Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/group-telegram/post.php on line 37

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/post/medii_notes/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/group-telegram/post.php on line 50
Medinotes | Telegram Webview: medii_notes/10 -
Telegram Group & Telegram Channel
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes
روزبه‌نامه


یکم: ۱- اورژانس روزبه، اوایل تحویل کشیک سایت صبح،
صدای فریاد و ناله بیماری توجه همه رو به خودش جلب میکنه؛

+ تو رو خدا کمکم کنید، دارم از درد می میرم
کل استخوونام درد میکنه
سرم درد میکنه
شکمم درد میکنه
اگه خوب نمیشم حداقل بکشین و راحتم کنین

۲- درمانگاه روانپزشکی، فردای همون روز اواخر ساعت کاری؛

+ گلاب به روتون، دختر من نمیتونه دستشویی بره، میره‌ها ولی خیلی کم، مثانه اش در حد ترکیدن پر میشه اما نمیتونه خالیش کنه
کلی اینور و اونور کردیم، آخرشم هیچکس نفهمید مرضش چیه

مشکل مشترکی که هردوی این شکایات به ظاهر بی‌ربط رو به روزبه کشونده این بود که تو آزمایشات،تصویربرداری و معاینات مختلف هیچ اثری از یک مشکل پزشکی پیدا نشده بود.
دردها و رنج‌هایی در بدن که ردپایی از آسیب فیزیکی به همراه ندارن.

تعریف بیماریهای روان تنی کار ساده ای نیست.
جویس مک‌دوگال تو مقدمه کتاب تئاتر‌بدن می‌نویسه:
« بیماری‌های روان تنی میتوانند حاصل از آن باشند که بدن به یک تهدید روانشناختی واکنش نشان میدهد، گویی که آن تهدید از جنس فیزیولوژیک است و بین روان و تن شکافی شدید کشیده میشود.در شرایطی که هیچ صدایی به گوش شنونده بیرونی نمی رسد همچنان یک درام در این تئاتر مخفی اجرا می شود که زندگی صاحب نمایش را به خطر می اندازد.»

بیمار رایج و به اصطلاح تیپیک روان‌تنی خانم میانسال خونه‌داریه که خودشو وقف کرده از بچه‌ها و عزیزانش مراقبت کنه و با مشکلات و کم‌وزیاد زندگی بسازه و دم نزنه که مبادا چیزی به هم بریزه و کسی زخم زبون بزنه، حالا با شکایت از دردهای مزمن و پراکنده‌‌ای
[به درمانگاه غیر روانپزشکی] مراجعه کرده که ظاهراً علت مشخصی ندارن.

همونطور هم که تو مصاحبه و شرح‌حال بیشتر از خانمِ اورژانس متوجه شدیم که چند سوگ پیاپی نزدیکانش رو تو سالهای اخیر تجربه کرده و این علائم شدید بعد از فوت اخیر پدرش ایجاد شده. و یا دخترِ درمانگاهی که تحت سلطه و کنترل شدید خانواده بود و سایه ترس و تهدید راهی برای بیان اعتراض به شرایط باقی نگذاشته بود.

نه همیشه، اما تو خیلی از موارد در واقع علائم سایکوسوماتیک به نظر راهی میرسن که بدن بتونه از اون طریق فریاد رنج خودش رو بیان کنه.انگار که وقتی عواطف سرکوب شده به کلام تبدیل نمیشن، میگردن و مسیرهای دیگه ای رو برای ابراز وجود پیدا میکنن.

ناخوداگاه به یاد شاملو می‌افتم که می‌گفت: «من درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چیزی نظیر آتش در جانم پیچید
سر تا سر وجود مرا گویی چیزی بهم فشرد
تا قطره ای به تفتگی خورشید جوشید از دو چشمم
از تلخی تمامی دریاها در اشک ناتوانی خود ساغری زدم
آنان به آفتاب شیفته بودند زیرا که آفتاب تنهاترین حقیقتشان بود
احساس واقعیتشان بود
ای کاش می توانستم خون رگان خود را من قطره قطره قطره بگریم تا باورم کنند
ای کاش می توانستم یک لحظه می توانستم ای کاش
بر شانه های خود بنشانم این خلق بی شمار را
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست و باورم کنند
ای کاش می توانستم»

دوم:

تو یکی از نقاط اوج کتاب و فیلم وقتی نیچه گریست که با چرخشی درمانگر کامل و کم‌نقص داستان در جایگاهی آسیب پذیر و درمانخواه حاضر میشه. نیچه برای ترغیب بروئر به بازنگری زندگیش در وصف شرایطش میگه:

[ unlived life would remain inside you.

