⏪سخنرانی موسی اکرمی (با عنوان "از ویژگیهای نقاشی هانیبال الخاص تا بنیادگذاری فلسفهی نقاشی") در افتتاحیه بزرگداشت هانیبال الخاص در هشتادمین سالگرد تولد او، ساعت حدود پنج و نیم بعدازظهر جمعه ۲۱ خرداد ماه ۱۳۸۹ در سالن بتهوون خانهی هنرمندان تهران👆👆
#هانیبال_الخاص
#نقاشی_نوگرا
#طراحی_فیگوراتیو
#موسی_اکرمی
#هانیبال_الخاص
#نقاشی_نوگرا
#طراحی_فیگوراتیو
#موسی_اکرمی
⏪طباطبایی و تأملی در بارۀ ایران:
نقدی بر سخنرانی سید جواد طباطبایی با فرنام «تأملی در بارۀ ایران»
◀️موسی اکرمی
◀️سیاستنامه، سال هشتم، زمستان ۱۴۰۲، شمارهی ۲۹، صص. ۱۴۰-۱۴۷
*⃣آنچه خواهم نوشت هیچ از ارج طباطبایی و ارادت صمیمانۀ من به او نمیکاهد.
میراث طباطبایی بس عظیم و بس ارزشمند است، ولی همانند کودکی است که، به گفتۀ نیچه، همراه با آلودگیها (و همچنین کاستیها) زاده شده است.
همۀ دوستداران طباطبایی و دلبستگان به ایرانپژوهی باید بکوشند این کودک در بالندگی طبیعی به کمال رسد.
*⃣همهی آثار طباطبایی در پیوند با هم چونان یک منظومه در خدمت برنامۀ پژوهشی بزرگ او پیرامون جستارهای زیر سامان یافتهاند:
✅1) فهم چیستی ایران،
✅2) فهم چگونگی و چرایی هستی و اندیشۀ سیاسی ایران از زمان پدیدایی ایران تا کنون، در دو دوران پیشااسلامی و پسااسلامی، و
✅3) عرضۀ ابزار نظری برای فهم و آسیبشناسی واپسماندگی ایران از مدرنیته، و نآآگاهی نسبت به منطق کارکرد سنت در دوران مدرن.
*⃣بدینسان طباطبایی، بر پایۀ خوانش خویش از تجربۀ تاریخی ایران و اروپا، سنت و الهیات و سیاسیاندیشی را به کانون تمرکز پژوهشی خود تبدیل کرده است.
*⃣طباطبایی هم دوستداران و هم منتقدان بسیار در میان پژوهشگران و اندیشهورزان و صاحبان نظر در حوزۀ اندیشۀ سیاسی اروپا و ایران داشته است.
منتقدان به نقد گزارشها، برنهادها، نظریهپردازیها و تحلیلهای گوناگون او پرداختهاند.
*⃣میتوان به شماری از آن نقدها، بهویژه در پیوند با آنچه در سخنرانی «تأملی در بارۀ ایران» آمده است پرداخت:
✅خوانشهای ویژۀ او از تاریخ اندیشۀ سیاسی ایران،
✅نگاه او به سنت و تجدد و پیوند آنها با هم،
✅نظریۀ انحطاط ایران،
✅ژرفا و گسترۀ دانش او از ایران پیشااسلامی و پسااسلامی،
✅کم و کیف روایت او از اندیشۀ ایرانشهری،
✅نبود نگرش نقادانه به آموزۀ ایرانشهری،
✅بیتوجهی نسبت به واقعیت سلطنتهای مطلقه و حکمرانیهای استبدادی در ایران تاریخی،
✅تخطئۀ نامنصفانۀ کسانی که او به اردوگاه خود راه نمیدهد،
✅تکرار یافتههای خود در گفتارها و نوشتارها،
✅درازگویی و آشفتگی در سخنپردازی.
*⃣من در اینجا آهنگ بیان نقدهای خود در هیچ یک از این زمینهها را ندارم، ولی بجز تکرار این که جای سخنی جدی در بارۀ مفهوم ایران در متنی با فرنام «تأملی در بارۀ ایران» خالی است، برای آن که نشان دهم طباطبایی بر چه لبۀ تیغی راه سپرده است ناگزیرم تنها دو صفحۀ نخست سخنرانی را، در دو بخش، زیر ذرهبین باریکبینی و نکتهسنجی قرار دهم تاخوانندگانی که احتمالاً این گونه نوشتارها یا گفتارها را به سرعت میخوانند اندکی مکث کنند، و دریابند با متنی سرشار از پیچیدگی، ابهام، فشردگی، و آشفتهاندیشی روبهرویند، که باید با تفسیر و حتی هرمنوتیک به واکاوی اصطلاحات و جملهها و بندها و بخشهای آن و بررسی سنجشگرانۀ آنها پرداخت.
#ایران
#مفهوم_ایران
#انحطاط_ایران
#اندیشهی_ایرانشهری
#تأملی_دربارهٔ_ایران
#سید_جواد_طباطبایی
#موسی_اکرمی
نقدی بر سخنرانی سید جواد طباطبایی با فرنام «تأملی در بارۀ ایران»
◀️موسی اکرمی
◀️سیاستنامه، سال هشتم، زمستان ۱۴۰۲، شمارهی ۲۹، صص. ۱۴۰-۱۴۷
*⃣آنچه خواهم نوشت هیچ از ارج طباطبایی و ارادت صمیمانۀ من به او نمیکاهد.
میراث طباطبایی بس عظیم و بس ارزشمند است، ولی همانند کودکی است که، به گفتۀ نیچه، همراه با آلودگیها (و همچنین کاستیها) زاده شده است.
همۀ دوستداران طباطبایی و دلبستگان به ایرانپژوهی باید بکوشند این کودک در بالندگی طبیعی به کمال رسد.
*⃣همهی آثار طباطبایی در پیوند با هم چونان یک منظومه در خدمت برنامۀ پژوهشی بزرگ او پیرامون جستارهای زیر سامان یافتهاند:
✅1) فهم چیستی ایران،
✅2) فهم چگونگی و چرایی هستی و اندیشۀ سیاسی ایران از زمان پدیدایی ایران تا کنون، در دو دوران پیشااسلامی و پسااسلامی، و
✅3) عرضۀ ابزار نظری برای فهم و آسیبشناسی واپسماندگی ایران از مدرنیته، و نآآگاهی نسبت به منطق کارکرد سنت در دوران مدرن.
*⃣بدینسان طباطبایی، بر پایۀ خوانش خویش از تجربۀ تاریخی ایران و اروپا، سنت و الهیات و سیاسیاندیشی را به کانون تمرکز پژوهشی خود تبدیل کرده است.
*⃣طباطبایی هم دوستداران و هم منتقدان بسیار در میان پژوهشگران و اندیشهورزان و صاحبان نظر در حوزۀ اندیشۀ سیاسی اروپا و ایران داشته است.
منتقدان به نقد گزارشها، برنهادها، نظریهپردازیها و تحلیلهای گوناگون او پرداختهاند.
*⃣میتوان به شماری از آن نقدها، بهویژه در پیوند با آنچه در سخنرانی «تأملی در بارۀ ایران» آمده است پرداخت:
✅خوانشهای ویژۀ او از تاریخ اندیشۀ سیاسی ایران،
✅نگاه او به سنت و تجدد و پیوند آنها با هم،
✅نظریۀ انحطاط ایران،
✅ژرفا و گسترۀ دانش او از ایران پیشااسلامی و پسااسلامی،
✅کم و کیف روایت او از اندیشۀ ایرانشهری،
✅نبود نگرش نقادانه به آموزۀ ایرانشهری،
✅بیتوجهی نسبت به واقعیت سلطنتهای مطلقه و حکمرانیهای استبدادی در ایران تاریخی،
✅تخطئۀ نامنصفانۀ کسانی که او به اردوگاه خود راه نمیدهد،
✅تکرار یافتههای خود در گفتارها و نوشتارها،
✅درازگویی و آشفتگی در سخنپردازی.
*⃣من در اینجا آهنگ بیان نقدهای خود در هیچ یک از این زمینهها را ندارم، ولی بجز تکرار این که جای سخنی جدی در بارۀ مفهوم ایران در متنی با فرنام «تأملی در بارۀ ایران» خالی است، برای آن که نشان دهم طباطبایی بر چه لبۀ تیغی راه سپرده است ناگزیرم تنها دو صفحۀ نخست سخنرانی را، در دو بخش، زیر ذرهبین باریکبینی و نکتهسنجی قرار دهم تاخوانندگانی که احتمالاً این گونه نوشتارها یا گفتارها را به سرعت میخوانند اندکی مکث کنند، و دریابند با متنی سرشار از پیچیدگی، ابهام، فشردگی، و آشفتهاندیشی روبهرویند، که باید با تفسیر و حتی هرمنوتیک به واکاوی اصطلاحات و جملهها و بندها و بخشهای آن و بررسی سنجشگرانۀ آنها پرداخت.
#ایران
#مفهوم_ایران
#انحطاط_ایران
#اندیشهی_ایرانشهری
#تأملی_دربارهٔ_ایران
#سید_جواد_طباطبایی
#موسی_اکرمی
Forwarded from موسی اکرمی: فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان (Musa Akrami)
⏪چرا چنین شده است و چگونه به اینجا رسیدهایم؟
◀️هیچ شهروندی در جوامع امروزین، در هر جایگاه اجتماعی و سیاسی
✅۱. با برخورداری از عقلانیت وسنجشگری منطقی در زمینههای سیاست و فرهنگ و زندگی دانشگاهی
✅۲. با هر جایگاهی در طیف موافقان یا مخالفان "جمهوری اسلامی ایران"،
✅۳. با هر رویکردی در انتقاد از نگرش و روش دکتر صادق زیباکلام (در مقام استاد تمام علوم سياسی دانشگاه تهران، که از پیشینهای دیرین در نقد بخشهای گوناگون سیاست و فرهنگ کشور، از مبانی و ساختار تا برنامه و کارگزار، با هر کم و کیفی از نقد، برخوردار است)،
◀️نمیتواند و / یا نباید بپذیرد که جای او در زندان باشد.
*⃣امید ببندیم و بکوشیم تا
دکتر صادق زیباکلام، و هر کس دیگری که به علت بیان نقد و نظر به زندان افتاده است، هر چه زودتر به جمع خانواده و جامعه برگردند و، با احساس تعهد نسبت به مصالح ایران عزیزمان، به بیان نقد و نظر دلسوزانه و مسئولانهی خود پیرامون کاستیها و نارساییها در عرصههای گوناگونی که بهویژه با تخصص و اندیشهورزی و فعالیت اجتماعی آنان پیوند دارند ادامه دهند.
#آزادی_بیان
#صادق_زیباکلام
موسی اکرمی - سهشنبه ۲۵ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳
◀️هیچ شهروندی در جوامع امروزین، در هر جایگاه اجتماعی و سیاسی
✅۱. با برخورداری از عقلانیت وسنجشگری منطقی در زمینههای سیاست و فرهنگ و زندگی دانشگاهی
✅۲. با هر جایگاهی در طیف موافقان یا مخالفان "جمهوری اسلامی ایران"،
✅۳. با هر رویکردی در انتقاد از نگرش و روش دکتر صادق زیباکلام (در مقام استاد تمام علوم سياسی دانشگاه تهران، که از پیشینهای دیرین در نقد بخشهای گوناگون سیاست و فرهنگ کشور، از مبانی و ساختار تا برنامه و کارگزار، با هر کم و کیفی از نقد، برخوردار است)،
◀️نمیتواند و / یا نباید بپذیرد که جای او در زندان باشد.
*⃣امید ببندیم و بکوشیم تا
دکتر صادق زیباکلام، و هر کس دیگری که به علت بیان نقد و نظر به زندان افتاده است، هر چه زودتر به جمع خانواده و جامعه برگردند و، با احساس تعهد نسبت به مصالح ایران عزیزمان، به بیان نقد و نظر دلسوزانه و مسئولانهی خود پیرامون کاستیها و نارساییها در عرصههای گوناگونی که بهویژه با تخصص و اندیشهورزی و فعالیت اجتماعی آنان پیوند دارند ادامه دهند.
#آزادی_بیان
#صادق_زیباکلام
موسی اکرمی - سهشنبه ۲۵ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳
⏪۲۹ خرداد سالروز درگذشت "دکتر علی شریعتی" است.
با نکوداشت یاد او خوانندگان علاقمند را به مطالعهی گفتوگوی مجلهی قلمیاران با من در بارهی ابن چهره بسیار تاثیرگذار تاریخ معاصر کشور دعوت میکنم.
*⃣ضرورت نقد همدلانۀ دکتر شریعتی، چونان تجلی ساحتهائی از هستی تاریخی گریزناپذیر بخشی از ایرانیان
مجلۀ قلمیاران، شمارۀ ۱۸، تیر ماه ۱۳۹۸، صص. ۷۸-۸۲
گفتوگو با موسی اکرمی
◀️نیروهای چپ و دکتر شریعتی
موسی اکرمی: شماری از افراد چپ آثار دکتر شریعتی را میخواندند و از قدرت برانگیزشی آنها خوشحال بودند، و به کسانی که قرار بود به صف اعتراض و مبارزه روی آورند توصیه میکردند. عمدۀ کسانی که نهایتاً به تشکیل جبهۀ متحد ضد سلطنتی فکر میکرددند نه تنها مانع خواندن آثار او نمیشدند، بلکه آن را تشویق نیز میکردند.
طیف رادیکال چپ اصولاً در اندیشۀ تشکیل جبهۀ مشترک با مذهبیان نبود و حتی نیروهای مذهبی را رقیب و بلکه دشمن میدانست مخالف خواندن آثار دکتر شریعتی بود و آنها را آثاری ارتجاعی و در خدمت تثبیت ایدئالیسم معرفتی و ایدئالیسم مبارزاتی از یک طرف، و قدرت گرفتن نیروهای مذهبی از طرف دیگر میدانست.
این بخش از نیروهای چپ که، درست یا نادرست، برای آیندۀ مبارزه و آیندۀ کشور به برنامۀ خاص فکر میکردند، چه چپهایی که به هر صورت به مبارزه مسلحانه روآورده بودند چه آنهایی که مبارزه مسلحانه را قبول نداشتند، همدلی چندانی با دکتر شریعتی نداشتند و حتی مخالف او بودند.
میتوانم دو معیار در توجه یا بیتوجهی به دکتر شریعتی به دست بدهم.
ل✅اولین معیار این بود که نزد برخی از گروههای های چپ مطرح تز «راه رشد غیرسرمایه داری» تا حد زیادی نقش تعیین کننده داشت. به این معنی که موافقان این تز عمدتاً اندیشههای دکتر شریعتی را در خدمت مبارزات خرده بورژوازی میدانستند که سرانجام پس از پیروزی انقلاب در مرحلۀ اول بورژوایی، در گذار از ساختار اقتصادی-اجتماعی خاص ایران در حاکمیت پهلوی دوم به سوسیالیسم حامی و تابع طبقۀ کارگر و حزب او خواهد بود. بنابراین طرفداران این تز نوشتهها و طرفدران دکتر شریعتی را در خدمت انقلابی میدانستند که باعث میشد جامعۀ انقلابی بدون طی کردن سرمایه داری کلاسیک پا به مرحلۀ سوسیالیسم بگذارد.
طبعاً مخالفان تز راه رشد غیرسرمایهداری که معتقد بودند خرده بورژوازی ناپیگیر و غیرقابل اعتماد است و تنها راه درست عبارت است از رفتن به سوی سوسیالیسم به رهبری طبقۀ کارگر و حزب یا سازمان مبارزاتی مارکسیستی آن، کاملاً مخالف آثار دکتر شریعتی بودند و آنها را حتی خطرناک و در خدمت ارتجاع و انحراف جنبش و انقلاب میدانستند.
✅معیار دوم این بود که گروههای مذهبی مبارز تا چه اندازه و از کدامین آثار دکتر شریعتی بهره میگیرند. گروههای چپی که با این گروههای مذهبی همدلی داشتند، به نسبت همدلی با آنها از یک سو و بهرهگیری آنها از آثار دکتر شریعتی از سوی دیگر، آثار دکتر شریعتی را میخواندند و با تأکید بر لزوم حفظ احتیاط معرفتی توصیهشان میکردند.
*⃣دکتر شریعتی و بنیادگرایی
موسی اکرمی: در دکتر شریعتیئی که تا حدی دیگر از آن سوسیال دموکراسی مثلاً محمد نخشب یا الهیار صالح دور شده یا بهتر است بگویم که رنگ یا عنصر مذهبی نگرشش غالب شده باورهائی دیده میشود که گاهی به نظر میآید او درگیر یک رشته افکار متناقض یا متضاد است که با همدیگر نمیخوانند. از سوی دیگر او به هر حال رجوع و بازگشت به صدر اسلام را مطرح میکند و در آثاری میکوشد تا این رجوع و بازگشت را نشان دهد.
ولی من صلاح نمیدانم، یعنی نمیپسندم و علاقهمند نیستم، که این رجوع و بازگشت دکتر شریعتی را «بنیادگرایی» یا سلفیگری بدانم. میدانیم پیش از پیدایش «بنیادگرایی» یا سلفیگری، از نوع اسلامی یا غیر اسلامی، گونهئی باز گشت به دوران گذشته نزد بشا کسان وجود دارد.
این نگاه به گذشته همواره تجلی گونهئی حس نوستالژیک نسبت به «گذشتۀ خوب» روزگاران باستان یا دوران نیاکان دور است. تجلی این بازگشت به گذشته را هم در افلاتون میبینید هم در مثلاً نیچه هم در روان شناسی یونگ، هم در فلسفۀ هایدگر با خوانشی که از فلسفه در دوران پیشامتافیزیکی دارد.
ملتها همچون افراد در مراحلی که درگیر بحرانند یا گذشته هائی میافتند که در تخیل خویش آن را آرمانی سازی کردهاند. دکتر شریعتی هم به عنوان شخص دکتر شریعتی هم به عنوان گونهروشنفکر دینی دورانی بحرانی نوستالژی و آرمانخواهی خود را در بازگشت به صدر آنچه نیک میداند بازتاب میدهد. این بازگشت به گذشته لزوماً «بنیادگرایی» یا سلفیگری نیست.
البته در دغدغههای او و نگاهش به اسلام همچون ابزار فکری و ایمانی رهاییبخشی تشابهاتی با اندیشههای سید جمال الدین اسدآبادی و عبدو و دیگر افراد و جنبشهای اسلامی و شیعی ضد استعماری میبینیم.
https://www.tribunezamaneh.com/archives/199424
#علی_شریعتی
#موسی_اکرمی
با نکوداشت یاد او خوانندگان علاقمند را به مطالعهی گفتوگوی مجلهی قلمیاران با من در بارهی ابن چهره بسیار تاثیرگذار تاریخ معاصر کشور دعوت میکنم.
