Forwarded from علم و سیاست فارسی
📝ملت امام حسین (ع)
ما چگونه ملتیم؟ حکیم سلیمانی مجموع یافتههای خویش را در همان یک عبارت خلاصه کرده است: «ما ملت امام حسینیم». چگونه امام حسین (ع) از ما ملتی ساخته است؟
متن کامل یادداشت در
🔸علم و سیاست فارسی🔸
به قلم محمد هادی محمودی
@elmosiasatfarsi
ما چگونه ملتیم؟ حکیم سلیمانی مجموع یافتههای خویش را در همان یک عبارت خلاصه کرده است: «ما ملت امام حسینیم». چگونه امام حسین (ع) از ما ملتی ساخته است؟
متن کامل یادداشت در
🔸علم و سیاست فارسی🔸
به قلم محمد هادی محمودی
@elmosiasatfarsi
Forwarded from علم و سیاست فارسی
📝ملت امام حسین (ع)
✍️محمد هادی محمودی
محرم امسال در اطراف و اکناف، این جملهی شهیدِ حکیم قاسم سلیمانی زیاد به گوش مینشیند که «ما ملت امام حسینیم». از شهید سلیمانی پس از شهادتش جملات فراوانی راجع به «ملت ایران» شنیدیم که گویای جزئیات رفتار وی پیش از شهادت بود و در مجموع حکایت از آن داشت که ملت بودن و ملت داشتن موضوع اصلی تأمل وی بوده است. به حساب این تأمل میتوان وی را حکیم دانست. شاید در گرماگرم نبرد با داعش در عراق و سوریه، شهید سلیمانی به «ملت عراق» و «ملت سوریه» میاندیشیده است، چنانکه در کوره دهات وطن خویش به «ملت ایران». ما چگونه ملتیم؟ حکیم سلیمانی مجموع یافتههای خویش را در همان یک عبارت خلاصه کرده است: «ما ملت امام حسینیم». چگونه امام حسین (ع) از ما ملتی ساخته است؟
تعبیر «ملت امام حسین (ع)» مفید عمومیتی است که پیرامون یک رخداد شکل میگیرد. در این تعبیر، امام حسین (ع) نه یک شخص، رخدادی است که پیوسته در خاطرهی جمعی ما مرور میشود. در این رخداد چه عنصر عمومی به چشم میآید؟ تلاشهای بسیاری به خصوص در سالهای نزدیک به انقلاب برای پاسخ به این سؤال صورت گرفت. اما در عمده این تلاشها، عمومیت این رخداد از دست رفته است و به مایهای برای نحوی فلسفه تاریخ، تحلیل سیاسی، جامعهشناختی یا حتی مردمشناختی بدل شده است. یافت «مردم» از رخداد امام حسین (ع) در عمده این تلاشها نه تنها تفسیر نشده، بلکه به اسم نگاههای عوامانه پس زده شده است. این در حالیست که به نظر میرسد این یافت بسیار ساده و روشن، بی آنکه معطل تفسیرهای ثانوی باشد، بارها و بارها به فارسی گفته شده و روضههای مردم را «ساخته» است.
تلاش برای پالایش چهرهی عمومی امام حسین (ع) از جعل و تحریف بدون درک درست معنای این عمومیت راه به جایی نمیبرد و نبرده است. آنچه مردم در آینهی رخداد امام حسین (ع) میبینند مسائل ریزی است که ممکن است برای سیاست و تاریخ چندان اهمیت نداشته باشد، اما آدمها را با مشروط کردن به شروطی در کنار هم نگه میدارد. روضهی مردم واگویی ملاحظات ریزی است که در هر موقعیتی از «آدمی» انتظار میرود؛ تبار پاک حرمت دارد، برادری فراتر از خون است، مهمان ناموس است، با بیسلاح و بیپناه جنگی نیست، عذر پذیرفته است، بزرگی در گذشت است و یافتهای تازه به تازهای که در مرورهای سال به سال رخداد امام حسین (ع) به چشم مردم میآید و شرح روضههای پیشترناگفته میشود. در فارسی به این ملاحظات ریز میگوییم: «مروّت».
مروّت فارسیِ مروءت است از مرؤ و یعنی آنچه در شأن انسان است. این انسان اما نه تعریفی فلسفی یا تکلیفی اخلاقی است، بلکه تمثیلی عرفی است از آنچه هر کدام از ما در مناسبت با هم هستیم. در فقه، مروءت از شروط عدالت پیشنماز است، امام جماعت نباید خلاف مروءت انجام دهد، یعنی کاری کند که در شأنش نباشد، از او بعید باشد. در پشت این حکم فقهی اما عدالت به طور کلی با مروءت پیوند خورده است. اینگونه از موضوعِ حکم فراتر رفته است و به اصطلاحی عمومی بدل شده برای شیوهی انسانی هر کار. فارسی از هر شخصیتی که در صحنه زندگی انسان حاضر میشود، میخواهد مروّت داشته باشد؛ سلطان باشد یا دزد، درویش باشد یا توانگر، قاضی باشد یا متهم، عالم باشد یا عامی، دوست باشد یا دشمن. مروّت اینجا به هیچ عمل یا صفت نفسانی خاصی نظر ندارد، بلکه ناظر به «مناسبت فیمابین» است. هر کس هر که هست و هر کار میکند، باید مناسبت فیمابین را نگه دارد. دزد و درویش و دشمن هم به شرط مروّت، اگر مناسبت فیمابین را نگه دارند یکی از مردمند، همانقدر که سلطان و توانگر و دوست هست. بیمروّت مردم نیست. اینجا دیگر مردم تبدیل به یک کیفیت میشود که در کلمه «مردمی» میشنویم: اگر خود بردَرَد پیشانی پیل، نه مرد است آنکه در وی «مردمی» نیست. سعدی
ادامه 👇
✍️محمد هادی محمودی
محرم امسال در اطراف و اکناف، این جملهی شهیدِ حکیم قاسم سلیمانی زیاد به گوش مینشیند که «ما ملت امام حسینیم». از شهید سلیمانی پس از شهادتش جملات فراوانی راجع به «ملت ایران» شنیدیم که گویای جزئیات رفتار وی پیش از شهادت بود و در مجموع حکایت از آن داشت که ملت بودن و ملت داشتن موضوع اصلی تأمل وی بوده است. به حساب این تأمل میتوان وی را حکیم دانست. شاید در گرماگرم نبرد با داعش در عراق و سوریه، شهید سلیمانی به «ملت عراق» و «ملت سوریه» میاندیشیده است، چنانکه در کوره دهات وطن خویش به «ملت ایران». ما چگونه ملتیم؟ حکیم سلیمانی مجموع یافتههای خویش را در همان یک عبارت خلاصه کرده است: «ما ملت امام حسینیم». چگونه امام حسین (ع) از ما ملتی ساخته است؟
تعبیر «ملت امام حسین (ع)» مفید عمومیتی است که پیرامون یک رخداد شکل میگیرد. در این تعبیر، امام حسین (ع) نه یک شخص، رخدادی است که پیوسته در خاطرهی جمعی ما مرور میشود. در این رخداد چه عنصر عمومی به چشم میآید؟ تلاشهای بسیاری به خصوص در سالهای نزدیک به انقلاب برای پاسخ به این سؤال صورت گرفت. اما در عمده این تلاشها، عمومیت این رخداد از دست رفته است و به مایهای برای نحوی فلسفه تاریخ، تحلیل سیاسی، جامعهشناختی یا حتی مردمشناختی بدل شده است. یافت «مردم» از رخداد امام حسین (ع) در عمده این تلاشها نه تنها تفسیر نشده، بلکه به اسم نگاههای عوامانه پس زده شده است. این در حالیست که به نظر میرسد این یافت بسیار ساده و روشن، بی آنکه معطل تفسیرهای ثانوی باشد، بارها و بارها به فارسی گفته شده و روضههای مردم را «ساخته» است.
