Telegram Group Search
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - علائم مرگ

کمی بعد تر، وقتی ما برای امتحان آماده میشویم، همراه مریض کناری، به من میگوید این دستگاه اینتوبه چرا اکسیژنش را نشون نمیدهد. من حدس میزنم که اون انگشتی بهش وصل نیست. ولی وقتی میگردم، اصلا انگشتی ندارد! به او میگویم احتمالا مهم نبوده که نذاشتن! و او هم میگوید پس همین که گردنش بالا پایین میرود یعنی اکسیژن دارد و میگویم بله و تلاش میکنم که نبضش را بگیرم. دست هایش سرد سرد است. نبضی حس نمیشود. به گردنش که دست میزنم داغ است.حتی نبض کاروتید هم به آن صورت حس نمیشود. دستگاه اینتوبه هر بار که اکسیژن میفرستد، گردن و ریه اش را متسع میکند، نمیشد نبض کاروتید را خوب گرفت، چون گردنش هی تکان میخورد به خاطر اینتوبه. چشم هایش نیمه باز است. مردمک هایش به چپ و راست تکان میخورد... (سرما...مرگ)

همچنان برای امتحان آماده میشویم که دخترش را میبینیم، در صندلی بیرون از سالن پدرش. ضجه میزند. لباس سیاه دارد.
+این که هنوز زنده است، چرا گریه میکنه؟
-شاید تازه بهش گفتن که سرطان داره
[مکالمه من و یکی از بچه ها]
بعد از مدتی میبنیمش که آرام است، و بعضا گریه های ریز میکند.
+خیلی سخته ها!
-آره خب اولش سخته!
گمان میکنم دخترش داستان را پذیرفته و کار تمام است!

بعد از امتحان، چند نفر جدید می آیند، انگار همراهان جدید بیمار هستند. لباس سیاه بر تن دارند. بابا این که زنده است!(سیاه...مرگ) میروند بالای سر مریض. دور تختش پرده میکشند. صدای گریه می آید. بابا این که هنوز زنده است! دقایقی بعد همه را بیرون میکنند، حتی همه ۵ بیمار تخت های کناری در آن سالن را! همراهان خودش هم بیرون اند. تعدادی پرستار و دانشجوی پرستاری جوان بالای تختش هستند. معلوم نیست چه میکنند. حدس این است که برای احیا آماده میشوند.

صدایی می آید: "این ها که بلد نبودن یه لوله بذارن تو دماغش که غذا بخوره! باید ببریمش (میبردیمش؟) یه جای دیگه!" این بار صدا از همراه مریض است، دختر دیگرش، که بزرگ تر است و عصبانی تر. ما داریم ct های مریض ها را پشت سیستم میبینیم. و میبنیم که یک میز متحرک شامل دستگاه شوک را میبرند بالای سرش در اتاق (ترالی؟)...پس هنوز زنده است. در اتاق را میبندند، اتاق خالی از بیمار، به جز بیمار اینتوبه.

+آخر چرا این ادم ریه است؟ این سفیدی ها مگه نمیتونه پنومونی باشه؟
... جیییغ! فریاد. مرد؟ لابد. شیون، گریه... مرد... (گریه....مرگ)

نگهبان بخش می آید. "همه بیرون!" از بخش میروند بیرون. ما ct میبنیم، عجله داریم، باید برویم نهار. همچنان صدا می آید. میرویم بیرون از بخش، دم اسانسور. دخترش پخش زمین است، در آغوش یک زن پیر تر. چند مرد هم هستند. همه فریاد میزنند. آسانسور میرسد. یادم می افتد پدرم ۶۲ سالش است. او هم ۶۲ سالش بود...
آسانسور زنگ میزند...دن، دن دن، دن دن دن در دن، دن دن دن دن در دن دن،در دن دن دن دن دن...

نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_نهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
11💔11👍3
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes -قسمت دهم

نگاه های دزدکی
نویسنده: #آزاده_انگورج_تقوی
پزشکی ورودی ٩٧ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_دهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - نگاه‌های دزدکی

پسربچه ۱۰،۱۲ ساله‌ای بود که صرع کنترل نشده داشت، با پدر و مادرش اومده بود، گرچه خودش اصلا جلو نمی اومد و رو یکی از تخت‌های معاینه نشسته بود و خودشو پشت پرده قایم کرده بود.

دست پدر و مادرش پر بود از انواع و اقسام تصویربرداری‌ها و این بچه ۴ بار LTM شده بود (تو LTM فرد رو میذارن تو یه اتاقی و بهش EEG وصل میکنن و همزمان با دوربین هم نگاهش میکنن و برای بررسی شکل تشنج‌ها و پیدا کردن اون نقطه‌ای که تشنج ازش شروع میشه کاربرد داره)، ظاهرا عملش کرده بودن و نقطه‌ای که فکر میکردن کانون تشنج هست رو از مغزش خارج کرده بودن ولی متاسفانه اون نقطه تنها کانون نبوده و بعد از برداشتن اون قسمت، قسمتای دیگه تازه بازی رو شروع کرده بودن و با هیچ دارویی هم کنترل نمیشدن :)

حالا بعد از عمل بچه بازم تشنج‌های هر روزه داشت، تشنج‌هایی که خودشونو به شکل دویدن دور خودش، خندیدن های بدون کنترل و صداهای عجیب و بازی کردن با لباساش نشون میداد. مادر توضیح میداد و فیلمای کودکش رو وقتی تشنج میکرد به استاد نشون میداد و با جزییات شرایط رو توصیف میکرد.

فیلما رو دیدم، از یه جایی به بعد دیگه نمی‌تونستم تحمل کنم، بچه دست و پا میزد و مادر رو میدیدم که داشت سعی میکرد کنترلش کنه، تصور حس اون مادر در اون لحظه واقعا سخت بود. و از همه غم انگیزتر خود بچه. شما فکر کنین که یه گروه آدم نشستن دارن فیلمایی ازت رو نگاه میکنن که هیچ کدوم از اون حرکات دست خودت نیست و تو میفهمی که این کارا رو انجام میدی ولی نمیتونی هیچ کاریش کنی. شرم تو نگاه‌های دزدکیش از پشت پرده از جلو چشمم رد نمیشه :)

حدود نیم ساعت رو این کیس بحث شد، تهش نتیجه مشخص نبود و لازم بود فیلم کاملی از LTM اش رو بیارن که بتونن اون نقطه اصلی لعنتی رو پیدا کنن، مادر دیگه نتونست تحمل کنه و شروع به گریه کرد.

آینده تیره و تار بود، مادر گریه می‌کرد، پسرک دیگه تو اتاق نبود. کاش علم قدرتمندتر از چیزی بود که فکر میکردم.

#آزاده_انگورج_تقوی
پزشکی ورودی ٩٧ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_دهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
💔157
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes -قسمت یازدهم

چایی
#فرناز_رنجبر
دانشجوی پزشکی ورودی 96 دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_یازدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
2
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - چایی

پرستار اورژانس ۱ صدا میزنه: اینترن داخلی! انتقال جدید دارین.
پرونده ر‌و میگیرم و قبل رفتن بالا سر مریض یه نگاهی بهش میندازم. “خانوم ۵۴ ساله مورد کنسر متاستاتیک کبد”

چقدر خسته شدم از کیس‌های کنسر. اونقدر زیادن که از خودم سوال میکنم نکنه ما هم کنسر داریم و نمیدونیم؟ کیس‌هایی که همه شبیه به همن، ناامید، خسته، بی‌تفاوت. آدمایی که بستری شدن تو بیمارستان براشون عادت شده، همراهاشون که خیلی وقته با این قضیه کنار اومدن که حداکثر چند ماه دیگه وقت براشون مونده.

مثل همیشه برام سوال میشه، چه اصراریه به چند روز بیشتر زنده نگه داشتن این آدما، وقتی که حالشون روز به روز قراره بدتر بشه و هی بیشتر و بیشتر زجر بکشن؟ یه بار با اختلال الکترولیت بیان یه بار با سپسیس یه بار با افت هوشیاری و تهشم علی‌رغم درمان همه‌ی اینا باز هم نتونن از سرنوشتشون فرار کنن؟ پزشکا واقعا تا چقدر حق دارن برای زنده نگه داشتن بیمارا تلاش کنن؟

ذهنم درگیر این سوالاست که میرسم بالا سر بیمار. خانوم میانسالی که پوستش زرده و استخوناش از شدت لاغری پیدا. شرح حال میگیرم و میخوام برم به رزیدنت معرفیش کنم که صدام میزنه،
“خانوم دکتر، من چند روزه هر چی میخورم بالا میارم. هیچی تو معده‌م نمیمونه، حتی چایی. لطفا یه چیزی بهم بدین بتونم چایی بخورم.”

چایی!

بدنش پر متاستازه، بی‌اختیار شده، استخوناش درد میکنه و فقط تا دو ماه دیگه زنده‌ست، و دغدغه‌ای که داره اینه که نمیتونه چایی بخوره! ذهنم تا چندین روز درگیرش میمونه. الان که این متنو دارم مینویسم احتمالا اون خانوم دیگه فوت شده، ولی هنوز حرفی که بهم زد از یادم نمیره.

شاید زندگی همینه؟ دربه‌در دنبال خوشبختی و مسیر درست زندگی هستیم و نمیخوایم عمرمون رو تلف کنیم، میخوایم انتخابامون درست باشه، همش در حال دویدن دنبال اهدافمون هستیم، پول بیشتر، مقام بالاتر، زندگی بهتر. و شاید زندگی همین یه لیوان چایی باشه که بغل دستمون در حال سرد شدنه. ☕️

#فرناز_رنجبر
دانشجوی پزشکی ورودی 96 دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_یازدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
16💔6😭2
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - قسمت دوازدهم

ناهار خوران
نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_دوازدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
2
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - ناهار خوران

برید ICU، دو تخت هست که میشه چیزهایی ازشون آموخت، یکی مورد گیلن باره و دیگری مشکوک به بوتولیسم. توی اولی رفلکسها از بین رفته، دومی هم مورد flappy baby عه. هنوز هم نرفتم سرچ بزنم، ولی میشه بچه‌ی شل دیگه، نه؟ ولی شنیدن کجا و دیدن کجا!
میرویم ببینیمش. خب، چه چیزی برای دیدن وجود دارد؟ یک پسر بچه بی رنگ و شل! چند ماهه؟ چند ساله؟ نمیدانم. حتی در پرونده هم به سنش نگاه نکرده‌ام. شاید یک ساله، شاید هم کمتر. واقعا بی‌جان! مانند گوشتی روی تخت، بی‌حرکت، بی‌جان. خب چه چیزیش را چک کنیم؟ هاا سمعش میکنم. چیزی روی بینی‌اش است که  به NIV (تنفس مصنوعی ساده غیر پیشرفته) میخورد، اگر چه مانیتوری مشابه مانیتورهای دستگاه اینتوبه در کنار تخت است. گوشی را روی سینه‌اش میگذارم، صدای معمولی دم و بازدم شنیده میشود. خب چه چیزی‌اش را چک کنیم؟ فیکس و فالو. بچه‌ی این سنی اصلا فیکس و فالو باید داشته باشد؟ نمیدانم. هر چه که هست او ندارد. انگشتم را در دستش میگذارم. دستش را مشت خواهد کرد؟ نه، نخواهد کرد. شک به بوتولیسم. خدایا مگر هنوز بوتولیسم داریم؟ احیانا بچه از مناطق با بهداشت پایین نیومده؟ یا خیلی اوضاعش داغون نبوده؟ اکثر مریضا کنارشون یک دو همراه است، ولی این مریض نه، و فقط شماره مادر و پدر در کنار تخت به چشم میخورد. چیه داستانش؟ چرا مامان و باباش نیستن؟ طلاق گرفتن مثلا؟ یا چی؟ استاد میگه فلج حاد سریع از بالا به پایین، چند تا تشخیص افتراقی محدود داره و بوتولیسم نه مهم ترین، ولی یکی از مهم هاست! باشد، خب خدا رو شکر، پس لابد خوب میشه دیگه. اصلا انتی دوت توکیسن بوتولیسم رو دارن اینجا؟ لابد دارن، توی پرونده یه چیزایی هست. با این که به نظر میاد اینتوبه باشه، استاد میگه نفس خودشه، یعنی NIV عه، پس خیلی بهتر شده. باشه، میرویم بیرون، برای نهار.
بار دوم یا سومی که میبینمش، روز واقعه است. مادرش هست. عجیب است، ولی هست. خیلی هم معمولی به نظر میرسد، نه بهداشت کمی دارد و نه به ظاهر سطح اجتماعی پایینی دارد. اما بچه حال عجیبی دارد. دست و پا میزند و از این عبارت، دقیقا همین را قصد میکنم. پا بر زمین میکشد و دست هایش را مواج بالای تخت تکان میدهد. نمیدانم چرا و نفهمیدم چرا. انگار دارد بندهای کفن را باز میکند. این بار اون مانیتور مخصوص اینتوبه موجود نیست و به نظر میرسد این بار واقعا نفس‌های خودش است با NIV. انگار بهتر است. این بار مشت اش را جمع میکند.اما مادرش دارد میمیرد. گریه نمیکند، ولی مضطر است. یک جا بند نمیشود. با دست هایش بازی میکند. این پا و آن پا میکند. دستش را روی سر و صورت و تن بچه اش میکشد و چیزی را زمزمه میکند. و هی این کار را تکرار میکند. مادرش ظاهرا نگران ماسک NIV است. هی پایین می آید و بالاخره می افتد. کسی متوجه نمیشود. شاید واقعا مهم هم نیست. دارم از ICU خارج میشوم. میگویم بگذار برگردم شاید مهم باشد. بر میگردم. سچوریشن‌اش هی دارد می افتد. ۸۸، ۸۰، ۷۰. دست و پا زدنش تشدید میشود. ماسک را بر بینی‌اش برمیگردانم. دست و پا زدنش کم میشود. سچوریشن ۹۸ تا ۱۰۰. مادر به رزیدنت میگوید چه شد؟ میگه گفتیم غددها هم ببینن، شاید مشکل متابولیک باشه. ما یه چیزی زدیم، شاید این خوب تر شدنش اثر همونه. انتی دوت توکسین بوتولیسم رو میگه. میگم این کیس بوتولیسم، مگه بوتولیسم‌اش قطعی نبود؟ رزیدنت جوری که انگار طلب باباش رو داره، میگه کی گفته؟ گفتم استاد فلانی گفته شک مون به بوتولیسم بالاست. میگه شککک! پس قطعی نشده! اعصابم خورد میشود. رزیدنت میرود آن‌ور. مادرش هنوز هست و دستش را روی دست و صورت بچه‌اش میکشد و چیزی زمزمه میکند...
از صبح که بیدار میشوم، خسته و خواب آلود، در حسرت خواب ظهر و نهار سه تومنی بیمارستانم. بالای این تخت اما، آسمان به تب و تاب است. بچه دست و پا میزند. چشم‌هایش خواب آلودند، ولی نه، شاید چون توان ندارد پلک هایش را بالا بکشد، این چنین به نظر میرسد. عنبیه‌اش نصف و نیمه پیداست. انگار که خمار است. آرش! آرش ِ نمیدانم چند ساله با مادرش که مثل سیر و سرکه میجوشد. آرشی که کفن را باز میکند و برمیگردد. آرشی که باید بوتولیسم باشد، که باید با انتی توکسین اش بهبود یابد. چشمی که خیره به ما مینگرد، و ماهی که کامل میشود...
فیش امروز رو کی می‌گیره؟

نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_دوازدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
12😭8👍2
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - قسمت سیزدهم

سکانس‌پلان اولین کشیک اینترنی
نویسنده: #shadow
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_سیزدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - سکانس پلان اولین کشیک اینترنی

(سکانس پلان تکنیکی در سینما است که کل روایت داستانی در یک شات بدون کات(استراحت!) و تدوین فیلمبرداری می‌شود)

[چنده الان؟ 6:53، خوبه. پس این چرا جواب نمیده دیشب که بهش گفتم. 6:57 گورباباش. برم خودمو معرفی کنم. ئـــ... حالا قسمت اکیوت اورژانسو رد میکنیم، ویژژ، اینم قسمت بستری]
+سلام
-سلام!من اینترن جراحیم. رزیدنت جراحـی هست؟
+همون پسره که پشتته رزیدنت جراحیه
-ممنون
[این چرا همش دور خودش می چرخه. هی میره اینور اونور مارم می کشونه. این دختره میخوره اینترن باشه]

+آقای دکتر ببینید این لیست مریضاست که من نوشتم. باید یه همچین لیستی داشته باشید. اکثر مریضا اینجان. تک و توک هم اونور مریض داریم.
[اوهه، چه خبره. بیچاره شدیم که. پس این لعنتی چرا نمیاد، دیشب که بهش گفتم. دختره یکم آشناست. اوهه کی اومدن اینا، تو راندیم که]

(راند فرآیندی تو بیمارستانه که چندتا دکتر میان و درباره مریض تصمیم میگیرن که براش چیکار کنن. افراد شرکت کننده در راند معمولا اعم از استاد یا رزیدنت ارشد، رزیدنت و اینترن‌ها و استاجرها هستن.)

+صبح این موقع راند داریم. استادا خیلی انتظار بالایی ندارن. همین که بدونی مریض چیه، علائم حیاتی، اونم فقط سه تا، فشارو نمیخوان، یا حالا ازمایشهاش، اون لیست منو یه لحظه میدید... دکتر وایت مریض هشت و دوئه

وایت منظور همان WBC یا تعداد گلبول‌های سفید خون


[ئه همم‌ئه، ئه ئه همم‌ئه، سرود ملی استرس؟]

+به جا انداختن فتق چی میگن بچه ها؟ اصطلاحش. کسی میدونه؟ ... taxis.
[چه جالب، آموزشم داریم تو اینترنی مگه]

+خب من یه توضیحی بدم بهتون کار تو اورژانس چطوریه، بعد چند ساعتی با هم بمونید چون دکتر نیوئه، بعدش تقسیم کنید.
[بابا این برگه ها رو دست اینترن های بدبخت دیدیم یه عمر دیگه. بع، آزمایش دیدنم مگه کاری داره. بذا بگه حالا دیدی وسطش یه چیز گفت بلد نبودیم.]

+این مهر منه. پیشتون میمونه.
اینجا شرح حال رو تو برگه اوردر می نویسیم، نه تو برگه شرح حال
[اسکلیم مگه؟ باوشه]

+خب، مهرو بزن بده بچه ها. گرفتی چطوره دیگه؟ اوردر که این مدلی که نوشتی، از بچه های پرستاری بپرسید برگه هارو، سوند اینام بلد نبودید کمک بگیرید، داش علی هست، (نوکرتونم هستم) هررر سوالیم داشتید بمن زنگ میزنید، جواب میدم. فعلا

[این شما و وحشت دنیای بی علی
من کجا تنها مریض دیدن کجا ولمان کن
خفه، من نیواینترن میواینترن به رسمیت نمی شناسم، کاری نداره که، بریم!]

+سلام چی شد تشریف اوردید؟
-آقای دکتر از دیشب شکمش ...
+زانوهاتونو جمع میکنید؟ با اجازه من شکمتون رو معاینه کنم
[نرمه، داد نزد، تندر هم که نیست، چته پس؟]
تندر: دارای تندرنس، یعنی جایی از بدن در لمس دردناک باشد


[اوکی زود برگردیم استیشن، اصل اول در اورژانس نشستنه]

+آقای دکتر دخترم چی شد؟
-صبر کنید جواب سونو بیاد

+دکتر، ترخیص 17 رو می نویسی؟
-مریضو ندیدم هنوز، یه لحظه کار اینو بکنم بعد

Amp apotel 1gr Iv stat & TDS

(این قسمت به شکل اوردرنویسی در پرونده های بیمارستانی نوشته شده و درواقع آمپول آپوتل یا همان استامینوفن تجویز شده)

+دکتر، دکتر!
-ها بله
+سیتی اسکن مریض منو دیدید؟
-کدومه اسمش چیه؟ .. اها، اره سیتیش اومده، من کارای اینو بکنم میام میگم.

+ببخشید، سیتی شکم لگن دو برگه ایه یا تک برگ؟
-یه برگ بنویسی بسه
[دوتا نبود مگه؟
خب، من این وسطم چرا، ها؟ نوبت کیه الان؟ شت، گیج میزنی رسما، برگرد استیشن]

+دکتر ایشون میخواد رضایت شخصی بده
-سلام، کیه ایشون من ندیدم هنوز؟
+تخت 17.5 تصادف.

×دکتر بنویس بریم ما
+فعلا برید سر تخت تون هنوز ویزیت نکردیم شما رو
-دکتر بِئنویس بره دیگه

[این خوشگل بنظر میاد. بنویس بره دیگه. رزیدنت غلط کرد گفت بدون اطلاع به من رضایت شخصی ترخیص ننویس.]

[میلیون ها سال تکامل حسی عصبی میگوید صدا از پسترولترال میاد:]

(پسترولترال یا posterolateral یعنی سمت عقب و دور از خط وسط)


+تکلیف دختر من چی شد؟ از صبحه...
-ما شک داریم اپاندیس باشه، ولی سونوی صبح با سیتی و سونوی مجدد نمیخونه. دیدید که من برگه شما رو اورژانسی نوشتم رفتید.
[تو کی هستی اورژانسی بنویسی؟]
+آره دستتم درد نکنه، ولی اخه از صبحه اینجاییم
-قبول دارم، ولی ببینید دختر شما جوونه، بذار برم نزدیک خودشم بشنوه، سر همین ما حساسیم که دقیق باشیم، هنوزم که درد دارید درسته؟ یکم حوصله کنید ببینیم چی میشه
[لعنت، سوند این مریض پانکراتیته رو نذاشتم هنوز]

+دکتر جواب سیتی ما چی شد؟ تخت 21
-چی بود اسم مریض؟ ... ها اینو نوشتم من برگه اش رو تازه بردم رادیولوژی، هنوز جوابشو ننوشتن.
+دکتر من خودم برم؟
-خودتوو..ن؟...
[مگه مرجع تقلیدم همه چیو می پرسی. اصلا برو بهتر کار من کم میشه. نکنه بگن چرا همراه اومده اینترن مقصره؟ اه، بدرک. مغزم آزرده شد. irritated، چقدر میگم با رفلاکست انقد قهوه نخور معده ات irritate میشه.
این کیه زنگ میزنه، اخرش 7 بیمارستانه]
+الو، سلام دکتر خسته نباشید
-سلام کجایید شما؟
+عه اینجایی دکتر؟ خلاصه پرونده اینو می نویسی
-عاو، از کشیک قبلی مونده. باشه

×چی شد مریض من؟ سیتیش چی میگه
[شت این پانکراتیته، هنوز نرفتم سوندشو بذارم. سیتیشم که ریپورت نداره]
-سیتیش هنوز نیومده
×گفتی اومده که
-اره اومده ولی تفسیرش، گزارشش، نیومده
[این چرا سرم نداره. مگه پانکراتیت نباید همش هیدره میکردیم؟ من چرا دارم خلاصه پرونده می نویسم الان؟
ای بابا این داره عصبانی میشه]
-ما داریم کاراشو میکنیم شما بفرما میایم
[آموزش پیچاندن.]

+دکتر اینطوری نمیشه، بیا تقسیم کنیم نوبتی وایسیم.
-آره
+خب از الان تا افطار...

نویسنده: #shadow
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_سیزدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
💔62👍1🔥1😢1
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - قسمت سیزدهم

سکانس‌پلان اولین کشیک اینترنی-بخش دوم
نویسنده: #shadow
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_سیزدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - سکانس پلان اولین کشیک اینترنی-بخش دوم

+من درد دارم خانوم
-دکتر باید بنویسه. دکتر ایشون مسکن ندارن؟
[عه شبیه نیلوفر حامدیه!]
×اسمشون چیه؟ .. نه هنوز ویزیت نشدن. بفرمایید میام

[آقا نمیشه مسکنو بزنن بعدا من اوردر کنم؟ خانم جان قبل تو من دو تا خلاصه پرونده دارم اخه.
خب شرح حال خانمه رو بگیرم دیر شد.]

+خب چی شده دردتون از کی شروع شده؟
-از دیروز ظهر از پشتم، از اینجا شروع شد بعد زد به پهلوهام، بعد دور نافمو بعد کل شکمم
[بسم ا... این چیه]
+زانوها رو جمع میکنید من با اجازه شکمتونو معاینه کنم
-وای، آی، آی آی.
[تندرنس جنرالیزه. ریبااانـــد... خب ندارد.]

ریباند تندرنس به دردی گفته می شود که حین برداشتن دست در معاینه ایجاد می شود و می تواند نشانه درگیری پرده پریتوئن باشد
+میتونید بشینید؟ درد میکنه؟ [cva تندرنس ندارد]

تندرنس cva به درد در هنگام ضربه به ناحیه ای از پشت بیمار گفته می شود که در حقیقت محل کلیه‌ها هستند و وجود آن می تواند نشانه درگیری کلیه باشد
+باشه من با دکتر صحبت کنم بیام

+سلام دکتر یه مریض داریم ...
-کلا چی داریم الان؟
+یه خانم ... دو تا هم که هنوز ندیدیم یکیش رضایت شخصیه، دو تا هم خلاصه پرونده ترخیص های شیفت قبل
-باشه ببین شون، من دارم میام یه 10 دقیقه دیگه.