*⃣ضرورت نقد همدلانۀ دکتر شریعتی، چونان تجلی ساحتهائی از هستی تاریخی گریزناپذیر بخشی از ایرانیان
مجلۀ قلمیاران، شمارۀ ۱۸، تیر ماه ۱۳۹۸، صص. ۷۸-۸۲
گفتوگو با موسی اکرمی
◀️نیروهای چپ و دکتر شریعتی
موسی اکرمی: شماری از افراد چپ آثار دکتر شریعتی را میخواندند و از قدرت برانگیزشی آنها خوشحال بودند، و به کسانی که قرار بود به صف اعتراض و مبارزه روی آورند توصیه میکردند. عمدۀ کسانی که نهایتاً به تشکیل جبهۀ متحد ضد سلطنتی فکر میکرددند نه تنها مانع خواندن آثار او نمیشدند، بلکه آن را تشویق نیز میکردند.
طیف رادیکال چپ اصولاً در اندیشۀ تشکیل جبهۀ مشترک با مذهبیان نبود و حتی نیروهای مذهبی را رقیب و بلکه دشمن میدانست مخالف خواندن آثار دکتر شریعتی بود و آنها را آثاری ارتجاعی و در خدمت تثبیت ایدئالیسم معرفتی و ایدئالیسم مبارزاتی از یک طرف، و قدرت گرفتن نیروهای مذهبی از طرف دیگر میدانست.
این بخش از نیروهای چپ که، درست یا نادرست، برای آیندۀ مبارزه و آیندۀ کشور به برنامۀ خاص فکر میکردند، چه چپهایی که به هر صورت به مبارزه مسلحانه روآورده بودند چه آنهایی که مبارزه مسلحانه را قبول نداشتند، همدلی چندانی با دکتر شریعتی نداشتند و حتی مخالف او بودند.
میتوانم دو معیار در توجه یا بیتوجهی به دکتر شریعتی به دست بدهم.
ل✅اولین معیار این بود که نزد برخی از گروههای های چپ مطرح تز «راه رشد غیرسرمایه داری» تا حد زیادی نقش تعیین کننده داشت. به این معنی که موافقان این تز عمدتاً اندیشههای دکتر شریعتی را در خدمت مبارزات خرده بورژوازی میدانستند که سرانجام پس از پیروزی انقلاب در مرحلۀ اول بورژوایی، در گذار از ساختار اقتصادی-اجتماعی خاص ایران در حاکمیت پهلوی دوم به سوسیالیسم حامی و تابع طبقۀ کارگر و حزب او خواهد بود. بنابراین طرفداران این تز نوشتهها و طرفدران دکتر شریعتی را در خدمت انقلابی میدانستند که باعث میشد جامعۀ انقلابی بدون طی کردن سرمایه داری کلاسیک پا به مرحلۀ سوسیالیسم بگذارد.
طبعاً مخالفان تز راه رشد غیرسرمایهداری که معتقد بودند خرده بورژوازی ناپیگیر و غیرقابل اعتماد است و تنها راه درست عبارت است از رفتن به سوی سوسیالیسم به رهبری طبقۀ کارگر و حزب یا سازمان مبارزاتی مارکسیستی آن، کاملاً مخالف آثار دکتر شریعتی بودند و آنها را حتی خطرناک و در خدمت ارتجاع و انحراف جنبش و انقلاب میدانستند.
✅معیار دوم این بود که گروههای مذهبی مبارز تا چه اندازه و از کدامین آثار دکتر شریعتی بهره میگیرند. گروههای چپی که با این گروههای مذهبی همدلی داشتند، به نسبت همدلی با آنها از یک سو و بهرهگیری آنها از آثار دکتر شریعتی از سوی دیگر، آثار دکتر شریعتی را میخواندند و با تأکید بر لزوم حفظ احتیاط معرفتی توصیهشان میکردند.
*⃣دکتر شریعتی و بنیادگرایی
موسی اکرمی: در دکتر شریعتیئی که تا حدی دیگر از آن سوسیال دموکراسی مثلاً محمد نخشب یا الهیار صالح دور شده یا بهتر است بگویم که رنگ یا عنصر مذهبی نگرشش غالب شده باورهائی دیده میشود که گاهی به نظر میآید او درگیر یک رشته افکار متناقض یا متضاد است که با همدیگر نمیخوانند. از سوی دیگر او به هر حال رجوع و بازگشت به صدر اسلام را مطرح میکند و در آثاری میکوشد تا این رجوع و بازگشت را نشان دهد.
ولی من صلاح نمیدانم، یعنی نمیپسندم و علاقهمند نیستم، که این رجوع و بازگشت دکتر شریعتی را «بنیادگرایی» یا سلفیگری بدانم. میدانیم پیش از پیدایش «بنیادگرایی» یا سلفیگری، از نوع اسلامی یا غیر اسلامی، گونهئی باز گشت به دوران گذشته نزد بشا کسان وجود دارد.
این نگاه به گذشته همواره تجلی گونهئی حس نوستالژیک نسبت به «گذشتۀ خوب» روزگاران باستان یا دوران نیاکان دور است. تجلی این بازگشت به گذشته را هم در افلاتون میبینید هم در مثلاً نیچه هم در روان شناسی یونگ، هم در فلسفۀ هایدگر با خوانشی که از فلسفه در دوران پیشامتافیزیکی دارد.
ملتها همچون افراد در مراحلی که درگیر بحرانند یا گذشته هائی میافتند که در تخیل خویش آن را آرمانی سازی کردهاند. دکتر شریعتی هم به عنوان شخص دکتر شریعتی هم به عنوان گونهروشنفکر دینی دورانی بحرانی نوستالژی و آرمانخواهی خود را در بازگشت به صدر آنچه نیک میداند بازتاب میدهد. این بازگشت به گذشته لزوماً «بنیادگرایی» یا سلفیگری نیست.
البته در دغدغههای او و نگاهش به اسلام همچون ابزار فکری و ایمانی رهاییبخشی تشابهاتی با اندیشههای سید جمال الدین اسدآبادی و عبدو و دیگر افراد و جنبشهای اسلامی و شیعی ضد استعماری میبینیم.
https://www.tribunezamaneh.com/archives/199424
#علی_شریعتی
#موسی_اکرمی
تریبون زمانه
ضرورت نقد همدلانۀ دکتر شریعتی، چونان تجلی ساحتهائی از هستی تاریخی گریزناپذیر ما | تریبون زمانه
مجلۀ قلمیاران: گفتوگو با دکتر موسی اکرمی در بارۀ دکتر علی شریعتی
⏪روشنفکران و انتخابات
◀️گفتوگوی روزنامهٔ هممیهن با موسی اکرمی، استاد دانشگاه
روزنامه هممیهن، دوشنبه ۴ تیر ماه ۱۴۰۳، ص. ۱۵ (فرهنگ)
*⃣پرسش: چرا روشنفکران ایرانی در انتخابات حضور معناداری ندارند و نظری سلبی یا ایجابی نسبت به آن ابراز نمیکنند؟
*⃣پاسخ. شاید نخست لازم باشد بر سر تعریف روشنفکر و بخشهای گوناگون طیف روشفکری به توافق برسیم. من سالها پیش در این زمینه مطالبی را در چندین شمارۀ روزنامۀ اعتماد و همچنین مجلۀ نگاه نو منتشر کردهام.
من در آن نوشتهها اصولاً در یک جامعۀ نادموکراتیک و دارای انواع تبعیضها در برخورداری شهروندان از حقوق اساسی، کنشگریهائی چون نقادی و اعتراض و ایستادگی در برابر حاکمیت نادموکراتیک را از عناصر مهم روشنفکری میدانم. بر این اساس تحصیلکردگان اهل هنر و ادبیات و بازیگر فکری-ایدئولوژیک سپهر عمومی را که نوعاً روشنفکر خوانده میشوند به سه گروه اصلی روشنفکر، روشنفکرنما و پادروشنفکر بخش کردهام.
ازاینرو روشنفکر راستین چنین جوامعی را کسی میدانم که منتقد اصولی حاکمیتی است که نادموکراتیک است و انواع تبعیضهای نظری و عملی را در ساحات آزادی و عدالت اعمال میکند.
در اینگفتوگوی کوتاه شاید بتوان این موضوع را در پرانتز قرار داد و روشنفکر را در معنای معمول آن در سپهر عمومی، آن گونه که در توافق بینالاذهانی شمایلی از آن در منظر همگان وجود دارد، در نظر آورد، و هر کاروَر فکری-هنری با حساسیتی اندک یا بسیار نسبت به مسائل سیاسی را روشنفکر خواند.
با این نگاه و بدون توجه به طیفبندی روشنفکران راستین و روشنفکرنمایان و پادروشنفکران، در نخستین بخشبندی مرتبط با بحث تعیین رئیس قوۀ مجریۀ کشور که طی فرایند موسوم به «انتخابات» روی میدهد روشنفکران را عمدتاً دو گروه میدانم که هر یک طیفبندی خاص خود را دارد: روشنفکران موافق یا مخالف شرکت در انتخابات.
◀️موافقان شرکت در انتخابات خود دو زیرگروه اصلی را تشکیل میدهند:
✅موافق۱: طرفداران هستۀ قدرت که عمدتاً طیف طرفداران اصولگرایی و جبهۀ پایداری و نوانقلابیگری یا راست رادیکال را تشکیل میدهند.
✅موافق۲: بیشتر میانهروان و بخشی از اصلاحطلبان که پس از عدم شرکت یا تحریم رسمی چند انتخابات پیشین اینک بر این گماناند که میتوانند با مشارکت در انتخابات فضای سیاسی را تغییر دهند و حتی نامزد دلخواه خود را به پاستور بفرستند.
همۀ روشنفکران متعلق به این دو زیرگروه بهآسانی نظر ایجابی خود را شفاهاً یا کتباً بیان میکنند.
◀️مخالفان شرکت در انتخابات نیز دو زیرگروه اصلی را تشکیل میدهند:
✅مخالف۱: طیف گستردۀ برانداز، از زیرطیف سلطنتطلبان تا زیرطیف مخالفان مسلح حاکمیت و گروههای سیاسیای که در تحلیل خود هیچ سازشی با حاکمیت موجود را نمیپذیرند، و راه حل مشکلات ایران را جز تغییر بنیادین نظام سیاسی با قانون اساسی کاملاً متفاوت، با هر کم و کیفی، نمیدانند. این افراد که عمدتاً در بیرون از کشور به سر میبرند معمولاً به اظهارنظر سلبی میپردازند.
✅مخالف۲: زیرگروهی که پیش از این در برخی از رأیدهیها شرکت داشته است ولی اینک بر پایۀ تحلیل خود انسداد سیاسی و ناکارآمدی نظام را چنان شدید یافته است که آن را فاقد مقبولیت و مشروعیت، و انتخابات را دارای کاستیهای نادموکراتیک بسیار یا حتی از جنس انتصابات با نقاب انتخابات یا کاریکاتوری از انتخابات میداند، و از شرکت در بازی گزینش میان «بد» و «بدتر» و حرکت از ستونی به ستون دیگر به امید فرج خسته شده یا دل کنده است.
روشنفکرانی از این زیرگروه که بیرون از کشورند نظر سلبی خود را بیان میکنند؛ ولی بیشتر کسانی از آن گروه که درون کشورند نظر سلبی خود را بیان نمیکنند و شمار اندکی از آن با پذیرفتن خطر پرداخت هزینه به اظهار نظر سلبی میپردازند.
واقعیت این است که بخش چشمگیری از روشنفکران درون یا بیرون کشور که آفرینش ادبی و هنری و دیگر فعالیتهای روشنفکری عام در دانشگاه و بیرون از دانشگاه را به عهده دارند جزو این زیرگروهاند.
متأسفانه فضای علنی سیاسی کشور آن اندازه گشوده نیست که اظهار نظر علنی افراد این زیرگروه برایشان هزینهبر نباشد، و چنان نیست که هم روشنفکران در آزادی نسبی بتوانند اظهار نظر و نقادی داشته باشند هم دیگران به گونهای منطقی به اظهار نظر و نقد نسبت به عقاید آنان بپردازند. چنین اظهار نظر و نقد دوسویهای بیگمان سود زیادی برای کشور دارد، ولی ساختار سیاسی و کارگزاران معتمد آن مانع ایجاد چنین فضای علنی آزادی شدهاند.
◀️این زیرگروه را نیز میتوان به دو زیرزیرگروه بخش کرد:
✅مخالف ۲-۱: مجموعۀ کسانی که حتی با فضای باز علنی گفتوگو یا در انتخابات شرکت نمیکنند یا برای چنین شرکتی قانع نمیشوند.
ادامه در فرستهی بعد👇:
◀️گفتوگوی روزنامهٔ هممیهن با موسی اکرمی، استاد دانشگاه
روزنامه هممیهن، دوشنبه ۴ تیر ماه ۱۴۰۳، ص. ۱۵ (فرهنگ)
*⃣پرسش: چرا روشنفکران ایرانی در انتخابات حضور معناداری ندارند و نظری سلبی یا ایجابی نسبت به آن ابراز نمیکنند؟
*⃣پاسخ. شاید نخست لازم باشد بر سر تعریف روشنفکر و بخشهای گوناگون طیف روشفکری به توافق برسیم. من سالها پیش در این زمینه مطالبی را در چندین شمارۀ روزنامۀ اعتماد و همچنین مجلۀ نگاه نو منتشر کردهام.
من در آن نوشتهها اصولاً در یک جامعۀ نادموکراتیک و دارای انواع تبعیضها در برخورداری شهروندان از حقوق اساسی، کنشگریهائی چون نقادی و اعتراض و ایستادگی در برابر حاکمیت نادموکراتیک را از عناصر مهم روشنفکری میدانم. بر این اساس تحصیلکردگان اهل هنر و ادبیات و بازیگر فکری-ایدئولوژیک سپهر عمومی را که نوعاً روشنفکر خوانده میشوند به سه گروه اصلی روشنفکر، روشنفکرنما و پادروشنفکر بخش کردهام.
ازاینرو روشنفکر راستین چنین جوامعی را کسی میدانم که منتقد اصولی حاکمیتی است که نادموکراتیک است و انواع تبعیضهای نظری و عملی را در ساحات آزادی و عدالت اعمال میکند.
در اینگفتوگوی کوتاه شاید بتوان این موضوع را در پرانتز قرار داد و روشنفکر را در معنای معمول آن در سپهر عمومی، آن گونه که در توافق بینالاذهانی شمایلی از آن در منظر همگان وجود دارد، در نظر آورد، و هر کاروَر فکری-هنری با حساسیتی اندک یا بسیار نسبت به مسائل سیاسی را روشنفکر خواند.
با این نگاه و بدون توجه به طیفبندی روشنفکران راستین و روشنفکرنمایان و پادروشنفکران، در نخستین بخشبندی مرتبط با بحث تعیین رئیس قوۀ مجریۀ کشور که طی فرایند موسوم به «انتخابات» روی میدهد روشنفکران را عمدتاً دو گروه میدانم که هر یک طیفبندی خاص خود را دارد: روشنفکران موافق یا مخالف شرکت در انتخابات.
◀️موافقان شرکت در انتخابات خود دو زیرگروه اصلی را تشکیل میدهند:
✅موافق۱: طرفداران هستۀ قدرت که عمدتاً طیف طرفداران اصولگرایی و جبهۀ پایداری و نوانقلابیگری یا راست رادیکال را تشکیل میدهند.
✅موافق۲: بیشتر میانهروان و بخشی از اصلاحطلبان که پس از عدم شرکت یا تحریم رسمی چند انتخابات پیشین اینک بر این گماناند که میتوانند با مشارکت در انتخابات فضای سیاسی را تغییر دهند و حتی نامزد دلخواه خود را به پاستور بفرستند.
همۀ روشنفکران متعلق به این دو زیرگروه بهآسانی نظر ایجابی خود را شفاهاً یا کتباً بیان میکنند.
◀️مخالفان شرکت در انتخابات نیز دو زیرگروه اصلی را تشکیل میدهند:
✅مخالف۱: طیف گستردۀ برانداز، از زیرطیف سلطنتطلبان تا زیرطیف مخالفان مسلح حاکمیت و گروههای سیاسیای که در تحلیل خود هیچ سازشی با حاکمیت موجود را نمیپذیرند، و راه حل مشکلات ایران را جز تغییر بنیادین نظام سیاسی با قانون اساسی کاملاً متفاوت، با هر کم و کیفی، نمیدانند. این افراد که عمدتاً در بیرون از کشور به سر میبرند معمولاً به اظهارنظر سلبی میپردازند.
✅مخالف۲: زیرگروهی که پیش از این در برخی از رأیدهیها شرکت داشته است ولی اینک بر پایۀ تحلیل خود انسداد سیاسی و ناکارآمدی نظام را چنان شدید یافته است که آن را فاقد مقبولیت و مشروعیت، و انتخابات را دارای کاستیهای نادموکراتیک بسیار یا حتی از جنس انتصابات با نقاب انتخابات یا کاریکاتوری از انتخابات میداند، و از شرکت در بازی گزینش میان «بد» و «بدتر» و حرکت از ستونی به ستون دیگر به امید فرج خسته شده یا دل کنده است.
روشنفکرانی از این زیرگروه که بیرون از کشورند نظر سلبی خود را بیان میکنند؛ ولی بیشتر کسانی از آن گروه که درون کشورند نظر سلبی خود را بیان نمیکنند و شمار اندکی از آن با پذیرفتن خطر پرداخت هزینه به اظهار نظر سلبی میپردازند.
واقعیت این است که بخش چشمگیری از روشنفکران درون یا بیرون کشور که آفرینش ادبی و هنری و دیگر فعالیتهای روشنفکری عام در دانشگاه و بیرون از دانشگاه را به عهده دارند جزو این زیرگروهاند.
متأسفانه فضای علنی سیاسی کشور آن اندازه گشوده نیست که اظهار نظر علنی افراد این زیرگروه برایشان هزینهبر نباشد، و چنان نیست که هم روشنفکران در آزادی نسبی بتوانند اظهار نظر و نقادی داشته باشند هم دیگران به گونهای منطقی به اظهار نظر و نقد نسبت به عقاید آنان بپردازند. چنین اظهار نظر و نقد دوسویهای بیگمان سود زیادی برای کشور دارد، ولی ساختار سیاسی و کارگزاران معتمد آن مانع ایجاد چنین فضای علنی آزادی شدهاند.
◀️این زیرگروه را نیز میتوان به دو زیرزیرگروه بخش کرد:
✅مخالف ۲-۱: مجموعۀ کسانی که حتی با فضای باز علنی گفتوگو یا در انتخابات شرکت نمیکنند یا برای چنین شرکتی قانع نمیشوند.
ادامه در فرستهی بعد👇:
ادامهی فرستهی پیشین👆:
✅مخالف ۲-۲: مجموعۀ کسانی که اگر فضای گفتوگوی علنی نسبتاً مطلوب پدید آید و در تهدید پرداخت هزینه نباشند، یا شرایطی پدید آید که بتوانند به برونرفتی از بنبست، یا به گفتۀ شماری از فعالان نواصلاحطلب یا اصلاحگر به «افقگشایی» امید ببندند، از این آمادگی برخوردارند که در گفتوگو شرکت کنند و برای مشارکت قانع شوند و به اظهار نظر ایجابی بپردازند.
