فلسفه های روان‌گردان ( چرندیات پست مدرن ، فلسفه زبان )

⚠️کوهن ، مبلغ زبان نفهمی ⚠️

در سفر پیدایش باب ۱۱ از نسخه‌ی کینگ جیمز می‌خوانیم :

و تمام جهان را یک ، زبان و یک لغت بود
... و خداوند نزول نمود تا شهر برج را که بنی آدم بنا میکردند ، ملاحظه نماید
...و خداوند گفت: همانا قوم یکی‌ست
و جمیع ایشان را یک زبان و این کار را شروع کرده‌اند و الان هیچ کاری که قصد آن بکنند از ایشان غیرممکن نخواهد شد.
... اکنون نازل شویم و زبان ایشان را در آنجا مشوش سازیم تا سخن یکدیگر را نفهمند
... پس خداوند ایشان را از آنجا بر روی تمام زمین پراکنده ساخت و از بنای شهر باز ماندند‌.

از آن سبب آنجا را بابل نامیدند زیرا که در آنجا خداوند لغت تمامی اهل جهان را مشوش ساخت و خداوند ایشان را از آنجا بر روی زمین پراکنده نمود.

آیا مقایسه #قیاس_ناپذیری ( نظریه‌ای از #کوهن) با #برج‌_بابل اغراق‌آمیز و غیرمنطقی است؟
خداوند نگران جاه طلبی مردانی شد که داعیه‌ی ساختن برج برای رسیدن به بهشت داشتند و کوهن با توهم خالقیت نگران جاه‌طلبی دانشمندانی شد که داعیه فهم‌رو‌به‌رشدی از جهان و تقرب به حقیقت را داشتند؟ و سپس آتش حسادت زبانه کشید تا تکثری از زبان ها (و معانی) جایگزین ارتباط و تفاهم شود و آنها سخن یکدیگر را نفهمند ؟
آیا ( نه این‌ست که) علم به زبان بشر مشترک بشری تبدیل شده بود؟
راهی به سوی پیشرفت و حقیقت ؟

آیا کوهن ، همان دیو بدخواهی نبود که امکان ارتباط دانشمندان با یکدیگر را انکار کرد ؟
در حالی‌که کاملاً واضح بود که آنها می‌توانستند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.
اشتفان تسوایگ نویسنده اتریشی ، در دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ مقاله ای درباره برج بابل نوشت:

تلخ ترین لحظه تاریخ بشر فرا رسیده بود. انسانها ناگهان در طول شب در میانه کارهایشان دیگر نتوانستند سخنان یکدیگر را بفهمند.
آنها فریاد می‌زدند
اما هیچ درکی از سخنان یکدیگر نداشتند و بنابراین از یکدیگر عصبانی می شدند آنها خشت و کلنگ و بیل را رها کردند و با یکدیگر به مشاجره و نظارت کردند تا زمانی که سرانجام کار جمعی را ترک کردند و هر کدام به خانه خود در سرزمین خود بازگشتند.
آنها در مزارع و جنگل‌های زمین پراکنده شدند و هرکس خانه خودش را ساخت که به ابرها به خدا نمی رسید.
بلکه فقط سرپناهی برای خودش بود و برای خواب شب هایش برج‌بابل ، این عمارت عظیم متروک ماند و دیوارهای آن -که پیش از این به آسمان نزدیک شده بود - به واسطه باد و باران به تدریج از هم فروپاشیدند و اندکی بعد تمام برنامه سست شد و فرو ریخت و نابود شد... خیلی زود برج بابل به افسانه‌ای بدل شد که نامش فقط در سرودها بود و بشریت به طور کامل شاهکار دوران جوانی خود را فراموش کرد.»

تلخ ترین لحظه تاریخ بشر اما آیا بشر ترجمه یک زبان به زبان دیگر را نیاموخت آیا من میتوانیم سخنران یکدیگر را بفهمیم و ارتداد نهایی اینجاست آیا همه ما با یکدیگر در ارتباط نیستیم.

#زیرسیگاری 📚
#ارول_موریس ✍

#نسبی_گرایی
#سوفسطاییگری
#جامعه_باز_و_دشمنان_آن
#کوهن
#فایرابند
#فلسفه_علم
#فلسفه_اخلاق
#فلسفه_تحلیلی
#فلسفه_قاره_ای
#آنارشیسم
#لکان

@ZIRsigari_kohn | نقد پست مدرنیسم
@mghlte | عصر روشنگری


لکان مبلغ زبان نفهمی :
https://www.group-telegram.com/mghlte/2166
کتاب صوتی زیرسیگاری :
@ZIRsigari_kohn
قیاس ناپذیری :
https://www.group-telegram.com/mghlte/2159

Telegram

مجله‌ی اینترنتی عصر روشنگری

مبنارابرسوء تفاهم بگذارید،آنجایی که فکرمیکنیدفهمیده اید
مطمئن باشیدکه نفهمیده اید.
#لکان
#مثال_زنده
#مغالطه #ابطال_ناپذیری (شرح)
https://www.group-telegram.com/mghlte
قرائن،حتی معنی کلماتی که معنای نسبی دارند(مثل زیاد،کم و...)رامشخص میکنند،مگراینکه کسی بخواهدباتوسل به چنین…

www.group-telegram.com/nl/ZIRsigari_kohn.com/92

257 viewsedited  Dec 14, 2021 at 15:51

⚠️کوهن ، مبلغ زبان نفهمی ⚠️

در سفر پیدایش باب ۱۱ از نسخه‌ی کینگ جیمز می‌خوانیم :

و تمام جهان را یک ، زبان و یک لغت بود
... و خداوند نزول نمود تا شهر برج را که بنی آدم بنا میکردند ، ملاحظه نماید
...و خداوند گفت: همانا قوم یکی‌ست
و جمیع ایشان را یک زبان و این کار را شروع کرده‌اند و الان هیچ کاری که قصد آن بکنند از ایشان غیرممکن نخواهد شد.
... اکنون نازل شویم و زبان ایشان را در آنجا مشوش سازیم تا سخن یکدیگر را نفهمند
... پس خداوند ایشان را از آنجا بر روی تمام زمین پراکنده ساخت و از بنای شهر باز ماندند‌.

از آن سبب آنجا را بابل نامیدند زیرا که در آنجا خداوند لغت تمامی اهل جهان را مشوش ساخت و خداوند ایشان را از آنجا بر روی زمین پراکنده نمود.

آیا مقایسه #قیاس_ناپذیری ( نظریه‌ای از #کوهن) با #برج‌_بابل اغراق‌آمیز و غیرمنطقی است؟
خداوند نگران جاه طلبی مردانی شد که داعیه‌ی ساختن برج برای رسیدن به بهشت داشتند و کوهن با توهم خالقیت نگران جاه‌طلبی دانشمندانی شد که داعیه فهم‌رو‌به‌رشدی از جهان و تقرب به حقیقت را داشتند؟ و سپس آتش حسادت زبانه کشید تا تکثری از زبان ها (و معانی) جایگزین ارتباط و تفاهم شود و آنها سخن یکدیگر را نفهمند ؟
آیا ( نه این‌ست که) علم به زبان بشر مشترک بشری تبدیل شده بود؟
راهی به سوی پیشرفت و حقیقت ؟

آیا کوهن ، همان دیو بدخواهی نبود که امکان ارتباط دانشمندان با یکدیگر را انکار کرد ؟
در حالی‌که کاملاً واضح بود که آنها می‌توانستند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.
اشتفان تسوایگ نویسنده اتریشی ، در دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ مقاله ای درباره برج بابل نوشت:

تلخ ترین لحظه تاریخ بشر فرا رسیده بود. انسانها ناگهان در طول شب در میانه کارهایشان دیگر نتوانستند سخنان یکدیگر را بفهمند.
آنها فریاد می‌زدند
اما هیچ درکی از سخنان یکدیگر نداشتند و بنابراین از یکدیگر عصبانی می شدند آنها خشت و کلنگ و بیل را رها کردند و با یکدیگر به مشاجره و نظارت کردند تا زمانی که سرانجام کار جمعی را ترک کردند و هر کدام به خانه خود در سرزمین خود بازگشتند.
آنها در مزارع و جنگل‌های زمین پراکنده شدند و هرکس خانه خودش را ساخت که به ابرها به خدا نمی رسید.
بلکه فقط سرپناهی برای خودش بود و برای خواب شب هایش برج‌بابل ، این عمارت عظیم متروک ماند و دیوارهای آن -که پیش از این به آسمان نزدیک شده بود - به واسطه باد و باران به تدریج از هم فروپاشیدند و اندکی بعد تمام برنامه سست شد و فرو ریخت و نابود شد... خیلی زود برج بابل به افسانه‌ای بدل شد که نامش فقط در سرودها بود و بشریت به طور کامل شاهکار دوران جوانی خود را فراموش کرد.»

تلخ ترین لحظه تاریخ بشر اما آیا بشر ترجمه یک زبان به زبان دیگر را نیاموخت آیا من میتوانیم سخنران یکدیگر را بفهمیم و ارتداد نهایی اینجاست آیا همه ما با یکدیگر در ارتباط نیستیم.

#زیرسیگاری 📚
#ارول_موریس ✍

#نسبی_گرایی
#سوفسطاییگری
#جامعه_باز_و_دشمنان_آن
#کوهن
#فایرابند
#فلسفه_علم
#فلسفه_اخلاق
#فلسفه_تحلیلی
#فلسفه_قاره_ای
#آنارشیسم
#لکان

@ZIRsigari_kohn | نقد پست مدرنیسم
@mghlte | عصر روشنگری


لکان مبلغ زبان نفهمی :
https://www.group-telegram.com/mghlte/2166
کتاب صوتی زیرسیگاری :
@ZIRsigari_kohn
قیاس ناپذیری :
https://www.group-telegram.com/mghlte/2159

BY فلسفه های روان‌گردان ( چرندیات پست مدرن ، فلسفه زبان )