سخنرانی ظهران قوام ممدانی (۱۹۹۱) پس از پیروزی در انتخابات حزب دموکرات و شهردار احتمالی آینده نیویورک. نخستین شهردار هندیتبار مسلمان این شهر. ممدانی عضو حزب دموکرات و سوسیالیست دموکرات آمریکا و نماینده نسل جدید حزب دموکرات آمریکا و از طرفداران سرسخت حقوق فلسطین است. / 24 ژوئن 2025
پیوند به کانال فایلهای فرهنگی اجتماعی به زبان انگلیسی
https://www.group-telegram.com/iiacenglish/1148
پیوند به کانال فایلهای فرهنگی اجتماعی به زبان انگلیسی
https://www.group-telegram.com/iiacenglish/1148
فلسفه/ ادبیات/ عرفان/ مسیحیت/ سیمون وی: در آستانه قداست/ مستندی درباره زندگی و آثار سیمون وی (1909-1943) / کارگردان پرویز کیمیاوی
لینک در کانال فایلهای فرهنگی فرانسه
https://www.group-telegram.com/iiacfrance/1815
لینک در کانال فایلهای فرهنگی فرانسه
https://www.group-telegram.com/iiacfrance/1815
Forwarded from فرازگفتارها - انسانشناسی و فرهنگ
پیر سانسو (1928-2005)
به نظر میرسد یک زیباییشناس نیز در همان موقعیتی قرار میگیرد که یک مکانشناس. زمانی که زیباییشناس میخواهد هنر را تعریف کند، باید به چیزهایی متوسل شود که به آنها نام آثار هنری میدهد؛ اما اگر کسی نسبت به آن چیزی که باید هنر نامید احساسی اولیه نداشته باشد، چطور میتواند چنین آثاری را تشخیص دهد؟ آیا لذت بردن از یک اثر به معنای هنری بودن آن است؟ حتی در چنین حالتی ما ناچاریم ابتدا روشن کنیم که تفاوت یک لذت زیباشناسانه در خلوص خود و در تمایزش با سایر اشکال لذت -که به آن شباهت دارند- چیست و چطور میتوان آنها را از یکدیگر تمیز داد.
بوطیقای شهر / برگردان ناصر فکوهی و زهره دودانگه
کانال فرازگفتارها
https://www.group-telegram.com/citationculture
به نظر میرسد یک زیباییشناس نیز در همان موقعیتی قرار میگیرد که یک مکانشناس. زمانی که زیباییشناس میخواهد هنر را تعریف کند، باید به چیزهایی متوسل شود که به آنها نام آثار هنری میدهد؛ اما اگر کسی نسبت به آن چیزی که باید هنر نامید احساسی اولیه نداشته باشد، چطور میتواند چنین آثاری را تشخیص دهد؟ آیا لذت بردن از یک اثر به معنای هنری بودن آن است؟ حتی در چنین حالتی ما ناچاریم ابتدا روشن کنیم که تفاوت یک لذت زیباشناسانه در خلوص خود و در تمایزش با سایر اشکال لذت -که به آن شباهت دارند- چیست و چطور میتوان آنها را از یکدیگر تمیز داد.
