لذتِ فعال همواره از آنچه میفهمیم ناشی می گردد:
«هنگامی که علتهای اندوه را میفهمیم، از انفعال بودن باز میایستد.»
E V.18s
#دلوز
اسپینوزا و مسئلۀ بیان
«هنگامی که علتهای اندوه را میفهمیم، از انفعال بودن باز میایستد.»
E V.18s
#دلوز
اسپینوزا و مسئلۀ بیان
تشخیصِ اینکه گاهی اوقات «دو-رویی» آگاهانه نیست و به اختلالات روانی می تواند مربوط شود، بسیار دشوار است. دو-رویی و دروغگویی گاهی ناآگاهانه است (فرد دو قطبی است یا دارای شخصیت مرزی است ...) یا آگاهانه اما باز هم به دلایل روانی و می توان گفت جبری است (مثل اختلال خودشیفتگی یا اختلال شخصیت ضد اجتماعی، یا مکانیزم دفاعی برای فرار از احساس گناه و شرم در اختلالات ترومایی یا اضطرابی، یا حتی مکانیزم دفاعی برای بقای اجتماعی و فیزیکی).
در هر مورد بسیار سخت است که متوجه شویم فرد مثلا تحت تاثیر تغییرات مود و عواطف شدید، رفتارها و نظراتش متفاوت می شود، یا اینکه آگاهانه و واقعا به قصد فریب این کار را می کند. اما می توان به تجربه تضمین داد که اکثر انسان ها آگاهانه و به قصد فریب این کار را می کنند تا منافعی را بدست آورند. نکته این است که در مواردی که احساس می کنیم فرد از روی یک اختلال روانی نظراتش دائم تغییر می کند یا روحیاتش و رفتارهایش با ما متفاوت می شود، باید استراتژی برخورد با او را تغییر دهیم.
در هر مورد بسیار سخت است که متوجه شویم فرد مثلا تحت تاثیر تغییرات مود و عواطف شدید، رفتارها و نظراتش متفاوت می شود، یا اینکه آگاهانه و واقعا به قصد فریب این کار را می کند. اما می توان به تجربه تضمین داد که اکثر انسان ها آگاهانه و به قصد فریب این کار را می کنند تا منافعی را بدست آورند. نکته این است که در مواردی که احساس می کنیم فرد از روی یک اختلال روانی نظراتش دائم تغییر می کند یا روحیاتش و رفتارهایش با ما متفاوت می شود، باید استراتژی برخورد با او را تغییر دهیم.
در مورد هر سخنی میتوان آن را به دو لایه تقسیم کرد: لایهی «درستی» و لایهی «نیتِ پنهانِ گوینده».
اینکه میگویند «به گوینده توجه نکن، ببین حرف درست است یا خیر» (نبین کی میگه، ببین چی میگه)، نصفهونیمه کار میکند و فقط لایهی «درستی» را در نظر میگیرد. فردی که همواره به این توصیه عمل میکند «نِرد» است و توجهی به روانشناسی پیچیدهی روابط انسانی نمیکند و در روابط اجتماعی آسیب میبیند.
ممکن است بپرسید نیت پنهان گوینده را چطور میتوان تشخیص داد؟ این امر مستلزم تمرین زیاد در اجتماع و تجربهی زیستهی غنی است. چیزی نیست که بشود به راحتی آموزش داد. بخشی از آن هم غریزی است، زیرا انسان از حالات چهره و چشمان و نیز حالات و رفتارهای بدن شخص مقابل سرنخهایی از نیت پنهان او (صادقانه یا ناصادقانه بودنش) میگیرد. با این حال، در مقابل، افراد تواناییهای پنهان کردن حالات چهره و بدن را نیز در طول تکامل گسترش دادهاند، و کار را سخت کردهاند. برای مثال برخی از سایکو ها چنان بیماری و مشکلات روانی خود را پنهان میکنند و دیگران را چنان فریب میدهند که کمتر کسی در کوتاه مدت متوجه فریبکاری آنها خواهد شد، هرچقدر هم تجربه داشته باشد و به قولی «پیر فرزانه»ی دنیا دیده باشد. سایکو قادر است این پیر فرزانه را نیز فریب دهد.
