Telegram Group & Telegram Channel
#ناحله
#قسمت_دویست_و_یک

از استرس جونم داشت به لبم میرسید
تو دلم گفتم خاک بر سرت حداقل قبلش با پسره هماهنگ میکردی ضایع نکنه مشروطت کنن
استاد رو صورتش ماسک زده بود و به ورقه ی تو دستش خیره بود
اولین نفری که اسمش خونده میشد هم ابتکار بود
ای لعنت به من
ای لعنت به شانسم
یه جایی هم نشسته بود که هر چی ایما و اشاره هم میکردم نمیفهمید
پاک کن تو دستم له شده بود از بس که از اول کلاس فشارش داده بودم از استرس
یهو یه فکری به ذهنم رسید
وقتی مطمئن شدم استاد سرش تو ورقه ی تو دستشه پاک کن تو دستمو یجوری که استاد نفهمه پرت کردم سمت ابتکار
ابتکار خم شد پاک کن رو گرفت تو دستش
زدم تو سرم و تو دلم گفتم
خاک تو سرت ابتکار سرتو بلند کن پاکن بخوره تو ریز کیسه های ناقل عصبی مغزت ‌
جملم تموم نشده بود که سرشو برگردوند
به استاد نگاه کردم و بعد یه دستمو گذاشتم رو رو بینیم و چوری که فقط لبام باز و بسته شه با زار گفتم
_هیسسسس هیچی نگووو
تو رو خدا هیچی نگووو!
محمد حسام که تو بهت بود
به اطرافش نگاه کرد
همه ی بچه ها نگاشون به ما بود
ای خاک بر سرم
همه ی ابرو وحیثیتم ب خاطر این رفت.
دوتا دستمو زدم تو سرم
نزدیک بود اشکم در بیاد که استاد گفت :
+خیلی خب ..‌
محمد حسام ابتکار ۱۹.۲۵
سارا احدی ۱۶
بیتا بهبهبانی ۱۳.۷۵
بچه ها همه به هم نگاه میکردن
اونا که میدونستن محمدحسام اون روز غیبت کرده براشون عجیب شده بود که چرا نمره داره ...
استاد به اسم من که رسید سکوت کرد سرشو اورد بالا و دنبال من گشت ...
دستمو بردم بالا که پیدام کنه
تو چشام زل زد و گفت
+خب؟تو چرا امتحان ندادی؟
قلبم داشت از جاش کنده میشد
نه میتونستم دروغ بگم
نه میتونستم راستشو بگم
بعد از چندثانیه سکوت بالاخره گفتم
_شرمنده استاد نمیتونستم
+چرا نمیتونستی؟
_به دلایلی ...
+اها ...
منم به دلایلی برات صفر رد میکنم
محمد حسام با بهت برگشت سمت من ...
پسره ی عقل کل تازه فهمیده بود جریان چیه
استاد از اسم من رد شدو رفت سراغ بقیه...
یه نفس عمیق کشیدم و سرم رو گذاشتم روی میز
خوندن نمره ها که تموم شده بود استاد کیف چرمیشو باز کرد و ورقه هاشو ریخت توش و از کلاس خارج شد
انقدر که تپش قلب داشتم نمیتونستم نفس بکشم‌
یکی نبود بهم بگه اخه خنگ خدا تو که جرئت این بازیارو نداری چرا میکنی
وای اگه پشتم چرت و پرت بگن ..
اگه بگن اینا باهم....
اگه بگن مذهبیا اینجورین...
اینا که چیزی نمیدونن
وای خدایا چه غلطی کردم
چرا قبل از از انجام هیچ کاری فکر نمیکنم
چرا کاری میکنم ک پشیمونش نابودم کنه..
حالا با صفری که رفت جلو اسمم چیکار کنم..
رفتن استاد از کلاس همانا و شروع شدن زمزمه های بچه های کلاس همانا...
بلند بلند میخندیدن و یه چیزایی میگفتن
صدای ضربان قلبم تو سرم اکو میشد
سرمو اوردم بالا که با قیافه ی بهت زده ی حسام و دوستاش رو به رو شدم
اینارو که دیدم حالم بدتر شد
محمد حسام گفت
+خانم دهقان فرد..
کیفمو گرفتمو با عجله دوییدم سمت حیاط.تحمل اون جو خفقان اور واسم خیلی سخت بود
نمیدونستم با چاهی که توش گیر افتادم چیکار کنم....
طبق معمول راه حلی جز بابا پیدا نکردم ....
بلافاصله یه تاکسی گرفتم و رفتم سمت گلزار...