تلاش برای پالایش چهرهی عمومی امام حسین (ع) از جعل و تحریف بدون درک درست معنای این عمومیت راه به جایی نمیبرد و نبرده است. آنچه مردم در آینهی رخداد امام حسین (ع) میبینند مسائل ریزی است که ممکن است برای سیاست و تاریخ چندان اهمیت نداشته باشد، اما آدمها را با مشروط کردن به شروطی در کنار هم نگه میدارد. روضهی مردم واگویی ملاحظات ریزی است که در هر موقعیتی از «آدمی» انتظار میرود؛ تبار پاک حرمت دارد، برادری فراتر از خون است، مهمان ناموس است، با بیسلاح و بیپناه جنگی نیست، عذر پذیرفته است، بزرگی در گذشت است و یافتهای تازه به تازهای که در مرورهای سال به سال رخداد امام حسین (ع) به چشم مردم میآید و شرح روضههای پیشترناگفته میشود. در فارسی به این ملاحظات ریز میگوییم: «مروّت».
مروّت فارسیِ مروءت است از مرؤ و یعنی آنچه در شأن انسان است. این انسان اما نه تعریفی فلسفی یا تکلیفی اخلاقی است، بلکه تمثیلی عرفی است از آنچه هر کدام از ما در مناسبت با هم هستیم. در فقه، مروءت از شروط عدالت پیشنماز است، امام جماعت نباید خلاف مروءت انجام دهد، یعنی کاری کند که در شأنش نباشد، از او بعید باشد. در پشت این حکم فقهی اما عدالت به طور کلی با مروءت پیوند خورده است. اینگونه از موضوعِ حکم فراتر رفته است و به اصطلاحی عمومی بدل شده برای شیوهی انسانی هر کار. فارسی از هر شخصیتی که در صحنه زندگی انسان حاضر میشود، میخواهد مروّت داشته باشد؛ سلطان باشد یا دزد، درویش باشد یا توانگر، قاضی باشد یا متهم، عالم باشد یا عامی، دوست باشد یا دشمن. مروّت اینجا به هیچ عمل یا صفت نفسانی خاصی نظر ندارد، بلکه ناظر به «مناسبت فیمابین» است. هر کس هر که هست و هر کار میکند، باید مناسبت فیمابین را نگه دارد. دزد و درویش و دشمن هم به شرط مروّت، اگر مناسبت فیمابین را نگه دارند یکی از مردمند، همانقدر که سلطان و توانگر و دوست هست. بیمروّت مردم نیست. اینجا دیگر مردم تبدیل به یک کیفیت میشود که در کلمه «مردمی» میشنویم: اگر خود بردَرَد پیشانی پیل، نه مرد است آنکه در وی «مردمی» نیست. سعدی
ادامه 👇
Forwarded from علم و سیاست فارسی
مردم منوط به مروّت است و مروّت حفظ مناسبت فیمابین. در فیمابین مردم با هم مناسبتی دارند، فیمابین نباید به هم بخورد، اشغال شود، پر شود، این فاصله ضامنِ بودنِ مردم است. بلکه بیشتر، در این فاصله نفسی فرو میرود و برمیآید، مردم با این فاصله از ذات خود مراقبت میکند. اینگونه است که در اشعار و حِکَم فارسی، پس از شرح مروّت در هر نقشی، مروّت به مطالبه انسان از حقیقت بدل میشود. او هم باید مناسبت فیمابین را نگه دارد تا هر دو بتوانیم ادامه دهیم، باشیم و ماجرا ادامه داشته باشد: خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود، گر تو بیداد کنی «شرط مروّت» نبود. حافظ. در بن زبان فارسی، شاعر متفکر از مناسبت فیمابین مراقبت میکند؛ در گفتگو با حقیقت، این فاصله را باز و زایا نگه میدارد. از اینجا است که بیابان بیآب و علف کربلا، به جولانگاه بودنِ انسان تبدیل میشود.
بیابان کربلا باز است، باز نگه داشته شده است. در خطیرترین لحظات بودن انسان، آنجا که میرود تا امید به حق به کلی از میان برود، امام حسین (ع) ایستاده است، گفتگو با حق را ادامه داده، شرط مروّت را برآورده و به یاد دوست و دشمن آورده است. چندانکه امام حسین (ع) حفظ مناسبت فیمابین را منوط به هیچ شرطی نکرده است، این بیابان از هیچ سو کران ندارد، آسمانش گشوده است به روی انسان و زمینش گشاده است زیر پای او، تا ابد. همه ما، در هر لباسی که هستیم، روی زمینی هستیم که از نواحی بیابان امام حسین (ع) است؛ کل أرض کربلا. از این رو، همین که از زمین زیر پایمان و آسمان بالای سرمان بپرسیم که از کجا شروع شده است تا اینجا که ایستادهایم، به کربلا میرسیم و مییابیم که ما ملت امام حسینیم. ملت امام حسین بودن، توجهی به نحوه بودن انسان بر زمین، مردم بودن و به تبع، مناسبات فیمابین در هر موقعیتی است.
