📚کتاب: خاطرات گمشده
🧑🏻💼نویسنده: عبدالله البصیص
کتاب خاطرات گمشده از ادبیات عرب، به عنوان یکی از آثار خواندنی از جنگ و فرهنگ خاورمیانه نقش مهمی در این حوزه ایفا میکند.
خاطرات گمشده داستان زندگی دو دوست را از دوران کودکی تا پس از جنگ مطرح میکند و در این بین از اتفاقاتی پرده بی میدارد که از قضا و از آسمان رخ میدهد.
شکلگیری معنای جنگ و این اتفاق زیستی و تغییرات آن در نهاد انسان به عنوان یکی از سرچشمههای مهمی که در کتاب از درون انسان تا ظاهرش نشئت گرفته و خاطراتی را شکل میدهد که فراموش نشدنی اما کمسابقه است.
خواندن این کتاب برای دوستداران ادبیات جنگ، پیشنهاد میشود.
#پیشنهاد_کتاب
#ادبیات_ملل_مختلف
#ادبیات_جنگ
🆔 @ketab_iust
📱instagram.com/ketab_iust.com
🧑🏻💼نویسنده: عبدالله البصیص
کتاب خاطرات گمشده از ادبیات عرب، به عنوان یکی از آثار خواندنی از جنگ و فرهنگ خاورمیانه نقش مهمی در این حوزه ایفا میکند.
خاطرات گمشده داستان زندگی دو دوست را از دوران کودکی تا پس از جنگ مطرح میکند و در این بین از اتفاقاتی پرده بی میدارد که از قضا و از آسمان رخ میدهد.
شکلگیری معنای جنگ و این اتفاق زیستی و تغییرات آن در نهاد انسان به عنوان یکی از سرچشمههای مهمی که در کتاب از درون انسان تا ظاهرش نشئت گرفته و خاطراتی را شکل میدهد که فراموش نشدنی اما کمسابقه است.
خواندن این کتاب برای دوستداران ادبیات جنگ، پیشنهاد میشود.
#پیشنهاد_کتاب
#ادبیات_ملل_مختلف
#ادبیات_جنگ
🆔 @ketab_iust
📱instagram.com/ketab_iust.com
سلام دوستان!
همونطور که میدونید، بعد از برگزاری انتخابات کانونها، اعضای شورای کانونها مشخص شدهند؛ و به این طریق آغاز فعالیت رسمی دورهی جدید کانون کتاب و کتابخوانی رو اعلام میکنیم!
کانون در نظر داره تا علاوه بر برگزاری رویدادها و فعالیتهای حضوری، فعالیت بخش مجازی رو افزایش بده و مرتبا محتواهای مرتبط با کتاب روی این کانال قرار بگیره. لطفا از ما حمایت کنید و کانال رو برای دوستانتون هم بفرستید.
همچنین از شما دعوت میشه در صورت علاقمندی به همکاری، و یا بیان هر گونه ایده، پیشنهاد یا انتقاد با ما در ارتباط باشید.
آیدی: @Amin_T_Rad
@ketab_iust
همونطور که میدونید، بعد از برگزاری انتخابات کانونها، اعضای شورای کانونها مشخص شدهند؛ و به این طریق آغاز فعالیت رسمی دورهی جدید کانون کتاب و کتابخوانی رو اعلام میکنیم!
کانون در نظر داره تا علاوه بر برگزاری رویدادها و فعالیتهای حضوری، فعالیت بخش مجازی رو افزایش بده و مرتبا محتواهای مرتبط با کتاب روی این کانال قرار بگیره. لطفا از ما حمایت کنید و کانال رو برای دوستانتون هم بفرستید.
همچنین از شما دعوت میشه در صورت علاقمندی به همکاری، و یا بیان هر گونه ایده، پیشنهاد یا انتقاد با ما در ارتباط باشید.
آیدی: @Amin_T_Rad
@ketab_iust
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
این بخشِ زیبای ادبیات است، شما پی میبرید که تنهاییتان یک پدیدهی جهانی است. شما تنها و جدا مانده نیستید، بلکه متعلق به جمعیت بزرگی از یک تنهاییِ مشترک هستید.