*⃣پرسش: آیا سکوت روشنفکران را میتوان با مقولاتی چون پیروی از جامعه یا ترس نسبت به واکنش مخاطبان تحلیل کرد؟
پاسخ: بله. میتوان کسانی را جزو چنین روشنفکرانی دانست که به زیرزیرگروه مخالف ۲-۲ تعلق دارند و یا از طریق مشارکت در گفتگوی شفاهی یا گفتوگوی درونگروهی محدود در فضای مجازی یا مطالعات و تأملات شخصی خود به این نتیجه میرسند که باید در انتخابات شرکت کنند و به یکی از نامزدها رأی دهند.
بخش زیادی از این زیرزیرگروه بهراستی نگران مخالفت جامعه یا جمع دوستان و آشنایان نزدیک و دور و یا مخاطباناند.
باید پذیرفت که به علل زیر جامعه نسبت به تأثیر مشارکت در رأیدهی عمدتاً ناباور یا دچار ناامیدی و دلسردی و افسردگی است:
✅۱) جامعه چیزی به نام انتخابات برای نمایندگی مجلس شورا را پشت سر گذاشته که متأسفانه معیارهای لازم انتخابات دموکراتیک در آن رعایت نشده و نتیجه این شده است که افرادی با ۴ تا ۱۰ درصد آرای ممکن حوزۀ انتخابی خود به مجلس راه یافتهاند تا برای کشوری درگیر بحرانهای گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، زیستمحیطی، انسانی، اخلاقی، بهداشتی و آموزشی تصمیمگیری کنند،
✅۲) با اِعمال نظارت استصوابی خاص، نامزدهای ریاست جمهوری نماینده یا نمایانندۀ واقعی همۀ بخشهای گوناگون طیف شهروندان با عقاید یا سلایق سیاسی متفاوت نیستند،
✅۳) افق روشن و اعتماد حداقلی نسبت به
🔻الف) مهندسی نشدن همین انتخابات برای برگماری یک نامزد خاص،
🔻ب) توانایی فردی و گروهی شخص بیرون آمده از صندوق رأی، و
🔻ج) حمایت کامل همۀ نهادها از او برای اقداماتی بنیادین در حل بحرانهای گوناگون وجود ندارد، و
✅۴) فضای گفتوگوی منطقی و اطمینان از تضمین آزادی بیان و انواع امنیت لازم برای زندگی آزاد شهروندی منتقدان به گونهای شایسته پدید نیامده است.
در این شرایط روشنفکران متعلق به زیرزیرگروه مخالف ۲-۲ که از توانش بالقوۀ مشارکت در انتخابات برخوردارند
🔻الف) یا همچنان نمیتوانند خود و نزدیکان خود را نسبت به مشارکت قانع کنند،
🔻ب) یا هرگاه نسبت به شرکت در انتخابات قانع شوند حاضر به خطرکردنی در برانگیزاندن دیگران نیستند که ممکن است نتیجۀ رأیدهی چنان نباشد که آنان نسبت به آن امیدها برمیانگیزند، و این به انگشتنمایی و سرافکندگی آنان بینجامد.
در روزهای آینده با روشن شدن احتمالی افق امید نسبت به آینده و تأثیر مشارکت میتوان شاهد پیوستن شماری از این زیرزیرگروه به زیرگروه موافق۲ بود.
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-17617
#روشنفکران
#انتخابات
#روشنفکران_و_انتخابات
✅مخالف ۲-۲: مجموعۀ کسانی که اگر فضای گفتوگوی علنی نسبتاً مطلوب پدید آید و در تهدید پرداخت هزینه نباشند، یا شرایطی پدید آید که بتوانند به برونرفتی از بنبست، یا به گفتۀ شماری از فعالان نواصلاحطلب یا اصلاحگر به «افقگشایی» امید ببندند، از این آمادگی برخوردارند که در گفتوگو شرکت کنند و برای مشارکت قانع شوند و به اظهار نظر ایجابی بپردازند.
*⃣پرسش: آیا سکوت روشنفکران را میتوان با مقولاتی چون پیروی از جامعه یا ترس نسبت به واکنش مخاطبان تحلیل کرد؟
پاسخ: بله. میتوان کسانی را جزو چنین روشنفکرانی دانست که به زیرزیرگروه مخالف ۲-۲ تعلق دارند و یا از طریق مشارکت در گفتگوی شفاهی یا گفتوگوی درونگروهی محدود در فضای مجازی یا مطالعات و تأملات شخصی خود به این نتیجه میرسند که باید در انتخابات شرکت کنند و به یکی از نامزدها رأی دهند.
بخش زیادی از این زیرزیرگروه بهراستی نگران مخالفت جامعه یا جمع دوستان و آشنایان نزدیک و دور و یا مخاطباناند.
باید پذیرفت که به علل زیر جامعه نسبت به تأثیر مشارکت در رأیدهی عمدتاً ناباور یا دچار ناامیدی و دلسردی و افسردگی است:
✅۱) جامعه چیزی به نام انتخابات برای نمایندگی مجلس شورا را پشت سر گذاشته که متأسفانه معیارهای لازم انتخابات دموکراتیک در آن رعایت نشده و نتیجه این شده است که افرادی با ۴ تا ۱۰ درصد آرای ممکن حوزۀ انتخابی خود به مجلس راه یافتهاند تا برای کشوری درگیر بحرانهای گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، زیستمحیطی، انسانی، اخلاقی، بهداشتی و آموزشی تصمیمگیری کنند،
✅۲) با اِعمال نظارت استصوابی خاص، نامزدهای ریاست جمهوری نماینده یا نمایانندۀ واقعی همۀ بخشهای گوناگون طیف شهروندان با عقاید یا سلایق سیاسی متفاوت نیستند،
✅۳) افق روشن و اعتماد حداقلی نسبت به
🔻الف) مهندسی نشدن همین انتخابات برای برگماری یک نامزد خاص،
🔻ب) توانایی فردی و گروهی شخص بیرون آمده از صندوق رأی، و
🔻ج) حمایت کامل همۀ نهادها از او برای اقداماتی بنیادین در حل بحرانهای گوناگون وجود ندارد، و
✅۴) فضای گفتوگوی منطقی و اطمینان از تضمین آزادی بیان و انواع امنیت لازم برای زندگی آزاد شهروندی منتقدان به گونهای شایسته پدید نیامده است.
در این شرایط روشنفکران متعلق به زیرزیرگروه مخالف ۲-۲ که از توانش بالقوۀ مشارکت در انتخابات برخوردارند
🔻الف) یا همچنان نمیتوانند خود و نزدیکان خود را نسبت به مشارکت قانع کنند،
🔻ب) یا هرگاه نسبت به شرکت در انتخابات قانع شوند حاضر به خطرکردنی در برانگیزاندن دیگران نیستند که ممکن است نتیجۀ رأیدهی چنان نباشد که آنان نسبت به آن امیدها برمیانگیزند، و این به انگشتنمایی و سرافکندگی آنان بینجامد.
در روزهای آینده با روشن شدن احتمالی افق امید نسبت به آینده و تأثیر مشارکت میتوان شاهد پیوستن شماری از این زیرزیرگروه به زیرگروه موافق۲ بود.
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-17617
#روشنفکران
#انتخابات
#روشنفکران_و_انتخابات
هممیهن
روشنفکران و انتخابات
چرا روشنفکران ایرانی در انتخابات حضور معناداری ندارند و نظری سلبی یا ایجابی نسبت به آن ابراز نمیکنند؟
شاید نخست لازم باشد بر سر تعریف روشنفکر و
شاید نخست لازم باشد بر سر تعریف روشنفکر و
*⃣این خدمتگزار کوچک عرصههای علم و فلسفه و هنر، استاد بازنشسته شدهی اجباری در جریان اعتراضهای سال ۱۴۰۱، موسی اکرمی
#برای_آزادی
#برای_عدالت
#برای_صلح
#برای_امنیت
#برای_شایستهسالاری
#برای_برونرفت_از_بحران
#برای_ابادانی_کشور
#برای_منافع_ملی
#برای_نیکزیستی_ایرانیان
#برای_ارتقای_جایگاه_ایران_در_جهان
✅بر پایهی
۱) #تحلیل_مشخص_از_شرایط_مشخص
۲) #مسئولیت_اخلاقی_شهروندی
و باور به
۱. #تاریخمندی_دستیابی_به_هدف
۲. #مشارکت_شهروندان_در_سرنوشت_کشور
۳. #اخلاق_در_سیاست
۴. #عقلانیت_در_سیاست
۵. #نقش_شخصیت_در_تاریخ
۶. #تفاوت_شخصیتهای_سیاسی
۷. #تأثيرگذاری_تفاوت_دیدگاههای_سیاسی
۸. #اهمیت_فرصت_تاریخی
۹. #خشونتپرهیزی_در_کنشگری_سیاسی
۱۰. #ایران_برای_ایرانیان
۱۱. #ایران_به_دست_ایرانیان
۱۲.#همراهی_ارمان_و_واقعیت
۱۳. #همراهی_اميدواری_و_کنشگری
۱۴. #حکومت_قانون
۱۵. #پاکی_و_سعهی_صدر_سیاستورزان
#برای_ایران
#برای_ایرانیان
✅با صندوق رأی آشتی کردم و به آقای دکتر #مسعود_پزشکیان رأی دادم.
🌹با آرزوی صمیمانه برای موفقیت حداکثری ایشان در تحقق برنامههای گفته و ناگفته در قامت ریاست جمهوری🌹
#برای_آزادی
#برای_عدالت
#برای_صلح
#برای_امنیت
#برای_شایستهسالاری
#برای_برونرفت_از_بحران
#برای_ابادانی_کشور
#برای_منافع_ملی
#برای_نیکزیستی_ایرانیان
#برای_ارتقای_جایگاه_ایران_در_جهان
✅بر پایهی
۱) #تحلیل_مشخص_از_شرایط_مشخص
۲) #مسئولیت_اخلاقی_شهروندی
و باور به
۱. #تاریخمندی_دستیابی_به_هدف
۲. #مشارکت_شهروندان_در_سرنوشت_کشور
۳. #اخلاق_در_سیاست
۴. #عقلانیت_در_سیاست
۵. #نقش_شخصیت_در_تاریخ
۶. #تفاوت_شخصیتهای_سیاسی
۷. #تأثيرگذاری_تفاوت_دیدگاههای_سیاسی
۸. #اهمیت_فرصت_تاریخی
۹. #خشونتپرهیزی_در_کنشگری_سیاسی
۱۰. #ایران_برای_ایرانیان
۱۱. #ایران_به_دست_ایرانیان
۱۲.#همراهی_ارمان_و_واقعیت
۱۳. #همراهی_اميدواری_و_کنشگری
۱۴. #حکومت_قانون
۱۵. #پاکی_و_سعهی_صدر_سیاستورزان
#برای_ایران
#برای_ایرانیان
✅با صندوق رأی آشتی کردم و به آقای دکتر #مسعود_پزشکیان رأی دادم.
🌹با آرزوی صمیمانه برای موفقیت حداکثری ایشان در تحقق برنامههای گفته و ناگفته در قامت ریاست جمهوری🌹
Forwarded from موسی اکرمی: فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان
⏪شاعر [-فلسفهورزِ] درگذشتۀ ما – اسماعیل خویی – کدام است: «برگ گل سرخِ افتاده در جوی لجنزار» یا «شمیم سفر کرده از روی آن برگ»؟
🌹🌺
به مناسبت زادروز آقای دکتر اسماعیل خویی (۹ تیر ماه ۱۳۱۷-۴ خرداد ماه ۱۴۰۰)
◀️جناب استاد شاعر آقای دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی سرودهئی را در سوگ زندهیاد اسماعیل خویی شاعر- فلسفهورز کشورمان منتشر کردهاند که سرکار خانم سایه اقصادینیا در بازنشر آن – در گذرگاه تلگرامی خود - «لجنزار» را «پروبلماتیکترین» واژۀ آن سروده دانستهاند.
◀️در اینجا درآمد کوتاه خانم اقتصادینیا همراه با خود سرودۀ جناب استاد شفیعی را، مطابق نگارش خانم اقتصادینیا و با افزودن چند نشانه در درون دو قلاب به منظور آسانتر خواندنِ احتمالیِ سروده، تقدیم میکنم:
⏪⏪«شفیعیکدکنی و مرثیهای پروبلماتیک برای خویی»
شفیعیکدکنی در رثای خویی مرثیهای به تاریخ 5 خرداد 1400سروده و منتشر کرده است. نام شعر «آن سوی دیوار» است و هرچند ظاهر آن بدواً گویای تأثر شاعر از شدنِ خویی دور از وطن مینماید، مجموعۀ صور خیال آن رمزگانی مسئلهزا را پیش چشم مخاطبان مینهد: لجنزار کجاست؟ دیوار و باغ استعاره از چیست؟ شاعرِ رفته در این میانه کدام است؟ هر تعبیری به تعابیر دیگر دامن میزند و هر موجی که برمیخیزد، بر موج دیگر مینشیند تا مخاطبان را در دریای شعر غوطهور سازد. اینک شعر:
شمیمی که از روی برگِ گُلِ سرخ
[-] گُلی سرخ
افتاده در جوی
جوی لجنزار [-]
سفر میکند تا درِ باغ و آن سویِ دیوار[،]
به هر لحظه کز برگِ گُل میشود دور
تَبَه میکند هستیِ خویشتن را[.]
ولیکن چه پروا[:]
چنان مست در لذّتِ بخشش است او
که هرگز فرایاد نارد
تباهیِ جان و
تُهی دستیِ خویشتن را[؛]
همان پوید و
جوید او
مستیِ خویشتن را.»⏩⏩
◀️خانم اقتصادینیا در ادامه، با بیان برداشت شماری از ایرانیان دوستدار جناب خویی، خود نیز فرض را بر این قرار دادهاند که جناب استاد شفیعی شاعر-فلسفهورزِ درگذشتۀ ما را به «گل سرخ افتاده در جوی لجنزار» تشبیه کردهاند.
◀️ ولی برداشت من - با همۀ باوری که به دقت نظر سنجشگرانۀ ستودنی سرکار خانم اقتصادینیا دارم - این است که در این سروده شاعر-فلسفهورزی چون زندهیاد اسماعیل خویی به «شمیم سفرکرده از روی برگ گل سرخ افتاده در لجنزار» تشبیه شده است نه به خود آن گل. (خانم اقتصادینیا آن «شمیم» را نه شاعری چون اسماعیل خویی بلکه شعر او دانستهاند).
◀️باور من این است که در این سروده آن گل سرخ که در جوی لجنزار افتاده است چیز دیگری است!
◀️آشکار است که همۀ سرودۀ جناب استاد شفیعی نه در وصف آن «گل سرخ افتاده در جوی لجنزار»، بل در وصف همان «شمیم» است که «از روی برگ آن گل سرخ افتاده در جوی لجنزار» سفر کرده و چنین و چنان میکند و چنین و چنان است.
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#اسماعیل_خویی
#سایه_اقتصادینیا
#موسی_اکرمی
موسی اکرمی - یازدهم خرداد ماه 1400 🌺🌹
🌹🌺
به مناسبت زادروز آقای دکتر اسماعیل خویی (۹ تیر ماه ۱۳۱۷-۴ خرداد ماه ۱۴۰۰)
◀️جناب استاد شاعر آقای دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی سرودهئی را در سوگ زندهیاد اسماعیل خویی شاعر- فلسفهورز کشورمان منتشر کردهاند که سرکار خانم سایه اقصادینیا در بازنشر آن – در گذرگاه تلگرامی خود - «لجنزار» را «پروبلماتیکترین» واژۀ آن سروده دانستهاند.
◀️در اینجا درآمد کوتاه خانم اقتصادینیا همراه با خود سرودۀ جناب استاد شفیعی را، مطابق نگارش خانم اقتصادینیا و با افزودن چند نشانه در درون دو قلاب به منظور آسانتر خواندنِ احتمالیِ سروده، تقدیم میکنم:
⏪⏪«شفیعیکدکنی و مرثیهای پروبلماتیک برای خویی»
شفیعیکدکنی در رثای خویی مرثیهای به تاریخ 5 خرداد 1400سروده و منتشر کرده است. نام شعر «آن سوی دیوار» است و هرچند ظاهر آن بدواً گویای تأثر شاعر از شدنِ خویی دور از وطن مینماید، مجموعۀ صور خیال آن رمزگانی مسئلهزا را پیش چشم مخاطبان مینهد: لجنزار کجاست؟ دیوار و باغ استعاره از چیست؟ شاعرِ رفته در این میانه کدام است؟ هر تعبیری به تعابیر دیگر دامن میزند و هر موجی که برمیخیزد، بر موج دیگر مینشیند تا مخاطبان را در دریای شعر غوطهور سازد. اینک شعر:
شمیمی که از روی برگِ گُلِ سرخ
[-] گُلی سرخ
افتاده در جوی
جوی لجنزار [-]
سفر میکند تا درِ باغ و آن سویِ دیوار[،]
به هر لحظه کز برگِ گُل میشود دور
تَبَه میکند هستیِ خویشتن را[.]
ولیکن چه پروا[:]
چنان مست در لذّتِ بخشش است او
که هرگز فرایاد نارد
تباهیِ جان و
تُهی دستیِ خویشتن را[؛]
همان پوید و
جوید او
مستیِ خویشتن را.»⏩⏩
◀️خانم اقتصادینیا در ادامه، با بیان برداشت شماری از ایرانیان دوستدار جناب خویی، خود نیز فرض را بر این قرار دادهاند که جناب استاد شفیعی شاعر-فلسفهورزِ درگذشتۀ ما را به «گل سرخ افتاده در جوی لجنزار» تشبیه کردهاند.
◀️ ولی برداشت من - با همۀ باوری که به دقت نظر سنجشگرانۀ ستودنی سرکار خانم اقتصادینیا دارم - این است که در این سروده شاعر-فلسفهورزی چون زندهیاد اسماعیل خویی به «شمیم سفرکرده از روی برگ گل سرخ افتاده در لجنزار» تشبیه شده است نه به خود آن گل. (خانم اقتصادینیا آن «شمیم» را نه شاعری چون اسماعیل خویی بلکه شعر او دانستهاند).
◀️باور من این است که در این سروده آن گل سرخ که در جوی لجنزار افتاده است چیز دیگری است!
◀️آشکار است که همۀ سرودۀ جناب استاد شفیعی نه در وصف آن «گل سرخ افتاده در جوی لجنزار»، بل در وصف همان «شمیم» است که «از روی برگ آن گل سرخ افتاده در جوی لجنزار» سفر کرده و چنین و چنان میکند و چنین و چنان است.
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#اسماعیل_خویی
#سایه_اقتصادینیا
#موسی_اکرمی
موسی اکرمی - یازدهم خرداد ماه 1400 🌺🌹
⏪طباطبایی و تأملی در بارۀ ایران
نقدی بر سخنرانی سید جواد طباطبایی با فرنام "تأملی در بارۀ ایران"
موسی اکرمی
سیاستنامه، سال هشتم، شمارۀ ۲۹، صص. ۱۴۰-۱۴۷
*⃣پیشاپیش به خود و خوانندگان و برگزینندگان این متن یادآوری میکنم که این متن، با فرنام "تأملی در بارهی ایران"، نه یک نوشتۀ عرضهکنندۀ یک برنهاد یا آموزه یا نظریه در بارۀ ایران به قلم خود طباطبایی بلکه متن یک سخنرانی واکنشی از او است، که آشکار نیست با این حجم اندک در پاسخگویی به منتقدان کتاب «دیباچهای»، که جلد نخست مجموعۀ سهجلدی «تأملی در بارۀ ایران» است، چرا، به انتخاب طباطبایی یا هر کس دیگر، نام کل آن مجموعه را یافته است.