Unlived for eternity]

فکرمیکنم اگه حداقل برای لحظه‌ای دسته بندی رایج شکایات،علائم و اختلالات روانپزشکی رو کنار بگذاریم، شاید این جمله کتاب از رایجترین مشکلاتی باشه که لابه‌لای شرح‌حال مراجعین روانپزشکی باهاش مواجه میشیم

+ اگه دست خودم بود اصلا این رشته و دانشگاه رو انتخاب نمی‌کردم، می‌رفتم شهرستان پرستاری میخوندم ولی نذاشتن

+ از وقتی یادمه گفتن شوهرداری یعنی این، منم هرچی گفتن گفتم چشم تا رسیدم به اینجا

+ برم خونه؟ نه دکتر، خونه جهنمه. سر نفس کشیدنت هم باید طومار طومار توضیح بدی

+از آدمی که از بچگی به بهزیستی گره خورده چه انتظاری میشه داشت؟ آخرشم جام یا همینجا میبود یا زندان

+ تازه الان که یه‌کم چشم وگوشم بازشده فهمیدم میشد جور دیگه‌ای بود، ولی واسه من خیلی دیره

تعارض جالبیه.
با اینکه به دست گرفتن کنترل زندگی از عوامل اصلی اضطراب‌های بنیادینه و بشر تو طول تاریخ به هر باوری چنگ زده تا کمی از نقش خودش تو وقایع زندگی سلب مسئولیت کنه.اما همین از دست دادن کنترل هم میتونه زمینه ساز خیلی از آسیب‌ها باشه.
بار زندگی اجباری زیسته و خیال و حسرت زندگی موازی نزیسته ای که فرد همیشه با خودش حمل میکنه.
که اگه صفحه جور دیگه‌ای ورق می‌خورد....

#پوریا_بحیرایی
پزشکی ورودی ٩۶ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_سوم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam



group-telegram.com/medii_notes/10
Create:
Last Update:

👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes
روزبه‌نامه


یکم: ۱- اورژانس روزبه، اوایل تحویل کشیک سایت صبح،
صدای فریاد و ناله بیماری توجه همه رو به خودش جلب میکنه؛

+ تو رو خدا کمکم کنید، دارم از درد می میرم
کل استخوونام درد میکنه
سرم درد میکنه
شکمم درد میکنه
اگه خوب نمیشم حداقل بکشین و راحتم کنین

۲- درمانگاه روانپزشکی، فردای همون روز اواخر ساعت کاری؛

+ گلاب به روتون، دختر من نمیتونه دستشویی بره، میره‌ها ولی خیلی کم، مثانه اش در حد ترکیدن پر میشه اما نمیتونه خالیش کنه
کلی اینور و اونور کردیم، آخرشم هیچکس نفهمید مرضش چیه

مشکل مشترکی که هردوی این شکایات به ظاهر بی‌ربط رو به روزبه کشونده این بود که تو آزمایشات،تصویربرداری و معاینات مختلف هیچ اثری از یک مشکل پزشکی پیدا نشده بود.
دردها و رنج‌هایی در بدن که ردپایی از آسیب فیزیکی به همراه ندارن.

تعریف بیماریهای روان تنی کار ساده ای نیست.
جویس مک‌دوگال تو مقدمه کتاب تئاتر‌بدن می‌نویسه:
« بیماری‌های روان تنی میتوانند حاصل از آن باشند که بدن به یک تهدید روانشناختی واکنش نشان میدهد، گویی که آن تهدید از جنس فیزیولوژیک است و بین روان و تن شکافی شدید کشیده میشود.در شرایطی که هیچ صدایی به گوش شنونده بیرونی نمی رسد همچنان یک درام در این تئاتر مخفی اجرا می شود که زندگی صاحب نمایش را به خطر می اندازد.»

بیمار رایج و به اصطلاح تیپیک روان‌تنی خانم میانسال خونه‌داریه که خودشو وقف کرده از بچه‌ها و عزیزانش مراقبت کنه و با مشکلات و کم‌وزیاد زندگی بسازه و دم نزنه که مبادا چیزی به هم بریزه و کسی زخم زبون بزنه، حالا با شکایت از دردهای مزمن و پراکنده‌‌ای
[به درمانگاه غیر روانپزشکی] مراجعه کرده که ظاهراً علت مشخصی ندارن.

همونطور هم که تو مصاحبه و شرح‌حال بیشتر از خانمِ اورژانس متوجه شدیم که چند سوگ پیاپی نزدیکانش رو تو سالهای اخیر تجربه کرده و این علائم شدید بعد از فوت اخیر پدرش ایجاد شده. و یا دخترِ درمانگاهی که تحت سلطه و کنترل شدید خانواده بود و سایه ترس و تهدید راهی برای بیان اعتراض به شرایط باقی نگذاشته بود.

نه همیشه، اما تو خیلی از موارد در واقع علائم سایکوسوماتیک به نظر راهی میرسن که بدن بتونه از اون طریق فریاد رنج خودش رو بیان کنه.انگار که وقتی عواطف سرکوب شده به کلام تبدیل نمیشن، میگردن و مسیرهای دیگه ای رو برای ابراز وجود پیدا میکنن.

ناخوداگاه به یاد شاملو می‌افتم که می‌گفت: «من درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چیزی نظیر آتش در جانم پیچید
سر تا سر وجود مرا گویی چیزی بهم فشرد
تا قطره ای به تفتگی خورشید جوشید از دو چشمم
از تلخی تمامی دریاها در اشک ناتوانی خود ساغری زدم
آنان به آفتاب شیفته بودند زیرا که آفتاب تنهاترین حقیقتشان بود
احساس واقعیتشان بود
ای کاش می توانستم خون رگان خود را من قطره قطره قطره بگریم تا باورم کنند
ای کاش می توانستم یک لحظه می توانستم ای کاش
بر شانه های خود بنشانم این خلق بی شمار را
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست و باورم کنند
ای کاش می توانستم»

دوم:

تو یکی از نقاط اوج کتاب و فیلم وقتی نیچه گریست که با چرخشی درمانگر کامل و کم‌نقص داستان در جایگاهی آسیب پذیر و درمانخواه حاضر میشه. نیچه برای ترغیب بروئر به بازنگری زندگیش در وصف شرایطش میگه:

[ unlived life would remain inside you.

Unlived for eternity]

فکرمیکنم اگه حداقل برای لحظه‌ای دسته بندی رایج شکایات،علائم و اختلالات روانپزشکی رو کنار بگذاریم، شاید این جمله کتاب از رایجترین مشکلاتی باشه که لابه‌لای شرح‌حال مراجعین روانپزشکی باهاش مواجه میشیم

+ اگه دست خودم بود اصلا این رشته و دانشگاه رو انتخاب نمی‌کردم، می‌رفتم شهرستان پرستاری میخوندم ولی نذاشتن

+ از وقتی یادمه گفتن شوهرداری یعنی این، منم هرچی گفتن گفتم چشم تا رسیدم به اینجا

+ برم خونه؟ نه دکتر، خونه جهنمه. سر نفس کشیدنت هم باید طومار طومار توضیح بدی

+از آدمی که از بچگی به بهزیستی گره خورده چه انتظاری میشه داشت؟ آخرشم جام یا همینجا میبود یا زندان

+ تازه الان که یه‌کم چشم وگوشم بازشده فهمیدم میشد جور دیگه‌ای بود، ولی واسه من خیلی دیره

تعارض جالبیه.
با اینکه به دست گرفتن کنترل زندگی از عوامل اصلی اضطراب‌های بنیادینه و بشر تو طول تاریخ به هر باوری چنگ زده تا کمی از نقش خودش تو وقایع زندگی سلب مسئولیت کنه.اما همین از دست دادن کنترل هم میتونه زمینه ساز خیلی از آسیب‌ها باشه.
بار زندگی اجباری زیسته و خیال و حسرت زندگی موازی نزیسته ای که فرد همیشه با خودش حمل میکنه.
که اگه صفحه جور دیگه‌ای ورق می‌خورد....

#پوریا_بحیرایی
پزشکی ورودی ٩۶ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_سوم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam

BY Medinotes


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/medii_notes/10

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

"We're seeing really dramatic moves, and it's all really tied to Ukraine right now, and in a secondary way, in terms of interest rates," Octavio Marenzi, CEO of Opimas, told Yahoo Finance Live on Thursday. "This war in Ukraine is going to give the Fed the ammunition, the cover that it needs, to not raise interest rates too quickly. And I think Jay Powell is a very tepid sort of inflation fighter and he's not going to do as much as he needs to do to get that under control. And this seems like an excuse to kick the can further down the road still and not do too much too soon." Telegram Messenger Blocks Navalny Bot During Russian Election "This time we received the coordinates of enemy vehicles marked 'V' in Kyiv region," it added. He said that since his platform does not have the capacity to check all channels, it may restrict some in Russia and Ukraine "for the duration of the conflict," but then reversed course hours later after many users complained that Telegram was an important source of information. And while money initially moved into stocks in the morning, capital moved out of safe-haven assets. The price of the 10-year Treasury note fell Friday, sending its yield up to 2% from a March closing low of 1.73%.
from in


Telegram Medinotes
FROM American