✍ اسكات فيتزجرالد
@ketab_iust
✍ اسكات فيتزجرالد
@ketab_iust
📚 معرفی کتاب "فاکنر در دانشگاه"
📄 از فوریه تا ژوئن ۱۹۵۷ و ۱۹۵۸، ویلیام فاکنر¹ با پژوهانهی بنیاد امیلی کلارک بالچ برای ادبیات آمریکا نویسندهی مقیم در دانشگاه ویرجینیا بود. آنطور که خود آقای فاکنر میگفت این پژوهانه خانهای برای زندگی و خدمتکاری در اختیار او گذاشت و ارتباط او با دانشگاه نه به عنوان يک استاد، بلكه به صورت "ارتباط داوطلبانهی متقابل دانشگاه و مهمانى بود كه امكانات رفاهى را موقتا در اختيار داشت."
در اين دورهها -بهجز سفرهاى كوتاه به يونان و پرينستن و میسىسیپی- آقای فاکنر سیوهفت جلسهی گروهی و تعداد بیشماری نشست خصوصی با دانشجویان و کارکنان دانشگاه در دفترش برگزار کرد. آقای فاکنر گروهها را به طرح پرسش دربارهی نوشتههایش و در واقع دربارهی هر چیزی تشویق میکرد که نتیجهاش پاسخهای او به بیش از دو هزار پرسش در جلسات عمومی بود، از املای کلمات تا طبیعت انسان. تقریبا هر کلمهای که در جلسات عمومی بر زبان آمد روی نوار ضبط شد که حالا در کتابخانهی الدرمن دانشگاه ویرجینیا نگهداری میشود. از جایی که نسخهی کامل این نوارها بسیار طولانی و تکراری و گاه گمراهکننده میشد، گویاترین و مهمترین پرسشها و پاسخها به نظر خودمان را انتخاب کرده و موارد از قلمافتاده را مشخص کردهایم...
✍ فردریک ال. گوین و جوزف ال. بلاتنر، پیشگفتار چاپ ۱۹۵۹، برگردان احد علیقلیان
📄 ...گفتوگوهای پیاده شدهی فاکنر در دانشگاه مردی را نشان میدهد که ظاهرا دارد خوش میگذراند: شوخ و اغواگر و با شکستهنفسی و اعتمادبهنفس که از بازی محبتآمیز با شنوندگان آزمندش ابایی ندارد. من که بیشتر وقتها میدیدم که قبل و بعد از این دیدارها عرق میریزد و میلرزد چیزی بسیار اندوهبار را در مورد کل این تجربه به یاد میآورم. این حضور در جمع خیلی خستهاش میکرد و ما میبایست بابت عذابی که این مرد عزلتجو برای ما میکشید قدردان او باشیم.
✍ داگلاس دِی، مقدمهی چاپ ۱۹۹۵، برگردان احد علیقلیان
📄 "پرسش: کتابهای محبوب شما کدام است؟
پاسخ: دنکیشوت، بعضی کتابهای کنراد، دل تاریکی، کاکاسیاه «کشتی نارسیوس»، بیشتر کتابهای دیکنز، برادران کارامازوف، آنا کارنینا، مادام بوواری، عهد عتیق. بهگمانم حدود پنجاه کتاب دارم که میخوانمشان؛ میروم تو و بیرون میآیم همانطور که وارد اتاقی میشوید تا دوستان قدیم را ملاقات کنید، کتاب را در وسط باز میکنم و مدتی میخوانم و گمان میکنم در مدت دهسال همهشان را مرور خواهم کرد."
✍ از متن کتاب
——————————————————
📋 پینوشتها:
¹ ویلیام فاکنر، نویسندهی قرن بیستم ایالات متحده بود. خشم و هیاهو، گور به گور، گل سرخی برای امیلی و روشنایی در اوت از بهترین آثار این نویسندهی برندهی جایزهی نوبل ادبیات هستند.
لینکهای مرتبط:
ویکیپدیا
ایران کتاب
@ketab_iust
📄 از فوریه تا ژوئن ۱۹۵۷ و ۱۹۵۸، ویلیام فاکنر¹ با پژوهانهی بنیاد امیلی کلارک بالچ برای ادبیات آمریکا نویسندهی مقیم در دانشگاه ویرجینیا بود. آنطور که خود آقای فاکنر میگفت این پژوهانه خانهای برای زندگی و خدمتکاری در اختیار او گذاشت و ارتباط او با دانشگاه نه به عنوان يک استاد، بلكه به صورت "ارتباط داوطلبانهی متقابل دانشگاه و مهمانى بود كه امكانات رفاهى را موقتا در اختيار داشت."
در اين دورهها -بهجز سفرهاى كوتاه به يونان و پرينستن و میسىسیپی- آقای فاکنر سیوهفت جلسهی گروهی و تعداد بیشماری نشست خصوصی با دانشجویان و کارکنان دانشگاه در دفترش برگزار کرد. آقای فاکنر گروهها را به طرح پرسش دربارهی نوشتههایش و در واقع دربارهی هر چیزی تشویق میکرد که نتیجهاش پاسخهای او به بیش از دو هزار پرسش در جلسات عمومی بود، از املای کلمات تا طبیعت انسان. تقریبا هر کلمهای که در جلسات عمومی بر زبان آمد روی نوار ضبط شد که حالا در کتابخانهی الدرمن دانشگاه ویرجینیا نگهداری میشود. از جایی که نسخهی کامل این نوارها بسیار طولانی و تکراری و گاه گمراهکننده میشد، گویاترین و مهمترین پرسشها و پاسخها به نظر خودمان را انتخاب کرده و موارد از قلمافتاده را مشخص کردهایم...
✍ فردریک ال. گوین و جوزف ال. بلاتنر، پیشگفتار چاپ ۱۹۵۹، برگردان احد علیقلیان
📄 ...گفتوگوهای پیاده شدهی فاکنر در دانشگاه مردی را نشان میدهد که ظاهرا دارد خوش میگذراند: شوخ و اغواگر و با شکستهنفسی و اعتمادبهنفس که از بازی محبتآمیز با شنوندگان آزمندش ابایی ندارد. من که بیشتر وقتها میدیدم که قبل و بعد از این دیدارها عرق میریزد و میلرزد چیزی بسیار اندوهبار را در مورد کل این تجربه به یاد میآورم. این حضور در جمع خیلی خستهاش میکرد و ما میبایست بابت عذابی که این مرد عزلتجو برای ما میکشید قدردان او باشیم.
✍ داگلاس دِی، مقدمهی چاپ ۱۹۹۵، برگردان احد علیقلیان
📄 "پرسش: کتابهای محبوب شما کدام است؟
پاسخ: دنکیشوت، بعضی کتابهای کنراد، دل تاریکی، کاکاسیاه «کشتی نارسیوس»، بیشتر کتابهای دیکنز، برادران کارامازوف، آنا کارنینا، مادام بوواری، عهد عتیق. بهگمانم حدود پنجاه کتاب دارم که میخوانمشان؛ میروم تو و بیرون میآیم همانطور که وارد اتاقی میشوید تا دوستان قدیم را ملاقات کنید، کتاب را در وسط باز میکنم و مدتی میخوانم و گمان میکنم در مدت دهسال همهشان را مرور خواهم کرد."
✍ از متن کتاب
——————————————————
📋 پینوشتها:
¹ ویلیام فاکنر، نویسندهی قرن بیستم ایالات متحده بود. خشم و هیاهو، گور به گور، گل سرخی برای امیلی و روشنایی در اوت از بهترین آثار این نویسندهی برندهی جایزهی نوبل ادبیات هستند.
لینکهای مرتبط:
ویکیپدیا
ایران کتاب
@ketab_iust
📖 احساساتی چون رنج وجود دارد. نخستین وسیلهای که طبیعت برای تسکین رنجی به ما ارزانی میدارد اشک است، گریستن خود تسکین است. گفتوگوی با دوستان تسکین بیشتری میبخشد و نیاز به تسکین میتواند ما را تا بهسر حد سرودن شعر براند. به همین سبب تا مردی خود را گرفتار و غوطهور در رنج یافت، در حالت تجسم آن است و احساس میکند که تسکین یافته است. آنچه تسکین بیشتری میبخشد افادهی رنج است با کلام، آواز، صدا و شکل. این وسیلهی اخیر ثمربخشتر است. عینیت احساسات خصلت شدید و فشردهی آن را بازمیگیرد. میتوان گفت که آن را خارج از ما و غیرشخصی میکند بدین ترتیب رنج بشدت تسکین مییابد.
