Telegram Group Search
فیلما رو ریخته بودم تو گوشیم و نیم ساعت نیم ساعت می‌دیدم.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیشنهاد دکتر سعید جلیلی به یک جوان:

"کتاب ایستگاه خیابان روزولت را بخوانید. خیلی کتاب خوب و جذابی است، پنجشنبه و جمعه وقت گذاشتم و دو روزه آن را خواندم"

♦️سفارش اینترنتی👇       
@Ketab_hafezeh_tarikhi

🔹خرید حضوری:
انقلاب، روبروی سردر دانشگاه تهران، پلاک ۱۲۴۸، کتابفروشی حافظه تاریخی
(کتاب اندیشه)
@kotob_tarikhi
مردی در تبعید ادبی
#دوره_آموزشی | دوره آموزش مقدمات و مبانی شعر با محمدرضا معلمی 💡۸ جلسهٔ ۹۰ دقیقه‌ای 👈جهت مشاهده توضیحات کامل کلیک کنید 👈معرفی استاد دوره 👈خروجی‌های دوره‌های قبل 🔹زمان برگزاری دوره آنلاین: دی و بهمن ۱۴۰۳ 🔸حضوری، آنلاین و آفلاین 📮جهت پرداخت هزینه و ثبت…
🌱

اوّل ز پدر عشق تو را یاد گرفتم
تمثال تو بوسیدم و امداد گرفتم

بر تخته‌سیاه دل من اسم تو حک شد
از ذکر تو پیدا شدم ارشاد گرفتم

#ریحانه_خزلی

«به شوق دیدنت عمری است در بازار رویا، دل»
تمنا می‌کند از من بیابم قرص رویت را

دلش گرما هوس کرده میان سردیِ دنیا،
که باید جای دستانت بگیرم من خیالت را

#سیده_یاسمین_نوبخت

"مباد با احدی جز تو مهربان باشم"
بدون تو نتوانم در این جهان باشم

تو قبله‌گاه من و مرکز سجود منی
مقرر است که با تو ز عابدان باشم

تو آمدی به جهانم که جان تازه گرفت
روا بود که کنون از تو قدردان باشم

#مریم_قلعه‌نوئی

با شانه شبی راهی زلفت شدم اما
با تیغ همان زلف بریدی همه سرها

بسیار غمین گشت دل اما نشد آخر
یک شب بشوم رخ‌به‌رخت غرق تماشا

#نگار_موغاری_زاده


- سومین دورهٔ آموزشی شعر نکته


📚 @mimremeembook
🌱

«مباد با احدی جز تو مهربان باشم»
مباد بی‌ غم عشق تو در جهان باشم

بهار باش و شروع دوباره‌‌ی امّید
پرنده‌ باش، برای تو آشیان باشم

و یا اگر به سرت میل پر کشیدن بود
بگو عزیزدلم تا که آسمان باشم

خدا برای خودت آفریده بود مرا
که با تو هم‌نفس و با تو همزمان باشم

اگر که خسته‌ شدی از غزل بگو، تا من
سپید، مثنوی، اصلا نه! داستان باشم

- زهرا معتمدی

- سومین دورهٔ آموزشی شعر نکته


📚 @mimremeembook
Forwarded from علیرضا زادبر
این حجم تکرار و تاکید رهبری در هر سخنرانی نسبت به "تاریخ معاصر" نمیتواند تشریفاتی و روتین باشد.

باید #نهضت_تاریخ_خوانی راه انداخت
📸

لئو تولستوی در سال ۱۹۰۱ به همراه دخترش الکساندرا در ساحل دریای سیاه


📚 @mimremeembook
Forwarded from ناجه
رسالت و ولایت و امامت را فاطمه رابط است و پیوند.
صفحهٔ - ۶ -
مردی در تبعید ادبی
🌱 «مباد با احدی جز تو مهربان باشم» مباد بی‌ غم عشق تو در جهان باشم بهار باش و شروع دوباره‌‌ی امّید پرنده‌ باش، برای تو آشیان باشم و یا اگر به سرت میل پر کشیدن بود بگو عزیزدلم تا که آسمان باشم خدا برای خودت آفریده بود مرا که با تو هم‌نفس و با تو همزمان…
🌱