بوطیقای شهر / برگردان ناصر فکوهی و زهره دودانگه
کانال فرازگفتارها
https://www.group-telegram.com/citationculture
Forwarded from ناصر فکوهی/ فایلهای دیداری-شنیداری
#درس_کارشناسی / #انسانشناسی_تصویری/ 19 فروردین 1396 / #دانشکده_علوم_اجتماعی / #محمد_تهامی_نژاد و فیلم م.ر. #اصلانی : «#چیغ» / / بخش اول/ سخنان تهامی نژاد: چگونه فیلم مستند ببینیم؟ / #تدریس #ناصر_فکوهی
Forwarded from ناصر فکوهی/ فایلهای دیداری-شنیداری
#سخنرانی: جلسه 113 #یکشنبه_ها / #ناصر_فکوهی: ریشه ها و سازوکارهای #زبان_شناسی #قدرت_سیاسی/ قدرت چیست و چگونه از قدرت فیزیکی به #قدرت_نمادین تبدیل می شود؟ / 1 آذر 1397
Forwarded from NasserFakouhiPaintings
«صورتی هفده» / اکریلیک روی کاغذ/30 * 20 سانتیمتر
کانال نقاشیها در تلگرام
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi.compaintings
کانال نقاشیها در اینستا
https://www.instagram.com/nasser_fakouhi_paintings
کانال نقاشیها در تلگرام
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi.compaintings
کانال نقاشیها در اینستا
https://www.instagram.com/nasser_fakouhi_paintings
Forwarded from نوشته ها و فایلهای برگزیده ناصر فکوهی (Nasser Fakouhi)
رابطه #اقتصاد و #فرهنگ چیست؟ / #ناصر_فکوهی
لینک به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com.com/%d9%be%d8%b1%d8%b3%d8%b4-%d8%a7%d8%b2-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af-48-%d8%b1%d8%a7%d8%a8%d8%b7%d9%87-%d8%a7%d9%82%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%af-%d9%88-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af-%da%86%db%8c%d8%b3/
لینک به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com.com/%d9%be%d8%b1%d8%b3%d8%b4-%d8%a7%d8%b2-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af-48-%d8%b1%d8%a7%d8%a8%d8%b7%d9%87-%d8%a7%d9%82%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%af-%d9%88-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af-%da%86%db%8c%d8%b3/
Forwarded from نوشته ها و فایلهای برگزیده ناصر فکوهی (Nasser Fakouhi)
یکی از پرسش هایی که می توان به درستی و به ویژه در جهان امروز مطرح است، رابطه میان موقعیت اقتصادی کنشگران، گروه ها و نظام های اجتماعی و موقعیت فرهنگی آنها است. در شرایط باستانی و پیش صنعتی این رابطه به گونه ای متفاوت از جهان مدرن وجود داشت. فرهنگ در سنت اروپایی و در تمدن های باستانی به صورت متمرکز و رسمیت یافته در حوزه سیاسی متمرکز بود و به وسیله این حوزه جهت دهی و به همان میزان نیز پشتیبانی می شد. برای نمونه اگر نگاهی به دربارهای قرون وسطایی یا حتی تمدن های باستانی تر بیاندازیم، می بینیم که هنرمند خواسته یا ناخواسته ناچار بود برای حاکمان و افراد وابسته به آنها دست به آفرینش هنری بزند و کمتر ممکن بود بتواند هزینه های زندگی و هنر خود را از مردم عادی به دست بیاورد. شاعران، نقاشان، صنعتگران و غیره همگی کمابیش زندگی و هنر خود را مدیون حمایت حاکمان بودند. با وصف این در خارج از حوزه سیاسی و در میان مردم عادی چه در نظام های تمدنی و چه در سایر جوامع انسانی، ما همواره با نوعی «هنر» سروکار داشتیم و داریم که تا پیش از قرن نوزده و تحت تاثیر رویکرد ویکتوریایی و اروپایی به فرهنگ، کمتر به آن «هنر» خطاب می شد، اما امروز تمایل زیادی وجود دارد که «مشروعیت» هنری آن به رسمیت شناخته شود. این «هنر مردمی» جایگاه خود را نه به مثابه «شیئی زیبا» بلکه به مثابه بخشی از زندگی متعارف این مردمان می یافت.
اما هر اندازه در سیر جوامع انسانی به پیش آمدیم و به ویژه پس از صنعتی شدن و در دوران مدرن، هنر وابستگی بیشتری به حوزه اقتصادی و سیاسی می یابد و این را باید در تضادی آشکار با نوعی گفتمان سطحی در نظر گرفت که با تکیه بر «سوژه» مدرن، از انفجار آزادی فردی سخن می راند. این تحول البته باید به صورتی نسبی در نظر گرفته شود. زیرا فرایندی موازی و معکوس با آن نیز در طول قرن بییستم در جریان بوده است. مکتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام از پس از جنگ جهانی دوم بر آن تاکید می کرد که گسترش مصرف فرهنگی، به گونه ای به گسترش و دموکراتیزه شدن هنر و فرهنگ می انجامد و آن را در اختیار همگان قرار می دهد: رسانه ها در نگاه این مکتب، ابزارهایی بودند که به بهترین وجهی، می توانستند و می توانند رابطه را میان مردم در عام ترین معنای این واژه و فرهنگ ایجاد کنند: تلویزیون، رادیو، مطبوعات و امروز اینترنت و امکانات مختلفی که انقلاب اطلاعاتی در اختیار همگان قرار می دهد، در واقع، نظام های جدیدی را می ساخته و می سازند که به صورتی متناقض هم امکان آزادی فرهنگ را از وابستگی به قدرت اقتصادی و سیاسی فراهم می کنند و هم وابستگی بیشتری را نسبت به آن حوزه ها ایجاد می کنند.
