اتاق آینده / شیرعلینیا pinned «دوستان عزیزم، در ۵ سالی که کمتر اینجا نوشتهام، به همراه تیم پژوهشیام در کنار مطالعات تاریخی، حوزههای جدیدی را تجربه کردهام که به زودی خبرهای تازهای برای شما خواهم داشت. برای ارائهی نتایج مطالعات پنج سال گذشته و توسعهی این مطالعات و تیم پژوهشی در…»
سخنانی با آیتالله خامنهای
این پیام را یک ماه پیش در کانال منتشر و بعد پاک کردم👇
«دوستان عزیزم
در حال نگارش نامهای سرگشاده به آیتالله خامنهای هستم؛ نامهای که در روزهای آینده در همین کانال نیز منتشر میکنم.
خواستم شما هم در جریان باشید.
جعفر شیرعلینیا
۹ تیر ۱۴۰۳»
از اصل موضوع منصرف نشدهام.
اما روش انتشار
تغییر خواهد کرد
و به جای یک نامه
چندین یادداشت با همین موضوع در کانال منتشر خواهم کرد.
مخاطب اصلی این یادداشت ها آیتالله خامنهای و دکتر مسعود پزشکیان هستند.
جعفر شیرعلی نیا تابستان ۱۴۰۳
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
این پیام را یک ماه پیش در کانال منتشر و بعد پاک کردم👇
«دوستان عزیزم
در حال نگارش نامهای سرگشاده به آیتالله خامنهای هستم؛ نامهای که در روزهای آینده در همین کانال نیز منتشر میکنم.
خواستم شما هم در جریان باشید.
جعفر شیرعلینیا
۹ تیر ۱۴۰۳»
از اصل موضوع منصرف نشدهام.
اما روش انتشار
تغییر خواهد کرد
و به جای یک نامه
چندین یادداشت با همین موضوع در کانال منتشر خواهم کرد.
مخاطب اصلی این یادداشت ها آیتالله خامنهای و دکتر مسعود پزشکیان هستند.
جعفر شیرعلی نیا تابستان ۱۴۰۳
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
بازیِ خونین جنگ
پروفسور برنارد رایش در مقالهی اسراییل و جنگ ایران و عراق مینویسد: «بهرهی اصلیِ اسراییل از جنگ ایران و عراق آن بود که این دو قدرت منطقهای که هر دو دشمن اسراییل محسوب میشدند، علیه یکدیگر وارد جنگ شدند و فرصت استراحتی برای اسراییل فراهم شد.» او معتقد است اسراییل به دنبال «حفظ موازنهی قوا برای طولانیکردن جنگ و جلوگیری از پیروزی یکی از دو طرف بود.» در تحلیل رایش، جنگ علاوه بر درگیر نگه داشتن این دو کشور، جهان عرب را به دو قطب تبدیل کرده بود؛ یک قطب، سوریه، لیبی و یمن جنوبی و قطب دیگر اردن، مصر و کشورهای حاشیهی خلیجفارس و «دودستگی جهان عرب، مانع تشکیل جبههی متحدی علیه اسراییل شد» (درسهایی از راهبرد، حقوق، دیپلماسی در جنگ ایران و عراق، ص147 و 148)
گویا سیاست آمریکا هم ادامهی جنگ خونین ایران و عراق بود؛ تا وقتی که برندهای نداشته باشد. الکواری نمایندهی وقتِ قطر در سازمان ملل، دربارهی موضع آمریکا و شوروی در جنگ مینویسد: «در واقع این دو ابرقدرت، به رغم تاکیدهایی که بر خلاف آن داشتند، از تداوم جنگ و طولانی شدن آن، مادام که هیچیک از طرفین نتواند بر دیگری غلبه داشته باشد، احساس رضایت میکردند.» (عملکرد شورای امنیت در جنگ ایران و عراق، ص 201)
تا وقتی که ایران و عراق کشورهای هم را ویران میکردند، قدرتهای جهانی با وجود اظهار نگرانی از ادامه جنگ، تلاشی عملی و جدی برای پایان دادن به آن نکردند. آنها سال هفتم تصمیم گرفتند جنگ را پایان دهند.
تحلیلگران ایرانی موفقیت نسبی کربلای 5(زمستان 65) را در تصمیم ابرقدرتها برای پایان دادن به جنگ موثر میدانند اما اغلب تحلیلگرانِ غیرایرانی ناامن شدن خلیج فارس در جنگ دریایی و افشای ماجرای مک فارلین را مهمترین دلیل تصمیم آمریکا برای پایان دادن به جنگ میدانند.
افشای پر سر و صدای ماجرای مکفارلین در آبان 65، که در جهان به ماجرای کمک آمریکا و اسراییل به ایران معروف شد، کار را برای بازی دوگانهی آمریکاییها سخت کرد و آمریکا تحت فشار شدیدی قرار گرفت و به تعبیر کدی و گازیوروسکی آمریکاییها به این جمعبندی رسیدند که: «باید بهگونهای مستقیم برای پایان دادن به جنگ طولانی ایران و عراق مداخله نمایند.» (نظام دوقطبی و جنگ ایران و عراق، ص414)
تیر66 قطعنامهی 598 برای پایان دادن به جنگ تصویب شد. واکنش ایران به قطعنامه منفی بود اما برای اولینبار تمام 5 عضو دائم شورای امنیت برای پایان دادن به جنگ تفاهم کرده بودند. به روایت دبیرکل سازمان ملل در جلسهای که مهر66 او با 5 عضو دایم شورای امنیت برگزار کرد؛ شولتز وزیرخارجهی آمریکا در جمعبندی نظر 5 کشور گفت: «همهی ما پایان جنگ را میخواهیم. همهی ما از قطعنامهی 598 حمایت میکنیم» (به سوی صلح، ص255)
دکوییار، دبیرکل سازمان ملل، در خاطراتش دربارهی سیاست آمریکا در این مقطع از جنگ مینویسد: «نظر قطعی ایالات متحده این بود كه برای پایان جنگ: (1) عراقیها باید بهخوبی مقاومت كنند تا مانع هر گونه پیروزی ایران شوند. (2) جنگ باید بیش از هر زمانی برای ایرانیها رنجآور شود. (3) جریان سلاح به ایران باید از طریق قطعنامهی دیگری در شورای امنیت كاهش یابد و (4) فشار بینالمللی در ابعاد وسیعی به این كشور وارد شود.»(به سوی صلح، ص267)
بسیاری دریافتند که جنگ ماههای پایانی خود را سپری میکند. محمدجواد ظریف از دیپلماتهای ایران در سازمان ملل به خاطر دارد که حدود دیماه 66: «مایکل اشتاینر من را صدا کرد و گفت که من یک نکتهای را به تو بگویم و آن این است که شما الان دست بالا را دارید، ولی امسال سال شکست شما در جنگ است. قبل از اینکه شکست بخورید قطعنامه را بپذیرید. هیچوقت این از ذهنم بیرون نمیرود.» (دیپلماسی ایران و قطعنامه 598، ص249) چندماه بعد سخن نمایندهی آلمان در سازمان ملل به واقعیت پیوست و در بهار 67 ایران شکستهای پیدرپی و سختی را در جبهههای جنگ تجربه کرد. فاو، شلمچه، جزایر مجنون را که در عملیاتهای سخت و طولانیمدت در چند سال گرفته بود در عملیاتهای سریع دشمن در عرض چند ماه از دست داد و با سخت شدن و زجرآور شدن جنگ، قطعنامهی 598 را پذیرفت.
سودهای سرشار بسیاری از کشورها و شرکتهای بینالمللیِ فروش سلاح و منافع بسیاری که در حاشیهی جنگها وجود دارد، تا چه حد در ادامهی جنگ تاثیر داشت؟ مقامات ایرانی بهویژه مسئولان وزارت خارجه تا چه حد به انگیزهی اصلی ابرقدرتها و کشورهایی که منافعشان در طولانی شدن جنگ بود پی بردند؟ عجیب آن که در ایران نیز نگاهی مسلط وجود داشت که تلاش دیپلماتیک برای پایان دادن به جنگ را تلاشی خائنانه تفسیر میکرد. آیا ممکن است گاه بازی خورده باشیم و در زمین ابرقدرتها بازی کرده باشیم؟
( از یادداشت های کتاب توقیف شده نکته های تاریخی؛ فایل کتاب را از پیام سنجاق شده در کانال دانلود کنید.)
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
پروفسور برنارد رایش در مقالهی اسراییل و جنگ ایران و عراق مینویسد: «بهرهی اصلیِ اسراییل از جنگ ایران و عراق آن بود که این دو قدرت منطقهای که هر دو دشمن اسراییل محسوب میشدند، علیه یکدیگر وارد جنگ شدند و فرصت استراحتی برای اسراییل فراهم شد.» او معتقد است اسراییل به دنبال «حفظ موازنهی قوا برای طولانیکردن جنگ و جلوگیری از پیروزی یکی از دو طرف بود.» در تحلیل رایش، جنگ علاوه بر درگیر نگه داشتن این دو کشور، جهان عرب را به دو قطب تبدیل کرده بود؛ یک قطب، سوریه، لیبی و یمن جنوبی و قطب دیگر اردن، مصر و کشورهای حاشیهی خلیجفارس و «دودستگی جهان عرب، مانع تشکیل جبههی متحدی علیه اسراییل شد» (درسهایی از راهبرد، حقوق، دیپلماسی در جنگ ایران و عراق، ص147 و 148)
گویا سیاست آمریکا هم ادامهی جنگ خونین ایران و عراق بود؛ تا وقتی که برندهای نداشته باشد. الکواری نمایندهی وقتِ قطر در سازمان ملل، دربارهی موضع آمریکا و شوروی در جنگ مینویسد: «در واقع این دو ابرقدرت، به رغم تاکیدهایی که بر خلاف آن داشتند، از تداوم جنگ و طولانی شدن آن، مادام که هیچیک از طرفین نتواند بر دیگری غلبه داشته باشد، احساس رضایت میکردند.» (عملکرد شورای امنیت در جنگ ایران و عراق، ص 201)
تا وقتی که ایران و عراق کشورهای هم را ویران میکردند، قدرتهای جهانی با وجود اظهار نگرانی از ادامه جنگ، تلاشی عملی و جدی برای پایان دادن به آن نکردند. آنها سال هفتم تصمیم گرفتند جنگ را پایان دهند.
تحلیلگران ایرانی موفقیت نسبی کربلای 5(زمستان 65) را در تصمیم ابرقدرتها برای پایان دادن به جنگ موثر میدانند اما اغلب تحلیلگرانِ غیرایرانی ناامن شدن خلیج فارس در جنگ دریایی و افشای ماجرای مک فارلین را مهمترین دلیل تصمیم آمریکا برای پایان دادن به جنگ میدانند.
