group-telegram.com/musa_akrami/1310
Last Update:
⏪صلح: تعریف سلبی یا ایجابی
برگرفته از مقالهی
◀️«شرایط تحقق صلح چونان فضیلت اخلاقی-سیاسیِ فردی و جمعی، از گذشتۀ اسطوره تا آیندۀ تاریخ»
◀️نوشتۀ موسی اکرمی
در کتاب
🔻صلح ایرانی: در جستجوی مسیرهای صلح در ایرانِ امروز
به همت نعمت الله فاضلی، تهران: نشر همرُخ، 1403، صص. 79-106
*⃣فردوسی حدود چهل بار واژۀ «آشتی» یا آشتیجویی را، در برابر جنگ یا نبرد یا کینهجویی، به کار برده و آن را، مگر در شرایط ویژه، نیکوتر از جنگ دانسته است:
✅«همان آشتی بهتر آید ز جنگ»؛
✅«دو کشور بدین آشتی شاد گشت»؛
✅«جز از آشتی ما نبینیم روی، نه والا بود مردم کینهجوی»؛
✅«اَبا هرکسی رای ما آشتی است، ز پیکار کردن سر ما تُهی است»؛
✅«مرا ز آشتی سودمندی بُوَد».
*⃣واژۀ «آشتی» پیشینهای دیرین در زبان اوستایی (در ریخت آخشتی، āxšti) تا پارسی میانه (در ریخت آشتیه āštῙh) دارد.
برای نمونهای از حضور آن در زبانهای کهن میتوان به مهریشت یا میترایشت اشاره کرد، که در جایگاه دهمین یشت از بیست و یک یشتِ کتاب اوستا، از کهنترین بخشهای آن، کهنترین سرودۀ یافت شدۀ ایرانی، و بلندترین یشت پس از فروردینیشت است. این یشت در ستایش «مهر» یا «میترا» («میثْرَه»)، ایزد بزرگ و دیرینِ ایرانی است که هم «ایزد پیمان» است و هم «ایزد شید و روشنایی» (چنان که نام او نام دیگر خورشید نیز هست).
****
*⃣بر پایۀ سنت منطقی ریشهدار در منطق ارستویی، تعریف یک مسمّا یا مفهوم در قالب یک نام-واژه، که در کاملترین گونۀ آن «تعریف جامع و مانع» است، بر این پیشفرض استوار است که هر «مسمّا»ئی «ذات» و «ذاتیها»ئی دارد، و در تعریف کوشش میشود آن تعریف جامع و مانع به عنوان «حدّ تام»، بیانگر «جنس قریب» و «فصل قریب» آن مسمّا، به دست داده شود. بیان جنس قریب و فصل قریب یک مسمّا معمولاً به صورت مجموعهای از ویژگیها عرضه میشود که تعداد آنها از گونهای حصر منطقی برخوردار است.
*⃣اگر نتوان تعریف ایجابی درخوری از مسمّا به دست داد، میتوان رویکرد سلبی پیشه کرد و ویژگیهائی را از مسمّا سلب کرد تا ذهن از این راه به مفهوم آن نزدیک شود.
یکی از نمونههای تعریف سلبی یک مسمّا یا مفهوم بهرهگیری از مسمّا یا مفهومی است که متضاد شناخته شدۀ آن است. در این روش با نفی متضاد آن مسمّا و همچنین نفی ویژگیهای آن متضاد درکی از آن مسمّا پدید میآید. این روش آسانترین و رایجترین گونۀ تعریف سلبی است.
*⃣بدین سان میتوان کوشید با دستاویزی به «جنگ» یا هر نام-واژۀ همارز آن در زبان پارسی یا هر زبان دیگر (چونان متضاد شناخته شدۀ «صلح») و همچنین با دستاویزی به ویژگیهای آن (چونان متضادهای احتمالی ویژگیهای «صلح») به دریافتی از مفهوم صلح و ویژگیهای آن دست یافت.
****
۱. شماری از پژوهشگران فلسفۀ سیاسی و فلسفۀ حقوق (و حتی فلسفۀ اخلاق در توجه به صلح چونان یک مفهوم اخلاقی فردی و جمعی) بر این باوراند که صلح یک مفهوم مدرن است و ریشۀ ژرف و استواری در سنت یا دوران کلاسیک اندیشه و فرهنگ آدمی ندارد.
۲.شماری از فیلسوفان و اندیشهورزان که در سامانۀ اندیشهورزی خود جائی را به جنگ و صلح دادهاند، جنگ را اصیل و دارای تقدم وجودی دانستهاند، و صلح را، چه نیک باشد و چه بد، به گونهای سلبی و با «نبود جنگ» تعریف کردهاند.
*⃣من با همۀ توجه به تاریخمندی مفاهیم فلسفۀ اخلاق و فلسفۀ سیاسی
1) به پیشینۀ دیرینۀ اندیشهورزی و نظرپردازی در بارۀ جنگ و صلح، و
2) به تقدم و اصالت برای «صلح» در برابر «جنگ»،
باور دارم [و بر لزوم عرضۀ تعریف ایجابی از صلح، وسپس عرضۀ تعریف سلبی از جنگ بر پایۀ صلح، چونان «نبود صلح یا ناصلح یا ناآشتی» تأکید می ورزم، چنان که] ...
سراینده / ستایندۀ مهر به «آشتی»، در برابر متضاد آن، جایگاه کانونی یا برتر یا پیشین را میبخشد، و آن متضاد را «نبود آشتی» میداند، و با بهرهگیری از پیشوند نفی «آنا» («نا») آن را نامگذاری میکند: اگر «āxšti»، به معنای «آشتی»، یک وضع ایجابی / مثبت و اصیل است، «anāxšti» (= ناآشتی) چونان متضاد آن نشاندهندۀ آن وضع سلبی / منفی و نااصیل است.
*⃣بدین سان باید گفت جنگ همانا «ناآشتی» یعنی «نبود آشتی» است.
این سخن بسی ژرفتر و راستینتر است از این که کسی آشتی یا صلح را «نبود جنگ» بینگارد.
✅[می توان بر پایۀ فلسفۀ سیاسی روسو و کانت و رالز و حتا مارکس، و همچنین دستاوردهای پژوهشی کسانی چون مارگارت مید و فرانس دو وال، به سود نوعدوستی و عدالتخواهی و آشتیجویی «فطری» یا «سرشتی»ی انسان (به تعبیر اَرستو) استدلال کرد.]
#مهر
#صلح
#آشتی
#جنگ
#ناصلح
#ناآشتی
#صلح_ایرانی
#موسی_اکرمی
BY موسی اکرمی: فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/musa_akrami/1310