group-telegram.com/MostafaTajzadeh/59629
Last Update:
📝📝📝من خودِ خودِ شهیدم
(برای برادر دربندم رحیم قمیشی)
✍🏻مهدی قمشی(برادر رحیم قمیشی
و استاد دانشگاه شهید چمران اهواز)
✅حال که عدهای خواسته یا ناخواسته بنا را بر این نهادهاند که نظام و انقلاب را از سرمایههای اجتماعی خود و هزینه دادههای انقلاب تهی کنند، فرصت را غنیمت میشمارم و برای مردم عزیز و آن عده که در جمع تصمیمگیران حاکمیت حضور دارند و ممکن است هنوز نسبت به یاران و صاحبان اصلی انقلاب اندک احساس تکلیفی برای خود تلقی نمایند، برخی خاطرات ناگفته را در مورد برادرم بیان نمایم.
✅رحیم در دوران دبیرستان شاگرد اول کلاس خود بود و به همین جهت بعد از پایان دوران دبیرستان در کنکور در اولین رشته انتخابی یعنی رشته مهندسی مکانیک دانشگاه شریف قبول شد. ترم اول درس را نیز شروع نمود امّا احساس تکلیف وی نسبت به انقلاب و کشور مانع از آن شد که ترم اول را به انتها برساند. وسایلش را جمع کرد و راهیِ جبهه شد. تا اینکه عملیات کربلای ۴ پیش آمد و آن وقایع ناگوارش که در یادداشت"و چه سپیده دمی بود آن روز" توضیح دادم. در آنجا گفتم که بعد از عقب نشینی نیروهای خودی در عملیات کربلای ۴ و مفقود شدن رحیم، نیروهای گردان و فرماندهان لشکر ولی عصر اعتقاد راسخ داشتند که رحیم شهید شده است و لذا نام رحیم را به نام شهید گردان درج نموده بودند.
✅خاطره جالب توجه این است که قبل از اینکه مشخص شود که رحیم در بند و اسیر صدام است حداقل دو سال پی در پی دانشگاه شریف طی نامهای به آدرس ما در اهواز با عنوان "خانواده شهید رحیم قمیشی" دعوت مینمود که در مراسم تجلیل از خانواده شهدای دانشگاه حضور یابیم و به رسم معمول لوح و هدایایی را دریافت کنیم. از آنجایی که ما شهادت رحیم (بر اساس ادعای فرماندهان لشکر) را از ابتدای واقعه از پدر و مادرم مخفی نگه داشته بودیم نگذاشتیم این نامهها به دست آنها برسد و البته هیچ یک از اعضای خانواده نیز در چنین مراسمهایی شرکت نکردند.
✅رحیم بعد از آمدنش از اسارت تعریف میکرد که بعد از ترک مخمصه درگیری با دشمن و به اسارت در آمدن در عملیات کربلای ۴، حداقل ۳ بار دیگر شهادت را از نزدیک تجربه نموده است.
✅یک بار چنین بوده که در راه انتقال به پشت جبهه دشمن در جوخه مرگ، یک فرمانده عراقی، جمع ۲۰ تا ۳۰ نفره اسرای در بند را به رگبار میبندد به طوری که چندین نفر از همرزمان رحیم که در کنارش بودند به شهادت میرسند و رحیم و برخی دیگر از اسرا وقتی از میان گرد و غبار ناشی از رگبار و از لابلای دوستان شهیدشان خودش را رها میکند و میایستند خود را در مقابل آغاز رگبار بعدی آن فرمانده بعثی میبینند و تنها با رسیدن فرمانده مافوق آن حرامی، رگبار بستن دوباره متوقف میشود.
بعد از آزادی رحیم از اسارت از قضا همین دعوتنامه دانشگاه مجدداً به دستمان رسید.
✅دعوتنامه را به خودِ رحیم دادیم که آن روزها برای پیگیری کارهای دانشگاهیش به تهران میرفت. او در مراسم دانشگاه حاضر شده بود و وقتی مجری برنامه از خانواده شهید رحیم قمیشی درخواست میکند که برای دریافت لوح و هدیه به جایگاه بروند خودش به جایگاه رفته بود و وقتی که مجری از وی میپرسد که شما چه نسبتی با شهید دارید میگوید من خودِ شهید هستم و وقتی مجری با حالت تعجب میگوید چی؟ رحیم می گوید بله "من خودِ خودِ شهیدم".
✅اکنون روی سخنم با دستور دهندهها و بازداشت کنندگانی است که نمیدانم چقدر در راه انقلاب و نظام هزینه دادهاند. بدانید که داروهایی که اکنون برای رحیم بردهاید همه برای کاهش دردها و زخمهای عمیقی است که در زمان اسارت و جنگ بر وی رفته است و مصرف مرتب این داروها و عدم ایجاد استرس ضامن سلامتی وی میباشند لذا هر گونه خطری که در زمان بازداشت، سلامتی وی را تهدید نماید مستقیماً به عهده شما است.
✅راه صحیح این است که به نظر و دیدگاهش توجه کنید و به آنها عمل نمایید ولی اگر توجه نمیکنید بیشتر از این اذیت و آزارش نکنید و با جرمنگاری موهومی برای خود بیآبرویی بیشتر نخرید. دستگیری و نگه داشتن رحیم تا کنون نیز هزینه های زیادی را برای نظام دربر داشته است برای جلوگیری از هزینه های بیشتر، هر چه زودتر وی را آزاد کنید و تن رنج دیده وی و همسرش که خواهر شهید است را بیش از این آزار ندهید و اجازه دهید مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی، نظر و دیدگاههای مسالمت آمیز و خیرخواهانه اش را ترویج نماید و شما نیز دیدگاهش را نقد نمایید.
✅نکته بعدی اینکه سعی نکنید رحیم را تهدید و ارعاب نمایید زیرا وی حداقل چهار بار اشهد خود را در دستان بعثیان از خدا بیخبر خوانده است و ترس در وجود وی جایی ندارد.
@MostafaTajzadeh
BY فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)

Share with your friend now:
group-telegram.com/MostafaTajzadeh/59629