This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خیلی دلم میخواهد بدانم این بانوی بزرگوار الان کجا هستند؟
خیلی دلم میخواهد بدانم در اون لحضههای تلخ و دردناک که کشور و ملت ایران داشت در یک تاریکی و تباهی ۴۶ ساله فرو میرفت، به چه میاندیشیدند و اینگونه میگریستند؟
خیلی دلم میخواست اکثریت خاموش ملت ایران، اینگونه بمانند این بانوی شجاع، پشت شاهنشاه آریامهر و دولت هزاران ساله شاهنشاهی ایران درمیآمدند تا امروز و بعد از ۴۶ سال تباهی و سیاهی و بر باد رفتن جوانی و زندگی چندین نسل از ملت ایران، حسرت گذشته را نمیخوردیم.
Vahid Bahman وحید بهمن
@AmirTaheri4
خیلی دلم میخواهد بدانم در اون لحضههای تلخ و دردناک که کشور و ملت ایران داشت در یک تاریکی و تباهی ۴۶ ساله فرو میرفت، به چه میاندیشیدند و اینگونه میگریستند؟
خیلی دلم میخواست اکثریت خاموش ملت ایران، اینگونه بمانند این بانوی شجاع، پشت شاهنشاه آریامهر و دولت هزاران ساله شاهنشاهی ایران درمیآمدند تا امروز و بعد از ۴۶ سال تباهی و سیاهی و بر باد رفتن جوانی و زندگی چندین نسل از ملت ایران، حسرت گذشته را نمیخوردیم.
Vahid Bahman وحید بهمن
@AmirTaheri4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هما ناطق، استاد تاریخ و فعال چپگرا در انقلاب ۵۷:
مسئله حجاب برای من آنقدر مهم نیست. این یک مسئله فرعی است
اگر مبارزه ضدامپریالیستیمان به خاطر اینکه ما حجاب نداریم در خطر باشد، من حاضرم سالها حجاب بگذارم. هزار حجاب
ما جنبش آزادی زنان نمیخواهیم. من مخالف این هستم
حافظه تاریخی
@AmirTaheri4
مسئله حجاب برای من آنقدر مهم نیست. این یک مسئله فرعی است
اگر مبارزه ضدامپریالیستیمان به خاطر اینکه ما حجاب نداریم در خطر باشد، من حاضرم سالها حجاب بگذارم. هزار حجاب
ما جنبش آزادی زنان نمیخواهیم. من مخالف این هستم
حافظه تاریخی
@AmirTaheri4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حقوق بشر همواره وسیلهای برای برهم زدن جوامعیست که عرفهای برآمده از آن جامعه در تعامل با سیاستاش است مانند ایران در دوران پهلوی که با کمک جیمی کارتر پس از فتنه57 و برهم زدن نظم مستقری که دقیق کار میکرد دیگر پیگیر حقوق بشر نشدند.
#کارتر_به_خمینی_پیوست
سخنان شهبانو #فرح_پهلوی :
اسپینوزا
@AmirTaheri4
#کارتر_به_خمینی_پیوست
سخنان شهبانو #فرح_پهلوی :
اسپینوزا
@AmirTaheri4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مملکت بپاچه منم میشم محسن چریک! درد این چرک وچروک ها، نه دموکراسی که پاچیدن رژیم است.
Behnam Amini بهنام امینی
@AmirTaheri4
Behnam Amini بهنام امینی
@AmirTaheri4
Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
علیرضای عزیزم، جای تو همیشه خالیست؛ و زندگی کوتاه اما پرمعنایت در یاد و دل ما جاودانه.
@OfficialRezaPahlavi
@OfficialRezaPahlavi
۱۴ دی سالروز تاسیس ارتش شاهنشاهی ایران به دستان پرتوان رضاشاه بزرگ است.
ارتش ایران از بدو تاسیسش از منافع ملی ایران محافظت کرده و تا امروز هم این وظیفه رو به عنوان یک نهاد ملی انجام داده.
قمارباز
@AmirTaheri4
ارتش ایران از بدو تاسیسش از منافع ملی ایران محافظت کرده و تا امروز هم این وظیفه رو به عنوان یک نهاد ملی انجام داده.
قمارباز
@AmirTaheri4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این فقط یک بخش جزیی از پیشرفت ها و قرار گرفتن در بهترین درجات و استانداردهای جهانی از تمام نظرات بود
شدیدا به #ایران شاهنشاهی و رهبریش که چنین موفقیت ها را ممکن کرده بود، حسادت میشد
برای قضاوت باید در نظر داشت که این دستاوردها مربوط به بیش از ۵۰ سال پیش بوده
#عصرپهلوی
Azadeh Khorasani👑💙
@AmirTaheri4
شدیدا به #ایران شاهنشاهی و رهبریش که چنین موفقیت ها را ممکن کرده بود، حسادت میشد
برای قضاوت باید در نظر داشت که این دستاوردها مربوط به بیش از ۵۰ سال پیش بوده
#عصرپهلوی
Azadeh Khorasani👑💙
@AmirTaheri4
The New Middle East: The Elephant in the Room - Asharq Al-Awsat - https://goo.gl/alerts/wnJQdq #GoogleAlerts
🔗 Amir Taheri (@AmirTaheri4)
نزدیک به ۳۰ سال است که،رژیم آخوندی به معنای واقعی کلمه نان را از دهان ایرانیان برای تغذیه محور مقاومت در عراق، سوریه، لبنان، غزه و یمن و دیگر کشورها، بریده است. هفته گذشته، پلیس بریتانیا به دو «موسسه خیریه» در لندن مرتبط با تهران
که پوششی برای پولشویی، تأمین مالی اپوزیسیون جعلی، استخدام نیروهای تازه نفس محور مقاومت، یورش برد.
اگر واقعا اراده ای جهانی برای حل مساله سوریه در وهله اول و برقراری آرامش در خاورمیانه در دراز مدت باشد، ابتدا باید به مهار رژیم آخوندی در تهران توجه شود
@AmirTaheri4
🔗 Amir Taheri (@AmirTaheri4)
نزدیک به ۳۰ سال است که،رژیم آخوندی به معنای واقعی کلمه نان را از دهان ایرانیان برای تغذیه محور مقاومت در عراق، سوریه، لبنان، غزه و یمن و دیگر کشورها، بریده است. هفته گذشته، پلیس بریتانیا به دو «موسسه خیریه» در لندن مرتبط با تهران
که پوششی برای پولشویی، تأمین مالی اپوزیسیون جعلی، استخدام نیروهای تازه نفس محور مقاومت، یورش برد.