*⃣انتظار میرود نوشتهای با این فرنام چونان چکیدهای آینۀ تمامنمای کل برنامۀ پژوهشی مفصل «تأملی در بارۀ ایران» باشد که تا کنون نزدیک به ۲۰۰۰ صفحۀ آن منتشر شده است. ولی این متن برگزیده در فراخوان مجلۀ سیاستنامه
✅الف) نمایانگر شایستۀ اندیشهپردازی دکتر طباطبایی، بهویژه برنامۀ پژوهشی «تأملی در بارۀ ایران» و همچنین «مفهوم ایران» از نظر او، نیست،
✅ب) این سخنرانی دفاعی به خودی خود سخنرانی چندان نیرومندی نیست و حتی برخی از سستیها و کاستیهای نگرش و نظریهپردازی و روششناسی و شناختشناسی طباطبایی را آشکار میسازد.
شاید این پنداشت چندان نادرست نباشد که برگزینندگان این متن آن را به اعتبار کل برنامۀ پژوهشی «تأملی در بارۀ ایران» برگزیدهاند نه به اعتبار خود این متن چونان یک متن مستقل و خودبسنده و مهم.
****
*⃣ستودنی است که طباطبایی در برابر بیشترین شمار روشنفکران و استادان دانشگاه ایرانی پساانقلاب به بحث جدی در بارۀ ایران و ملیت و هویت ملی توجه داشته است.
ولی با اندکی آگاهی از تاریخ فرهنگ و ادبیات و جنبشهای سیاسی و ایدئولوژیک ایرانی پسااسلامی میتوان شماری بس بسیار از شاعران و سیاستورزان و رهبران جنبشها را یافت که در این زمینه اندیشیده و نظرپردازی کرده و حتی در راه «هویت ایرانی» جان باختهاند، درحالیکه طباطبایی به آنها توجه نکرده و خود را نخستین تن در طرح پرسش از ایران دانسته است.
او البته میتوانست دستاوردهای خود را در برابر دستاوردهای دیگران قرار دهد و بر ویژگیهای پژوهشهای خویش انگشت تأکید گذارد.
گذشته از چهرههای برجستهای چون فردوسی و سهروردی، که طباطبایی تصمیم داشته است دو کتاب در بارۀ آنان بنویسد، میتوان در پیوند با ایراندوستی و پاسداشت هویت ایرانی به شماری از بس بسیار نظریهپرداز، اندیشهور، سخنسرا، و کنشگر سیاسی، بی هیچ ارزشداوری در بارۀ کم و کیف کردار و گفتار و دستاوردهای آنان، اشاره کرد:
✅الف) رهبران و دوستدار فرمانرانیها و جنبشهائی چون صفاریان، سامانیان، بوییان، شعوبیان، اسماعیلیان، خرمدینان، و قرمطیان؛
✅ب) شاعرانی بزرگ، از رودکی و حافظ (با ارادت کاملش به «پیر مغان») تا بسیاری از نویسندگان و شاعران معاصر؛
✅پ) وزیران دلبسته به اصلاحات سیاسی و اجتماعی چون خواجه نصیرالدین توسی، رشیدالدین فضلالله، قائم مقام فراهانی، و میرزا تقی خان امیرکبیر؛
✅ت) نظریهپردازان و مبازران راه قانونطلبی و مشروطهخواهی از میرزا فتحعلی آخوندزاده تا میرزا آقا خان کرمانی؛
✅ث) رهبران مشروطه و بسیاری از نمایندگان دورههای آغازین مجلس شورای ملی تا وزیران و نخستوزیرانی چون محمدعلی فروغی؛
✅ج) محققانی چون محمد قزوینی، ابراهیم پورداود، عباس اقبال آشتیانی، حسن پیرنیا، سعید نفیسی، احمد کسروی، علی اکبر دهخدا، ملکالشعرای بهار، محمد محمدی ملایری، جلالالدین همایی، محمد معین، ذبیح بهروز، مجتبی مینوی، حمید حمید، محمد امین ریاحی، عباس زریاب خویی، فریدون آدمیت، احمد تفضلی، فریدون جنیدی، شاهرخ مسکوب، احسان یارشاطر، پرویز اذکایی، محمد علی اسلامی ندوشن، باقر مؤمنی، فتحالله مجتبایی، سیدحسین نصر، جلیل دوستخواه، احمد اشرف، تورج دریایی، محمد علی همایون کاتوزیان؛
✅چ) نویسندگان و پژوهشگران وابسته به جبهۀ ملی ایران، از خود محمد مصدق و حسین فاطمی تا غلامحسین صدیقی و پرویز ورجاوند؛ و
✅ح) بسا مبارزان جنبش چپ، از تقی ارانی و ابوالقاسم لاهوتی تا حمید مؤمنی و مصطفی شعاییان و بیژن جزنی.
https://www.tribunezamaneh.com/archives/380608
#ایران
#مفهوم_ایران
#انحطاط_ایران
#اندیشهی_ایرانشهری
#تأملی_دربارهٔ_ایران
#سید_جواد_طباطبایی
#موسی_اکرمی
نقدی بر سخنرانی سید جواد طباطبایی با فرنام "تأملی در بارۀ ایران"
موسی اکرمی
سیاستنامه، سال هشتم، شمارۀ ۲۹، صص. ۱۴۰-۱۴۷
*⃣پیشاپیش به خود و خوانندگان و برگزینندگان این متن یادآوری میکنم که این متن، با فرنام "تأملی در بارهی ایران"، نه یک نوشتۀ عرضهکنندۀ یک برنهاد یا آموزه یا نظریه در بارۀ ایران به قلم خود طباطبایی بلکه متن یک سخنرانی واکنشی از او است، که آشکار نیست با این حجم اندک در پاسخگویی به منتقدان کتاب «دیباچهای»، که جلد نخست مجموعۀ سهجلدی «تأملی در بارۀ ایران» است، چرا، به انتخاب طباطبایی یا هر کس دیگر، نام کل آن مجموعه را یافته است.
*⃣انتظار میرود نوشتهای با این فرنام چونان چکیدهای آینۀ تمامنمای کل برنامۀ پژوهشی مفصل «تأملی در بارۀ ایران» باشد که تا کنون نزدیک به ۲۰۰۰ صفحۀ آن منتشر شده است. ولی این متن برگزیده در فراخوان مجلۀ سیاستنامه
✅الف) نمایانگر شایستۀ اندیشهپردازی دکتر طباطبایی، بهویژه برنامۀ پژوهشی «تأملی در بارۀ ایران» و همچنین «مفهوم ایران» از نظر او، نیست،
✅ب) این سخنرانی دفاعی به خودی خود سخنرانی چندان نیرومندی نیست و حتی برخی از سستیها و کاستیهای نگرش و نظریهپردازی و روششناسی و شناختشناسی طباطبایی را آشکار میسازد.
شاید این پنداشت چندان نادرست نباشد که برگزینندگان این متن آن را به اعتبار کل برنامۀ پژوهشی «تأملی در بارۀ ایران» برگزیدهاند نه به اعتبار خود این متن چونان یک متن مستقل و خودبسنده و مهم.
****
*⃣ستودنی است که طباطبایی در برابر بیشترین شمار روشنفکران و استادان دانشگاه ایرانی پساانقلاب به بحث جدی در بارۀ ایران و ملیت و هویت ملی توجه داشته است.
ولی با اندکی آگاهی از تاریخ فرهنگ و ادبیات و جنبشهای سیاسی و ایدئولوژیک ایرانی پسااسلامی میتوان شماری بس بسیار از شاعران و سیاستورزان و رهبران جنبشها را یافت که در این زمینه اندیشیده و نظرپردازی کرده و حتی در راه «هویت ایرانی» جان باختهاند، درحالیکه طباطبایی به آنها توجه نکرده و خود را نخستین تن در طرح پرسش از ایران دانسته است.
او البته میتوانست دستاوردهای خود را در برابر دستاوردهای دیگران قرار دهد و بر ویژگیهای پژوهشهای خویش انگشت تأکید گذارد.
گذشته از چهرههای برجستهای چون فردوسی و سهروردی، که طباطبایی تصمیم داشته است دو کتاب در بارۀ آنان بنویسد، میتوان در پیوند با ایراندوستی و پاسداشت هویت ایرانی به شماری از بس بسیار نظریهپرداز، اندیشهور، سخنسرا، و کنشگر سیاسی، بی هیچ ارزشداوری در بارۀ کم و کیف کردار و گفتار و دستاوردهای آنان، اشاره کرد:
✅الف) رهبران و دوستدار فرمانرانیها و جنبشهائی چون صفاریان، سامانیان، بوییان، شعوبیان، اسماعیلیان، خرمدینان، و قرمطیان؛
✅ب) شاعرانی بزرگ، از رودکی و حافظ (با ارادت کاملش به «پیر مغان») تا بسیاری از نویسندگان و شاعران معاصر؛
✅پ) وزیران دلبسته به اصلاحات سیاسی و اجتماعی چون خواجه نصیرالدین توسی، رشیدالدین فضلالله، قائم مقام فراهانی، و میرزا تقی خان امیرکبیر؛
✅ت) نظریهپردازان و مبازران راه قانونطلبی و مشروطهخواهی از میرزا فتحعلی آخوندزاده تا میرزا آقا خان کرمانی؛
✅ث) رهبران مشروطه و بسیاری از نمایندگان دورههای آغازین مجلس شورای ملی تا وزیران و نخستوزیرانی چون محمدعلی فروغی؛
✅ج) محققانی چون محمد قزوینی، ابراهیم پورداود، عباس اقبال آشتیانی، حسن پیرنیا، سعید نفیسی، احمد کسروی، علی اکبر دهخدا، ملکالشعرای بهار، محمد محمدی ملایری، جلالالدین همایی، محمد معین، ذبیح بهروز، مجتبی مینوی، حمید حمید، محمد امین ریاحی، عباس زریاب خویی، فریدون آدمیت، احمد تفضلی، فریدون جنیدی، شاهرخ مسکوب، احسان یارشاطر، پرویز اذکایی، محمد علی اسلامی ندوشن، باقر مؤمنی، فتحالله مجتبایی، سیدحسین نصر، جلیل دوستخواه، احمد اشرف، تورج دریایی، محمد علی همایون کاتوزیان؛
✅چ) نویسندگان و پژوهشگران وابسته به جبهۀ ملی ایران، از خود محمد مصدق و حسین فاطمی تا غلامحسین صدیقی و پرویز ورجاوند؛ و
✅ح) بسا مبارزان جنبش چپ، از تقی ارانی و ابوالقاسم لاهوتی تا حمید مؤمنی و مصطفی شعاییان و بیژن جزنی.
https://www.tribunezamaneh.com/archives/380608
#ایران
#مفهوم_ایران
#انحطاط_ایران
#اندیشهی_ایرانشهری
#تأملی_دربارهٔ_ایران
#سید_جواد_طباطبایی
#موسی_اکرمی
تریبون زمانه
طباطبایی و تأملی در بارۀ ایران | تریبون زمانه
موسی اکرمی − نقدی بر سخنرانی سید جواد طباطبایی با فرنام «تأملی در بارۀ ایران»
⏪روشنفکران و انتخابات
◀️گفتوگو با موسی اکرمی
منبع این مطلب: روزنامۀ هممیهن، دوشنبه ۴ تیر ماه ۱۴۰۳، ص. ۱۵
*⃣پرسش یکم: چرا روشنفکران ایرانی در انتخابات حضور معناداری ندارند و نظری سلبی یا ایجابی نسبت به آن ابراز نمیکنند.
*⃣پرسش دوم: آیا سکوت روشنفکران را میتوان با مقولاتی چون پیروی از جامعه یا ترس نسبت به واکنش مخاطبان تحلیل کرد؟
✅در روزهای آینده، با روشن شدن احتمالی افق امید نسبت به آینده و تأثیر مشارکت، میتوان شاهد پیوستن شماری از مجموعۀ کسانی به مشارکت بود که اگر فضای گفتوگوی علنی نسبتاً مطلوب پدید آید و در تهدید پرداخت هزینه نباشند، یا شرایطی پدید آید که بتوانند به برونرفتی از بنبست، یا - به گفتۀ شماری از فعالان نواصلاحطلب یا اصلاحگر - به «افقگشایی» امید ببندند، از این آمادگی برخوردارند که در گفتوگو شرکت کنند و برای مشارکت قانع شوند و به اظهار نظر / رأیدهی ایجابی بپردازند.
https://www.tribunezamaneh.com/archives/381029
#روشنفکران
#انتخابات
#روشنفکران_و_انتخابات
#انتخابات_۱۴۰۳
#آینده_ایران
#موسی_اکرمی
◀️گفتوگو با موسی اکرمی
منبع این مطلب: روزنامۀ هممیهن، دوشنبه ۴ تیر ماه ۱۴۰۳، ص. ۱۵
*⃣پرسش یکم: چرا روشنفکران ایرانی در انتخابات حضور معناداری ندارند و نظری سلبی یا ایجابی نسبت به آن ابراز نمیکنند.
*⃣پرسش دوم: آیا سکوت روشنفکران را میتوان با مقولاتی چون پیروی از جامعه یا ترس نسبت به واکنش مخاطبان تحلیل کرد؟
✅در روزهای آینده، با روشن شدن احتمالی افق امید نسبت به آینده و تأثیر مشارکت، میتوان شاهد پیوستن شماری از مجموعۀ کسانی به مشارکت بود که اگر فضای گفتوگوی علنی نسبتاً مطلوب پدید آید و در تهدید پرداخت هزینه نباشند، یا شرایطی پدید آید که بتوانند به برونرفتی از بنبست، یا - به گفتۀ شماری از فعالان نواصلاحطلب یا اصلاحگر - به «افقگشایی» امید ببندند، از این آمادگی برخوردارند که در گفتوگو شرکت کنند و برای مشارکت قانع شوند و به اظهار نظر / رأیدهی ایجابی بپردازند.
https://www.tribunezamaneh.com/archives/381029
#روشنفکران
#انتخابات
#روشنفکران_و_انتخابات
#انتخابات_۱۴۰۳
#آینده_ایران
#موسی_اکرمی
تریبون زمانه
روشنفکران و انتخابات | تریبون زمانه
گفتوگوی روزنامهٔ هممیهن با موسی اکرمی، استاد دانشگاه
Forwarded from هممیهن
⏪رأی دادن یا رأی ندادن،
- مسئله این است: آیا شرکت در انتخابات رأیدهی به نظام است و عدم شرکت طلب سرنگونی آن؟
*⃣موسی اکرمی
هممیهن، ۱۴ تیر ۱۴۰۳
۱.اندیشهورزی و کنشگری سیاسی اموری پیچیدهاند که بیشتر بر منطق چندارزشی و حتا منطق فازی استوارند، و هر شهروند از حق تعیین سرنوشت و وظیفهی اندیشهورزی و کنشگری برای میهن خود و جامعهی انسانی، بهویژه در لحظات حساس برخوردار است.
۲.با انقلاب سال ۱۳۵۷ نظام سیاسی حاکم بر ایران به جمهوری، صرف نظر از چند و چون این جمهوری، تبدیل شد.
۳.شرکت در انتخابات برای تعیین کارگزاران، بهویژه انتخاب نمایندگان در مجلس قانونگذاری و انتخاب رئیس قوهی اجرایی، تجلی جمهوریت نظام، راهی برای مشارکت شهروندان در تعیین سرنوشت خود، است.
۴.با گذشت زمان نهادهای انتصابی نظام حاکم بر ایران از دو طریق به جمهوریت نظام آسیب رساندهاند:
۴-الف.دخالت مستقیم در محدودسازی دایرهی انتخاب از طریق تعیین اولیهی نامزدهای واجد شرایط، عمدتا از میان جمع همواره کوچک شوندهی موسوم به "نیروهای خودی" ( با هر معیار و با هر نام و عنوان)
۴-ب.دخالت در امور گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و هنری، بدون ضوابط درخور و شفافیت وظایف و پاسخگویی شفاف در برابر نهادهای قانونی و انظار و افکار عمومی.
۵.در این شرایط، با کارگزاران فاقد شایستگی لازم گراییده به فرصتطلبی و فساد، پدیدآیی مشکلات در عرصههای گوناگون، و همچنین سیاست خارجی نادرخور و فاقد تعامل عقلانی گسترده با کشورهای دیگر، چنان شد که بحرانها و ناکارآمدیهای نظام در عرصههای گوناگون افزایش یافتند و از مشروعیت و مقبولیت آن و رضایت شهروندان چنان کاسته شد که از انتخابات مجلس شورا در ۱۳۹۸ تا کنون مشارکت شهروندان در انتخابات کاهش فزایندهی معناداری داشته است.
۶.طبق آمار رسمی درصد شرکتکنندگان در انتخابات ۸ تیر ۱۴۰۳ حدود ۴۰ بوده است (با چشمپوشی بر هر تردیدی در کم و کیف ان).
۷.وابستگان به نظام بعضا با معیارهای سیاسی و ایدئولوژیک و برخورداری از موقعیتهای نسبتأ ممتاز در هر انتخاباتی شرکت کردهاند.
۸.بیشتر طیف اصلاحطلبان و همچنین شمار زیادی از شهروندانی که هرگز نامزد مستقل نداشتهاند در هر انتخاباتی که از امکان گزینش برخوردار بودهاند شرکت جستهاند.
۹.به حکم خرد باید پذیرفت که اگر در این انتخابات این دو گروه نامزد تأیید شدهای نمیداشتند و نافرمانی مدنی در پیش میگرفتند و در انتخابات شرکت نمیکردند مشارکت در انتخابات در خوشبینانهترین نگرش حدود ۲۰ درصد میشد که سقوط دهشتناک مشروعیت و مقبولیت نظام میبود.
۱۰.اینک که نتيجهی نافرمانی مدنی منتقدان و مخالفان نظام در امر انتخابات آشکار شده است، باید انتظار داشت مقامات صادق و منصف ذیربط بپذیرند که اگر رأی در این انتخابات مساوی با رأی به نظام با ساختار و کارگزاران کنونی آن تلقی شود آن گاه باید رأی به نظام با این کم و کیف را همان حدود ۲۰ درصد دانست، که در صورت نبود خردورزی سیاسی کاهش بیشتر آن در آینده محتمل است.
۱۱.رأی ندادن به نظام، به معنای فوق، را نباید لزوما طلب سرنگونی دانست، و بیشتر رأی دهندگان به نامزد اصلاحطلبان خواستار تغییرات اساسی در ساختار و کارگزاران نظامند.
۱۲.بدین سان با پرهیز از مغالطه و فروکاست رأیدهی به تایید کامل نظام و نارأیدهی به سرنگونیخواهی، باید پذیرفت رأی حدود نیمی از شرکت کنندگان در انتخابات ۸ تیر ماه ۱۴۰۳ و همچنین رأی تقریبا همهی کسانی که فزون بر آن ۴۰ درصد در دور دوم شرکت خواهند کرد نه رأی به نظام بلکه رأی به لزوم تغییرات اساسی در ساختار و کارگزاران آن است. (بگذریم از افزایش احتمالی تعدادی رأی از طرفداران خودی همیشگی نظام.)
