تکان نمیخورد.
گاهی با پدیدههایی مواجه میشویم که ناگهانی به وجود میآیند و همه را غافلگیر میکنند اما خشکسالی و خشکیدگی سرزمینی، پدیدهای دفعتی و ناگهانی نیست. سالهای طولانی است که تحلیلگران اقتصاد و ناظران محیط زیست نسبت به ابرچالش آب و محیط زیست هشدار میدهند اما نظام حکمرانی به اندازه ارزنی به هشدارها توجه نشان نداده است.
نتیجه اینکه کاهش مستمر بارندگیها، روند خشک شدن زمینها را تشدید کرده و شرایطی به وجود آورده که در هیچ زمانی تجربه نشده است. ایران همیشه کشوری خشک و کم بارش بوده و میانگین بارش اگرچه در برخی از آمارها بین 200 تا 250 میلیمتر در سال مطرح شده اما در یک دهه اخیر به زیر 200 میلیمتر سقوط کرده است. این روند نشان میدهد که نظام تصمیمگیری در کشور ما دست کم باید از یک یا دو دهه پیش تلاش خود را معطوف به مدیریت منابع آب میکرد. در این مدت بارها و بارها درباره عواقب و عوارض اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خشکسالی سخن گفته شده اما هیچ دولتی، آب و محیط زیست را ابرچالش تلقی نکرد.
ما در حال حاضر با دو پدیده مواجهیم؛ پدیده کاهش بارندگی در خیلی از مناطق کشور و پدیده خشکیدگی سرزمین. کم توجهی به پدیده اول و سیاستگذاری نادرست، منجر به بروز پدیده دوم یعنی خشکیدگی سرزمین میشود که به گواه تحلیلگران محیط زیست، آنچه بیش از خشکسالی خطرناک به نظر میرسد، خشکیدگی سرزمین است. خشکسالی را میشود مدیریت کرد اما خشکیدگی سرزمین یعنی مرگ و نابودی تمدن.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کبادهکش علمدار
ایرج نام داشت اما به جلال معروف بود و جالب است که سیر و سلوک زندگیاش بر همین منوال بود؛ یعنی یاریدهندهای که به شکوه و جلال رسید.
آقا جلال کامیابی که یک هفته است دنیای فانی را وداع گفته، سرآمد دو نهاد مهم در دیار کریمان به حساب میآمد. هم متولی هیأت بود و کارگزار دستگاه امامحسین و هم پهلوان بود و کلیددار گود.
بیش از 6 دهه صدای علی علیاش را از گود میشنیدیم و صدای حسین حسیناش را از هیأت.
خدا رحمت کنید پهلوان ایرج و حاج آقا جلال را.
@kermanmosavar
ایرج نام داشت اما به جلال معروف بود و جالب است که سیر و سلوک زندگیاش بر همین منوال بود؛ یعنی یاریدهندهای که به شکوه و جلال رسید.
آقا جلال کامیابی که یک هفته است دنیای فانی را وداع گفته، سرآمد دو نهاد مهم در دیار کریمان به حساب میآمد. هم متولی هیأت بود و کارگزار دستگاه امامحسین و هم پهلوان بود و کلیددار گود.
بیش از 6 دهه صدای علی علیاش را از گود میشنیدیم و صدای حسین حسیناش را از هیأت.
خدا رحمت کنید پهلوان ایرج و حاج آقا جلال را.
@kermanmosavar
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قصهگوی کویر
اکبر رشیدی مقدم هم رفت. رفت و به اندازه کویر لوت از خود جای خالی به جا گذاشت. رفت و جادهها و کلوتها و نخلها را تنها گذاشت. کویر لوت دیگر قصهگویی ندارد و کسی نیست قصه نخلهای تنها را برایمان روایت کند.
در عصر پیچیدگیها و در هم تنیدگیها، اکبر رشیدیمقدم سادهترین مخلوق خداوند بود. در چشمانش جز صلح و برق زندگی چیزی نبود و در کلامش جز رفاقت و صداقت چیزی شنیده نمیشد.