✍ هگل، مقدمهای بر زیباییشناسی (استتیک)، برگردان شاهرخ مِسکوب
@ketab_iust
✍ هگل، مقدمهای بر زیباییشناسی (استتیک)، برگردان شاهرخ مِسکوب
@ketab_iust
🎭 نمایشنامههای تراژیک در یونان باستان | بخش اول
📄 در آتنِ قرنِ پنجم پیش از میلاد تئاتر نوعی آیین دینی و اجتماعی بوده است. کلمهی "تراژدی" گویا در اصل به معنای "سرود بُز" است، و این احتمالا سرودی بوده است که در آیین قربانی کردن بز به درگاه دیونیسوس برای افزایش فراوردههای کشت و کار خوانده میشده است. اجرای تراژدیهایی که شاعران برای این آیین میسرودهاند به چند روز مقدس در سال منحصر بوده است و هر تراژدی فقط یکبار روی صحنه میآمده. سرودخوانان را -که ۱۲ تا ۱۵ تن بودهاند- دستهی "هماوازان" (کوروس) مینامیدهاند. در شکل بدوی تراژدی، گفتوگو هربار میان دستهی هماوازان و یک بازیگر صورت میگرفته است. روی صحنه، بازیگران آن نقابهای معروف خندان و گریان یونانی را به چهره میزدهاند و لباسهای آیینی میپوشیدهاند. حرکاتشان رقصمانند و گفتارشان موزون بوده است. گویا آیسخولوس¹ نخستین تراژدینویسی بوده است که گفتوگو را میان دو بازیگر بر جریان میاندازد و نقش دستهی هماوازان را به خواندن سرودهایی در فاصلهی میان دو گفتوگو محدود میکند. موضوع این سرودها تفسیر گفتوگوها یا نتیجهگیری از آنها بوده است.
در تراژدیهای سوفوکلس² گاهی بازیگر سومی هم وارد گفتوگو میشود و نمایش بیشتر صورت "واقعی" پیدا میکند.
نمایش همیشه کوتاه بوده است و بهندرت بیش از یک ساعت طول میکشیده.
موضوع گفتوگو در تراژدی یونانی از داستانهای هومر³ یا افسانههای رایج دیگر گرفته میشده است. بنابراین تماشاگران تراژدی غالبا موضوع داستان و سرانجام آن را میدانستهاند، و آنچه امروز جنبهی "دراماتیک" یا غافلگیرکننده و تکاندهندهی تئاتر نامیده میشود برای آنها اهمیتی نداشته است؛ آنچه اهمیت داشته کیفیت سرود و گفتار و کیفیت اجرای آنها روی صحنه بوده است.
✍ نجف دریابندری، دیباچهای بر آنتیگونه (آنتیگون)
—————————————
📋 پینوشتها:
¹ نخستین تراژدینویس یونان باستان. از او هفت نمايشنامه برجای مانده که پرومته در زنجیر معروفترین آنهاست.
² سوفوکل یا سوفکلس، در کنار آیسخولوس و اوریپیدس از اولین نمايشنامهنویسهای یونان باستان و نویسندهی تریلوژی تبای است.
³ از کهنترین شاعران تاریخ، خالق ایلیاد و اودیسه است که این دو، منابع اصلی شناخت تاریخ و افسانههای یونان باستان هستند.
@ketab_iust
📄 در آتنِ قرنِ پنجم پیش از میلاد تئاتر نوعی آیین دینی و اجتماعی بوده است. کلمهی "تراژدی" گویا در اصل به معنای "سرود بُز" است، و این احتمالا سرودی بوده است که در آیین قربانی کردن بز به درگاه دیونیسوس برای افزایش فراوردههای کشت و کار خوانده میشده است. اجرای تراژدیهایی که شاعران برای این آیین میسرودهاند به چند روز مقدس در سال منحصر بوده است و هر تراژدی فقط یکبار روی صحنه میآمده. سرودخوانان را -که ۱۲ تا ۱۵ تن بودهاند- دستهی "هماوازان" (کوروس) مینامیدهاند. در شکل بدوی تراژدی، گفتوگو هربار میان دستهی هماوازان و یک بازیگر صورت میگرفته است. روی صحنه، بازیگران آن نقابهای معروف خندان و گریان یونانی را به چهره میزدهاند و لباسهای آیینی میپوشیدهاند. حرکاتشان رقصمانند و گفتارشان موزون بوده است. گویا آیسخولوس¹ نخستین تراژدینویسی بوده است که گفتوگو را میان دو بازیگر بر جریان میاندازد و نقش دستهی هماوازان را به خواندن سرودهایی در فاصلهی میان دو گفتوگو محدود میکند. موضوع این سرودها تفسیر گفتوگوها یا نتیجهگیری از آنها بوده است.
در تراژدیهای سوفوکلس² گاهی بازیگر سومی هم وارد گفتوگو میشود و نمایش بیشتر صورت "واقعی" پیدا میکند.
نمایش همیشه کوتاه بوده است و بهندرت بیش از یک ساعت طول میکشیده.