۱۳.بر پایهی تحلیل مشخص از شرایط مشخص، با توجه به تجارب گذشته و دورنماهای آینده، و آرمانها و واقعبینی هر کس - اعم از وابستگان به طیف طرفداران نظام و طیف طرفداران نافرمانی مدنی از منتقدان نابرانداز تا براندازان - میتواند در انتخابات ۱۵ تیر ماه ۱۴۰۳ شرکت کند و رأی ایجابی/سلبی برای/علیه یکی از دو نامزد یا رأی سفید/ممتنع/باطل را به صندوق رأی بیندازد بی آنکه لزوما طرفدار نظام یا برانداز تلقی شود.
۱۴.بهراستی سیاستورزی در ایران امروز، بهویژه در بزنگاههای خاص - همچون کوشش دیرپای نخبگان و مردمان برای آزادی و استقلال و آبادی و سربلندی آن در تاریخ - بسیار پیچیده و عرصهی تهدیدها و فرصتها و نیازمند خردورزی و هوشیاری تاریخی است.
۱۵.با باور به آگاهی تاریخی مردمانمان، میتوان حافظوار، با عشق و نقد اجتماعی و سیاستورزی و رندی، گفت:
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر عاقل و زیرک باشی
چهارشنبه سیزدهم (تیرروز) از تیرماه (= تیرگان، روز کمانکشی آرش کمانگیر) ۱۴۰۳
#هملت
#رأی_دادن
#رأی_ندادن
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-17997
- مسئله این است: آیا شرکت در انتخابات رأیدهی به نظام است و عدم شرکت طلب سرنگونی آن؟
*⃣موسی اکرمی
هممیهن، ۱۴ تیر ۱۴۰۳
۱.اندیشهورزی و کنشگری سیاسی اموری پیچیدهاند که بیشتر بر منطق چندارزشی و حتا منطق فازی استوارند، و هر شهروند از حق تعیین سرنوشت و وظیفهی اندیشهورزی و کنشگری برای میهن خود و جامعهی انسانی، بهویژه در لحظات حساس برخوردار است.
۲.با انقلاب سال ۱۳۵۷ نظام سیاسی حاکم بر ایران به جمهوری، صرف نظر از چند و چون این جمهوری، تبدیل شد.
۳.شرکت در انتخابات برای تعیین کارگزاران، بهویژه انتخاب نمایندگان در مجلس قانونگذاری و انتخاب رئیس قوهی اجرایی، تجلی جمهوریت نظام، راهی برای مشارکت شهروندان در تعیین سرنوشت خود، است.
۴.با گذشت زمان نهادهای انتصابی نظام حاکم بر ایران از دو طریق به جمهوریت نظام آسیب رساندهاند:
۴-الف.دخالت مستقیم در محدودسازی دایرهی انتخاب از طریق تعیین اولیهی نامزدهای واجد شرایط، عمدتا از میان جمع همواره کوچک شوندهی موسوم به "نیروهای خودی" ( با هر معیار و با هر نام و عنوان)
۴-ب.دخالت در امور گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و هنری، بدون ضوابط درخور و شفافیت وظایف و پاسخگویی شفاف در برابر نهادهای قانونی و انظار و افکار عمومی.
۵.در این شرایط، با کارگزاران فاقد شایستگی لازم گراییده به فرصتطلبی و فساد، پدیدآیی مشکلات در عرصههای گوناگون، و همچنین سیاست خارجی نادرخور و فاقد تعامل عقلانی گسترده با کشورهای دیگر، چنان شد که بحرانها و ناکارآمدیهای نظام در عرصههای گوناگون افزایش یافتند و از مشروعیت و مقبولیت آن و رضایت شهروندان چنان کاسته شد که از انتخابات مجلس شورا در ۱۳۹۸ تا کنون مشارکت شهروندان در انتخابات کاهش فزایندهی معناداری داشته است.
۶.طبق آمار رسمی درصد شرکتکنندگان در انتخابات ۸ تیر ۱۴۰۳ حدود ۴۰ بوده است (با چشمپوشی بر هر تردیدی در کم و کیف ان).
۷.وابستگان به نظام بعضا با معیارهای سیاسی و ایدئولوژیک و برخورداری از موقعیتهای نسبتأ ممتاز در هر انتخاباتی شرکت کردهاند.
۸.بیشتر طیف اصلاحطلبان و همچنین شمار زیادی از شهروندانی که هرگز نامزد مستقل نداشتهاند در هر انتخاباتی که از امکان گزینش برخوردار بودهاند شرکت جستهاند.
۹.به حکم خرد باید پذیرفت که اگر در این انتخابات این دو گروه نامزد تأیید شدهای نمیداشتند و نافرمانی مدنی در پیش میگرفتند و در انتخابات شرکت نمیکردند مشارکت در انتخابات در خوشبینانهترین نگرش حدود ۲۰ درصد میشد که سقوط دهشتناک مشروعیت و مقبولیت نظام میبود.
۱۰.اینک که نتيجهی نافرمانی مدنی منتقدان و مخالفان نظام در امر انتخابات آشکار شده است، باید انتظار داشت مقامات صادق و منصف ذیربط بپذیرند که اگر رأی در این انتخابات مساوی با رأی به نظام با ساختار و کارگزاران کنونی آن تلقی شود آن گاه باید رأی به نظام با این کم و کیف را همان حدود ۲۰ درصد دانست، که در صورت نبود خردورزی سیاسی کاهش بیشتر آن در آینده محتمل است.
۱۱.رأی ندادن به نظام، به معنای فوق، را نباید لزوما طلب سرنگونی دانست، و بیشتر رأی دهندگان به نامزد اصلاحطلبان خواستار تغییرات اساسی در ساختار و کارگزاران نظامند.
۱۲.بدین سان با پرهیز از مغالطه و فروکاست رأیدهی به تایید کامل نظام و نارأیدهی به سرنگونیخواهی، باید پذیرفت رأی حدود نیمی از شرکت کنندگان در انتخابات ۸ تیر ماه ۱۴۰۳ و همچنین رأی تقریبا همهی کسانی که فزون بر آن ۴۰ درصد در دور دوم شرکت خواهند کرد نه رأی به نظام بلکه رأی به لزوم تغییرات اساسی در ساختار و کارگزاران آن است. (بگذریم از افزایش احتمالی تعدادی رأی از طرفداران خودی همیشگی نظام.)
۱۳.بر پایهی تحلیل مشخص از شرایط مشخص، با توجه به تجارب گذشته و دورنماهای آینده، و آرمانها و واقعبینی هر کس - اعم از وابستگان به طیف طرفداران نظام و طیف طرفداران نافرمانی مدنی از منتقدان نابرانداز تا براندازان - میتواند در انتخابات ۱۵ تیر ماه ۱۴۰۳ شرکت کند و رأی ایجابی/سلبی برای/علیه یکی از دو نامزد یا رأی سفید/ممتنع/باطل را به صندوق رأی بیندازد بی آنکه لزوما طرفدار نظام یا برانداز تلقی شود.
۱۴.بهراستی سیاستورزی در ایران امروز، بهویژه در بزنگاههای خاص - همچون کوشش دیرپای نخبگان و مردمان برای آزادی و استقلال و آبادی و سربلندی آن در تاریخ - بسیار پیچیده و عرصهی تهدیدها و فرصتها و نیازمند خردورزی و هوشیاری تاریخی است.
۱۵.با باور به آگاهی تاریخی مردمانمان، میتوان حافظوار، با عشق و نقد اجتماعی و سیاستورزی و رندی، گفت:
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر عاقل و زیرک باشی
چهارشنبه سیزدهم (تیرروز) از تیرماه (= تیرگان، روز کمانکشی آرش کمانگیر) ۱۴۰۳
#هملت
#رأی_دادن
#رأی_ندادن
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-17997
هممیهن
رأی دادن یا رأی ندادن، مسئله این است
1- اندیشهورزی و کنشگری سیاسی اموری بس پیچیدهاند و نه بر منطق دوارزشی بلکه بر منطق چندارزشی و حتی منطق فازی استوارند و هر شهروند برخوردار از حق
⏪حرکت بر لبهی تیغ: از کنشگری مصلحت گرایانه تا برج عاج نشینی منفعلانه
سلام به دوستان عزیز
◀️دیده شده است که کسانی آن عده از اهالی فلسفه و جامعهشناسی را که در این انتخابات شرکت کردهاند کنشگران سیاسی مصلحت گرای فاقد نگرش اصولی دانستهاند.
◀️ضروری است توجه دوستان عزیزی را که قلبشان برای سرنوشت ایران و ایرانی میتپد به نکاتی جلب کنم.
*⃣در فلسفه ی سیاسی و توجه به امر سیاسی به طور عام، و کنشگری سیاّسی به طور خاص، هر کس که قرار است رفتار عقلانی داشته باشد توجه دارد که
۱.بر روی کره ی زمین و در یک جامعۀ خاص با صورتبندی اقتصادی-اجتماعی و ساختار سیاسی ویژه زندگی میکند.
۲.به عنوان شهروند - از تعریف ارسطو تا تعریف امروزین آن در یک جامعۀ مدنی - هم از حق و هم از وظیفهی شرکت در تعیین سرنوشت خود و دیگر همنوعان برخوردار است.
۳. نخست دیدگاهی در پیوند با چند مقولهی بنیادین - مانند حقوق اساسی متشکل از حق حیات (از حق زیست تا حق زیست نسبتا بهینه بر پایهی نیازهای کلی در هرم مازلو) و آزادی و عدالت - دارد و مثلا خود را لیبرال یا سوسیالیست یا سوسیال دموکرات یا محافظهکار یا ... میخواند.
۴.سپس در هر کنشگری سیاسی دست به تحلیل مشخص از شرایط مشخص - از شرایط جهان و کشورهای تأثیرگذار تا شرایط کشور خود و نیروهای فعال در آن میزند و
۵.بر آن اساس کنشگری می کند و
مثلا در انتخابات - که در دوران مدرن مهمترین شيوهی مشارکت در تعیین سرنوشت فردی و جمعی است - شرکت میکند، البته به شرط آن که انتخابات هنوز اندکی از معنا و تأثیرگذاری خود را حفظ کرده باشد.
****
اینک اگر شماری از اهالی فلسفه و جامعهشناسی
الف. با این نگاه به فلسفه سیاسی و امر سیاسی و کنشگری سیاسی
ب. با تحلیل مشخص از شرایط مشخص جهان و کشورم
پ. با باور به ایفای نقش حداقلی رأیدهی در حال حاضر که
پ.۱. کارآمدی و مشروعیت و مقبولیت نظام کاهش روزافزونی دارد،
پ.۲. آلترناتیو نیرومند سالمی (به معنای کامل کلمه) در برابر آن وجود ندارد،
پ.۳.درشرایط اضطراری ای به سر می بریم که شباهت زیادی به نمونههای مهم تاریخی در قدرتگیری جریانهای فاجعهآفرین دارد و رآی سلبی ضروری است،
پ.۴. کشور نیازمند رأی ایجابی احتمالی برای دولتی با نقش مثبت هر چه بیشتر نیز هست
✅ به این نتیجه رسیده باشند که با حفظ مواضع خود در این انتخابات شرکت کنند تا هم رأی سلبی بدهند هم رأی ایجابی، آیا باید یک کنشگر سیاسی فاقد فلسفهی سیاسی اصولی و مصلحت گرا تلقی شوند؟
✅اگر مصلحت گرایی همین کنشگری مبتنی بر اصول اساسی آزادیخواهی و عدالتطلبی و صلحجویی و امید به آبادانی کشور و بهروزی ایرانیان و تحلیل مشخص از شرایط مشخص باشد، آنان میتوانند خود را مصلحت گرا بدانند که عین حقیقت طلبی است.
✅اگر مصلحت گرایی به معنای عافیت طلبی و فرصت طلبی باشد نمیتوان آنان را مصلحت گرا خواند.
*⃣مباد که اصول گرایی در فلسفهی سیاسی کسی را چنان از واقعیت دور کند که به خیال نافرمانی مدنی در برج عاج انفعال و بی عملی ای بنشیند که در این شرایط خاص برای کشور خطرناک است.
*⃣در پایان این را نیز باید گفت که اگر چنین نیست که هر رأیدهندهای مصلحتگرای فرصتطلب است، چنین نیز نیست که هر تحریم کنندهای در برج عاج انفعال نشسته است:
بسا تحریم کنندگان که شاید با عشق به میهن و هممیهن در اندیشهی درافکندن طرحی نیکو برای آینده باشند.
#ایران
#انتخابات
#رأی_دادن
#رأی_ندادن
بهترین آرزوها برای ایران و ایرانی
موسی اکرمی
جمعه پانزدهم تیرماه ۱۴۰۳
سلام به دوستان عزیز
◀️دیده شده است که کسانی آن عده از اهالی فلسفه و جامعهشناسی را که در این انتخابات شرکت کردهاند کنشگران سیاسی مصلحت گرای فاقد نگرش اصولی دانستهاند.
◀️ضروری است توجه دوستان عزیزی را که قلبشان برای سرنوشت ایران و ایرانی میتپد به نکاتی جلب کنم.
*⃣در فلسفه ی سیاسی و توجه به امر سیاسی به طور عام، و کنشگری سیاّسی به طور خاص، هر کس که قرار است رفتار عقلانی داشته باشد توجه دارد که
۱.بر روی کره ی زمین و در یک جامعۀ خاص با صورتبندی اقتصادی-اجتماعی و ساختار سیاسی ویژه زندگی میکند.
۲.به عنوان شهروند - از تعریف ارسطو تا تعریف امروزین آن در یک جامعۀ مدنی - هم از حق و هم از وظیفهی شرکت در تعیین سرنوشت خود و دیگر همنوعان برخوردار است.
۳. نخست دیدگاهی در پیوند با چند مقولهی بنیادین - مانند حقوق اساسی متشکل از حق حیات (از حق زیست تا حق زیست نسبتا بهینه بر پایهی نیازهای کلی در هرم مازلو) و آزادی و عدالت - دارد و مثلا خود را لیبرال یا سوسیالیست یا سوسیال دموکرات یا محافظهکار یا ... میخواند.
۴.سپس در هر کنشگری سیاسی دست به تحلیل مشخص از شرایط مشخص - از شرایط جهان و کشورهای تأثیرگذار تا شرایط کشور خود و نیروهای فعال در آن میزند و
۵.بر آن اساس کنشگری می کند و
مثلا در انتخابات - که در دوران مدرن مهمترین شيوهی مشارکت در تعیین سرنوشت فردی و جمعی است - شرکت میکند، البته به شرط آن که انتخابات هنوز اندکی از معنا و تأثیرگذاری خود را حفظ کرده باشد.
****
اینک اگر شماری از اهالی فلسفه و جامعهشناسی
الف. با این نگاه به فلسفه سیاسی و امر سیاسی و کنشگری سیاسی
ب. با تحلیل مشخص از شرایط مشخص جهان و کشورم
پ. با باور به ایفای نقش حداقلی رأیدهی در حال حاضر که
پ.۱. کارآمدی و مشروعیت و مقبولیت نظام کاهش روزافزونی دارد،
پ.۲. آلترناتیو نیرومند سالمی (به معنای کامل کلمه) در برابر آن وجود ندارد،
پ.۳.درشرایط اضطراری ای به سر می بریم که شباهت زیادی به نمونههای مهم تاریخی در قدرتگیری جریانهای فاجعهآفرین دارد و رآی سلبی ضروری است،
پ.۴. کشور نیازمند رأی ایجابی احتمالی برای دولتی با نقش مثبت هر چه بیشتر نیز هست
✅ به این نتیجه رسیده باشند که با حفظ مواضع خود در این انتخابات شرکت کنند تا هم رأی سلبی بدهند هم رأی ایجابی، آیا باید یک کنشگر سیاسی فاقد فلسفهی سیاسی اصولی و مصلحت گرا تلقی شوند؟
✅اگر مصلحت گرایی همین کنشگری مبتنی بر اصول اساسی آزادیخواهی و عدالتطلبی و صلحجویی و امید به آبادانی کشور و بهروزی ایرانیان و تحلیل مشخص از شرایط مشخص باشد، آنان میتوانند خود را مصلحت گرا بدانند که عین حقیقت طلبی است.
✅اگر مصلحت گرایی به معنای عافیت طلبی و فرصت طلبی باشد نمیتوان آنان را مصلحت گرا خواند.
*⃣مباد که اصول گرایی در فلسفهی سیاسی کسی را چنان از واقعیت دور کند که به خیال نافرمانی مدنی در برج عاج انفعال و بی عملی ای بنشیند که در این شرایط خاص برای کشور خطرناک است.
*⃣در پایان این را نیز باید گفت که اگر چنین نیست که هر رأیدهندهای مصلحتگرای فرصتطلب است، چنین نیز نیست که هر تحریم کنندهای در برج عاج انفعال نشسته است:
بسا تحریم کنندگان که شاید با عشق به میهن و هممیهن در اندیشهی درافکندن طرحی نیکو برای آینده باشند.
#ایران
#انتخابات
#رأی_دادن
#رأی_ندادن
بهترین آرزوها برای ایران و ایرانی
موسی اکرمی
جمعه پانزدهم تیرماه ۱۴۰۳
Forwarded from موسی اکرمی: فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان (Musa Akrami)
⏪شادباش پیروزی در چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران
*⃣شادباش به نهمین رئیس جمهوری برگزیدهی ایران
*⃣سلام و درود و شادباش به آقای دکتر مسعود پزشکیان
*⃣شادباش به همهی کنشگران انتخاباتی
*⃣شادباش به همهی رأیدهندگان به رئیس جمهوری برگزیده
*⃣شادباش به همهی وابستگان صادق و نیکخواه جناح رقیب
*⃣شادباش به همهی تحریم کنندگانی که تحریمشان به امید آیندهی بهتر برای ایران بود
*⃣شادباش به همهی ایرانیان در سراسر میهن و جهان
◀️به یاد همهی کسانی که برای آزادی و عدالت و صلح و استقلال کشور ایران، و برای ایرانی آزاد و آباد و سربلند فداکاری کرده و سختیها کشیده و حتا از جان گذشتهاند.