در تعبیر «ملت امام حسین» یک توجه اساسی هست، نه یک طرح عرفاً سیاسی یا یک جهانبینی جهانگشایانه. با این توجه میتوان باقی ماند، ادامه داد، تجربه و گفتگو کرد. اگر وجه اساسی این تعبیر فراموش نشود، اگر رخداد امام حسین (ع) به یک رخداد تاریخنگارانه فروکاسته نشود، روضه در هر نقطهای که خوانده شود، به کانون تولّد ملت بدل میشود. اگر اینگونه باشد، امروز نه فقط ما ایرانیان، که در جای جای جهان، مردم محتاج روضهاند. دولتها هم با این توجه و به شرط مروّت، حال بهتری خواهند داشت و چه بسا روز دیگری به خود ببینند، چه بخواهند دولتی دینی باشند و چه نخواهند. بی مرّوت ملّتی باقی نمیماند و بی ملّت دولتی نخواهد بود. آیا همانقدر که به احیاء مناسبات فیمابین دولت و ملت نیازمندیم، به آن نزدیکیم؟
www.group-telegram.com/elmosiasatfarsi/52
◼️
امروز فرصت ماست
🔸علم و سیاست فارسی🔸
@elmosiasatfarsi
بیابان کربلا باز است، باز نگه داشته شده است. در خطیرترین لحظات بودن انسان، آنجا که میرود تا امید به حق به کلی از میان برود، امام حسین (ع) ایستاده است، گفتگو با حق را ادامه داده، شرط مروّت را برآورده و به یاد دوست و دشمن آورده است. چندانکه امام حسین (ع) حفظ مناسبت فیمابین را منوط به هیچ شرطی نکرده است، این بیابان از هیچ سو کران ندارد، آسمانش گشوده است به روی انسان و زمینش گشاده است زیر پای او، تا ابد. همه ما، در هر لباسی که هستیم، روی زمینی هستیم که از نواحی بیابان امام حسین (ع) است؛ کل أرض کربلا. از این رو، همین که از زمین زیر پایمان و آسمان بالای سرمان بپرسیم که از کجا شروع شده است تا اینجا که ایستادهایم، به کربلا میرسیم و مییابیم که ما ملت امام حسینیم. ملت امام حسین بودن، توجهی به نحوه بودن انسان بر زمین، مردم بودن و به تبع، مناسبات فیمابین در هر موقعیتی است.
در تعبیر «ملت امام حسین» یک توجه اساسی هست، نه یک طرح عرفاً سیاسی یا یک جهانبینی جهانگشایانه. با این توجه میتوان باقی ماند، ادامه داد، تجربه و گفتگو کرد. اگر وجه اساسی این تعبیر فراموش نشود، اگر رخداد امام حسین (ع) به یک رخداد تاریخنگارانه فروکاسته نشود، روضه در هر نقطهای که خوانده شود، به کانون تولّد ملت بدل میشود. اگر اینگونه باشد، امروز نه فقط ما ایرانیان، که در جای جای جهان، مردم محتاج روضهاند. دولتها هم با این توجه و به شرط مروّت، حال بهتری خواهند داشت و چه بسا روز دیگری به خود ببینند، چه بخواهند دولتی دینی باشند و چه نخواهند. بی مرّوت ملّتی باقی نمیماند و بی ملّت دولتی نخواهد بود. آیا همانقدر که به احیاء مناسبات فیمابین دولت و ملت نیازمندیم، به آن نزدیکیم؟
www.group-telegram.com/elmosiasatfarsi/52
◼️
امروز فرصت ماست
🔸علم و سیاست فارسی🔸
@elmosiasatfarsi
Telegram
علم و سیاست فارسی
📝ملت امام حسین (ع)
ما چگونه ملتیم؟ حکیم سلیمانی مجموع یافتههای خویش را در همان یک عبارت خلاصه کرده است: «ما ملت امام حسینیم». چگونه امام حسین (ع) از ما ملتی ساخته است؟
متن کامل یادداشت در
🔸علم و سیاست فارسی🔸
به قلم محمد هادی محمودی
@elmosiasatfarsi
ما چگونه ملتیم؟ حکیم سلیمانی مجموع یافتههای خویش را در همان یک عبارت خلاصه کرده است: «ما ملت امام حسینیم». چگونه امام حسین (ع) از ما ملتی ساخته است؟
متن کامل یادداشت در
🔸علم و سیاست فارسی🔸
به قلم محمد هادی محمودی
@elmosiasatfarsi
کُنّاش | حمیدرضا میررکنی
📝ملت امام حسین (ع) ✍️محمد هادی محمودی محرم امسال در اطراف و اکناف، این جملهی شهیدِ حکیم قاسم سلیمانی زیاد به گوش مینشیند که «ما ملت امام حسینیم». از شهید سلیمانی پس از شهادتش جملات فراوانی راجع به «ملت ایران» شنیدیم که گویای جزئیات رفتار وی پیش از شهادت…
▪️این نوشته مربوط به چهار-پنج سال پیش است. با توجه به تقارن بالارفتن بحث از امت-ملتگرایی با محرم سیدالشهدا(ع) خواندنش را زیاد پیشنهاد میکنم.
▪️زبان امت به تحسین مجاهدت حسینی ایرانیان به شعر و رجز آمده. دلها قویتر شده و به پیروزی امیدوارتر. بخشی از این رجز ملاباسم کربلایی و بخشی از مداحی ماهر الشبلی را ببینید.
@konashmirrokni
@konashmirrokni
بخش هفتم - واحد (سر می نهد تمام فلک زیر پای تو)
حاج محمود کریمی
🔺|سر مینهد تمام فلک زیر پای او|| حاج محمود کریمی|
در عرض ارادت و توسل به محضر پر کرامت حضرت عبدالله بن الحسن بن علی(ع) آخرین مدافع حسین(ع) در صحرای کربلا.
#محرم
@konashmirrokni
در عرض ارادت و توسل به محضر پر کرامت حضرت عبدالله بن الحسن بن علی(ع) آخرین مدافع حسین(ع) در صحرای کربلا.
#محرم
@konashmirrokni
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️|ادامه رجزهای جنگی در نوحهها و مراسمات عراقی|
عبارت «صاروخ الولی»(موشکِ ولی) خیلی جالب است. قبلاً در یکی از خطبههای سخنگویان مقاومت فلسطین هم عبارت «صواریخ ولایة الفقیه» را شنیده بودم.
@konashmirrokni
عبارت «صاروخ الولی»(موشکِ ولی) خیلی جالب است. قبلاً در یکی از خطبههای سخنگویان مقاومت فلسطین هم عبارت «صواریخ ولایة الفقیه» را شنیده بودم.
@konashmirrokni
📌 انجمن اسلامی دانشگاه شهید بهشتی (عضو دفتر تحکیم وحدت) برگزار میکند:
🔻آتشبس: جهاد در آرایشی دیگر
نشست مجازی
با حضور آقای سید حمیدرضا میررکنی بنادکی
🗓چهارشنبه ۱۱ تیر
ساعت ۱۷
در بستر قرار: https://gharar.ir/r/2ee5be6f
@konashmirrokni
🔻آتشبس: جهاد در آرایشی دیگر
نشست مجازی
با حضور آقای سید حمیدرضا میررکنی بنادکی
🗓چهارشنبه ۱۱ تیر
ساعت ۱۷
در بستر قرار: https://gharar.ir/r/2ee5be6f
@konashmirrokni
🔺|جهاد فقط در رکاب حسین است که جهاد است|
حضرت صادق(ع) در یکی از زیارات حضرت سیدالشهدا(ع) به ما آموختهاند که عرضه بداریم: «أشهد أن الجهاد معکَ جهادٌ»؛ جهاد، در معیت و در رکاب تو است که جهاد است.