اگر واقعا اراده ای جهانی برای حل مساله سوریه در وهله اول و برقراری آرامش در خاورمیانه در دراز مدت باشد، ابتدا باید به مهار رژیم آخوندی در تهران توجه شود
@AmirTaheri4
Aawsat
The New Middle East: The Elephant in the Room
As the new year begins, think tanks and policy circles start buzzing with ideas about “the future” of Lebanon, Syria, Palestine, Yemen, in short, the Middle East. Some futurologists prefer to talk of a “new Middle East” made possible by the “liberation” of…
#مینویسم_برای_نسل_جوان
فکر نکنیدیه وقت خدایی نکرده ایناجوانان فحاش و شاشوند(با پوزش)که به پابوس خمینی مرجع جهل وجنایت وارتجاع جهان رفتند؟اینهااعضای کانون نویسندگان ایرانند که عمدتاهم کمونیست/چپ بودند
غلامحسین ساعدی،سیاوش کسرایی،باقرپرهام،بزرگ پورجعفر،فریدون تنکابنی،اسماعیل خویی👇
Akhtar Ghasemi
@AmirTaheri4
فکر نکنیدیه وقت خدایی نکرده ایناجوانان فحاش و شاشوند(با پوزش)که به پابوس خمینی مرجع جهل وجنایت وارتجاع جهان رفتند؟اینهااعضای کانون نویسندگان ایرانند که عمدتاهم کمونیست/چپ بودند
غلامحسین ساعدی،سیاوش کسرایی،باقرپرهام،بزرگ پورجعفر،فریدون تنکابنی،اسماعیل خویی👇
Akhtar Ghasemi
@AmirTaheri4
#مینویسم_برای_نسل_جوان
فکر نکنیدیه وقت خدایی نکرده ایناجوانان فحاش و شاشوند(با پوزش)که به پابوس خمینی مرجع جهل وجنایت وارتجاع جهان رفتند؟اینهااعضای کانون نویسندگان ایرانند که عمدتاهم کمونیست/چپ بودند
غلامحسین ساعدی،سیاوش کسرایی،باقرپرهام،بزرگ پورجعفر،فریدون تنکابنی،اسماعیل خویی👇
۲۱ نفراز ۲۰۰نفر کانون
غلامحسین ساعدی،سیاوش کسرایی،باقر پرهام، بزرگ پورجعفر،فریدون تنکابنی،اسماعیل خویی،مصطفی رهنما،محمدعلی سپانلو،جلال سرفراز،فریدون فریاد،محمدقاضی،جوادمجابی،محمدمختاری،نعمت میرزا زاده (آزرم)، اسفندیار فرد،جمال میرصادقی،منوچهرهزارخانی،محسن یلفانی،خانم سیمین دانشور
یه پیامی هم از طرف کانون نویسندگان توسط آقای باقرپرهام برای خمینی خوانده شد
حالا متنوبخونیدو ازچاپلوسی کانون برای خمینی لذت ببرید!گرچه مدت کوتاهی طول نکشیدکه خمینی باسخنرانی«بشکنیدقلم ها را»جوابشون رو دادو کانون درواقع درهم شکست ولی توده ای ها ریاست کانون راگرفتند و در دفاع
از فتواهای امامشان از شکستن قلم تا کشتن جوانان سکوت و همراهی کردند
پیام «کانون ننویسندگان ایران» به خمینی
حضرت آیتاللّه امام خمینی
برای کانون نویسندگان ایران فرصتی مغتنم است که پیروزی انقلاب ایران را به حضور آن بزرگوار به عنوان رهبر مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی ملت ایران تبریک بگوید. حضرت آیتاللّه به خوبی آگاهند که در سالهای سیاه دیکتاتوری
بر اهل قلم ایران همانند دیگر قشرهای ملت چه گذشته است. اغلب همین نمایندگان که اکنون افتخار حضور دارند ممنوع القلم بوده و به جرم آثار قلمی کمی و بیشی که توانستهاند منتشر کنند بارها و در طی سالیان دراز زندانی شده و انواع سختیها و محرومیتها را تحمل کردهاند.
کانون نویسندگان ایران به منظور مقابله با کنگره فرمایشی نویسندگان و شاعران ایران که رژیم منفور پهلوی در اواخر سال 1346 قصد برگزاری آن را داشت و برای تحریم آن در آغاز سال 1347 تشکیل شد،این کانون که افراد آن دارای عقاید سیاسی و اجتماعی گوناگوناند دفاع از آزادی بیان و عقیده و مخالفت
با هرگونه سانسور را هدف اساسی خودقرار داده تابتوانند به تعالی آزادانه عقایدو افکار و رشد و غنای فرهنگ در جامعه ما کمک کنند. تشکیل این کانون از آغاز با مخالفت شدید رژیم جابر پهلوی روبرو شد و فعالیت کانون با دستگیری و حبس برخی از اعضا و گردانندگان آن و با ادامه مخالفت دستگاههای
اختناق عملاً طی سالها متوقف ماند. از خرداد سال 1356 که دوران تجدید فعالیت اخیر کانون است ما نویسندگان کوشیدیم تا به سهم خود با انتشار نامهها و بیانیهها و با ایجاد مجامع عمومی و سخنرانیها فریاد اعتراض ملت ایران بر ضد رژیم جنایتکار پهلوی را منعکس کنیم.
البته در این راه با مخالفت
دستگاه شاه و اذیت و آزار ایادی اختناق آن روبرو شدیم، چندان که بسیاری از دوستان ما مورد ضرب و شتم و بازداشت قرار گرفتند و کانون اجازه فعالیت نیافت. حضرت آیتاللّه! ما اعتقاد داریم که مبارزات نویسندگان در جهت افشاگری جنایات سانسورچیان و مخالفت با عوامل اختناق فرهنگی و
دفاع از آزادی اندیشه و بیان جزئی از مبارزات اصیل ملت و گام کوچکی از جانب اهل قلم در همگامی با انقلاب شکوهمند مردم ایران به زعامت آن حضرت و برای آن که این انقلاب به هدفهای نهایی خود برسد و شرایط انقلابی برای رشد و اعتلای فرهنگی جامعه ما هرچه بیشتر فراهم آید. وظیفه ماست که همگام
با ملت آزادیخواه ایران همچنان با هر گونه سانسور و اختناق فکری مبارزه کنیم. رجاء واثق داریم که در این راه از حمایت آن حضرت برخوردار خواهیم بود
از این جماعت تاجاییکه من دنبال کردم بجز زنده یاد #اسماعیل_خویی که ابرازپشیمانی کردو ازمردم و خاندان پهلوی عذرخواهی کرد اغلب بدون عذرخواهی ازمردم فوت کردندو برخی که زنده اند همچنان برجهل خودپافشاری میکنند!
حالا فکرشو بکنید اینا نویسندگان و روشنفکران ما بودند که بنیانگذاران فاشیسم
مذهبی و لمپنسبم سیاسی در جامعه ما بودند، بعد الان پیروانشون برا ما آدم شدند با وقاحت از لمپنسیم و فاشیسم حرف میزنند!