موضوع گفتوگو در تراژدی یونانی از داستانهای هومر³ یا افسانههای رایج دیگر گرفته میشده است. بنابراین تماشاگران تراژدی غالبا موضوع داستان و سرانجام آن را میدانستهاند، و آنچه امروز جنبهی "دراماتیک" یا غافلگیرکننده و تکاندهندهی تئاتر نامیده میشود برای آنها اهمیتی نداشته است؛ آنچه اهمیت داشته کیفیت سرود و گفتار و کیفیت اجرای آنها روی صحنه بوده است.
✍ نجف دریابندری، دیباچهای بر آنتیگونه (آنتیگون)
—————————————
📋 پینوشتها:
¹ نخستین تراژدینویس یونان باستان. از او هفت نمايشنامه برجای مانده که پرومته در زنجیر معروفترین آنهاست.
² سوفوکل یا سوفکلس، در کنار آیسخولوس و اوریپیدس از اولین نمايشنامهنویسهای یونان باستان و نویسندهی تریلوژی تبای است.
³ از کهنترین شاعران تاریخ، خالق ایلیاد و اودیسه است که این دو، منابع اصلی شناخت تاریخ و افسانههای یونان باستان هستند.
@ketab_iust
کانون کتاب دانشگاه علم و صنعت
🎭 نمایشنامههای تراژیک در یونان باستان | بخش اول 📄 در آتنِ قرنِ پنجم پیش از میلاد تئاتر نوعی آیین دینی و اجتماعی بوده است. کلمهی "تراژدی" گویا در اصل به معنای "سرود بُز" است، و این احتمالا سرودی بوده است که در آیین قربانی کردن بز به درگاه دیونیسوس برای…
🎭 نمایشنامههای تراژیک در یونان باستان | بخش دوم
📄 اگر یونان قدیم را موطن اصلی تآتر بنامیم، سخن به اشتباه نگفتهایم. تآتر در یونان بهوجود آمد و در آنجا کسب اهمیت فراوان نموده، چنانکه با زندگی روزانهی مردم در آمیخته بود و مردم علاوهبر آنکه از تماشای تئاترهای حزنانگیز یا خندهدار مشغول میشدند، در عین حال کسب فضایل اخلاقی و آداب دینی هم میکردند و رسوم و سنن زندگانی نیز آشنا میشدند. دلیل اهمیت تآتر در یونان و اقبال مردم بدان این بود که یونانیان برخلاف اقوام شرقی، صاحب کتب آسمانی و دستورات دینی و اخلاقی نبودند و بنابراین آنچه را که میبایستی در این مقولات کسب کنند، از نمایش و تآتر میآموختند. به همین جهت هم بود که بزرگترین قرایح ادبی یونان و معروفترین شعرای آن سامان، آثار ذوقی خود را به قالب تآتر ریختهاند.
تماشاخانه در یونان، معمولا عبارت از مکان وسیع سرگشودهای بود که به صورت دایره میساختند و به نام آرنا (Arena) معروف بود و صحنهی نمایش در وسط و جایگاه تماشاچیان در اطراف آن بود.
در آتن هر سال فصل معینی اختصاص به نمایشهای حزنانگیز داشت و در آن مواقع، هنگامهای در شهر بر میخواست و نه تنها مردم شهر تا چندین روز، کار و کاسبی خود را رها میکردند و در تماشاخانهها حاضر میشدند، بلکه گروه کثیری از مردم ولایات نیز به شهر هجوم میآوردند و در نمایشها شرکت میکردند. بعضی از این تماشاخانهها گنجایش ۱۷ هزار نفر تماشاچی را داشته است.
نمایشنامههایی که از طرف شعرا برای نمایش دادن تهیه میشد، نخست در انجمنی مرکب از فحول ادبا و شعرای شهر مورد دقت فراوان قرار میگرفت و پس از آن که هیئت مزبور آنرا تصویب میکردند به معرض نمایش گذاشته میشد. تازه خود مردم آتن، بزرگترین منتقد فن تآتر بودند و شاید بتوان گفت که در هیچ دوره، حتی در دورهی معاصر خود ما، ذوق تشخیص تآتر به پایهی مردم قدیم یونان نرسیده است.