در بحث بازیهای زبانی ویتگنشتاین میتوان این موضوع را چالش کرد. با توجه به نظریهی بازیهای زبانی، درستی گزارهها و نیت افراد دو لایهی متفاوت و مستقل نیستند، بلکه هر دو با توجه به کانتکست و بازی زبانیای که گزاره در آن بیان میشود، همراه و متناظر با یکدیگر تعیین میشوند. برای مثال اگر کسی گزارهی درستی را بگوید ولی هدفش این باشد که شما آسیب ببینید (مثلا بگوید «صندلی محکم است» و شما روی آن بنشینید و زمین بخورید و او بخندد، و بعد که میپرسید چرا دروغ گفتی بگوید: «صندلی واقعا محکم است، اما نگفتم تا چه حد محکم است و تا چه وزنی را میتواند تحمل کند»...) در این صورت بازی زبانی به سادگی در کانتکست علمی و فکتهای آبژکتیو نخواهد بود، بلکه در زمینهی «استهزا» و «آسیب زدن» خواهد بود و گزارهی او (صندلی محکم است) در این کانتکست برچسب «درست» نمیخورد بلکه باید در آن بازی زبانی خاص و در عمل، درستی آن مشخص شود. یعنی درستی گزارهها پیشاپیش و بدون لحاظ کردن بازی زبانی خاص آن، مشخص نیست.
در این جا نیز میتوانیم نظرمان را، بجای رد کردن، تعمیم دهیم: درستی و نیت پنهان دو لایهی مهم هستند، که در نظریهی بازی زبانی در هم تنیدهاند. به عبارتی دیگر، نمیتوان درستی یک گزاره را بدون نیت پنهان آن (بازی زبانی خاص آن) تعیین کرد و باید به هر دو لایه توجه کرد.
اینکه میگویند «به گوینده توجه نکن، ببین حرف درست است یا خیر» (نبین کی میگه، ببین چی میگه)، نصفهونیمه کار میکند و فقط لایهی «درستی» را در نظر میگیرد. فردی که همواره به این توصیه عمل میکند «نِرد» است و توجهی به روانشناسی پیچیدهی روابط انسانی نمیکند و در روابط اجتماعی آسیب میبیند.
ممکن است بپرسید نیت پنهان گوینده را چطور میتوان تشخیص داد؟ این امر مستلزم تمرین زیاد در اجتماع و تجربهی زیستهی غنی است. چیزی نیست که بشود به راحتی آموزش داد. بخشی از آن هم غریزی است، زیرا انسان از حالات چهره و چشمان و نیز حالات و رفتارهای بدن شخص مقابل سرنخهایی از نیت پنهان او (صادقانه یا ناصادقانه بودنش) میگیرد. با این حال، در مقابل، افراد تواناییهای پنهان کردن حالات چهره و بدن را نیز در طول تکامل گسترش دادهاند، و کار را سخت کردهاند. برای مثال برخی از سایکو ها چنان بیماری و مشکلات روانی خود را پنهان میکنند و دیگران را چنان فریب میدهند که کمتر کسی در کوتاه مدت متوجه فریبکاری آنها خواهد شد، هرچقدر هم تجربه داشته باشد و به قولی «پیر فرزانه»ی دنیا دیده باشد. سایکو قادر است این پیر فرزانه را نیز فریب دهد.
در بحث بازیهای زبانی ویتگنشتاین میتوان این موضوع را چالش کرد. با توجه به نظریهی بازیهای زبانی، درستی گزارهها و نیت افراد دو لایهی متفاوت و مستقل نیستند، بلکه هر دو با توجه به کانتکست و بازی زبانیای که گزاره در آن بیان میشود، همراه و متناظر با یکدیگر تعیین میشوند. برای مثال اگر کسی گزارهی درستی را بگوید ولی هدفش این باشد که شما آسیب ببینید (مثلا بگوید «صندلی محکم است» و شما روی آن بنشینید و زمین بخورید و او بخندد، و بعد که میپرسید چرا دروغ گفتی بگوید: «صندلی واقعا محکم است، اما نگفتم تا چه حد محکم است و تا چه وزنی را میتواند تحمل کند»...) در این صورت بازی زبانی به سادگی در کانتکست علمی و فکتهای آبژکتیو نخواهد بود، بلکه در زمینهی «استهزا» و «آسیب زدن» خواهد بود و گزارهی او (صندلی محکم است) در این کانتکست برچسب «درست» نمیخورد بلکه باید در آن بازی زبانی خاص و در عمل، درستی آن مشخص شود. یعنی درستی گزارهها پیشاپیش و بدون لحاظ کردن بازی زبانی خاص آن، مشخص نیست.
در این جا نیز میتوانیم نظرمان را، بجای رد کردن، تعمیم دهیم: درستی و نیت پنهان دو لایهی مهم هستند، که در نظریهی بازی زبانی در هم تنیدهاند. به عبارتی دیگر، نمیتوان درستی یک گزاره را بدون نیت پنهان آن (بازی زبانی خاص آن) تعیین کرد و باید به هر دو لایه توجه کرد.