+دکتر ترخیص 17.5 رو نوشتی؟
-ها؟
+تخت های 17 و 17.5
-نه هنوز ویزیت نشدن. پرونده هاشونو میدید
[اووو، باید دور بزنم اینجا رو، الان بپرم از رو این میز خلاف پروفشنالیسمه؟ کاش همه اونور رو نگاه میکردن. پارکور جزء سافت اسکیلز نیست؟]

+سلام چی شده؟ چرا اومدید
-والا اینجام درد میکرد از دیشب
+قبلا هیچوقت درد نکرده بود؟ چکار کردید واسش؟
-نه، هیچی دیشب یه لیتر مشروب خوردم شاید بهتر شه نشد.
+یلّیتر؟
-آره. دکتر الکلش کمه، 6 7 درصد فوقش. خوب نیست مگه؟
+نه الکل کلا برای گوارش ضرره. استفراغ، اسهالم داشتید؟
-عه؟ خود دکترا میگن خوبه که. بله یه بار، امروز صبح
+خب یه علائم حیاتیم بگیرم. اه، پیچ خورده این سیم های ... پفف، نه، آدم با زبون روزه نباید حرف زشت و ناپسند بزنه، قبول دارید؟
-عه دکتر روزه ای؟ [خجالت کشید چرا. داش تو برو خود را باش، منم بعد کشیک میرم میخورم]

+الو، دکتر من اومدم کجایی تو
-سر تخت 17ام الان میام
+ها دیدمت دیدمت بذار بیام.
×دکتر دستم به دامنت یه آمپول بزن برم من. پسفردا بلیط دارم میرم ترکیه ... نه مجردم...
[خفه شو تو برو خود را باش. ترخیص 17.5 رو بنویس.]

-ایشونم مولتیپل تروماست، خوبه. میگه میخواد بره.
+اوکیه بنویس. ببین شما بخاطر تصادف، ما وظیفه داریم 48 ساعت نگهت داریم، اما میخوای بری ما کاری نمیتونیم بکنیم ولی هر علامت جدیدی داشتی....

-این خانمه درد شکم جنزالیزه اون طرفه رو هم ببینیم دکتر.
+اون کیست هیداتیده چی شد راستی
-ها اون اینوره ،خوبه بنظر حالش. گفتم تنگی نفس و هر علامتی داشت بگن بهم.
...
2
...

~خانوم من از صبح دارم به خودم می پیچم، چرا کاری نمی کنید؟
×والا چند بار به دکتر گفتم
+الان داریم میایم بخدا، یکم هم حوصله کنید... ایشون همون خانم درد شکم جنرالیزه...
-ایسکمی مزانتر میخوره
[شت، چرا اصلا به ذهنم نیومد؟]
-یه سیتی آی وی کنتراست بنویس واسش. من برمیگردم.
[این پانکراتیته چرا هنوز سرم نداره. من باید بگم؟]

-اینو بنویسید امضا کنید انگشتم بزنید.
[کمی آب خوردن پس از این همه سگدو؟
آع، کجا پاشده این. پانکراتیت CBR بود یا نبود؟ اطلاعاتی یافت نشد. بدو]

منظور از CBR، همان compelete bed rest می باشد، یعنی بیماری که نباید حرکت کند.


-صبر کنید صبر کنید، ادراره؟ سوند میزنم.
+نه دستشویی بزرگه.

-الو دکتر، ،24 پانکراتیت پاشده بره دستشویی، میگه مدفوعه. بیاد پایین؟ بره نره؟
+خوبه چکارش داری بذا بره، همینکه شکمش کار میکنه یعنی خوبه.

[دیگه نشستیم ها]
-اینترن جراحی! 15 انتقال خورده داره میاد.
+اوکی حالا بیاد می بینمش

×دکتر این ریپورت مریض ما
+دکتر خودش رفته گرفته. من وقت نکردم.
-خب خوبه، چیزی نداره ترخیصه. سنگ کلیه بودا! از صبح...
+این یکیم یاد گرفت رفت گرفت
-اینم خوبه شما هم ترخیص. بنویس یه خلاصه ای، با این دستورات ترخیص: سیپرو 500 هر 12 ساعت ،مترو 500 هر 8 ساعت، استامینوفن، مراجعه سرپایی به درمانگاه ... الان ننویس ویس گرفتم. من میرم مریض اومد زنگ بزن.

سیپرو: سیپروفلوکساسین
مترو: مترونیدازول



[خوبه ویس میگیره انصافا دمش گرم. اینا هم سرویس میشنا، اورژانس اتاق عمل... خوبم بلده، تو 6 ماه اینقدر راه افتاده یعنی؟]

+تخت 15 اومد اسم مریض چیه؟
-اسمش طیر...
[طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق، که درین دامگه حادثه چون افتادم!
اوردر این خانمه رو بنویسم زود دیگه سرویس شد از درد]

اوردر: دستورات دارویی و غیردارویی که توسط پزشکان تعیین می گردد و جهت انجام اقدامات تشخیصی/درمانی لازم نوشته می شود.
×... باید دکتر بنویسه خلاصه پرونده رو بعد ترخیص میشید
[اونجوری نگاه نکن، راه نداره
این کوله سیستیت جدیده رو هم باید راه بندازم زود]
+باشه چشم کار این مریضا رو بکنم می نویسم شما روهم
[دارم چکار میکنم؟ ساعت چنده؟ اینجا کجاست؟]
+دکتر فدات بشم ترخیص ما رو بنویس
-چشم چشم چند دیقه فقط فرصت بدید بمن
×سلام دکتر تو برو دیگه افطاره
-زود اومدی که، اینا رو بنویسم رفتم، این لیستو بگیر فعلا، کار زیادی نمونده