افشای پر سر و صدای ماجرای مکفارلین در آبان 65، که در جهان به ماجرای کمک آمریکا و اسراییل به ایران معروف شد، کار را برای بازی دوگانهی آمریکاییها سخت کرد و آمریکا تحت فشار شدیدی قرار گرفت و به تعبیر کدی و گازیوروسکی آمریکاییها به این جمعبندی رسیدند که: «باید بهگونهای مستقیم برای پایان دادن به جنگ طولانی ایران و عراق مداخله نمایند.» (نظام دوقطبی و جنگ ایران و عراق، ص414)
تیر66 قطعنامهی 598 برای پایان دادن به جنگ تصویب شد. واکنش ایران به قطعنامه منفی بود اما برای اولینبار تمام 5 عضو دائم شورای امنیت برای پایان دادن به جنگ تفاهم کرده بودند. به روایت دبیرکل سازمان ملل در جلسهای که مهر66 او با 5 عضو دایم شورای امنیت برگزار کرد؛ شولتز وزیرخارجهی آمریکا در جمعبندی نظر 5 کشور گفت: «همهی ما پایان جنگ را میخواهیم. همهی ما از قطعنامهی 598 حمایت میکنیم» (به سوی صلح، ص255)
دکوییار، دبیرکل سازمان ملل، در خاطراتش دربارهی سیاست آمریکا در این مقطع از جنگ مینویسد: «نظر قطعی ایالات متحده این بود كه برای پایان جنگ: (1) عراقیها باید بهخوبی مقاومت كنند تا مانع هر گونه پیروزی ایران شوند. (2) جنگ باید بیش از هر زمانی برای ایرانیها رنجآور شود. (3) جریان سلاح به ایران باید از طریق قطعنامهی دیگری در شورای امنیت كاهش یابد و (4) فشار بینالمللی در ابعاد وسیعی به این كشور وارد شود.»(به سوی صلح، ص267)
بسیاری دریافتند که جنگ ماههای پایانی خود را سپری میکند. محمدجواد ظریف از دیپلماتهای ایران در سازمان ملل به خاطر دارد که حدود دیماه 66: «مایکل اشتاینر من را صدا کرد و گفت که من یک نکتهای را به تو بگویم و آن این است که شما الان دست بالا را دارید، ولی امسال سال شکست شما در جنگ است. قبل از اینکه شکست بخورید قطعنامه را بپذیرید. هیچوقت این از ذهنم بیرون نمیرود.» (دیپلماسی ایران و قطعنامه 598، ص249) چندماه بعد سخن نمایندهی آلمان در سازمان ملل به واقعیت پیوست و در بهار 67 ایران شکستهای پیدرپی و سختی را در جبهههای جنگ تجربه کرد. فاو، شلمچه، جزایر مجنون را که در عملیاتهای سخت و طولانیمدت در چند سال گرفته بود در عملیاتهای سریع دشمن در عرض چند ماه از دست داد و با سخت شدن و زجرآور شدن جنگ، قطعنامهی 598 را پذیرفت.
سودهای سرشار بسیاری از کشورها و شرکتهای بینالمللیِ فروش سلاح و منافع بسیاری که در حاشیهی جنگها وجود دارد، تا چه حد در ادامهی جنگ تاثیر داشت؟ مقامات ایرانی بهویژه مسئولان وزارت خارجه تا چه حد به انگیزهی اصلی ابرقدرتها و کشورهایی که منافعشان در طولانی شدن جنگ بود پی بردند؟ عجیب آن که در ایران نیز نگاهی مسلط وجود داشت که تلاش دیپلماتیک برای پایان دادن به جنگ را تلاشی خائنانه تفسیر میکرد. آیا ممکن است گاه بازی خورده باشیم و در زمین ابرقدرتها بازی کرده باشیم؟
( از یادداشت های کتاب توقیف شده نکته های تاریخی؛ فایل کتاب را از پیام سنجاق شده در کانال دانلود کنید.)
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
لطفا تلخ باشید
فرصت کم است
«حتی اگر یک خانه سالم مانده باشد و یک نفر در این مملکت زنده مانده باشد، این جنگ را ادامه خواهیم داد.» این جملهایست از آیتالله خمینی در میانهی جنگ در جمع مسئولان، برگرفته از سند سپاه به نقل از کتاب «آغاز تا پایان» اثر سردار محمد درودیان.
هرگاه تردیدها دربارهی امکان ادامهی جنگ جدی میشد، آیتالله خمینی با جملههایی از این جنس با تردیدها مقابله میکرد؛ اما چرا در نهایت با تصمیمی که گفت برایش از زهر کشندهتر است قطعنامهی 598 را پذیرفت؟ ذهنیت او در زمانی که بر ادامهی جنگ تاکید میکرد و در زمانی که قطعنامه را پذیرفت چگونه شکل گرفت؟
امام دربارهی پذیرش قطعنامه گفت که تصمیمش «با توجه به نظر تمامی كارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای كشور» بوده است.(صحیفه، ج21، ص92)
در پیامی که برای مسئولین نوشت معلوم شد چند گزارش تلخ و یک گزارش تکاندهنده او را با حقایقی تلخ روبهرو کرده که بهسرعت نظرش را تغییر داده است.
یکی از گزارشها از دولت بود که در آن وضع مالی نظام زیر صفر اعلام شد. گزارشی دیگر از مسئولین سیاسی که با شرح وضعیت جنگ نوشته بودند: «شوق رفتن به جبهه» در مردم کم شده است. یک نامه هم از فرماندهی سپاه که امام آن را تکاندهنده توصیف کرد. در آن نامه امکاناتِ بسیار زیاد و خواستههای عجیبی مطرح شده بود و امام نوشت این فرمانده «مهمترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیهی بهموقع بودجه و امکانات دانسته است... البته با ذکر این مطالب میگوید باید باز هم جنگید، که این دیگر شعاری بیش نیست.» (نشریهی نگین، ش21، ص43)
همین جملههای مختصر فضای پذیرش قطعنامه را بهخوبی نشان میدهد؛ اما شاید سوال مهمتر این باشد که ذهنیت امام برای تاکید بر ادامهی جنگ چگونه شکل گرفته بود؟
سال 94 از هاشمی رفسنجانی پرسیدم گویا در آن مقطع گزارش دقیقی به امام رسید. آیا امکان نداشت که آن گزارشها زودتر به امام برسد؟ جواب داد: «بعضیها بودند که نمیخواستند واقعیت وجودی ذهن خود را پیش امام رو کنند. به من میگفتند که نیازهای زیادی داریم و نمیتوانیم بجنگیم، اما به امام که میرسیدند، میگفتند: عاشورایی میجنگیم.»
آیا آیتالله خمینی در مقابل واقعیتهای ویرانگر جنگ، تنها با تکیه بر بحثهای شعاری بر ادامهی جنگ تاکید میکرد؟ در این میان هاشمی رفسنجانی و مسئولان عالیرتبه تا چه حد قبل از گزارشهای تلخ سال 67، امام را در جریان واقعیتهای تلخ جنگ قرار داده بودند؟
بر اساس یادداشت روزانهی هاشمی در 21 فروردین66، او و حسن روحانی دونفری قدم میزدند و روحانی میگفت باید جنگ را از موضع قدرت خاتمه داد و منتظر فتحِ سرنوشتساز نماند. هاشمی نوشته چون حرف روحانی برخلاف نظر امام بود صراحت نداشت. (دفاع و سیاست، ص61)
وقتی حسن روحانی در قدم زدن دو نفره با هاشمی از صراحتش کم میکند، مسئولین در حضور امام خمینی چگونه سخن میگفتهاند؟
روغنی زنجانی، مسئول برنامه و بودجه در دولت موسوی، میگوید سال 65 در نامهای برای نخستوزیر موسوی استدلال کرده که نمیتوان جنگ را ادامه داد و یا باید جنگ را تمام کرد یا ادامه داد که نتیجهی آن فروپاشی نظام و قهرمانانه کنار رفتن است.(اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی، ص169) او فکر میکند نخستوزیر در باطن با حرفهای او موافق بود اما «نمیتوانست بهصورت رسمی نظر مخالف دولتِ خود را دربارهی جنگ عنوان کند.»(همان، ص184)
آیا مذاکرات مجلس و بحثهای داخل دولت میتوانست آیتالله خمینی را در جریان عمق فاجعه قرار دهد؟ با روایت روغنی زنجانی این مسیر نیز عمق فاجعه را آشکار نمیکرد. او میگوید در اتاقی که پشت محل برگزاری جلسات هیات دولت بود و اعضای کابینه برای استراحت و یا سیگار کشیدن از آن استفاده میکردند، نظرات با صراحت در انتقاد از ادامهی جنگ بود اما در اتاق رسمیِ جلسه صحبتها از آمادگی برای ادامهی جنگ بود؛ با چاشنی آیه، حدیث و شعرهای حماسی. او میگوید: «در مجلس نیز همینطور بود، تمام نطقهای پیش از دستورِ نمایندگان در دفاع از ادامهی جنگ بود.» اما خارج از آنجا كه با آنها گفتگو میکردی و وضعیت را توضیح میدادی آنها هم ادامهی جنگ را نقد میکردند؛ «فکر میکنم همه درگیر خودسانسوری بودند.»(همان، ص183)
نکتهی آخر اینکه در هیچ شرایطی مسئولیت از رهبری سلب نمیشود و او بیش از همه مسئول گرفتن اطلاعات واقعی از مدیران کشور است و باید این مسیر را هموار کند تا مبادا مسئولین جرات گزارشِ عمق تلخیها را نداشته باشند.
حتی اگر بپذیریم برای جلوگیری از فروپاشی ذهنی جامعه باید قدری از تلخی گزارش به مردم کاست؛ اما با رهبر باید تلخیها را تلخِ تلخ گفت تا از عمق بلاهایی که بر سر مردم میآید باخبر باشد.
( از یادداشت های کتاب توقیف شده نکته های تاریخی؛ فایل کتاب را از پیام سنجاق شده در کانال دانلود کنید.)
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
فرصت کم است
«حتی اگر یک خانه سالم مانده باشد و یک نفر در این مملکت زنده مانده باشد، این جنگ را ادامه خواهیم داد.» این جملهایست از آیتالله خمینی در میانهی جنگ در جمع مسئولان، برگرفته از سند سپاه به نقل از کتاب «آغاز تا پایان» اثر سردار محمد درودیان.
هرگاه تردیدها دربارهی امکان ادامهی جنگ جدی میشد، آیتالله خمینی با جملههایی از این جنس با تردیدها مقابله میکرد؛ اما چرا در نهایت با تصمیمی که گفت برایش از زهر کشندهتر است قطعنامهی 598 را پذیرفت؟ ذهنیت او در زمانی که بر ادامهی جنگ تاکید میکرد و در زمانی که قطعنامه را پذیرفت چگونه شکل گرفت؟
امام دربارهی پذیرش قطعنامه گفت که تصمیمش «با توجه به نظر تمامی كارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای كشور» بوده است.(صحیفه، ج21، ص92)
در پیامی که برای مسئولین نوشت معلوم شد چند گزارش تلخ و یک گزارش تکاندهنده او را با حقایقی تلخ روبهرو کرده که بهسرعت نظرش را تغییر داده است.
یکی از گزارشها از دولت بود که در آن وضع مالی نظام زیر صفر اعلام شد. گزارشی دیگر از مسئولین سیاسی که با شرح وضعیت جنگ نوشته بودند: «شوق رفتن به جبهه» در مردم کم شده است. یک نامه هم از فرماندهی سپاه که امام آن را تکاندهنده توصیف کرد. در آن نامه امکاناتِ بسیار زیاد و خواستههای عجیبی مطرح شده بود و امام نوشت این فرمانده «مهمترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیهی بهموقع بودجه و امکانات دانسته است... البته با ذکر این مطالب میگوید باید باز هم جنگید، که این دیگر شعاری بیش نیست.» (نشریهی نگین، ش21، ص43)
همین جملههای مختصر فضای پذیرش قطعنامه را بهخوبی نشان میدهد؛ اما شاید سوال مهمتر این باشد که ذهنیت امام برای تاکید بر ادامهی جنگ چگونه شکل گرفته بود؟
سال 94 از هاشمی رفسنجانی پرسیدم گویا در آن مقطع گزارش دقیقی به امام رسید. آیا امکان نداشت که آن گزارشها زودتر به امام برسد؟ جواب داد: «بعضیها بودند که نمیخواستند واقعیت وجودی ذهن خود را پیش امام رو کنند. به من میگفتند که نیازهای زیادی داریم و نمیتوانیم بجنگیم، اما به امام که میرسیدند، میگفتند: عاشورایی میجنگیم.»