اختر قاسمی
۳ ژانویه ۲۰۲۵
کلن
پ.ن:
فکر کنم اونی که سرش پایین در حال نوشتن است غلامحسین ساعدی باشه
https://www.group-telegram.com/AmirTaheri4.com/6454
@AmirTaheri4
فکر نکنیدیه وقت خدایی نکرده ایناجوانان فحاش و شاشوند(با پوزش)که به پابوس خمینی مرجع جهل وجنایت وارتجاع جهان رفتند؟اینهااعضای کانون نویسندگان ایرانند که عمدتاهم کمونیست/چپ بودند
غلامحسین ساعدی،سیاوش کسرایی،باقرپرهام،بزرگ پورجعفر،فریدون تنکابنی،اسماعیل خویی👇
۲۱ نفراز ۲۰۰نفر کانون
غلامحسین ساعدی،سیاوش کسرایی،باقر پرهام، بزرگ پورجعفر،فریدون تنکابنی،اسماعیل خویی،مصطفی رهنما،محمدعلی سپانلو،جلال سرفراز،فریدون فریاد،محمدقاضی،جوادمجابی،محمدمختاری،نعمت میرزا زاده (آزرم)، اسفندیار فرد،جمال میرصادقی،منوچهرهزارخانی،محسن یلفانی،خانم سیمین دانشور
یه پیامی هم از طرف کانون نویسندگان توسط آقای باقرپرهام برای خمینی خوانده شد
حالا متنوبخونیدو ازچاپلوسی کانون برای خمینی لذت ببرید!گرچه مدت کوتاهی طول نکشیدکه خمینی باسخنرانی«بشکنیدقلم ها را»جوابشون رو دادو کانون درواقع درهم شکست ولی توده ای ها ریاست کانون راگرفتند و در دفاع
از فتواهای امامشان از شکستن قلم تا کشتن جوانان سکوت و همراهی کردند
پیام «کانون ننویسندگان ایران» به خمینی
حضرت آیتاللّه امام خمینی
برای کانون نویسندگان ایران فرصتی مغتنم است که پیروزی انقلاب ایران را به حضور آن بزرگوار به عنوان رهبر مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی ملت ایران تبریک بگوید. حضرت آیتاللّه به خوبی آگاهند که در سالهای سیاه دیکتاتوری
بر اهل قلم ایران همانند دیگر قشرهای ملت چه گذشته است. اغلب همین نمایندگان که اکنون افتخار حضور دارند ممنوع القلم بوده و به جرم آثار قلمی کمی و بیشی که توانستهاند منتشر کنند بارها و در طی سالیان دراز زندانی شده و انواع سختیها و محرومیتها را تحمل کردهاند.
کانون نویسندگان ایران به منظور مقابله با کنگره فرمایشی نویسندگان و شاعران ایران که رژیم منفور پهلوی در اواخر سال 1346 قصد برگزاری آن را داشت و برای تحریم آن در آغاز سال 1347 تشکیل شد،این کانون که افراد آن دارای عقاید سیاسی و اجتماعی گوناگوناند دفاع از آزادی بیان و عقیده و مخالفت
با هرگونه سانسور را هدف اساسی خودقرار داده تابتوانند به تعالی آزادانه عقایدو افکار و رشد و غنای فرهنگ در جامعه ما کمک کنند. تشکیل این کانون از آغاز با مخالفت شدید رژیم جابر پهلوی روبرو شد و فعالیت کانون با دستگیری و حبس برخی از اعضا و گردانندگان آن و با ادامه مخالفت دستگاههای
اختناق عملاً طی سالها متوقف ماند. از خرداد سال 1356 که دوران تجدید فعالیت اخیر کانون است ما نویسندگان کوشیدیم تا به سهم خود با انتشار نامهها و بیانیهها و با ایجاد مجامع عمومی و سخنرانیها فریاد اعتراض ملت ایران بر ضد رژیم جنایتکار پهلوی را منعکس کنیم.
البته در این راه با مخالفت
دستگاه شاه و اذیت و آزار ایادی اختناق آن روبرو شدیم، چندان که بسیاری از دوستان ما مورد ضرب و شتم و بازداشت قرار گرفتند و کانون اجازه فعالیت نیافت. حضرت آیتاللّه! ما اعتقاد داریم که مبارزات نویسندگان در جهت افشاگری جنایات سانسورچیان و مخالفت با عوامل اختناق فرهنگی و
دفاع از آزادی اندیشه و بیان جزئی از مبارزات اصیل ملت و گام کوچکی از جانب اهل قلم در همگامی با انقلاب شکوهمند مردم ایران به زعامت آن حضرت و برای آن که این انقلاب به هدفهای نهایی خود برسد و شرایط انقلابی برای رشد و اعتلای فرهنگی جامعه ما هرچه بیشتر فراهم آید. وظیفه ماست که همگام
با ملت آزادیخواه ایران همچنان با هر گونه سانسور و اختناق فکری مبارزه کنیم. رجاء واثق داریم که در این راه از حمایت آن حضرت برخوردار خواهیم بود
از این جماعت تاجاییکه من دنبال کردم بجز زنده یاد #اسماعیل_خویی که ابرازپشیمانی کردو ازمردم و خاندان پهلوی عذرخواهی کرد اغلب بدون عذرخواهی ازمردم فوت کردندو برخی که زنده اند همچنان برجهل خودپافشاری میکنند!
حالا فکرشو بکنید اینا نویسندگان و روشنفکران ما بودند که بنیانگذاران فاشیسم
مذهبی و لمپنسبم سیاسی در جامعه ما بودند، بعد الان پیروانشون برا ما آدم شدند با وقاحت از لمپنسیم و فاشیسم حرف میزنند!
اختر قاسمی
۳ ژانویه ۲۰۲۵
کلن
پ.ن:
فکر کنم اونی که سرش پایین در حال نوشتن است غلامحسین ساعدی باشه
https://www.group-telegram.com/AmirTaheri4.com/6454
@AmirTaheri4
Telegram
Amir Taheri امیر طاهری
#مینویسم_برای_نسل_جوان
فکر نکنیدیه وقت خدایی نکرده ایناجوانان فحاش و شاشوند(با پوزش)که به پابوس خمینی مرجع جهل وجنایت وارتجاع جهان رفتند؟اینهااعضای کانون نویسندگان ایرانند که عمدتاهم کمونیست/چپ بودند
غلامحسین ساعدی،سیاوش کسرایی،باقرپرهام،بزرگ پورجعفر،فریدون…
فکر نکنیدیه وقت خدایی نکرده ایناجوانان فحاش و شاشوند(با پوزش)که به پابوس خمینی مرجع جهل وجنایت وارتجاع جهان رفتند؟اینهااعضای کانون نویسندگان ایرانند که عمدتاهم کمونیست/چپ بودند
غلامحسین ساعدی،سیاوش کسرایی،باقرپرهام،بزرگ پورجعفر،فریدون…
امیر طاهری
دو زندانی با نیمقرن فاصله
دی ۱۴, ۱۴۰۳
«ما در جمهوری اسلامی زندانی سیاسی و عقیدتی نداریم!» این ادعایی است که در طی چهار دهه گذشته از سوی مقامات گوناگون جمهوری اسلامی تکرار و تأکید شده است. حجتالاسلام محمد خاتمی در سخنرانی خود در دانشگاه هاروارد، دکتر محمود احمدینژاد در سخنرانی خود در دانشگاه کلمبیا، دکتر محمدجواد ظریف در سه سخنرانیاش در شورای روابط خارجی در نیویورک، این ادعا را با قاطعیت عرضه کردند. از سوی دیگر مقامات قضایی جمهوری اسلامی از جمله آیتالله محسنی اژهای نیز بر این ادعا صحه گذاردهاند.
همه آنان مدعیاند که جمهوری اسلامی تنها کسانی را که به زندان میفرستد که مفسد فیالارض یا محاربون الله هستند؛ به عبارت دیگر، افرادی که اخلاق جامعه را فراتر از مسائل سیاسی به فساد میکشانند یا با احکام الهی که فراتر از ملاحظات سیاسی هستند، میجنگند.
