در پی موافقت با آزادی مشروط، #سروناز_احمدی پس از بیش از ۴۰۰ روز حبس، از زندان اوین آزاد شد.
ديدبان آزار
Photo
🔹فراخوانی برای دستهای آشنا
سال چهارم است؛ و حالا هشت مارس نقطه سالگرد ماست. هر سال «ما»یی شکل میگیرد؛ از دل با هم گفتنها، در کنار هم رنج کشیدنها، مبارزه کردنها و حتی در کیلومترها فاصله هم در کنار هم بودنها. و هر سال در «ما» کسانی از ما نیستند، زنداناند یا زیر سنگینی شکلهای دیگری از سرکوب و کسانی از ما پشت نامهای مستعار مخفی میمانند. اما این «ما» هر سال عمق بیشتری پیدا میکند، تاریخ طولانیتری برای خودش میسازد و دستهای آشنایی را به هم میرساند.
امسال هم برای همایش هشت مارس دور هم جمع خواهیم شد تا از خشونت و رنج علیه زنان* و مقاومت و مبارزه در برابر آن بگوییم و روایت کنیم. پنلهای همایش موضوعات متعددی از جمله زنکشی، خشونت جنسی، سرکوب و زندان، مبارزه با اعدام، مبارزه برای حق سقط خودخواسته جنین، کوئیر فمینیسم، جنبشهای آزادیخواه خاورمیانه و مساله جنگ و.... را در بر میگیرد. پنلها محدود به این موضوعات نیستند و طیف گستردهای از مسائل فمینیستی و جنسیتی را در بر میگیرند. وابسته موضوع، فرمهای مختلفی ازجمله روایت، داستان، بحث انتقادی، پژوهش و ... نیز قابل ارائه است.
اگر تمایل به شرکت در این همایش را دارید، تا آخر بهمن ماه چکیدهای از موضوع ارائه خود را به ایمیل دیدبان آزار ارسال کنید. در مورد افرادی که ملاحظات امنیتی دارند، مانند سالهای قبل به شیوههای مختلفی میتوان این ملاحظات را رعایت کرد.
[email protected]
[email protected]
@harasswatch
سال چهارم است؛ و حالا هشت مارس نقطه سالگرد ماست. هر سال «ما»یی شکل میگیرد؛ از دل با هم گفتنها، در کنار هم رنج کشیدنها، مبارزه کردنها و حتی در کیلومترها فاصله هم در کنار هم بودنها. و هر سال در «ما» کسانی از ما نیستند، زنداناند یا زیر سنگینی شکلهای دیگری از سرکوب و کسانی از ما پشت نامهای مستعار مخفی میمانند. اما این «ما» هر سال عمق بیشتری پیدا میکند، تاریخ طولانیتری برای خودش میسازد و دستهای آشنایی را به هم میرساند.
امسال هم برای همایش هشت مارس دور هم جمع خواهیم شد تا از خشونت و رنج علیه زنان* و مقاومت و مبارزه در برابر آن بگوییم و روایت کنیم. پنلهای همایش موضوعات متعددی از جمله زنکشی، خشونت جنسی، سرکوب و زندان، مبارزه با اعدام، مبارزه برای حق سقط خودخواسته جنین، کوئیر فمینیسم، جنبشهای آزادیخواه خاورمیانه و مساله جنگ و.... را در بر میگیرد. پنلها محدود به این موضوعات نیستند و طیف گستردهای از مسائل فمینیستی و جنسیتی را در بر میگیرند. وابسته موضوع، فرمهای مختلفی ازجمله روایت، داستان، بحث انتقادی، پژوهش و ... نیز قابل ارائه است.
اگر تمایل به شرکت در این همایش را دارید، تا آخر بهمن ماه چکیدهای از موضوع ارائه خود را به ایمیل دیدبان آزار ارسال کنید. در مورد افرادی که ملاحظات امنیتی دارند، مانند سالهای قبل به شیوههای مختلفی میتوان این ملاحظات را رعایت کرد.
[email protected]
[email protected]
@harasswatch
Forwarded from جامعهشناسی زن روز (Parastu.Z.Farrokhi)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ديدبان آزار
Photo
🔹هرآنچه از بازیهای مردسالاری نمیدانیم
نویسنده: هونین
ماجرا مربوط به سال پیش است، چند ماهی است کە با او درگیرم، البتە این اوست کە چند سال است زیر پوست من دویدە است تا در دایره توجە من قرار بگیرد و جذبش شوم و موفق هم شده است، جذب خودش یا آن خود غیرواقعی که نشان میدهد شدهام و همین است که از او خواستهام که ببینمش و بعد از آن ماجرا شروع میشود.
روزها میگذرد روان من در معرض آزار مداوم است، آزار بلاتکلیفی، قلبم از بس پارهپاره شده است که چیزی از آن نمانده است. افسردگیام دوباره عود کرده است. به جز در فکر فرورفتن و درازکشیدن روی مبل، کار دیگری انجام نمیدهم. چند ماه گذشته است. بالاخره تحملم طاق شده و به اینجای گلویم رسیده است، میخواهم رنجم را پایان دهم ولی هنوز توان روبهروشدن با پایان را ندارم. ذرهذره توانم را جمع میکنم و از او میخواهم حرف بزند و بگوید که از جان من چه میخواهد.
خطابم به زنانی است که در معرض چنین روابط مسمومی قرار دارند، روابطی که رهاشدن از آنها جانفرساست. پس از چند سال تجربه روایتگری و افشاگری، الگوهای مردسالارانه مشابهی را در آسیبهایی که متحمل شدیم میتوان شناسایی کرد؛ قراردادن زنان در مقابل یکدیگر، نشانگان خودشیفتگی، بلاتکلیف نگهداشتن، دستکاری روانی، روراست نبودن درباره احساسات، فریب و بازی عاطفی برای دسترسی به سکس، نگاه شیانگارانه به تن زن و رویکرد ابزاری به رابطه جنسی، تحقیر عاملیت و سبک زندگی، گسلایتینک، و ... . که تمام اینها به ما میفهمانند که آزار در سیستم مردسالاری امروزی، چهره بهمراتب پیچیدهتری دارد، که میتواند ما را در شناسایی آن دچار اختلال کند. از همین رو امیدوارم با به اشتراک گذاشتن تجربیاتمان و به پشتوانه دانش فمینیستی بتوانیم یکدیگر را در این شناخت یاری دهیم و دست خواهرانگی به سوی هم دراز کنیم، حتی اگر این دستها نامرئی باشند.
متن کامل:
https://harasswatch.com.com/news/2398/
@harasswatch
نویسنده: هونین
ماجرا مربوط به سال پیش است، چند ماهی است کە با او درگیرم، البتە این اوست کە چند سال است زیر پوست من دویدە است تا در دایره توجە من قرار بگیرد و جذبش شوم و موفق هم شده است، جذب خودش یا آن خود غیرواقعی که نشان میدهد شدهام و همین است که از او خواستهام که ببینمش و بعد از آن ماجرا شروع میشود.
روزها میگذرد روان من در معرض آزار مداوم است، آزار بلاتکلیفی، قلبم از بس پارهپاره شده است که چیزی از آن نمانده است. افسردگیام دوباره عود کرده است. به جز در فکر فرورفتن و درازکشیدن روی مبل، کار دیگری انجام نمیدهم. چند ماه گذشته است. بالاخره تحملم طاق شده و به اینجای گلویم رسیده است، میخواهم رنجم را پایان دهم ولی هنوز توان روبهروشدن با پایان را ندارم. ذرهذره توانم را جمع میکنم و از او میخواهم حرف بزند و بگوید که از جان من چه میخواهد.
خطابم به زنانی است که در معرض چنین روابط مسمومی قرار دارند، روابطی که رهاشدن از آنها جانفرساست. پس از چند سال تجربه روایتگری و افشاگری، الگوهای مردسالارانه مشابهی را در آسیبهایی که متحمل شدیم میتوان شناسایی کرد؛ قراردادن زنان در مقابل یکدیگر، نشانگان خودشیفتگی، بلاتکلیف نگهداشتن، دستکاری روانی، روراست نبودن درباره احساسات، فریب و بازی عاطفی برای دسترسی به سکس، نگاه شیانگارانه به تن زن و رویکرد ابزاری به رابطه جنسی، تحقیر عاملیت و سبک زندگی، گسلایتینک، و ... . که تمام اینها به ما میفهمانند که آزار در سیستم مردسالاری امروزی، چهره بهمراتب پیچیدهتری دارد، که میتواند ما را در شناسایی آن دچار اختلال کند. از همین رو امیدوارم با به اشتراک گذاشتن تجربیاتمان و به پشتوانه دانش فمینیستی بتوانیم یکدیگر را در این شناخت یاری دهیم و دست خواهرانگی به سوی هم دراز کنیم، حتی اگر این دستها نامرئی باشند.
متن کامل:
https://harasswatch.com.com/news/2398/
@harasswatch
دیدبان آزار
هرآنچه که از بازیهای مردسالاری نمیدانیم
روزها میگذرد روان من در معرض آزار مداوم است، آزار بلاتکلیفی، قلبم از بس پارهپاره شده است که چیزی از آن نمانده است. افسردگیام دوباره عود کرده است. به جز در فکر فرورفتن و درازکشیدن روی مبل، کار دیگری انجام نمیدهم. چند ماه گذشته است. بالاخره تحملم ط
Forwarded from ديدبان آزار
🔹گزارشی از بند ۲۰۹ زندان اوین
🔹«آواز برای ما خود زندگی بود»
نویسنده: ...