در عجبم که مرگ چگونه رویش شد زمان رفتن را به این مرد اعلام کند. وقت رفتنش نبود و تازه داشتیم به وسعت او پی میبردیم.
روحش شاد و یادش گرامی
@kermanmosavar
اکبر رشیدی مقدم هم رفت. رفت و به اندازه کویر لوت از خود جای خالی به جا گذاشت. رفت و جادهها و کلوتها و نخلها را تنها گذاشت. کویر لوت دیگر قصهگویی ندارد و کسی نیست قصه نخلهای تنها را برایمان روایت کند.
در عصر پیچیدگیها و در هم تنیدگیها، اکبر رشیدیمقدم سادهترین مخلوق خداوند بود. در چشمانش جز صلح و برق زندگی چیزی نبود و در کلامش جز رفاقت و صداقت چیزی شنیده نمیشد.
در عجبم که مرگ چگونه رویش شد زمان رفتن را به این مرد اعلام کند. وقت رفتنش نبود و تازه داشتیم به وسعت او پی میبردیم.
روحش شاد و یادش گرامی
@kermanmosavar
جشنی در یکی از مدارس کرمان
عکس از جشنی دانشآموزی در کرمان است که به قرار معلوم، به شاگردان جایزه داده میشود.
عکس در تاریخ جمعه 15 شوال 1333 یا شهریور 1294 خورشیدی به ثبت رسیده است.
مکان هم احتمالا مدرسه احمدیه است.
@kermanmosavar
عکس از جشنی دانشآموزی در کرمان است که به قرار معلوم، به شاگردان جایزه داده میشود.
عکس در تاریخ جمعه 15 شوال 1333 یا شهریور 1294 خورشیدی به ثبت رسیده است.
مکان هم احتمالا مدرسه احمدیه است.
@kermanmosavar
زیارت اهل قبور در ایام نوروز
جمعیتی که با پای پیاده از طرف گنبد جبلیه به طرف قبرستان میآیند و خانوادههای حاضر در محوطه ابتدایی قبرستان، با توجه به سنت مرسوم در شهر کرمان که اهالی بعد از تحویل سال نو، ابتدا به زیارت اهل قبور میرفتهاند، نشان از این دارد که به احتمال زیاد، عکس در عید نوروز گرفته شده است.
در عکس همچنین مقبره نظریان، بخشی از جنگل قائم، گنبد جیلیه، قلعه اردشیر و دورنمایی از شهر نیز مشخص است.
منبع: کتاب «کرمان در نگارخانه تاریخ»
@kermanmosavar
جمعیتی که با پای پیاده از طرف گنبد جبلیه به طرف قبرستان میآیند و خانوادههای حاضر در محوطه ابتدایی قبرستان، با توجه به سنت مرسوم در شهر کرمان که اهالی بعد از تحویل سال نو، ابتدا به زیارت اهل قبور میرفتهاند، نشان از این دارد که به احتمال زیاد، عکس در عید نوروز گرفته شده است.
در عکس همچنین مقبره نظریان، بخشی از جنگل قائم، گنبد جیلیه، قلعه اردشیر و دورنمایی از شهر نیز مشخص است.
منبع: کتاب «کرمان در نگارخانه تاریخ»
@kermanmosavar
صبر کرمانی
شکی نیست که منابع و مواهب کرمان نسبت به آنچه در سایر استانها وجود دارد محدودتر است. برخلاف آنچه میگویند؛ کرمان جز انواع کانی، منابع دیگری ندارد و آنچه وجود دارد از ظرفیتهای محدود استان بهرهبرداری شده است. کرمان پهناورترین استان کشور است، در حالی که ظرفیتهای یک استان پهناور در آن وجود ندارد.
با محدودیت منابع آب مواجه است و از سوی دیگر امکانات مواصلاتی و امکانات متعددی که یک استان به آن نیاز دارد را ندارد اما مردمان کرمان، امکانات و ظرفیتهای محدود این استان را به مزیت تبدیل کردهاند و از آن بهره بردهاند.
از نظر من همین فضای محدودی که ما در کرمان داشتهایم و نوع زندگی در کرمان، مردم کرمان را به سه خصلت خو داده است:
مردم این منطقه صبور، پرتلاش و اهل مدارا هستند.
