group-telegram.com/mimremeembook/2008
Create:
Last Update:
Last Update:
🌱
من از آن ابتدا نامم، کنار نام جانان است
خدا میداند این را که همان حسها کماکان است
مگر معشوق شاعرها همه تنها تویی؟ عمری است
که هر شعری که میخوانم صفات تو نمایان است
اگر از اشکهای من سراغ تازه میگیری
سراغ از رود میگیری، همانی که به جریان است
اگر هم با تو بودم من، دمی، آهی، کمی، گاهی،
ولی آخر منم با قصهای که رو به پایان است
تو را در خلوتم با آینه هربار میخواهم
چرا آیینه میخندد به من؟ با این که بیجان است
تقلا کردم و گفتم به تو: «آیی؟» تو گفتی: «نه...»
بله «آیی نه»ها را خرد کردن سخت آسان است
تمام قسمتم از تو همین ابیات از شعر است
و من خواهم نوشت از تو وَ چشمانی که باران است
- محمدصادق ربیعی
- اولین دورهٔ آموزشی شعر نکته
📚 @mimremeembook
BY مردی در تبعید ادبی
Share with your friend now:
group-telegram.com/mimremeembook/2008