اتاق و دستشویی و حمام و هیچ جای آن خرابشده، آینه نداشت. نزدیک به 25 روز، فقط دیگری را دیده بودیم. گاهی از هم میخواستیم که چهرهمان را توصیف کنند. ما نباید خودمان را فراموش میکردیم. آنها میخواستند هویت ما را از ما بگیرند. با فراموش کردن چهرهمان، با تحقیر باورها و منشمان. من وقتی روی کاسهی توالت مینشستم سعی میکردم چشمانم را روی شیر آب پیدا کنم. محو بود و کجوکوله. داخل اتاق هم سرمان را خم میکردیم و به سختی خودمان را روی بدنۀ استیل توالت فرنگی میدیدیم.
سه روز در هفته میتوانستیم به حمام برویم. روزهای اول جایی بود برای گریههای بیوقفه و بدون ترس از نگران و ناراحت کردن همسلولیها؛ چند دقیقه برای خودِ تنهایمان. اما به مرور شد دقایقی معنابخش. آنجا که در بیخبری مطلق و خارج از فضای زماندار زندگی میکنی باید هر روز دنبال معنا بگردی. زمان ناز میکند و آهستگی و گاه توقفش، شکنجهات میدهد و زمینِ سرد و بیرحم مدام زیر گوشت میخواند که تا همیشه اینجایی. در چنین اسارتی که تمام زورش را برای زمین زدن تو میزند باید چیزی برای چنگ زدن و بیرون کشیدن پاهای بیقرارت از مردابِ ناامیدی پیدا کنی. زیر دوش آب احساس میکردی زندهای. تو بعد از ساعتها بازجویی و خوابیدن روزانه و شبانه روی پتوهایی که اعتمادی به تمیزیشان نداشتی، حالا همچنان زنده و زیر آب یخ، لذت را تجربه میکردی. غم و ناامیدی و خشم، تو را آلوده کرده بود اما تو نپوسیده بودی. آب و بوی خوب به تو میگفت که زندگی جریان دارد و لجن آن فضا تو را به یک جنازه بدل نکرده است. وقت حمام، نه لیفی داشتی نه ژیلتی و نه آینهای. فقط یک شامپوی ایوان کوچک هتلی، یک صابون و یک لگن و کمی تاید برای شستوشوی لباسها. فشار آب خوب بود و پوشیدن لباسهایی که بوی تاید میدهند از آن بهتر. یکجا نشستن در اتاقی که تهویۀ مناسب نداشت و مضطرب شدنِ مدام با رفتن بچهها برای بازجویی، کنترل تعریق را از دست آدم خارج کرده بود. لباسها هم که پلاستیکی بودند و به بو گرفتن بیشتر ما دامن میزدند. روزهایی که حمام نداشتیم با صابون مدام زیر بغل خودمان را میشُستیم اما انگار این دماغمان بود که بو گرفته بود؛ بو به خوردمان رفته بود. همین وضعیت باعث میشد روزهای حمام روزهای خوبی باشند. برای یکدیگر بعد از حمام آهنگ میخواندیم و شاد میشدیم. یک بار یکی از بچهها آنقدر دلش بوی خوب و تمیزی میخواست که لگن آب و تاید را روی تنش خالی کرده بود. وقتی شنیدیم حسابی از کوره در رفتیم و سرزنشش کردیم. البته که هیچکس عمق نیاز آدمها به بوی خوب را درک نمیکند.
در هواخوری گردوشکستم بازی میکردیم. آستینهایمان را بالا میزدیم که از آفتاب نیمهجان پاییزی، ویتامین دی بگیریم. بدنمان را کشوقوس میدادیم و تند راه میرفتیم. بیشتر مواقع اما آواز میخواندیم. آواز خواندن از آن لحظات عرفانی پرشکوه بود. صدا میپیچید، پرواز میکرد و اوج میگرفت. این صدای ممنوعه از تنی ممنوعه بیرون میآمد و میتوانست از آن دیوارهای ممنوعه عبور کند. آواز برای ما خود آزادی بود. ما میدیدیم که چگونه این تن و این صدا، بندهای فکسنی تعصب و تحجر را پاره میکنند و آزادی را زندگی میکنند. و چه نمایشی! چه قدرتی! چه لذتی! برای خودمان دست میزدیم؛ خیره در دوربینها بلندبلند میخندیدیم و یکدیگر محکم بغل میکردیم.
متن کامل:
https://harasswatch.com.com/news/2070/-%D8%A2%D9%88%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%A7-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%A8%D9%88%D8%AF
🔹«آواز برای ما خود زندگی بود»
نویسنده: ...