🔹 اگر به اقتصاد کرمان نگاه کنید، میبینید کسبوکارها و سرمایهگذاریهای مردم این منطقه، در زمانهای طولانی بازدهی دارد. مردم آموختهاند که کار کوتاهمدت در این خطه جواب نمیدهد و قطعاً نیاز به صبر دارد. وقتی کرمانیها فرش میبافند، چند سال پشت این فرش وقت میگذارند تا بافته شود، تصمیم امروز نیست که فردا تولید شود. یا وقتی پسته میکارند 10 سال طول میکشد تا به محصول برسند. یا کاشت تا برداشت خرما، 15 سال طول میکشد. اینها نشان میدهد مردم کرمان با این روحیه و این فرهنگ توانستهاند کسبوکار خود را رونق دهند. این صبر، تحمل و آیندهنگری جزو خصلت آنهاست و همین باعث شده که وارد کارهای کوتاهمدت نشوند.
🔹 سختکوشی کرمانیها هم به همین شکل زبانزد است. کرمان جز کویر، چیزی ندارد اما حدود 24 درصد از باغهای کل کشور در کرمان وجود دارد. اکثر این باغها هم از آب قنات و آب تجدیدپذیر استفاده میکنند. حال در سالهای اخیر ما به آبهای زیرزمینی متوسل شدهایم و بیسیاستی و کمتدبیری کردهایم، اما در قرنها و دهههای گذشته نیازهای آبی که در کرمان تامین میشد از صدها قناتی بوده که با هوش و فراست ایجاد شده بودند و عملاً آبهای تجدیدپذیر را از تجدیدناپذیر جدا میکرد.
🔹به نظرم کرمانیها از طبیعت خیلی چیزها آموختهاند و آنچه برای سعادت و خوشبختی لازم است را از طبیعت دریافت کردهاند در حالی که طبیعت این منطقه خیلی غنی نبوده است.
من نگران آینده کرمان نیستم، چون در اقتصاد بن بست وجود ندارد. در امر اقتصاد، کرمانیها خود را ملت تاجر میدانند و اگر دست و پایشان باز باشد، از زنگبار تا لسآنجلس تجارت میکنند.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
@kermanmosavar
شکی نیست که منابع و مواهب کرمان نسبت به آنچه در سایر استانها وجود دارد محدودتر است. برخلاف آنچه میگویند؛ کرمان جز انواع کانی، منابع دیگری ندارد و آنچه وجود دارد از ظرفیتهای محدود استان بهرهبرداری شده است. کرمان پهناورترین استان کشور است، در حالی که ظرفیتهای یک استان پهناور در آن وجود ندارد.
با محدودیت منابع آب مواجه است و از سوی دیگر امکانات مواصلاتی و امکانات متعددی که یک استان به آن نیاز دارد را ندارد اما مردمان کرمان، امکانات و ظرفیتهای محدود این استان را به مزیت تبدیل کردهاند و از آن بهره بردهاند.
از نظر من همین فضای محدودی که ما در کرمان داشتهایم و نوع زندگی در کرمان، مردم کرمان را به سه خصلت خو داده است:
مردم این منطقه صبور، پرتلاش و اهل مدارا هستند.
🔹 اگر به اقتصاد کرمان نگاه کنید، میبینید کسبوکارها و سرمایهگذاریهای مردم این منطقه، در زمانهای طولانی بازدهی دارد. مردم آموختهاند که کار کوتاهمدت در این خطه جواب نمیدهد و قطعاً نیاز به صبر دارد. وقتی کرمانیها فرش میبافند، چند سال پشت این فرش وقت میگذارند تا بافته شود، تصمیم امروز نیست که فردا تولید شود. یا وقتی پسته میکارند 10 سال طول میکشد تا به محصول برسند. یا کاشت تا برداشت خرما، 15 سال طول میکشد. اینها نشان میدهد مردم کرمان با این روحیه و این فرهنگ توانستهاند کسبوکار خود را رونق دهند. این صبر، تحمل و آیندهنگری جزو خصلت آنهاست و همین باعث شده که وارد کارهای کوتاهمدت نشوند.