آیا آیتالله خمینی در مقابل واقعیتهای ویرانگر جنگ، تنها با تکیه بر بحثهای شعاری بر ادامهی جنگ تاکید میکرد؟ در این میان هاشمی رفسنجانی و مسئولان عالیرتبه تا چه حد قبل از گزارشهای تلخ سال 67، امام را در جریان واقعیتهای تلخ جنگ قرار داده بودند؟
بر اساس یادداشت روزانهی هاشمی در 21 فروردین66، او و حسن روحانی دونفری قدم میزدند و روحانی میگفت باید جنگ را از موضع قدرت خاتمه داد و منتظر فتحِ سرنوشتساز نماند. هاشمی نوشته چون حرف روحانی برخلاف نظر امام بود صراحت نداشت. (دفاع و سیاست، ص61)
وقتی حسن روحانی در قدم زدن دو نفره با هاشمی از صراحتش کم میکند، مسئولین در حضور امام خمینی چگونه سخن میگفتهاند؟
روغنی زنجانی، مسئول برنامه و بودجه در دولت موسوی، میگوید سال 65 در نامهای برای نخستوزیر موسوی استدلال کرده که نمیتوان جنگ را ادامه داد و یا باید جنگ را تمام کرد یا ادامه داد که نتیجهی آن فروپاشی نظام و قهرمانانه کنار رفتن است.(اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی، ص169) او فکر میکند نخستوزیر در باطن با حرفهای او موافق بود اما «نمیتوانست بهصورت رسمی نظر مخالف دولتِ خود را دربارهی جنگ عنوان کند.»(همان، ص184)
آیا مذاکرات مجلس و بحثهای داخل دولت میتوانست آیتالله خمینی را در جریان عمق فاجعه قرار دهد؟ با روایت روغنی زنجانی این مسیر نیز عمق فاجعه را آشکار نمیکرد. او میگوید در اتاقی که پشت محل برگزاری جلسات هیات دولت بود و اعضای کابینه برای استراحت و یا سیگار کشیدن از آن استفاده میکردند، نظرات با صراحت در انتقاد از ادامهی جنگ بود اما در اتاق رسمیِ جلسه صحبتها از آمادگی برای ادامهی جنگ بود؛ با چاشنی آیه، حدیث و شعرهای حماسی. او میگوید: «در مجلس نیز همینطور بود، تمام نطقهای پیش از دستورِ نمایندگان در دفاع از ادامهی جنگ بود.» اما خارج از آنجا كه با آنها گفتگو میکردی و وضعیت را توضیح میدادی آنها هم ادامهی جنگ را نقد میکردند؛ «فکر میکنم همه درگیر خودسانسوری بودند.»(همان، ص183)
نکتهی آخر اینکه در هیچ شرایطی مسئولیت از رهبری سلب نمیشود و او بیش از همه مسئول گرفتن اطلاعات واقعی از مدیران کشور است و باید این مسیر را هموار کند تا مبادا مسئولین جرات گزارشِ عمق تلخیها را نداشته باشند.
حتی اگر بپذیریم برای جلوگیری از فروپاشی ذهنی جامعه باید قدری از تلخی گزارش به مردم کاست؛ اما با رهبر باید تلخیها را تلخِ تلخ گفت تا از عمق بلاهایی که بر سر مردم میآید باخبر باشد.
( از یادداشت های کتاب توقیف شده نکته های تاریخی؛ فایل کتاب را از پیام سنجاق شده در کانال دانلود کنید.)
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
اتاق آینده / شیرعلینیا pinned «لطفا تلخ باشید فرصت کم است «حتی اگر یک خانه سالم مانده باشد و یک نفر در این مملکت زنده مانده باشد، این جنگ را ادامه خواهیم داد.» این جملهایست از آیتالله خمینی در میانهی جنگ در جمع مسئولان، برگرفته از سند سپاه به نقل از کتاب «آغاز تا پایان» اثر سردار…»
سخنانی_با_رهبر_و_رئیسجمهور؛_بخش_اول.pdf
98.7 KB
در ضرورت نقد رهبران
«از سخيفترين حالات واليان در نزد مردم صالح اين است كه مردم پندارند كه آنان دوستدار فخر و مباهاتاند...
با من از گفتن حق يا راى زدن به عدل باز نايستيد، زيرا من در نظر خود بزرگتر از آن نيستم كه مرتكب خطا نشوم.»
ترجمهی عبدالحمید آیتی از بخشی از خطبهی ۲۱۶ نهجالبلاغه.
بیش از دو دهه است که همراه با تیم تحقیقاتیام به مطالعه و تحقیق پیرامون مسائل ایران معاصر مشغول هستیم؛ مطالعاتی که در چند سال ابتدایی بر مسئلهی جنگ ایران و عراق متمرکز بود و بعد به حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی گسترش یافت.
با سختی بسیار آرشیوی غنی از مسائل ایران فراهم کرده ایم. بخشی از این آرشیو شامل صدها ساعت گفتگو با شخصیتهای تاثیرگذار در تاریخ جمهوری اسلامی است؛ از گفتگوهای مفصل با روسای جمهور و مجلس گرفته تا شخصیتهای تاثیرگذار دنیای سیاست و فرهنگ، از گرایشهای مختلف سیاسی.
در این مجموعه یادداشتها، که بخش اول آن در فایل پیوست آمده، بناست رویکرد مقامات عالی نظام را نقد و بررسی کنم.
یادداشتهایی که بناست تجربهی سالهای مستمر مطالعه و تحقیق را بیان کند.
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
«از سخيفترين حالات واليان در نزد مردم صالح اين است كه مردم پندارند كه آنان دوستدار فخر و مباهاتاند...
با من از گفتن حق يا راى زدن به عدل باز نايستيد، زيرا من در نظر خود بزرگتر از آن نيستم كه مرتكب خطا نشوم.»
ترجمهی عبدالحمید آیتی از بخشی از خطبهی ۲۱۶ نهجالبلاغه.
بیش از دو دهه است که همراه با تیم تحقیقاتیام به مطالعه و تحقیق پیرامون مسائل ایران معاصر مشغول هستیم؛ مطالعاتی که در چند سال ابتدایی بر مسئلهی جنگ ایران و عراق متمرکز بود و بعد به حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی گسترش یافت.
با سختی بسیار آرشیوی غنی از مسائل ایران فراهم کرده ایم. بخشی از این آرشیو شامل صدها ساعت گفتگو با شخصیتهای تاثیرگذار در تاریخ جمهوری اسلامی است؛ از گفتگوهای مفصل با روسای جمهور و مجلس گرفته تا شخصیتهای تاثیرگذار دنیای سیاست و فرهنگ، از گرایشهای مختلف سیاسی.
در این مجموعه یادداشتها، که بخش اول آن در فایل پیوست آمده، بناست رویکرد مقامات عالی نظام را نقد و بررسی کنم.
یادداشتهایی که بناست تجربهی سالهای مستمر مطالعه و تحقیق را بیان کند.
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
مجلس و اوامر رهبران جمهوری اسلامی
(این یادداشت اولین بار ۶ سال قبل منتشر شده است.)
16 مرداد 79، دورهی ششم مجلس
رشیدیان نمایندهی آبادان کوتاه نمیآمد، میکروفنش خاموش بود اما فریاد زد: «میخواهم شرع را به آقای خامنهای یادآوری کنم.» شاهرخی درحالیکه به رشیدیان فحش میداد به سمت او حمله کرد: «خفه شو بیشعور.» و چند نمایندهی دیگر وارد معرکه شدند. کروبی رئیس مجلس از نمایندگان خواست سرجایشان بنشینند. حسینینسب نمایندهی دهلران به کروبی گفت: «اینطور برخورد مىكنید كه یك سگى جرأت پیدا بكند به رهبر انقلاب توهین بكند. در مقابل حكم حكومتى رهبر بایستند و در مقابل این همه تصاویر شهداء ما اینجا شاهد باشیم؟ ... باید كارى كنید كه كسى جرأت نكند به رهبر توهین بكند.»
کروبی آن روز با حکم حکومتیِ رهبری، «طرح اصلاح موادى از قانون مطبوعات» را از دستور خارج کرده بود و وقتی نمایندهها اعتراض کردند به آنها یادآوری کرد جناحِ نمایندههایی که امروز اعتراض میکنند در مجلس دوم چه بلایی سر آذری قمی آورده بودند؛ وقتی در مقابل سخنان امام بحث ولایی و ارشادی را مطرح کرده بود. کروبی گفت: «فاضل و آیتاللهِ مجتهدی را از همهچیز انداختید به خاطر یک بحث مولوی و ارشادی.» کروبی همچنین اشاره کرد در جریان مکفارلین وقتی 8 نماینده سوالی مطرح کردند و امام از آنها انتقاد کرد: «دیدیم دوستانمان در داخل و بیرون چه كردند، بخصوص در دانشگاه در رابطه با آن هشت نفر.»
پس از افشای ماجرای مکفارلین در آبان 65، هشت نمایندهی مجلس در سوالهایی مکتوب از وزیر خارجه خواستند پاسخگوی سوالاتشان باشد. نامه یک نامهی معمولی به نظر میرسید اما آیتالله خمینی در سخنرانیاش بهشدت از آنها انتقاد کرد و گفت لحن شما در آن چیزی که به مجلس دادید از اسراییل تندتر بود. برخی فرازهای سخنرانی امام توهینآمیز به نظر میرسید؛ «من هیچ توقع نداشتم از بعض این اشخاص ولو بعضشان در نظر من پوچند لكن از بعضى از این اشخاص كه سابقه دارند هیچ توقع نداشتم»(صحیفه امام، ج20، ص162) اکثریت مجلس نه تنها از برخورد امام ناراحت نشدند که در نامه به رهبری از «انزجار و تبری از اینگونه حرکتهای شیطانی» نوشتند و اینکه بیش از این تحمل رنجش خاطر امام را ندارند که توسط «گروهی پوچ و منحرف از اصول انقلاب» انجام شده. (اوج دفاع، ص679)
هرچند جملهی امام که «مجلس در رأس همهی امور واقع است» در دههی 60 جملهی مشهوری بود اما موارد بیاطلاعی نمایندگان از مسائل اصلی کشور، محدود به ماجرای مکفارلین نمیشد. گاه نیز مانند ماجرای تعطیلی جلسات مجمع عقلا در مجلس، قدرت فرمانده سپاه در برابر نمایندگانِ مردم کاملا به چشم میآمد.
اگر نمایندگان مردم، شان نمایندگی و قانونگذاری را حفظ نکنند، نمیتوان انتظار داشت که مجلس جایگاهی مهم در امور کشور داشته باشد و وظیفهی رئیس مجلس در این موضوع سنگینتر است.
دیروز رئیس مرکز پژوهشهای مجلس خبر از دستور علی لاریجانی داد که بر اساس آن؛ «مقرر شد با همکاری جمعی از نمایندگان، کارشناسان، پژوهشگران و معاون قوانین مجلس طرحی را جهت اصلاح قانون، مطابق با نظر مقام معظم رهبری تدوین و آماده کنیم.» بهراستی قوانين مجلس چقدر پشتوانهی کارشناسی دارد و چرا لاریجانی به جای آنکه از قانون دفاع کند بهسرعت راه بازنگری را در پیش میگیرد و چرا نقصهای آن پیش از تصویب بررسی نمیشود؟
این دستور چگونه صادر شد؟
دو روز پیش طلبهای از شاگردان درس خارج فقه رهبری، در پایان درس با شتاب خودش را به آیتالله خامنهای رساند و با اوقاتتلخی تمام فریاد زد: «بازنشستههایی که طبق قانون باید برکنار بشوند، اینها را برمیگردانند و این را به پای شما مینویسند.» آیتالله خامنهای: «اشکالش این بود که سر من داد میکشید. من هم به ایشان یک قدری تند گفتم آقا! چرا داد میکشید؟»
دیروز رهبری به این ماجرا اشاره کرد و تایید کرد برخی بازنشستگان با اجازهی او در پستهایشان باقی ماندهاند. رهبری از خوبیهای این قانون گفت و اینکه بهتر است: «خود نمایندگان محترم مجلس قانون را جوری ترتیب بدهند و اصلاح کنند که دیگر این اشکالات پیش نیاید، مجبور نشوند که به اجازهی رهبری متوسل بشوند.»
آیا اجازه از رهبری برای بقای برخی بازنشستگان حکم حکومتی است؟ نظیر آنچه در مورد طرح اصلاح قانون مطبوعات رخ داد؟ اگر در قانون مصوب استثناهای جدیدی وارد شود با روندی که مشاهده میکنیم، در اجرا چیزی از شیرینی این قانونِ خوب باقی خواهد ماند؟ شاید تغییر قانون بازنشستگی برخی فریادها و اعتراضها را از رهبری دور کند اما بر سرِ امید مردم و جوانانی که به اجرای بدوناستثنای آن دل بستهاند، چه خواهد آمد؟ آیا با این شیوهی تصمیمگیری برای بازنگری، شان نمایندگی مردم و قانونگذاری مجلس حفظ میشود؟
- مذاکرات مجلس از نسخهی مشروح مذاکرات آمده است.
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
(این یادداشت اولین بار ۶ سال قبل منتشر شده است.)
16 مرداد 79، دورهی ششم مجلس
رشیدیان نمایندهی آبادان کوتاه نمیآمد، میکروفنش خاموش بود اما فریاد زد: «میخواهم شرع را به آقای خامنهای یادآوری کنم.» شاهرخی درحالیکه به رشیدیان فحش میداد به سمت او حمله کرد: «خفه شو بیشعور.» و چند نمایندهی دیگر وارد معرکه شدند. کروبی رئیس مجلس از نمایندگان خواست سرجایشان بنشینند. حسینینسب نمایندهی دهلران به کروبی گفت: «اینطور برخورد مىكنید كه یك سگى جرأت پیدا بكند به رهبر انقلاب توهین بكند. در مقابل حكم حكومتى رهبر بایستند و در مقابل این همه تصاویر شهداء ما اینجا شاهد باشیم؟ ... باید كارى كنید كه كسى جرأت نكند به رهبر توهین بكند.»
کروبی آن روز با حکم حکومتیِ رهبری، «طرح اصلاح موادى از قانون مطبوعات» را از دستور خارج کرده بود و وقتی نمایندهها اعتراض کردند به آنها یادآوری کرد جناحِ نمایندههایی که امروز اعتراض میکنند در مجلس دوم چه بلایی سر آذری قمی آورده بودند؛ وقتی در مقابل سخنان امام بحث ولایی و ارشادی را مطرح کرده بود. کروبی گفت: «فاضل و آیتاللهِ مجتهدی را از همهچیز انداختید به خاطر یک بحث مولوی و ارشادی.» کروبی همچنین اشاره کرد در جریان مکفارلین وقتی 8 نماینده سوالی مطرح کردند و امام از آنها انتقاد کرد: «دیدیم دوستانمان در داخل و بیرون چه كردند، بخصوص در دانشگاه در رابطه با آن هشت نفر.»
پس از افشای ماجرای مکفارلین در آبان 65، هشت نمایندهی مجلس در سوالهایی مکتوب از وزیر خارجه خواستند پاسخگوی سوالاتشان باشد. نامه یک نامهی معمولی به نظر میرسید اما آیتالله خمینی در سخنرانیاش بهشدت از آنها انتقاد کرد و گفت لحن شما در آن چیزی که به مجلس دادید از اسراییل تندتر بود. برخی فرازهای سخنرانی امام توهینآمیز به نظر میرسید؛ «من هیچ توقع نداشتم از بعض این اشخاص ولو بعضشان در نظر من پوچند لكن از بعضى از این اشخاص كه سابقه دارند هیچ توقع نداشتم»(صحیفه امام، ج20، ص162) اکثریت مجلس نه تنها از برخورد امام ناراحت نشدند که در نامه به رهبری از «انزجار و تبری از اینگونه حرکتهای شیطانی» نوشتند و اینکه بیش از این تحمل رنجش خاطر امام را ندارند که توسط «گروهی پوچ و منحرف از اصول انقلاب» انجام شده. (اوج دفاع، ص679)
هرچند جملهی امام که «مجلس در رأس همهی امور واقع است» در دههی 60 جملهی مشهوری بود اما موارد بیاطلاعی نمایندگان از مسائل اصلی کشور، محدود به ماجرای مکفارلین نمیشد. گاه نیز مانند ماجرای تعطیلی جلسات مجمع عقلا در مجلس، قدرت فرمانده سپاه در برابر نمایندگانِ مردم کاملا به چشم میآمد.
اگر نمایندگان مردم، شان نمایندگی و قانونگذاری را حفظ نکنند، نمیتوان انتظار داشت که مجلس جایگاهی مهم در امور کشور داشته باشد و وظیفهی رئیس مجلس در این موضوع سنگینتر است.
دیروز رئیس مرکز پژوهشهای مجلس خبر از دستور علی لاریجانی داد که بر اساس آن؛ «مقرر شد با همکاری جمعی از نمایندگان، کارشناسان، پژوهشگران و معاون قوانین مجلس طرحی را جهت اصلاح قانون، مطابق با نظر مقام معظم رهبری تدوین و آماده کنیم.» بهراستی قوانين مجلس چقدر پشتوانهی کارشناسی دارد و چرا لاریجانی به جای آنکه از قانون دفاع کند بهسرعت راه بازنگری را در پیش میگیرد و چرا نقصهای آن پیش از تصویب بررسی نمیشود؟
این دستور چگونه صادر شد؟
دو روز پیش طلبهای از شاگردان درس خارج فقه رهبری، در پایان درس با شتاب خودش را به آیتالله خامنهای رساند و با اوقاتتلخی تمام فریاد زد: «بازنشستههایی که طبق قانون باید برکنار بشوند، اینها را برمیگردانند و این را به پای شما مینویسند.» آیتالله خامنهای: «اشکالش این بود که سر من داد میکشید. من هم به ایشان یک قدری تند گفتم آقا! چرا داد میکشید؟»
دیروز رهبری به این ماجرا اشاره کرد و تایید کرد برخی بازنشستگان با اجازهی او در پستهایشان باقی ماندهاند. رهبری از خوبیهای این قانون گفت و اینکه بهتر است: «خود نمایندگان محترم مجلس قانون را جوری ترتیب بدهند و اصلاح کنند که دیگر این اشکالات پیش نیاید، مجبور نشوند که به اجازهی رهبری متوسل بشوند.»
آیا اجازه از رهبری برای بقای برخی بازنشستگان حکم حکومتی است؟ نظیر آنچه در مورد طرح اصلاح قانون مطبوعات رخ داد؟ اگر در قانون مصوب استثناهای جدیدی وارد شود با روندی که مشاهده میکنیم، در اجرا چیزی از شیرینی این قانونِ خوب باقی خواهد ماند؟ شاید تغییر قانون بازنشستگی برخی فریادها و اعتراضها را از رهبری دور کند اما بر سرِ امید مردم و جوانانی که به اجرای بدوناستثنای آن دل بستهاند، چه خواهد آمد؟ آیا با این شیوهی تصمیمگیری برای بازنگری، شان نمایندگی مردم و قانونگذاری مجلس حفظ میشود؟
- مذاکرات مجلس از نسخهی مشروح مذاکرات آمده است.
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
تکذیب دخالت رهبر در چینش تکتک اعضای کابینه
در پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبری یادداشتی با عنوان «دغدغه اصلی رهبر انقلاب اسلامی در خصوص کابینه» منتشر شده که در آن میخوانیم: «از حدود دو هفته قبل، یک جریان خبری که از پشتیبانی پرحجم رسانههای خارج از کشور نیز برخوردار است، درصدد القای این ادعاست که تکتک اعضای کابینه با نظر رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظلهالعالی) انتخاب میشوند.»
در این یادداشت اشاره شده است که «رویهی ثابت در همهی دولتها، هماهنگی با رهبری در انتخاب وزیران دفاع، امور خارجه و اطلاعات بوده است، و این هم، حسب تکالیفی است که در قانون اساسی برای رهبری در امور سیاست خارجی و دفاعی-امنیتی تعیین شده است.
در خصوص برخی وزارتخانهها مثل علوم، آموزشوپرورش و ارشاد اسلامی، رهبر انقلاب اسلامی حساسیتهایی دارند، چراکه انحراف در آنها، موجب ایجاد انحراف در حرکت کلان کشور به سمت آرمانها میشود و نگهبانی و مراقبت در خصوص حرکت عمومی به سمت آرمانها وظیفهی قطعی رهبری است اما در انتخاب مسئولان این وزارتخانهها، ورود نمیکنند؛ و در خصوص اکثریت کابینه نیز در همهی ادوار تا آنجا که از سوابق امر بر میآید نظری ابراز نمیکنند.»
پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبر انقلاب، این یادداشت را ۷ سال قبل و در آستانهی تشکیل دولت دوازدهم منتشر کرد.
از آن زمان تاکنون چه تغییری روی داده است که امروز رئیسجمهور خود چنین سخن میگوید که برخی را به این نتیجه میرساند که تمام اعضای کابینه چینش رهبر و بعد هماهنگ با نظر وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه است؟
او پیشتر حتی بیرون آمدن نامش از صندوق رای را نیز مدیون رهبری دانسته و گفته بود: «باید از رهبر تشکر کنیم چون اگر نبود، تصور نمیکنم اسم من از این صندوقها بیرون میآمد.»
آیا بناست چهرهی جدیدی از رهبر و روابط جمهوری اسلامی نمایش داده شود؟
این موضوع چه تصویری به مخاطب از آینده میدهد؟
شاید بتوان رویدادهای اجتماعی سال ۱۴۰۱ را مهمترین اتفاق سالهای پیش در جهت ایجاد تغییر در جامعه دانست.
آیا ممکن است جریانی هماهنگ در داخل و خارج کشور بخواهد مردم و به ویژه جوانان را از تاثیرگذاری بر امور کشور ناامید کند و این تصویر را بسازد که اگر بناست تغییری هم باشد از مسیر اشارات رهبر میگذرد و نه وقایعی همچون رویدادهای سال ۱۴۰۱؟
آیا وضعیت امروز حجاب در جامعه نیز بر اساس اشارات رهبری تنظیم شده است؟
این جریان میخواهد نشان دهد نهتنها رهبر و مراکز اصلی قدرت در ایران از انتخاب پزشکیان غافلگیر نشدهاند، بلکه همه چیز بر اساس تدبیر و اشارات رهبر تنظیم شده است.
به راستی اگر چنین باشد، افرادی همچون ظریف و آذری جهرمی که در راستای این تدبیر و اشارات عمل کردهاند نباید پاداش این هماهنگی را بگیرند و در صدر بنشینند؟
چگونه برخی افراد کابینه با دیدگاههای خاص رای اعتماد میگیرند اما ظریف باید حاشیهنشین باشد؟
و چند سوال دیگر؛
آیا مسیر اصلاح واقعی از مسیر دولتها میگذرد یا از مسیرهای مدنی و مردمی؟ و آیا جریانی که همهی اتفاقات را به سرانگشت رهبر متصل میکند به حرکتهای مدنی و مردمی کمک میکند یا در حال سرکوب آن است؟
به نظر میرسد تغییرات وسیعی در ایران آغاز شده است؛ آیا برخی میخواهند منشاء اصلی این تغییرات پنهان بماند؟
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
در پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبری یادداشتی با عنوان «دغدغه اصلی رهبر انقلاب اسلامی در خصوص کابینه» منتشر شده که در آن میخوانیم: «از حدود دو هفته قبل، یک جریان خبری که از پشتیبانی پرحجم رسانههای خارج از کشور نیز برخوردار است، درصدد القای این ادعاست که تکتک اعضای کابینه با نظر رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظلهالعالی) انتخاب میشوند.»
در این یادداشت اشاره شده است که «رویهی ثابت در همهی دولتها، هماهنگی با رهبری در انتخاب وزیران دفاع، امور خارجه و اطلاعات بوده است، و این هم، حسب تکالیفی است که در قانون اساسی برای رهبری در امور سیاست خارجی و دفاعی-امنیتی تعیین شده است.
در خصوص برخی وزارتخانهها مثل علوم، آموزشوپرورش و ارشاد اسلامی، رهبر انقلاب اسلامی حساسیتهایی دارند، چراکه انحراف در آنها، موجب ایجاد انحراف در حرکت کلان کشور به سمت آرمانها میشود و نگهبانی و مراقبت در خصوص حرکت عمومی به سمت آرمانها وظیفهی قطعی رهبری است اما در انتخاب مسئولان این وزارتخانهها، ورود نمیکنند؛ و در خصوص اکثریت کابینه نیز در همهی ادوار تا آنجا که از سوابق امر بر میآید نظری ابراز نمیکنند.»
پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبر انقلاب، این یادداشت را ۷ سال قبل و در آستانهی تشکیل دولت دوازدهم منتشر کرد.
از آن زمان تاکنون چه تغییری روی داده است که امروز رئیسجمهور خود چنین سخن میگوید که برخی را به این نتیجه میرساند که تمام اعضای کابینه چینش رهبر و بعد هماهنگ با نظر وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه است؟
او پیشتر حتی بیرون آمدن نامش از صندوق رای را نیز مدیون رهبری دانسته و گفته بود: «باید از رهبر تشکر کنیم چون اگر نبود، تصور نمیکنم اسم من از این صندوقها بیرون میآمد.»
آیا بناست چهرهی جدیدی از رهبر و روابط جمهوری اسلامی نمایش داده شود؟
این موضوع چه تصویری به مخاطب از آینده میدهد؟
شاید بتوان رویدادهای اجتماعی سال ۱۴۰۱ را مهمترین اتفاق سالهای پیش در جهت ایجاد تغییر در جامعه دانست.
آیا ممکن است جریانی هماهنگ در داخل و خارج کشور بخواهد مردم و به ویژه جوانان را از تاثیرگذاری بر امور کشور ناامید کند و این تصویر را بسازد که اگر بناست تغییری هم باشد از مسیر اشارات رهبر میگذرد و نه وقایعی همچون رویدادهای سال ۱۴۰۱؟
آیا وضعیت امروز حجاب در جامعه نیز بر اساس اشارات رهبری تنظیم شده است؟
این جریان میخواهد نشان دهد نهتنها رهبر و مراکز اصلی قدرت در ایران از انتخاب پزشکیان غافلگیر نشدهاند، بلکه همه چیز بر اساس تدبیر و اشارات رهبر تنظیم شده است.
به راستی اگر چنین باشد، افرادی همچون ظریف و آذری جهرمی که در راستای این تدبیر و اشارات عمل کردهاند نباید پاداش این هماهنگی را بگیرند و در صدر بنشینند؟
چگونه برخی افراد کابینه با دیدگاههای خاص رای اعتماد میگیرند اما ظریف باید حاشیهنشین باشد؟
و چند سوال دیگر؛
آیا مسیر اصلاح واقعی از مسیر دولتها میگذرد یا از مسیرهای مدنی و مردمی؟ و آیا جریانی که همهی اتفاقات را به سرانگشت رهبر متصل میکند به حرکتهای مدنی و مردمی کمک میکند یا در حال سرکوب آن است؟
به نظر میرسد تغییرات وسیعی در ایران آغاز شده است؛ آیا برخی میخواهند منشاء اصلی این تغییرات پنهان بماند؟
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای زنان نقاش ایران
دوستان عزیزم سلام
در روزهای پیش رو خبرهایی از فعالیتهایم در چند سال گذشته برایتان دارم که ممکن است برای شما جذاب یا کمی عجیب باشد.
اولین خبر مربوط به پروژهایست که از سال ۹۹ مشغول آن هستم؛ کتاب «نقاشان زن ایران».
کتابی سهجلدی و به زبان انگلیسی است.
جلد اول مروری بر تاریخ نقاشی ایران با تاکید بر نقاشی معاصر و نوگرا است، جلد دوم معرفی تعدادی از زنان مطرح نقاشی ایران و جلد سوم معرفی بیش از ۲۰۰ هنرمند حرفهای و خوش استعداد از زنان نقاش ایران.
این کتاب در سال جاری (۱۴۰۳) به صورت رسمی منتشر خواهد شد. برای رونمایی نیز برنامهی مفصلی در فروردین ماه ۱۴۰۴ در شهر پاریس خواهیم داشت.
فعالیتهای ما در حوزهی هنرهای تجسمی محدود به این کتاب و فضای ایران نیست.
اگر علاقهمند به این موضوع هستید، میتوانید صفحهی مربوط به این پروژه را دنبال کنید؛
https://www.instagram.com/painting.road?igsh=NW4zaGV2ZDhiMDF3
منتظر سه خبر دیگر نیز باشید، یکی دربارهی
فعالیتهایی در حوزهی تاریخ اسلام، دیگری مطالعاتی دربارهی جهان آینده و یک سایت ویژه تاریخ ایران.
دوستان عزیزم سلام
در روزهای پیش رو خبرهایی از فعالیتهایم در چند سال گذشته برایتان دارم که ممکن است برای شما جذاب یا کمی عجیب باشد.
اولین خبر مربوط به پروژهایست که از سال ۹۹ مشغول آن هستم؛ کتاب «نقاشان زن ایران».
کتابی سهجلدی و به زبان انگلیسی است.
جلد اول مروری بر تاریخ نقاشی ایران با تاکید بر نقاشی معاصر و نوگرا است، جلد دوم معرفی تعدادی از زنان مطرح نقاشی ایران و جلد سوم معرفی بیش از ۲۰۰ هنرمند حرفهای و خوش استعداد از زنان نقاش ایران.
این کتاب در سال جاری (۱۴۰۳) به صورت رسمی منتشر خواهد شد. برای رونمایی نیز برنامهی مفصلی در فروردین ماه ۱۴۰۴ در شهر پاریس خواهیم داشت.
فعالیتهای ما در حوزهی هنرهای تجسمی محدود به این کتاب و فضای ایران نیست.
اگر علاقهمند به این موضوع هستید، میتوانید صفحهی مربوط به این پروژه را دنبال کنید؛
https://www.instagram.com/painting.road?igsh=NW4zaGV2ZDhiMDF3
منتظر سه خبر دیگر نیز باشید، یکی دربارهی
فعالیتهایی در حوزهی تاریخ اسلام، دیگری مطالعاتی دربارهی جهان آینده و یک سایت ویژه تاریخ ایران.
درگذشت آیتالله طالقانی، خوشموقع یا بدموقع؟
روایتی عجیب از برکات یک مرگ!
(بازنشر به مناسبت ۴۵ مین سالگشت درگذشت آیت الله طالقانی)
آقای بهشتی وقتی خبر درگذشت طالقانی را شنید بسیار غمگین شد و به روایت بادامچیان چند دقیقهای نتوانست سخن بگوید و بعد گفت: «عجب! عجب! خیلی بد شد! کارهایی به عهدهی ایشان بود که فعلا کس دیگری نمیتواند آنها را برای انقلاب انجام دهد.» اما برخی نیز درگذشت آیتالله طالقانی را بسیار خوش موقع تفسیر میکردند.
مرحوم سيد منیرالدین حسینی از اعضای تاثیرگذار مجلس خبرگان قانون اساسی در کتاب خاطراتش با اشاره به درگذشت آیتالله طالقانی گفته است: «رحلت ایشان برای این کشور و قانون اساسی و نیز خود آن بزرگمرد، برکاتی به همراه داشت.»
19 شهریور 58 آیتالله طالقانی درگذشت و 21 شهریور اصل 5 یکی از چالشيترین اصلهای قانون اساسی پیرامون ولایت فقیه در جلسهي پانزدهم مجلس خبرگان قانون اساسی تصویب شد.
در خاطرات سيد منیرالدین حسینی که از اعضای فعال مجلس خبرگان قانون اساسی بهویژه در بحثهای مربوط به ولایت فقیه بود به مخالفتهای کسانی مانند حجتی کرمانی، بنیصدر و دیگران با اصل ولایت فقیه اشاره شده. به روايت او حجتی کرمانی خطاب به منیرالدین گفته است: «تو میخواهی استبداد سیاه را بار دیگر بر این کشور حاکم کنی.» در ادامه منیرالدین ميگويد: «از دیگر مخالفان صاحبنام میتوان به مرحوم طالقانی اشاره کرد.» منیرالدین معتقد بود اگر آیتالله طالقانی تا تصویب قانون اساسی و در تمام بحثهای آن؛ «در قید حیات بودند، شاید به سختی میشد کار را پیش برد.» او معتقد بود شیوه کار آیتالله طالقانی با سایر مخالفان متفاوت بود؛ «ایشان سعی میکرد هیجانهاي مجلس را وارد جامعه کند و به سطح تودهي مردم بکشاند.»
در ادامه به سخنانی از آیتالله طالقانی علیه مجلس خبرگان در آخرین خطبه نماز جمعه پیش از درگذشتش اشاره کرده است و نوشته که آیتالله طالقانی گفته: «حضرات در حال دوختن قبایی هستند که برازندهی قد و قامت خودشان باشد.» البته این جمله در خطبهی آخر آيتالله طالقانی نیست و احتمالا منيرالدين در جای دیگري این جمله را شنیده است.
آيتالله طالقاني بر فعاليت شورايي و حضور مردم در قدرت تاكيد داشت و در آخرين خطبهاش در ١٦ شهريور ٥٨ نيز روي همين موضوع دست گذاشت:
«صدها بار من گفتم که مسئله شورا از اساسیترین مسئله[مسائل] اسلامی است، حتی به پیغمبرش با آن عظمت میگوید با این مردم مشورت کن، به اینها شخصیت بده، بدانند که مسئولیت دارند، متکی به شخص رهبر نباشند، ولی نه اینکه نکردند، میدانم که چرا نکردند، هنوز هم در مجلس خبرگان بحث میکنند، در این اصل اساسی قرآن، که به چه صورت پیاده بشود: باید، شاید، یا اینکه میتوانند؟ نه، این اصل اسلامیه. یعنی همه مردم از خانه و زندگی و واحدها باید با هم مشورت کنند در کارشان... شاید بعضی از دوستان ما بگویند آقا شما چرا این مسائل را در میان توده مردم مطرح میکنید؟ بیائید در مجلس خبرگان! میگویم بین موکلین شما من مطرح میکنم، اینها هستند که ما را وکیل کردند... باید دردها، اندیشهها، بدبختیها، ناراحتیها، عقبماندگیهای این مردم را جبران کنیم. با قوانین نجاتبخش و حیاتبخش اسلامی. امیدواریم که همه ما هشیار بشویم. فرد، فرد، مسئولیت قبول بکنیم و این مسائل عظیم اسلامی را پیاده بکنیم، خودرأیی و خودخواهی را کنار بگذاریم، گروهخواهی، فرصتطلبی و تحمیل عقیده یا خدای نخواسته استبداد زیر پردهي دین را کنار بگذاریم و بیاییم با مردم، با دردمندها، با رنجکشیدهها، با محرومها همصدا بشویم.»
منیرالدین نگران بود كه طالقاني ساير بحثها را نيز به ميان مردم بكشد و پس از اشاره به حملهي طالقاني به مجلس خبرگان در آخرين خطبه او گفته است: «برداشت من این است که اگر رشته حیات ایشان نمیگسست، به احتمال بسیار زیاد، مردم را به صحنه میکشاند و آنان را علیه مصوبات خبرگان و اصول قانون اساسی میشوراند.»
- خاطرات سيد منيرالدين حسيني شيرازي توسط مركز اسناد انقلاب اسلامي منتشر شده است.
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
روایتی عجیب از برکات یک مرگ!
(بازنشر به مناسبت ۴۵ مین سالگشت درگذشت آیت الله طالقانی)
آقای بهشتی وقتی خبر درگذشت طالقانی را شنید بسیار غمگین شد و به روایت بادامچیان چند دقیقهای نتوانست سخن بگوید و بعد گفت: «عجب! عجب! خیلی بد شد! کارهایی به عهدهی ایشان بود که فعلا کس دیگری نمیتواند آنها را برای انقلاب انجام دهد.» اما برخی نیز درگذشت آیتالله طالقانی را بسیار خوش موقع تفسیر میکردند.
مرحوم سيد منیرالدین حسینی از اعضای تاثیرگذار مجلس خبرگان قانون اساسی در کتاب خاطراتش با اشاره به درگذشت آیتالله طالقانی گفته است: «رحلت ایشان برای این کشور و قانون اساسی و نیز خود آن بزرگمرد، برکاتی به همراه داشت.»
19 شهریور 58 آیتالله طالقانی درگذشت و 21 شهریور اصل 5 یکی از چالشيترین اصلهای قانون اساسی پیرامون ولایت فقیه در جلسهي پانزدهم مجلس خبرگان قانون اساسی تصویب شد.
در خاطرات سيد منیرالدین حسینی که از اعضای فعال مجلس خبرگان قانون اساسی بهویژه در بحثهای مربوط به ولایت فقیه بود به مخالفتهای کسانی مانند حجتی کرمانی، بنیصدر و دیگران با اصل ولایت فقیه اشاره شده. به روايت او حجتی کرمانی خطاب به منیرالدین گفته است: «تو میخواهی استبداد سیاه را بار دیگر بر این کشور حاکم کنی.» در ادامه منیرالدین ميگويد: «از دیگر مخالفان صاحبنام میتوان به مرحوم طالقانی اشاره کرد.» منیرالدین معتقد بود اگر آیتالله طالقانی تا تصویب قانون اساسی و در تمام بحثهای آن؛ «در قید حیات بودند، شاید به سختی میشد کار را پیش برد.» او معتقد بود شیوه کار آیتالله طالقانی با سایر مخالفان متفاوت بود؛ «ایشان سعی میکرد هیجانهاي مجلس را وارد جامعه کند و به سطح تودهي مردم بکشاند.»
در ادامه به سخنانی از آیتالله طالقانی علیه مجلس خبرگان در آخرین خطبه نماز جمعه پیش از درگذشتش اشاره کرده است و نوشته که آیتالله طالقانی گفته: «حضرات در حال دوختن قبایی هستند که برازندهی قد و قامت خودشان باشد.» البته این جمله در خطبهی آخر آيتالله طالقانی نیست و احتمالا منيرالدين در جای دیگري این جمله را شنیده است.
آيتالله طالقاني بر فعاليت شورايي و حضور مردم در قدرت تاكيد داشت و در آخرين خطبهاش در ١٦ شهريور ٥٨ نيز روي همين موضوع دست گذاشت:
«صدها بار من گفتم که مسئله شورا از اساسیترین مسئله[مسائل] اسلامی است، حتی به پیغمبرش با آن عظمت میگوید با این مردم مشورت کن، به اینها شخصیت بده، بدانند که مسئولیت دارند، متکی به شخص رهبر نباشند، ولی نه اینکه نکردند، میدانم که چرا نکردند، هنوز هم در مجلس خبرگان بحث میکنند، در این اصل اساسی قرآن، که به چه صورت پیاده بشود: باید، شاید، یا اینکه میتوانند؟ نه، این اصل اسلامیه. یعنی همه مردم از خانه و زندگی و واحدها باید با هم مشورت کنند در کارشان... شاید بعضی از دوستان ما بگویند آقا شما چرا این مسائل را در میان توده مردم مطرح میکنید؟ بیائید در مجلس خبرگان! میگویم بین موکلین شما من مطرح میکنم، اینها هستند که ما را وکیل کردند... باید دردها، اندیشهها، بدبختیها، ناراحتیها، عقبماندگیهای این مردم را جبران کنیم. با قوانین نجاتبخش و حیاتبخش اسلامی. امیدواریم که همه ما هشیار بشویم. فرد، فرد، مسئولیت قبول بکنیم و این مسائل عظیم اسلامی را پیاده بکنیم، خودرأیی و خودخواهی را کنار بگذاریم، گروهخواهی، فرصتطلبی و تحمیل عقیده یا خدای نخواسته استبداد زیر پردهي دین را کنار بگذاریم و بیاییم با مردم، با دردمندها، با رنجکشیدهها، با محرومها همصدا بشویم.»
منیرالدین نگران بود كه طالقاني ساير بحثها را نيز به ميان مردم بكشد و پس از اشاره به حملهي طالقاني به مجلس خبرگان در آخرين خطبه او گفته است: «برداشت من این است که اگر رشته حیات ایشان نمیگسست، به احتمال بسیار زیاد، مردم را به صحنه میکشاند و آنان را علیه مصوبات خبرگان و اصول قانون اساسی میشوراند.»
- خاطرات سيد منيرالدين حسيني شيرازي توسط مركز اسناد انقلاب اسلامي منتشر شده است.
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
آیا تحقیق دربارهی جنگ در خطر مرگ قرار دارد؟
(این یادداشت را ۵ سال قبل نوشتم و سال گذشته به بهانه توقیف کتاب «نکته های تاریخی» بازنشر کردم؛ و چون در هنوز بر همان پاشنه می چرخد دوباره منتشرش می کنم)
«عدم تشکیک در ضرورت ادامهی دفاع مقدس در زمانهای خاص (مثل ادامهی جنگ بعدِ آزادسازی خرمشهر و ...» از معیارهای صدور مجوز برای انتشار آثار مربوط به تاریخ جنگ اعلام شده است. یعنی کافی است در اینباره تشکیک شود تا کتاب یا هر اثر دیگری مجوز نگیرد!
23 دیماه 1397، در روزنامهی رسمی کشور «آییننامهی نظارت بر تولید و نشر آثار ادبی و تاریخی دفاع مقدس» منتشر شد که امضای بالاترین مقام نظامی کشور، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، سرلشکر باقری پای آن آمده است.
مرگ تحقیق و پژوهش زمانی فرا میرسد که نتیجهی تحقیق را از قبل مشخص کرده باشند یا بگویند نتایج تحقیقات شما حتما باید با این دیدگاه تطبیق داشته و یا مغایرت نداشته باشد.
در آییننامهای که اشاره کردم در بخش «معیارها و ضوابط خاص چاپ و نشرِ آثار ادبی و تاریخی دفاع مقدس و مقاومت» موارد عجیبی وجود دارد مانند این معیار: «عدم ارائهی چهرهای خشن از رزمندگان در برخورد با دشمن و گروههای معاند و ضدانقلاب» يعنی برخوردهای خشن چه انجام شده باشد یا نه، روایت چهرهی خشن میتواند مانع انتشار اثر شما شود. یکی دیگر از معیارها چنین آمده: «عدم زیر سؤال بردن پیروزی جمهوری اسلامی ایران در جنگ تحمیلی و دفاع مقدس.»
اینکه ادامهی جنگ در مقاطع مختلف ضرورت داشته یا نه و یا اینكه ایران پیروز جنگ بوده یا نه، در هر برهه از زمان با اطلاعات و اسناد جدید باید تحقیق شود و شاید هر بار به نتیجهای جدید برسیم. چطور است که عزیزان خود را دانندهی نتایج تمام تحقیقات حال و آینده فرض میکنند و اینطور دستور میدهند؟
از این موارد در این آییننامه کم نیست. بهعنوان نمونه در یک بخش گفته شده که آثار باید با چه چیزهایی منطبق باشند و یا مغایرت نداشته باشند از جمله «با بیانات و رهنمودهای حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی)»؛ همچنین «با رویکردهای دفاع مقدس در جنگ تحمیلی.» انطباق و عدم مغایرت با «مضامین قرآن و عترت»،«با مفاهیم و ارزشهای دفاع مقدس و مقاومت (ایثار، جهاد، شهادت و...»، «با آموزههای دینی در موضوع جهاد و دفاع.»
نگاه ستاد کل نیروهای مسلح به مقولهی تحقیق چگونه است؟ آیا مورخان وظیفهی دفاع از عملکرد نیروهای نظامی در جنگ را به عهده دارند؟
در آییننامه تاکید شده که مخصوص کتاب نیست و آثار صوتی، تصویری و چندرسانهای را هم دربر میگیرد و: «آثار ادبی، تاریخی و متون آموزشی دفاع مقدس و مقاومت که قبل از ابلاغ این آییننامه منتشر شدهاند، برای چاپ مجدد باید مجوز چاپ دریافت نمایند.»
در آییننامه، ترکیب شورای نظارت غالبا افراد نظامی یا نمایندهی نهادهای نظامیاند. بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس متولی اجرای این آییننامه است. بنیادی که رئیس آن در همین هفتهها گفته است: «هرکس دفاع مقدس را تحریف کند مجرم شناخته میشود و برابر مقررات با فرد متخلف برخورد خواهد شد.»، «بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس بهعنوان مدعیالعموم دفاع مقدس در برابر تحریفکنندگان دفاع مقدس میایستد.»، «شان دفاع مقدس شان حضرت سیدالشهداست.»
این سخنان چه نسبتی با فضای علمی، تحقیقی و تاریخی دارد؟ با این ادبیات آیا میتوان انتظار داشت دانشگاهیان و اندیشمندان در تحقیقات جنگ، حضور پیدا کنند؟ آیندگان چه قضاوتی دربارهی این روزهای ما خواهند كرد؟ آیا این روشْ اعتباری برای آثار تولیدشده در این فضا، در حال و آینده باقی میگذارد و آیا آثار تاریخی پیرامون تاریخ جنگ را در معرض اتهام تاریخنویسی فرمایشی قرار نمیدهد؟
چرا با وجود گذشت 30 سال از پایان جنگ این آییننامه امروز تدوین و چنین سخنانی مطرح میشود؟ چرا نهادی که باید دربارهی عملکرد خودش، بودجهای که گرفته و وظایفی که دارد پاسخگو باشد، مدعیالعموم شده و از اعلام جرم حرف میزند؟
آیا بودجه و ساختمانهای بزرگ میتواند شان علمی بیاورد؟ «دایرهالمعارف دفاع مقدس» در چه وضعیتی قرار دارد؟ ای کاش بنیاد حفظ آثار جلسات نقدی برای «دایرهالمعارف دفاع مقدس» و سایر آثارشان برگزار کند تا شان علمی و جایگاه تخصصیاش آشکار شود.
در تمام دنیا پژوهشگرانِ مستقل و مردم نگران تحریف تاریخ و روایت یکسویهی آن از سوی نهادهای قدرت هستند و سوال اصلی اینجاست که نگرانی از تحریف در جایی كه قدرت و امکانات فراوان وجود دارد بیشتر است یا در بخشهای مستقل و مردمی؟ و باید اندیشید این آییننامه و این سخنان به جلوگیری از تحریف کمک میکند یا ممکن است زمینهساز تحریف شود؟
(«نکته های تاریخی» را از پیام سنجاق شده در کانال دانلود کنید.).
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
(این یادداشت را ۵ سال قبل نوشتم و سال گذشته به بهانه توقیف کتاب «نکته های تاریخی» بازنشر کردم؛ و چون در هنوز بر همان پاشنه می چرخد دوباره منتشرش می کنم)
«عدم تشکیک در ضرورت ادامهی دفاع مقدس در زمانهای خاص (مثل ادامهی جنگ بعدِ آزادسازی خرمشهر و ...» از معیارهای صدور مجوز برای انتشار آثار مربوط به تاریخ جنگ اعلام شده است. یعنی کافی است در اینباره تشکیک شود تا کتاب یا هر اثر دیگری مجوز نگیرد!
23 دیماه 1397، در روزنامهی رسمی کشور «آییننامهی نظارت بر تولید و نشر آثار ادبی و تاریخی دفاع مقدس» منتشر شد که امضای بالاترین مقام نظامی کشور، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، سرلشکر باقری پای آن آمده است.
مرگ تحقیق و پژوهش زمانی فرا میرسد که نتیجهی تحقیق را از قبل مشخص کرده باشند یا بگویند نتایج تحقیقات شما حتما باید با این دیدگاه تطبیق داشته و یا مغایرت نداشته باشد.
در آییننامهای که اشاره کردم در بخش «معیارها و ضوابط خاص چاپ و نشرِ آثار ادبی و تاریخی دفاع مقدس و مقاومت» موارد عجیبی وجود دارد مانند این معیار: «عدم ارائهی چهرهای خشن از رزمندگان در برخورد با دشمن و گروههای معاند و ضدانقلاب» يعنی برخوردهای خشن چه انجام شده باشد یا نه، روایت چهرهی خشن میتواند مانع انتشار اثر شما شود. یکی دیگر از معیارها چنین آمده: «عدم زیر سؤال بردن پیروزی جمهوری اسلامی ایران در جنگ تحمیلی و دفاع مقدس.»
اینکه ادامهی جنگ در مقاطع مختلف ضرورت داشته یا نه و یا اینكه ایران پیروز جنگ بوده یا نه، در هر برهه از زمان با اطلاعات و اسناد جدید باید تحقیق شود و شاید هر بار به نتیجهای جدید برسیم. چطور است که عزیزان خود را دانندهی نتایج تمام تحقیقات حال و آینده فرض میکنند و اینطور دستور میدهند؟
از این موارد در این آییننامه کم نیست. بهعنوان نمونه در یک بخش گفته شده که آثار باید با چه چیزهایی منطبق باشند و یا مغایرت نداشته باشند از جمله «با بیانات و رهنمودهای حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی)»؛ همچنین «با رویکردهای دفاع مقدس در جنگ تحمیلی.» انطباق و عدم مغایرت با «مضامین قرآن و عترت»،«با مفاهیم و ارزشهای دفاع مقدس و مقاومت (ایثار، جهاد، شهادت و...»، «با آموزههای دینی در موضوع جهاد و دفاع.»
نگاه ستاد کل نیروهای مسلح به مقولهی تحقیق چگونه است؟ آیا مورخان وظیفهی دفاع از عملکرد نیروهای نظامی در جنگ را به عهده دارند؟
در آییننامه تاکید شده که مخصوص کتاب نیست و آثار صوتی، تصویری و چندرسانهای را هم دربر میگیرد و: «آثار ادبی، تاریخی و متون آموزشی دفاع مقدس و مقاومت که قبل از ابلاغ این آییننامه منتشر شدهاند، برای چاپ مجدد باید مجوز چاپ دریافت نمایند.»
در آییننامه، ترکیب شورای نظارت غالبا افراد نظامی یا نمایندهی نهادهای نظامیاند. بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس متولی اجرای این آییننامه است. بنیادی که رئیس آن در همین هفتهها گفته است: «هرکس دفاع مقدس را تحریف کند مجرم شناخته میشود و برابر مقررات با فرد متخلف برخورد خواهد شد.»، «بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس بهعنوان مدعیالعموم دفاع مقدس در برابر تحریفکنندگان دفاع مقدس میایستد.»، «شان دفاع مقدس شان حضرت سیدالشهداست.»
این سخنان چه نسبتی با فضای علمی، تحقیقی و تاریخی دارد؟ با این ادبیات آیا میتوان انتظار داشت دانشگاهیان و اندیشمندان در تحقیقات جنگ، حضور پیدا کنند؟ آیندگان چه قضاوتی دربارهی این روزهای ما خواهند كرد؟ آیا این روشْ اعتباری برای آثار تولیدشده در این فضا، در حال و آینده باقی میگذارد و آیا آثار تاریخی پیرامون تاریخ جنگ را در معرض اتهام تاریخنویسی فرمایشی قرار نمیدهد؟
چرا با وجود گذشت 30 سال از پایان جنگ این آییننامه امروز تدوین و چنین سخنانی مطرح میشود؟ چرا نهادی که باید دربارهی عملکرد خودش، بودجهای که گرفته و وظایفی که دارد پاسخگو باشد، مدعیالعموم شده و از اعلام جرم حرف میزند؟
آیا بودجه و ساختمانهای بزرگ میتواند شان علمی بیاورد؟ «دایرهالمعارف دفاع مقدس» در چه وضعیتی قرار دارد؟ ای کاش بنیاد حفظ آثار جلسات نقدی برای «دایرهالمعارف دفاع مقدس» و سایر آثارشان برگزار کند تا شان علمی و جایگاه تخصصیاش آشکار شود.
در تمام دنیا پژوهشگرانِ مستقل و مردم نگران تحریف تاریخ و روایت یکسویهی آن از سوی نهادهای قدرت هستند و سوال اصلی اینجاست که نگرانی از تحریف در جایی كه قدرت و امکانات فراوان وجود دارد بیشتر است یا در بخشهای مستقل و مردمی؟ و باید اندیشید این آییننامه و این سخنان به جلوگیری از تحریف کمک میکند یا ممکن است زمینهساز تحریف شود؟
(«نکته های تاریخی» را از پیام سنجاق شده در کانال دانلود کنید.).
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#تیزر
✅نبرد عقل و عقیده در جنگ!
👥 مناظره آقایان جواد منصوری و جعفر شیر علی نیا!
🔹منصوری
جنگ خیلی قبل از شهریور ۵۹ آغاز شد./ قذافی صدام را صهیونیست ميدانست./ در شورای انقلاب؛ بنی صدر میگفت جنگ نمیشود./ در باب ادامه جنگ؛ بین افراد اختلاف نظر وجود داشت و این طبیعی است./ بی تجربگی فرماندهان را نباید دست کم گرفت./ هیچ جنگی غیر ایدئولوژیک نیست./ عدمپذیرش صلح از سوی حماس؛ غیر عقلانی است؟
🔸شیرعلی نیا
در دوران جنگ؛ صلح کلمه ای منفور بود./ امام در سال ۶۷ گفت من از هر آنچه گفتم گذشتم و کار به یقه گیری از رئیس جمهور وقت آقای خامنه ای رسید./ نسل قدیم همچنان در مناصب است؛ و رها نمیکند؛ برای نسل های بعدی فقط پرسش مانده است./ ستاد کل آیین نامه ای نوشته که نتیجه اش نابودی تحقیق می شود./ مقدس نمایی مانند هاله ای باعث شد برخی واقعیت را نبینند./ رضایی بعد از فاو؛ ۱۸۰ درجه تغییر کرد.
📆 چهارشنبه ۲۵ شهریور ماه ۱۴۰۳
◀️ برای مشاهده فیلم کامل مناظره از طریق لینک زیر اقدام کنید.
یوتیوب
آپارات
#حرف_نو
✅🆔 www.group-telegram.com/new_harf
✅🆔 eitaa.com/new_harf
✅🆔 www.aparat.com/new_harf
✅🆔http://youtube.com/@new_harf1
✅نبرد عقل و عقیده در جنگ!
👥 مناظره آقایان جواد منصوری و جعفر شیر علی نیا!
🔹منصوری
جنگ خیلی قبل از شهریور ۵۹ آغاز شد./ قذافی صدام را صهیونیست ميدانست./ در شورای انقلاب؛ بنی صدر میگفت جنگ نمیشود./ در باب ادامه جنگ؛ بین افراد اختلاف نظر وجود داشت و این طبیعی است./ بی تجربگی فرماندهان را نباید دست کم گرفت./ هیچ جنگی غیر ایدئولوژیک نیست./ عدمپذیرش صلح از سوی حماس؛ غیر عقلانی است؟
🔸شیرعلی نیا
در دوران جنگ؛ صلح کلمه ای منفور بود./ امام در سال ۶۷ گفت من از هر آنچه گفتم گذشتم و کار به یقه گیری از رئیس جمهور وقت آقای خامنه ای رسید./ نسل قدیم همچنان در مناصب است؛ و رها نمیکند؛ برای نسل های بعدی فقط پرسش مانده است./ ستاد کل آیین نامه ای نوشته که نتیجه اش نابودی تحقیق می شود./ مقدس نمایی مانند هاله ای باعث شد برخی واقعیت را نبینند./ رضایی بعد از فاو؛ ۱۸۰ درجه تغییر کرد.
📆 چهارشنبه ۲۵ شهریور ماه ۱۴۰۳
◀️ برای مشاهده فیلم کامل مناظره از طریق لینک زیر اقدام کنید.
یوتیوب
آپارات
#حرف_نو
✅🆔 www.group-telegram.com/new_harf
✅🆔 eitaa.com/new_harf
✅🆔 www.aparat.com/new_harf
✅🆔http://youtube.com/@new_harf1
Amar.pdf
1.6 MB
آمارهایی تکاندهنده از جنگ ایران و عراق
جملهی معروفی منسوب به استالین هست که میگوید: «مرگ یک نفر یک تراژدی و مرگ میلیونها نفر آمار است.»
این بدترین نوع نگاه به عددهایی است که بهعنوان آمار پیشِ روی ما قرار میگیرد بهویژه آنجا که عددها و رقمها با جان انسانها سر و کار دارد.
عددها به شما نشان میدهد 91918 نفر از شهدای ایران نوجوانان بین 16 تا 20 سال بودند؛ وقتی به تکتک نوجوانهای این آمار و زندگیها و خانوادههای پشت سرِ هر کدام نگاه کنید، تن و بدنتان میلرزد.
اگر رقم 63441 نفریِ جوانان شهید که سن 21 تا 25 سال داشتند را به آمار شهدای نوجوان اضافه کنیم حدود 72 درصد از شهدای ایران را نوجوانان و جوانانِ بین 16 تا 25 سال تشکیل میدهند. یعنی از هر سه نفر ایرانی که در صحنهی جنگ ایران و عراق در خون خود میغلطد، دو نفر کمتر از 25 سال دارند.
از کتابچهای با عنوان گزیدههای آماری بنیاد شهید که سال 1380 منتشر شده آمارهایی در فایل پیدیافِ این پست قرار دادهام که میتواند زمینهی تاملها و تحقیقات فراوانی باشد.
جعفر شیرعلی نیا
جملهی معروفی منسوب به استالین هست که میگوید: «مرگ یک نفر یک تراژدی و مرگ میلیونها نفر آمار است.»
این بدترین نوع نگاه به عددهایی است که بهعنوان آمار پیشِ روی ما قرار میگیرد بهویژه آنجا که عددها و رقمها با جان انسانها سر و کار دارد.
عددها به شما نشان میدهد 91918 نفر از شهدای ایران نوجوانان بین 16 تا 20 سال بودند؛ وقتی به تکتک نوجوانهای این آمار و زندگیها و خانوادههای پشت سرِ هر کدام نگاه کنید، تن و بدنتان میلرزد.
اگر رقم 63441 نفریِ جوانان شهید که سن 21 تا 25 سال داشتند را به آمار شهدای نوجوان اضافه کنیم حدود 72 درصد از شهدای ایران را نوجوانان و جوانانِ بین 16 تا 25 سال تشکیل میدهند. یعنی از هر سه نفر ایرانی که در صحنهی جنگ ایران و عراق در خون خود میغلطد، دو نفر کمتر از 25 سال دارند.
از کتابچهای با عنوان گزیدههای آماری بنیاد شهید که سال 1380 منتشر شده آمارهایی در فایل پیدیافِ این پست قرار دادهام که میتواند زمینهی تاملها و تحقیقات فراوانی باشد.
جعفر شیرعلی نیا
به کجا میرویم؟
یادداشت زیر را در فضای ملتهب دو سال قبل نوشتم؛ مهر ۱۴۰۱.
این نوشته در آن سال بازتاب زیادی پیدا کرد.
در روزهای آینده در یک فایل صوتی و تصویری نکاتی مهم دربارهی زمینههای نگارش این یادداشت منتشر خواهم کرد.
افکار عمومی جهان برای
چه هدفی آماده میشود؟
یک. حجم جهتدهی افکار عمومی جهان علیه جمهوری اسلامی با هیچکدام از حوادث قبلی که در ایران رویداده قابل مقایسه نیست و نظیر ندارد؛ در هیچ پروندهای، در هیچ مقطعی. از ماجرای سفارت آمریکا گرفته تا وقایعی مانند قتلهای زنجیرهای، حمله به کوی دانشگاه، هولوکاست به روایت احمدینژاد، وقایع سال ۸۸ و...
دو. در دنیای امروز بسیاری از طراحان تحولات بزرگ تا هنگامی که مطمئن نشوند اکثریت افکار عمومی (حدود ۸۰ درصد) با یک تصمیم همراه هستند، آن تصمیم را اجرایی نخواهد کرد.
سه. جهتدهی به افکار عمومی در چنین سطحی بسیار پرهزینه است و سخت بتوان پذیرفت که این هزینهها، برنامهی دیگری را از پی نداشته باشد.
چهار. حجم فراوان فعالیتهای رسانهای برای جهتدهی به افکار عمومی چنان قوی و پرشدت است که به نظر میرسد هر تصمیمی برای ایران میتواند با تایید اکثریت افکار عمومی در جهان همراه شود؛ هر تصمیمی.
پنج. مطالعهی موارد مشابه مانند حمله به عراق و افغانستان، گزینهی حملهی نظامی را به ذهن نزدیک میکند اما به نظر میرسد، منطقه و جهان آمادگی یک جنگ دیگر را ندارد. از سوی دیگر شاید جنگ داخلی و تجزیه نیز با سیاست غرب در این مقطع همخوانی نداشته باشد؛ شرق را نمیدانم.
شش. شاید شاهد نوع تازهای از یک برنامه و دخالت خارجی، برای ایجاد تغییرات بنیادین در ایران باشیم، این تغییر بنیادی ممکن است حتی با حفظ کلیت جمهوری اسلامی انجام شود.
هفت. هر برنامهی خارجی علاوه بر همراهی اکثریت افکار عمومی در خارج از مرزها، نیازمند همراهی افکار عمومی اکثریت در داخل کشور نیز هست. اگر در کشور سیاست رسانهای و میدانی صحیحی وجود داشته باشد، شاید بتوان مانع جهتدهی به افکار عمومی داخل ایران شد، اما شواهد نشان میدهد چنین سیاستی در داخل وجود ندارد.
حتی هنوز جنس جدید رسانهای و نمادین ماجرا تا حد زیادی درک نشده و هنوز ارزیابیها بر اساس مدلهای قدیمی است و عدهای هنوز خیابان را مهمتر از رسانه میبینند.
هشت. همیشه ممکن است برخی اتفاقات طراحیها را بر هم بزند، اتفاقاتی مانند از کنترل خارج شدن درگیریهای داخلی یا حتی یک درگیری و جنگ مرزی کوچک که به تدریج ابعاد بزرگی پیدا کند. در این صورت ممکن است اوضاع خطرناک، غیرقابل پیشبینی و غیرقابل کنترل شود.
نه. نتیجهی بندهای بالا این نیست که از ترس دخالت دشمن مردم معترض به سکوت دعوت شوند. اعتراض و انتقاد از ویژگیهای یک جامعهی زنده است و سرکوب اعتراض و نشنیدن انتقاد، وضعیت جوامع را به چنین شرایطی میکشاند. اگر مردم اعتراض کنند، هزینه بدهند، اما هیچ دستاوردی نداشته باشند، اوضاع هر بار خطرناکتر خواهد شد.
اگر بناست گرهی گشوده شود، انتظار از مسئولان است. کاش اصلاحات بنیادی، بر اساس خواست مردم در داخل کشور کلید بخورد پیش از آنکه از روی اجبار و دیر به تغییرات بنیادی تن دهند.
سالهاست مردم را از دشمن ترساندهاید و خوب است این بار چشمان خودتان را باز کنید تا مبادا در مسیر دشمن گام بردارید. امید که مدل اصلاحی قابل درکی پیش روی مردم قرار دهید.
ده. روزهای تلخ و سختی را سپری میکنیم اما شاید، رویدادهای ماههای آینده غافلگیرکنندهتر باشد.
جعفر شیرعلینیا
پاییز ۱۴۰۱
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
یادداشت زیر را در فضای ملتهب دو سال قبل نوشتم؛ مهر ۱۴۰۱.
این نوشته در آن سال بازتاب زیادی پیدا کرد.
در روزهای آینده در یک فایل صوتی و تصویری نکاتی مهم دربارهی زمینههای نگارش این یادداشت منتشر خواهم کرد.
افکار عمومی جهان برای
چه هدفی آماده میشود؟
یک. حجم جهتدهی افکار عمومی جهان علیه جمهوری اسلامی با هیچکدام از حوادث قبلی که در ایران رویداده قابل مقایسه نیست و نظیر ندارد؛ در هیچ پروندهای، در هیچ مقطعی. از ماجرای سفارت آمریکا گرفته تا وقایعی مانند قتلهای زنجیرهای، حمله به کوی دانشگاه، هولوکاست به روایت احمدینژاد، وقایع سال ۸۸ و...
دو. در دنیای امروز بسیاری از طراحان تحولات بزرگ تا هنگامی که مطمئن نشوند اکثریت افکار عمومی (حدود ۸۰ درصد) با یک تصمیم همراه هستند، آن تصمیم را اجرایی نخواهد کرد.
سه. جهتدهی به افکار عمومی در چنین سطحی بسیار پرهزینه است و سخت بتوان پذیرفت که این هزینهها، برنامهی دیگری را از پی نداشته باشد.
چهار. حجم فراوان فعالیتهای رسانهای برای جهتدهی به افکار عمومی چنان قوی و پرشدت است که به نظر میرسد هر تصمیمی برای ایران میتواند با تایید اکثریت افکار عمومی در جهان همراه شود؛ هر تصمیمی.
پنج. مطالعهی موارد مشابه مانند حمله به عراق و افغانستان، گزینهی حملهی نظامی را به ذهن نزدیک میکند اما به نظر میرسد، منطقه و جهان آمادگی یک جنگ دیگر را ندارد. از سوی دیگر شاید جنگ داخلی و تجزیه نیز با سیاست غرب در این مقطع همخوانی نداشته باشد؛ شرق را نمیدانم.
شش. شاید شاهد نوع تازهای از یک برنامه و دخالت خارجی، برای ایجاد تغییرات بنیادین در ایران باشیم، این تغییر بنیادی ممکن است حتی با حفظ کلیت جمهوری اسلامی انجام شود.
هفت. هر برنامهی خارجی علاوه بر همراهی اکثریت افکار عمومی در خارج از مرزها، نیازمند همراهی افکار عمومی اکثریت در داخل کشور نیز هست. اگر در کشور سیاست رسانهای و میدانی صحیحی وجود داشته باشد، شاید بتوان مانع جهتدهی به افکار عمومی داخل ایران شد، اما شواهد نشان میدهد چنین سیاستی در داخل وجود ندارد.
حتی هنوز جنس جدید رسانهای و نمادین ماجرا تا حد زیادی درک نشده و هنوز ارزیابیها بر اساس مدلهای قدیمی است و عدهای هنوز خیابان را مهمتر از رسانه میبینند.
هشت. همیشه ممکن است برخی اتفاقات طراحیها را بر هم بزند، اتفاقاتی مانند از کنترل خارج شدن درگیریهای داخلی یا حتی یک درگیری و جنگ مرزی کوچک که به تدریج ابعاد بزرگی پیدا کند. در این صورت ممکن است اوضاع خطرناک، غیرقابل پیشبینی و غیرقابل کنترل شود.
نه. نتیجهی بندهای بالا این نیست که از ترس دخالت دشمن مردم معترض به سکوت دعوت شوند. اعتراض و انتقاد از ویژگیهای یک جامعهی زنده است و سرکوب اعتراض و نشنیدن انتقاد، وضعیت جوامع را به چنین شرایطی میکشاند. اگر مردم اعتراض کنند، هزینه بدهند، اما هیچ دستاوردی نداشته باشند، اوضاع هر بار خطرناکتر خواهد شد.
اگر بناست گرهی گشوده شود، انتظار از مسئولان است. کاش اصلاحات بنیادی، بر اساس خواست مردم در داخل کشور کلید بخورد پیش از آنکه از روی اجبار و دیر به تغییرات بنیادی تن دهند.
سالهاست مردم را از دشمن ترساندهاید و خوب است این بار چشمان خودتان را باز کنید تا مبادا در مسیر دشمن گام بردارید. امید که مدل اصلاحی قابل درکی پیش روی مردم قرار دهید.
ده. روزهای تلخ و سختی را سپری میکنیم اما شاید، رویدادهای ماههای آینده غافلگیرکنندهتر باشد.
جعفر شیرعلینیا
پاییز ۱۴۰۱
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
اتاق آینده / شیرعلینیا pinned «به کجا میرویم؟ یادداشت زیر را در فضای ملتهب دو سال قبل نوشتم؛ مهر ۱۴۰۱. این نوشته در آن سال بازتاب زیادی پیدا کرد. در روزهای آینده در یک فایل صوتی و تصویری نکاتی مهم دربارهی زمینههای نگارش این یادداشت منتشر خواهم کرد. افکار عمومی جهان برای چه هدفی آماده…»