اما اگر این کلاهشرعی را کنار بگذاریم، واقعیت این است که جمهوری اسلامی از نظر تعداد زندانیان سیاسی و عقیدتی در تمام دوران حیات خود در رأس جدول جهانی قرار داشته است. در یک بررسی دانشگاهی در فرانسه در سال ۲۰۱۱ میلادی، تعداد کسانی که به خاطر عقاید سیاسی و مذهبی یا فعالیتهای سیاسی مخالف نظام حاکم در جمهوری اسلامی به زندان رفتند، در طی چهار دهه پیش از یکمیلیون تن تخمین زده شد.
اگر این تخمین درست باشد، میتوان گفت که بخش بزرگی از ایرانیانی که در صحنه سیاسی، فعالیت انتقادی و اعتراضی دارند، لااقل برای مدتی طعم زندان آیتالله را چشیدهاند.
با این حال برداشتهای گوناگونی از تجربه زندانی شدن در جمهوری اسلامی عرضه میشود. جناح اصلاحطلب مدعی است که زندان در جمهوری اسلامی بیشتر یک مرکز بازآموزی و تصحیح خطاهای سیاسی و عقیدتی است تا مجازات، چه رسد به انتقامجویی. بعضی ناقدان چپگرای نظام از این هم فراتر میروند و ادعا میکنند که ایران امروز دو نوع زندان دارد: نرم و سخت. زندان نرم برای افرادی است که حقانیت انقلاب ۱۳۵۷ شمسی را میپذیرند، اما در بعضی زمینههای مربوط به اداره کشور انتقادات و ملاحظاتی دارند. در زندان نرم، به گفته خانم گلشیفته فراهانی، ستاره سینما، زندانیان به رقص و آواز میپردازند. به گفته آقای مسعود بهنود، روزنامهنگار برجسته بیبیسی فارسی، و پروفسور صادق زیباکلام نیز امیر طاهری اگر هتل ۵ ستاره نباشند، همه امکانات رفاه را برای مهمانان زندانی خود عرضه میکنند.
در زندان سخت، اما وضع طور دیگری است. نخستین قربانیان زندان سخت هزاران تن از نوجوانان هوادار مجاهدین خلق بودند که در طی چند روز، بدون محاکمه اعدام شدند. پس از آنان و تا به امروز، زندان سخت نصیب هواداران پادشاهی مشروطه بوده و هست.
در جمهوری اسلامی، زندان یک نقش دیگر نیز داشته است: تقدیم نوعی از مشروعیت به زندانی با کمترین هزینه. زندانیانی داشته و داریم که هرچند گاه به زندان میروند و پس از چند روز یا چند ماه، آزاد میشوند و نقش مخالف وفادار نظام را بازی میکنند. بعضی آنان حتی به خارج صادر میشوند تا با تبلیغ مشروعیت ادعای خود در گروههای مخالف نظام راه یابند و آنان را به بیراهه بکشانند. البته این تاکتیک قبلاً از سوی اتحاد شوروی در مقیاس وسیع مورداستفاده قرارگرفته بود.
البته رسیدن به تصویر عادلانه از آنچه در زندانهای جمهوری اسلامی میگذرد، آسان نیست. بعضی گروگانهای خارجی نظام خمینیگرا در این زمینه کوششهایی کردهاند، اما حتی آنان نیز نتوانستهاند به همه پرسشهایی که مطرح است، پاسخ دهند.
بعضی زندانیان ایرانی که خاطرات اسارت خود را نوشتهاند، یا با اغراق در شرایط وخیم زندانیان و یا با مشاطهگری برای بزک یک نظام زشت، خود را بیاعتبار کردهاند. از دید منــ که البته از آنجا که همه کتابهای مربوط به زندانهای جمهوری اسلامی را نخواندهامــ فقط دو کتاب تصویری منصفانه از این بخش از تراژدی ما عرضه میکنند.
این دو کتاب با فاصله ۴۰ سال منتشرشدهاند. نخستین کتاب «دیوار اللهاکبر» اثر نویسنده فقید سیاوش بشیری است که در نخستین سالهای حکومت آیتالله خمینی به جرم دفاع از پادشاهی مشروطه به زندان افتاد و پس از تحمل شدیدترین شکنجهها، سرانجام در شرایطی که هرگز کاملاً روشن نشد، از رده اعدامشوندگان خارج شد و توانست بیرون آید و سرانجام راه تبعید را در پیش گیرد. دومین کتاب «خاطرات زندان هالو» نوشته محمدرضا عالیپیام، شاعر طنز سرا، که برخلاف بشیری، مخالف پادشاهی مشروطه بود و در چند مرحله از نزدیکان میرحسین موسوی خامنه، نخستوزیر اسلامی که اکنون سالها است در حصر خانگی به سر میبرد، به شمار میرفت.
@AmirTaheri4
دو زندانی با نیمقرن فاصله
دی ۱۴, ۱۴۰۳
«ما در جمهوری اسلامی زندانی سیاسی و عقیدتی نداریم!» این ادعایی است که در طی چهار دهه گذشته از سوی مقامات گوناگون جمهوری اسلامی تکرار و تأکید شده است. حجتالاسلام محمد خاتمی در سخنرانی خود در دانشگاه هاروارد، دکتر محمود احمدینژاد در سخنرانی خود در دانشگاه کلمبیا، دکتر محمدجواد ظریف در سه سخنرانیاش در شورای روابط خارجی در نیویورک، این ادعا را با قاطعیت عرضه کردند. از سوی دیگر مقامات قضایی جمهوری اسلامی از جمله آیتالله محسنی اژهای نیز بر این ادعا صحه گذاردهاند.
همه آنان مدعیاند که جمهوری اسلامی تنها کسانی را که به زندان میفرستد که مفسد فیالارض یا محاربون الله هستند؛ به عبارت دیگر، افرادی که اخلاق جامعه را فراتر از مسائل سیاسی به فساد میکشانند یا با احکام الهی که فراتر از ملاحظات سیاسی هستند، میجنگند.
اما اگر این کلاهشرعی را کنار بگذاریم، واقعیت این است که جمهوری اسلامی از نظر تعداد زندانیان سیاسی و عقیدتی در تمام دوران حیات خود در رأس جدول جهانی قرار داشته است. در یک بررسی دانشگاهی در فرانسه در سال ۲۰۱۱ میلادی، تعداد کسانی که به خاطر عقاید سیاسی و مذهبی یا فعالیتهای سیاسی مخالف نظام حاکم در جمهوری اسلامی به زندان رفتند، در طی چهار دهه پیش از یکمیلیون تن تخمین زده شد.
اگر این تخمین درست باشد، میتوان گفت که بخش بزرگی از ایرانیانی که در صحنه سیاسی، فعالیت انتقادی و اعتراضی دارند، لااقل برای مدتی طعم زندان آیتالله را چشیدهاند.