اجازه هست که از ناز چشمتان بخرم؟
به‌جای قند و شکر از لبانتان ببرم؟

اجازه هست به یاد شما نفس بکشم؟
که بی‌بهانه بیفتد به یادتان گذرم؟

اجازه هست که مضمون شعر من باشید؟
به استعارهٔ دریای چشمتان نگرم؟

اجازه هست برای بغل گرفتنتان
کبوترانه به آغوش امن‌تان بپرم؟

اگر اجازه دهی بیت آخرم باشد
اجازه هست بگویم که دردتان به سرم؟

- ریحانه خزلی

- سومین دورهٔ آموزشی شعر نکته


📚 @mimremeembook
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🌱

مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن‌چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است... آی...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای

منم من، میهمان هر شبت، لولی‌وش مغموم
منم من، سنگ تیپا خوردهٔ رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمهٔ ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بی‌رنگ بی‌رنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم

- مهدی اخوان ثالث


📚 @mimremeembook
مردی در تبعید ادبی
🌱 اجازه هست که از ناز چشمتان بخرم؟ به‌جای قند و شکر از لبانتان ببرم؟ اجازه هست به یاد شما نفس بکشم؟ که بی‌بهانه بیفتد به یادتان گذرم؟ اجازه هست که مضمون شعر من باشید؟ به استعارهٔ دریای چشمتان نگرم؟ اجازه هست برای بغل گرفتنتان کبوترانه به آغوش امن‌تان…
🤦🏻‍♂

بیش از هوسی نمی‌توانم باشم
بی هم‌نفسی نمی‌توانم باشم

تو راه خودت را که گرفتی رفتی
سینگل‌ابدی نمی‌توانم باشم

یک عمر نشستم که بگویی خواهر؟
من خواهر تو نمی‌توانم باشم

ابراز علاقه گر کنی می‌گویم
بی اذن پدر نمی‌توانم باشم

امشب پسر حاج محمد آمد
من منتظرت نمی‌توانم باشم

شاید به تو گفتم دو سه روز دیگر
من در چت تو نمی‌توانم باشم

من حجت خود را به تو کردم اتمام
لَنگ خبرت نمی‌توانم باشم

- فائزه پزشکی

- سومین دورهٔ آموزشی شعر نکته


📚 @mimremeembook
دوسه‌تا شعر خیلی خوب دیگه هم از بچه‌های دوره در صف انتشارن
Forwarded from بیدِ مجنون (Shahabadi)
گمونم سه بار پشت هم خوندمش؛ چقدر استعاره در بطن سادگی نهفته است. تو درگیر یه اتفاق تلخی، اما نمی‌تونی باهاش مواجه بشی، ولو به این قیمت که روانت به آرامش برسه.
تا حالا خودتو گول زدی؟
ما از خودمون فریب هم که بخوریم، یه کنج از قلبمون همیشه درد داره، نه؟

#بید_مجنون
مردی در تبعید ادبی
🌱 به تار موی من آغشته کن رهایی را غزل غزل بگشا بند مبتلایی را گره بزن کفنم را به اشک چشمانت که کور می‌کند این چشمه، بی‌وفایی را دوباره کوک کن انگشت‌های حنجره را دوباره آب بزن راه آشنایی را نگاه کن ضربانم شکفته در دستت نگاه کن رگه‌های وطن‌گرایی را…
🌱

گفتم بیا بیا بنویسیم جای هم
من از تو و تو از من و... تا... انتهای هم

بگذار تا سکوت شود شرح حالمان
بگذار تا عبور کنیم از صدای هم

نگذار تا قدم‌به‌قدم دورتر شویم
برگرد تا قدم بگذاریم جای هم

در ایستگاه صبح کمی منتظر بمان
شاید دوباره ما بشویم آشنای هم

کافیست هر چه در خودمان سیر کرده‌ایم
باید سفر کنیم، سفر در هوای هم

سنگینی تمام جهان روی دوش ماست
باید رها کنیم، جهان را برای هم

- یاسمن نجفی


📚 @mimremeembook
2025/06/27 12:30:30
Back to Top
HTML Embed Code: