Telegram Group & Telegram Channel
خداحافظ ستون!

ابراهیم نبوی طنزنویس برجسته مطبوعاتی، جان خودش را گرفت. وقتی در اوج می‌نوشت و در مطبوعات ایران پرطرفدار بود به سنم قد نمی‌داد. ولی من عاشق طنزنویسی بودم و آثار نبوی را بعدها به عشق نوشتن طنز خواندم. طنز مطبوعاتی در تاریخ سیاسی_اجتماعی  ایران همیشه جایگاه و تاثیر خودش را داشت‌ مثل چرند و پرند دهخدا در مشروطه، آسمون ریسمون پزشکزاد، پیش و "ستون پنجم" ابراهیم نبوی پس از انقلاب ۵۷.

ابراهیم نبوی یک تن نبود یک نماد بود.
و مرگش پیام‌های زیادی داشت. اسم و قلمش گره خورده با دوم خرداد و جریان اصلاح‌طلبی؛ بسیاری از آن دوره به عنوان احیای امید و بهار مطبوعات نام می‌بردند و می‌برند. او از چهره‌های شاخص رسانه‌ای آن دوره بود. نبوی در میان آثارش، کتابی ۸۷ صفحه‌ای دارد به اسم آقای رئیس‌جمهور¹ و چهارسال اول رياست‌جمهوری خاتمی را فشرده روایت می‌کند پر از شور و طنز و با عشق و غرور و افتخار می‌نویسد از رییس‌جمهوری فیلسوف، آزادی بیان، گفتگوی تمدن‌ها! البته او در همان بهار مطبوعات و آزادی طعم زندان را می‌چشد. خودش در پایان همان اثر می‌نویسد:

"به خاطر می‌آورم سال ۷۹ را، روبه‌روی سلولم، محمد قوچانی بود، سمت راست مسعود بهنود، آن‌طرف‌تر شمس الواعظین و سمت چپ احمد زیدآبادی نگهبان یادش رفته بود رادیو را خاموش کند. ساعت ۱۲ شب بود. کمابیش صدای سخنرانی خاتمی در سازمان ملل می‌آمد. با خودم گفتم‌‌. خدا را شکر هنوز هست و هنوز سایه‌‌اش بالای سر ماست."

در پایان کتاب، یعنی سال ۱۳۷۹ پر از رنج است اما امید وافر در آن موج می‌زند. اما مقدمه همین اثر گویا به حقیقت نزدیک‌تر است:

"ما برای ماندن خاتمی تاوان‌های سنگینی دادیم؛ بیش از پنجاه روزنامه و مجله تعطیل و توقیف شدند. مجموع حکم زندان صادر شده برای آنان که پای خاتمی ایستادند از دویست سال و سیصد سال نیز بیشتر است...
در چهار سال به قدر چهل سال پیر شدیم"

و در ادامه می‌نویسد:

"اما ما ناگزیریم؛ ناگزیر به آنکه سر برگردانیم و ببینیم و این همه کار را که نکرده‌ایم؛ چقدر کار کرده‌ایم ناگزیریم که ببینیم اگر او(خاتمی) نباشد چه خوهد شد."

رئیس‌جمهور وقت، چهار سال دیگر رأی می‌آورد اما او در همان دوره دوم دولت خاتمی به اجبار مهاجرت می‌کند. حالا که خوب نگاه می‌کنیم انگار همه جا در روی همان پاشنه می‌چرخد. ولی ابراهیم که سال ۷۹ در امیدواری غوطه‌ور بود و از برجستگان یک عصر پُر از امید بود خودخواسته مرگ را در آغوش کشید. طرح جلد کتاب آقای رئیس‌جمهور شبیه برگه‌های تبلیغاتی انتخابات بود. ولی حالا انتخابات مگر چه جایگاهی دارد؟ و نبوی در همان مقدمه احتمال چنین عاقبتی را می‌داده است اما ترجیح داده ادامه دهد:

"ناگزیریم که تن‌های خسته‌مان را باز هم به امیدی که می‌خواهند نباشد گرم کنیم و باز هم به راهی که می‌خواهند ببندند برویم!"