پست های مرتبط
کوتهنوشتهای اجتماعی (۳۳):درهمآمیزی یا جداییگزینی شهری (بخش…
کوتهنوشتهای اجتماعی (۳۲): درهمآمیزی یا جداییگزینی شهری(بخش…
جلال ستاری و تولدی دوباره
با این همه، اگر نگاهی به روابط واقعی میان فرهنگ و اقتصاد که همواره قدرت سیاسی و هژمونیک را در پشت خود داشته است، بیاندازیم به سختی می توانیم منکر آن شویم که روند غللب از قرن بیستم تا امروز، سلطه تعیین کننده این قدرت ها بر حوزه فرهنگ به گونه ای فزاینده بوده است. کالایی شدن اشیاء و روندهای فرهنگی و هنری در قالب اشیائی چون آثار هنری(تابلوهای نقاشی، قطعات موسیقی، فیلم ها، عکس ها و…) و چارچوب های اقتصادی که به گرد خود ایجاد می کنند، امروز سبب می شوند که فرهنگ و دست اندرکاران آن به طور عام و هنر و هنرمندان به طور خاص، بیش از هر زمان دیگری به حوزه های سیاسی و اقتصادی وابسته شوند. امروز زمانی که از «کیفیت» سخن رانده می شود، برای نمونه «کیفیت هنری» در موسیقی، نقاشی، نمایش، سینما و غیره، در حقیقت ما با نوعی «سرمایه گزاری» و وابستگی به قدرت های اقتصادی و سیاسی روبرو هستیم و همین امر به نوعی اجرا و تحقق یافتن «هنر شورشی» و «غیر متعارف» را ناممکن کرده و یا می تواند به سرعت آن را از موقعیت «شورشی» به «کالایی شورشی» تبدیل کند و به عبارت دیگر آن را وارد یک موقعیت «مسخ شدگی کالایی» ببرد.
رابطه #اقتصاد و #فرهنگ چیست؟ / #ناصر_فکوهی
لینک به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com.com/%d9%be%d8%b1%d8%b3%d8%b4-%d8%a7%d8%b2-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af-48-%d8%b1%d8%a7%d8%a8%d8%b7%d9%87-%d8%a7%d9%82%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%af-%d9%88-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af-%da%86%db%8c%d8%b3/
اما هر اندازه در سیر جوامع انسانی به پیش آمدیم و به ویژه پس از صنعتی شدن و در دوران مدرن، هنر وابستگی بیشتری به حوزه اقتصادی و سیاسی می یابد و این را باید در تضادی آشکار با نوعی گفتمان سطحی در نظر گرفت که با تکیه بر «سوژه» مدرن، از انفجار آزادی فردی سخن می راند. این تحول البته باید به صورتی نسبی در نظر گرفته شود. زیرا فرایندی موازی و معکوس با آن نیز در طول قرن بییستم در جریان بوده است. مکتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام از پس از جنگ جهانی دوم بر آن تاکید می کرد که گسترش مصرف فرهنگی، به گونه ای به گسترش و دموکراتیزه شدن هنر و فرهنگ می انجامد و آن را در اختیار همگان قرار می دهد: رسانه ها در نگاه این مکتب، ابزارهایی بودند که به بهترین وجهی، می توانستند و می توانند رابطه را میان مردم در عام ترین معنای این واژه و فرهنگ ایجاد کنند: تلویزیون، رادیو، مطبوعات و امروز اینترنت و امکانات مختلفی که انقلاب اطلاعاتی در اختیار همگان قرار می دهد، در واقع، نظام های جدیدی را می ساخته و می سازند که به صورتی متناقض هم امکان آزادی فرهنگ را از وابستگی به قدرت اقتصادی و سیاسی فراهم می کنند و هم وابستگی بیشتری را نسبت به آن حوزه ها ایجاد می کنند.
پست های مرتبط
کوتهنوشتهای اجتماعی (۳۳):درهمآمیزی یا جداییگزینی شهری (بخش…
کوتهنوشتهای اجتماعی (۳۲): درهمآمیزی یا جداییگزینی شهری(بخش…
جلال ستاری و تولدی دوباره
با این همه، اگر نگاهی به روابط واقعی میان فرهنگ و اقتصاد که همواره قدرت سیاسی و هژمونیک را در پشت خود داشته است، بیاندازیم به سختی می توانیم منکر آن شویم که روند غللب از قرن بیستم تا امروز، سلطه تعیین کننده این قدرت ها بر حوزه فرهنگ به گونه ای فزاینده بوده است. کالایی شدن اشیاء و روندهای فرهنگی و هنری در قالب اشیائی چون آثار هنری(تابلوهای نقاشی، قطعات موسیقی، فیلم ها، عکس ها و…) و چارچوب های اقتصادی که به گرد خود ایجاد می کنند، امروز سبب می شوند که فرهنگ و دست اندرکاران آن به طور عام و هنر و هنرمندان به طور خاص، بیش از هر زمان دیگری به حوزه های سیاسی و اقتصادی وابسته شوند. امروز زمانی که از «کیفیت» سخن رانده می شود، برای نمونه «کیفیت هنری» در موسیقی، نقاشی، نمایش، سینما و غیره، در حقیقت ما با نوعی «سرمایه گزاری» و وابستگی به قدرت های اقتصادی و سیاسی روبرو هستیم و همین امر به نوعی اجرا و تحقق یافتن «هنر شورشی» و «غیر متعارف» را ناممکن کرده و یا می تواند به سرعت آن را از موقعیت «شورشی» به «کالایی شورشی» تبدیل کند و به عبارت دیگر آن را وارد یک موقعیت «مسخ شدگی کالایی» ببرد.
رابطه #اقتصاد و #فرهنگ چیست؟ / #ناصر_فکوهی
لینک به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com.com/%d9%be%d8%b1%d8%b3%d8%b4-%d8%a7%d8%b2-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af-48-%d8%b1%d8%a7%d8%a8%d8%b7%d9%87-%d8%a7%d9%82%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%af-%d9%88-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af-%da%86%db%8c%d8%b3/
ناصر فکوهی
پرسش از فرهنگ (48): رابطه اقتصاد و فرهنگ چیست؟
یکی از پرسش هایی که می توان به درستی و به ویژه در جهان امروز مطرح است، رابطه میان موقعیت اقتصادی کنشگران، گروه ها و نظام های اجتماعی و موقعیت فرهنگی آنها است. در شرایط باستانی و پیش صنعتی این رابطه به گونه ای متفاوت از جهان مدرن وجود داشت. فرهنگ در س
Forwarded from نوشته ها و فایلهای برگزیده ناصر فکوهی (Nasser Fakouhi)
نگرشى #انسانشناختى بر پديده #شادى_جوانان در ايران / #ناصر_فکوهی / دفتر مطالعات و پژوهشهاى راهبردى، سازمان فرهنگى هنرى شهردارى تهران / فروردين 1381 / بخش دوم
لینک در کانال نوشتههای ناصر فکوهی
https://www.group-telegram.com/c/1023690244/21629
این کانال خصوصی است برای ورود به آن از آدرس زیر استفاده کنید
https://www.group-telegram.com/+PQRGBBkRr6MtdKOW
لینک در کانال نوشتههای ناصر فکوهی
https://www.group-telegram.com/c/1023690244/21629
این کانال خصوصی است برای ورود به آن از آدرس زیر استفاده کنید
https://www.group-telegram.com/+PQRGBBkRr6MtdKOW
Forwarded from نوشته ها و فایلهای برگزیده ناصر فکوهی (Nasser Fakouhi)
طرح مسئله
در تحقيقات اجتماعى به طور كلى و در پژوهش انسانشناسى به طور خاص يكى از مهمترين مراحل، اگر نگوئيم مهمترين مرحله، طرح مسئله است. طرح مسئله در واقع نقطه آغازين حركت و جهتى است كه پژوهشگر انتخاب مىكند تا به موضوع بنگرد و بر اساس اين انتخاب اوليه است كه بخش مهمى از رويكرد روششناختى و تبيين نظرى او درباره موضوع شكل مىگيرد. بنابراين بدون شك مىتوان ادعا كرد كه طرح مسئله تأثير نسبتاً تعيينكنندهاى در نتايج پژوهش نيز بر جاى مىگذارد و لذا ممكن است با طرح متفاوت يك مسئله واحد به نتايجى متفاوت و حتى متناقض و از آنجا به راهبردها و راهكارهايى متفاوت يا متناقض دست يافت.
نكته نخستين در طرح مسئلهاى با عنوان «شادى جوانان» در اعتبار اين موضوع به مثابه يك «مسئله» و از آن مهمتر اعتبار آن به مثابه يك «مسئله اجتماعى» است. در نگاه نخستين چنين موضوعى را نمىتوان به عنوان يك مسئله پذيرفت. در واقع همواره مىتوان به سادگى عنوان كرد كه «شادى» يك پديده «طبيعى» يعنى حالتى زيستى(بيولوژيك) و يا زيستى-فرهنگى است كه مىتواند تبلورى فردى(احساس خوشبختى و خوشحالى) يا اجتماعى تظاهرات شادمانه و احساس هويتهاى جمعى پرشور و عموماً مثبت داشته باشد. بنابراين كمتر مىتوان درباره «مثبت» و «طبيعى» بودن اين پديده شك كرد و همين امر ما را وامى دارد كه «مسئله» را در جايى ديگر جستجو كنيم. در واقع هربار در جامعهاى به «مسئله»اى با چنين محتوايى نزديك شويم بيشتر از آنكه بتوان آن را در خود آن پديده تعريف كرد بايد در دلايل يا پىآمدهاى آن پديده و يا در الزامات و شرايط اجتماعى-فرهنگى بروز يا عدم بروز آن پديده مشكل و مسئله را سراغ گرفت.
پرسش اساسى در برخى از جوامع مدرن و توسعه يافته امروز آن است كه چرا براى بروز شادى جوانان بايد منابع و سرچشمههايى نامطمئن و ناسالم همچون مشروبات الكلى، دخانيات و مواد مخدر وجود داشته باشد؟ و يا چرا اين شادى در بسيارى موارد بايد در اشكال ناسالم و خطرناكى همچون هيجانهاى مخرب نظير اوباشگرى(hooliganism) و غارتگرى(Vandalism)، جشنهاى هرزهگرانه و خطرناك(orgy) با گرايشهاى ديگرآزارانه(Sadism) بروز كند؟ چرا شادى بايد از چرخهها و مناسبتهاى اجتماعى متعارف خود خارج شده و به صورتى غير قابل كنترل و به «جشن دائم»ى تبديل شود كه پىآمد از ميان رفتن انگيزههاى لازم براى نظم و انضباط كارى باشد؟ و بسيارى پرسشهاى ديگر كه امروز در جهان توسعه يافته در حوزه رفتارهاى جوانان، بحران فرهنگى جوانان، جنبشهاى اجتماعى جوانان و... مطرح هستند.
در جوامع در حال توسعه، هرچند گاه با پرسشهاى مشابهى برخورد مىكنيم اما عموماً پرسشهاى اساسى در اين زمينه، پرسشهايى متفاوت هستند. براى مثال چگونه مىتوان اثرات منفى و مضاعفِ برخورد بحران جوانى و بحران هويتى مدرنيته و سنت را كاهش داد؟ چگونه مىتوان با پىآمدهاى مخرب گسستهاى فرهنگى بين نسلى مقابله كرد؟ چگونه مىتوان بحرانهاى ناشى از دگرگونى شتابزده سبكهاى زندگى در نزد جوانان را از ميان برد؟ و غيره. در اين كشورها، شادى همچون بسيارى از رفتارهاى ديگر درون هزارتويى از ابهامهاى ناشى از اينگونه برخوردها و تضادها قرار مىگيرد و به عنوان عاملى در ميان عوامل بىشمار ديگرى كه بايد اين بحرانها را روشن كند در نظر گرفته مىشود.
اما اگر اكنون به موقعيت و شرايط ويژه كشور خود بپردازيم، هر چند نمىتوان اين كشور را نه از چارچوب جهانى و مسائل جوانان در آن سطح و نه از چارچوب كشورهاى در حال توسعه به طور عام خارج كرد، اما در عين حال به گمان ما مىتوان در اين زمينه دست به طرح مسئلهاى زد كه ويژگىهاى خاص موقعيت ايران در آن معنىدار باشند. يك جمع بندى اوليه از موقعيت ايران را مىتوان در تعدادى پارامترهاى اساسى به صورت زير بيان نمود:
1- ايران كشورى است با يك پيشينه چند هزار ساله دولت باستانى كه به روابط خاصى ميان موجوديت «دولت» به مثابه حاكم مطلقى در رأس جامعه و اين جامعه شكل داده است. اين روابط نوعى آگاهى يا بهتر بگوئيم يك حافظه تاريخى بسيار ريشهدار ميان «پايه اجتماعى» و «رأس هرم حكومتى» به وجود آورده است كه كمابيش در همه ذهنيتها جارى است و كنشها و واكنشهاى جديد را در بسترى خاص قرار مىدهد؛ اين رابطه شكل متناقضى بين رأس و پايه به وجود مىآورد به صورتى كه از يك طرف تمايل شديدى از سوى حاكميت براى كنترل پايه وجود دارد، و از طرف ديگر انتظارات زيادى نيز از سوى پايه نسبت به حاكميت وجود دارد. اين رابطه با شكل گرفتن «دولت ملى» تناقض باز هم بيشترى پيدا مىكند؛
در تحقيقات اجتماعى به طور كلى و در پژوهش انسانشناسى به طور خاص يكى از مهمترين مراحل، اگر نگوئيم مهمترين مرحله، طرح مسئله است. طرح مسئله در واقع نقطه آغازين حركت و جهتى است كه پژوهشگر انتخاب مىكند تا به موضوع بنگرد و بر اساس اين انتخاب اوليه است كه بخش مهمى از رويكرد روششناختى و تبيين نظرى او درباره موضوع شكل مىگيرد. بنابراين بدون شك مىتوان ادعا كرد كه طرح مسئله تأثير نسبتاً تعيينكنندهاى در نتايج پژوهش نيز بر جاى مىگذارد و لذا ممكن است با طرح متفاوت يك مسئله واحد به نتايجى متفاوت و حتى متناقض و از آنجا به راهبردها و راهكارهايى متفاوت يا متناقض دست يافت.
نكته نخستين در طرح مسئلهاى با عنوان «شادى جوانان» در اعتبار اين موضوع به مثابه يك «مسئله» و از آن مهمتر اعتبار آن به مثابه يك «مسئله اجتماعى» است. در نگاه نخستين چنين موضوعى را نمىتوان به عنوان يك مسئله پذيرفت. در واقع همواره مىتوان به سادگى عنوان كرد كه «شادى» يك پديده «طبيعى» يعنى حالتى زيستى(بيولوژيك) و يا زيستى-فرهنگى است كه مىتواند تبلورى فردى(احساس خوشبختى و خوشحالى) يا اجتماعى تظاهرات شادمانه و احساس هويتهاى جمعى پرشور و عموماً مثبت داشته باشد. بنابراين كمتر مىتوان درباره «مثبت» و «طبيعى» بودن اين پديده شك كرد و همين امر ما را وامى دارد كه «مسئله» را در جايى ديگر جستجو كنيم. در واقع هربار در جامعهاى به «مسئله»اى با چنين محتوايى نزديك شويم بيشتر از آنكه بتوان آن را در خود آن پديده تعريف كرد بايد در دلايل يا پىآمدهاى آن پديده و يا در الزامات و شرايط اجتماعى-فرهنگى بروز يا عدم بروز آن پديده مشكل و مسئله را سراغ گرفت.
پرسش اساسى در برخى از جوامع مدرن و توسعه يافته امروز آن است كه چرا براى بروز شادى جوانان بايد منابع و سرچشمههايى نامطمئن و ناسالم همچون مشروبات الكلى، دخانيات و مواد مخدر وجود داشته باشد؟ و يا چرا اين شادى در بسيارى موارد بايد در اشكال ناسالم و خطرناكى همچون هيجانهاى مخرب نظير اوباشگرى(hooliganism) و غارتگرى(Vandalism)، جشنهاى هرزهگرانه و خطرناك(orgy) با گرايشهاى ديگرآزارانه(Sadism) بروز كند؟ چرا شادى بايد از چرخهها و مناسبتهاى اجتماعى متعارف خود خارج شده و به صورتى غير قابل كنترل و به «جشن دائم»ى تبديل شود كه پىآمد از ميان رفتن انگيزههاى لازم براى نظم و انضباط كارى باشد؟ و بسيارى پرسشهاى ديگر كه امروز در جهان توسعه يافته در حوزه رفتارهاى جوانان، بحران فرهنگى جوانان، جنبشهاى اجتماعى جوانان و... مطرح هستند.
در جوامع در حال توسعه، هرچند گاه با پرسشهاى مشابهى برخورد مىكنيم اما عموماً پرسشهاى اساسى در اين زمينه، پرسشهايى متفاوت هستند. براى مثال چگونه مىتوان اثرات منفى و مضاعفِ برخورد بحران جوانى و بحران هويتى مدرنيته و سنت را كاهش داد؟ چگونه مىتوان با پىآمدهاى مخرب گسستهاى فرهنگى بين نسلى مقابله كرد؟ چگونه مىتوان بحرانهاى ناشى از دگرگونى شتابزده سبكهاى زندگى در نزد جوانان را از ميان برد؟ و غيره. در اين كشورها، شادى همچون بسيارى از رفتارهاى ديگر درون هزارتويى از ابهامهاى ناشى از اينگونه برخوردها و تضادها قرار مىگيرد و به عنوان عاملى در ميان عوامل بىشمار ديگرى كه بايد اين بحرانها را روشن كند در نظر گرفته مىشود.
اما اگر اكنون به موقعيت و شرايط ويژه كشور خود بپردازيم، هر چند نمىتوان اين كشور را نه از چارچوب جهانى و مسائل جوانان در آن سطح و نه از چارچوب كشورهاى در حال توسعه به طور عام خارج كرد، اما در عين حال به گمان ما مىتوان در اين زمينه دست به طرح مسئلهاى زد كه ويژگىهاى خاص موقعيت ايران در آن معنىدار باشند. يك جمع بندى اوليه از موقعيت ايران را مىتوان در تعدادى پارامترهاى اساسى به صورت زير بيان نمود:
1- ايران كشورى است با يك پيشينه چند هزار ساله دولت باستانى كه به روابط خاصى ميان موجوديت «دولت» به مثابه حاكم مطلقى در رأس جامعه و اين جامعه شكل داده است. اين روابط نوعى آگاهى يا بهتر بگوئيم يك حافظه تاريخى بسيار ريشهدار ميان «پايه اجتماعى» و «رأس هرم حكومتى» به وجود آورده است كه كمابيش در همه ذهنيتها جارى است و كنشها و واكنشهاى جديد را در بسترى خاص قرار مىدهد؛ اين رابطه شكل متناقضى بين رأس و پايه به وجود مىآورد به صورتى كه از يك طرف تمايل شديدى از سوى حاكميت براى كنترل پايه وجود دارد، و از طرف ديگر انتظارات زيادى نيز از سوى پايه نسبت به حاكميت وجود دارد. اين رابطه با شكل گرفتن «دولت ملى» تناقض باز هم بيشترى پيدا مىكند؛