با این حال برداشتهای گوناگونی از تجربه زندانی شدن در جمهوری اسلامی عرضه میشود. جناح اصلاحطلب مدعی است که زندان در جمهوری اسلامی بیشتر یک مرکز بازآموزی و تصحیح خطاهای سیاسی و عقیدتی است تا مجازات، چه رسد به انتقامجویی. بعضی ناقدان چپگرای نظام از این هم فراتر میروند و ادعا میکنند که ایران امروز دو نوع زندان دارد: نرم و سخت. زندان نرم برای افرادی است که حقانیت انقلاب ۱۳۵۷ شمسی را میپذیرند، اما در بعضی زمینههای مربوط به اداره کشور انتقادات و ملاحظاتی دارند. در زندان نرم، به گفته خانم گلشیفته فراهانی، ستاره سینما، زندانیان به رقص و آواز میپردازند. به گفته آقای مسعود بهنود، روزنامهنگار برجسته بیبیسی فارسی، و پروفسور صادق زیباکلام نیز امیر طاهری اگر هتل ۵ ستاره نباشند، همه امکانات رفاه را برای مهمانان زندانی خود عرضه میکنند.
در زندان سخت، اما وضع طور دیگری است. نخستین قربانیان زندان سخت هزاران تن از نوجوانان هوادار مجاهدین خلق بودند که در طی چند روز، بدون محاکمه اعدام شدند. پس از آنان و تا به امروز، زندان سخت نصیب هواداران پادشاهی مشروطه بوده و هست.
در جمهوری اسلامی، زندان یک نقش دیگر نیز داشته است: تقدیم نوعی از مشروعیت به زندانی با کمترین هزینه. زندانیانی داشته و داریم که هرچند گاه به زندان میروند و پس از چند روز یا چند ماه، آزاد میشوند و نقش مخالف وفادار نظام را بازی میکنند. بعضی آنان حتی به خارج صادر میشوند تا با تبلیغ مشروعیت ادعای خود در گروههای مخالف نظام راه یابند و آنان را به بیراهه بکشانند. البته این تاکتیک قبلاً از سوی اتحاد شوروی در مقیاس وسیع مورداستفاده قرارگرفته بود.
البته رسیدن به تصویر عادلانه از آنچه در زندانهای جمهوری اسلامی میگذرد، آسان نیست. بعضی گروگانهای خارجی نظام خمینیگرا در این زمینه کوششهایی کردهاند، اما حتی آنان نیز نتوانستهاند به همه پرسشهایی که مطرح است، پاسخ دهند.
بعضی زندانیان ایرانی که خاطرات اسارت خود را نوشتهاند، یا با اغراق در شرایط وخیم زندانیان و یا با مشاطهگری برای بزک یک نظام زشت، خود را بیاعتبار کردهاند. از دید منــ که البته از آنجا که همه کتابهای مربوط به زندانهای جمهوری اسلامی را نخواندهامــ فقط دو کتاب تصویری منصفانه از این بخش از تراژدی ما عرضه میکنند.
این دو کتاب با فاصله ۴۰ سال منتشرشدهاند. نخستین کتاب «دیوار اللهاکبر» اثر نویسنده فقید سیاوش بشیری است که در نخستین سالهای حکومت آیتالله خمینی به جرم دفاع از پادشاهی مشروطه به زندان افتاد و پس از تحمل شدیدترین شکنجهها، سرانجام در شرایطی که هرگز کاملاً روشن نشد، از رده اعدامشوندگان خارج شد و توانست بیرون آید و سرانجام راه تبعید را در پیش گیرد. دومین کتاب «خاطرات زندان هالو» نوشته محمدرضا عالیپیام، شاعر طنز سرا، که برخلاف بشیری، مخالف پادشاهی مشروطه بود و در چند مرحله از نزدیکان میرحسین موسوی خامنه، نخستوزیر اسلامی که اکنون سالها است در حصر خانگی به سر میبرد، به شمار میرفت.
@AmirTaheri4
هر دو، بشیری و عالیپیام، در هتل ۵ ستاره اوین مهمان بودند. بشیری مینویسد: «اوین! نقطهای در انتهای وحشت و خون. شهری که نامش قصه اعدامهای شبانه، عدل الهی و محاکمههای برقآسا را به خاطر میآورد.»
عالیپیام چند قدم از بشیری جلوتر است، زیرا مهمان تقریباً تمامی زندانهای سیاسی آیتالله بوده است؛ از عشرتآباد قصر و جهاد گرفته تا توحید و سرانجام «نقطهای در انتهای وحشت و خون» یعنی همان اوین بشیری.
خواننده هر دو کتاب احتمالاً انتظار دارد که نویسندگان به سبک «شام غریبان» روضهخوانان، از تجربه زندانی شدن خود سخن بگویند؛ اما به نظر من، خوشبختانه هر دو و بهویژه عالیپیام، دانسته یا نادانسته، تصمیم گرفتند که شرح زندانی شدن در نظام خمینیگرا نیازی به زاری و زنجموره روضهخوانان ندارد. در این زمینه، عالی پیام با بهرهگیری از یک لحن کلینیکی در تعریف تجربه تکاندهنده در محکومیت جمهوری اسلامی موفقتر است.
در هر دو کتاب، با مجموعهای رنگارنگ از زندانیان آشنا میشویم. آنان که به گفته عالیپیام برای بهرهگیری از بعضی امتیازات حاضرند جاسوس و خبرچین شوند یا حتی در شکنجه همبندان خود شرکت کنند و آنان که برعکس، میکوشند تا با آنچه در توان دارند، همبندان خود را دلداری و یاری دهند.
هر دو نویسنده نشان میدهند که حتی در «نقطهای در انتهای وحشت و خون»، بعضی صفات زیبایی قوم ایرانی ما زنده میماند: همدردی، مددرسانی و گرفتن دست افتادگان. صفاتی که زندانیان آیتالله را از نظر ارزشهای اخلاقی در ردهای بالاتر از زندانبانان قرار میدهد، هرچند که بعضی زندانبانان نیز هنوز ایرانیت خود را کاملاً از دست ندادهاند.
در یک صحنه تکاندهنده، یک رئیس زندان را میبینیم که «هالو» را به دفترش میخواند و زندانبانان را به بیرون میفرستد تا با او تنها باشد. سپس رئیس زندان چند کتاب «هالو» را از کشو میز خود بیرون میآورد و میگوید: «خواهش میکنم این کتابهایتان را برای پسرم امضا کنید!»
در کتاب بشیری، با زندانبانی آشنا میشویم که از او یکچیز میخواهد: به درد دل من گوش کن! و سپس سلسله ماجراهایی را که باعث کشاندن او به نقش زندانبان شده است، تعریف میکند و سرانجام میپرسد: خدایا! چه بگویم؟ چطور در این سرازیری افتادم؟ تصویری که بشیری از خدمه زندانها بهویژه نظافتچیها ترسیم میکند، همدردی خواننده را برمیانگیزد.
عالیپیام، شاید از آنجا که شاعر است، دیدی عمیقتر از انسانهایی که در یک چارچوب برحسبتصادف دورهم جمع شدهاند، عرضه میکند. زندانبانهایی که میکوشند تا با کمکها یا غمضعینهای کوچک از درد اسرای آیتالله بکاهند. برعکس، زندانیانی میکوشند تا در زمینه وفاداری به اسلام و آیتالله، کاسه داغتر از آش شوند، به این امید که امتیازاتی بگیرند. از آنجا که «هالو» استاد طنز است، چهرههایی که خواننده را به خنده میاندازند، نیز ظاهر میشوند. مثلاً یک زندانی مارکسیستــلنیست که «هالو» را به خاطر اعتقاداتش به خدا به باد انتقاد میگیرد، اما خودش یواشکی نماز میخواند، به این امید که خبرچین گزارش خوبی از او به شکنجهگران عرضه خواهد کرد.
طولانیترین مدت زندانی شدن عالیپیام پس از شرکت او در جنبش سبز یعنی اعتراض به انتخاب احمدینژاد برای دور دوم، اتفاق افتاد. او مینویسد که مچبند سبزی را که به نشانه حمایت از میرحسین موسوی داشت، در زندان نیز حفظ کرد، بیآنکه مسئولان زندان اعتراض کنند. علت این اغماض شاید این بود که رنگ سبز علامت بنیهاشم یعنی عشیره حضرت محمد (ص) است، در حالی که سیاه، رنگ بنیعباس (قاتلان چند تن از امامان) و سفید، رنگ بنیامیه (قاتلان امام حسین) است.
عالیپیام حتی در توصیف حملهای که در زندان به او شدــ احتمالاً نه بهقصد کشت اما قطعاً بهقصد واردکردن آسیب شدیدــ خونسردی خود را از دست نمیدهد. با این حال در نامهای که به سرپرست زندانیهای اسلامی مینویسد، از دردها و رنجهای دیگر زندانیان که میکوشند عزت خود را حفظ کنند و حتی با کارهای گوناگونــ مثلاً ساختن و فروختن عروسکــ بخشی از مخارج خانواده خود را تأمین کنند، با آمیزهای تکاندهنده از خشم و اندوه سخن میگوید.
عالیپیام در جای دیگر مینویسد: «چند روز پیش، یک پیرمرد را به بند ما آوردند که میگفتند از محکومین کودتای نوژه است. امروز به دیدنش رفتم. لباسهایش را شسته بود و میخواست رویبند پهن کند اما نا نداشت که آنها را بچلاند. کمکش کردم و لباسها را چلاندم و برایش پهن کردم. میگفت پروندهاش هنوز باز است.»
در این صحنه تکاندهنده، ایرانیت یا شاید فقط انسانیت دو زندانی را از دو قطب مخالف کنار هم میآورد. عالیپیام، انقلابی که در سپاه پاسداران خدمت کرده بود و خواستار حفظ نظام انقلابی بود، در برابر کودتاچی نوژهای که میخواست نظام انقلابی را براندازد.
@AmirTaheri4
عالیپیام چند قدم از بشیری جلوتر است، زیرا مهمان تقریباً تمامی زندانهای سیاسی آیتالله بوده است؛ از عشرتآباد قصر و جهاد گرفته تا توحید و سرانجام «نقطهای در انتهای وحشت و خون» یعنی همان اوین بشیری.
خواننده هر دو کتاب احتمالاً انتظار دارد که نویسندگان به سبک «شام غریبان» روضهخوانان، از تجربه زندانی شدن خود سخن بگویند؛ اما به نظر من، خوشبختانه هر دو و بهویژه عالیپیام، دانسته یا نادانسته، تصمیم گرفتند که شرح زندانی شدن در نظام خمینیگرا نیازی به زاری و زنجموره روضهخوانان ندارد. در این زمینه، عالی پیام با بهرهگیری از یک لحن کلینیکی در تعریف تجربه تکاندهنده در محکومیت جمهوری اسلامی موفقتر است.
در هر دو کتاب، با مجموعهای رنگارنگ از زندانیان آشنا میشویم. آنان که به گفته عالیپیام برای بهرهگیری از بعضی امتیازات حاضرند جاسوس و خبرچین شوند یا حتی در شکنجه همبندان خود شرکت کنند و آنان که برعکس، میکوشند تا با آنچه در توان دارند، همبندان خود را دلداری و یاری دهند.
هر دو نویسنده نشان میدهند که حتی در «نقطهای در انتهای وحشت و خون»، بعضی صفات زیبایی قوم ایرانی ما زنده میماند: همدردی، مددرسانی و گرفتن دست افتادگان. صفاتی که زندانیان آیتالله را از نظر ارزشهای اخلاقی در ردهای بالاتر از زندانبانان قرار میدهد، هرچند که بعضی زندانبانان نیز هنوز ایرانیت خود را کاملاً از دست ندادهاند.
در یک صحنه تکاندهنده، یک رئیس زندان را میبینیم که «هالو» را به دفترش میخواند و زندانبانان را به بیرون میفرستد تا با او تنها باشد. سپس رئیس زندان چند کتاب «هالو» را از کشو میز خود بیرون میآورد و میگوید: «خواهش میکنم این کتابهایتان را برای پسرم امضا کنید!»
در کتاب بشیری، با زندانبانی آشنا میشویم که از او یکچیز میخواهد: به درد دل من گوش کن! و سپس سلسله ماجراهایی را که باعث کشاندن او به نقش زندانبان شده است، تعریف میکند و سرانجام میپرسد: خدایا! چه بگویم؟ چطور در این سرازیری افتادم؟ تصویری که بشیری از خدمه زندانها بهویژه نظافتچیها ترسیم میکند، همدردی خواننده را برمیانگیزد.
عالیپیام، شاید از آنجا که شاعر است، دیدی عمیقتر از انسانهایی که در یک چارچوب برحسبتصادف دورهم جمع شدهاند، عرضه میکند. زندانبانهایی که میکوشند تا با کمکها یا غمضعینهای کوچک از درد اسرای آیتالله بکاهند. برعکس، زندانیانی میکوشند تا در زمینه وفاداری به اسلام و آیتالله، کاسه داغتر از آش شوند، به این امید که امتیازاتی بگیرند. از آنجا که «هالو» استاد طنز است، چهرههایی که خواننده را به خنده میاندازند، نیز ظاهر میشوند. مثلاً یک زندانی مارکسیستــلنیست که «هالو» را به خاطر اعتقاداتش به خدا به باد انتقاد میگیرد، اما خودش یواشکی نماز میخواند، به این امید که خبرچین گزارش خوبی از او به شکنجهگران عرضه خواهد کرد.
طولانیترین مدت زندانی شدن عالیپیام پس از شرکت او در جنبش سبز یعنی اعتراض به انتخاب احمدینژاد برای دور دوم، اتفاق افتاد. او مینویسد که مچبند سبزی را که به نشانه حمایت از میرحسین موسوی داشت، در زندان نیز حفظ کرد، بیآنکه مسئولان زندان اعتراض کنند. علت این اغماض شاید این بود که رنگ سبز علامت بنیهاشم یعنی عشیره حضرت محمد (ص) است، در حالی که سیاه، رنگ بنیعباس (قاتلان چند تن از امامان) و سفید، رنگ بنیامیه (قاتلان امام حسین) است.
عالیپیام حتی در توصیف حملهای که در زندان به او شدــ احتمالاً نه بهقصد کشت اما قطعاً بهقصد واردکردن آسیب شدیدــ خونسردی خود را از دست نمیدهد. با این حال در نامهای که به سرپرست زندانیهای اسلامی مینویسد، از دردها و رنجهای دیگر زندانیان که میکوشند عزت خود را حفظ کنند و حتی با کارهای گوناگونــ مثلاً ساختن و فروختن عروسکــ بخشی از مخارج خانواده خود را تأمین کنند، با آمیزهای تکاندهنده از خشم و اندوه سخن میگوید.
عالیپیام در جای دیگر مینویسد: «چند روز پیش، یک پیرمرد را به بند ما آوردند که میگفتند از محکومین کودتای نوژه است. امروز به دیدنش رفتم. لباسهایش را شسته بود و میخواست رویبند پهن کند اما نا نداشت که آنها را بچلاند. کمکش کردم و لباسها را چلاندم و برایش پهن کردم. میگفت پروندهاش هنوز باز است.»
در این صحنه تکاندهنده، ایرانیت یا شاید فقط انسانیت دو زندانی را از دو قطب مخالف کنار هم میآورد. عالیپیام، انقلابی که در سپاه پاسداران خدمت کرده بود و خواستار حفظ نظام انقلابی بود، در برابر کودتاچی نوژهای که میخواست نظام انقلابی را براندازد.
@AmirTaheri4
بهخوبی میتوان دید که هر دو شرکتکننده در آن صحنه از نقطه آغازین خود دور شده بودند و با حرکت در مسیر عکس، سرانجام به یکدیگر رسیده بودند.
آیا این دور شدن از نقطه آغازین و سرانجام رسیدن به یکدیگر درسی برای بسیاری از ایرانیانی نیست که انقلاب ۱۳۵۷ آنان را از هم جدا کرد و در تضاد و دشمنی قرار داد؟
در پایان «خاطرات هالو در زندان»، نامهای را که عالیپیام به آیتالله صادق لاریجانی، رئیس وقت قوه قضاییه، نوشته بود، میخوانیم. این نامه که در حد خود یک شاهکار ادبی است، بهترین و کاملترین نقد است از آنچه «عدل اسلامی» خوانده میشود.
در همین کتاب، عالیپیام نامهای را که با لحن هالووار به سید حسن خمینی، یادگار امام، نوشته بود، عرضه میکند. این نامه که پس از رد صلاحیت سید حسن نوشته شد، یادآور میشود که «حسن»ها در تاریخ ایران سرنوشتساز بودهاند. «از حسن صباح و حسنک وزیر و حسن جوری بگیرید تا کسی مثل حسن نصرالله و همین حسن کلیددار خودمون. میبینی چه جوری داره با کلیدش قفلا رو وا میکنه؟ حسنکچل هم که در قصههای فولکوریک ما بروبیایی داره!»
عالیپیام مینویسد: ممکن است بگویند که «این هم از خودشان است»، همانطور که میگفتند «پس چرا شما را نمیگیرند؟» عبارتی که بعدها عنوان کتابی شد از پروفسور زیباکلام.
پس از آزادی از زندان، عالیپیام با رفتگر محله که آشنای قدیمی اوست، به درد دل مینشیند. دوست رفتگر میپرسد: «آخه واسه چی رفتی زندان؟» هالو میگوید: «برای اینکه آدمهایی مثل تو روز و شب جون میکنند، در حالی که پول این مملکت باید بره سوریه و لبنان. چرا یک عدهای میلیاردی بدزدن و کسی جلودارشان نباشه؟ چرا اینهمه آقازاده ماشین پورشه دارن، چرا گردن آخوندها روزبهروز کلفتتر میشه و گردن شما روزبهروز خمتر؟»
راستی چرا؟
بشیری بیش از ۴۰ سال پیش جواب این چرا را داد: «برای اینکه در ۱۳۵۷ برای یکلحظه تاریخی همگی دیوانه شدیم، هر یک به شکلی، همگی خودکشی کردیم!»
@AmirTaheri4
آیا این دور شدن از نقطه آغازین و سرانجام رسیدن به یکدیگر درسی برای بسیاری از ایرانیانی نیست که انقلاب ۱۳۵۷ آنان را از هم جدا کرد و در تضاد و دشمنی قرار داد؟
در پایان «خاطرات هالو در زندان»، نامهای را که عالیپیام به آیتالله صادق لاریجانی، رئیس وقت قوه قضاییه، نوشته بود، میخوانیم. این نامه که در حد خود یک شاهکار ادبی است، بهترین و کاملترین نقد است از آنچه «عدل اسلامی» خوانده میشود.
در همین کتاب، عالیپیام نامهای را که با لحن هالووار به سید حسن خمینی، یادگار امام، نوشته بود، عرضه میکند. این نامه که پس از رد صلاحیت سید حسن نوشته شد، یادآور میشود که «حسن»ها در تاریخ ایران سرنوشتساز بودهاند. «از حسن صباح و حسنک وزیر و حسن جوری بگیرید تا کسی مثل حسن نصرالله و همین حسن کلیددار خودمون. میبینی چه جوری داره با کلیدش قفلا رو وا میکنه؟ حسنکچل هم که در قصههای فولکوریک ما بروبیایی داره!»
عالیپیام مینویسد: ممکن است بگویند که «این هم از خودشان است»، همانطور که میگفتند «پس چرا شما را نمیگیرند؟» عبارتی که بعدها عنوان کتابی شد از پروفسور زیباکلام.
پس از آزادی از زندان، عالیپیام با رفتگر محله که آشنای قدیمی اوست، به درد دل مینشیند. دوست رفتگر میپرسد: «آخه واسه چی رفتی زندان؟» هالو میگوید: «برای اینکه آدمهایی مثل تو روز و شب جون میکنند، در حالی که پول این مملکت باید بره سوریه و لبنان. چرا یک عدهای میلیاردی بدزدن و کسی جلودارشان نباشه؟ چرا اینهمه آقازاده ماشین پورشه دارن، چرا گردن آخوندها روزبهروز کلفتتر میشه و گردن شما روزبهروز خمتر؟»
راستی چرا؟
بشیری بیش از ۴۰ سال پیش جواب این چرا را داد: «برای اینکه در ۱۳۵۷ برای یکلحظه تاریخی همگی دیوانه شدیم، هر یک به شکلی، همگی خودکشی کردیم!»
@AmirTaheri4
بحث استادیوم آریامهر داغ است؛ خوب است یادآوری شود که منتقدان جشنهای ۲۵۰۰ ساله، سالها هزینه ۲۰۰ میلیون دلاری این جشنها را زیر سوال بردهاند، اما هرگز از این حرفی نزدند که بخش عمده این بودجه صرف پروژههای زیربنایی در ایران شد. از جمله ساخت استادیوم ۱۰۰ هزار نفری آریامهر، برج و یادمان میدان شهیاد، ۲۵۰۰ کیلومتر راه و جاده، ۲۵۰۰ مدرسه در سراسر کشور، چندین هتل در استانهای فارس و اصفهان، و توسعه فرودگاه بینالمللی شیراز. هزینههای مربوط به مراسم تخت جمشید و مهمانیهای آن، کمتر از ۲۰ درصد کل بودجه جشنها بود.
جشنهای ۲۵۰۰ ساله، برخلاف تبلیغات منفی و روایتهای تحریفشده بخصوص توسط بیبیسی فارسی و «روشنفکران» ۵۷، بخشی از برنامه دولت شاهنشاهیایران برای توسعه زیرساختهای کشور و همچنین پاسداشت هویت و فرهنگ ملی ایران بود.
Ali Hamid
@AmirTaheri4
جشنهای ۲۵۰۰ ساله، برخلاف تبلیغات منفی و روایتهای تحریفشده بخصوص توسط بیبیسی فارسی و «روشنفکران» ۵۷، بخشی از برنامه دولت شاهنشاهیایران برای توسعه زیرساختهای کشور و همچنین پاسداشت هویت و فرهنگ ملی ایران بود.
Ali Hamid
@AmirTaheri4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جیمی کارتر: «مرد باایمان» و دوست مافیای لاتین
«هزیمت»ــ به انگلیسی Failureــ واژهای است که در روزهای اخیر برای توصیف دوران ریاستجمهوری جیمی کارتر همهجا به کار رفته است. حتی دوستداران او قبلا در شورای ملی سیاست خارجی آمریکا، نیز ناچار بودند هزیمت را مطرح کنند، به این امید که اهمیت آن را کاهش دهند.
اما آیا کارتر که چند روز پیش در ۱۰۰ سالگی درگذشت، شایسته عنوان «آقای هزیمت» است؟ از یک نگاه، پاسخ مثبت است. او یکی از معدود روسایجمهوری آمریکا بود که نتوانست برای دو بار انتخاب شود. حتی جو بایدن یکدورهای میتواند ادعا کند که نامزد دور دوم نبود. جورج بوش پدر، یک رئیسجمهوری تکدورهای دیگر، نیز لااقل هشت سال نیابت ریاستجمهوری را در پرونده خود داشت.
#جیمی_کارتر #ایندیپندنت_فارسی
@AmirTaheri4
جیمی کارتر: «مرد باایمان» و دوست مافیای لاتین
جیمی کارتر: «مرد باایمان» و دوست مافیای لاتین
«هزیمت»ــ به انگلیسی Failureــ واژهای است که در روزهای اخیر برای توصیف دوران ریاستجمهوری جیمی کارتر همهجا به کار رفته است. حتی دوستداران او قبلا در شورای ملی سیاست خارجی آمریکا، نیز ناچار بودند هزیمت را مطرح کنند، به این امید که اهمیت آن را کاهش دهند.
اما آیا کارتر که چند روز پیش در ۱۰۰ سالگی درگذشت، شایسته عنوان «آقای هزیمت» است؟ از یک نگاه، پاسخ مثبت است. او یکی از معدود روسایجمهوری آمریکا بود که نتوانست برای دو بار انتخاب شود. حتی جو بایدن یکدورهای میتواند ادعا کند که نامزد دور دوم نبود. جورج بوش پدر، یک رئیسجمهوری تکدورهای دیگر، نیز لااقل هشت سال نیابت ریاستجمهوری را در پرونده خود داشت.
#جیمی_کارتر #ایندیپندنت_فارسی
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
«هزیمت»ــ به انگلیسی Failureــ واژهای است که در روزهای اخیر برای توصیف دوران ریاستجمهوری جیمی کارتر همهجا به کار رفته است. حتی دوستداران او قبلا در شورای ملی سیاست خارجی آمریکا، نیز ناچار بودند هزیمت را مطرح کنند، به این امید که اهمیت آن را کاهش دهند.
اما آیا کارتر که چند روز پیش در ۱۰۰ سالگی درگذشت، شایسته عنوان «آقای هزیمت» است؟ از یک نگاه، پاسخ مثبت است. او یکی از معدود روسایجمهوری آمریکا بود که نتوانست برای دو بار انتخاب شود. حتی جو بایدن یکدورهای میتواند ادعا کند که نامزد دور دوم نبود. جورج بوش پدر، یک رئیسجمهوری تکدورهای دیگر، نیز لااقل هشت سال نیابت ریاستجمهوری را در پرونده خود داشت.
#جیمی_کارتر #ایندیپندنت_فارسی
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امیر طاهری: ۱۷ دیماه، سالروز آزادی زنان ایران
۱۷ دی سرآغاز مرحلهای مهم در طرح آرمان آزادی و برابری شهروندی زنان بود- آرمانی که در سالهای اخیر با نیرویی تازه مطرح شده است همانطور که نمونه آن را در جنبش «زن زندگی آزادی» دیدیم. متاسفانه عدهایی کوشیدند تا این شعار را با تعبیری فمینیستی ارائه دهند و جنبش آزادیخواهانه ایرانیان را زنانه مردانه کنند. فرهنگ ایرانی زن را یک انسان کامل و یک شهروند مساویالحقوق میداند – به همین سبب، مسئله آزادی زن- از نهضت کشف حجاب تا جنبش ضد استبدادی کنونی در ایران- مقولهای جنسی نبوده است. بازگشت ایران به مسیر تاریخیاش تحولی خواهد بود فراگیر و فراتر از خواستها و آرمانهای طبقاتی، جنسی، دینی و موضعی.
نویسنده: امیر طاهری، روزنامهنگار و تحلیلگر ارشد بینالمللی
منبع: ایندیپندنت فارسی
#تحلیل_سیاسی
#امیر_طاهری
@AmirTaheri4
۱۷ دی سرآغاز مرحلهای مهم در طرح آرمان آزادی و برابری شهروندی زنان بود- آرمانی که در سالهای اخیر با نیرویی تازه مطرح شده است همانطور که نمونه آن را در جنبش «زن زندگی آزادی» دیدیم. متاسفانه عدهایی کوشیدند تا این شعار را با تعبیری فمینیستی ارائه دهند و جنبش آزادیخواهانه ایرانیان را زنانه مردانه کنند. فرهنگ ایرانی زن را یک انسان کامل و یک شهروند مساویالحقوق میداند – به همین سبب، مسئله آزادی زن- از نهضت کشف حجاب تا جنبش ضد استبدادی کنونی در ایران- مقولهای جنسی نبوده است. بازگشت ایران به مسیر تاریخیاش تحولی خواهد بود فراگیر و فراتر از خواستها و آرمانهای طبقاتی، جنسی، دینی و موضعی.
نویسنده: امیر طاهری، روزنامهنگار و تحلیلگر ارشد بینالمللی
منبع: ایندیپندنت فارسی
#تحلیل_سیاسی
#امیر_طاهری
@AmirTaheri4
امیر طاهری: ۱۷ دیماه، سالروز آزادی زنان ایران
امیر طاهری: ۱۷ دیماه، سالروز آزادی زنان ایران
۱۷ دی سرآغاز مرحلهای مهم در طرح آرمان آزادی و برابری شهروندی زنان بود- آرمانی که در سالهای اخیر با نیرویی تازه مطرح شده است همانطور که نمونه آن را در جنبش «زن زندگی آزادی» دیدیم. متاسفانه عدهایی کوشیدند تا این شعار را با تعبیری فمینیستی ارائه دهند و جنبش آزادیخواهانه ایرانیان را زنانه مردانه کنند. فرهنگ ایرانی زن را یک انسان کامل و یک شهروند مساویالحقوق میداند – به همین سبب، مسئله آزادی زن- از نهضت کشف حجاب تا جنبش ضد استبدادی کنونی در ایران- مقولهای جنسی نبوده است. بازگشت ایران به مسیر تاریخیاش تحولی خواهد بود فراگیر و فراتر از خواستها و آرمانهای طبقاتی، جنسی، دینی و موضعی.
نویسنده: امیر طاهری، روزنامهنگار و تحلیلگر ارشد بینالمللی
منبع: ایندیپندنت فارسی
#تحلیل_سیاسی
#امیر_طاهری
===================
#ایران
#یونیکا
#خبر_یونیکا
نسخه صوتی
@AmirTaheri4