مرگ ابراهیم چیزهای دیگری را به رخ کشید. اینکه طنزنویس‌ها و کمدین‌ها( او استندآپ کمدی هم اجرا می‌کرد) قدرت خلق چنین تراژدی‌هایی را هم دارند گرچه وقتی فاصله می‌گیری باز همه چیز کمدی به نظر می‌رسد و هنرمندی که در وطن نباشد و بازگشتش بعیدتر و سخت‌تر شود مرگ‌خواه‌تر می‌شود.

و اما سرزمین ما که یکی یکی ستون‌هایش را از دست می‌دهد و صحنه‌گردانی سیاسی‌اش پر از ستون پنجم است²!

راستش من هم که در ایرانم هر روز به مرگ فکر می‌کنم ولی انگار خودکشی ابراهیم نبوی تلنگری بود که یاد تمنای همیشگی‌اش بیفتم:

"من دوست دارم فعالیت رسانه‌ای‌ام در محیطی باشد که زبان مادری‌ام در آن به گوشم شنیده شود. این نعمت بزرگی است که صدای دور و برتان فارسی باشد. من دوست دارم در همان شهر دودآلود، با مردمانی که سریع عصبانی می‌شوند، با قیمت‌های دائماً متغیر زندگی کنم."


آقای دغدغه | علیرضا سیف

۱- آقای رئیس‌جمهور، نشر توسعه، چاپ سوم ۱۳۸۰، ۵۰۰۰ نسخه!

۲- ستون پنجم، انتشارات روزنه، چاپ اول ۱۳۷۸، ۵۰۰۰ نسخه!

#ادبیات #کتاب #طنز



group-telegram.com/Aghayedaghdaghe/1549
Create:
Last Update:

خداحافظ ستون!

ابراهیم نبوی طنزنویس برجسته مطبوعاتی، جان خودش را گرفت. وقتی در اوج می‌نوشت و در مطبوعات ایران پرطرفدار بود به سنم قد نمی‌داد. ولی من عاشق طنزنویسی بودم و آثار نبوی را بعدها به عشق نوشتن طنز خواندم. طنز مطبوعاتی در تاریخ سیاسی_اجتماعی  ایران همیشه جایگاه و تاثیر خودش را داشت‌ مثل چرند و پرند دهخدا در مشروطه، آسمون ریسمون پزشکزاد، پیش و "ستون پنجم" ابراهیم نبوی پس از انقلاب ۵۷.

ابراهیم نبوی یک تن نبود یک نماد بود.
و مرگش پیام‌های زیادی داشت. اسم و قلمش گره خورده با دوم خرداد و جریان اصلاح‌طلبی؛ بسیاری از آن دوره به عنوان احیای امید و بهار مطبوعات نام می‌بردند و می‌برند. او از چهره‌های شاخص رسانه‌ای آن دوره بود. نبوی در میان آثارش، کتابی ۸۷ صفحه‌ای دارد به اسم آقای رئیس‌جمهور¹ و چهارسال اول رياست‌جمهوری خاتمی را فشرده روایت می‌کند پر از شور و طنز و با عشق و غرور و افتخار می‌نویسد از رییس‌جمهوری فیلسوف، آزادی بیان، گفتگوی تمدن‌ها! البته او در همان بهار مطبوعات و آزادی طعم زندان را می‌چشد. خودش در پایان همان اثر می‌نویسد:

"به خاطر می‌آورم سال ۷۹ را، روبه‌روی سلولم، محمد قوچانی بود، سمت راست مسعود بهنود، آن‌طرف‌تر شمس الواعظین و سمت چپ احمد زیدآبادی نگهبان یادش رفته بود رادیو را خاموش کند. ساعت ۱۲ شب بود. کمابیش صدای سخنرانی خاتمی در سازمان ملل می‌آمد. با خودم گفتم‌‌. خدا را شکر هنوز هست و هنوز سایه‌‌اش بالای سر ماست."

در پایان کتاب، یعنی سال ۱۳۷۹ پر از رنج است اما امید وافر در آن موج می‌زند. اما مقدمه همین اثر گویا به حقیقت نزدیک‌تر است:

"ما برای ماندن خاتمی تاوان‌های سنگینی دادیم؛ بیش از پنجاه روزنامه و مجله تعطیل و توقیف شدند. مجموع حکم زندان صادر شده برای آنان که پای خاتمی ایستادند از دویست سال و سیصد سال نیز بیشتر است...
در چهار سال به قدر چهل سال پیر شدیم"

و در ادامه می‌نویسد:

"اما ما ناگزیریم؛ ناگزیر به آنکه سر برگردانیم و ببینیم و این همه کار را که نکرده‌ایم؛ چقدر کار کرده‌ایم ناگزیریم که ببینیم اگر او(خاتمی) نباشد چه خوهد شد."

رئیس‌جمهور وقت، چهار سال دیگر رأی می‌آورد اما او در همان دوره دوم دولت خاتمی به اجبار مهاجرت می‌کند. حالا که خوب نگاه می‌کنیم انگار همه جا در روی همان پاشنه می‌چرخد. ولی ابراهیم که سال ۷۹ در امیدواری غوطه‌ور بود و از برجستگان یک عصر پُر از امید بود خودخواسته مرگ را در آغوش کشید. طرح جلد کتاب آقای رئیس‌جمهور شبیه برگه‌های تبلیغاتی انتخابات بود. ولی حالا انتخابات مگر چه جایگاهی دارد؟ و نبوی در همان مقدمه احتمال چنین عاقبتی را می‌داده است اما ترجیح داده ادامه دهد:

"ناگزیریم که تن‌های خسته‌مان را باز هم به امیدی که می‌خواهند نباشد گرم کنیم و باز هم به راهی که می‌خواهند ببندند برویم!"

مرگ ابراهیم چیزهای دیگری را به رخ کشید. اینکه طنزنویس‌ها و کمدین‌ها( او استندآپ کمدی هم اجرا می‌کرد) قدرت خلق چنین تراژدی‌هایی را هم دارند گرچه وقتی فاصله می‌گیری باز همه چیز کمدی به نظر می‌رسد و هنرمندی که در وطن نباشد و بازگشتش بعیدتر و سخت‌تر شود مرگ‌خواه‌تر می‌شود.

و اما سرزمین ما که یکی یکی ستون‌هایش را از دست می‌دهد و صحنه‌گردانی سیاسی‌اش پر از ستون پنجم است²!

راستش من هم که در ایرانم هر روز به مرگ فکر می‌کنم ولی انگار خودکشی ابراهیم نبوی تلنگری بود که یاد تمنای همیشگی‌اش بیفتم:

"من دوست دارم فعالیت رسانه‌ای‌ام در محیطی باشد که زبان مادری‌ام در آن به گوشم شنیده شود. این نعمت بزرگی است که صدای دور و برتان فارسی باشد. من دوست دارم در همان شهر دودآلود، با مردمانی که سریع عصبانی می‌شوند، با قیمت‌های دائماً متغیر زندگی کنم."


آقای دغدغه | علیرضا سیف

۱- آقای رئیس‌جمهور، نشر توسعه، چاپ سوم ۱۳۸۰، ۵۰۰۰ نسخه!

۲- ستون پنجم، انتشارات روزنه، چاپ اول ۱۳۷۸، ۵۰۰۰ نسخه!

#ادبیات #کتاب #طنز

BY آقای دغدغه | علیرضا سیف


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/Aghayedaghdaghe/1549

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

"There is a significant risk of insider threat or hacking of Telegram systems that could expose all of these chats to the Russian government," said Eva Galperin with the Electronic Frontier Foundation, which has called for Telegram to improve its privacy practices. "The argument from Telegram is, 'You should trust us because we tell you that we're trustworthy,'" Maréchal said. "It's really in the eye of the beholder whether that's something you want to buy into." Following this, Sebi, in an order passed in January 2022, established that the administrators of a Telegram channel having a large subscriber base enticed the subscribers to act upon recommendations that were circulated by those administrators on the channel, leading to significant price and volume impact in various scrips. "Markets were cheering this economic recovery and return to strong economic growth, but the cheers will turn to tears if the inflation outbreak pushes businesses and consumers to the brink of recession," he added. The regulator said it has been undertaking several campaigns to educate the investors to be vigilant while taking investment decisions based on stock tips.
from ms


Telegram آقای دغدغه | علیرضا سیف
FROM American