آری. آن جنگی جهاد است که در رکاب حسین بن علی(ع) باشد. جهاد مولانا حسین بن علی(ع) واجد یک روح و جوهره بود؛ دعوت صریح و سلیم به راه خدا، حاکمکردن سنت و شریعت محمدی(ص) و اعتلای پرچم لا اله الا الله. اگر جنگ ما با صراحتی تمام واجد این مختصات است، پس جهاد است، و الا فلا.
البته جنگ ما حتما همین جهاد حسینی است و ما اجازه نخواهیم داد دیگران مقاصد دیگری را بر پیکار ما و اذهان ملت مجاهد ما حاکم کنند. ایران عزیز ما چه قدر خوشبخت است که امروز موطن چنین جهاد و مجاهدتی است.
▪️اگر عمری بود این مطلب را طی چند یادداشت مختصر با مرور بر کلمات خود مولانا اباعبدالله(ع) استفاده خواهیم کرد.
@konashmirrokni
حضرت صادق(ع) در یکی از زیارات حضرت سیدالشهدا(ع) به ما آموختهاند که عرضه بداریم: «أشهد أن الجهاد معکَ جهادٌ»؛ جهاد، در معیت و در رکاب تو است که جهاد است.
آری. آن جنگی جهاد است که در رکاب حسین بن علی(ع) باشد. جهاد مولانا حسین بن علی(ع) واجد یک روح و جوهره بود؛ دعوت صریح و سلیم به راه خدا، حاکمکردن سنت و شریعت محمدی(ص) و اعتلای پرچم لا اله الا الله. اگر جنگ ما با صراحتی تمام واجد این مختصات است، پس جهاد است، و الا فلا.
البته جنگ ما حتما همین جهاد حسینی است و ما اجازه نخواهیم داد دیگران مقاصد دیگری را بر پیکار ما و اذهان ملت مجاهد ما حاکم کنند. ایران عزیز ما چه قدر خوشبخت است که امروز موطن چنین جهاد و مجاهدتی است.
▪️اگر عمری بود این مطلب را طی چند یادداشت مختصر با مرور بر کلمات خود مولانا اباعبدالله(ع) استفاده خواهیم کرد.
@konashmirrokni
🔺در روایت است و بعض از اهلتحقیق هم تصریحا فرمودهاند که خدا برای رسولش هم در وجود نورانی مولانا اباعبدالله(ع) جلوه کرده بود. این تجلی البته برای همه ما روشن و مجرب است. ما میدانیم که اگر دلبسته سیدالشهداییم این بخاطر آن نیست که چشم ما تاریک و کور و عقل ما گنگ نیست. نه خیر. ما کور و تاریک و گنگایم.
اگر مولای ما حسین(ع) به چشم و دل ما آمده؛ از شدت هویدایی و روشنایی او است؛ نه از طهارت ما. القصه... صحبت در این بود که برای اهل طهارت هم حسین(ع) مجلیٰ اشد تجلیات الهی است.
ماجرای آن روایت را اینجا بخوانید.
اگر مولای ما حسین(ع) به چشم و دل ما آمده؛ از شدت هویدایی و روشنایی او است؛ نه از طهارت ما. القصه... صحبت در این بود که برای اهل طهارت هم حسین(ع) مجلیٰ اشد تجلیات الهی است.
ماجرای آن روایت را اینجا بخوانید.
کُنّاش | حمیدرضا میررکنی pinned «🔺|جهاد فقط در رکاب حسین است که جهاد است| حضرت صادق(ع) در یکی از زیارات حضرت سیدالشهدا(ع) به ما آموختهاند که عرضه بداریم: «أشهد أن الجهاد معکَ جهادٌ»؛ جهاد، در معیت و در رکاب تو است که جهاد است. آری. آن جنگی جهاد است که در رکاب حسین بن علی(ع) باشد. جهاد…»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺امسال هیئة الطالبین اهواز حقیقتا پدیدههای خوبی دارد. بعد از آن ابیاتی که ملاباسم کربلائی خواند، حالا نوبت رسیده است به اشعار نسیم ناصر. فایل کاملش را هم تقدیم خواهم کرد انشاءالله.
▪️هر شب بنا بر رسم پیش از آغاز قصیده خوانی مداح، شاعری میآید و شعر میخواند.
@konashmirrokni
▪️هر شب بنا بر رسم پیش از آغاز قصیده خوانی مداح، شاعری میآید و شعر میخواند.
@konashmirrokni
Forwarded from کُنّاش | حمیدرضا میررکنی
🔺️|سرّ عظمت یاران سیدالشهدا(ع)|
[بیان استاد شیخ محمدحسن وکیلی در مسئله لحوق]
«سرّ این عظمت را باید در مسئله لحوق جستجو کرد. یکی از مهمترین معارف قرآن- که بسیار مسئله بشارتآمیزی است- مسئله لحوق است؛ لحوق یعنی که کسی در درجه پایین قرار دارد با سبب و ریسمانی به کسی که در درجه بالا قرار دارد، متصل شود؛ وقتی این الحاق اتفاق میافتد و معیت رقم میخورد، این دو در همه عوالم با همدیگر هم درجه میشوند؛ و ملحق شونده از فیوضات و بهرههای آن ولیّ الهی که به او ملحق شده بهره میبرد.
با تامل بر روی مسئله لحوق در آیات قرآن، این مطلب بهوضوح روشن میشود که در حقیقت، «لحوق کلید نجات است»؛ ما اگر بخواهیم دنبال چیزی در این عالم باشیم، باید تمرکز خود را بر لحوق و معیّت با امام(ع) قرار دهیم.» (شهیدان عشق . شیخ محمدحسن وکیلی : 18-19)
▪️عبارات بسیاری در ادعیه و مناجاتها ناظر به همین الحاق است؛ نظیر این فراز از مناجات شریف شعبانیه: "اِلهی وَ اِلْحِقْنی بِنُورِ عِزِّکَ الْاَبْهَجِ فَاَکُونَ لَکَ عارِفا وَ عَنْ سِواکَ مُنْحَرِفا وَ مِنْکَ خائفا مُراقِبا" و پیدا است که این نور همان مقام ولایت است؛ چنانکه در زیارات متعدد امام حسین(ع) تطبیق عنوان نورالله بر حضرت را به تصریح شاهدیم. نظیر زیارتنامه حضرت در نیمه شعبان(مروی از امام صادق(ع)) که در آن زائر چنین عرضه میدارد: "اشهد انّک نورالله". همینطور است جوهره دعای "و الحقنا بالصالحین" و همینطور است معنای دستور "کونوا مع الصادقین". محرم و صفر بزرگترین فرصت همین الحاق است.
#محرم
کناش|حمیدرضا میررکنی
[بیان استاد شیخ محمدحسن وکیلی در مسئله لحوق]
«سرّ این عظمت را باید در مسئله لحوق جستجو کرد. یکی از مهمترین معارف قرآن- که بسیار مسئله بشارتآمیزی است- مسئله لحوق است؛ لحوق یعنی که کسی در درجه پایین قرار دارد با سبب و ریسمانی به کسی که در درجه بالا قرار دارد، متصل شود؛ وقتی این الحاق اتفاق میافتد و معیت رقم میخورد، این دو در همه عوالم با همدیگر هم درجه میشوند؛ و ملحق شونده از فیوضات و بهرههای آن ولیّ الهی که به او ملحق شده بهره میبرد.
با تامل بر روی مسئله لحوق در آیات قرآن، این مطلب بهوضوح روشن میشود که در حقیقت، «لحوق کلید نجات است»؛ ما اگر بخواهیم دنبال چیزی در این عالم باشیم، باید تمرکز خود را بر لحوق و معیّت با امام(ع) قرار دهیم.» (شهیدان عشق . شیخ محمدحسن وکیلی : 18-19)
▪️عبارات بسیاری در ادعیه و مناجاتها ناظر به همین الحاق است؛ نظیر این فراز از مناجات شریف شعبانیه: "اِلهی وَ اِلْحِقْنی بِنُورِ عِزِّکَ الْاَبْهَجِ فَاَکُونَ لَکَ عارِفا وَ عَنْ سِواکَ مُنْحَرِفا وَ مِنْکَ خائفا مُراقِبا" و پیدا است که این نور همان مقام ولایت است؛ چنانکه در زیارات متعدد امام حسین(ع) تطبیق عنوان نورالله بر حضرت را به تصریح شاهدیم. نظیر زیارتنامه حضرت در نیمه شعبان(مروی از امام صادق(ع)) که در آن زائر چنین عرضه میدارد: "اشهد انّک نورالله". همینطور است جوهره دعای "و الحقنا بالصالحین" و همینطور است معنای دستور "کونوا مع الصادقین". محرم و صفر بزرگترین فرصت همین الحاق است.
#محرم
کناش|حمیدرضا میررکنی
گمان مدار که گفتم برو، دل از تو بریدم
نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
محاسنم به کف دست بود و اشک به چشمم
گهی به خاک فتادم، گهی زجای پریدم
دلم به پیش تو، جان در فغان، دیده به قامت
خدای داند و دل شاهد است، من چه کشیدم
دو چشم خود بگشا و سوال کن که بگویم
زخیمه تا سر جسم تو، من چگونه رسیدم
ز اشک دیده، لبم تر شد آن زمان که به خیمه
زبان خشک تو را در دهان خویش مکیدم
نه تیغ شمر مرا می کشد، نه نیزه ی خولی
زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم
هنوز العطشت میزد آتشم که زمیدان
صدای یا ابتای تو را دوباره شنیدم
سزد به غربت من، هر جوان و پیر بگرید
که شد به خون جوانم خضاب، موی سفیدم
کنار کشته ی تو با خدا معامله کردم
نجات خلق جهان را به خون بهات خریدم
بگو به نظم جهان سوز میثم این سخن از من
که دست از همه شستم، رضای دوست خریدم
▪️غلامرضا سازگار(میثم)
#محرم
#شب_هشتم
نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
محاسنم به کف دست بود و اشک به چشمم
گهی به خاک فتادم، گهی زجای پریدم
دلم به پیش تو، جان در فغان، دیده به قامت
خدای داند و دل شاهد است، من چه کشیدم
دو چشم خود بگشا و سوال کن که بگویم
زخیمه تا سر جسم تو، من چگونه رسیدم
ز اشک دیده، لبم تر شد آن زمان که به خیمه
زبان خشک تو را در دهان خویش مکیدم
نه تیغ شمر مرا می کشد، نه نیزه ی خولی
زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم
هنوز العطشت میزد آتشم که زمیدان
صدای یا ابتای تو را دوباره شنیدم
سزد به غربت من، هر جوان و پیر بگرید
که شد به خون جوانم خضاب، موی سفیدم
کنار کشته ی تو با خدا معامله کردم
نجات خلق جهان را به خون بهات خریدم
بگو به نظم جهان سوز میثم این سخن از من
که دست از همه شستم، رضای دوست خریدم
▪️غلامرضا سازگار(میثم)
#محرم
#شب_هشتم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺|لبیک یا حسین=لبیک یا غزّه|
«لَبَّيْكَ داعِيَ اللّٰهِ،إِنْ كانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَنِي عِنْدَ اسْتِغاثَتِكَ وَ لِسانِي عِنْدَ اسْتِنْصارِكَ،فَقَدْ أَجابَكَ قَلْبِي وَسَمْعِي وَ بَصَرِي»
ما در عاشورای سال ۶۱ هجری نبودیم.اما این ندا را شنیدیم و به شهادت امام صادق(ع) در این زیارتنامه فرصت و رخصت آن را داریم که با قلب و گوش و چشممان به مولی لبیک بگوییم. لبیک گفتن به مولی اباعبدالله(ع) لبیک گفتن به چه دعوتی است؟؟ اینجا امام حسین(ع) را «داعی الله» معرفی فرموده است. محتوای دعوت سیدالشهدا(ع) دقیقا چیست؟
چند سطر پایینتر زائر چنین شهادت میدهد:
«أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَمَرْتَ بِالْقِسْطِ وَالْعَدْلِ وَ دَعَوْتَ إِلَيْهِما»
امر و فرمان و دعوت مولی در یک کلام «عدل» و «قسط» بود. عدل و قسط را اگر بخواهیم دقیقتر بفهمیم باید بگوییم نفی و محو ظلم و جور.
«هل من ناصر» حسین طلب نصرت برای حفظ جان خودش و خانوادهاش نبود.بلکه طلب یاری برای اقامه عدل و مبارزه با ظلم و جور بود.عرصه این طلب یاری امروز هم پهن و گسترده است؛ غزه! لبیک به دعوت مولی ما حسین(ع) امروز در نصرت و یاری مظلومان غزه محقق است.پس:
لبیک یاحسین=لبیک یا غزه
«لَبَّيْكَ داعِيَ اللّٰهِ،إِنْ كانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَنِي عِنْدَ اسْتِغاثَتِكَ وَ لِسانِي عِنْدَ اسْتِنْصارِكَ،فَقَدْ أَجابَكَ قَلْبِي وَسَمْعِي وَ بَصَرِي»
ما در عاشورای سال ۶۱ هجری نبودیم.اما این ندا را شنیدیم و به شهادت امام صادق(ع) در این زیارتنامه فرصت و رخصت آن را داریم که با قلب و گوش و چشممان به مولی لبیک بگوییم. لبیک گفتن به مولی اباعبدالله(ع) لبیک گفتن به چه دعوتی است؟؟ اینجا امام حسین(ع) را «داعی الله» معرفی فرموده است. محتوای دعوت سیدالشهدا(ع) دقیقا چیست؟
چند سطر پایینتر زائر چنین شهادت میدهد:
«أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَمَرْتَ بِالْقِسْطِ وَالْعَدْلِ وَ دَعَوْتَ إِلَيْهِما»
امر و فرمان و دعوت مولی در یک کلام «عدل» و «قسط» بود. عدل و قسط را اگر بخواهیم دقیقتر بفهمیم باید بگوییم نفی و محو ظلم و جور.