+دکتر ببخشید من یه عرضی داشتم. این مریض ما الکل زیاد مصرف میکرد، یعنی میتونه ازون باشه؟
-کلا برای گوارش خوب نیست ولی بعیده از اون باشه درد الانش، ولی ولی هر چی باشه علت، الان عمل نیاز داره

[دکتر!
نمیشد یه کاردانی خلاصه پرونده نویسی میذاشتن؟]

نویسنده: #shadow
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_سیزدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
👍71
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - سکانس پلان اولین کشیک اینترنی-بخش سوم

-اسم مریضت چی بود؟

-پرونده 20 رو میدید ترخیصشو بنویسم؟

[خب، چی بود اصلا؟ ، شرح حال کو کپی
کنم... ]

-دکتر برگه های تصویر برداری اینو ننوشتی؟ آی، ناراحت نشو با هم میریم.

[پاشو، حالا به راست، سه تا بردار شاید لازم شد، برگرد، صندلی، آغوش مادر، مهر زدن چه حالی میده]

دستت درد نکنه
دکتر برو
[آره دیگه برم نمی کشم...

غذا !
همینه فقط؟
پنیر و خرمام هست داخل
آخیش. سیر نشدم. با این وضع تغذیه و ورزشم بهم میخوره. کلا زندگیم چپه میشه که
سرویس شدم. تو چرا بازنگشتی دیگر؟

ساعت چنده؟ باید بخوابم یکم.
پختم با این روپوش لعنتی. آب، آب میخوام، مایع عقبم...
زیاد بخورم دستشوییم میگیره که!!
سر تحویلم. بدرک. بدرک لعنتی!]

-به، سلام!
-سلام چطوری؟

[اینام با الکتیو شروع کردن دارن صفا میکنن اینجا!

چای، چای میخوام.

واقعا مُردی؟ عجب میلی به داغون کردن خودم دارم...

پلی لیست افسردگی میخوام؟ خفه شو، خفه شو، اینطوری میشه ملت خودکشی میکنن؟!

چرا اینقدر ساکته اینجا؟ چرا اونقدر ساکت نیست بشه خوابید؟

دمپایی ندارم، پاهامو باید بشورم، هیپوتالاموس من اکتوپیکه، لای انگشتای پامه. نمیشه...
موال این تو چرا فرنگیه؟؟

داخل چرا موال نداره؟ حالا آب....

رزیدنتا چه آشنان. دارن کالاف میزنن؟ اینا باید هواپیما بازی کنن.

من تشک خودمو میخوام!

کثافت در صدا میده دیگه چرا میگی نچ در خیلی صدا میشه شرمنده. بذار کپه مرگمو بذارم.

مریض شدم؟ چرا بینی ام گرفته؟ من دارم هر روز می‌چائم؟ نه اینجا جاش نیست...

درخواست آهنگ سخیف. درین دین.

اینوری شو جای پاتو عوض کن!

میخوابی....


گرم شد پتو رو بردار. گردنم درد کرد، بالش کثافتو بنداز اونور. این تشک چرا اینطوریه؟؟؟

این چی میگه هی پیام میده. تو حوصله ات سر رفته من دارم اینجا پاره میشم.

راستی اون پرستاره چه خوشگل بود!
چرا اونجا مریض کم دارم.

باید بخوابم. تا 12 وقت دارم. بعد تا صبح باید باشم.

بکن ای صبح طلوع.!!]

نویسنده: #shadow
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_سیزدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
2
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - قسمت سیزدهم

سکانس‌پلان اولین کشیک اینترنی-بخش سوم و آخر
نویسنده: #shadow
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_سیزدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
👏1
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - قسمت چهاردهم

مرگ، امید، لبخند
نویسنده: #اسم_مستعار
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_چهاردهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
👍2💔1
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - مرگ، امید، لبخند

سه نفری توی بخش، سرگردان به دنبال بیمار سرحالی می‌گشتیم تا سمع کردن را تمرین کنیم. از کنار یکی از اتاق‌ها که گذشتم چشمم به مرد حدودا ۶۰ ساله‌‌‌ای افتاد. گفتم: <به نظر اوکی باشه. بریم تو.> وارد اتاق شدیم و مکالمه‌مان را با سلامی آغاز کردیم. پنج دقیقه اول از خاطرات و زندگی‌اش گفت و از اصطلاحاتی که به کار می‌برد مشخص بود فرد تحصیل کرده‌ایست. چشمم که به کتاب روی تخت افتاد، گفت: <هر چی می‌کشیم از اینه.> و به عنوان کتاب که اضطراب و افسردگی بود، اشاره کرد. وقتی صحبتش تمام شد، برای معاینه اجازه گرفتیم، با خنده گفت: <اجازه نمی‌خواد که، شما اصلا فک مارو بیار پایین.> از این استقبال ما هم خنده‌مان گرفت و برای معاینه، گوشی‌‌هایمان را بیرون آوردیم. عجیب بود، هر چه بلندتر نفس می‌کشید، بیشتر چیزی نمی‌شنیدم و از نگاه بقیه هم مشخص بود آن‌ها هم صدایی نشنیده‌اند. پیرمرد انگار افکارم را شنیده باشد، گفت: <نفسم در نمیاد. انقدر سیگار کشیدم دیگه ریه‌ای نمونده.> مکثی کردم و از سر کنجکاوی پرسیدم: <راستی چه تشخیصی دادن؟> با خنده پاسخ داد: <سرطانه احتمالا.> سکوت سنگینی فضا را پر کرد. ادامه داد: <حقیقتش اگر بگن الان میری ناراحت نمیشم، به هر حال، عمر و قسمت دست خداست. تا اونجا که تونستم سعی کردم خوب زندگی کنم، فرقی نداره حالا یا امروز میریم یا فردا...>
بعد از خداحافظی، از اتاق بیرون آمدیم. نیم‌نگاهی به چشمان غرق در فکرِ بچه‌ها انداختم. شاید آن‌ها هم، نمی‌دانم، شاید فقط به آنچه شاهدش بودند فکر می‌کردند.

