group-telegram.com/maryam_jafari_azarmani/4345
Last Update:
چشم را وا نکنی
تا تماشا نکنی
بلکه حاشا نکنی
بکنی یا نکنی،
درد، درد است پسر!
دربه درتر شده بود
بس که مادر شده بود
پیِ خواهر شده بود
کار، دیگر شده بود
پس کجا بود پدر
راه، بنبست که نیست
نه کسی هست که نیست
هیچکس مست که نیست
دست در دست که نیست
نیست جز حکمِ خطر
خانه کوچک شده است
جای هر شک شده است
خنده شکلک شده است
فصلِ دلقک شده است
پس بخند و بِگُذر
درد، پنهانتر از این؟
زخم، سوزانتر از این؟
شر، فراوانتر از این؟
مشکل، آسانتر از این؟
باز، دندان به جگر
خنده، فرسودهی اشک
رود، پیمودهی اشک
ابرها تودهی اشک
پس به فرمودهی اشک
گریه دریاست مگر؟
کینه بر سینه سوار
مرگ، در گشت و گذار
باد، در حال فرار
خاکِ خورشیدْتبار
از شبیخون شده تر
صورتِ سردِ خیال
آرزوهای محال
گفتنِ شعر، ملال
شرحِ این قال و مقال
باز بنویس از سر
چشمها یکسره پوک
آستینهای چروک
سرزمینی متروک
مَرد، مشغولِ سلوک
از حقیقت چه خبر؟
#مریم_جعفری_آذرمانی
۱۵ بهمن ۱۳۸۶
#کتاب_هفت
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
BY کانال شعر مریم جعفری آذرمانی
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/maryam_jafari_azarmani/4345