✍ محمد سعیدی، دیباچهای بر آثار سوفوکلس
@ketab_iust
📄 اگر یونان قدیم را موطن اصلی تآتر بنامیم، سخن به اشتباه نگفتهایم. تآتر در یونان بهوجود آمد و در آنجا کسب اهمیت فراوان نموده، چنانکه با زندگی روزانهی مردم در آمیخته بود و مردم علاوهبر آنکه از تماشای تئاترهای حزنانگیز یا خندهدار مشغول میشدند، در عین حال کسب فضایل اخلاقی و آداب دینی هم میکردند و رسوم و سنن زندگانی نیز آشنا میشدند. دلیل اهمیت تآتر در یونان و اقبال مردم بدان این بود که یونانیان برخلاف اقوام شرقی، صاحب کتب آسمانی و دستورات دینی و اخلاقی نبودند و بنابراین آنچه را که میبایستی در این مقولات کسب کنند، از نمایش و تآتر میآموختند. به همین جهت هم بود که بزرگترین قرایح ادبی یونان و معروفترین شعرای آن سامان، آثار ذوقی خود را به قالب تآتر ریختهاند.
تماشاخانه در یونان، معمولا عبارت از مکان وسیع سرگشودهای بود که به صورت دایره میساختند و به نام آرنا (Arena) معروف بود و صحنهی نمایش در وسط و جایگاه تماشاچیان در اطراف آن بود.
در آتن هر سال فصل معینی اختصاص به نمایشهای حزنانگیز داشت و در آن مواقع، هنگامهای در شهر بر میخواست و نه تنها مردم شهر تا چندین روز، کار و کاسبی خود را رها میکردند و در تماشاخانهها حاضر میشدند، بلکه گروه کثیری از مردم ولایات نیز به شهر هجوم میآوردند و در نمایشها شرکت میکردند. بعضی از این تماشاخانهها گنجایش ۱۷ هزار نفر تماشاچی را داشته است.
نمایشنامههایی که از طرف شعرا برای نمایش دادن تهیه میشد، نخست در انجمنی مرکب از فحول ادبا و شعرای شهر مورد دقت فراوان قرار میگرفت و پس از آن که هیئت مزبور آنرا تصویب میکردند به معرض نمایش گذاشته میشد. تازه خود مردم آتن، بزرگترین منتقد فن تآتر بودند و شاید بتوان گفت که در هیچ دوره، حتی در دورهی معاصر خود ما، ذوق تشخیص تآتر به پایهی مردم قدیم یونان نرسیده است.
✍ محمد سعیدی، دیباچهای بر آثار سوفوکلس
@ketab_iust
📝 واقعیتِ شگفت و میدان خالی خیال | دربارهی رئالیسم جادویی
📃 [...] رئالیسم جادویی یعنی همین: زمانی که رئالیسم، جادو را و جادو، رئالیسم را هجو میکند. بیوزنی جادو با مقاومت واقعیت روبرو میشود، و یکدستی واقعیت با نابهنگامی جادو شکاف میخورد. رفت و برگشت مدامی که میان این دو موقعیت شکل میگیرد، هر لحظه را به تعلیقی تصمیمناپذیر تبدیل میکند. هر لحظه امکان وقوع رخدادی خارقالعاده وجود دارد و هر رخداد خارقالعاده به ناچار دوباره در مسیر واقعیت میافتد.
این تعلیق تصمیمناپذیر را میتوان تعلیقی در منطق سبک قلمداد کرد. تعلیقی میان دو قطب که در یک قطب آن قصههای پریان، فانتزیهای افراطی، ماورالطبیعههای دینی و عرفانی و در قطب دیگر رئالیسم و ناتورئالیسم جا گرفتهاند: گرمای هیجانانگیز یک قطب در برابر سردی اجتنابناپذیر قطب دیگر.
اما رئالیسم جادویی چیزی در میانه است. با وامگیری اصطلاح مشهور دلوز، باید این نقطه را حقیقتا یک میانه درنظر گرفت نه یک حدوسط یا یک میانگین که با تعدیل دو قطب افراطی این طیف، به تعادلی باثبات رسیده است. رئالیسم جادویی پاندولی نامنظم است که نمیایستد و در هر لحظه از یک قطب به قطب دیگر میرود و حتا در این حرکت مدام نیز آهنگی ویژه را حفظ نمیکند، و به همین ترتیب است که هر لحظه از روایت، در تنش میان واقعیت و جادو، به لحظهای تصمیمناپذیر تبدیل میشود. طنز بیامانی که در رئالیسم جادویی وجود دارد، نتیجهی فوری این بیثباتی است. در هر لحظه، واقعیت بیرونی با امکانات جادو، و جادو در منطق واقعیت، تکینبودگی و ثباتش را از دست میدهد.