ادامه دارد......
نویسندگان: #فاطمه_زهرا_درزی و #غزاله_میرزاپور



group-telegram.com/delbaranehbachehshiehh/8452
Create:
Last Update:

#ناحله
#قسمت_دویست_و_یک

از استرس جونم داشت به لبم میرسید
تو دلم گفتم خاک بر سرت حداقل قبلش با پسره هماهنگ میکردی ضایع نکنه مشروطت کنن
استاد رو صورتش ماسک زده بود و به ورقه ی تو دستش خیره بود
اولین نفری که اسمش خونده میشد هم ابتکار بود
ای لعنت به من
ای لعنت به شانسم
یه جایی هم نشسته بود که هر چی ایما و اشاره هم میکردم نمیفهمید
پاک کن تو دستم له شده بود از بس که از اول کلاس فشارش داده بودم از استرس
یهو یه فکری به ذهنم رسید
وقتی مطمئن شدم استاد سرش تو ورقه ی تو دستشه پاک کن تو دستمو یجوری که استاد نفهمه پرت کردم سمت ابتکار
ابتکار خم شد پاک کن رو گرفت تو دستش
زدم تو سرم و تو دلم گفتم
خاک تو سرت ابتکار سرتو بلند کن پاکن بخوره تو ریز کیسه های ناقل عصبی مغزت ‌
جملم تموم نشده بود که سرشو برگردوند
به استاد نگاه کردم و بعد یه دستمو گذاشتم رو رو بینیم و چوری که فقط لبام باز و بسته شه با زار گفتم
_هیسسسس هیچی نگووو
تو رو خدا هیچی نگووو!
محمد حسام که تو بهت بود
به اطرافش نگاه کرد
همه ی بچه ها نگاشون به ما بود
ای خاک بر سرم
همه ی ابرو وحیثیتم ب خاطر این رفت.
دوتا دستمو زدم تو سرم
نزدیک بود اشکم در بیاد که استاد گفت :
+خیلی خب ..‌
محمد حسام ابتکار ۱۹.۲۵
سارا احدی ۱۶
بیتا بهبهبانی ۱۳.۷۵
بچه ها همه به هم نگاه میکردن
اونا که میدونستن محمدحسام اون روز غیبت کرده براشون عجیب شده بود که چرا نمره داره ...
استاد به اسم من که رسید سکوت کرد سرشو اورد بالا و دنبال من گشت ...
دستمو بردم بالا که پیدام کنه
تو چشام زل زد و گفت
+خب؟تو چرا امتحان ندادی؟
قلبم داشت از جاش کنده میشد
نه میتونستم دروغ بگم
نه میتونستم راستشو بگم
بعد از چندثانیه سکوت بالاخره گفتم
_شرمنده استاد نمیتونستم
+چرا نمیتونستی؟
_به دلایلی ...
+اها ...
منم به دلایلی برات صفر رد میکنم
محمد حسام با بهت برگشت سمت من ...
پسره ی عقل کل تازه فهمیده بود جریان چیه
استاد از اسم من رد شدو رفت سراغ بقیه...
یه نفس عمیق کشیدم و سرم رو گذاشتم روی میز
خوندن نمره ها که تموم شده بود استاد کیف چرمیشو باز کرد و ورقه هاشو ریخت توش و از کلاس خارج شد
انقدر که تپش قلب داشتم نمیتونستم نفس بکشم‌
یکی نبود بهم بگه اخه خنگ خدا تو که جرئت این بازیارو نداری چرا میکنی
وای اگه پشتم چرت و پرت بگن ..
اگه بگن اینا باهم....
اگه بگن مذهبیا اینجورین...
اینا که چیزی نمیدونن
وای خدایا چه غلطی کردم
چرا قبل از از انجام هیچ کاری فکر نمیکنم
چرا کاری میکنم ک پشیمونش نابودم کنه..
حالا با صفری که رفت جلو اسمم چیکار کنم..
رفتن استاد از کلاس همانا و شروع شدن زمزمه های بچه های کلاس همانا...
بلند بلند میخندیدن و یه چیزایی میگفتن
صدای ضربان قلبم تو سرم اکو میشد
سرمو اوردم بالا که با قیافه ی بهت زده ی حسام و دوستاش رو به رو شدم
اینارو که دیدم حالم بدتر شد
محمد حسام گفت
+خانم دهقان فرد..
کیفمو گرفتمو با عجله دوییدم سمت حیاط.تحمل اون جو خفقان اور واسم خیلی سخت بود
نمیدونستم با چاهی که توش گیر افتادم چیکار کنم....
طبق معمول راه حلی جز بابا پیدا نکردم ....
بلافاصله یه تاکسی گرفتم و رفتم سمت گلزار...

ادامه دارد......
نویسندگان: #فاطمه_زهرا_درزی و #غزاله_میرزاپور

BY دلـبـرانـه‌های‌بچه‌شیعه♡


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/delbaranehbachehshiehh/8452

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Telegram does offer end-to-end encrypted communications through Secret Chats, but this is not the default setting. Standard conversations use the MTProto method, enabling server-client encryption but with them stored on the server for ease-of-access. This makes using Telegram across multiple devices simple, but also means that the regular Telegram chats you’re having with folks are not as secure as you may believe. Crude oil prices edged higher after tumbling on Thursday, when U.S. West Texas intermediate slid back below $110 per barrel after topping as much as $130 a barrel in recent sessions. Still, gas prices at the pump rose to fresh highs. Recently, Durav wrote on his Telegram channel that users' right to privacy, in light of the war in Ukraine, is "sacred, now more than ever." For example, WhatsApp restricted the number of times a user could forward something, and developed automated systems that detect and flag objectionable content. READ MORE
from no


Telegram دلـبـرانـه‌های‌بچه‌شیعه♡
FROM American