«هل من ناصر» حسین طلب نصرت برای حفظ جان خودش و خانوادهاش نبود.بلکه طلب یاری برای اقامه عدل و مبارزه با ظلم و جور بود.عرصه این طلب یاری امروز هم پهن و گسترده است؛ غزه! لبیک به دعوت مولی ما حسین(ع) امروز در نصرت و یاری مظلومان غزه محقق است.پس:
لبیک یاحسین=لبیک یا غزه
Forwarded from کُنّاش | حمیدرضا میررکنی
🔺️|مقام تسلیم حضرت عباس(ع) جلوه فقر و افتقار حضرت است|
[توضیح مقامی از مقامات عباس بن علی(ع) در زبان و بیان حضرت زینالعابدین]
▪️أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ الْمُرْسَل
در زیارتنامه حضرت عباس(ع) آموختهایم که به در کنار شهادت دادن نسبت به مقام تصدیق و وفا و خیرخواهی(نصیحت) حضرت، نسبت به مقام "تسلیم" حضرت هم شهادت بدهیم. اما تسلیم چه مقامی است؟
به لحاظ لغوی تسلیم یعنی تسلیم بودن. اما این تسلیم بودن را ما عموما ظاهری فهم میکنیم، به این معنا که مثلا حضرت سیدالشهدا(ع) امر میفرمودهاند و حضرت عباس(ع) اطاعت میفرمودهاند. شراح زیارتنامه هم تسلیم را همینگونه بر وجود مقدس قمر منیر بنیهاشم(ع) تطبیق دادهاند.
احمد فاضل الصفار صاحب کتاب کدحالکادح در شرح این فراز مینویسد:
▪️"و عموما، فانّ المتتبّع لسیره ابیالفضل العبّاس(ع) یجد بانّه لمیکن للعباس(ع) ایّ رای و معاوضه او هوی فی مقابل رای الامام الحسین(ع) و ارادته و تدبیره و هو ما خوله شهاده الامام المعصوم له بالتّسلیم."(کدحالکادح فی شرح زیاره العبد الصّالح:۳۵)
آنچه شارح محترم بیان میدارد البته صحیح است؛ اما باید توجه داشت که تسلیم خصوصا در مقامی که برای حضرت عباس بن علی(ع) اثبات میشود باید به عنوان یک مقام قلبی فهمیده شود؛ نه صرف یک ظهور و بروز جوارحی. در واقع مقام تسلیم ظاهری حضرتش، ظهور و جلوه تسلیم قلبی ایشان، در برابر آمال و خواستههای قلبی سیدالشهدا(ع) بودهاست. این مطلب در روایت مهمی از امام زینالعابدین(ع) تصریح و تبیین شدهاست.
شیخ صدوق(ره) این حدیث را در امالی خود بهصورت مسند روایت فرموده است:
▪️"ثم قال علي بن الحسين عليه السلام: جهلوا والله أمر الله وأمر أوليائه معه، إن المراتب الرفيعة لا تنال إلا بالتسليم لله جل ثناؤه، وترك الاقتراح عليه والرضا بما يدبرهم به، إن أولياء الله صيروا على المحن والمكاره صبرا لم يساوهم فيه غيرهم فجازاهم الله عز وجل بأن أوجب لهم نجح جميع طلباتهم، لكنهم مع ذلك لا يريدون منه إلا ما يريده لهم."(الامالی(للصدوق) : ۵۳۹)
یعنی کسی که در مقام تسلیم است؛ اراده قلبی بیرون از اراده مولی ندارد. حتی درباره خود نیز آن چیزی را میخواهد که مولی درباره او خواسته و صلاح میداند و این مطلب ممکن نیست جز درک حقیقت فقر آدمی و تحقق "لایملک لنفسه نفعاً و لاضرّاً". بنابراین این تسلیم بودن، ظهور فقر و افتقار در برابر حق است.
وقتی امر شدهایم تا این مقام را به حضرت عباس(ع) اسناد دهیم و به آن شهادت دهیم، این شهادت دادن مسبوق به مشاهده میباید باشد؛ چه شهادت دادن بیمشاهده مصداق شهادت دروغ است. در واقع زیارتنامه حضرتش ما را دعوت میکند تا در ملاقات و زیارت حضرت، مقامات توحیدی و اوج فقر و افتقار حضرت را ببینیم و پیجویی کنیم و بهاین طریق "امر الله و امر اولیائه" را بشناسیم. رضوان الله علیه و و رزقنا الله شفاعته.
#محرم
کناش|حمیدرضا میررکنی
[توضیح مقامی از مقامات عباس بن علی(ع) در زبان و بیان حضرت زینالعابدین]
▪️أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ الْمُرْسَل
در زیارتنامه حضرت عباس(ع) آموختهایم که به در کنار شهادت دادن نسبت به مقام تصدیق و وفا و خیرخواهی(نصیحت) حضرت، نسبت به مقام "تسلیم" حضرت هم شهادت بدهیم. اما تسلیم چه مقامی است؟
به لحاظ لغوی تسلیم یعنی تسلیم بودن. اما این تسلیم بودن را ما عموما ظاهری فهم میکنیم، به این معنا که مثلا حضرت سیدالشهدا(ع) امر میفرمودهاند و حضرت عباس(ع) اطاعت میفرمودهاند. شراح زیارتنامه هم تسلیم را همینگونه بر وجود مقدس قمر منیر بنیهاشم(ع) تطبیق دادهاند.
احمد فاضل الصفار صاحب کتاب کدحالکادح در شرح این فراز مینویسد:
▪️"و عموما، فانّ المتتبّع لسیره ابیالفضل العبّاس(ع) یجد بانّه لمیکن للعباس(ع) ایّ رای و معاوضه او هوی فی مقابل رای الامام الحسین(ع) و ارادته و تدبیره و هو ما خوله شهاده الامام المعصوم له بالتّسلیم."(کدحالکادح فی شرح زیاره العبد الصّالح:۳۵)
آنچه شارح محترم بیان میدارد البته صحیح است؛ اما باید توجه داشت که تسلیم خصوصا در مقامی که برای حضرت عباس بن علی(ع) اثبات میشود باید به عنوان یک مقام قلبی فهمیده شود؛ نه صرف یک ظهور و بروز جوارحی. در واقع مقام تسلیم ظاهری حضرتش، ظهور و جلوه تسلیم قلبی ایشان، در برابر آمال و خواستههای قلبی سیدالشهدا(ع) بودهاست. این مطلب در روایت مهمی از امام زینالعابدین(ع) تصریح و تبیین شدهاست.
شیخ صدوق(ره) این حدیث را در امالی خود بهصورت مسند روایت فرموده است:
▪️"ثم قال علي بن الحسين عليه السلام: جهلوا والله أمر الله وأمر أوليائه معه، إن المراتب الرفيعة لا تنال إلا بالتسليم لله جل ثناؤه، وترك الاقتراح عليه والرضا بما يدبرهم به، إن أولياء الله صيروا على المحن والمكاره صبرا لم يساوهم فيه غيرهم فجازاهم الله عز وجل بأن أوجب لهم نجح جميع طلباتهم، لكنهم مع ذلك لا يريدون منه إلا ما يريده لهم."(الامالی(للصدوق) : ۵۳۹)
یعنی کسی که در مقام تسلیم است؛ اراده قلبی بیرون از اراده مولی ندارد. حتی درباره خود نیز آن چیزی را میخواهد که مولی درباره او خواسته و صلاح میداند و این مطلب ممکن نیست جز درک حقیقت فقر آدمی و تحقق "لایملک لنفسه نفعاً و لاضرّاً". بنابراین این تسلیم بودن، ظهور فقر و افتقار در برابر حق است.
وقتی امر شدهایم تا این مقام را به حضرت عباس(ع) اسناد دهیم و به آن شهادت دهیم، این شهادت دادن مسبوق به مشاهده میباید باشد؛ چه شهادت دادن بیمشاهده مصداق شهادت دروغ است. در واقع زیارتنامه حضرتش ما را دعوت میکند تا در ملاقات و زیارت حضرت، مقامات توحیدی و اوج فقر و افتقار حضرت را ببینیم و پیجویی کنیم و بهاین طریق "امر الله و امر اولیائه" را بشناسیم. رضوان الله علیه و و رزقنا الله شفاعته.
#محرم
کناش|حمیدرضا میررکنی
Forwarded from کُنّاش | حمیدرضا میررکنی
🔺️|عباس در میدان تنها ماند؛ حسین از میدان تنها برگشت|
[نگاهی به دو مقتل معتبر حضرت عباس بن علی(ع)]
معمولا مقتل حضرت عباس بن علی(ع) بنا بر گزارش مقاتل متاخر-که عموما متاثر از گزارش ابن شهرآشوب با اضافات صاحب اسرارالشهاده است- روایت میشود. طبق این گزارش مشهور حضرت عباس(ع) -حال یا به خواست سکینه(س) و یا به فرمان خود مولانا اباعبدالله(ع)- برای آوردن آب به سمت فرات عزیمت میفرماید و در مسیر بازگشت به شهادت میرسند.
اما گزارش شیخ مفید در الارشاد و گزارش مرحوم سید در کتاب الملهوف(لهوف) غیر از این است و البته واجد حرارت و سوز خاص خود هم هست.
دو گزارش را عینا اینجا نقل میکنیم؛
گزارش مرحوم سید بن طاووس(ره) از مقتل مولانا عباس بن علی(ع):
▪️"و اشتد العطش بالحسین(ع) فرکب المسناة یرید الفرات والعباس أخوه بین یدیه فاعترضته خیل ابن سعد فرمی رجل من بنی دارم الحسین(ع) بسهم فأثبته فی حنکه الشریف فانتزع (ع) وبسط یدیه تحت حنکه حتی امتلات راحتاه من الدم،ثم رمی به وقال:اللهم إنی اشکوا إلیک ما یفعل بابن بنت نبیک.
ثم اقتطعوا العباس عنه و احاطوا به من کل جانب حتی قتلوه قدس الله روحه.
فبکی الحسین (ع) لقتله بکا شدیدا."(کتاب الملهوف : ۲۰۰-۲۰۱)
(تشنگی بر حسین(ع) شدت گرفت و به قصد فرات بر بلندی مشرف به آب رفت در حالی که برادرش عباس جلوی او بود. سپاه ابن سعد به مقابله آن دو آمدند. مردی از قبیله بنی دارم تیری به سوی حسین (ع) انداخت که در چانه شریف حضرت فرو رفت.حضرت تیر را در آورد و دستانش را زیر چانه اش گشود.تا آنکه دستش پر از خون شد.
آنگاه خونها را پاشید و فرمود: "بار خدایا از آنچه با فرزند دختر پیامبرت انجام میدهند به تو شکایت میکنم."
سپس عباس را از حسین(ع) جدا کردند و او را از هر سو دوره کردند تا اینکه او را به شهادت رساندند(قدس الله روحه).
پس حسین(ع) در سوگ برادرش بسیار گریست.)
به وضوح گزارش مرحوم سید تحریر مختصر شدهای است از گزارش شیخ مفید در الارشاد. گزارش شیخ به این صورت است:
▪️"و حملت الجماعة علی الحسین ع فغلبوه علی عسکره و اشتد به العطش فرکب المسناة یرید الفرات و بین یدیه العباس أخوه فاعترضته خیل ابن سعد و فیهم رجل من بنی دارم. فقال لهم: "ویلکم حولوا بینه و بین الفرات و لاتمکنوه من الماء." فقال الحسین ع : "أللهم أظمئه".
فغضب الدارمی و رماه بسهم فأثبته فی حنکه فانتزع الحسین ع السهم و بسط یده تحت حنکه فامتلأت راحتاه بالدم فرمی به. ثم قال "أللهم إنی أشکو إلیک مایفعل بابن بنت نبیک." ثم رجع إلی مکانه و قد اشتد به العطش و أحاط القوم بالعباس فاقتطعوه عنه فجعل یقاتلهم وحده حتی قتل(رضوان الله علیه)"(الارشاد . ج۲ : ۱۱۱)
از این دو گزارش چند نکته واضح است:
۱. حضرت عباس(ع) در همراهی و محافظت از حضرت اباعبدالله(ع) با ایشان عازم فرات شدند. در واقع دو برادر با هم به سمت فرات از محل خیام خارج شدند.
۲. دشمن اراده کرد تا میان ایشان جدایی اندازد تا مانع از رسیدن ایشان به فرات شود و هر کدام را در تنهایی به شهادت برساند.
۳. دارمی(لعنه الله) به پیکر مطهر حضرت سیدالشهدا جراحت وارد کرد و مانع از مبارزه حضرت شد و به ناچار مولانا اباعبدالله(ع) وادار به عقب نشینی شدند(ثم رجع الی مکانه).
۴. در این میان مولانا عباس بن علی(ع) تنها ماند و چه بسا با اراده و عمد خود مبارزه شدیدتری فرمود تا توجه لشکر دشمن را از سیدالشهدا(ع) به خود منحرف کند؛ "فجعل یقاتلهم وحده حتی قتل" تا آنجا که به شهادت رسید.