از این رو رئالیسم جادویی در مقابل دو نوع متن سنتی قرار دارد اول متنهایی که بازتاب جهان، و در انطباق کامل با جهاناند (رئالیسم) و متنهایی که در تضاد کامل با جهاناند (فانتزیها و افسانههای پریان). رئالیسم جادویی سنتز این دو نوع متن، به نفع متنبودن است [...]
ادامهی متن
✍ بخشی از مقالهی "واقعیتِ شگفت و میدان خالی خیال" نوشتهی "میلاد روشنی پایان"
🌐 منبع: آپاراتوس
@ketab_iust
📃 [...] رئالیسم جادویی یعنی همین: زمانی که رئالیسم، جادو را و جادو، رئالیسم را هجو میکند. بیوزنی جادو با مقاومت واقعیت روبرو میشود، و یکدستی واقعیت با نابهنگامی جادو شکاف میخورد. رفت و برگشت مدامی که میان این دو موقعیت شکل میگیرد، هر لحظه را به تعلیقی تصمیمناپذیر تبدیل میکند. هر لحظه امکان وقوع رخدادی خارقالعاده وجود دارد و هر رخداد خارقالعاده به ناچار دوباره در مسیر واقعیت میافتد.
این تعلیق تصمیمناپذیر را میتوان تعلیقی در منطق سبک قلمداد کرد. تعلیقی میان دو قطب که در یک قطب آن قصههای پریان، فانتزیهای افراطی، ماورالطبیعههای دینی و عرفانی و در قطب دیگر رئالیسم و ناتورئالیسم جا گرفتهاند: گرمای هیجانانگیز یک قطب در برابر سردی اجتنابناپذیر قطب دیگر.
اما رئالیسم جادویی چیزی در میانه است. با وامگیری اصطلاح مشهور دلوز، باید این نقطه را حقیقتا یک میانه درنظر گرفت نه یک حدوسط یا یک میانگین که با تعدیل دو قطب افراطی این طیف، به تعادلی باثبات رسیده است. رئالیسم جادویی پاندولی نامنظم است که نمیایستد و در هر لحظه از یک قطب به قطب دیگر میرود و حتا در این حرکت مدام نیز آهنگی ویژه را حفظ نمیکند، و به همین ترتیب است که هر لحظه از روایت، در تنش میان واقعیت و جادو، به لحظهای تصمیمناپذیر تبدیل میشود. طنز بیامانی که در رئالیسم جادویی وجود دارد، نتیجهی فوری این بیثباتی است. در هر لحظه، واقعیت بیرونی با امکانات جادو، و جادو در منطق واقعیت، تکینبودگی و ثباتش را از دست میدهد.
از این رو رئالیسم جادویی در مقابل دو نوع متن سنتی قرار دارد اول متنهایی که بازتاب جهان، و در انطباق کامل با جهاناند (رئالیسم) و متنهایی که در تضاد کامل با جهاناند (فانتزیها و افسانههای پریان). رئالیسم جادویی سنتز این دو نوع متن، به نفع متنبودن است [...]
ادامهی متن
✍ بخشی از مقالهی "واقعیتِ شگفت و میدان خالی خیال" نوشتهی "میلاد روشنی پایان"
🌐 منبع: آپاراتوس
@ketab_iust
📷 آنتون چخوف در حال خواندن اثر خود، "مرغ دریایی" برای انجمن هنری تئاتر مسکو؛ همسرش اُلگا کنیپر، و دوستش کنستانتین استانیسلاوسکی (مدیر و بازیگر تئاتر) دو طرف او نشستهاند.
مسکو ۱۸۹۸
@ketab_iust
مسکو ۱۸۹۸
@ketab_iust
🖋 پیش از این در شهر میسور با فردوسی آشنا شدم
گویی از سپیده بامدادان شعلهای گرفته بود
تا از آن تاجی بسازد
و بر پیشانی خویش نهد
جلالی چون پادشاهان داشت
که گستاخی را بر آستانشان راهی نیست
دستاری قرمز و آراسته به یاقوتی درخشان بر سر داشت
و با جامهای ارغوانی از این سوی شهر به سوی دیگر میرفت
ده سال بعد،
او را سیاه پوش دیدم
بدو گفتم: تو که پیش از این به دیدارت میآمدند
تا با جامه و دستار ارغوانی از برابر خانههای ما گذرانت بینند،
تو که پیوسته پوششی گلگون داشتی،
چرا اکنون این جامهی سیاه را
که گویی با ظلمت رنگ کردهاند، بر تن داری؟
پاسخ داد: آخر، اکنون فروغ من نیز خاموش شده است.