◀️به امید دریافت پیام همهی ایرانیان - از رأیدهندگان تا تحریم کنندگان و فاقدان امکان رأیدهی، به ویژه از انتخابات مجلس قانونگذاری در سال ۱۳۹۸ تا کنون - از سوی همهی مسئولان دلبستهی راستین به آرمانهای انقلاب ۱۳۵۷، استقلال و پیشرفت و صلح برای کشور، و آزادی و عدالت برای مردم
◀️به امید موفقیت رئیس جمهوری برگزیده در
✅عمل به وعدههای خوب عملی انتخاباتی،
✅تشکیل کابینهای از شایستگان پاکدست،
✅مبارزه با هر گونه تبعیض و قانونگریزی و فساد،
✅پاسخگویی در برابر قانون و مردم برای اعمال خود،
✅تعامل با کارشناسان شایسته در زمینههای گوناگون سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و علمی و هنری و
✅پذیرش نقد و تحلیل و تببین علمی از برنامهها و فعالیتها
همه به منظورغلبه بر بحرانهای گوناگون در کشور و حل مشکلات بنیادی انباشته شده در زمینههای
🔻سیاست داخلی،
🔻سیاست خارجی،
🔻اقتصاد به طور کلی،
🔻تولید،
🔻بازرگانی خارجی و داخلی قانونمند،
🔻فرهنگ و هنر،
🔻اموزش و پرورش از مهد تا دانشگاه،
🔻بهداشت و خدمات پزشکی،
🔻محیط زیست،
🔻حقوق زنان،
🔻حقوق اقلیتها و دگراندیشان،
🔻جوانان
🔻محرومان و حاشیهنشینان
🔻اشتغال،
🔻دستمزد،
🔻انواع بیمه،
🔻حقوق بازنشستگی
🔻قوانین مناسب
🔻شایستهسالاری در مناسب گوناگون
◀️به امید همکاری صادقانهی همهی مقامات و نهادهای ذیربط با رئیس جمهوری برگزیده به نام سعادت مردم ایران و پیشرفت کشور
◀️به امید همکاری حداکثری نیکخواهانهی همهی وابستگان صادق جناح رقیب با رئیس جمهوری برگزیده ضمن حفظ مواضع انتقادی اصولی به نام پیشرفت کشور و سعادت مردم
و همچنین
◀️به امید ایجاد فضای مناسب نقد و همکاری همهی منتقدان گوناگون وضع موجود در راستای اصلاحات و تحولات لازم در چارچوب آزادی و عدالت و صلح و امنیت و منافع ملی
#همه_برای_ایران
#ایران_برای_همه_ایرانیان
موسی اکرمی
شنبه، شانزدهم تیرماه ۱۴۰۳
🌹🌺🌹🌺
*⃣شادباش به نهمین رئیس جمهوری برگزیدهی ایران
*⃣سلام و درود و شادباش به آقای دکتر مسعود پزشکیان
*⃣شادباش به همهی کنشگران انتخاباتی
*⃣شادباش به همهی رأیدهندگان به رئیس جمهوری برگزیده
*⃣شادباش به همهی وابستگان صادق و نیکخواه جناح رقیب
*⃣شادباش به همهی تحریم کنندگانی که تحریمشان به امید آیندهی بهتر برای ایران بود
*⃣شادباش به همهی ایرانیان در سراسر میهن و جهان
◀️به یاد همهی کسانی که برای آزادی و عدالت و صلح و استقلال کشور ایران، و برای ایرانی آزاد و آباد و سربلند فداکاری کرده و سختیها کشیده و حتا از جان گذشتهاند.
◀️به امید دریافت پیام همهی ایرانیان - از رأیدهندگان تا تحریم کنندگان و فاقدان امکان رأیدهی، به ویژه از انتخابات مجلس قانونگذاری در سال ۱۳۹۸ تا کنون - از سوی همهی مسئولان دلبستهی راستین به آرمانهای انقلاب ۱۳۵۷، استقلال و پیشرفت و صلح برای کشور، و آزادی و عدالت برای مردم
◀️به امید موفقیت رئیس جمهوری برگزیده در
✅عمل به وعدههای خوب عملی انتخاباتی،
✅تشکیل کابینهای از شایستگان پاکدست،
✅مبارزه با هر گونه تبعیض و قانونگریزی و فساد،
✅پاسخگویی در برابر قانون و مردم برای اعمال خود،
✅تعامل با کارشناسان شایسته در زمینههای گوناگون سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و علمی و هنری و
✅پذیرش نقد و تحلیل و تببین علمی از برنامهها و فعالیتها
همه به منظورغلبه بر بحرانهای گوناگون در کشور و حل مشکلات بنیادی انباشته شده در زمینههای
🔻سیاست داخلی،
🔻سیاست خارجی،
🔻اقتصاد به طور کلی،
🔻تولید،
🔻بازرگانی خارجی و داخلی قانونمند،
🔻فرهنگ و هنر،
🔻اموزش و پرورش از مهد تا دانشگاه،
🔻بهداشت و خدمات پزشکی،
🔻محیط زیست،
🔻حقوق زنان،
🔻حقوق اقلیتها و دگراندیشان،
🔻جوانان
🔻محرومان و حاشیهنشینان
🔻اشتغال،
🔻دستمزد،
🔻انواع بیمه،
🔻حقوق بازنشستگی
🔻قوانین مناسب
🔻شایستهسالاری در مناسب گوناگون
◀️به امید همکاری صادقانهی همهی مقامات و نهادهای ذیربط با رئیس جمهوری برگزیده به نام سعادت مردم ایران و پیشرفت کشور
◀️به امید همکاری حداکثری نیکخواهانهی همهی وابستگان صادق جناح رقیب با رئیس جمهوری برگزیده ضمن حفظ مواضع انتقادی اصولی به نام پیشرفت کشور و سعادت مردم
و همچنین
◀️به امید ایجاد فضای مناسب نقد و همکاری همهی منتقدان گوناگون وضع موجود در راستای اصلاحات و تحولات لازم در چارچوب آزادی و عدالت و صلح و امنیت و منافع ملی
#همه_برای_ایران
#ایران_برای_همه_ایرانیان
موسی اکرمی
شنبه، شانزدهم تیرماه ۱۴۰۳
🌹🌺🌹🌺
⏪نوشتهای در بارهی زندهیاد دکتر داریوش شایگان
◀️سیاحت شایگانی بر بال فلسفه و ادبیات: از ساحت سنّتگرایی و عشق به ایران تا پسامدرنیته و جهانمیهنی
◀️موسی اکرمی
سیاستنامه، سال هشتم، شمارهی ۳۰، بهار ۱۴۰۳ صص. ۱۸۶-۱۹۳
*⃣بخشهای نوشته:
✅۱. از پژوهشگری نظریهپرداز با سویههای فکری ایجابی تا روشنفکری تحلیلگر با سویههای فکری سلبی
✅۲. نگرش شایگان و تداوم نگرش تجددستیزانۀ فردید و آل احمد
✅۳. گذر [شایگان] از کربن و فلسفه و عرفان به سوی ادبیات
✅۴. [شایگان چونان انسانی] ایرانی و جهانمیهن
*⃣پارهای از آغاز سخن:
دکتر دایوش شایگان فزون بر برخورداری از سویۀ پژوهشگری در فرهنگ شرق و غرب، یک «روشنفکر فرهنگی» اندیشهورز نیز بود که نظرپردازی با سویههای ایجابی را با تحلیلگری با سویههای سلبی پیوند داد. او در بیش از شش دهه اندیشهورزی و نگارش کوششهای جدیای برای فهم سویههای فرهنگی زیست-جهان خود در دو سپهر ایرانی-اسلامی-شرقی و غربی، و همچنین تبیین این سویهها داشت که طبعاً به نظرورزیهائی در قالب مفاهیم ویژۀ وام گرفته از دیگران یا برساختۀ خود نیز پرداخت.
ولی بیشتر نظرورزیهای شایگان را نمیتوان در چارچوب یک سامانۀ فکری همساز یا یک دستگاه نظری برخوردار از ویژگیهایی با سبک و نگرش و مبانی کمابیش ثابت جای داد. او برای فهم و تبیین پارهای از آفرینشها و رویدادهای فرهنگی ایرانی و ناایرانی کوشید با خوشذوقی ویژهای از اصطلاحات شماری از نظریهپردازان غربی بهره گیرد، و حتی خود مفاهیم و اصطلاحات ویژهای را بیافریند تا با یاری آنها برخی از پدیدهها و مظاهر هنری، فکری، فرهنگی، و حتی کنشی را تفسیر یا تببین کند.
*⃣پارهای از سخن پایانی:
دریغاگو باید بود که دغدغۀ پسامدرنیِ بسیاردانانی چون شایگان نه صدق گزارهها در علم، فلسفه، دین، عرفان، و اسطوره بلکه خلوت زندگی ویژۀ روشنفکری فرهنگی در هیاهوی بیرونی جامعۀ سرشار از تبعیض و استثمار و بیعدالتی و ستمگری بود.
او کنشها و واکنشهای ویژۀ روشنفکری فرهنگی خود را در زمان و مکانی با مقتضیات عینی خاص داشت تا شیوۀ زندگی کمابیش فرازمانی و فرامکانی خود را حفظ کند.
او کوشید از هر دستاورد فرهنگی، از پیشاتاریخ تا آخرین دستاوردهای پسامدرن غرب، بهره گیرد و زیستشیوهای داشته باشد که شاید کسانی بدان غبطه خورند یا آن را نقد کنند و چنین بیندیشند که شوالیۀ حکایت ما، در دوری از غم نان، با همۀ نگرش مهرآمیزش به هستی و به همۀ انسان ها، در سیاحت زمین و آسمانش، اگر هم مجالی برای تأمل در بارۀ واقعیت بیدادگرانۀ وضع موجود داشته است، چشمان ذهنش از پس عینک تسامح لیبرالی و استبدادستیزی و ایدئولوژیستیزی با شیوۀ عافیتطلبانه نتوانستهاند واقعیت خاستگاه آن استبداد و آن ایدئولوژی و راه رهایی از آنها را بیابند.
چنین بود که شایگان نتوانست اندکی از دغدغههای خود را به واقعیت زندگی رنجدیدگان از صورتبندی اقتصادی-اجتماعی و ساختار سیاسی استبدادپرور و ایدئولوژیآفرین پیوند زند و در سرنوشت سیاسی-اجتماعی آنان تأثیر مثبت مستقیم داشته باشد. او در تحلیلش از جامعه و سیاست و مطالبات مردمان گرفتار گونهای دوری یا تبعید خودخواسته از واقعیت تاریخی رنجدیدگان تاریخ شد، و در تبیین اسکیزوفرنی احتمالی خود و نسل خود و نابازیگری احتمالی در تکوین تاریخ و حتی در نگاهی به کلیت «منطقۀ ما» از پایگاه فراتاریخی خود همه را در «تعطیلات تاریخی» سیصد چهارصد ساله یافت، و با این سخن دهان عدهای از مخاطبان را که بازیگران تاریخ را، با همۀ خطاهای احتمالی آنان، نمیدیدند و از رنجشان بیخبر بودند به هاجوواج شگفتیزدگی در برابر غیبت نادانستۀ همگانی از تاریخ گشود.
یاد شایگان برای کسانی که با هر بخش از نوشتههایش تجربۀ زیستۀ پرماجرا در ساحت فرهنگ را بازتجریه کردهاند گرامی است، و شیفتگی جانش برای دریافت و عرضهداشت هر آنچه از آفریدههای زیبای روح آدمی در هر فرهنگی است، بهراستی چنان شورآفرین است که میتواند دست کم لحظاتی خواننده را از تماشای افقهای تجربۀ او سرمستی بخشد. شاید زیست و سیاحت شایگانی درخور کسانی باشد که در آیندۀ رها از استبداد و ایدئولوژی، در شرایط زیست بهینه و نیکبختی همگانی، زندگی خواهند کرد، و برخورداری از هوش و احساس انسانی را در لحظه-لحظۀ زندگی به نمایش خواهند گذاشت و ارج خواهند نهاد.
#داریوش_شایگان
#روشنفکر_فرهنگی
#آسیا_در_برابر_غرب
#پسامدرنیسم
#جهانمیهنی
#افسون_زدگی_جدید
#هویت_چهل_تکه
#تفکر_سیار
#تجددستیزی
#تعطیلات_تاریخی
#موسی_اکرمی
◀️سیاحت شایگانی بر بال فلسفه و ادبیات: از ساحت سنّتگرایی و عشق به ایران تا پسامدرنیته و جهانمیهنی
◀️موسی اکرمی
سیاستنامه، سال هشتم، شمارهی ۳۰، بهار ۱۴۰۳ صص. ۱۸۶-۱۹۳
*⃣بخشهای نوشته:
✅۱. از پژوهشگری نظریهپرداز با سویههای فکری ایجابی تا روشنفکری تحلیلگر با سویههای فکری سلبی
✅۲. نگرش شایگان و تداوم نگرش تجددستیزانۀ فردید و آل احمد
✅۳. گذر [شایگان] از کربن و فلسفه و عرفان به سوی ادبیات
✅۴. [شایگان چونان انسانی] ایرانی و جهانمیهن
*⃣پارهای از آغاز سخن:
دکتر دایوش شایگان فزون بر برخورداری از سویۀ پژوهشگری در فرهنگ شرق و غرب، یک «روشنفکر فرهنگی» اندیشهورز نیز بود که نظرپردازی با سویههای ایجابی را با تحلیلگری با سویههای سلبی پیوند داد. او در بیش از شش دهه اندیشهورزی و نگارش کوششهای جدیای برای فهم سویههای فرهنگی زیست-جهان خود در دو سپهر ایرانی-اسلامی-شرقی و غربی، و همچنین تبیین این سویهها داشت که طبعاً به نظرورزیهائی در قالب مفاهیم ویژۀ وام گرفته از دیگران یا برساختۀ خود نیز پرداخت.
ولی بیشتر نظرورزیهای شایگان را نمیتوان در چارچوب یک سامانۀ فکری همساز یا یک دستگاه نظری برخوردار از ویژگیهایی با سبک و نگرش و مبانی کمابیش ثابت جای داد. او برای فهم و تبیین پارهای از آفرینشها و رویدادهای فرهنگی ایرانی و ناایرانی کوشید با خوشذوقی ویژهای از اصطلاحات شماری از نظریهپردازان غربی بهره گیرد، و حتی خود مفاهیم و اصطلاحات ویژهای را بیافریند تا با یاری آنها برخی از پدیدهها و مظاهر هنری، فکری، فرهنگی، و حتی کنشی را تفسیر یا تببین کند.
*⃣پارهای از سخن پایانی:
دریغاگو باید بود که دغدغۀ پسامدرنیِ بسیاردانانی چون شایگان نه صدق گزارهها در علم، فلسفه، دین، عرفان، و اسطوره بلکه خلوت زندگی ویژۀ روشنفکری فرهنگی در هیاهوی بیرونی جامعۀ سرشار از تبعیض و استثمار و بیعدالتی و ستمگری بود.
او کنشها و واکنشهای ویژۀ روشنفکری فرهنگی خود را در زمان و مکانی با مقتضیات عینی خاص داشت تا شیوۀ زندگی کمابیش فرازمانی و فرامکانی خود را حفظ کند.
او کوشید از هر دستاورد فرهنگی، از پیشاتاریخ تا آخرین دستاوردهای پسامدرن غرب، بهره گیرد و زیستشیوهای داشته باشد که شاید کسانی بدان غبطه خورند یا آن را نقد کنند و چنین بیندیشند که شوالیۀ حکایت ما، در دوری از غم نان، با همۀ نگرش مهرآمیزش به هستی و به همۀ انسان ها، در سیاحت زمین و آسمانش، اگر هم مجالی برای تأمل در بارۀ واقعیت بیدادگرانۀ وضع موجود داشته است، چشمان ذهنش از پس عینک تسامح لیبرالی و استبدادستیزی و ایدئولوژیستیزی با شیوۀ عافیتطلبانه نتوانستهاند واقعیت خاستگاه آن استبداد و آن ایدئولوژی و راه رهایی از آنها را بیابند.
چنین بود که شایگان نتوانست اندکی از دغدغههای خود را به واقعیت زندگی رنجدیدگان از صورتبندی اقتصادی-اجتماعی و ساختار سیاسی استبدادپرور و ایدئولوژیآفرین پیوند زند و در سرنوشت سیاسی-اجتماعی آنان تأثیر مثبت مستقیم داشته باشد. او در تحلیلش از جامعه و سیاست و مطالبات مردمان گرفتار گونهای دوری یا تبعید خودخواسته از واقعیت تاریخی رنجدیدگان تاریخ شد، و در تبیین اسکیزوفرنی احتمالی خود و نسل خود و نابازیگری احتمالی در تکوین تاریخ و حتی در نگاهی به کلیت «منطقۀ ما» از پایگاه فراتاریخی خود همه را در «تعطیلات تاریخی» سیصد چهارصد ساله یافت، و با این سخن دهان عدهای از مخاطبان را که بازیگران تاریخ را، با همۀ خطاهای احتمالی آنان، نمیدیدند و از رنجشان بیخبر بودند به هاجوواج شگفتیزدگی در برابر غیبت نادانستۀ همگانی از تاریخ گشود.
یاد شایگان برای کسانی که با هر بخش از نوشتههایش تجربۀ زیستۀ پرماجرا در ساحت فرهنگ را بازتجریه کردهاند گرامی است، و شیفتگی جانش برای دریافت و عرضهداشت هر آنچه از آفریدههای زیبای روح آدمی در هر فرهنگی است، بهراستی چنان شورآفرین است که میتواند دست کم لحظاتی خواننده را از تماشای افقهای تجربۀ او سرمستی بخشد. شاید زیست و سیاحت شایگانی درخور کسانی باشد که در آیندۀ رها از استبداد و ایدئولوژی، در شرایط زیست بهینه و نیکبختی همگانی، زندگی خواهند کرد، و برخورداری از هوش و احساس انسانی را در لحظه-لحظۀ زندگی به نمایش خواهند گذاشت و ارج خواهند نهاد.
#داریوش_شایگان
#روشنفکر_فرهنگی
#آسیا_در_برابر_غرب
#پسامدرنیسم
#جهانمیهنی
#افسون_زدگی_جدید
#هویت_چهل_تکه
#تفکر_سیار
#تجددستیزی
#تعطیلات_تاریخی
#موسی_اکرمی
⏪من و رأیدهی در تعیین هفتمین رئیس قوهی اجرایی / رئیس جمهوری
◀️موسی اکرمی
احساس میکنم
در بدترین دقایقِ این شامِ مرگزای
چندین هزار چشمهی خورشید
در دلم
میجوشد از یقین؛
احساس میکنم
در هر کنار و گوشهی این شورهزارِ یأس
چندین هزار جنگلِ شاداب
ناگهان
میروید از زمین.
احمد شاملو (الف. بامداد)
*⃣من از فلسفه-خوانانی هستم که همواره به نقش فلسفه در تعبیر جهان و تغییر جهان باور داشتهام.
ازاینرو بی آن که بخواهم درگیر کنشگری سیاسی حزبی یا گروهی شوم، همواره در حدی که برایم مقدور بوده است نسبت به فرایندهای کلان و خرد سیاسی در کشور و جهان حساس بودهام و،
در تأملاتی که پیرامون مسائل گوناگون سیاست و اقتصاد و فرهنگ و جامعه و محیط زیست و آموزش و بهداشت و جوانان و زنان و اقلیتها و محرومان داشتهام، از چند سال پیش کشور را درگیر بحرانهای ویرانگری یافتهام که در نوشتهها و گفتههای خود بارها به آنها اشاره کردهام، برای نمونه نک. ویراست سوم نوشتهای با فرنام "چه باید کرد" در ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱:
https://www.group-telegram.com/musa_akrami.com/1043 و https://3danet.ir/musa-akrami-what-should-we-do/
*⃣پس از چند بار پرهیز از شرکت در رأیگیریهایی که نقض اصول انتخابات آزاد یک جامعهی دموکراتیک در آنها آشکار بود،
با همهی نقدی که به
۱) ساختار و کارگزاران حاکمیت سیاسی کشور و
۲) نظارت استصوابی
داشتم،
و با نگرانی بسیار نسبت به سرنوشت کشورمان
ناظر رویدادهای مرتبط با تعیین رئیس قوهی اجرایی جدید بودم.
*⃣با شنیدن خبر تأیید صلاحیت شش تن برای نامزدی ریاست جمهوری، در تاریخ یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳، با اندک توجهی به شخصیت و اندیشههای نامزدها به آزمودن حافظهی خود پرداختم و غزلهای شمارهی ۱ و ۱۱ و ۱۱۱ از دیوان حافظ را از ذهن گذراندم و بیدرنگ در این گذرگاه تلگرامی پس از ذکر ابیاتی از آن غزلها متن زیر را نوشتم:
"بیدرنگ از ذهن [من] چنین گذشت که "در هر ناامیدی همواره بسی امید برخاستن ققنوس و ققنوسهائی از خاکستر و خاکسترها است."
پاینده ایران
به امید آزادی و عدالت و صلح":👇
https://www.group-telegram.com/musa_akrami.com/1247
پس از ان در گفتوگو با روزنامهی هممیهن تحلیل خود از "روشنفکران و انتخابات" را بیان کردم:👇
https://www.group-telegram.com/musa_akrami.com/1263 و https://www.group-telegram.com/musa_akrami.com/1264
*⃣ سپس، بی آن که سود شخصی مستقیمی از برنده شدن نامزد اصلح خود داشته باشم، به جمعبندی نهایی و تصمیم به شرکت در "انتخابات" رسیدم.
دلایلم برای این کنشگری نخست به گونهای تلویحی در یادداشتی برای روزنامهی هممیهن با فرنام "رأی دادن یا رأی ندادن، مسئله این است ..." بیان شدند که در آن ضمن اشاره به گونهای تردید هملتی موضع خود را کمابیش آشکار ساختم:
https://www.group-telegram.com/musa_akrami.com/1273
در تاریخگذاری آن یادداشت از روز جشن تیرگان، روز کمانکشی آرش کمانگیر، یاد کردم.
*⃣پس از آن در واکنش به تقلیل احتمالی مواضع من و شماری از اهالی فلسفه و جامعهشناسی به کنشگری سیاسی مصلحت گرایانهی شهروندانی فرود آمده از برج عاج خواص یادداشتی را با فرنام "حرکت بر لبهی تیغ: از کنشگری مصلحت گرایانه تا برج عاج نشینی منفعلانه" در این گذرگاه تلگرامی منتشر کردم:
https://www.group-telegram.com/musa_akrami.com/1275
◀️سرانجام کسی که نامزد اصلح من بود با هر کم و کیفی برندهی رویداد تعیین رئیس قوهی اجرایی اعلام شد.
*⃣در پیوند با این انتخابات گفتنیها در موارد زیر بسیارند:
✅الف) اهمیت آن
✅ب) اهمیت مشارکت یا عدم مشارکت در آن
پ) اهمیت نتيجهی نهایی آن
اینک که چهار روز از اعلام نتيجهی این "انتخابات" میگذرد، هر چند تیرگیهایی در افق پساپشت و افق روبهرو دیده میشوند، امید میرود که
✅رایدهندگان از رأی دادن خود پشیمان نشوند،
✅رئیس قوهی اجرایی در قامت رئیس جمهوری ظاهر شود،
✅رأی نادهندگان صادقی که نیکخواه راستین کشورند دست از نقد ویرانگر تا تخطئهی رأیدهندگان بشویند و با تببین این رویداد بر بافتار و بستر حرکت تاریخی کشور از میان بیابان سرتاسر سنگلاخ و خار مغیلان تعارض و تنازغ نیروهای پیشرو و واپسگرا به اتحادی سازنده در استراتژی و تاکتیک با رأیدهندگانی دست یابند که همچنان منتقد اصولی مشکلات ساختاری و کارگزاری حاکمیت هستند.
*⃣در پیوند با این انتخابات و اهمیت و پیامدهای آن نوشتهها و گفتههای تحلیلی و تبیینی بسیار از سوی اندیشهورزان و کنشگران درون و بیرون کشور منتشر شده و منتشر میشوند که باید به برخی از آنها توجه کرد.
یکی از این گونه نوشتهها با فرنام "قابلهگری تاریخی: از نفی به اثبات" از آقای
کمال اطهاری است که، با چشمپوشی بر اختلاف نظرم در پارهای از تعابیر و نگرشها و دریافتها، علاقهمندان را به خواندن آن دعوت میکنم:👇
https://cutt.ly/PegdFSHY
جناب اطهاری از دو بند پارهشعر شاملو بند دوم را در آغاز نوشتهی خود قرار دادهاند.
#ایران
#انتخابات
◀️موسی اکرمی
احساس میکنم
در بدترین دقایقِ این شامِ مرگزای
چندین هزار چشمهی خورشید
در دلم
میجوشد از یقین؛
احساس میکنم
در هر کنار و گوشهی این شورهزارِ یأس
چندین هزار جنگلِ شاداب
ناگهان
میروید از زمین.
احمد شاملو (الف. بامداد)
*⃣من از فلسفه-خوانانی هستم که همواره به نقش فلسفه در تعبیر جهان و تغییر جهان باور داشتهام.
ازاینرو بی آن که بخواهم درگیر کنشگری سیاسی حزبی یا گروهی شوم، همواره در حدی که برایم مقدور بوده است نسبت به فرایندهای کلان و خرد سیاسی در کشور و جهان حساس بودهام و،
در تأملاتی که پیرامون مسائل گوناگون سیاست و اقتصاد و فرهنگ و جامعه و محیط زیست و آموزش و بهداشت و جوانان و زنان و اقلیتها و محرومان داشتهام، از چند سال پیش کشور را درگیر بحرانهای ویرانگری یافتهام که در نوشتهها و گفتههای خود بارها به آنها اشاره کردهام، برای نمونه نک. ویراست سوم نوشتهای با فرنام "چه باید کرد" در ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱:
https://www.group-telegram.com/musa_akrami.com/1043 و https://3danet.ir/musa-akrami-what-should-we-do/
*⃣پس از چند بار پرهیز از شرکت در رأیگیریهایی که نقض اصول انتخابات آزاد یک جامعهی دموکراتیک در آنها آشکار بود،
با همهی نقدی که به
۱) ساختار و کارگزاران حاکمیت سیاسی کشور و
۲) نظارت استصوابی
داشتم،
و با نگرانی بسیار نسبت به سرنوشت کشورمان
ناظر رویدادهای مرتبط با تعیین رئیس قوهی اجرایی جدید بودم.
*⃣با شنیدن خبر تأیید صلاحیت شش تن برای نامزدی ریاست جمهوری، در تاریخ یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳، با اندک توجهی به شخصیت و اندیشههای نامزدها به آزمودن حافظهی خود پرداختم و غزلهای شمارهی ۱ و ۱۱ و ۱۱۱ از دیوان حافظ را از ذهن گذراندم و بیدرنگ در این گذرگاه تلگرامی پس از ذکر ابیاتی از آن غزلها متن زیر را نوشتم:
"بیدرنگ از ذهن [من] چنین گذشت که "در هر ناامیدی همواره بسی امید برخاستن ققنوس و ققنوسهائی از خاکستر و خاکسترها است."
پاینده ایران
به امید آزادی و عدالت و صلح":👇
https://www.group-telegram.com/musa_akrami.com/1247
پس از ان در گفتوگو با روزنامهی هممیهن تحلیل خود از "روشنفکران و انتخابات" را بیان کردم:👇
https://www.group-telegram.com/musa_akrami.com/1263 و https://www.group-telegram.com/musa_akrami.com/1264
*⃣ سپس، بی آن که سود شخصی مستقیمی از برنده شدن نامزد اصلح خود داشته باشم، به جمعبندی نهایی و تصمیم به شرکت در "انتخابات" رسیدم.
دلایلم برای این کنشگری نخست به گونهای تلویحی در یادداشتی برای روزنامهی هممیهن با فرنام "رأی دادن یا رأی ندادن، مسئله این است ..." بیان شدند که در آن ضمن اشاره به گونهای تردید هملتی موضع خود را کمابیش آشکار ساختم:
https://www.group-telegram.com/musa_akrami.com/1273
در تاریخگذاری آن یادداشت از روز جشن تیرگان، روز کمانکشی آرش کمانگیر، یاد کردم.
*⃣پس از آن در واکنش به تقلیل احتمالی مواضع من و شماری از اهالی فلسفه و جامعهشناسی به کنشگری سیاسی مصلحت گرایانهی شهروندانی فرود آمده از برج عاج خواص یادداشتی را با فرنام "حرکت بر لبهی تیغ: از کنشگری مصلحت گرایانه تا برج عاج نشینی منفعلانه" در این گذرگاه تلگرامی منتشر کردم:
https://www.group-telegram.com/musa_akrami.com/1275
◀️سرانجام کسی که نامزد اصلح من بود با هر کم و کیفی برندهی رویداد تعیین رئیس قوهی اجرایی اعلام شد.
*⃣در پیوند با این انتخابات گفتنیها در موارد زیر بسیارند:
✅الف) اهمیت آن
✅ب) اهمیت مشارکت یا عدم مشارکت در آن
پ) اهمیت نتيجهی نهایی آن
اینک که چهار روز از اعلام نتيجهی این "انتخابات" میگذرد، هر چند تیرگیهایی در افق پساپشت و افق روبهرو دیده میشوند، امید میرود که
✅رایدهندگان از رأی دادن خود پشیمان نشوند،
✅رئیس قوهی اجرایی در قامت رئیس جمهوری ظاهر شود،
✅رأی نادهندگان صادقی که نیکخواه راستین کشورند دست از نقد ویرانگر تا تخطئهی رأیدهندگان بشویند و با تببین این رویداد بر بافتار و بستر حرکت تاریخی کشور از میان بیابان سرتاسر سنگلاخ و خار مغیلان تعارض و تنازغ نیروهای پیشرو و واپسگرا به اتحادی سازنده در استراتژی و تاکتیک با رأیدهندگانی دست یابند که همچنان منتقد اصولی مشکلات ساختاری و کارگزاری حاکمیت هستند.
*⃣در پیوند با این انتخابات و اهمیت و پیامدهای آن نوشتهها و گفتههای تحلیلی و تبیینی بسیار از سوی اندیشهورزان و کنشگران درون و بیرون کشور منتشر شده و منتشر میشوند که باید به برخی از آنها توجه کرد.
یکی از این گونه نوشتهها با فرنام "قابلهگری تاریخی: از نفی به اثبات" از آقای
کمال اطهاری است که، با چشمپوشی بر اختلاف نظرم در پارهای از تعابیر و نگرشها و دریافتها، علاقهمندان را به خواندن آن دعوت میکنم:👇
https://cutt.ly/PegdFSHY
جناب اطهاری از دو بند پارهشعر شاملو بند دوم را در آغاز نوشتهی خود قرار دادهاند.
#ایران
#انتخابات
Telegram
موسی اکرمی: فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان
🍁 پرسشِ همچنان مبرمِ «چه باید کرد؟»
✍️ #موسی_اکرمی (۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱)
اشاره: پیش از این من دو بار در پیوند با بحرانهای موجود در میهنمان ایران متنی را با عنوان «چه باید کرد؟ » در گذرگاه تلگرامی خود منتشر کردهام: در ۱۱ امرداد ۱۳۹۷/ دوم اوت ۲۰۱۸ و ۲۴ دی ماه…
✍️ #موسی_اکرمی (۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱)
اشاره: پیش از این من دو بار در پیوند با بحرانهای موجود در میهنمان ایران متنی را با عنوان «چه باید کرد؟ » در گذرگاه تلگرامی خود منتشر کردهام: در ۱۱ امرداد ۱۳۹۷/ دوم اوت ۲۰۱۸ و ۲۴ دی ماه…
⏪آرامگاه ایراندخت بزرگ، مریم میرزاخانی، در سرزمینی دیگر
شرایط دشوار و تکلیف ما
◀️موسی اکرمی
*⃣از شمار دو چشم یک تن کم وز شمار خرد هزاران بیش
۲۳ تیر ماه سالروز درگذشت غمبار مریم میرزاخانی (۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۶-۲۳ تیر ۱۳۹۶)، ریاضیدان بزرگ ایران و جهان است.
پس از درگذشت او روزنامهٔ شرق یادداشتی از من را منتشر کرد:
روزنامهٔ شرق، پنج شنبه پنچم امرداد 1396، شمارۀ 2921، صفحۀ 11 (زاویه)
✅١) من، همچون بسا کسان دیگر، همچنان در سوگ درگذشت ای ایراندخت بزرگ، «بر درگاهِ کوه»، «در معبر بادها [...] در چارراه فصول، در چارچوب شکسته پنجرهئی که آسمان ابرآلوده را قابی کهنه میگیرد»، «میگریم» و خواهم گریست.
✅٢) من، در جایگاه کسی که چندینسال است در سطح تحصیلات تکمیلی هم تاریخ علم دورهی اسلامی (نجوم، ریاضیات، فیزیک و فناوری) تدریس کردهام، هم فلسفهی ریاضیات، بر این باور - شاید ناراست - هستم که در ایران و جهان اسلام دستکم پس از غیاثالدینجمشید کاشانی (کشته شده در یکم تیرماه ٨٠٨ خورشیدی، با عمری نزدیک به عمر این ایراندخت بزرگ)
اولا هیچکس دستاوردی در ریاضیات به بزرگی دستاورد این شهبانوی ریاضیات نداشته است و
ثانیا هیچکس به افتخارات بزرگی در حد افتخارات جهانی او دست نیافته است.
✅۳) ازاینرو تردید ندارم که این ایراندخت بزرگ جاودانگی یافته است به جاودانگی ریاضیات، هرگاه در نگاهی واقعگرایانه جهان کشف شوندهی ریاضیات را جاودانه و ازلی-ابدی بدانیم، و به جاودانگی بس فراتر از ریاضیات هرگاه آن را برساختهی آدمی تلقی کنیم، برساختهای که به گونهای ابداع میشود.
✅٤) از این دیدگاه این ایراندخت ما به همهی انسانها، همهی فرهنگها و همهی جوامع تعلق دارد؛ همانگونه که ریاضیات، با هر نگاهی که به آن داشته باشیم، به همگان، از گذشته تاکنون و آینده، تعلق دارد.
✅٥) این شهبانوی ریاضیات در عالم خاکی، بر پایه قوانین ذیربط
دو کشور ایران و آمریکا، دارای دو تابعیت و دارای دو وطن، بوده است؛ نخستین وطنش ایران و دومین وطنش آمریکا.
✅٦) پیکر بیجان او در دومین وطنش، در دیاری جز زادگاه او، به خاک سپرده میشود تا زیارتگاه خاکی همهی رندان اندیشه و فرهنگ جهان شود.
✅٧) همه میدانند که هرگاه شخصیت یک فرد در زادگاهش شکل گرفته باشد، معمولا چنان است که تا پایان عمر مهر زادگاه و نخستین وطنش هرگز در سایهی مهر دومین وطن او قرار نمیگیرد، بهویژه آنکه نخستین زادگاه کشوری چون ایران باشد که خود زادگاه و مهد هنر و ادب و دانش و فرهنگ و حکمتی بهراستی بیهمتاست.
✅٨) نخستین واکنش من به خبر انتشاریافته دربارهی محل خاکسپاری او، افسوس و دریغ بود که ایران و ایرانی از حضور جسم درخاکخفتهی او بیبهره خواهد بود.
✅٩) با اندکی تأمل پذیرفتم که این امر دلایل و علل خاص خود را داشته است و باید بپذیرم که خانوادهی ارجمندش همهی مقتضیات را در نظر گرفته و به چنین تصمیمی رسیدهاند. بهآسانی میتوان دلایل و علل بسیاری را در تشکیل «سبب کافی» یا «علت تامه» چنین تصمیمی یافت.
آشکار است که در اینجا برای پرداختن به چنین عللی مجال درخوری فراهم نیست، ولی مایلم نگاهی به وجوه منفی یا علل سلبی یا عوامل بازدارندهی احتمالی بیندازم و همه نخبگان فکری و مسئولان دلسوز کشور را به همدلی و همفکری و تأمل و راهنمایی در حرکت بهسوی آینده دعوت کنم.
◀️١. به یاد داریم که این ایراندخت ما بازمانده حادثهی جانکاه سقوط اتوبوس حامل دانشجویان شرکتکننده در مسابقات ریاضیات دانشجویی به دره، در ٢٦ اسفندماه ۱۳۷٦، بود. پرسشهای بسیاری دربارهی این حادثه وجود دارد. برخی از این پرسشها دربارهی مسائلی مرتبط با پروندهی قضائی این رویدادند که شماری از آنها هنوز پاسخی درخور نیافتهاند. برخی پرسشهای مهمیاند که همواره میتوان آنها را طرح کرد:
✅اگر این ایراندخت ما هم کشته شده بود چه میشد؟ در آن صورت او دیگر نمیتوانست کاشف یا مبدع آن ریاضیاتی باشد که برندهی مدال فیلدز شود.
✅آیا این ریاضیات را کس دیگری کشف یا ابداع میکرد؟
✅آیا کاشف یا مبدعی دیگر، هر که بود، میتوانست باز هم نخستین زن جهان یا نخستین ایرانی برندهی این مدال باشد؟
✅اگر نازنینانی چون آرمان بهرامیان، رضا صادقی، علیرضا سایهبان، علی حیدری، فرید کابلی، مرتضی رضایی و مجتبی مهرآبادی زنده مانده بودند، آیا آنان نیز بخش دیگری از ریاضیات را کشف یا ابداع نمیکردند؟
✅این کشفها یا ابداعها چه تأثیری در جهان ریاضیات و فیزیک و هنر و فرهنگ و حتی سیاست میداشتند؟
*⃣بهراستی فقدان چنین نخبگانی زیانی بس عظیم است. هم بر شخص آنان باید گریست، هم بر نوع انسان که نتوانسته است از نبوغ آنان بهره گیرد.
علاقمندان را به مطالعهی همهی نوشته در نشانیهای زیر دعوت میکنم:
http://musaakrami.blogfa.com/post/167
https://www.cgie.org.ir/fa/news/178620/
#مریم_میرزاخانی
#مهاجرت_نخبگان
شرایط دشوار و تکلیف ما
◀️موسی اکرمی
*⃣از شمار دو چشم یک تن کم وز شمار خرد هزاران بیش
۲۳ تیر ماه سالروز درگذشت غمبار مریم میرزاخانی (۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۶-۲۳ تیر ۱۳۹۶)، ریاضیدان بزرگ ایران و جهان است.
پس از درگذشت او روزنامهٔ شرق یادداشتی از من را منتشر کرد:
روزنامهٔ شرق، پنج شنبه پنچم امرداد 1396، شمارۀ 2921، صفحۀ 11 (زاویه)
✅١) من، همچون بسا کسان دیگر، همچنان در سوگ درگذشت ای ایراندخت بزرگ، «بر درگاهِ کوه»، «در معبر بادها [...] در چارراه فصول، در چارچوب شکسته پنجرهئی که آسمان ابرآلوده را قابی کهنه میگیرد»، «میگریم» و خواهم گریست.
✅٢) من، در جایگاه کسی که چندینسال است در سطح تحصیلات تکمیلی هم تاریخ علم دورهی اسلامی (نجوم، ریاضیات، فیزیک و فناوری) تدریس کردهام، هم فلسفهی ریاضیات، بر این باور - شاید ناراست - هستم که در ایران و جهان اسلام دستکم پس از غیاثالدینجمشید کاشانی (کشته شده در یکم تیرماه ٨٠٨ خورشیدی، با عمری نزدیک به عمر این ایراندخت بزرگ)
اولا هیچکس دستاوردی در ریاضیات به بزرگی دستاورد این شهبانوی ریاضیات نداشته است و
ثانیا هیچکس به افتخارات بزرگی در حد افتخارات جهانی او دست نیافته است.
✅۳) ازاینرو تردید ندارم که این ایراندخت بزرگ جاودانگی یافته است به جاودانگی ریاضیات، هرگاه در نگاهی واقعگرایانه جهان کشف شوندهی ریاضیات را جاودانه و ازلی-ابدی بدانیم، و به جاودانگی بس فراتر از ریاضیات هرگاه آن را برساختهی آدمی تلقی کنیم، برساختهای که به گونهای ابداع میشود.
✅٤) از این دیدگاه این ایراندخت ما به همهی انسانها، همهی فرهنگها و همهی جوامع تعلق دارد؛ همانگونه که ریاضیات، با هر نگاهی که به آن داشته باشیم، به همگان، از گذشته تاکنون و آینده، تعلق دارد.
✅٥) این شهبانوی ریاضیات در عالم خاکی، بر پایه قوانین ذیربط
دو کشور ایران و آمریکا، دارای دو تابعیت و دارای دو وطن، بوده است؛ نخستین وطنش ایران و دومین وطنش آمریکا.
✅٦) پیکر بیجان او در دومین وطنش، در دیاری جز زادگاه او، به خاک سپرده میشود تا زیارتگاه خاکی همهی رندان اندیشه و فرهنگ جهان شود.
✅٧) همه میدانند که هرگاه شخصیت یک فرد در زادگاهش شکل گرفته باشد، معمولا چنان است که تا پایان عمر مهر زادگاه و نخستین وطنش هرگز در سایهی مهر دومین وطن او قرار نمیگیرد، بهویژه آنکه نخستین زادگاه کشوری چون ایران باشد که خود زادگاه و مهد هنر و ادب و دانش و فرهنگ و حکمتی بهراستی بیهمتاست.
✅٨) نخستین واکنش من به خبر انتشاریافته دربارهی محل خاکسپاری او، افسوس و دریغ بود که ایران و ایرانی از حضور جسم درخاکخفتهی او بیبهره خواهد بود.
✅٩) با اندکی تأمل پذیرفتم که این امر دلایل و علل خاص خود را داشته است و باید بپذیرم که خانوادهی ارجمندش همهی مقتضیات را در نظر گرفته و به چنین تصمیمی رسیدهاند. بهآسانی میتوان دلایل و علل بسیاری را در تشکیل «سبب کافی» یا «علت تامه» چنین تصمیمی یافت.
آشکار است که در اینجا برای پرداختن به چنین عللی مجال درخوری فراهم نیست، ولی مایلم نگاهی به وجوه منفی یا علل سلبی یا عوامل بازدارندهی احتمالی بیندازم و همه نخبگان فکری و مسئولان دلسوز کشور را به همدلی و همفکری و تأمل و راهنمایی در حرکت بهسوی آینده دعوت کنم.
◀️١. به یاد داریم که این ایراندخت ما بازمانده حادثهی جانکاه سقوط اتوبوس حامل دانشجویان شرکتکننده در مسابقات ریاضیات دانشجویی به دره، در ٢٦ اسفندماه ۱۳۷٦، بود. پرسشهای بسیاری دربارهی این حادثه وجود دارد. برخی از این پرسشها دربارهی مسائلی مرتبط با پروندهی قضائی این رویدادند که شماری از آنها هنوز پاسخی درخور نیافتهاند. برخی پرسشهای مهمیاند که همواره میتوان آنها را طرح کرد:
✅اگر این ایراندخت ما هم کشته شده بود چه میشد؟ در آن صورت او دیگر نمیتوانست کاشف یا مبدع آن ریاضیاتی باشد که برندهی مدال فیلدز شود.
✅آیا این ریاضیات را کس دیگری کشف یا ابداع میکرد؟
✅آیا کاشف یا مبدعی دیگر، هر که بود، میتوانست باز هم نخستین زن جهان یا نخستین ایرانی برندهی این مدال باشد؟
✅اگر نازنینانی چون آرمان بهرامیان، رضا صادقی، علیرضا سایهبان، علی حیدری، فرید کابلی، مرتضی رضایی و مجتبی مهرآبادی زنده مانده بودند، آیا آنان نیز بخش دیگری از ریاضیات را کشف یا ابداع نمیکردند؟
✅این کشفها یا ابداعها چه تأثیری در جهان ریاضیات و فیزیک و هنر و فرهنگ و حتی سیاست میداشتند؟
*⃣بهراستی فقدان چنین نخبگانی زیانی بس عظیم است. هم بر شخص آنان باید گریست، هم بر نوع انسان که نتوانسته است از نبوغ آنان بهره گیرد.
علاقمندان را به مطالعهی همهی نوشته در نشانیهای زیر دعوت میکنم:
http://musaakrami.blogfa.com/post/167
https://www.cgie.org.ir/fa/news/178620/
#مریم_میرزاخانی
#مهاجرت_نخبگان
M.Akrami/موسیاکرمی: ازتعبیرتاتغییرجهان
آرامگاه ایراندخت بزرگ (مریم میرزاخانی) در سرزمینی دیگر و تکلیف ما
آرامگاه ایراندخت بزرگ (مریم میرزاخانی) در سرزمینی دیگر و تکلیف ما روزنامۀ شرق، پنج شنبه پنچم امرداد 1396، شمارۀ 2921، صفحۀ 11 (زاویه) موسی اکرمی
⏪عدالت بینالمللی رالزی و نابسندگی آن
◀️موسی اکرمی
✅به مناسبت ۱۷ جولای، "روز جهانی عدالت بینالمللی"
World Day for International Justice
مجلهی نگاه نو، سال سی و سوم، شمارهی ۱۴۱، بهار ۱۴۰۳، صص. ۱۸۳-۱۹۳
*⃣درآمد: از دغدغۀ عدالت در اخلاق و سیاست تا عدالت بینالمللی رالزی
*⃣عدالت، در دو سپهر فردی و اجتماعی، مفهومی کانونی در فلسفۀ اخلاق و فلسفۀ سیاسی است. فزون بر جایگاه برجستهای که عدالت در اساطیر و ادیان داشت، در فلسفۀ اخلاق و فلسفۀ سیاسی نیز برترین جایگاه را یافت چنان که سقرات بلندترین و پیچیدهترین گفتوگوی خود در کتاب سترگ جمهوری را با «پرسش از چیستی عدالت» آغاز کرد.
*⃣سرانجام طرح بزرگ افلاتون برای سامانۀ بهینۀ سیاسی گِرد بحث پیرامون بنیادهای نظری و عملی تحقق عدالت شکل گرفت. ارستو نیز دستیابی به عدالت فردی و جمعی را در دو اثر جاودانۀ اخلاق نیکوماخوسی و سیاست برترین آماج حکمت عملی خویش قرار داد. چنین بود که، بر پایۀ آموزههای بنیادین افلاتون و ارستو، مفهوم عدالت - با هر تعریفی که از آن عرضه میشد - به ستون فقرات اخلاق و سیاست در همۀ دستگاههای فلسفیای تبدیل شد که از این دو فیلسوف، با هر گونه پیشینۀ فکری یونانی و نایونانی، سرچشمه گرفته بودند.
*⃣با شکلگیری فلسفۀ سیاسی مدرن نیز تحقق عدالت همچنان اهمیت خود را حفظ کرد چنان که، برای نمونه، عدالت در کنار صلح آماج دستگاه گستردۀ دولت در لویاتان تامس هابز بود. با پدیدآیی لیبرالیسم بر زمینۀ فردگرایی مدرنیته آزادی فردی چنان اهمیتی یافت که عدالت در سایۀ آن قرار گرفت. با تحلیل کسانی چون کانت آشکار گردید که از نظریۀ «قرارداد اجتماعی»ی استوار بر آموزۀ «وضع طبیعی» نمیتوان به عدالت دست یافت. با پدیدآیی سوسیالیسمی که دغدغۀ عدالت داشت دو جریان لیبرالیسم و سوسیالیسم در تأکید بر آزادی و عدالت در برابر یکدیگر قرار گرفتند.
*⃣هرچند شماری از فیلسوفان بزرگ همواره به هر دو مقولۀ آزادی و عدالت باور داشتند، ولی نگرشهای عدالتطلبانۀ لیبرالهائی چون جان استوارت میل از یک سو، و دیدگاههای آزادیخواهانۀ طیفی از سوسیالیستهای مخالف بلشویسم و خوانشهای اقتدارگرایانه و تمامتخواهانه از مارکسیسم از سوی دیگر، نتوانستند به آشتی درخوری میان عدالتطلبی و آزادیخواهی دست یابند.
*⃣علیرغم پدیدآیی طیفی از سوسیال دموکراسی با خوانشهائی آشتیجویانه از آزادی و عدالت، سه ربع از سدۀ بیستم همچنان جلوهگاه رویارویی لیبرالیسم مدعی آزادیخواهی و سوسیالیسم مدعی عدالتطلبی بود تا این که جان رالز، در مقام یک فیلسوف اخلاق و فیلسوف سیاسی لیبرال، با تأثیرپذیری از فیلسوفان لیبرال برخوردار از گرایش عدالتطلبانه، کوشید ضمن پایبندی اصولی به سنت دیرین لیبرالیسم اروپایی-آمریکایی عنصر عدالتطلبی را باخوانشی ویژه از لیبرالیسم ترکیب کند.
*⃣نخستین روایت ویژۀ او از فلسفۀ عدالت لیبرالی در کتاب ارجمند نظریهای در بارۀ عدالت (1971، A Theory of Justice) تجلی یافت. او در عرضهداشت روایت خود از عدالت بر بنیادهای فلسفی-مابعدالطبیعیِ فراتر از دیدگاههای سیاسی رایج در یک جامعۀ لیبرالیِ بالفعل همچون آمریکا تکیه داشت. در رویارویی با نقدهای گوناگون در کتاب لیبرالیسم سیاسی (1993، Political Liberalism) کوشید با وفاداری بیشتر به پراگماتیسم آمریکایی به برداشتی سیاسی از عدالت دست یابد که به تبیین عدالت بر پایۀ واقعیات یک جامعۀ لیبرال دموکراتیک، با آرمانی چون همکاری منصفانۀ شهروندان عاقل و معقول و آزاد و برابر برای دستیابی به یک جامعۀ بهسامانِ برخوردار از تکثرگرایی معقول در زمینهای از آموزههای فراگیر فلسفی و دینی و اخلاقی، میپرداخت.
*⃣رالز سرانجام در کتاب قانون مردمان (1999، The Law of Peoples) برداشت خویش از عدالت را بر روابط بینالملل، یا روابط میان کشورها به کار بست. نظر به بهرهگیری رالز از پشتوانۀ نظری آموزۀ عدالت خود در فلسفۀ اخلاق و فلسفۀ سیاسی، و دغدغۀ او در کاربست این آموزه بر روابط بینالملل، بهویژه به پیروی از کوشش مهم کانت در طرح روابط بینالملل درخور برای دستیابی به صلح پایدار، میتوان با اندکی احتیاط و تسامح از آموزۀ «عدالت بینالمللی رالزی» سخن گفت و به سنجش نقاط قوت و ضعف آن و میزان شایستگیآن برای آیندۀ جهان پرداخت.
****
بخشهای اصلی جستار:
✅۱. از صلح بینالمللی تا عدالت بینالمللی
✅۲. از عدالت رالزی تا عدالت بینالمللی رالزی
✅۳. ارزیابی شتابزدۀ عدالت بینالمللی رالزی
رالز در کوشش برای فرارَوی از استدلالهای سنتی توانست با تمرکز بر جهانشمول بودن اصل کلی انصاف کاربستپذیر بر همه دولتها راهکار ویژۀ خود برای تقویت نظم عادلانهتر جهانی را عرضه کند. او، با روششناسی ویژۀ خود در طرح نظریۀ عدالت در سطح ملی، به آموزههائی در سطح بینالملل پرداخت.
#عدالت
#جان_رالز
#عدالت_بینالمللی
#قانون_مردمان
#موسی_اکرمی
◀️موسی اکرمی
✅به مناسبت ۱۷ جولای، "روز جهانی عدالت بینالمللی"
World Day for International Justice
مجلهی نگاه نو، سال سی و سوم، شمارهی ۱۴۱، بهار ۱۴۰۳، صص. ۱۸۳-۱۹۳
*⃣درآمد: از دغدغۀ عدالت در اخلاق و سیاست تا عدالت بینالمللی رالزی
*⃣عدالت، در دو سپهر فردی و اجتماعی، مفهومی کانونی در فلسفۀ اخلاق و فلسفۀ سیاسی است. فزون بر جایگاه برجستهای که عدالت در اساطیر و ادیان داشت، در فلسفۀ اخلاق و فلسفۀ سیاسی نیز برترین جایگاه را یافت چنان که سقرات بلندترین و پیچیدهترین گفتوگوی خود در کتاب سترگ جمهوری را با «پرسش از چیستی عدالت» آغاز کرد.
*⃣سرانجام طرح بزرگ افلاتون برای سامانۀ بهینۀ سیاسی گِرد بحث پیرامون بنیادهای نظری و عملی تحقق عدالت شکل گرفت. ارستو نیز دستیابی به عدالت فردی و جمعی را در دو اثر جاودانۀ اخلاق نیکوماخوسی و سیاست برترین آماج حکمت عملی خویش قرار داد. چنین بود که، بر پایۀ آموزههای بنیادین افلاتون و ارستو، مفهوم عدالت - با هر تعریفی که از آن عرضه میشد - به ستون فقرات اخلاق و سیاست در همۀ دستگاههای فلسفیای تبدیل شد که از این دو فیلسوف، با هر گونه پیشینۀ فکری یونانی و نایونانی، سرچشمه گرفته بودند.
*⃣با شکلگیری فلسفۀ سیاسی مدرن نیز تحقق عدالت همچنان اهمیت خود را حفظ کرد چنان که، برای نمونه، عدالت در کنار صلح آماج دستگاه گستردۀ دولت در لویاتان تامس هابز بود. با پدیدآیی لیبرالیسم بر زمینۀ فردگرایی مدرنیته آزادی فردی چنان اهمیتی یافت که عدالت در سایۀ آن قرار گرفت. با تحلیل کسانی چون کانت آشکار گردید که از نظریۀ «قرارداد اجتماعی»ی استوار بر آموزۀ «وضع طبیعی» نمیتوان به عدالت دست یافت. با پدیدآیی سوسیالیسمی که دغدغۀ عدالت داشت دو جریان لیبرالیسم و سوسیالیسم در تأکید بر آزادی و عدالت در برابر یکدیگر قرار گرفتند.
*⃣هرچند شماری از فیلسوفان بزرگ همواره به هر دو مقولۀ آزادی و عدالت باور داشتند، ولی نگرشهای عدالتطلبانۀ لیبرالهائی چون جان استوارت میل از یک سو، و دیدگاههای آزادیخواهانۀ طیفی از سوسیالیستهای مخالف بلشویسم و خوانشهای اقتدارگرایانه و تمامتخواهانه از مارکسیسم از سوی دیگر، نتوانستند به آشتی درخوری میان عدالتطلبی و آزادیخواهی دست یابند.
*⃣علیرغم پدیدآیی طیفی از سوسیال دموکراسی با خوانشهائی آشتیجویانه از آزادی و عدالت، سه ربع از سدۀ بیستم همچنان جلوهگاه رویارویی لیبرالیسم مدعی آزادیخواهی و سوسیالیسم مدعی عدالتطلبی بود تا این که جان رالز، در مقام یک فیلسوف اخلاق و فیلسوف سیاسی لیبرال، با تأثیرپذیری از فیلسوفان لیبرال برخوردار از گرایش عدالتطلبانه، کوشید ضمن پایبندی اصولی به سنت دیرین لیبرالیسم اروپایی-آمریکایی عنصر عدالتطلبی را باخوانشی ویژه از لیبرالیسم ترکیب کند.
*⃣نخستین روایت ویژۀ او از فلسفۀ عدالت لیبرالی در کتاب ارجمند نظریهای در بارۀ عدالت (1971، A Theory of Justice) تجلی یافت. او در عرضهداشت روایت خود از عدالت بر بنیادهای فلسفی-مابعدالطبیعیِ فراتر از دیدگاههای سیاسی رایج در یک جامعۀ لیبرالیِ بالفعل همچون آمریکا تکیه داشت. در رویارویی با نقدهای گوناگون در کتاب لیبرالیسم سیاسی (1993، Political Liberalism) کوشید با وفاداری بیشتر به پراگماتیسم آمریکایی به برداشتی سیاسی از عدالت دست یابد که به تبیین عدالت بر پایۀ واقعیات یک جامعۀ لیبرال دموکراتیک، با آرمانی چون همکاری منصفانۀ شهروندان عاقل و معقول و آزاد و برابر برای دستیابی به یک جامعۀ بهسامانِ برخوردار از تکثرگرایی معقول در زمینهای از آموزههای فراگیر فلسفی و دینی و اخلاقی، میپرداخت.
*⃣رالز سرانجام در کتاب قانون مردمان (1999، The Law of Peoples) برداشت خویش از عدالت را بر روابط بینالملل، یا روابط میان کشورها به کار بست. نظر به بهرهگیری رالز از پشتوانۀ نظری آموزۀ عدالت خود در فلسفۀ اخلاق و فلسفۀ سیاسی، و دغدغۀ او در کاربست این آموزه بر روابط بینالملل، بهویژه به پیروی از کوشش مهم کانت در طرح روابط بینالملل درخور برای دستیابی به صلح پایدار، میتوان با اندکی احتیاط و تسامح از آموزۀ «عدالت بینالمللی رالزی» سخن گفت و به سنجش نقاط قوت و ضعف آن و میزان شایستگیآن برای آیندۀ جهان پرداخت.
****
بخشهای اصلی جستار:
✅۱. از صلح بینالمللی تا عدالت بینالمللی
✅۲. از عدالت رالزی تا عدالت بینالمللی رالزی
✅۳. ارزیابی شتابزدۀ عدالت بینالمللی رالزی
رالز در کوشش برای فرارَوی از استدلالهای سنتی توانست با تمرکز بر جهانشمول بودن اصل کلی انصاف کاربستپذیر بر همه دولتها راهکار ویژۀ خود برای تقویت نظم عادلانهتر جهانی را عرضه کند. او، با روششناسی ویژۀ خود در طرح نظریۀ عدالت در سطح ملی، به آموزههائی در سطح بینالملل پرداخت.
#عدالت
#جان_رالز
#عدالت_بینالمللی
#قانون_مردمان
#موسی_اکرمی