🔹 سختکوشی کرمانیها هم به همین شکل زبانزد است. کرمان جز کویر، چیزی ندارد اما حدود 24 درصد از باغهای کل کشور در کرمان وجود دارد. اکثر این باغها هم از آب قنات و آب تجدیدپذیر استفاده میکنند. حال در سالهای اخیر ما به آبهای زیرزمینی متوسل شدهایم و بیسیاستی و کمتدبیری کردهایم، اما در قرنها و دهههای گذشته نیازهای آبی که در کرمان تامین میشد از صدها قناتی بوده که با هوش و فراست ایجاد شده بودند و عملاً آبهای تجدیدپذیر را از تجدیدناپذیر جدا میکرد.
🔹به نظرم کرمانیها از طبیعت خیلی چیزها آموختهاند و آنچه برای سعادت و خوشبختی لازم است را از طبیعت دریافت کردهاند در حالی که طبیعت این منطقه خیلی غنی نبوده است.
من نگران آینده کرمان نیستم، چون در اقتصاد بن بست وجود ندارد. در امر اقتصاد، کرمانیها خود را ملت تاجر میدانند و اگر دست و پایشان باز باشد، از زنگبار تا لسآنجلس تجارت میکنند.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
@kermanmosavar
Forwarded from ✍️ محسن جلالپور
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روز باشکوه
مراسم رونمایی از مجموعه کتابهای «رواق زبرجد» که ادای دین به افرادی است که در توسعه کرمان نقش داشتند، با استقبال بینظیر همشهریان عزیزم مواجه شد. بیش از 1200 نفر در این مراسم حضور پیدا کردند که فراتر از پیشبینی ما بود و همینجا از همه عزیزانی که نتوانستیم به شایستگی از آنها پذیرایی کنیم یا اسباب راحتیشان را فراهم کنیم، عذرخواهی میکنم.
همانطور که در جریان هستید، جمعی از هنرمندان، اقتصاددانان آزادیخواه و روزنامهنگاران مهمان ویژه این نشست بودند که برخی محبت کردند و دقایقی برایمان سخن گفتند.
من به کرمانی بودن خودم مفتخرم و هرچه بیشتر بتوانم شهر و دیارم را معرفی کنم بیشتر احساس رضایت میکنم و این هفته برای من فرصت مغتنمی بود که شهر دوست داشتنیام را به جمعی از فرهیختگان کشور معرفی کنم.
برای من روز عزیزی بود و در کنار مهمانان گرامی، لحظات بسیار خوبی را سپری کردم.
رفته رفته درباره این برنامه مینویسم و عکسها و تصویرهایش را به اشتراک میگذارم.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
مراسم رونمایی از مجموعه کتابهای «رواق زبرجد» که ادای دین به افرادی است که در توسعه کرمان نقش داشتند، با استقبال بینظیر همشهریان عزیزم مواجه شد. بیش از 1200 نفر در این مراسم حضور پیدا کردند که فراتر از پیشبینی ما بود و همینجا از همه عزیزانی که نتوانستیم به شایستگی از آنها پذیرایی کنیم یا اسباب راحتیشان را فراهم کنیم، عذرخواهی میکنم.
همانطور که در جریان هستید، جمعی از هنرمندان، اقتصاددانان آزادیخواه و روزنامهنگاران مهمان ویژه این نشست بودند که برخی محبت کردند و دقایقی برایمان سخن گفتند.
من به کرمانی بودن خودم مفتخرم و هرچه بیشتر بتوانم شهر و دیارم را معرفی کنم بیشتر احساس رضایت میکنم و این هفته برای من فرصت مغتنمی بود که شهر دوست داشتنیام را به جمعی از فرهیختگان کشور معرفی کنم.
برای من روز عزیزی بود و در کنار مهمانان گرامی، لحظات بسیار خوبی را سپری کردم.
رفته رفته درباره این برنامه مینویسم و عکسها و تصویرهایش را به اشتراک میگذارم.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour