group-telegram.com/nasserfakouhi/8391
Last Update:
فرهنگ انسانشناسی اجتماعی و فرهنگی(سی و هشت): انسانشناسی بریتانیایی/ هنریکا کوکلیک /
ترجمه عباس مخبر
https://www.group-telegram.com/in/nasserfakouhi.com/8390
چنانچه از منظری نابهنگام بپذیریم که انسانشناسی بهمثابه «پژوهش در احوال جوامع ساده و دگرگونیناپذیری بسط یافته است که با جوامع پیچیده و دگرگونیناپذیر غرب کاملاً متفاوت بودهاند» (Carrier 1995:1)، پس این رشته پیشینه تاریخی طولانی دارد و آغاز آن به نخستین برخوردهای امپریالیستهای اروپایی با مردمان غیرغربی باز میگردد. اما انسانشناسان با سایر پژوهشگران فرقی ندارند: کار آنها از لحاظ فکری مبتنیبر همکاری است و بهوسیله جمعی تعریف شده است که مصمماند با هم متحد شوند. بنابراین، روایتی از تاریخ انسانشناسی بریتانیا از سده نوزدهم، با سازمانیابی مجموعهای از پژوهشگران خود ـ ارجاع آغاز شد. حدوداً در فاصله سالهای ۱۸۴۳ و ۱۸۷۱ این رشته شکل گرفت؛ دورهای که با پایهگذاری انجمن مردمشناسی لندن و مؤسسه انسانشناسی بریتانیای کبیر و ایرلند (پس از سال ۱۹۰۷ مؤسسه انسانشناسی سلطنتی) مشخص شد.
به نام علم
مؤسسه انسانشناسی با انجمن مردمشناسی و گروهی که در سال ۱۸۶۳ از آن جدا شده بود، متحد شدند و انجمن انسانشناسی لندن را تشکیل دادند. اعضای انجمن مردمشناسی از کسانی تشکیل میشدند که تکمنشاءگرا† بودند و عقیده داشتند نسل بشر زاده آفرینشی واحد و والدینی یگانه است؛ موضعی که ریشه در نوعی جهانبینی مذهبی داشت و تبلیغات ضدبردگی را تداعی میکرد. اعضای انجمن انسانشناسی لندن برعکس به چندمنشاءگرایی† عقیده داشتند و بر این نظر بودند که انواع گوناگون گروههای انسان از یکدیگر متمایزند؛ دیدگاهی که بهویژه مناسب حال کسانی بود که از بردگی ٭ حمایت میکردند و عقیده داشتند مردمی که پستِ مادرزاد به شمار میآیند، فقط در صورتی که مجبور شوند میتوانند عادتهای خود را ارتقاء دهند. احداث مؤسسه انسانشناسی، نشانه پیروزی گروه اول بود، زیرا در نیمه دوم سده نوزدهم، انسانشناسی تفکر غالب در مخالف نظریه داروین † (یعنی اینکه همه انسانها (هرچند متفاوت) اعضای نوعی واحد بهشمار میآمدند) بود. اما تکمنشاءگرایی در قالبی تقریباً چندمنشاءگر بازتعریف میشد: چون منطق داروینی (و پیشینیان آن) بر این فرض استوار بودند که زمین و صورتهای زندگی بر آن متعلق به زمانی بسیار کهنتر از آن بودند که در تقویم کتاب مقدس محاسبه شده باشند، و بنابراین نژادهای بشری بهمثابه زیرگونههایی متصور شدند که مدتهای مدید وجود داشتهاند. به اختصار میتوانیم بگوییم که مؤسسه موفق شد این تناقض را حل کند و در این فرایند بار سیاسی مباحث انسانشناختی را سبک کرد. همانطورکه بنیانگذاران انجمن قصد داشتند این تصور را منتقل کنند که انسانشناسی یک رشته علمی محض است (نک. Stocking, 1971). درواقع، مؤسسه در این رشته همچنان یک مرجع نیرومند باقی مانده است، زیرا سازمانی فراگیر است که افراد با باورهای نظری گوناگون را در تمامی حوزههای انسانشناختی به خود جذب میکند.
ادامه در وبگاه
BY ناصر فکوهی / نوشتهها و سایر فایلها
Share with your friend now:
group-telegram.com/nasserfakouhi/8391