اتاق و دستشویی و حمام و هیچ جای آن خرابشده، آینه نداشت. نزدیک به 25 روز، فقط دیگری را دیده بودیم. گاهی از هم میخواستیم که چهرهمان را توصیف کنند. ما نباید خودمان را فراموش میکردیم. آنها میخواستند هویت ما را از ما بگیرند. با فراموش کردن چهرهمان، با تحقیر باورها و منشمان. من وقتی روی کاسهی توالت مینشستم سعی میکردم چشمانم را روی شیر آب پیدا کنم. محو بود و کجوکوله. داخل اتاق هم سرمان را خم میکردیم و به سختی خودمان را روی بدنۀ استیل توالت فرنگی میدیدیم.
سه روز در هفته میتوانستیم به حمام برویم. روزهای اول جایی بود برای گریههای بیوقفه و بدون ترس از نگران و ناراحت کردن همسلولیها؛ چند دقیقه برای خودِ تنهایمان. اما به مرور شد دقایقی معنابخش. آنجا که در بیخبری مطلق و خارج از فضای زماندار زندگی میکنی باید هر روز دنبال معنا بگردی. زمان ناز میکند و آهستگی و گاه توقفش، شکنجهات میدهد و زمینِ سرد و بیرحم مدام زیر گوشت میخواند که تا همیشه اینجایی. در چنین اسارتی که تمام زورش را برای زمین زدن تو میزند باید چیزی برای چنگ زدن و بیرون کشیدن پاهای بیقرارت از مردابِ ناامیدی پیدا کنی. زیر دوش آب احساس میکردی زندهای. تو بعد از ساعتها بازجویی و خوابیدن روزانه و شبانه روی پتوهایی که اعتمادی به تمیزیشان نداشتی، حالا همچنان زنده و زیر آب یخ، لذت را تجربه میکردی. غم و ناامیدی و خشم، تو را آلوده کرده بود اما تو نپوسیده بودی. آب و بوی خوب به تو میگفت که زندگی جریان دارد و لجن آن فضا تو را به یک جنازه بدل نکرده است. وقت حمام، نه لیفی داشتی نه ژیلتی و نه آینهای. فقط یک شامپوی ایوان کوچک هتلی، یک صابون و یک لگن و کمی تاید برای شستوشوی لباسها. فشار آب خوب بود و پوشیدن لباسهایی که بوی تاید میدهند از آن بهتر. یکجا نشستن در اتاقی که تهویۀ مناسب نداشت و مضطرب شدنِ مدام با رفتن بچهها برای بازجویی، کنترل تعریق را از دست آدم خارج کرده بود. لباسها هم که پلاستیکی بودند و به بو گرفتن بیشتر ما دامن میزدند. روزهایی که حمام نداشتیم با صابون مدام زیر بغل خودمان را میشُستیم اما انگار این دماغمان بود که بو گرفته بود؛ بو به خوردمان رفته بود. همین وضعیت باعث میشد روزهای حمام روزهای خوبی باشند. برای یکدیگر بعد از حمام آهنگ میخواندیم و شاد میشدیم. یک بار یکی از بچهها آنقدر دلش بوی خوب و تمیزی میخواست که لگن آب و تاید را روی تنش خالی کرده بود. وقتی شنیدیم حسابی از کوره در رفتیم و سرزنشش کردیم. البته که هیچکس عمق نیاز آدمها به بوی خوب را درک نمیکند.
در هواخوری گردوشکستم بازی میکردیم. آستینهایمان را بالا میزدیم که از آفتاب نیمهجان پاییزی، ویتامین دی بگیریم. بدنمان را کشوقوس میدادیم و تند راه میرفتیم. بیشتر مواقع اما آواز میخواندیم. آواز خواندن از آن لحظات عرفانی پرشکوه بود. صدا میپیچید، پرواز میکرد و اوج میگرفت. این صدای ممنوعه از تنی ممنوعه بیرون میآمد و میتوانست از آن دیوارهای ممنوعه عبور کند. آواز برای ما خود آزادی بود. ما میدیدیم که چگونه این تن و این صدا، بندهای فکسنی تعصب و تحجر را پاره میکنند و آزادی را زندگی میکنند. و چه نمایشی! چه قدرتی! چه لذتی! برای خودمان دست میزدیم؛ خیره در دوربینها بلندبلند میخندیدیم و یکدیگر محکم بغل میکردیم.