۵. نکته دیگری که باید پیش چشم داشت آن است که قصد اولیه عزیمت "آب" بوده است. اما بعد از آنکه جان مولا مورد سوقصد واقع شد، پیدا است که اولویت مبارزه در میدان تغییر میکند و حفظ جان مولی در اولویت قرار میگیرد. بنابراین محتمل است که مولانا عباس بن علی(ع) مستقیما در راه حفظ جان مولی و رهایی و خلاصی امام(ع) از مهلکه آن معرکه به شهادت رسیده باشند. و یا لیتنا کنت معه...
۶. با این توجه سرّ عبارت "بکی الحسین بکا شدیداً" به نحو تازهای بر ما فاش میشود.
چنین بود که سیدالشهدا(ع) به پشتوانه و همراهی عباس(ع) به سمت فرات عازم شد و بیعباس به خیمهها بازگشتند.
این روایت واجد ظرایف خاصی است که تامل در آن را به خلوت خوانندگان در این روز با خودشان و این گزارشها وا میگذارم.
التماس دعا
#محرم
کناش|حمیدرضا میررکنی
[نگاهی به دو مقتل معتبر حضرت عباس بن علی(ع)]
معمولا مقتل حضرت عباس بن علی(ع) بنا بر گزارش مقاتل متاخر-که عموما متاثر از گزارش ابن شهرآشوب با اضافات صاحب اسرارالشهاده است- روایت میشود. طبق این گزارش مشهور حضرت عباس(ع) -حال یا به خواست سکینه(س) و یا به فرمان خود مولانا اباعبدالله(ع)- برای آوردن آب به سمت فرات عزیمت میفرماید و در مسیر بازگشت به شهادت میرسند.
اما گزارش شیخ مفید در الارشاد و گزارش مرحوم سید در کتاب الملهوف(لهوف) غیر از این است و البته واجد حرارت و سوز خاص خود هم هست.
دو گزارش را عینا اینجا نقل میکنیم؛
گزارش مرحوم سید بن طاووس(ره) از مقتل مولانا عباس بن علی(ع):
▪️"و اشتد العطش بالحسین(ع) فرکب المسناة یرید الفرات والعباس أخوه بین یدیه فاعترضته خیل ابن سعد فرمی رجل من بنی دارم الحسین(ع) بسهم فأثبته فی حنکه الشریف فانتزع (ع) وبسط یدیه تحت حنکه حتی امتلات راحتاه من الدم،ثم رمی به وقال:اللهم إنی اشکوا إلیک ما یفعل بابن بنت نبیک.
ثم اقتطعوا العباس عنه و احاطوا به من کل جانب حتی قتلوه قدس الله روحه.
فبکی الحسین (ع) لقتله بکا شدیدا."(کتاب الملهوف : ۲۰۰-۲۰۱)
(تشنگی بر حسین(ع) شدت گرفت و به قصد فرات بر بلندی مشرف به آب رفت در حالی که برادرش عباس جلوی او بود. سپاه ابن سعد به مقابله آن دو آمدند. مردی از قبیله بنی دارم تیری به سوی حسین (ع) انداخت که در چانه شریف حضرت فرو رفت.حضرت تیر را در آورد و دستانش را زیر چانه اش گشود.تا آنکه دستش پر از خون شد.
آنگاه خونها را پاشید و فرمود: "بار خدایا از آنچه با فرزند دختر پیامبرت انجام میدهند به تو شکایت میکنم."
سپس عباس را از حسین(ع) جدا کردند و او را از هر سو دوره کردند تا اینکه او را به شهادت رساندند(قدس الله روحه).
پس حسین(ع) در سوگ برادرش بسیار گریست.)
به وضوح گزارش مرحوم سید تحریر مختصر شدهای است از گزارش شیخ مفید در الارشاد. گزارش شیخ به این صورت است:
▪️"و حملت الجماعة علی الحسین ع فغلبوه علی عسکره و اشتد به العطش فرکب المسناة یرید الفرات و بین یدیه العباس أخوه فاعترضته خیل ابن سعد و فیهم رجل من بنی دارم. فقال لهم: "ویلکم حولوا بینه و بین الفرات و لاتمکنوه من الماء." فقال الحسین ع : "أللهم أظمئه".
فغضب الدارمی و رماه بسهم فأثبته فی حنکه فانتزع الحسین ع السهم و بسط یده تحت حنکه فامتلأت راحتاه بالدم فرمی به. ثم قال "أللهم إنی أشکو إلیک مایفعل بابن بنت نبیک." ثم رجع إلی مکانه و قد اشتد به العطش و أحاط القوم بالعباس فاقتطعوه عنه فجعل یقاتلهم وحده حتی قتل(رضوان الله علیه)"(الارشاد . ج۲ : ۱۱۱)
از این دو گزارش چند نکته واضح است:
۱. حضرت عباس(ع) در همراهی و محافظت از حضرت اباعبدالله(ع) با ایشان عازم فرات شدند. در واقع دو برادر با هم به سمت فرات از محل خیام خارج شدند.
۲. دشمن اراده کرد تا میان ایشان جدایی اندازد تا مانع از رسیدن ایشان به فرات شود و هر کدام را در تنهایی به شهادت برساند.
۳. دارمی(لعنه الله) به پیکر مطهر حضرت سیدالشهدا جراحت وارد کرد و مانع از مبارزه حضرت شد و به ناچار مولانا اباعبدالله(ع) وادار به عقب نشینی شدند(ثم رجع الی مکانه).
۴. در این میان مولانا عباس بن علی(ع) تنها ماند و چه بسا با اراده و عمد خود مبارزه شدیدتری فرمود تا توجه لشکر دشمن را از سیدالشهدا(ع) به خود منحرف کند؛ "فجعل یقاتلهم وحده حتی قتل" تا آنجا که به شهادت رسید.
۵. نکته دیگری که باید پیش چشم داشت آن است که قصد اولیه عزیمت "آب" بوده است. اما بعد از آنکه جان مولا مورد سوقصد واقع شد، پیدا است که اولویت مبارزه در میدان تغییر میکند و حفظ جان مولی در اولویت قرار میگیرد. بنابراین محتمل است که مولانا عباس بن علی(ع) مستقیما در راه حفظ جان مولی و رهایی و خلاصی امام(ع) از مهلکه آن معرکه به شهادت رسیده باشند. و یا لیتنا کنت معه...
۶. با این توجه سرّ عبارت "بکی الحسین بکا شدیداً" به نحو تازهای بر ما فاش میشود.
چنین بود که سیدالشهدا(ع) به پشتوانه و همراهی عباس(ع) به سمت فرات عازم شد و بیعباس به خیمهها بازگشتند.
این روایت واجد ظرایف خاصی است که تامل در آن را به خلوت خوانندگان در این روز با خودشان و این گزارشها وا میگذارم.
التماس دعا
#محرم
کناش|حمیدرضا میررکنی
Forwarded from عارفانه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«من زیر بیرق اباالفضل العبّاسم؛ من زیر بیرق هیچکس دیگر نمیروم».
@Arefane
@Arefane