نویسنده: #اسم_مستعار
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_چهاردهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
7👍4💔4❤‍🔥1
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - قسمت پانزدهم

کشیک اضافه!
نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_پانزدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - کشیک اضافه!

اکنون آنجا هستم، جایی که چیزی را دیدم که تا به حال ندیدم بودم. اما آدم خیلی چیز ها را در عمرش ندیده است و بالاخره یک روزی می‌بیند. تفاوتی وجود دارد؟ یا تفاوت را تحمیل میکنم؟

می‌شنوم که: اون اتاقه که مریض پریاپیسم دارن، بخیه اش پاره شده و چیزی نداره، الکی نریم اونجا، چیزی نداره.
باشه قبوله!

پریاپیسم : سفت شدن غیر ارادی آلت تناسلی مردانه که بدون مداخله ای درمانی مدتی طولانی به طول می انجامد


میروم در اتاقی دیگر. ناگاه از در همان اتاق مذکور رد میشوم، رزیدنت سال یک، و اینترن آنجایند، در اتاقی که چه بسی هیچ اتفاق مهمی نمی افتد آنجا، و قرار هم نیست بیفتد، و شاید نیفتاد.

اما بار دیگر که از آنجا عبور میکنم، میگم بگذار یک سر بزنم. میروم داخل. اینترن کار های حاشیه ای را انجام می‌دهد، و رزیدنت سال یک بالای سر مریض است. و همه نگاه ها به یک چیز است: آلت مریض (که penis خوانندش، که یک موقع زشت نباشد)

و اما آنجا چه خبر است. هر چه که هست، تصویری برایم می‌سازد که تا انتهای آن روز، همراه با بویی که آنجا به مشام رسید، چندین بار به آگاهی ام رسید. و اما چه باشد آنچه خوانندش پارگی بخیه پریاپیسم که مهم نیست.

نمیدانم شیوع پریاپیسم چقدر است نمیدانم دلیلش چیست، لابد ایدیوپاتیک است، که قبلا استاد به مریض دیگری گفت: همینه و هر وقت مشکل داشتی دوباره بیا اورژانس.

پنیسی (penis) که در محل اتصال شفت و گلنس شکسته است. البته که نشکسته است، penis fracture که نداریم. پاره شده هست. اما آیا بهتر است؟ با خود می اندیشم یارو حتی بعد از ده تجربه پریاپیسم، وقتی این اتفاق افتاده چه حسی بهش دست داده. یکهو می‌بیند آلتش پاره شده! و حتما خون می آمد از آن.

شفت: تنه آلت
گلنس: سر آلت


رزیدنت سال یک به من می‌گوید بروم استاد را صدا کنم. اینکار را با خروج از اتاق انجام می‌دهم. استاد می آید، و مریض خیلی ضعیف و خسته به او می‌گوید (و نه با عصبانیت): این چی بود بابا یه متر شده بود و...
استاد می‌گوید حالا که کوچیک شده دیگه (و نه با لحن سرزنش وار)

اما آن تجربه حسی چه بود؟
"سوزن رو با یک سانت فاصله بزن"
به کجا؟ به گلنس! سوزن فرو می‌رود، و خون از آن جاری می‌شود (تیری که بر قلب می‌خورد). سریع خونش پاک می‌شود. سوزن می‌رود تا به سمت شفت تا به آن وصل گردد.

استاد قبلش گفته بود : به اینا گفتم اگر خوب بی حس ات نکنن، کشیک اضافه میزنم براشون.
مریض می‌گوید درد دارد. رزیدنت توضیح می‌دهد که والا بلاک کرده ام عصب را. وقتی سوزن را زد، از مریض پرسیدند و گفت مشکلی ندارد. ماندیم که پس چرا می‌گوید درد دارد. لحظاتی بعد، چشمش تر میشود و اشک می‌ریزد. استاد می‌پرسد به خاطر درد است یا به خاطر این مریضی؟ که می‌گوید به خاطر همینه، همین گرفتاری هایی که ایجاد شده است
استاد می‌گوید: هر چقدر میخواد براش استعلاجی بزنید.
او احتمالا مشکلی نادر داشت، و پارگی بخیه هم که چیزی نیست.
در واقع چیزی نشده است، مردانگی اش علیه اش قیام کرده است، بخیه میزنیم خوب میشود.

نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_پانزدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
💔53
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - قسمت شانزدهم

تماما سبز
نویسنده: #آزاده_انگورج_تقوی
پزشکی ورودی ٩٧ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_شانزدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
1
2025/07/14 02:50:42
Back to Top
HTML Embed Code: