نارانان کارکردقدمها

🧚‍♀🌷💎❤️💎🌷🧚‍♀

مشارکت تجربه نیرو امید

7 تیر

#کنترل_کردن_برای_تغییر

بعضی از درسهایی که در جلسات نارانان یاد میگیرم این است که من نمیتوانم افراد دیگر را کنترل کنم، احساس شان را درک کنم، از افکارشان با خبر شوم یا آنها را تغییر بدهم. اینها درسهایی آسانی برای من نبوده است. تمام زندگیم را بخاطر راضی کردن دیگران بخصوص معتاد زندگیم، سطحی نگر بوده ام. به معتاد گوش خواهم داد تا نظراتش را بگوید و معمولا اجازه میدهم راه خودش را برود.
این خیلی آسان تر از بحث کردن است.
احساس میکردم من مهم نیستم، چیزی که برایش مهم بود که راه خودش را برود.
به نظر میرسید وقتی فکر میکرد برتری دارد به او احساس خوبی میداد و باعث می شد خوشحال تر باشد. حقیقت عمیق درونی این است که من بخاطر انتخاب های معتاد به ستوه آمده بودم پس به یک سرزنشگر تبدیل شدم، باعث مشاجره شده و شروع به فریاد زدن و ناسزا گفتن میکردم، سپس روش سکوت را ساعت ها و حتی اگر لازم بود روزها بکار میبردم.
هر دوی ما خوب بحث میکردیم و یاد گرفته بودیم از طعنه زدن به عنوان حربه های خانوادگی خود استفاده کنیم. به نظر میرسید این تنها راهی بود که میتوانستیم ارتباط برقرار کنیم. گفتگو بدون این که به هم صدمه بزنیم ، سخت تر شده بود. این وضع ادامه داشت تا زمانی که به نارانان آمدم و فهمیدم آسیب زده ام و هیچگاه من و معتاد آرامش و آسایش نداشته ایم. ما هرگز برای گفتن چیزی که حقیقتا در ذهن مان داشتیم وقت نمیگذاشتیم یا به یکدیگر گوش نمیدادیم.
تغییر دادن افکار و رفتار برایم آسان نبود. پیشرفت من کند بود. اکنون وقتی من و معتاد به موضوعی اساسی میرسیم و با یکدیگر صحبت میکنیم، سعی میکنم به برنامه عمل کنم.
یاد میگیرم که از طعنه های او چشم پوشی کرده و احساس خشم و نفرت نکنم اما به چیزی که میگوید به درستی گوش بدهم.

تفکری برای امروز :
میفهمم که افکار خودم مرا تحت تاثیر قرار می دهد نه افکار معتاد و دیگر اینکه امروز، اگر بخواهم میتوانم شادی و آسایش داشته باشم.

www.group-telegram.com/it/payamenarana.com/19817

687 viewsJun 27 at 06:23

🧚‍♀🌷💎❤️💎🌷🧚‍♀

مشارکت تجربه نیرو امید

7 تیر

#کنترل_کردن_برای_تغییر

بعضی از درسهایی که در جلسات نارانان یاد میگیرم این است که من نمیتوانم افراد دیگر را کنترل کنم، احساس شان را درک کنم، از افکارشان با خبر شوم یا آنها را تغییر بدهم. اینها درسهایی آسانی برای من نبوده است. تمام زندگیم را بخاطر راضی کردن دیگران بخصوص معتاد زندگیم، سطحی نگر بوده ام. به معتاد گوش خواهم داد تا نظراتش را بگوید و معمولا اجازه میدهم راه خودش را برود.
این خیلی آسان تر از بحث کردن است.
احساس میکردم من مهم نیستم، چیزی که برایش مهم بود که راه خودش را برود.
به نظر میرسید وقتی فکر میکرد برتری دارد به او احساس خوبی میداد و باعث می شد خوشحال تر باشد. حقیقت عمیق درونی این است که من بخاطر انتخاب های معتاد به ستوه آمده بودم پس به یک سرزنشگر تبدیل شدم، باعث مشاجره شده و شروع به فریاد زدن و ناسزا گفتن میکردم، سپس روش سکوت را ساعت ها و حتی اگر لازم بود روزها بکار میبردم.
هر دوی ما خوب بحث میکردیم و یاد گرفته بودیم از طعنه زدن به عنوان حربه های خانوادگی خود استفاده کنیم. به نظر میرسید این تنها راهی بود که میتوانستیم ارتباط برقرار کنیم. گفتگو بدون این که به هم صدمه بزنیم ، سخت تر شده بود. این وضع ادامه داشت تا زمانی که به نارانان آمدم و فهمیدم آسیب زده ام و هیچگاه من و معتاد آرامش و آسایش نداشته ایم. ما هرگز برای گفتن چیزی که حقیقتا در ذهن مان داشتیم وقت نمیگذاشتیم یا به یکدیگر گوش نمیدادیم.
تغییر دادن افکار و رفتار برایم آسان نبود. پیشرفت من کند بود. اکنون وقتی من و معتاد به موضوعی اساسی میرسیم و با یکدیگر صحبت میکنیم، سعی میکنم به برنامه عمل کنم.
یاد میگیرم که از طعنه های او چشم پوشی کرده و احساس خشم و نفرت نکنم اما به چیزی که میگوید به درستی گوش بدهم.

تفکری برای امروز :
میفهمم که افکار خودم مرا تحت تاثیر قرار می دهد نه افکار معتاد و دیگر اینکه امروز، اگر بخواهم میتوانم شادی و آسایش داشته باشم.

BY نارانان کارکردقدمها