✍ ویکتور هوگو، کتاب افسانه قرون
@ketab_iust
گویی از سپیده بامدادان شعلهای گرفته بود
تا از آن تاجی بسازد
و بر پیشانی خویش نهد
جلالی چون پادشاهان داشت
که گستاخی را بر آستانشان راهی نیست
دستاری قرمز و آراسته به یاقوتی درخشان بر سر داشت
و با جامهای ارغوانی از این سوی شهر به سوی دیگر میرفت
ده سال بعد،
او را سیاه پوش دیدم
بدو گفتم: تو که پیش از این به دیدارت میآمدند
تا با جامه و دستار ارغوانی از برابر خانههای ما گذرانت بینند،
تو که پیوسته پوششی گلگون داشتی،
چرا اکنون این جامهی سیاه را
که گویی با ظلمت رنگ کردهاند، بر تن داری؟
پاسخ داد: آخر، اکنون فروغ من نیز خاموش شده است.
✍ ویکتور هوگو، کتاب افسانه قرون
@ketab_iust
Gerick-Karamasow-1.pdf
544.2 KB
📚 برادران کارامازوف | فصلی از کتاب تحلیلی "از خانه متروک تا برادران کارامازوف"
✍ نوشتهی "هورست - یورگن گریک" و برگردان "شاهد عبادپور"
🌐 منبع: پروبلماتیکا
@ketab_iust
✍ نوشتهی "هورست - یورگن گریک" و برگردان "شاهد عبادپور"
🌐 منبع: پروبلماتیکا
@ketab_iust
🏅 نوبل ادبیات ۲۰۲۴
به خاطر "نثر عمیقا شاعرانهی او که به زخمهای تاریخی میپردازد و شکنندگی زندگی انسان را آشکار میکند" به "هان کانگ" نویسندهی اهل کره جنوبی تعلق گرفت.
📄 "او آگاهیِ منحصربهفردی از پیوندهای میان جسم و روح، و زندگان و مردگان دارد، و از طریق سبک شاعرانه و تجربی خود، به چهرهای مبتکر در نثر معاصر تبدیل شده است."
-رئیس کمیته آکادمی نوبل
📚 کانگ در تماس تلفنی با کمیته نوبل گفت: "بعد از این تماس تلفنی، امشب همراه با پسرم چای خواهم خورد و آن را آرام و بیسر و صدا جشن خواهم گرفت."
@ketab_iust
به خاطر "نثر عمیقا شاعرانهی او که به زخمهای تاریخی میپردازد و شکنندگی زندگی انسان را آشکار میکند" به "هان کانگ" نویسندهی اهل کره جنوبی تعلق گرفت.
📄 "او آگاهیِ منحصربهفردی از پیوندهای میان جسم و روح، و زندگان و مردگان دارد، و از طریق سبک شاعرانه و تجربی خود، به چهرهای مبتکر در نثر معاصر تبدیل شده است."
-رئیس کمیته آکادمی نوبل
📚 کانگ در تماس تلفنی با کمیته نوبل گفت: "بعد از این تماس تلفنی، امشب همراه با پسرم چای خواهم خورد و آن را آرام و بیسر و صدا جشن خواهم گرفت."
@ketab_iust
⚙ تا به حال شده به این فکر کنید که در کسب و کارتان چه جایگاهی دارید؟ به این موضوع دقت کردهاید که بعضی افراد برای سازمانها آنقدر جایگاه ویژهای دارند که آزادی شغلی بیشتری به دست میآورند و پیشرو هستند؟ برای داشتن زندگی شغلی بهتر در دنیای امروز چه میتوان کرد؟
📚 اگر شما هم این دغدغهها را دارید و به دنبال پاسخی برای سؤالات اینچنینی هستید، کتاب "مهره حیاتی" اثر ست گادین میتواند جواب را در اختیار شما بگذارد.
🎧 لینک شنیدن خلاصهی کتاب در کستباکسِ "بیپلاس"
@ketab_iust
📚 اگر شما هم این دغدغهها را دارید و به دنبال پاسخی برای سؤالات اینچنینی هستید، کتاب "مهره حیاتی" اثر ست گادین میتواند جواب را در اختیار شما بگذارد.
🎧 لینک شنیدن خلاصهی کتاب در کستباکسِ "بیپلاس"
@ketab_iust