متن کامل:
https://harasswatch.com.com/news/2070/-%D8%A2%D9%88%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%A7-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%A8%D9%88%D8%AF
دیدبان آزار
«آواز برای ما خود زندگی بود»
در بزرگ اوین به آهستگی کنار رفت. آسمان داشت از تیرگی درمیآمد. مرد گفت شالم را تا روی چشمانم بیاورم و پیشانیام را به صندلی راننده بچسبانم. چند اسم شبیه به مرتضی و اصغر و مشخصات ماشینها را به عنوان رمز اعلام کردند و وارد شدیم. سربالایی بود و ماشین ق
ديدبان آزار
Photo
🔹«مداومت در حضور در انظار عمومی بدون حجاب شرعی»
تولد زهرا رضایی، فعال حقوق زنان زندانی است. عکس مربوط به زمانی است که او خود را اجرای حکم خود را به زندان اوین معرفی کرد اما ساعاتی بعد خبر داد که به زندان قرچک منتقل شده است. زهرا رضایی به دلیل «توهین به رهبری»، «مداومت در حضور در انظار عمومی بدون حجاب شرعی»، «تحریم انتخابات»، «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و «تشویش اذهان عمومی»، توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی افشاری، به ۱۴ ماه حبس تعزیری و ۳۰ میلیون تومان جزای نقدی محکوم شده بود. زهرا رضایی در اردیبهشت سال جاری نیز بدلیل رعایت نکردن حجاب اجباری، به پرداخت جزای نقدی محکوم شده بود.
زهرا در پستی در صفحهاش خبر محکومیت و اجرای حکمش را با نقلقولی از لوترکینگ به اشتراک گذاشته بود: «کسی که قانونِ ناعادلانه را میشکند، باید علنی و صمیمانه آن را انجام دهد و با رضایت کامل جریمه و مجازات آن را بپذیرد. من معتقدم فردی که قانونی را که وجدان به او میگوید ناعادلانه است، میشکند و به این دلیل به زندان میرود تا وجدان جامعه را نسبت به ناعادلانه بودن آن آگاه گرداند، در واقع بیشترین احترام را برای قانون قائل است.»
او روز ۲۶ آبان، جهت اجرای حکم به قرنطینه زندان اوین انتقال داده شد. اما ساعاتی بعد در تماس با خانواده اطلاع داد که در زندان قرچک است. وکیل او میگوید در اعتراض به این تصمیم به او گفتهاند که این تصمیم از سمت سازمان زندانها بوده است. زندان قرچک زندانی فاقد امکانات ضروری است که زندانیان در آن شرایط بسیار دشواری دارند و زهرا رضایی به دلیل مشکلات ستون فقرات و داشتن پلاتین در این ناحیه، نیازمند تداوم روند درمانی است.
او در یکی از پستهای صفحه شخصیاش نوشته: «راهی یافتهام شخصی. "چشم در چشم رنج و زیبایی توامان دوختن." گمان دارم تا زیبایی هست، تابِ رنج هست گرچه چندین و چند برابر توان انسان بودن ما باشد و گواه آن قدرت زندگی و جانبهدربردگان دهشتناکترین تجربههای جنگ و زندگی در عصر فاشیسم و استبداد.»
@harasswatch
تولد زهرا رضایی، فعال حقوق زنان زندانی است. عکس مربوط به زمانی است که او خود را اجرای حکم خود را به زندان اوین معرفی کرد اما ساعاتی بعد خبر داد که به زندان قرچک منتقل شده است. زهرا رضایی به دلیل «توهین به رهبری»، «مداومت در حضور در انظار عمومی بدون حجاب شرعی»، «تحریم انتخابات»، «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و «تشویش اذهان عمومی»، توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی افشاری، به ۱۴ ماه حبس تعزیری و ۳۰ میلیون تومان جزای نقدی محکوم شده بود. زهرا رضایی در اردیبهشت سال جاری نیز بدلیل رعایت نکردن حجاب اجباری، به پرداخت جزای نقدی محکوم شده بود.
زهرا در پستی در صفحهاش خبر محکومیت و اجرای حکمش را با نقلقولی از لوترکینگ به اشتراک گذاشته بود: «کسی که قانونِ ناعادلانه را میشکند، باید علنی و صمیمانه آن را انجام دهد و با رضایت کامل جریمه و مجازات آن را بپذیرد. من معتقدم فردی که قانونی را که وجدان به او میگوید ناعادلانه است، میشکند و به این دلیل به زندان میرود تا وجدان جامعه را نسبت به ناعادلانه بودن آن آگاه گرداند، در واقع بیشترین احترام را برای قانون قائل است.»
او روز ۲۶ آبان، جهت اجرای حکم به قرنطینه زندان اوین انتقال داده شد. اما ساعاتی بعد در تماس با خانواده اطلاع داد که در زندان قرچک است. وکیل او میگوید در اعتراض به این تصمیم به او گفتهاند که این تصمیم از سمت سازمان زندانها بوده است. زندان قرچک زندانی فاقد امکانات ضروری است که زندانیان در آن شرایط بسیار دشواری دارند و زهرا رضایی به دلیل مشکلات ستون فقرات و داشتن پلاتین در این ناحیه، نیازمند تداوم روند درمانی است.
او در یکی از پستهای صفحه شخصیاش نوشته: «راهی یافتهام شخصی. "چشم در چشم رنج و زیبایی توامان دوختن." گمان دارم تا زیبایی هست، تابِ رنج هست گرچه چندین و چند برابر توان انسان بودن ما باشد و گواه آن قدرت زندگی و جانبهدربردگان دهشتناکترین تجربههای جنگ و زندگی در عصر فاشیسم و استبداد.»
@harasswatch
ديدبان آزار
Photo
طبق گزارش دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد، ۵۵ درصد از زنان و دختران بهقتلرسیده در سال ۲۰۲۲، بهدست شریک عاطفی یا اعضای خانوادهشان کشته شدهاند؛ این زمینهها حاکی از زنکشی است. نسبت ۴۵ درصد باقیمانده از زنان و دختران بهقتلرسیده که با عناصر مرتبط با جنس یا جنسیت درگیر بودهاند، تا حد زیادی ناشناخته باقی مانده است. علت این امر آن است که ابزارهایی برای جمعآوری دادههای باکیفیت مطلوب و حساس به جنسیت وجود ندارد و تلاشهای نظاممند برای مستندسازی بیشتر و دقیقتر زنکشی بسیار اندک است. در جوامع بهحاشیهراندهشده و نژادپرستانه، اطلاعات مربوط به زنکشی بیشتر تحت تأثیر ساختارها قرار میگیرد؛ زیرا بسیاری از این مرگها در دادههای رسمی برای زنان و دخترانی که در تقاطع نژاد، فقر، توانایی، جنسیت و سایر هویتهای اجتماعی زندگی میکنند (و میمیرند) نامرئی باقی میمانند. این مقاله با بهرهگیری از چهارچوب آماری بینالمللی که اخیراً منتشر شده، برای سنجش میزان قتلهای مرتبط با جنسیت زنان و دختران، وجود انگیزهها و شاخصهای مرتبط با جنس و جنسیت را در یک نمونۀ کانادایی بررسی میکند و دادههایی را از اطلاعات در دسترس عموم استخراج میکند. در این مقاله یافتههای مربوط به امکانسنجی مستندسازی انگیزهها و شاخصهای مرتبط با جنس و جنسیت، بهطور کلی و برای گروههای خاصی از زنان و دختران مورد بحث قرار میگیرد.
متن کامل مقاله را در فایل درجشده بخوانید:
متن کامل مقاله را در فایل درجشده بخوانید:
ديدبان آزار
Photo
🔹بیانیه جمعی از اهالی رسانه در محکومیت مصاحبه روزنامه شرق با آیدین آغداشلو
رسانه شرق، دهم دی ماه، مصاحبهای با آیدین آغداشلو، هنرمند متهم به آزار جنسی، منتشر کرده است که بخشی از آن شامل پاسخ او به این اتهامها میشود. اتهامهایی که ابتدای جنبش روایتگری علیه آزار جنسی، ۱۳ نفر در توییتر (ایکس کنونی) و روزنامه نیویورک تایمز به این چهره نسبت داده بودند.
آغداشلو در این مصاحبه جنبش روایتگری را «اقدامی سیستماتیک» برای لکهدار کردن افراد صاحبنامی چون او میداند. او بارها تاکید میکند که این اتهامات به دلیل اعتبار بالای خود و «از روی توهم» و «غیظ» زنان بوده است. بخش حیرتانگیز اما اینجاست: در طول مصاحبه نه تنها آغداشلو به چالش کشیده نمیشود، بلکه به شکلی غیرحرفهای بارها تایید و ستایش شد. این احساس به مخاطب دست میدهد که نیت برنامه بیش از گفتگو، تحسین خصال اخلاقی و ویژگیهای ظاهری او بوده است. او با "چشمان نافذ، صبر بسیار، چهره کاریزماتیک و هنرش" بارها تحسین میشود، بی آنکه حتی لحظهای خللی به این منبر خودستایشگری وارد شود.
فردی که در جایگاه روزنامهنگار نشسته چنان مغلوب و مسحور این فیگور هنری متهم به آزار است که دست پیش را گرفته، به راویان اتهام میزند و میپرسد: «آیا بوده خانمی به خاطر هیبت زیبای شما بهتون نزدیک شده باشه و آن کامیابی میخواسته نشده اما چون به شما نرسیده آن را تعرض تعبیر کرده؟» مصاحبهکننده بعدتر سکوت آغداشلو در سالهای پس از افشای روایت را «لطف» او به راویان میخواند و درانتها میگوید: «[باوجود این روایتها] کشتن معنوی شما نتوانست اتفاق بیفتد.»
اینجا مسئله فقط رفتار غیرحرفهای روزنامهنگارانه نیست بلکه ضبط بیش از یک ساعت مدح از فردی با اتهامهای آزار زنجیرهای است. شبکه شرق قطعا میداند که انتشار چنین محتوایی کدام کفه نابرابریهای جنسیتی را سنگینتر میکند و تا کجا با ارعاب راویان به فرهنگ سکوتی که سالها حول روایتگری علیه خشونتهای جنسی بود دامن میزند. گویی به راویان بالقوه و بالفعل جنبش روایتگری گفته میشود که حتی اگر جرات کنید و پا پیش بگذارید چندی بعد، یا به بیان آغداشلو «وقتی که گرد و خاک خوابید»، متهمان را جلوی دوربین میآوریم تا از آنان اعاده حیثیت کنیم.
رسانه شرق یک روز پس از انتقادهای شدید مخاطبان دوباره در اینستاگرام خود بخشهای دیگری از این مصاحبه را بازنشر کرده است تا نشان دهد چه دریایی بین فضای فکری سیاستگذاران رسانهها و دغدغههای جنسیتی و نگرش انتقادی کنشگران و کاربران شبکههای اجتماعی وجود دارد.
متن کامل بیانیه و مشاهده اسامی امضاکنندگان:
https://forms.gle/eF4LPUQZ9PwxKHnB9
@harasswatch
رسانه شرق، دهم دی ماه، مصاحبهای با آیدین آغداشلو، هنرمند متهم به آزار جنسی، منتشر کرده است که بخشی از آن شامل پاسخ او به این اتهامها میشود. اتهامهایی که ابتدای جنبش روایتگری علیه آزار جنسی، ۱۳ نفر در توییتر (ایکس کنونی) و روزنامه نیویورک تایمز به این چهره نسبت داده بودند.
آغداشلو در این مصاحبه جنبش روایتگری را «اقدامی سیستماتیک» برای لکهدار کردن افراد صاحبنامی چون او میداند. او بارها تاکید میکند که این اتهامات به دلیل اعتبار بالای خود و «از روی توهم» و «غیظ» زنان بوده است. بخش حیرتانگیز اما اینجاست: در طول مصاحبه نه تنها آغداشلو به چالش کشیده نمیشود، بلکه به شکلی غیرحرفهای بارها تایید و ستایش شد. این احساس به مخاطب دست میدهد که نیت برنامه بیش از گفتگو، تحسین خصال اخلاقی و ویژگیهای ظاهری او بوده است. او با "چشمان نافذ، صبر بسیار، چهره کاریزماتیک و هنرش" بارها تحسین میشود، بی آنکه حتی لحظهای خللی به این منبر خودستایشگری وارد شود.
فردی که در جایگاه روزنامهنگار نشسته چنان مغلوب و مسحور این فیگور هنری متهم به آزار است که دست پیش را گرفته، به راویان اتهام میزند و میپرسد: «آیا بوده خانمی به خاطر هیبت زیبای شما بهتون نزدیک شده باشه و آن کامیابی میخواسته نشده اما چون به شما نرسیده آن را تعرض تعبیر کرده؟» مصاحبهکننده بعدتر سکوت آغداشلو در سالهای پس از افشای روایت را «لطف» او به راویان میخواند و درانتها میگوید: «[باوجود این روایتها] کشتن معنوی شما نتوانست اتفاق بیفتد.»
اینجا مسئله فقط رفتار غیرحرفهای روزنامهنگارانه نیست بلکه ضبط بیش از یک ساعت مدح از فردی با اتهامهای آزار زنجیرهای است. شبکه شرق قطعا میداند که انتشار چنین محتوایی کدام کفه نابرابریهای جنسیتی را سنگینتر میکند و تا کجا با ارعاب راویان به فرهنگ سکوتی که سالها حول روایتگری علیه خشونتهای جنسی بود دامن میزند. گویی به راویان بالقوه و بالفعل جنبش روایتگری گفته میشود که حتی اگر جرات کنید و پا پیش بگذارید چندی بعد، یا به بیان آغداشلو «وقتی که گرد و خاک خوابید»، متهمان را جلوی دوربین میآوریم تا از آنان اعاده حیثیت کنیم.
رسانه شرق یک روز پس از انتقادهای شدید مخاطبان دوباره در اینستاگرام خود بخشهای دیگری از این مصاحبه را بازنشر کرده است تا نشان دهد چه دریایی بین فضای فکری سیاستگذاران رسانهها و دغدغههای جنسیتی و نگرش انتقادی کنشگران و کاربران شبکههای اجتماعی وجود دارد.
متن کامل بیانیه و مشاهده اسامی امضاکنندگان:
https://forms.gle/eF4LPUQZ9PwxKHnB9
@harasswatch
Google Docs
بیانیه جمعی از اهالی رسانه در محکومیت مصاحبه با آیدین آغداشلو و دعوت از رسانهها برای بازنگری در ساختار مردانه و جنسیتزده خود
رسانه شرق، دهم دی ماه، مصاحبهای با آیدین آغداشلو، هنرمند متهم به آزار جنسی، منتشر کرده است که شامل پاسخ او به این اتهامها نیز میشود. اتهامهایی که ابتدای جنبش روایتگری علیه آزار جنسی، ۱۳ نفر در توییتر (ایکس کنونی) و روزنامه نیویورک تایمز به این چهره نسبت…
ديدبان آزار
Photo
🔹برگزاری تجمع در اعتراض به قتل غزاله حدودی
جمعی از فعالان حقوق زنان و کنشگران مدنی در سنندج گرد هم آمدند و قتل غزاله حدودی را محکوم کردند. غزاله، زن ۲۷ساله، دارای دخترس ۱۱ساله و ساکن یکی از روستاهای قروه به علت رد درخواست ازدواج، توسط خواستگارش به اتش کشیده شد و بر اثر جراحات ناشی از سوختگی جان باخت.
فعالان حاضر در این تجمع با اشاره به اینکه زنکُشی و این نوع قتلها نه تنها حق زندگی را از زنان میگیرد بلکه تأثیرات عمیقی بر خانوادهها و جامعه دارد، خواستار تلاش بیشتر برای آگاهسازی جامعه، و ایجاد سازوکارهایی برای پیشگیری از خشونت علیه زنان شدند.
یکی از نزدیکان غزاله حدودی به ایرانوایر گفته است: «غزاله زن مستقلی بود که در مغازهای خیاطی میکرد و همراه با دختر ۱۱ سالهاش روزگار میگذرانید. مغازه او در نزدیکی منزل خانوادگیشان قرار داشت و مردی که حالا او را در محل کارش به آتش کشیده نیز فروشندهای در همسایگی آنهاست.»
به نقل از ایرانوایر، بر اساس روایت نزدیکان غزاله، این مرد حوالی عصر چهارشنبه ۵ دیماه ۱۴۰۳ مغازه محل کار غزاله را در حالی که آنجا بود با بنزین به آتش کشید و گریخت. شاهدان عینی که در کلانتری حاضر شدهاند تایید کردهاند چند لحظه قبل از اینکه شعلههای آتش به جان غزاله بیفتند، خواستگار او در حال خوش و بش کردن با پدر غزاله بوده و گفته کارش پایان یافته و دارد به خانه باز میگردد اما ساعاتی بعد با پارچی از بنزین به محل کار او رفته و بعد از مشاجره لفظی او را آتش زده است.
@harasswatch
جمعی از فعالان حقوق زنان و کنشگران مدنی در سنندج گرد هم آمدند و قتل غزاله حدودی را محکوم کردند. غزاله، زن ۲۷ساله، دارای دخترس ۱۱ساله و ساکن یکی از روستاهای قروه به علت رد درخواست ازدواج، توسط خواستگارش به اتش کشیده شد و بر اثر جراحات ناشی از سوختگی جان باخت.
فعالان حاضر در این تجمع با اشاره به اینکه زنکُشی و این نوع قتلها نه تنها حق زندگی را از زنان میگیرد بلکه تأثیرات عمیقی بر خانوادهها و جامعه دارد، خواستار تلاش بیشتر برای آگاهسازی جامعه، و ایجاد سازوکارهایی برای پیشگیری از خشونت علیه زنان شدند.
یکی از نزدیکان غزاله حدودی به ایرانوایر گفته است: «غزاله زن مستقلی بود که در مغازهای خیاطی میکرد و همراه با دختر ۱۱ سالهاش روزگار میگذرانید. مغازه او در نزدیکی منزل خانوادگیشان قرار داشت و مردی که حالا او را در محل کارش به آتش کشیده نیز فروشندهای در همسایگی آنهاست.»
به نقل از ایرانوایر، بر اساس روایت نزدیکان غزاله، این مرد حوالی عصر چهارشنبه ۵ دیماه ۱۴۰۳ مغازه محل کار غزاله را در حالی که آنجا بود با بنزین به آتش کشید و گریخت. شاهدان عینی که در کلانتری حاضر شدهاند تایید کردهاند چند لحظه قبل از اینکه شعلههای آتش به جان غزاله بیفتند، خواستگار او در حال خوش و بش کردن با پدر غزاله بوده و گفته کارش پایان یافته و دارد به خانه باز میگردد اما ساعاتی بعد با پارچی از بنزین به محل کار او رفته و بعد از مشاجره لفظی او را آتش زده است.
@harasswatch